هر كس در طلائـيه ايستاد ,در كربـلا هم مى ايستاد
نويسنده: محمد على آقا ميرزايى
سردار سرلشكر دكتر سيد يحيى صفوى دستيار و مشاور عالى فرمانده معظم كل قوا در امور مرتبط با نيروهاى مسلح، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و يكى از مبارزان قبل از انقلاب است كه در اصفهان ديده به جهان گشوده و پس از پيروزى انقلاب منشا خدمات بسيارى براى كشور بوده است. دكتر صفوى در زمان جنگ نيز يكى از سرداران و فرماندهان موثر جبهه ها بوده كه در پست هاى حساس و مهمى چون فرماندهى نيروى زمينى سپاه، جانشين فرمانده كل سپاه و … خدمت كرده و هشت سال پايدارى با نام او عجين گشته است. نمى شود هشت سال در جبهه باشى و نشانى از آن سال ها بر جسم و روح حك نكرده باشى. اين را به عينه در فرماندهان تراز اول جنگ مى بينيم، هر كدام با وجود نام و جايگاه در انتها و در برخورد رو در رو با وجود وسعت اطلاعات و دانش بسيار، خاكى و بى ريا هستند. ابتدا نامه اى به دفتر ايشان ارسال مى كنيم، بعد سرهنگ هاشمى دانا، بزرگوارى مى كنند و هماهنگى هاى لازم را انجام مى دهند تا به آقاى خيامى رييس دفتر ايشان آشنا شويم و بعد از آن سهم آقاى خيامى در پيگيرى و قرار دادن وقت گفت وگو آنقدر چشمگير است كه نمى توان از آن نگفت. با وجود اين كه در ايام الله دهه فجر اين گفت وگو انجام شد و دكتر به شدت مشغول و درگير بودند، آقاى خيامى با دقت و تلاش وقتى پيدا كرد و چندين مرتبه تماس گرفت و بعدازظهر يك روز زمستانى و برفى از ايام دهه فجر را انتخاب كرد. ساعت ۱۴ آن روز به دفتر دكتر صفوى رفتم. با مهمان نوازى آقاى خيامى به گرمى پذيرفته شدم و مرا به اتاق دكتر هدايت كردند. دكتر صفوى بى ريا و بى تكلف وارد شد. صميمى و بسيار دوستانه برخورد كرد. در طول گفت وگو از مباحث تخصصى خيبر صحبت هاى بسيار كرد اما از حاشيه هاى اين نبرد چيزى نگفت. از وسعت ديد و عمق اطلاعات او در مى يابم كه چرا سال ها فرمانده كل سپاه پاسداران بوده است و چرا در سايه مديريت او اين نهاد تبديل به قدرتمندترين نيروى نظامى منطقه شده است. آنچه در ادامه مى خوانيد گفت وگوى ماست با مردى كه به قاعده حرف مى زند و صميمانه و گرم پذيراى خبرنگارى ساده است. با اين كه اكنون در مقام مشاور عالى مقام معظم رهبرى براى خود مشغله فراوان دارد. اين گفت وگو حول محور عمليات خيبر است و در آن زمان او سمت جانشين فرمانده كل سپاه را برعهده داشته است.
چرا هور براى عمليات خيبر انتخاب شد؟
* آغاز كلام ياد غيور مردانى كه در اين عمليات با نثار جان و جانفشانى، پايمردى و سربلندى را براى نظام اسلامى به ارمغان آوردند را گرامى مى داريم. شهداى سرافراز و دلاورى همچون حاج احمد همت فرمانده لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) كه در جزاير مجنون پس از چندين روز حماسه آفرينى به شهادت رسيد. شهيد حميد باكرى قائم مقام لشكر ۳۱ عاشورا كه با آرزوى ديرينش رسيد و جسم پاكش مفقود الاثر شد و به خليج فارس پيوست و شهداى بزرگوار بسيارى كه براى ساختن اين حماسه بزرگ جان خود را در طبق اخلاص به معبود هديه نمودند.
آتشبارهاى دشمن نسبت به مواضع ما چنان با شدت عمل مى كردند كه تصور آن لحظه مشكل مى نمايد. زمين و زمان به خود مى لرزيد. دشمن با تمام توان خود و استفاه از سلاح هاى سنگين، بمباران هوايى و به كارگيرى سلاح هاى شيميايى كه در تاريخ جنگ تحميلى براى اولين بار به صورت گسترده از آن استفاده كرد آمار حيرت آورى رقم زد. اما چرا هور را براى عمليات انتخاب كرديم. بايد يادآورى كنم كه پس از پايان جنگ در سال ۶۷ و گذشت حدود ۱۹ سال از آن روزها و تجزيه و تحليل هاى زياد كه در اين مورد صورت گرفته نتيجه گيرى ما از شرايط آن روزها براى ما چاره اى جز استفاده از هور براى انجام عمليات خيبر نبود. تا اواخر سال ۶۲ تقريبا تمام عمليات هاى ما روى خشكى صورت مى گرفت و با شهامت و دلاور مردى هاى بسيجيان كه نيروهايى بالقوه بودند و عراق اصلا روى عملكرد آنها محاسبه و شناختى از نحوه رزم آن نداشت از اين رو با غيرتمندى و ايثارى كه بچه ها از خود بروز مى دادند عراق دچار نوعى سردرگمى و غفلت شد و ما توانستيم به پيروزى هاى بسيارى دست پيدا كنيم. اما پس از اين دوره عراق چون قدرت ما را درك كرده بود و به تاكتيك هاى ما آشنا شده بود و زمين هاى مقابل ما را از موانع متعدد فيزيكى و سيستم هاى مثلثى و نونى شكل و مين پر كرد تا بتواند از تمام جناح ها دفاع كند. مثلا موانع فوق را در عمليات رمضان در حد فاصل شلمچه تا منطقه كوشك تا طلائيه ايجاد كرده بود كه مانع پيشرفت نيروهاى ما مى شد.
در بيشتر جبهه هاى زمينى، دشمن از نظر پدافندى مواضع خود را به شدت تقويت كرده بود عموما در جبهه هاى زمينى سد شده بود. براى پيشروى نيروهاى عملياتى ما نياز به يك تاكتيكى ويژه و ابتكارى جديد داشتيم كه عراق با توان و پشتيبانى در نبرد با ما زمين گير شود و در واقع با انتخاب منطقه عملياتى خيبر كه يك منطقه عملياتى آبى و خا كى بود براى اولين بار در عملياتى يك ابتكار ويژه به كار بستيم و يك صحنه جنگى غيرقابل تصور را به دشمن تحميل كرديم. علت ديگر اين بود كه دشمن در برابر عمليات آبى و خاكى قدرت عمل كمترى داشت و قدرت اصلى ارتش عراق روى مانور لشكرهاى زرهى بود كه در منطقه هور و جزاير مجنون آنچنان كار آمد نبود. خب لشكرهاى زرهى دشمن يك زمين مسطح و باز براى آرايش گرفتن مى خواست و منطقه باز اينچنينى كاملا در تسلط آنها بود ولى در جزاير مجنون بايد از يك پل عبور مى كردند تا به جزاير برسند. به پلى به نام شحيطاط كه بعد از شهادت حميد باكرى مزين به نام او شد. حتى در خود هور هم نيروهاى زرهى شان قدرت عمل نداشتند. دليل ديگر غافلگيرى دشمن بود كه از نظر عملياتى ما به دنبال اين موضوع بوديم كه براى اولين مرتبه يك سرپلى را در شرق رودخانه دجله و در جبهه شمال بصره يعنى محور طلائيه به نشوه كه نشوه روبه روى بصره قرار داشت يك جاى پااز عراق بگيريم و بصره در محاصره و تهديد قرار بگيرد. به هر جهت مجموع اين عوامل دليل انتخاب جغرافياى هور و منطقه عملياتى خيبر بود. هدف اصلى خيبر تصرف جزاير مجنون، يعنى جزاير شمالى و جنوبى و شرق دجله و همچنين انهدام نيروهاى سپاه سوم و الحاق با نيروهاى ارتش جمهورى اسلامى كه در منطقه زيد مى جنگيدند بود و ما در محور بالاترى كه همين جزاير مجنون و طلائيه باشد نيز بايد با الحاق نيروهاى سپاه و ارتش از منطقه زيد به سمت نشوه را نيز به دست مى آورديم. در حقيقت به شرق بصره دسترسى پيدا مى كرديم. اين هدف كلى ما بود.
به اين ترتيب بصره از كنترل عراق خارج مى شد؟
* شرق بصره، نه همه بصره. شرق بصره و محيط روبه روى آن تا طرف رودخانه دجله كه به شدت تهديد مى شد .بصره آن طرف رودخانه بود. سازمان رزمى كه در اين دو قرارگاهى كه يكى را ارتش عهده دار بود قرارگاه كربلا كه سازمان رزم ارتش، قرارگاه نيروى زمينى ارتش به فرماندهى امير شهيد اسلام صياد شيرازى بود. آن ها از نظر سازماندهى رزمشان دو لشكر پياده، دو لشكر زرهى، يك تيپ هوابرد و سپاه هم براى كمك به ارتش دو لشكر پياده به عنوان خط شكن و يك تيپ زرهى عملياتى به عنوان خط شكن در اختيار ارتش قرار داده بود. آنها بايد از محور زير كه شمال شلمچه است به سمت نشوه كه در شرق بصره قرار داشت پيشروى مى كردند و هدف اصلى رسيدن به شرق بصره بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى با سپاه رزمش، ۹ لشكر پياده، ۶ تيپ پياده، ۳ تيپ زرهى، يك لشكر زرهى كه از ارتش به سپاه مامور شده بودند. همچنين واحدهايى از هوانيروز و نيروى هواى ارتش هم آنها را حمايت مى كردند بايد در منطقه هور عمليات مى كردند. البته هوانيروز و نيروى هوايى هم به ارتش كمك مى كرد. منظورم نيروى زمينى ارتش است دقيقا و هم سپاه را اين هم سازمان رزم سپاه بود.
نقش هوانيروز آن زمان كه سردار جلالى، عهده دار فرماندهى آن بود در ارتباط با كمك به سپاه چگونه بود؟
* آنها دو گروه شده بودند يك گروه به كمك نيروى زمينى و يك تيم كه خود سردار جلالى هم بود با بالگردهايشان به پشتيبانى قرارگاه سپاه مامور شده بودند.
اما قبل از شرح ماوقع عمليات اين را بگويم كه ما از حدود يك سال قبل، عمليات اطلاعاتى را در اين منطقه آغاز كرده بوديم يعنى در زمان عمليات والفجر مقدماتى كه در شرق استان العماره در حال انجام بود. نيروهاى اطلاعاتى ما در اين منطقه يعنى هور مشغول جمع آورى اطلاعات بودند بايد در اينجا از شهيد على هاشمى و شهيد حميدرضا رمضانى كه مسوول اطلاعات قرارگاه نصرت بود ياد كنم اين دو شهيد بزرگوار خدمات ارزنده اى براى سپاه انجام دادند. بنابراين ما از قبل كار اطلاعاتى بسيار دقيق و حساب شده اى را در اينجا صورت داده بوديم. در آستانه عمليات خيبر هم عراقى ها حمايت هاى سياسى بسيارى را برانگيخته بودند و هم از كشورهاى اروپايى و هم از طرف امريكا حمايت مى شدند. ادعاى عراق در حملات موشكى زيادى كه به دزفول و بمباران شهرهاى باختران، ايلام و رامهرمز مى كرد و جمعيت بى دفاع مردم را به خاك و خون مى كشيد اين بود كه توان مواجهه ما در جبهه ها به پايان رسيده است.
از وقايع ابتدايى عمليات شرح دهيد؟
* عمليات در ساعت ۳۰/۸ شب سوم اسفند ماه با رمز يا رسول الله(ص) شروع شده بود و در همان روز اول عمليات نيروهاى ما توانستند جزيره شمالى و جنوبى را تصرف كنند و هم شرق بصره را از منطقه العزيز كه در كنار جاده بصره و العماره بود و در منطقه القرنه، القرنه هم تقاطع رودخانه دجله و فرات است و هم يك سه راهى كه يك جاده از بصره به العماره مى رود و از بصره به ناصريه، بچه ها توانستند همه اين مواضع را به تصرف خود درآورند هم شرق دجله را تصرف كنند و هم دو جزيره شمالى و جنوبى. عمليات با پيشرفت بسيار خوبى شروع شد. مرحله دوم عمليات كه بايستى از جزاير مجنون و طلائيه پيشروى مى كرديم، بنا به دلايلى در منطقه طلائيه موفق نشديم و با مشكلات بسيار زيادى مواجه شديم و با تمركز فشرده و سنگين آتش دشمن روبه رو شديم. در طلائيه كه يك منطقه محدودى است و يك دشت باز بدون جان پناه و سنگر و موانع بسيار زياد و ورودى كوچك. بچه ها تلاش كردند منطقه طلائيه را باز كنند ولى نشد. لشكر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و لشكر امام حسين (ع) كه بعدا به كمك رفت و تلاش بسيار زيادى صورت گرفت و با جانفشانى عمل كردند ولى به خاطر تنگ بودن معبر و موانعى كه بعد از جنگ آنجا را ديديم. با تمركز آتش دشمن عمليات با عدم موفقيت در محور طلائيه روبه رو شده و ما بايد هم نيروهايمان را از جزايز مجنون و طلائيه با هم الحاق مى كرديم ولى در محور طلائيه موفق نشديم من اين جمله را از شهيد بزرگوار حجت الاسلام عبداله ميثمى نقل مى كنم كه ايشان گفته بود هر كس در طلائيه ايستاد اگر در كربلا هم بود مى ايستاد. خودم يكى دو شب عمليات رفتم نزديك طلائيه با آن حجم آتشى كه عراق بر روى زمين منطقه مى ريخت. زمين مى لرزيد. شهيد بزرگوار حسن خرازى آن شب كه به لشكر امام حسين(ع) ماموريت داده شد در تاريكى مطلق نيروهاى لشكر را جمع كرد و جملاتى را بيان كرد كه عين جملات را نقل مى كنم. فرموده بود كه امشب، شب عاشوراست نماينده امام دستور داده در طلائيه عمل كنيد، نماينده امام آقاى هاشمى رفسنجانى بودند، ما با تمام قدرت و توان لشكر، به دشمن خواهيم زد. هر كس مى تواند بماند و هر كس مى تواند بماند و هر كس نمى تواند مخير است كه برود. اين عين جملات فرمانده لشكر امام حسين (ع)، شهيد حسين خرازى بود كه براى نيروهايش بيان كرد. انسان به ياد سخنان شب عاشوراى حسين بن على(ع) مى افتد. بنابراين عمليات به اين نحو شروع شد در مراحل بعدى عمليات در محور زيد هم با همه تلاش هاى شجاعانه كه ارتش صورت داد موفقيتى حاصل نشد تقريبا روز دوم يا سوم عمليات بود كه محور كاملا سد شد.
فشار اصلى دشمن روى كدام نقطه بود؟
* دشمن فشار اصلى را به شرق رودخانه دجله و منطقه جزاير مجنون و منطقه زيد به نشوه همان منطقه اى كه پيش روى ارتش سد شد وارد كرد. تمام پاتك هاى دشمن به سمت شرق رودخانه دجله منطقه حد فاصل العزير تا القرنه و جزاير مجنون بود. در اين مرحله نيروهاى ما در شرق رودخانه دجله چندين روز استقامت كردند ولى توفيقى به دست نياوردند و از شرق دجله عقب روى را آغاز كردند. ولى در جزاير شمالى مجنون با تمام توان ايستادند، دشمن براى بازپس گيرى جزاير مجنون تلاش زيادى كرد. مثلا حجم آتشى كه در هفته اول در دو سمت منطقه اجرا كرد بيش از يك ميليون گلوله به انضمام جنگ افزارهاى شيميايى بود كه به شكل گسترده استفاده كرد. تصور دشمن اين بود كه احدى نمى تواند در اين جزاير زنده بماند و اين مصادف بود با زمانى كه امام از تهران فرمان دادند جزاير حفظ شود اين فرمان امام باعث شد كه آقا مهدى زين الدين كه فرمانده لشكر ۱۷ على بن ابى طالب بود خودش وارد خط شود. حاج ابراهيم همت و حاج مهدى باكرى بروند توى خط. تمام فرماندهان لشكرها عملا با ساير بسيجيان و پاسداران رفتند داخل خط كه عمده نيروهاى در جزاير مجنون بسيج و سپاه بودند، ايستادگى كردند و حماسه ها خلق شد. براى اطلاع مردم شريفمان كه متوجه علت حمله دشمن شوند، بايد بگويم اين جزاير مجنون در زمين مسطحى كه در محور طلائيه است به وسيله پل متصل است. دشمن به صورت ستون زرهى، مثل ستون مورچه ها مى خواست از اين پل وارد جزيره شود. وقتى نيروهاى رزمنده تانك ها را مى زدند اگر تانكى آتش مى گرفت تانك بعدى مى آمد و طعنه مى زد به تانك منهدم شده تا آن تانك داخل هور مى افتاد. در اين منطقه هور فقط سيل بندهاى خاكى هستند بقيه محل آب است و بعد پيش روى مى كرد. فرمان امام باعث شد تمام فرماندهان، حتى احمد كاظمى خودشان مثل بسيجيان ساده مقاومت كنند.براى درك رشادت هاى احمد كاظمى كه تقريبا دو سال از شهادتش مى گذرد خاطره اى از ايشان زمانى كه در عمليات فرمانده لشكر ۸ نجف بود نقل مى كنم.
به وسيله يك گلوله انگشت اين دليرمرد شهيد قطع شد. چون كمك هاى دارويى آنجا نبود انگشت خودش را در آب نمك مى گذاشت تا عفونت نكند و با همان حال مى جنگيد و فرمان مى داد. اين حالات به زبان آسان است ما بگوييم مثلا فردى كه سوزنى به دستش برود و بعد جاى سوزن را نمك بريزد مى فهمد يعنى اين درد و سوزش و اين تحمل را و در همان حال نيروهايش را فرماندهى مى كرد. نتيجه عمليات خيبر حفظ جزاير مجنون شد كه اين جزاير مجنون سرپلى شد براى عمليات بدر كه يك سال بعد انجام داديم اگر ما اين جزاير را در اختيار نداشتيم به مشكل برمى خورديم. لذا عدم موفقيت هايى هم در محور طلائيه و در محور زيد داشتيم كه با وجود امكانات ما و دشمن طبيعى بود.
تصور مى كرديد شايد نتوانيد از منطقه طلائيه رد شويد يا براى اين كار تصميم قطعى گرفته بوديد؟
* در آن مقطع با فرماندهان در رده هاى فرمانده گردان ها مشورت نظامى مى شد و پس از آن درصد پيروزى و موفقيت داده مى شد. اجازه بدهيد اول نتايج اين عمليات را شرح بدهم و بعد جواب سوال شما را پاسخ بگويم.
در اين عمليات يكى از اهداف انهدام ماشين جنگى دشمن بود كه تا حدودى موفق شديم. دشمن حدود ۳۳ تيپ و لشكر وارد عمل كرده بود. اين نيروها بين ۲۰ درصد تا ۹۰ درصد منهدم شد. هزار و صد و چهل نفر از دشمن اسير شدند كه بين اسرا ۳۵ افسر عالى رتبه و ۳۰ درجه دار بود. دشمن از كشورهاى سودان و مراكش و سومالى نيروهاى مزدور زيادى به كار گرفته بود. البته مزدورى آنها زياد مهم نبود بلكه حمايت و دخالت ديگران در جنگ مهم بود كه نيروهاى فوق در بين اسرا بودند. حدود هزار و صد و هشتاد كيلومتر از اراضى منطقه كه هزار كيلومتر آن هور بود آزاد شد. صد و چهل كيلومتر آن جزاير بود و چهل كيلومتر منطقه طلائيه. ارزش جزاير به لحاظ سى ميليارد بشكه نفتى كه در زير آن قرار داشت حائز اهميت بود. تعداد غنايم زياد كه همچون تانك ها و تعدادى كمپرسى كه خاك حمل مى كردند در اين جزاير به دست آمد. انهدام بسيارى از تانك و نفربرهاى دشمن كه باعث شد پس از عمليات خيبر تغيير و تحولاتى در عرصه جنگ به وجود آمد و اولا حاميان صدام فشار و تحريم فروش سلاح و تجهيزات نظامى بر عليه ايران را بيشتر كردند و به كشورهاى ديگر نيز فشار مى آوردند كه تحريم ها را بر عليه ايران عمل كنند. براى آنها غيرقابل تصور بود و نگران كننده كه اين عمليات شجاعانه در اين منطقه انجام شده و براى اين پيروزى هايى به همراه آورده. اصلا باور نمى كردند كه نيروهاى ما از هور عبور بكنند. به هم خوردگى معادله نظامى حاكم بر جنگ با تاكتيك ويژه اى كه رزمندگان در اين عمليات به كار بستند بسيار مهم بود. چون تصور عراق اين بود كه از جبهه زمينى نمى توانيم موفقيتى به دست بياوريم. با توجه به عمليات هاى والفجر مقدماتى و والفجر يك و دو كه انجام داده بوديم. آنها نهايت توان ما را تخمين مى زدند. از طرفى آنها به تقويت نيروى هوايى خود پرداختند و جنگ نفتكش ها را در خليج فارس به راه انداختند، تا به بنيه اقتصادى ايران لطمه وارد كنند. زمانى كه حمله به نفتكش هايى كه نفت ايران را حمل مى كردند آغاز شد ما هم مقابله به مثل كرديم.
آيا جنگ شهرها منبعث از نتايج اين عمليات بود؟
* مدت ها قبل از اين عمليات جنگ شهرها شروع شده بود.
تجربيات اين عمليات در ادامه روند جنگ چه نقشى داشت؟
* مهم ترين نتيجه اين عمليات ايجاد تجربه عمليات آبى و خاكى بود كه درعمليات والفجر ۸ و فتح فاو در ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ به اوج پيروزى هايمان رسيديم و از اين تجربه در جاى مناسب استفاده كرديم كه نتيجه بخش بود. اصلا كار غواصى و ساختن قايق از همين عمليات شروع شد. مثلا در عمليات فاو بيش از هزار غواص آموزش داديم كه شروع آموزش از عمليات خيبر بود.
تجهيزات غواصى را چگونه تهيه مى كرديد؟
** پاسخ دقيق اين سوال را بايد از آقاى رفيق دوست بپرسيد. خريد چندين هزار لباس غواصى به نحوى كه دشمن مطلع نشود يك كار واقعا هنرمندانه اى بود كه در زمان وزارت آقاى رفيق دوست بر سپاه پاسداران صورت گرفت. يا تهيه صد قايق در يك زمان كوتاه. به خاطر اين كه دشمن نبايد از ساخت اين تعداد قايق آگاه مى شد كار سختى بود. به همين ترتيب موتور قايق، موتورهاى ۴۸ يا موتور ۶۰ را ما كه تجربه ساخت نداشتيم. اين كه به چه طريقى چند هزار موتور قايق از خارج با توجه به زمان كوتاه تهيه شد خود داستان جالبى دارد. همچنين عزيزان جهادى كه كارهاى سازندگى را به عهده داشتند و انجام مى دادند. مثلا پل خيبرى كه ساخته شده و جزاير مجنون را به زمين وصل كرد كار عزيزانى همچون شهيد مهندس پورشريفى رحمت الله عليه بود كه همين تجربه براى پل فاو نيز به كار رفت. پل بعثت را در فاو كه يك پل مهندسى حيرت آور بود در آن برهه زمانى در روى رودخانه اروند رود ساخته شد كه جهانيان را به تعجب وا داشت همه اين تجارب حاصل نتايج عمليات خيبر بود.
از بهترين خاطره تان در عمليات خيبر برايمان بگوييد؟
* شب عمليات خيبر كه آقاى محسن رضايى سوار بر يك وانت بود تصادف كرد و دستش شكست در حالى كه دستش را عمل جراحى كرده و گچ گرفته بودند فرماندهى جنگ و عمليات را عهده دار بود. بنده كه جانشين ايشان بودم و در كنارش، واقعا با صبر و استقامت مى ديدم قدرت فرماندهى ايشان بالا است. در حالى كه دستش شكسته بود و به طور مرتب بايد دارو مصرف مى كرد.
بسيار جالب بود حضور آقاى هاشمى رفسنجانى در شب هاى عمليات در قرارگاه در حالى كه جنگ سختى در گرفته بود كه حضور خود آقاى هاشمى روى روحيه بچه ها موثر بود. ايشان با لباس نظامى در همان قرارگاه نصرت حضور داشتند.
نظاميان عراق بعد از اين عمليات با چه ديدى به ما نگاه مى كردند؟
* لازم است كه متذكر رشادت هاى هوانيروز هم باشم كه جناب سرهنگ جلالى كه فرمانده هوانيروز بود در شب اول عمليات به اتفاق چند تن از فرماندهان منجمله سردار كاظمى و تعدادى ديگر، حاج آقا بشردوست در تاريكى شب سوار بالگرد شدند و مسير حركت را به نحوى با ابتكار جالب چراغانى كرده بودند.
به طورى كه هواپيماها قبلا مسير را پيدا نكرده بودند درست است؟
* ولى بالگردها مسير را با موفقيت طى كرده بودند . در همان مسيرى كه نيروها را جابه جا مى كردند خود سردار جلالى رفت و مسير را يافت و باعث شد كه هوانيروز رشادت هاى زيادى از خود بروز دهد.
نصب چراغ ها توسط چه كسانى انجام شد؟
* همان نيروهاى اطلاعاتى كه كنار هور بودند مثل زمينى كه جاده كشى شده در هور نهرهايى است كه در امتداد اين نهرها چراغ ها را روشن كرده بودند كه بالگردها بتوانند مسير را پيدا كنند و در داخل جزيره شعله هاى آتش را روشن كرده بودند تا بالگردها بتوانند به زمين بنشينند.
در عمليات والفجر ۵ و ۶ قدس كه به صورت ايذايى انجام شد به چه صورت عمل كرديد؟
* در اين عمليات ها سد دربندى خان وبالاتر انجام شد تا دشمن را غافلگير كنيم و نقش قريب را به خوبى ايفا كردند كه خود اين موثر بود.
از اين كه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد سپاسگزاريم.
چرا هور براى عمليات خيبر انتخاب شد؟
* آغاز كلام ياد غيور مردانى كه در اين عمليات با نثار جان و جانفشانى، پايمردى و سربلندى را براى نظام اسلامى به ارمغان آوردند را گرامى مى داريم. شهداى سرافراز و دلاورى همچون حاج احمد همت فرمانده لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) كه در جزاير مجنون پس از چندين روز حماسه آفرينى به شهادت رسيد. شهيد حميد باكرى قائم مقام لشكر ۳۱ عاشورا كه با آرزوى ديرينش رسيد و جسم پاكش مفقود الاثر شد و به خليج فارس پيوست و شهداى بزرگوار بسيارى كه براى ساختن اين حماسه بزرگ جان خود را در طبق اخلاص به معبود هديه نمودند.
آتشبارهاى دشمن نسبت به مواضع ما چنان با شدت عمل مى كردند كه تصور آن لحظه مشكل مى نمايد. زمين و زمان به خود مى لرزيد. دشمن با تمام توان خود و استفاه از سلاح هاى سنگين، بمباران هوايى و به كارگيرى سلاح هاى شيميايى كه در تاريخ جنگ تحميلى براى اولين بار به صورت گسترده از آن استفاده كرد آمار حيرت آورى رقم زد. اما چرا هور را براى عمليات انتخاب كرديم. بايد يادآورى كنم كه پس از پايان جنگ در سال ۶۷ و گذشت حدود ۱۹ سال از آن روزها و تجزيه و تحليل هاى زياد كه در اين مورد صورت گرفته نتيجه گيرى ما از شرايط آن روزها براى ما چاره اى جز استفاده از هور براى انجام عمليات خيبر نبود. تا اواخر سال ۶۲ تقريبا تمام عمليات هاى ما روى خشكى صورت مى گرفت و با شهامت و دلاور مردى هاى بسيجيان كه نيروهايى بالقوه بودند و عراق اصلا روى عملكرد آنها محاسبه و شناختى از نحوه رزم آن نداشت از اين رو با غيرتمندى و ايثارى كه بچه ها از خود بروز مى دادند عراق دچار نوعى سردرگمى و غفلت شد و ما توانستيم به پيروزى هاى بسيارى دست پيدا كنيم. اما پس از اين دوره عراق چون قدرت ما را درك كرده بود و به تاكتيك هاى ما آشنا شده بود و زمين هاى مقابل ما را از موانع متعدد فيزيكى و سيستم هاى مثلثى و نونى شكل و مين پر كرد تا بتواند از تمام جناح ها دفاع كند. مثلا موانع فوق را در عمليات رمضان در حد فاصل شلمچه تا منطقه كوشك تا طلائيه ايجاد كرده بود كه مانع پيشرفت نيروهاى ما مى شد.
در بيشتر جبهه هاى زمينى، دشمن از نظر پدافندى مواضع خود را به شدت تقويت كرده بود عموما در جبهه هاى زمينى سد شده بود. براى پيشروى نيروهاى عملياتى ما نياز به يك تاكتيكى ويژه و ابتكارى جديد داشتيم كه عراق با توان و پشتيبانى در نبرد با ما زمين گير شود و در واقع با انتخاب منطقه عملياتى خيبر كه يك منطقه عملياتى آبى و خا كى بود براى اولين بار در عملياتى يك ابتكار ويژه به كار بستيم و يك صحنه جنگى غيرقابل تصور را به دشمن تحميل كرديم. علت ديگر اين بود كه دشمن در برابر عمليات آبى و خاكى قدرت عمل كمترى داشت و قدرت اصلى ارتش عراق روى مانور لشكرهاى زرهى بود كه در منطقه هور و جزاير مجنون آنچنان كار آمد نبود. خب لشكرهاى زرهى دشمن يك زمين مسطح و باز براى آرايش گرفتن مى خواست و منطقه باز اينچنينى كاملا در تسلط آنها بود ولى در جزاير مجنون بايد از يك پل عبور مى كردند تا به جزاير برسند. به پلى به نام شحيطاط كه بعد از شهادت حميد باكرى مزين به نام او شد. حتى در خود هور هم نيروهاى زرهى شان قدرت عمل نداشتند. دليل ديگر غافلگيرى دشمن بود كه از نظر عملياتى ما به دنبال اين موضوع بوديم كه براى اولين مرتبه يك سرپلى را در شرق رودخانه دجله و در جبهه شمال بصره يعنى محور طلائيه به نشوه كه نشوه روبه روى بصره قرار داشت يك جاى پااز عراق بگيريم و بصره در محاصره و تهديد قرار بگيرد. به هر جهت مجموع اين عوامل دليل انتخاب جغرافياى هور و منطقه عملياتى خيبر بود. هدف اصلى خيبر تصرف جزاير مجنون، يعنى جزاير شمالى و جنوبى و شرق دجله و همچنين انهدام نيروهاى سپاه سوم و الحاق با نيروهاى ارتش جمهورى اسلامى كه در منطقه زيد مى جنگيدند بود و ما در محور بالاترى كه همين جزاير مجنون و طلائيه باشد نيز بايد با الحاق نيروهاى سپاه و ارتش از منطقه زيد به سمت نشوه را نيز به دست مى آورديم. در حقيقت به شرق بصره دسترسى پيدا مى كرديم. اين هدف كلى ما بود.
به اين ترتيب بصره از كنترل عراق خارج مى شد؟
* شرق بصره، نه همه بصره. شرق بصره و محيط روبه روى آن تا طرف رودخانه دجله كه به شدت تهديد مى شد .بصره آن طرف رودخانه بود. سازمان رزمى كه در اين دو قرارگاهى كه يكى را ارتش عهده دار بود قرارگاه كربلا كه سازمان رزم ارتش، قرارگاه نيروى زمينى ارتش به فرماندهى امير شهيد اسلام صياد شيرازى بود. آن ها از نظر سازماندهى رزمشان دو لشكر پياده، دو لشكر زرهى، يك تيپ هوابرد و سپاه هم براى كمك به ارتش دو لشكر پياده به عنوان خط شكن و يك تيپ زرهى عملياتى به عنوان خط شكن در اختيار ارتش قرار داده بود. آنها بايد از محور زير كه شمال شلمچه است به سمت نشوه كه در شرق بصره قرار داشت پيشروى مى كردند و هدف اصلى رسيدن به شرق بصره بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى با سپاه رزمش، ۹ لشكر پياده، ۶ تيپ پياده، ۳ تيپ زرهى، يك لشكر زرهى كه از ارتش به سپاه مامور شده بودند. همچنين واحدهايى از هوانيروز و نيروى هواى ارتش هم آنها را حمايت مى كردند بايد در منطقه هور عمليات مى كردند. البته هوانيروز و نيروى هوايى هم به ارتش كمك مى كرد. منظورم نيروى زمينى ارتش است دقيقا و هم سپاه را اين هم سازمان رزم سپاه بود.
نقش هوانيروز آن زمان كه سردار جلالى، عهده دار فرماندهى آن بود در ارتباط با كمك به سپاه چگونه بود؟
* آنها دو گروه شده بودند يك گروه به كمك نيروى زمينى و يك تيم كه خود سردار جلالى هم بود با بالگردهايشان به پشتيبانى قرارگاه سپاه مامور شده بودند.
اما قبل از شرح ماوقع عمليات اين را بگويم كه ما از حدود يك سال قبل، عمليات اطلاعاتى را در اين منطقه آغاز كرده بوديم يعنى در زمان عمليات والفجر مقدماتى كه در شرق استان العماره در حال انجام بود. نيروهاى اطلاعاتى ما در اين منطقه يعنى هور مشغول جمع آورى اطلاعات بودند بايد در اينجا از شهيد على هاشمى و شهيد حميدرضا رمضانى كه مسوول اطلاعات قرارگاه نصرت بود ياد كنم اين دو شهيد بزرگوار خدمات ارزنده اى براى سپاه انجام دادند. بنابراين ما از قبل كار اطلاعاتى بسيار دقيق و حساب شده اى را در اينجا صورت داده بوديم. در آستانه عمليات خيبر هم عراقى ها حمايت هاى سياسى بسيارى را برانگيخته بودند و هم از كشورهاى اروپايى و هم از طرف امريكا حمايت مى شدند. ادعاى عراق در حملات موشكى زيادى كه به دزفول و بمباران شهرهاى باختران، ايلام و رامهرمز مى كرد و جمعيت بى دفاع مردم را به خاك و خون مى كشيد اين بود كه توان مواجهه ما در جبهه ها به پايان رسيده است.
از وقايع ابتدايى عمليات شرح دهيد؟
* عمليات در ساعت ۳۰/۸ شب سوم اسفند ماه با رمز يا رسول الله(ص) شروع شده بود و در همان روز اول عمليات نيروهاى ما توانستند جزيره شمالى و جنوبى را تصرف كنند و هم شرق بصره را از منطقه العزيز كه در كنار جاده بصره و العماره بود و در منطقه القرنه، القرنه هم تقاطع رودخانه دجله و فرات است و هم يك سه راهى كه يك جاده از بصره به العماره مى رود و از بصره به ناصريه، بچه ها توانستند همه اين مواضع را به تصرف خود درآورند هم شرق دجله را تصرف كنند و هم دو جزيره شمالى و جنوبى. عمليات با پيشرفت بسيار خوبى شروع شد. مرحله دوم عمليات كه بايستى از جزاير مجنون و طلائيه پيشروى مى كرديم، بنا به دلايلى در منطقه طلائيه موفق نشديم و با مشكلات بسيار زيادى مواجه شديم و با تمركز فشرده و سنگين آتش دشمن روبه رو شديم. در طلائيه كه يك منطقه محدودى است و يك دشت باز بدون جان پناه و سنگر و موانع بسيار زياد و ورودى كوچك. بچه ها تلاش كردند منطقه طلائيه را باز كنند ولى نشد. لشكر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و لشكر امام حسين (ع) كه بعدا به كمك رفت و تلاش بسيار زيادى صورت گرفت و با جانفشانى عمل كردند ولى به خاطر تنگ بودن معبر و موانعى كه بعد از جنگ آنجا را ديديم. با تمركز آتش دشمن عمليات با عدم موفقيت در محور طلائيه روبه رو شده و ما بايد هم نيروهايمان را از جزايز مجنون و طلائيه با هم الحاق مى كرديم ولى در محور طلائيه موفق نشديم من اين جمله را از شهيد بزرگوار حجت الاسلام عبداله ميثمى نقل مى كنم كه ايشان گفته بود هر كس در طلائيه ايستاد اگر در كربلا هم بود مى ايستاد. خودم يكى دو شب عمليات رفتم نزديك طلائيه با آن حجم آتشى كه عراق بر روى زمين منطقه مى ريخت. زمين مى لرزيد. شهيد بزرگوار حسن خرازى آن شب كه به لشكر امام حسين(ع) ماموريت داده شد در تاريكى مطلق نيروهاى لشكر را جمع كرد و جملاتى را بيان كرد كه عين جملات را نقل مى كنم. فرموده بود كه امشب، شب عاشوراست نماينده امام دستور داده در طلائيه عمل كنيد، نماينده امام آقاى هاشمى رفسنجانى بودند، ما با تمام قدرت و توان لشكر، به دشمن خواهيم زد. هر كس مى تواند بماند و هر كس مى تواند بماند و هر كس نمى تواند مخير است كه برود. اين عين جملات فرمانده لشكر امام حسين (ع)، شهيد حسين خرازى بود كه براى نيروهايش بيان كرد. انسان به ياد سخنان شب عاشوراى حسين بن على(ع) مى افتد. بنابراين عمليات به اين نحو شروع شد در مراحل بعدى عمليات در محور زيد هم با همه تلاش هاى شجاعانه كه ارتش صورت داد موفقيتى حاصل نشد تقريبا روز دوم يا سوم عمليات بود كه محور كاملا سد شد.
فشار اصلى دشمن روى كدام نقطه بود؟
* دشمن فشار اصلى را به شرق رودخانه دجله و منطقه جزاير مجنون و منطقه زيد به نشوه همان منطقه اى كه پيش روى ارتش سد شد وارد كرد. تمام پاتك هاى دشمن به سمت شرق رودخانه دجله منطقه حد فاصل العزير تا القرنه و جزاير مجنون بود. در اين مرحله نيروهاى ما در شرق رودخانه دجله چندين روز استقامت كردند ولى توفيقى به دست نياوردند و از شرق دجله عقب روى را آغاز كردند. ولى در جزاير شمالى مجنون با تمام توان ايستادند، دشمن براى بازپس گيرى جزاير مجنون تلاش زيادى كرد. مثلا حجم آتشى كه در هفته اول در دو سمت منطقه اجرا كرد بيش از يك ميليون گلوله به انضمام جنگ افزارهاى شيميايى بود كه به شكل گسترده استفاده كرد. تصور دشمن اين بود كه احدى نمى تواند در اين جزاير زنده بماند و اين مصادف بود با زمانى كه امام از تهران فرمان دادند جزاير حفظ شود اين فرمان امام باعث شد كه آقا مهدى زين الدين كه فرمانده لشكر ۱۷ على بن ابى طالب بود خودش وارد خط شود. حاج ابراهيم همت و حاج مهدى باكرى بروند توى خط. تمام فرماندهان لشكرها عملا با ساير بسيجيان و پاسداران رفتند داخل خط كه عمده نيروهاى در جزاير مجنون بسيج و سپاه بودند، ايستادگى كردند و حماسه ها خلق شد. براى اطلاع مردم شريفمان كه متوجه علت حمله دشمن شوند، بايد بگويم اين جزاير مجنون در زمين مسطحى كه در محور طلائيه است به وسيله پل متصل است. دشمن به صورت ستون زرهى، مثل ستون مورچه ها مى خواست از اين پل وارد جزيره شود. وقتى نيروهاى رزمنده تانك ها را مى زدند اگر تانكى آتش مى گرفت تانك بعدى مى آمد و طعنه مى زد به تانك منهدم شده تا آن تانك داخل هور مى افتاد. در اين منطقه هور فقط سيل بندهاى خاكى هستند بقيه محل آب است و بعد پيش روى مى كرد. فرمان امام باعث شد تمام فرماندهان، حتى احمد كاظمى خودشان مثل بسيجيان ساده مقاومت كنند.براى درك رشادت هاى احمد كاظمى كه تقريبا دو سال از شهادتش مى گذرد خاطره اى از ايشان زمانى كه در عمليات فرمانده لشكر ۸ نجف بود نقل مى كنم.
به وسيله يك گلوله انگشت اين دليرمرد شهيد قطع شد. چون كمك هاى دارويى آنجا نبود انگشت خودش را در آب نمك مى گذاشت تا عفونت نكند و با همان حال مى جنگيد و فرمان مى داد. اين حالات به زبان آسان است ما بگوييم مثلا فردى كه سوزنى به دستش برود و بعد جاى سوزن را نمك بريزد مى فهمد يعنى اين درد و سوزش و اين تحمل را و در همان حال نيروهايش را فرماندهى مى كرد. نتيجه عمليات خيبر حفظ جزاير مجنون شد كه اين جزاير مجنون سرپلى شد براى عمليات بدر كه يك سال بعد انجام داديم اگر ما اين جزاير را در اختيار نداشتيم به مشكل برمى خورديم. لذا عدم موفقيت هايى هم در محور طلائيه و در محور زيد داشتيم كه با وجود امكانات ما و دشمن طبيعى بود.
تصور مى كرديد شايد نتوانيد از منطقه طلائيه رد شويد يا براى اين كار تصميم قطعى گرفته بوديد؟
* در آن مقطع با فرماندهان در رده هاى فرمانده گردان ها مشورت نظامى مى شد و پس از آن درصد پيروزى و موفقيت داده مى شد. اجازه بدهيد اول نتايج اين عمليات را شرح بدهم و بعد جواب سوال شما را پاسخ بگويم.
در اين عمليات يكى از اهداف انهدام ماشين جنگى دشمن بود كه تا حدودى موفق شديم. دشمن حدود ۳۳ تيپ و لشكر وارد عمل كرده بود. اين نيروها بين ۲۰ درصد تا ۹۰ درصد منهدم شد. هزار و صد و چهل نفر از دشمن اسير شدند كه بين اسرا ۳۵ افسر عالى رتبه و ۳۰ درجه دار بود. دشمن از كشورهاى سودان و مراكش و سومالى نيروهاى مزدور زيادى به كار گرفته بود. البته مزدورى آنها زياد مهم نبود بلكه حمايت و دخالت ديگران در جنگ مهم بود كه نيروهاى فوق در بين اسرا بودند. حدود هزار و صد و هشتاد كيلومتر از اراضى منطقه كه هزار كيلومتر آن هور بود آزاد شد. صد و چهل كيلومتر آن جزاير بود و چهل كيلومتر منطقه طلائيه. ارزش جزاير به لحاظ سى ميليارد بشكه نفتى كه در زير آن قرار داشت حائز اهميت بود. تعداد غنايم زياد كه همچون تانك ها و تعدادى كمپرسى كه خاك حمل مى كردند در اين جزاير به دست آمد. انهدام بسيارى از تانك و نفربرهاى دشمن كه باعث شد پس از عمليات خيبر تغيير و تحولاتى در عرصه جنگ به وجود آمد و اولا حاميان صدام فشار و تحريم فروش سلاح و تجهيزات نظامى بر عليه ايران را بيشتر كردند و به كشورهاى ديگر نيز فشار مى آوردند كه تحريم ها را بر عليه ايران عمل كنند. براى آنها غيرقابل تصور بود و نگران كننده كه اين عمليات شجاعانه در اين منطقه انجام شده و براى اين پيروزى هايى به همراه آورده. اصلا باور نمى كردند كه نيروهاى ما از هور عبور بكنند. به هم خوردگى معادله نظامى حاكم بر جنگ با تاكتيك ويژه اى كه رزمندگان در اين عمليات به كار بستند بسيار مهم بود. چون تصور عراق اين بود كه از جبهه زمينى نمى توانيم موفقيتى به دست بياوريم. با توجه به عمليات هاى والفجر مقدماتى و والفجر يك و دو كه انجام داده بوديم. آنها نهايت توان ما را تخمين مى زدند. از طرفى آنها به تقويت نيروى هوايى خود پرداختند و جنگ نفتكش ها را در خليج فارس به راه انداختند، تا به بنيه اقتصادى ايران لطمه وارد كنند. زمانى كه حمله به نفتكش هايى كه نفت ايران را حمل مى كردند آغاز شد ما هم مقابله به مثل كرديم.
آيا جنگ شهرها منبعث از نتايج اين عمليات بود؟
* مدت ها قبل از اين عمليات جنگ شهرها شروع شده بود.
تجربيات اين عمليات در ادامه روند جنگ چه نقشى داشت؟
* مهم ترين نتيجه اين عمليات ايجاد تجربه عمليات آبى و خاكى بود كه درعمليات والفجر ۸ و فتح فاو در ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ به اوج پيروزى هايمان رسيديم و از اين تجربه در جاى مناسب استفاده كرديم كه نتيجه بخش بود. اصلا كار غواصى و ساختن قايق از همين عمليات شروع شد. مثلا در عمليات فاو بيش از هزار غواص آموزش داديم كه شروع آموزش از عمليات خيبر بود.
تجهيزات غواصى را چگونه تهيه مى كرديد؟
** پاسخ دقيق اين سوال را بايد از آقاى رفيق دوست بپرسيد. خريد چندين هزار لباس غواصى به نحوى كه دشمن مطلع نشود يك كار واقعا هنرمندانه اى بود كه در زمان وزارت آقاى رفيق دوست بر سپاه پاسداران صورت گرفت. يا تهيه صد قايق در يك زمان كوتاه. به خاطر اين كه دشمن نبايد از ساخت اين تعداد قايق آگاه مى شد كار سختى بود. به همين ترتيب موتور قايق، موتورهاى ۴۸ يا موتور ۶۰ را ما كه تجربه ساخت نداشتيم. اين كه به چه طريقى چند هزار موتور قايق از خارج با توجه به زمان كوتاه تهيه شد خود داستان جالبى دارد. همچنين عزيزان جهادى كه كارهاى سازندگى را به عهده داشتند و انجام مى دادند. مثلا پل خيبرى كه ساخته شده و جزاير مجنون را به زمين وصل كرد كار عزيزانى همچون شهيد مهندس پورشريفى رحمت الله عليه بود كه همين تجربه براى پل فاو نيز به كار رفت. پل بعثت را در فاو كه يك پل مهندسى حيرت آور بود در آن برهه زمانى در روى رودخانه اروند رود ساخته شد كه جهانيان را به تعجب وا داشت همه اين تجارب حاصل نتايج عمليات خيبر بود.
از بهترين خاطره تان در عمليات خيبر برايمان بگوييد؟
* شب عمليات خيبر كه آقاى محسن رضايى سوار بر يك وانت بود تصادف كرد و دستش شكست در حالى كه دستش را عمل جراحى كرده و گچ گرفته بودند فرماندهى جنگ و عمليات را عهده دار بود. بنده كه جانشين ايشان بودم و در كنارش، واقعا با صبر و استقامت مى ديدم قدرت فرماندهى ايشان بالا است. در حالى كه دستش شكسته بود و به طور مرتب بايد دارو مصرف مى كرد.
بسيار جالب بود حضور آقاى هاشمى رفسنجانى در شب هاى عمليات در قرارگاه در حالى كه جنگ سختى در گرفته بود كه حضور خود آقاى هاشمى روى روحيه بچه ها موثر بود. ايشان با لباس نظامى در همان قرارگاه نصرت حضور داشتند.
نظاميان عراق بعد از اين عمليات با چه ديدى به ما نگاه مى كردند؟
* لازم است كه متذكر رشادت هاى هوانيروز هم باشم كه جناب سرهنگ جلالى كه فرمانده هوانيروز بود در شب اول عمليات به اتفاق چند تن از فرماندهان منجمله سردار كاظمى و تعدادى ديگر، حاج آقا بشردوست در تاريكى شب سوار بالگرد شدند و مسير حركت را به نحوى با ابتكار جالب چراغانى كرده بودند.
به طورى كه هواپيماها قبلا مسير را پيدا نكرده بودند درست است؟
* ولى بالگردها مسير را با موفقيت طى كرده بودند . در همان مسيرى كه نيروها را جابه جا مى كردند خود سردار جلالى رفت و مسير را يافت و باعث شد كه هوانيروز رشادت هاى زيادى از خود بروز دهد.
نصب چراغ ها توسط چه كسانى انجام شد؟
* همان نيروهاى اطلاعاتى كه كنار هور بودند مثل زمينى كه جاده كشى شده در هور نهرهايى است كه در امتداد اين نهرها چراغ ها را روشن كرده بودند كه بالگردها بتوانند مسير را پيدا كنند و در داخل جزيره شعله هاى آتش را روشن كرده بودند تا بالگردها بتوانند به زمين بنشينند.
در عمليات والفجر ۵ و ۶ قدس كه به صورت ايذايى انجام شد به چه صورت عمل كرديد؟
* در اين عمليات ها سد دربندى خان وبالاتر انجام شد تا دشمن را غافلگير كنيم و نقش قريب را به خوبى ايفا كردند كه خود اين موثر بود.
از اين كه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد سپاسگزاريم.