رازوارگی پزشکی در ایران

کتابی که یک «فیلسوف» راجع به «پزشکی» بنویسد، احتمالاً ذیل نام «فلسفه‌ی پزشکی» قرار می‌گیرد. شاید اولین کار خیری که بتوان انجام داد، نجات دادن رازوارگی سلامت گادامر از این عنوان باشد! فلسفه‌ی پزشکی چه «خطر»ی برای این
يکشنبه، 25 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رازوارگی پزشکی در ایران
رازوارگی پزشکی در ایران

 

نویسنده: روح‌الله نادری





 

مخاطب رازوارگی سلامت کیست؟

کتابی که یک «فیلسوف» راجع به «پزشکی» بنویسد، احتمالاً ذیل نام «فلسفه‌ی پزشکی» قرار می‌گیرد. شاید اولین کار خیری که بتوان انجام داد، نجات دادن رازوارگی سلامت گادامر از این عنوان باشد! فلسفه‌ی پزشکی چه «خطر»ی برای این کتاب دارد؟ اگر بپرسند فلسفه‌ی پزشکی چیست، سر راست‌ترین عنوانی که مطرح می‌شود (و شاید خطر اصلی هم از ناحیه‌ی آن باشد) «مطالعات میان رشته‌ای» است. پزشکی، به عنوان رشته‌ی تحصیلی، از رشته‌های تاریخ، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، و فلسفه (دقت شود که فلسفه هم به عنوان یک رشته‌ی تحصیلی) طلب کمک می‌کند تا مسائلش را بهتر بفهمد. درست است که چند سالی است که «مطالعات پزشکی» (شامل میان رشته‌ای‌هایی چون فلسفه‌ی پزشکی، جامعه‌شناسی پزشکی و...) در ایران راه افتاده است، اما مسئله اینجاست که پزشکی هیچ استمدادی از رشته‌های دیگر نجسته است. پزشکی ما کاملاً «خودبسنده» است و گوشی برای شنیدن ندارد. اگر بخواهیم سخن فیلسوف یا جامعه‌شناس یا مورخی را درباره‌ی پزشکی ذیل مطالعات پزشکی قرار دهیم، اندک اثر احتمالی آن را هم ضایع می‌کنیم. پس بهتر است رازوارگی سلامت را اجالتاً سخن یک فیلسوف درباره‌ی پزشکی بنامیم.
اگر پزشکی گوش شنیدن ندارد، پس مخاطب سخن فیلسوف درباره‌ی پزشکی کیست؟ شاید بهتر باشد از سرنوشت کتاب‌های مشابه بپرسیم و ببینیم بعد از چند سال بر آن‌ها چه گذشته است. شاید مهم‌ترین کتاب یک فیلسوف در مورد پزشکی، که به فارسی ترجمه شده، پیدایش کلینیک فوکو باشد. پیدایش کلینیک با رازوارگی سلامت تفاوتی اساسی دارد. در انتشار این کتاب، نام فوکو از پزشکی مؤثرتر بود. «فوکوخوانی» رواج یافته بود و ترجمه‌ی «همه»ی آثار او مطالبه می‌شد و چندان مهم نبود که مضمون کتاب فوکو سیاست است یا علم، جنون است یا جنسیت یا ... اما گادامر در ایران به پایه‌ی اشتهار فوکو نرسیده است؛ هنوز کتاب بزرگ او، حقیقت و روش، هم رسماً منتشر نشده است؛ پس باید در این کتاب، پزشکی، اگر نگوییم بیش‌تر، به اندازه‌ی گادامر و فلسفه‌ی او اهمیت داشته باشد. از نشانه‌های آن هم این است که همت دو مدرسِ فلسفه - پزشک (دکتر مهدی معین‌زاده و دکتر علی‌رضا منجمی) پشت کتاب است. منجمی و معین‌زاده هر دو پزشکند ولی فلسفه را از پزشکی دوست‌تر دارند.
رازوارگی پزشکی در ایران
سخن فوکو درباره‌ی پزشکی در فضای روشنفکری و دانشگاهی ما پیچیده و تعابیر مختلفی از آن شکل گرفت. تفسیر غالب که بیش‌تر در فضای روشنفکری طنین‌افکن بود. برجسته کردن «قدرت»ِ دانش پزشکی و مناسبت آن با نظام سرمایه‌داری بود. در واقع، نوعی تفسیر سیاسی - اجتماعی از پیدایش کلینیک شکل گرفت. در فضای دانشگاهی، جامعه‌شناسان سعی کردند کلاهی از نمد مباحث فوکو برای جامعه‌شناسی پزشکی بیافند. «پزشکینه‌سازی» واژه‌ای بود که به مذاق جامعه‌شناسان خوش‌ آمد. اندکی از اهالی فلسفه هم که با فلسفه‌ی فوکو آشنایی داشتند، مضامین فلسفه‌ی او، اهم از سیاست، علم، جنسیت، پزشکی یا... را نه درباره‌ی آن موضوعات بلکه بیان دیگری از فلسفه‌ی او دانستند؛ یعنی سخنان فوکو درباره‌ی پزشکی را به صورت متافیزیکی بازگرداندند و تفاسیر سیاسی و اجتماعی و علمی از آن را کژفهمی معرفی کردند.
اما همانطور که گفته شد، بعید است اثری از گادامر در فضای روشنفکری و دانشگاهی ما صدا کند. فلسفه‌ی گادامر برای تفاسیر سیاسی- اجتماعی و روشنفکری چندان خوش‌دست نیست! آخرین باری که اندکی نام او به زبان‌ها افتاد، منازعه‌ای الهیاتی - سیاسی درباره‌ی هرمنوتیک متن مقدس در گرفته بود و فلسفه‌ی او خرج اثبات «نسبیت» و «کثرت‌گرایی» و «پلورالیسم» و... شد! ما را با فیلسوفی که بارها به اتهاماتی چون «سیاسی نبودن» و «انتقادی نبودن» محاکمه شده است کاری نیست. مطالعات پزشکی هم، به آن راحتی که از پیدایش کلینیک بهره برد نمی‌تواند از رازوارگی سلامت بهره ببرد. هنرمنوتیک فلسفی گادامر مانند دیرینه‌شناسی و تبارشناسی فوکو رنگ و بوی سیاست و جامعه و تاریخ ندارد و از مطالعات پزشکی، تنها فلسفه‌ی پزشکی است که می‌تواند معانی بیماری و سلامتی و معالجه و... را در رازوارگی سلامت پی بگیرد و احتمالاً به چیزی شبیه «پزشکی از دیدگاه گادامر» برسد. شاید اندک مخاطبان واقعی کتاب، دو دسته باشند: اهالی فلسفه که احتمالاً به فلسفه‌ی گادامر و هرمنوتیک فلسفی او علاقه دارند؛ و دوم موجوداتی از جنس معین‌زاده و منجمی؛ یعنی پزشکانی که فلسفه را هم به اندازه‌ی پزشکی یا بیش‌تر دوست دارند. فعلاً به گروه اول کاری ندارم. نمی‌دانم افرادی مثل معین زاده و منجمی چه تعداد هستند، اما به احتمال زیاد کتاب با این افراد و این افراد با کتاب کاری اساسی خواهند کرد. به گمانم رازوارگی سلامت می‌تواند یک «خُلق پزشکی» جدید بنا کند. پزشکان ما به هیچ وجه بداخلاق نیستند، و غالباً «اخلاق حرفه‌ای» را رعایت می‌کنند، اما خُلقشان تنگ است. ما از پزشکان انتظار خلق عظیم پیامبرگونه و مهر و شفقت داریم، اما با خشونت و قهری مواجه می‌شویم که مختص حاکمان جبار است. پیامبر را به وصف «طَبیبُ دَوَّار بِطِبّهِ» ستوده‌اند، اما طبیبان امروز «نَبیٌ مُقیمٌ بِقُدرَتهِ» هستند که ما نیازمندان و مریضان را به دربار و بارگاهشان راه می‌دهند تا با کرامات و معجزات علمی‌شان شفایمان دهند. اما خلق عظیم پیامبران و خلق تنگ پزشکان از کجا آمده است؟ یا سؤال جدی‌تر آنکه شکاف میان انتظار ما از پزشکان و آنچه پزشکان هستند چگونه ایجاد شده است؟ چرا ما از پزشکان شفقت می‌طلبیم و چرا پزشکان قساوت می‌ورزند؟ برای نزدیک شدن به شأن پیامبر گونه‌ی پزشکان، فصل «طب یونانی به عنوان عامل ادب و فرهنگ» کتاب پایدیای یگر بسیار راه‌گشاست. او به ظرافت، برکشیده شدن پزشکان به مقام «مربی» و تکوین نوعی «تربیت طبی» را به تصویر می‌کشد. پیوند پزشکی با تربیت، و تقسیم تربیت به تربیت بدنی و روحی، پزشکان را در کنار مربیان ورزشی، شاعران و فیلسوفان قرار می‌دهد. اگر شعر و فلسفه، روح را تربیت می‌کنند، ورزش و طب مربیان بدنند. یگر از یونانی سخن می‌گوید که پزشکی از مقام حرفه فراتر می‌رود و پزشکان «دانش‌سری» خود را به میان مردم می‌کشند و «خطابه» می‌خوانند و درباره‌ی بهداشت و تغذیه آنان را «راهنمایی» می‌کنند. پس بیماری، «بهترین فرصت تربیت» بود؛ زیرا بیماری، گوش مردم را برای شنیدن پندهای پزشک باز می‌کند. پزشک آنچنان با مریض «گفت‌وگو» می‌کند که انگار می‌خواهد او را پزشک کند.
اما پزشکان امروز قصد تربیت مریضان را ندارند. پزشکی امروز یک حرفه یا به تعبیر بهتر «کار» و شغل است. حتی یک «کار فرهنگی» هم نیست. هر چند برنامه‌های پزشکی و آشپزی (به عنوان صورت «منحرف» پزشکی) ظاهراً در کار «فرهنگ‌سازی» و گسترش سلامتند، اما بیش‌تر به نوعی «بازاریابی» و پروپاگاندا می‌مانند. ما به اعتباری سه نوع کار و حرفه می‌شناسیم: کار خدماتی، کار صنعتی (تولیدی)، و کار بازرگانی. پزشکی در مقام کار و حرفه، ابتدا به صورت کار خدماتی ظاهر شد، اما به مرور به کاری صنعتی - بازرگانی رسید. پزشکی امروز «منبع درآمد» پزشک است. از چه کاری می‌توان درآمد کسب کرد؟ درآمد غیر از مُزد و حقوق است. مزد در قبال خدمت گرفته می‌شود، اما کار پزشکی دیگر کار خدماتی نیست. اساس تفاوت کار خدماتی و غیر آن به مقوله‌ی «مالکیت» بازمی‌گردد. خدمت عملی است که در آن کار دیگری راه می‌افتد اما کالایی میانشان مبادله نمی‌شود. اما امروز پزشک چیزی می‌سازد و می‌فروشد؛ پزشک «بسازبفروش» است. اما بازار آنان نوعی «بازار انحصاری» است؛ انحصاری علمی و فنی. شاید قهر و زورگویی پزشکان به این انحصار بی‌ارتباط نباشد.
گادامر با بررسی «وضعیت پزشکی» (موضعی که پزشک و بیمار نسبت به هم دارند) پزشکی را از حرفه بودن رهایی می‌بخشد. اگر پزشکی ذیل مناسبات سرمایه‌داری قرار گرفته و پس از آن است که حرفه‌ای شده است. تقریباً روشن است که این حرفه‌ای شدن با «علمی شدن» به صورت توأمان رخ داده و به آن وابسته است؛ پس مایه‌ی تعجب نیست اگر نقد پزشکی در مقام حرفه، نقد پزشکی علمی و علمِ پزشکی و پرسش از رابطه‌ی علم و عمل در پزشکی باشد. اگر فوکو به «گفتار» پزشکی توجه می‌کند، گادامر ما را متوجه پزشکی به عنوان یک «عمل» کرده و ماهیت این عمل را بررسی می‌کند. برای او این عمل عین فلسفه و هرمنوتیک است.
منبع مقاله : اسفار ضمیمه‌ی سوره شماره بیستم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط