نویسنده: ایدریئن هنری
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Surealism
سورئالیسم نام جنبشی اجتماعی- هنری است که هدف آن ایجاد تغییر در جامعه از رهگذر کشف شگفتیها در پس امور عادی روزمره و بهرهگیری روشمند از منابع ضمیر ناخودآگاه بود. گیوم آپولینر شاعر، نمایشنامهی خود تحت عنوان (1917) Les Mamelles de Tiresia را «نمایش سورئالیستی» نامید و این واژه را چند شاعر جوانتر که در مجلهی لیتراتور قلم میزدند پذیرفتند، خصوصاً آندره برتون، فیلیپ سوپو، لویی آراگون و پل الوار. از سال 1922 به بعد، برتون به رهبر بیچون و چرا و نظریهپرداز این گروه تبدیل شد که در آن هنگام شکل و شمایل حزبی سیاسی را پیدا کرده بود و اعضاء، پذیرش و اخراج، و بدعتگزاریها و حتی فرهنگ واژگان مخصوص به خود را داشت.
سورئالیسم که ابتدا از نگرشهای پوچگرا و ضدهنری نهضت دادا مشتق شده بود، از این نهضت طرز بیان، مرامنامه، ترفندهای بهتآور و میل به «مبهوت ساختن بورژواها» را اقتباس کرد و علاقهی ژرف به کشفیات زیگموند فروید را نیز به آنها افزود. سورئالیستها دلبستگی به تصادف را از آثار ظریف فلسفی و ضدهنری مارسل دوشان اخذ کردند که یکی از اعضای گروه دادا بود و روش زیبایی شناسانهی خود را از جملهی مشهور ایزیدور دوکاس، در کتاب (1869) Les chantes de Maldorer گرفتند که در آن کنت لوترئامون میگوید: «به زیبایی ملاقات غیرمنتظرهی چرخ خیاطی و جتر روی میز تشریح جسد». کنار هم گذاشتن واقعیات متعارض یا متناقض برای نیل به وضعیت تازه و سورئال را برتون به دیالکتیک هگل ربط میداد، و خصوصاً به پشتوانهی ایدهی نسبتاً جدید کولاژ که عبارت از چسباندن تکههای حروف چاپی یا عکس بود، تسهیل میشد.
ماهیت کاردستی مانند این روش با یکی دیگر از اصول و اندرزهای لوترئامون هماهنگی داشت: «شعر را باید همگان بسرایند». کولاژ با استفادهی جدی از کاغذهای بازی کودکان، بهرهگیری از رؤیا و نگارش خودبه خود، و بعدها کشف «اشیای مفقوده»، زمینهساز جنبشی شد که به لحاظ تفکر دموکراتیک بود. رسانههای جدیدی مانند عکسبرداری (با کارهای مان ری) و فیلم (با کارهای لوئیس بونوئل) به خوبی با تولید واقعیات متعارض تطبیق میکرد. هنر خام و بدوی، کتابهای ارزانقیمت پلیسی و فیلمهای اولیهی هالیوود همگی مورد اکتشاف و تحسین قرار میگرفت. با توجه به همهی این چیزها طنز و کنایهی غریبی است که اکنون سورئالیستها عمدتاً گروهی از شاعران و نقاشان نخبه تلقی میشوند.
سورئالیستها در طول سالهای اوج فعالیت خود در دههی 1930 که مقارن به تشکیل جبههی مردمی و فعالیت ضدفاشیستی بود، با اصرار سعی داشتند با حزب کمونیست فرانسه متحد شوند، که همانطور که انتظار میرفت نتایج کمیک- تراژیک در پی داشت؛ چنین جانهای آزادی، با همهی اخلاق و ارادتشان، در سلسلهمراتب سخت حزبی جایی نداشتند.
با اینکه آنها خود را هر چیزی غیر از نهضت هنری تلقی میکردند، باز هم جنبهی مضحک و کنایهآمیز ماجرا در اینجاست که امروزه سورئالیسم را مهد پرورش تعدادی از نقاشان استثنائی میدانند: ماکس ارنست، آندره ماسون، رنهماگریت، سالوادور دالی؛ ملیتهای متفاوت این افراد گواه گسترش بینالمللی این نهضت است.
عشق و زن مایهی الهام در این آثار بود. سورئالیستها که به شدت ضد روحانی (کشیش) بودند ظاهراً در متافیزیکی خود عشق جسمانی را جانشین عشق آسمانی کردند. شمار قابل توجهی از «الهههای هنر» آنها برای خود هنرمندانی شدند: زنانی مانند السا تریوله، لی میلر، مرت اوپنهایم و دیگران خود را در این جنبش پیدا کردند. سورئالیسم در نمایشگاههای بزرگ لندن (1936) و پاریس (1938) به روزهای طلایی خود رسید، هرچند که این رونق و شهرت تا مرگ برتون در سال 1966 ادامه یافت و نفوذ و تأثیر پایندهای خصوصاً در هنر پاپ دههی 1960 داشت.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/م