نویسنده: دکتر جبار رحمانی
کتابشناسی: سفرنامهی سوزوکی شین جوء/ سوزوکی شین جوء/ ترجمهی هاشم رجبزاده و کینجی ائورا/ طهوری/ 136 ص
سفرنامهها یکی از منابع اصلی شناخت فرهنگی هستند.(1) این منابع از یکسو دادههایی از جامعهی توصیف شده به ما میدهند و از سوی دیگر بیانگر وضعیت فرد و فرهنگ مشاهده کننده و رابطهی آنها با جامعهی مورد نظر هستند. به همین دلیل سفرنامهها را همیشه باید در یک بستر تعاملی و ارتباطی مورد برسری قرار داد، زیرا محتوای سفرنامهها در رابطهای پویا میان سفرنامهنویس و جامعهی مورد مشاهده قرار میگیرد. در این رابطه است که یک نظام معنایی و یک روایت از مواجههای فرهنگی شکل میگیرد.عموم سفرنامههای مرتبط به ایران توسط غربیها نوشته شده است، به همین سبب نیز ما همیشه خودمان را از چشم غربیها دیدهایم. و غرب آینهای برای بازنمایی ایرانیان بوده است. این سفرنامهها که در دورهی مدرن و بعد از عصر روشنگری افزایش چشمگیری هم داشتهاند، بیانگر موقعیتی از رابطهی میان فرهنگی هستند که در یک طرف، جوامع غربی مدرن و قدرتمند و استعمارگر قرار دارند و از سوی دیگر جامعههای شرقی و افریقایی ضعیف و نحیف و به عبارت دقیقتر، مستعمرهها قرار دارند. به همین دلیل همیشه در یک رابطهی قدرت و وسلطه، محتوای سفرنامههای غربی شکل گرفته است.
با توجه به این وضعیت، میتوان اهمیت سفرنامههایی که توسط ناظرانی از دیگر فرهنگها مانند آسیای شرقی و آفریقا و .. نوشته شده را فهمید. نگاه غیر غربی به ایران لزوماً مشابه نگاه غربی نیست، در نتیجه رابطهای متفاوت و متنی متفاوت نیز تولید میشود. در این میان، سفرنامههای ژاپنیها میتواند اهمیت خاصی داشته باشد؛ کشوری از شرق دور، با کمترین پیوند با ایران، که بیشترین حجم رابطه را در دورهی مدرن با ایران پیدا کرده است، جایگاه خاصی دارد. در این مواجههی میان فرهنگی است که میتوان الگوی ارتباطیای را دی که کاملاً متفاوت از رابطهی استعمار- مستعمرهی غرب با ایران است. این نکته را به خوبی میتوان در نگاه یوء سی کیوء که در سال 1909 در مورد مشروطیت در ایران نوشته دید: «ایران خواه آباد باشد و خواه ویران، مانند ژاپن جزئی از پیکر آسیاست. از این رو با اینکه رویدادهای خطیر(2) در ایران میگذرد، پنداری که ما را زجرکس میکنند؛ دیروز پایش را شکستهاند، امروز دستش را میبرند، و فردا گردنش را میپیچانند. بیم آن دارم که اگر روز به روز اینچنین آسیب ببیند، به زودی از مملکتی که 2500 سال پایبنده است، جز ویرانهای باز نخواهد ماند». (ص 125) این نوع نگاه همدلانه به جامعهی ایرانی و رویکرد انتقادی به عملکرد کشورهای غربی و مدرن در ایران بیانگر رابطه و هویتی متفاوت (اعضای پیکر آسیا) است. سفرنامهنویس ژاپنی، از یکسو با ایرانیان در یک طبقهبندی «ما» قرار میگیرد و خودش را به همراه سایر آسیاییها، در مقابل غرب و جهان توسعه یافتهی آن زمان قرار میدهد، از سوی دیگر در داخل همین «ما»ی آسیایی، او خود را پرچمدار توسعه و پیشرفت آسیا میداند. نوعی تمایل به رهبری آسیا و پیشگامی در توسعه در کلام این مرد ژاپنی دیده میشود. نکتهی مهم آن است که هر چند در موقعیت دوم این مرد ژاپنی خودش را همانند سفرنامهنویسان غرب، در موضعی بالاتر از ایرانیها قرار میدهد، اما در حالت اول، یعنی خانوادهی آسیا، خودش را در یک موقعیت همدلانه با ایرانیان قرار میدهد. این نکته وجه تمایز مهمی در موقعیت و رابطهی سفرنامهنویس ژاپنی و غربی ایجاد میکند. همانطور که اشاره شد، در شرایطی که الگوی ارتباطی متفاوتی میان کنشگر سفرنامهنویس و سوژهی مورد مشاهده برقرار است، لاجرم باید انتظار نتایج متفاوتی را داشت. البته این تفاوت داشتن به معنای تفاوت مطلق نیست، به هر حال میتوان اشتراکات و تشابهاتی میان مشاهدهی همهی سفرنامهنویسان شرقی و غربی در ایران دید، که پیدا کردن این قدر مشترک آنها میتواند اگاهی بخش و آزمونده باشد؛ که در ادامهی متن اندکی بدان اشاره خواهیم کرد.
موقعیت هرمنوتیکی سفرنامهنویس، برای فهم معنای روایت او از جامعهی ایرانی اهمیت خاصی دارد. سفرنامهی سوزوکی شین جو که در 1906- 1905 میلادی با 1323 هجری قمری در ایران بودهف توسط راهب بودایی از کشور ژاپن نوشته شده است. اینکه او از ادیان الهی نیست، از روس و انگلیسی و اروپاییها هم نیست، اهمیت بسیاری برای او دارد. در شرایطی که به تعبیر شین جو «ایرانیها عادت دارند که چون به خارجیها بر میخورند، پیش از هر چیز از او بپرسند که دینش چیست و سپس از ملیتش میپرسند، اما هیچگاه اسمش را جویا نمیشوند» (ص 114). هویت دینی او نقش مهمی در تجربهی او از ارتباطش با مردم عادی داشته است. این تجربه به واسطهی کافر بودنش برای او بسیار سخت بود. زیرا ظرف آبی که به او داده میشد را جدا میشستند تا از نجاست پاک شود، یا اینکه او را به خانه و کاروانسرا راه نمیدادند و شبها مجبور میشد زیر آسمان بخوابد و سرما و گرما را با سختی بسیار تحمل کند. وقتی هم به سمنان میرسد مینویسد: «خودم را آماده کرده بودم که امشب را در اصطبل بگذرانم». او در سفرنامهاش بارها از نگاه تحقیرآمیز دیگران به خودش صحبت کرده «مرا که مسلمان نیستم، به چشم حقارت میدیدند» و گاه قصد جانش را هم میکردند (ص48). در سفر مشهد که با درشکه میرود، در راه همسفرانش که «مسلمانان پرشور و شوق بودند و از من هیچ خوششان نمیآمد. پس با اینکه میخواستم اندکی استراحت کنم به من اجازه نمیدادند توی چاپارخانه یا کاروانسرا بروم و ناچار میشدم که میان برف و سرما و روی بارهای درشکه دراز بکشم و خیلی سردم میشد». (ص55) موقعیت بودایی بودن و آنی که از دینی کاملاً متفاوت بوده، سبب شده این فرد ژاپنی تجربهای خاص از امکانهای رابطهی نزدیک در ایران داشته باشد. در فضای اینچنینی، برای مسافر شرقی، اقلیتهای دینی و غریبهها، یعنی روسها و انگلیسها، و آنهایی که موقعیت متمایزی دارند، تنها امکان ارتباط نزدیک با بدنهی جامعهی ایران است. به عبارت دیگر مرد ژاپنی که در یک طبقهبندی، کافر و طرد شده برای عموم جامعهی ایرانی قرار میگیرد، تنها گروههای خاص هستند که به او اجازهی همنشینی میدهند. در نتیجه باید دقت کرد که همیشه این موقعیت خاص بودگی و عدم دسترسی به تمام بخشهای جامعهی ایرانی اهمیت زیادی در فهم منطق مواجههی ژاپنیها با جامعهی ایرانی دارد. نگاه و تحلیل او از جامعهی ایرانی مبتنی است بر همین موقعیت حاشیه بودگی و طرد شدگی اقلیتهایی مثل خودش، آنها که در طبقهبندی ناپاک و کافر قرار گرفتهاند. این موقعیت برای او دشواریهای بسیاری را هم در پی داشته است. البته او به دلیل شرایط سختی که در مسافرت پیاده در ایران داشت، این دشواریها را زیاد هم سخت نمیدید و تحمل میکرد. بسیاری از راهها را پیاده رفت و گاه آنقدر پیاده میرفت که پایش دچار مشکل میشد، وقتی از منجیل به سمت قزوین میآمد. «نزدیک قزوین رسیدم که ناگاه پای چپم درد گرفت و نمیتوانستم قدم از قدم بردارم و میان برف افتادم. به ناچار سوار الاغ شدن و به قزوین رسیدم». (ص37).
توصیفاتی که شین جو از رابطهاش با ایرانیان بیان میکند، نشان میدهد که او به ندرت توانسته وارد خانهی ایرانیان شود، جز چند باری که وارد خانهی یک ارمنی یا نمایندهی روس و انگلیس یا در برخی مواقع وارد خانهی حاکم میشد، او توصیفی از ورود به خانهی مردم عادی ارائه نمیدهد، لذا او بیشتر یک نظارهگر صامت بوده و تجربهای یکسویه و بدون گفتوگو از ایرانیان داشته است. بیشتر اطلاعاتی که سفرنامهی او میدهد، مبتنی بر مشاهدات بصری، مطالعات او، توصیفات و توضیحات کسانی که مهمانشان میشده و در مواردی هم ناشی از حداقل تعاملی که برای تهیهی مایحتاج اولیهی زندگی با ایرانیان داشته بوده است. البته زبان فارسی را نیز بسیار کم و در حد تعداد محدودی کلمه میدانسته است. به همین دلیل صدای ایرانیان در این سفرنامهها، تقریباً حذف شده و متن مانند بسیاری از سفرنامهنویسان غربی که زبان ایرانی را بلد نبودهاند، تک صدایی و مونولوگی است. اما با این همه، همان دادههای محدود میتواند مبنایی برای شناخت برخی از وجوه فرهنگی آن زمان در ایران باشد؛ ضمنآً دقت بالای شین جو در توصیف طبیعیات و رخدادها و فاصلهی شهرها و برخی از امور بصری، اطلاعات جالبی از برخی امور آن دوره در اختیار ما میگذارد.
شین جو در دورهای بحرانی وارد ایران میشود، انقلاب مشروطه در جریان است، نزاع بین مشروطهخواهان، سلطنتطلبان و دستکاریهای استعمارگران روس و انگلیس در میان است و بازار آشفتهای را رقم زده. در فضایی که به طبق نوشتهی همان منتقد آن زمان، یوء سی کیوء، ایران هنور آمادگی این بخش از سوغات تمدن و تجدد (مجلس مشروطه) را نداشته، اما این نزاع بیانگر وضعیت بغرنج ایران است. در این شرایط نگاه یک انسان شرقی ژاپنی میتواند پرتو متمایزی بر تجربهی تجدد ایرانیان بیفکند.
در میان توصیفات او از ایران چند نکته حائز اهمیت است، یکی درک بسیار ناقص و نامناسب ایرانیان از شرق است. هر چند در آن دوره به واسطهی جنگ روسیه و ژاپن و شکستهای جنگی روسیه از آنها، اخبار اندکی از ژاپن به مردم ایرانی میرسید. شین جوء دربارهی عملکرد سفارت انگلیس برای پخش اخبار شکست روسیه مفصلاً توضیح میدهد، به گونهای که هر آدمی در کوی و برزن ایران (به ویژه در شهر مشهد) از این ماجرا خبردار بوده، در نتیجه میتوان فهمید که اندک آگاهی مردم ایران از شرق، ناشی از دسیسههای سیاسی غرب بوده است. به عبارت دیگر مواجههی شین جوء با جامعهی ایرانی در آغاز دورهی مدرنتیه بیانگر یک شکاف و گسست معنادار در رابطه ی ایران و شرق است. تحولی عمیق در نقطهی ثقل نگاه فرهنگی ایران در دورهی مدرن رخ داده، که به واسطهی آن ایران و فرهنگ ایرانی به جای نگاه به همسایگان و هم خانوادههای تمدنی، به افقهای دوردست تمدن غربی خیره شده. و البته استعمار روس و انگلیس هم در چند قرن اخیر این وضعیت را تشدید کردهاند. این موقعیت بیانگر یک زمینهی ضعف و بحران برای تمدن ایرانی است که از ریشههای خودش در آسیا غفلت کرده است.
چند نکته قابل توجه در توصیفات شین جوء دربارهی فرهنگ و تمدن ایرانیان وجود دارد. یکی از مهمترین تجارب سفرنامهنویسان خارجی در ایران در چهار قرن اخیر، مواجهه با شخصیت دوگانه و متناقض ایرانیان است. این دوگانگی بیانگر آن است که ایرانیان در حوزه عمومی به سمت نوعی انفعال و خودمداری تمایل دارند و در حیطهی خصوصی به گونهی دیگری عمل میکنند. او در جایی این دوگانگی را اینگونه توضیح میدهد: «نافهمی و بلاهت مردم محل در اینجا بیرون از حد توصیف بود، اما همین مردم آنجا که پای نفعشان در میان باشد، و به انگیزهی آزمندی چنان زیرک و حسابگرند که انسان متحیر میماند». (ص 71) یا در جای دیگری در باب ایلها نیز اینگونه توضیح میدهد که «آنها نسبت به ایلهای دیگر هرگونه که باشند، میان طوایف خود با صداقت و فرمانبرداری تمام رفتار میکنند. این مردم دو خصلت یکسره متناقض دارند: از یکسو روح ساده و سلوک مهرآمیزشان سزاوار بسی تحسین است... اما کار به اینجا نمیکشد، از سوی دیگر پروا ندارند که تا سرحد نابود ساختن ایلهای دیگر خشونت نشان بدهند. از این رو است که غربیها در قضاوت دربارهی آنها اختلاف نظر داشته و مخاطبان اینان سردرگم ماندهاند که رأی و داوری کدام یک از آنها درست است» (صص 98-99). او توصیفاتی از بخشهای مختلف جامعهی ایرانی، اقوام و ایلات آن، شهرها و راهها میدهد، و توضیح مفصلی نیز از ساختار به شدت فاسد سیاست در ایران که در آن شاه نیز کاسبی» است که دائماً بر مردم ظلم میکند، و به دلیل آنکه آب از سرچشمه گل آلود است. فساد شاه به تمام بخشهای اداری و سیاسی و تمام عرصههای قدرت در ایران تسری پیدا کرده است. در این شرایط که آدم انتظار فروپاشی جامعه را دارد، نوعی سازگاری ایرانی وجود دارد طوری که «مردم این احوال را عجیب نمیدانند، و برایم شگفتانگیز بود که آنها آرام و بیتفاوت نظارهگر این وضعاند». (ص103)
در مجموع توصیفات این سیاح ژاپنی بیان گر رویکردی خاصی به جامعهی ایرانی است که تفاوتها و تشابهاتی با سفرنامههای غربیان دارد. لذا میتوان آن را به عنوان درکی متفاوت از جامعهی ایرانی دانست که لزوم بررسیهای بیشتری را میطلبد تا بتوان فهمید که شرقیها چگونه ایران را فهمیدهاند و شاید ایرانیان که عموماً خود را در آینهی غربیها دیده و تعریف کردهاند، بتواند با نگاه به شرق تصویر و فهم دیگری از خودشان بدست آورند و از موقعیت حیرت به توسعهی تمدنی غرب بیرون بیایند. از این منظر سفرنامههای شرقی اهمیت خاصی دارد. این سفرنامه که ذیل مجموعهی دیگری از سفرنامههای ژاپنیها به ایران منتشر شده است، حاصل زحمت دکتر هاشم رجبزاده و کینجی ائورا در ترجمه و انتشار آن است. انتشارات طهوری نیز به عنوان یکی از مهمترین مراکز نشر فرهنگ و تاریخ ایران اقدام به انتشار این کتاب کرده است که گامی است برای توسعهی آگاهی تاریخی و فرهنگی در جامعه ی ایرانی.
پینوشت:
1- استادیار انسانشناسی فرهنگی پژوهشکدهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی
2- اشاره به ماجرای به توپ بستن مجلس و مداخلههای انگلیس و آلمان و روسیه در ایران دارد.
ماهنامه سوره اندیشه 84 و 85