مراتب انس با قرآن در روايات(3)

هـ) تدبّر در قرآن ييكي از عالي ترين مراحل ارتباط با قرآن، انديشيدن در آيات الهي است: أفلا يتدبّرون القرآن ولو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً. [1] با تدبّر در قرآن، مي توان به اين نتيجه رسيد كه قانون كلّي در مورد انسان و بقيه كائنات، تحوّل و دگرگوني است، هم در قول و هم در عمل؛ امّا قرآن اين گونه نيست. به قول علامه طباطبايي، قرآنْ كتابي است در برگيرنده قوانين فردي و اجتماعي، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، قصص، عبرتها و پندها و... كه به تدريج نازل گرديده و با گذشت ايّام، دستخوش تغيير و تحوّل نمي گردد.
شنبه، 29 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مراتب انس با قرآن در روايات(3)
مراتب انس با قرآن در روايات(3)
مراتب انس با قرآن در روايات(3)


 

نويسنده:اصغر هادوي كاشاني
 

هـ) تدبّر در قرآن
 

ييكي از عالي ترين مراحل ارتباط با قرآن، انديشيدن در آيات الهي است: أفلا يتدبّرون القرآن ولو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً. [1] با تدبّر در قرآن، مي توان به اين نتيجه رسيد كه قانون كلّي در مورد انسان و بقيه كائنات، تحوّل و دگرگوني است، هم در قول و هم در عمل؛ امّا قرآن اين گونه نيست. به قول علامه طباطبايي، قرآنْ كتابي است در برگيرنده قوانين فردي و اجتماعي، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، قصص، عبرتها و پندها و... كه به تدريج نازل گرديده و با گذشت ايّام، دستخوش تغيير و تحوّل نمي گردد.[2] تدبّر در قرآن، علاوه بر فوائد علمي، نتايج شخصي هم دارد. طبق آيه اي كه گذشت، با تفكّر و تدبّرِ در آيات قرآن، مشخص مي شود كه آيات آن، هيچ گونه اختلافي با يكديگر ندارند. لذا آيات مي توانند يكديگر را تفسير كنند و اين فايده بسيار مهمّي بود كه علاّمه طباطبايي در پرتو آن به تفسير قرآن با قرآن رسيد. ايشان ذيل همين آيه، امكان تفسير قرآن با خود قرآن را نتيجه گرفته است. صاحب (مجمع البيان) نيز از آيه (أفلا يتدبّرون القرآن...) به همين نتيجه رسيده است.[3] نتيجه مهم ديگر، اين است كه چون احكام قرآني در معرض تغيير و تحوّل قرار نمي گيرند، لذا اين شريعت تا قيامت استمرار دارد.[4] از لحاظ شخصي نيز انسان با تدبّر در آيات قرآن و مجسّم كردن مبدأ و معاد، هم داستان خلقت انسان برايش ياد آوري مي شود و هم آينده را پيش روي خود مي بيند. رواياتي وجود دارند كه در آنها توصيه شده از قرائت آيات رحمت، مسرور و از قرائت آيات مشتمل بر وعده عذاب، محزون شويد. غزالي در كتاب (كيمياي سعادت) از ابوذر نقل مي كند كه پيامبر(ص) يك ثلث شب، اين آيه را تكرار مي كرد كه: ان تعذّبهم فانّهم عبادك وان تغفر لهم فانّك أنت العزيز الحكيم.[5] از امام علي(ع) نقل شده است كه قرآن را به سرعت قرائت نكنيد و در پي آن نباشيد كه سوره را به آخر برسانيد؛ قلوبتان بايد به خشوع درآيد.[6] آن حضرت در بيان ديگري فرمود: قرآن را ياد بگيريد كه بهترين سخن است و در آن انديشه كنيد كه چون بهار است.[7] نكته مهم اين فرمايش حضرت، آن است كه در مرحله يادگيري فرموده (بهترين سخن) است؛ ولي در مرحله تفكّر و انديشه، آن را به (بهار) تشبيه كرده است؛ بهاري كه فصل رويش و زندگي است.

و) عمل به قرآن و تمسّك به آن
 

آنچه اديان الهي را از يكديگر جدا كرده، احكام و دستوراتي است كه هر دين براي خود داشته است؛ وگرنه از نظر اعتقادي و نظري، تمام اديان، دعوت به توحيد كرده اند و در اين مسئله، همه با هم مشترك بوده اند. قبل از ظهور اسلام نيز در دوران جاهليت، فرهنگ و عادات خاصّي در مورد ازدواج، اقتصاد و روابط اجتماعي وجود داشته است. با نزول قرآن، دوران تبيين فرهنگ اسلامي به آرامي شروع شد و بسياري از احكام، خصوصاً احكام معاملات، به شيوه سابق ادامه يافت و تعداد زيادي احكام جديد هم از طرف خداوند و به واسطه پيامبر(ص) به مردم ابلاغ شد. محور همه اين دستورات، قرآن بود. به شهادت روايات، هر آنچه مردم براي زندگي ديني به آن نياز داشتند، در قرآن آمده بود. اصول سنّت پيامبر(ص) نيز در قرآن وجود داشت و حداقل، مخالفتي با اصول موجود در قرآن نداشت و پيامبر(ص)، تبيين و تفسير همان اصول را در قالب سنّت به مردم عرضه مي كرد: و أنزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نزّل اليهم.[8] اجراي قوانين موجود در قرآن در زمينه هاي مختلف و خصوصاً اقتصاد، جامعه آن روز را به گونه اي در آورده بود كه حتّي با شاخصهاي تعريف شده امروزي، جامعه اي موفّق بود.[9] آسيبهاي فرهنگي يي كه امروزه از ناحيه مسائل اقتصادي متوجّه جوامع است، در آن ايّامْ مشاهده نشده است. مفاهيم زيبايي چون انفاق، صدقات، مواسات و... به بهترين نحو در آن زمان تحقّق پيدا كرده بود. حتّي جلوه هاي معنوي آن زمان كه در تاريخ ضبط شده است، انسان را به شگفتي وا مي دارد كه با وجود مشكلات و درگيري ها و غزوات پيامبر(ص)، باز هم مجالس و محافل قرآني برپا بوده است و همان طور كه گفته شد، حضرت، خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها مي شناخته است. در يك كلام: قرآن در متن زندگي مردم، حضور داشته است. تعبيرات مختلفي از پيامبر(ص) و ائمه(ع) در مورد عمل به قرآن رسيده است و تعبيراتي ديگر، مثل (اتّباع)، (تمسّك) و (حق التلاوة) نيز بيان شده كه ناظر بر عمل به قرآن است. به تعدادي از اين روايات، اشاره مي كنيم. پيامبر اسلام(ص) فرمود:
اعملوا بالقرآن أحلّوا حلاله وحرّموا حرامه واقتدوا به ولا تكفروا بشيء منه.[10] به قرآن عمل كنيد و حلالش را حلال شماريد و از حرامش اجتناب كنيد و به آن اقتدا نموده، به هيچ چيز آن كفر نورزيد. در روايت ديگري امام علي(ع) فرمود: ييا حملة القرآن! اِعملوا فان العالم من عمل بما علم و وافق عمله علمه و سيكون أقوام يحملون العلم لايجاوز تراقيهم، يخالف سريرتهم علانيتهم.[11] اي كساني كه عالِم به قرآن هستيد، به آن عمل كنيد؛ چون عالم كسي است كه به آنچه مي داند، عمل مي كند و عمل او مطابق علمش است. به زودي مردمي خواهند آمد كه علمشان از گلوهاي آنها تجاوز نمي كند و باطنشان با رفتار ظاهر آنها مخالف است. تا زماني كه پيامبر(ص) در ميان امّت بود، مردم مكلّف بودند به آنچه كه ايشان امر مي كند، عمل كنند و از آنچه نهي مي كند، دوري گزينند؛ چون او همان احكام الهي را مي گفت و كلامش، كلام وحي بود و بعد از خود نيز امّت را به قرآن و عترت ارجاع داد.[12] علّتش هم اين بود كه عترت او چيزي غير از قرآن نمي گفتند و آنها هم در مقام تبيين و تفسير كلام خدا بودند. امام علي(ع) در تعبير زيبايي فرموده است كه (قرآن بايد چون لباس زيرين، هميشه با انسان باشد)، كه البته افرادي با اين خصوصيّات، تعدادشان كم است: طوبي للزاهدين في الدنيا الراغبين في الآخرة، اولئك قوم اتخذوا القرآن شعاراً. [13] خوشا به حال زاهدان در دنيا، كساني كه به آخرت ميل دارند و قرآن را چون لباس زيرين خويش قرار دادند! ييكي از واژه هايي كه در قرآن براي عمل به آن آمده است، (حق تلاوت) است: الذين آتيناهم الكتاب يتلونه حقَّ تلاوته أولئك يؤمنون به ومن يكفر به فأولئك هم الخاسرون.[14] كساني كه كتاب آسماني را به آنان داده ايم و آن را چنانكه بايد مي خوانند، ايشان اند كه بدان ايمان دارند؛ ولي كساني كه كفر ورزيدند، همانان اند كه زيانكاران اند. مراد از كتاب آسماني، هم مي تواند تورات و انجيل باشد و هم قرآن. در هر حال، مراد از (حق التلاوة)، عمل به قرآن است.[15] امام صادق(ع) درباره اين آيه مي فرمايد: ييعني آيات قرآن را با ترتيل بخوانند و در آن انديشه كنند. به احكام آن عمل كنند. به وعده هايش اميدوار باشند و از عذابهاي وعده داده شده بترسند. از قصّه هاي آن عبرت گيرند.به آنچه در آن دستور داده شده، عمل كنند و از آنچه نهي شده،پرهيز نمايند. به خدا قسم، (حقّ تلاوت) به معناي حفظ آيات و قرائت آنها نيست...؛ بلكه بايد در آياتش تدبّر نموده، به آنها عمل نمود. خداوند مي فرمايد: اي پيامبر! قرآن، كتابي مبارك است كه به سوي تو فرستاديم تا مردم در آيات آن تدبّر كنند.[16] علاوه بر آنچه در مورد عمل به قرآن از جهت اثباتي بيان شد و روايات آن ملاحظه گرديد، رواياتي در مذمّت عمل نكردن به قرآن وجود دارد كه براي تأييد و تأكيد مطلب به آنها نيز اشاره اي داريم. رسول خدا فرمود: ييأتي علي الناس زمانٌ القرآن في وادٍ و هم في وادٍ غيره.[17] زماني فرا مي رسد كه مردم و قرآن در دو وادي مختلف قرار مي گيرند (به آنچه قرآن مي گويد، عمل نمي كنند). در روايت ديگري پيامبر(ص) فرمود:
هر كس قرآن را ياد بگيرد و به آن عمل نكند و دوستي دنيا و زينت آن بر او چيره شود، سزاوار عذاب الهي است و همرتبه با يهود و نصاراست كه كتاب (خدا) را پشت سر انداختند.[18] علاوه بر روايات فوق، روايات ديگري نيز وجود دارد كه از عمل نكردن به قرآن نهي كرده اند.[19] اين قسمت را با گزيده اي از دعاي امام سجاد(ع) كه در مورد ختم قرآن است، به پايان مي بريم: خداوندا! بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از كساني قرار ده كه به ريسمان عهد و پيمان قرآن چنگ مي زنند و از امور متشابه به پناهگاه محكمش پناه مي برند، و در سايه پر و بالش مي آسايند و به روشني صبحش راه مي يابند و به اشراق روشنگري اش راه مي جويند و از چراغش مي فروزند و از غير آن، هدايت نمي طلبند.[20] در پايان، ذكر چند نكته لازم است:
1ـ تقسيم بندي و نظام ارائه شده درباره انس با قرآن، نظر به اكثريت جامعه دارد؛ امّا در هر زمان و هر جامعه اي، كساني هستند كه با بقيه افراد، تفاوت دارند. افرادي كه در حدّ پايين و حدّ بالاي يك صفت كمّي يا كيفي قرار مي گيرند، اين گونه هستند. براي مثال، اكثر افراد از لحاظ قد با هم تفاوت زيادي ندارند؛ امّا تعداد معدودي قد بسيار كوتاهي دارند و يا بسيار قد بلند هستند.

پی نوشت ها:
 

[1] . سوره نساء، آيه82 .
[2] . الميزان، ج5، ص20.
[3] . ر.ك. همان، ج18، ص241.
[4] . به نقل از: اسرار قرآن، حسين خديو جم، ص26.
[5] . الكافي، ج2، ص614.
[6] . نهج البلاغه، خطبه 110.
[7] . تحف العقول، ص50.
[8] . سوره نحل، آيه44.
[9] . ر.ك: جزوه (نظام اقتصادي صدر اسلام)، كاظم صدر، دانشگاه شهيد بهشتي.
[10] . المستدرك علي الصحيحين، الحاكم النيشابوري، ج1، ص757 (ح2087)؛ السنن الكبري، احمد بن حسين البيهقي، ج10، ص15 (ح19706).
[11] . كنز العمّال، ج9، ص294.
[12] . صحيح مسلم، ج4، ص1874 (ح2408).
[13] . نهج البلاغه، حكمت 104؛ أمالي المفيد، ج1، ص133.
[14] . سوره بقره، آيه121.
[15] . الميزان، ج1، ص266.
[16] . همان جا (به نقل از: ارشاد القلوب ديلمي).
[17] . نوادر الأصول، الترمذي،ج2، ص338؛ كنزالعمّال، ح29118.
[18] . ثواب الأعمال، ص332؛ بحارالأنوار، ج76، ص36 (ح30).
[19] . الكافي، ج8، ص52؛ صحيح البخاري، ج6 (ح5836 و 6640)؛ مسند أحمد بن حنبل، ج7، ص251 (ح20115)؛ صحيح مسلم، ج4، ص1874 (ح2408)؛ سنن الترمذي؛ ج5، ص663 (ح3788)؛ سنن الدارمي، ج2، ص889 (ح3198).
[20] . الصحيفه السجادية، الدعاء 42.
 

منبع: فصلنامه علوم حديث



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما