Secularism

دنیوی گرایی

این آموزه را می‌توان چنین تعریف کرد که تلاشی است برای برپاداشتن مجموعه اصولی درباره‌ی رفتار انسان که بر پایه‌ی دانش عقلانی و تجربه استوار است نه الهیات یا ماوراءالطبیعه. این آموزه اساساً در پی ارتقاء و بهسازی وضع بشر فقط به
پنجشنبه، 15 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دنیوی گرایی
 دنیوی گرایی

 

نویسنده: پیتر ای. گلاسنر
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی


 

Secularism

این آموزه را می‌توان چنین تعریف کرد که تلاشی است برای برپاداشتن مجموعه اصولی درباره‌ی رفتار انسان که بر پایه‌ی دانش عقلانی و تجربه استوار است نه الهیات یا ماوراءالطبیعه. این آموزه اساساً در پی ارتقاء و بهسازی وضع بشر فقط به کمک مادیات است، و در پی تصویب قانون اصلاحات سال 1832 در بریتانیا به بزرگ‌ترین موفقیت خویش نائل شد. دنیوی گرایی جنبشی اعتراضی بود که با نظریه‌ی معرفت‌شناختی پوزیتیویستی و فلسفه‌ی فایده‌باوری هم‌عنان بود و علیه سیادت ثروت و دین رسمی در سال‌‌های میانی قرن نوزدهم به پا خواسته بود. سخنگوی اصلی این جنبش جی. جی. هالیوک (1817-1906) بود که اگرچه در خانواده‌ای مذهبی بار آمده بود، اما «مبلغ اجتماعی» اوونی و لاادری از آب درآمد و پیوندهای نزدیکی با نهضت تعاون داشت (Waterhouse, 1920).
دنیوی‌گرایی به مثابه نوعی آموزه یا اصول عقاید، به معنای بی‌خدایی نبود هرچند برخی از موفقیت‌های بعدی‌اش نتیجه‌ی روابط آن با جنبش‌های ضددینی اواخر قرن نوزدهم و به واسطه‌ی آثار چارلز برادلاف بود. از جهاتی بهتر است دنیوی گرایی را بخشی از قضیه‌ی از رسمیت انداختن [دین] (یا جدایی دین و دولت) تلقی کنیم که از اصلاح دینی نشئت گرفت. این مفهوم شباهت‌های زیادی با مفهوم فرانسوی لاییسیزاسیون [عادی‌سازی مقام و منزلت کشیشان] دارد که آن هم ناشی از پیامدهای روشنگری و انقلاب فرانسه بود (Bosworth, 1962). کلیسا و دولت به وضوح از هم جدا شدند، و دولت در موضع بی‌طرفی دینی قرار گرفت، نه این که فلسفه‌ی ضد دینی داشته باشد.
در فرانسه، جدایی و تفکیک قانون کلیسا و دولت فقط در اوایل قرن بیستم کامل شد. آموزش دینی در مدارس دولتی در 1882 لغو شده و جای آن را آموزش اخلاقی گرفته بود. رخدادهای مشابهی نیز در جاهای دیگر به وقوع پیوسته بود، خصوصاً در بعضی کشورهای «جهان سوم» (Smith, 1971)، ترکیه (Beckes, 1964)، ژاپن (Bellah, 1970) و صد البته ایالات متحده‌ی امریکا (Parsons, 1958). بنابراین، اگر دنیویی گرایی را به معنای لائیک شدن دولت بگیریم آن‌گاه باید آن را آموزه‌ی آزادی کامل از قید دین و عدم مداخله‌ی دین تلقی کنیم.
با وجود این، در جاهای دیگر دنیویی گرایی پیوند نزدیک‌تری با تلاش‌های آگاهانه برای جایگزین ساختن تجربه و خرد بشری به جای دین داشته است. این تلاش‌ها را، برای مثال، می‌توان در کارهای سن سیمون و اگوست کنت در اواخر قرن نوزدهم یافت. این دو تن دین جدید انسانیت را پروراندند و تصور می‌کردند جامعه در حال تجدید سازمان بر اساس اصول عقلانی و پوزیتیویستی است. ماکس وبر توسعه‌ی فن‌آوری را عامل دگرگونیِ نه فقط دنیای فیزیکی ماده و مکان، که خود موجودات انسانی می‌دانست. این افسون‌زدایی از جهان به این معنا است که افراد بر محیط خویش چیره می‌شوند بی‌آنکه به ماوراءالطبیعه متوسل شوند. این فرایند عقلانی شدن، ماهیتاً ضد دینی و بخش جدایی‌ناپذیر توسعه‌ی جامعه است که در سنت یهودی- مسیحی ریشه دارد.
در جامعه‌ی امروز هنوز هم بی‌ایمان‌هایی هستند که نمی‌توانند امر قدسی را درک یا تجربه کنند یا اقتدار و ابهت آن را حس کنند و تسلیم آن شوند. این پرسش که چنین افرادی تا چه اندازه مستقیماً از جنبش دنیوی‌گرایانه‌ی قرن نوزدهم تأثیر پذیرفته‌اند، پرسش بسیار دشواری است. جنبش‌های دنیوی نظیر کمونیسم یا اومانیسم را نمونه‌های مدرن دنیویی‌گرایی دانسته‌اند (Glock 1971; Campbell, 1971). اما تشابه کارکردی میان دین و این نمونه‌ها که شکل دنیوی شده‌ی آن هستند، پاسخ‌گفتن به این پرسش را دشوارتر می‌سازد که آیا بی‌دینی و بی‌ایمانی حقیقتاً میراث هالیوک هستند یا خیر.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام؛ باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط