پزشکی؛ هنر یا مهندسی؟

«رازوارگی سلامت» اثر هانس گادامر، به ترجمه‌ی نگرس تاجیک نشاطیه به تازگی توسط انتشارات روزگار نو انتشار یافته است. این اثر که مجموعه‌ای از چندین مقاله‌ی گادامر - فیلسوف معاصر آلمانی - است، می‌کوشد سلامت و علم
سه‌شنبه، 27 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پزشکی؛ هنر یا مهندسی؟
 پزشکی؛ هنر یا مهندسی؟

 

نویسنده: دکتر محمدعلی مرادی (1)





 
دغدغه‌ی اصلی گادامر در «رازوارگی سلامت» نقد «سیستم منطق» جان استوارت میل است
«رازوارگی سلامت» اثر هانس گادامر، به ترجمه‌ی نگرس تاجیک نشاطیه به تازگی توسط انتشارات روزگار نو انتشار یافته است. این اثر که مجموعه‌ای از چندین مقاله‌ی گادامر - فیلسوف معاصر آلمانی - است، می‌کوشد سلامت و علم پزشکی را موضوع تأمل فلسفی قرار دهد. کتاب از این رو که نشان می‌دهد چگونه می‌توان یک موضوع مهم بشری را مورد تأمل فلسفی قرار داد می‌تواند برای فضای فکری زبان فارسی مفید باشد. البته این برای نهادهای فلسفی و فیلسوفان رسمی ایران نیز می‌تواند هشداری باشد که بخش اعظم کار فلسفی پرداختن به مبانی علوم است و پزشکی به عنوان یکی از مهم‌ترین علوم بشری از این قاعده مستثنی نیست.
گادامر در این کتاب نخست علم را به طور عام مورد تأمل نظری قرار می‌دهد و می‌پرسد آیا علوم، وجهی نظری دارند یا عملی؟ آ«گاه می‌کوشد ریشه‌های این پرسش را در یونان جست و جو کند و تمایز آن را با علم و تکنولوژی در دوران کنونی روشن نماید و با این مقایسه تسلط علمی تکنیکی را به طور کیفی از خصلت علوم در قرن گذشته متمایز کند. چرا که در دوران جدید این هم پیوندی علم و تکنولوژی سبب شده است که انسان به طور جدی در محیط خود مداخله کند و آن را از خود متأثر نماید. گادامر در پرسش مرکزی این کتاب می‌‌خواهد روشن کند که علم پزشکی از سنخ علوم فیزیک - ریاضی است که در ادامه‌ی آن به مهندسی دگردیسی یافته است یا علم پزشکی از سنخ علوم فرهنگی است که هسته‌ی مرکزی آن هنر است. گادامر با تأکید بر روی مفهوم تخنه می‌خواهد این ایده را پیش برد که چه تفاوتی بین علوم پزشکی و علوم مهندسی است؟ در مهندسی است که مهندس می‌کوشد با تغییر طبیعت، کالایی تولید کند که خواستار آن می‌داند چه می‌خواهد اما در پزشکی چنین موقعیتی وجود ندارد بلکه همه‌ی تلاش‌های پزشکی در درمان از ابتدا در پرتو این واقعیت درک شده است که نقش پزشک به محض احیای تعادل سلامت از بین می‌رود. گادامر آنگاه با استناد به یونان می‌خواهد تشریح کند که چگونه پزشکی هنر است و آنگاه به مقایسه با ریتوریکا می‌پردازد و در این زمینه بیان می‌کند که این مقایسه به طبیعت موضوع اشاره دارد که در ریتوریکا باید حقیقت را ارائه دهد. از این رو پزشک نیز چون سخنور حقیقی باید کل را در نظر گیرد؛ بدین شکل که همانگونه که سخنور حقیقی برای یافتن کلام درست که بر شنونده تأثیر گذارد باید به بینش دست یابد، پزشک نیز باید واجد چنین بینشی باشد. گادامر مبانی نظری این کتاب را در کتاب دو جلدی حقیقت و روش فراهم آورده است و می‌کوشد رویکرد هرمنوتیک را فراتر از متون ادبی به علم پزشکی تسری دهد و در این روند با این پایه‌ی نظری می‌کوشد مفهومی دیگر از رابطه‌ی پزشک و بیمار فراهم کند؛ از این رو بیان می‌کند که بیماری گونه‌ای از دست دادن تعادل است و این تعادل صرفاً حالت بیولوژیک را نمایندگی نمی‌کند بلکه فرایند زندگی تاریخی و اجتماعی را نشان می‌دهد. در آن کتاب دغدغه‌ی اصلی گادامر نقد و سنجش مهم‌ترین کتاب روش در حوزه‌ی علوم انسانی غربی یعنی «سیستم منطق» جان استوارت میل است. وی در آنجا پرسش می‌کند که چگونه این منطق متأثر از علوم طبیعی و هسته‌ی علوم طبیعی در آن دوران - فیزیک - است. پایه نظری گادامر در این عبور از سنجش خرد ناب به سنجش نیروی داوری است. کانت در بازشناخت موضوع سعی می‌کند موجود زنده را همچون ارگانیزمی یکپارچه درک کند. گادامر در مقاله‌ای با عنوان «هرمنوتیک و روان‌پزشکی» رویکرد هرمنوتیکی را در روان‌شناسی توصیه می‌کند. او می‌گوید علوم طبیعی در تکاپوی تبیین طبیعت از طریق ابزار عقلانی است اما از آنجا که بشر صرفاً ابژه‌ی طبیعی نیست و همواره در انسان عناصری پیش بینی ناپذیر وجود دارد، در مورد انسان، تلاش باید در جهت فهم صورت گیرد و هنر فهم بر دوش هرمنوتیک است که فراسوی محدودیت‌های علم جدید و تکنولوژی مورد استفاده‌ی پزشکی و روان‌پزشکی واقع می‌شود.
 پزشکی؛ هنر یا مهندسی؟
اما آنچه در ترجمه این کتاب باید در نظر داشت اینکه فهم این نوع کتب بدون درک همه جانبه از مبانی فلسفی نویسنده، بس دشوار است؛ چرا که این کتاب، حلقه‌ای است از یک جریان درهم تنیده. شاید اگر آقایان علیرضا منجمی و مهدی معین‌زاده مقدمه‌ی مبسوطی بر این کتاب می‌نوشتند، این کتاب می‌توانست اثر لازم را در نظام فکری ما در فضای زبان فارسی داشته باشد. ترجمه در کشور ما، گونه‌ای دانش پراکنده ایجاد کرده است و لذا نمی‌تواند سیستم فکری ما در دانش را ارتقا دهد. اما اگر بخواهیم به طور خاص راجع به ترجمه‌ی این صحبت کنیم باید گفت بخشی از خطاها که در ترجمه صورت گرفته است ناشی از بی‌دانشی مترجم نیست. چرا که زبان فارسی برای اینکه بتواند پذیرای زبان دقیق آلمانی باشد باید پرورش فلسفی پیدا کند. زبان آلمانی طی دویست سال گذشته از طریق فیلسوفان آنچنان تناورده شده است که بسیار دشوار است که بتوان آن دقت را به فضای زبان فارسی منتقل کرد؛ کتاب از زبان دوم - انگلیسی - ترجمه شده است که بایسته بود کتاب توسط کسی که با ظرایف فلسفی در زبان آلمانی آشنا بود با متن اصلی آلمانی تطبیق داده می‌شد. ناشر محترم به این مسئله آگاه بود و نگارنده خود به توصیه‌ی ناشر نسخه آلمانی آن را از کتابخانه‌ی برلین در اختیار ناشر قرار دادم. اما متأسفانه در ترجمه آنچنان اثری از متن آلمانی نمی‌بینیم.
در اینجا به ذکر چند مثال اکتفا می‌کنم. در ساختار فلسفی زبان آلمانی Wissen به معنی دانستن و Wissenschaften، به معنی دانستن سیستماتیک است؛ اما مترجم، اولی را دانش و دومی را علم ترجمه کرده است. در زبان آلمانی برای واژه‌ای که در انگلیسی Work می‌گویند، Arbeit و Werk داریم که از جنبه‌ی فلسفی یک مفهوم تئولوژیک است که به طور مستقیم با عناصر درون در ارتباط است. اگر به کتاب هایدگر توجه کنیم او از مفهوم Arbeit استفاده نمی‌کند. چرا که وقتی در سنت انتولوژی سخن بگوییم دیگر امر درون و بیرون معنا ندارد. بحث درون و بیرون تنها در سنت بحث آگاهی معنا می‌دهد. گادامر در سنت فلسفه‌ی هستی است و فاصله معین با فلسفه‌ی آگاهی دارد. از این رو او از واژه‌ی Work بهره می‌گیرد که باید مترجم با پانویس‌هایی این مسائل را توضیح دهد. به همین صورت alt weisheit را مترجم «خردباستانی» ترجمه کرده است که نشان از بی‌توجهی مترجم به تفاوت فلسفه و حکمت است. weisheit به معنای حکمت است. (برخی مانند سید حسین نصر بر این باورند که ما فلسفه نداریم بلکه حکیم داریم.» یا معنای inner unmoglichkeit ، امکان‌ناپذیری درونی است (نه امکان ناپذیری ذاتی) و نمی‌توان inner را ذاتی ترجمه کرد. (درونی با ذاتی متفاوت است). در آخر اینکه Verborgenheit را مترجم رازوارگی ترجمه کرده است که بیش‌تر بعد عرفانی دارد؛ حال آن که می‌توان آن را «پنهانی سلامت» ترجمه کرد که با روح فلسفه‌ی گادامر خوانایی بیشتری دارد. در مورد ترجمه می‌توان ده‌ها مورد دیگر برشمرد که دقت فلسفی با ضعف‌هایی همراه است اما به هر حال مترجم تلاش آغازین را کرده است و امیدوارم که کار روی این ترجمه را برای تکمیل رها نکند و پنداشته نشود که کار ترجمه پایان یافته است. تنها با کار مداوم بر روی ترجمه‌هاست که زبان فارسی می‌تواند قوام یابد و این ظرفیت پیدا شود که مفاهیم زبان‌های دیگر از جمله زبان آلمانی به زبان فارسی منتقل شود. در پایان باید از خانم نرگس تاجیک نشاطیه برای تلاش و زحمتی که در قبال ترجمه‌ی این کتاب انجام داده‌اند قدردانی و تشکر کرد. این تلاش آغازین است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانش آموخته‌ی فلسفه از دانشگاه برلین

منبع مقاله :
اسفار ضمیمه‌ی سوره شماره بیستم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.