نویسنده: آر. جی. فِری
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Utilitarianism
فایدهباوری یکی از مکاتب نظریهی اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است که دربارهی درستی اعمال، انتخابها، تصمیمها و سیاستها بر اساس نتایج و پیامدهای آنها برای رفاه و آسایش انسان (و شاید حیوانات) داوری میکند و تأثیر و نفوذ خاصی داشته است. فایدهباوری که از دیرباز با نام جرمی بنتام و جان استوارت میل گره خورده است هنوز هم در میان فیلسوفان، اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی طرفداران سرشناسی دارد و در نظریهپردازیهای اخلاقی، سیاسی و اجتماعی دارای جایگاهی محوری است. اما شاید بزرگ ترین گواه تأثیر و نفوذ فایدهباوری، شمار فوقالعاده زیاد منتقدانی باشد که کوشیدهاند، و هنوز هم میکوشند، به طرق گوناگون فایدهباوری را رد و ابطال کنند.روایت کلاسیک فایدهباوری به شکلی که در آثار بنتام و میل آمده است، نوعی فایدهباوری عملی است که طبق آن هر عملی در صورتی صحیح است که بهترین نتایج و پیامدها را ایجاد کند، یعنی با توجه به رفاه و سعادت بشر پیامدهایی داشته باشد که دستکم به اندازهی هر بدیل دیگری مفید و مطلوب باشد. با این که منتقدان هنوز هم غالباً همین روایت از فایدهباوری را کانون توجه خود قرار میدهند، روایتهای دیگری از فایدهباوری وجود دارد که با آن فرق دارد. مانند فایدهباوری مبتنی بر قاعده، تعمیم فایدهباورانه، فایدهباوری انگیزشی و فایدهباوری تعاونی. این پرسش که این فایدهباوری واقعاً تاچه حد با فایدهباوری عملی تفاوت دارند و تا چه حد عاری از مسئله و معضل هستند، موضوع بحث و مناقشه است. در واقع، «فایدهباوری» عنوانی برای مجموعه نظریههایی است که واریاسیونهایی از یک تم هستند که سه مؤلفه در آن میتوان تشخیص داد.
مؤلفهی نتیجه
بر اساس مؤلفهی نتیجه، درستی و حقانیت هرچیز به طریقی بسته به ایجاد پیامدهای مفید است. این دیدگاه که فقط پیامدها و نتایج، اعمال را درست یا غلط میکنند «نتیجهگرایی» نامیده میشود؛ نتیجهگرایی همان مؤلفهی نتیجه در فایدهباوری است و ممکن است به صورت این دیدگاه مطرح شود که هر عملی در صورتی درست است که بهترین نتایج را پی داشته باشد. نتیجهگرایی با انتقادهای فراوان کسانی روبه رو شده است که طرفدار تعابیر دیگری دربارهی معیار درستی اعمال هستند. مثلاً بعضی معتقدند که نتیجهگرایی نشان دهندهی انحطاط و فساد فکری است، چون نمیتواند دربارهی اعمال معینی (مثل دروغ گفتن) مستقل از نتایج و پیامدهای آن داوری کند. اگر نتایج ملاک درست یا غلط بودن اعمالاند، آنگاه حتی شنیعترین اعمال هم ممکن است، در بعضی شرایط، درست تلقی شود. استدلال بعضی دیگر هم این است که توجه به این ابعاد بهترین نتایج درموقعیتی خاص ممکن است با ایجاد بهترین پیامدهای سراسری و کلی منافات داشته باشد و به این ترتیب نقض غرض کند. بعضی هم معتقدند که تعبیر غیرشخصی از درستی و صحت، مثلاً بر مبنای بهترین نتایج، شاید با تعقیب اهداف و تعهدات و مناسبات شخصی انطباق نداشته باشد و به این ترتیب آدمی را تا حدی از اصالت و یکپارچگی شخصیت دور میکند. به طور کلیتر، تعابیر غیرشخصی از درستی و حقانیت متهماند که تفاوت اشخاص را جدی نمیگیرند، یعنی نمیتوانند با آدمیان همچون افراد خودمختاری که فردیت مختص به خود و برنامهها و ارزشهای مختص به خود را دارند، رفتار کنند. این پرسش که این اتهام تا چه حد وارد است محل بحث است و برای نمونه، هئر قویاً آن را رد میکند، اما در هر حال موجب شکلگیری انگارههای جدیدی دربارهی حقوق اخلاقی فردی برای حمایت از اشخاص است.مؤلفهی ارزش
طبق مؤلفهی ارزش نیک یا بدبودن نتیجه را باید بر اساس معیار نیکی ذاتی ارزیابی کرد که با آن نیکی در جهان به حداکثر میرسد. این نیکی در فایدهباوری عملی، رفاه و سعادت بشر بوده است؛ اما این که رفاه و سعادت بشر دقیقاً در چه چیزی است، مسئلهی پرمناقشهای بوده است. مثلاً فایدهباوران قدیمی لذتگرا بودند؛ بعدیها، یعنی کسانی نظیر جی. ای. مور، معتقد بودند که چیزهای دیگر غیر از لذت و/ یا خوشی به خودی خود نیک است.اخیراً هم گرایشی هست به فاصله گرفتن از آن معیارهای نیکی دربارهی رفاه بشر که به حالات ذهنی توجه می کنند، و رفتن به سمت دیدگاههای مبتنی بر امیال، یا ارجحیت- ارضا دربارهی رفاه بشر. مسئلهای که در این جا پیش میآید این است که باید امیالی را که میخواهیم بر آنها متمرکز شویم از بقیه جدا کنیم. تأمل دربارهی دشواریهای بررسی امیال فعلی و آتی نظریهپردازان را به سمت امیال آگاهانه سوق داده است، یعنی امیالی که اگر کاملاً مطلع از فشارها و مقتضیات بالفعل لحظهی کنونی آزاد و مبرا بودیم، آن امیال را میداشتیم. ظاهراً چنین فرض میشود که در شرایط مناسب امیالِ آگاهانه به فعلیت میرسند، اما آن دسته از امیال کنونی ما که به عنوان امیال آگاهانه پذیرفته نمیشوند رها میشوند (یا دست کم بر مبنای آنها عمل نمیشود). حتی بدون مطرح کردن مسائل مربوط به ضعف اراده، جزئیات این تعویض امیال، بر حسب روانشناسی اخلاقی فرد، قدری مبهم باقی میماند.
منتقدان نظریهی ارزش فایدهباورانه خیل انبوهی را تشکیل میدهند و قطعاً این بحث با مناقشههای شدیدی ادامه خواهد یافت، نه فقط دربارهی ماهیت چیزهایی که ما آنها را دارای ارزش ذاتی میدانیم بلکه همچنین دربارهی امکان وجود ارزشهای غیرشخصی یا خنثی. این استدلال به صورت فزایندهای به گوش میرسد که ارزشها ذهنیاند، به این معنا که بستگی به عامل دارند؛ ارزشها همیشه ارزشهای عاملان هستند. با این حال فایدهباوری ایجاب میکند که امیال، مثلاً در مورد رفاه عمومی، بر اساس نوعی اصل خنثی و مستقل از عامل گردآوری و ارزیابی و تعدیل شوند، حتی اگر معلوم نباشد که چرا هر عامل مشخصی حتماً باید دلیلی برای ارزش دادن به تعقیب راه عمومی داشته باشد. اگر در صورت تعقیب رفاه عمومی وضعیت خود فرد بهتر شود، شاید دلیل مذکور پیدا شود؛ اما اگر لازم باشد فرد به ایثارهای بزرگی دست بزند تا رفاه عمومی به حداکثر برسد، چطور؟
مؤلفهی بُرد
طبق مؤلفهی بُرد، در تعیین درستی عمل باید به نتایج و پیامدهایی که عمل برای همگان دارد توجه کنیم. مجموعهی همهی کسانی که تحت تأثیر عملی قرار میگیرند، با توجه به امتداد یافتن پیامدها به آینده، ظاهراً پیوسته رو به گسترش میرود که این امر احتمالاً بر درستی آن تأثیر خواهد داشت، مگر این که بتوان پیامدهای عمل را محدود و محصور کرد. اما مسئلهی عمدهای که مؤلفهی بُرد برای فایدهباوران پیش آورده این است که طبق این مؤلفه ما باید قادر به مقایسهی خوشیها و دردها یا ارضای امیال اشخاص باشیم. ما فقط در صورتی قادر خواهیم بود ارضای میل را در میان همهی کسانی که تحتتأثیر عملی بودهاند به حداکثر برسانیم که بتوانیم تأثیر عمل را بر مجموعهی امیال هریک از این افراد مقایسه کنیم و دربارهی گسترش و شدت آن قضاوت و نتایج متفاوت را قیاس کنیم. فایدهباوران قدیمیتر تصور میکردند که ما میتوانیم خوشیها و دردهای اشخاص مختلف را با هم جمع بزنیم، اما اکنون این دیدگاه دیگر جدی گرفته نمیشود. در مورد ارضای میل یا ترجیحات نیز بسیاری از اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی به گونهای مینویسند که گویی مقایسههای بین اشخاص فارغ از هر مسئله است؛ بررسی مشروح نظریهها و استدلالهای آنها در حمایت از معیار اندازهگیری خاصی که امکان مقایسهی ارضای میل را در اشخاص مختلف فراهم میآورد، همچنان مورد توجه منتقدان باقی خواهد ماند.فایدهباوریهای غیرمستقیم
و سرانجام، پیدایش فایدهباوریهای غیرمستقیم نوآوری جدیدی در این زمینه بوده است. برای نمونه، هئر تعبیری دو سطحی از تفکر اخلاقی پرورانیده که فایدهباوری قاعدهای است در سطح عمل اما فایدهباوری عملی در سطح نظریه (یا در سطح قاعده یا طرح نهادی). تفکر فایدهباوری عملی در سطح نظریه، در سطح عمل آن دسته از رهنمودها را گزینش خواهد کرد که پذیرش عمومی آنها بیشترین بخت ایجاد بهترین پیامدها را برای ما فراهم کند. به این ترتیب، بنابه استدلال هئر این دیدگاه دوسطحی او را قادر میکند در بسیاری از مسائلی که منتقدان دربارهی فایدهباوری عملی در سطح عمل مطرح میکنند، گرفتار نشود. این را هم باید گفت که سایر نظریهپردازان دوسطحی معتقدند که صورت معقول و قابل قبولی از فایدهباوری پروراندهاند، نه صورت دیگری از فایدهباوری عملی، که سرنوشت آن برایشان علیالسویه است.منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.