بررسی و نقد كتاب گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی

چکیده: نویسنده كتاب نیز سعی داشته "مسئله اجتماعی" را به عنوان نكته‌ی محوری در ارزیابی گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های پس از انقلاب از كلام رؤسای دولت‌های بعد از انقلاب استخراج كند و آنها را تحلیل محتوا نماید. ایشان در تعریف مسأله اجتماعی آورده‌اند: " [مسأله اجتماعی] عبارت است از هر پدیده یا شرایطی كه به طور بالفعل یا بالقوه دارای جنبه‌های منفی (نسبت به یك واقعیت تجربه شده یا شرایط آرمانی تجربه ناشده) بوده
پنجشنبه، 10 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی و نقد كتاب گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی
بررسی و نقد كتاب گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی
بررسی و نقد كتاب گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی

نويسنده:دكتر رشید جعفرپور

چکیده:

نویسنده كتاب نیز سعی داشته "مسئله اجتماعی" را به عنوان نكته‌ی محوری در ارزیابی گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های پس از انقلاب از كلام رؤسای دولت‌های بعد از انقلاب استخراج كند و آنها را تحلیل محتوا نماید. ایشان در تعریف مسأله اجتماعی آورده‌اند: " [مسأله اجتماعی] عبارت است از هر پدیده یا شرایطی كه به طور بالفعل یا بالقوه دارای جنبه‌های منفی (نسبت به یك واقعیت تجربه شده یا شرایط آرمانی تجربه ناشده) بوده و ضمن اینكه محصول روابط انسانی است. تعداد زیادی از افراد اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین هر پدیده اجتماعی كه حیات اجتماعی جامعه را مورد تهدید قرار دهد یك مسأله‌ی اجتماعی است."

معرفی اجمالی کتاب:

كتاب حاوی یك مقدمه، پیشگفتار، دو بخش: 1) كلیات 2) اهداف و كاركردهای دولت‌های بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی می‌باشد.
بخش اول شامل دو فصل: 1) مفاهیم و مباحث نظری از جمله اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی، سیاست‌گذاری و فرآیند و مشكلات، مسأله‌شناسی اجتماعی و دولت 2) مبانی و كلیات پژوهش است.
بخش دوم مشتمل بر پنج فصل است كه اهداف و برنامه‌های دولت‌های بعد از انقلاب اسلامی را به ترتیب (دولت مهندس بازرگان، دولت میرحسین موسوی، دولت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و دولت آقای خاتمی) مورد بررسی قرار می‌دهد و در فصل پنجم به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری كلی می‌پردازد. در انتهای كتاب هم فهرست منابع و فهرست اعلام را ارائه می‌دهد.
در مورد نقد كتاب ابتدا به نقاط قوت كتاب می‌پردازیم و سپس به نقد كتاب از سه بعد ساختاری، روشی و ماهوی ‌پرداخته می شود.

نقاط قوت کتاب

1) كتاب در نوع خودش "بررسی تطبیقی" دولت‌های بعد از انقلاب اسلامی كار جالب و قابل توجهی است. بعد از مطرح شدن "نظریه گفتمان" به عنوان یك شیوه بررسی در ایران مقالات متعددی در زمینه بررسی تطبیقی بر اساس نظریه گفتمان در ایران نوشته شد. این كتاب هم از این نظر قابل توجه است.
2) نكته قوت دیگر كتاب "روشمندی" آن است. این كتاب بر اساس یك الگوی مشخص و با روش تحلیل محتوی و روش توصیفی – تحلیلی – تاریخی (حالتی تركیبی) به موضوع گفتمان‌های حاكم پرداخته است و اظهار نظر‌های نویسنده در اكثر موارد بر اساس یافته‌های تحقیق است و از پیش‌داوری‌ها به دور است.
3) نكته قوت دیگر آن "نظم منطقی" ادبیات حاكم بر كتاب است، كه به طور مشخص به مفاهیم، كلیات، روش تحقیق، متن و نتیجه‌گیری اهتمام داشته است از این نظر كتاب می‌تواند كتابی آكادمیك لحاظ گردد.
4) نكته قوت دیگر كتاب استفاده از منابع متعدد فارسی و لاتین است.
5) نكته دیگر استفاده از "روزنامه اطلاعات" به عنوان منبع مورد استناد برای سخنرانیها، گزارش‌ها و ... است كه این شیوه‌ای مرسوم است چون روزنامه اطلاعات تا حدود زیادی بی‌طرفی خودش را نسبت به مسائل سیاسی حفظ كرده است.

نقد کتاب :

نقد كتاب را در سه بعد بررسی می‌كنیم:

الف: نقد ساختاری (شكلی):

1) در مورد تصاویر شخصیت‌های اصلی دولت‌های بعد از انقلاب بایستی چهار شخصیت بازرگان،‌موسوی، هاشمی و خاتمی را می‌آوردند و یا اینكه شخصیت‌هایی مانند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله مهدوی كنی و دكتر باهنر را نیز اضافه می‌كردند.
2) در صفحه 8 بند 2-4 بایستی بیرون از ردیف اصلی می‌آمد.
3) نتیجه‌گیری نبایستی به عنوان فصلی از یک بخش مطرح شود بلكه باید به صورت مستقل عنوان گردد.
4) بخش اول كتاب كه حاوی كلیات مفهومی و روش تحقیق است حدود نصف كتاب را شامل شده است در حالی كه متن كتاب بایستی بیشتر حجم كتاب را شامل شود. (فصل اول 100 صفحه، متن 100 صفحه و نتیجه‌گیری 15 صفحه).
5) در برخی موارد حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی (صفحه 20) آورده‌اند و موارد دیگر آیت‌الله هاشمی (صفحه 17). در حالی كه بایستی یك عنوان مشخص برای اشخاص آورده شود.

ب: نقد روشی:

1)‌از لحاظ روشی نویسنده عنوان كرده است كه روش آن "تحلیل محتوا" است و در جایی دیگر روش "توصیفی – تحلیلی – تاریخی و در عین حال "روش مقایسه‌ای. شایسته بود كه هر كدام از این روش‌ها را به طور مشخص بیان می‌كرد و كمی در مورد ویژگی‌های آنها توضیح می‌داد.
2) سؤالات اصلی و فرعی در پیشگفتار آمده است در قسمت اول بخش اول نیز تكرار شده است و به آن سؤالات اصلی و فرعی پاسخ داده شده است. در حالی كه پاسخ سؤالات بایستی بعد از انجام تحقیقات در بخش دوم، در قسمت نتیجه‌گیری بیان می‌شد.
3) نویسنده در قسمت كلیات مفهومی بایستی به مفاهیم اصلی تحقیق خودش بپردازد. در حالی كه ایشان به مفهوم گفتمان (Discorse) هیچ اشاره‌ای نكرده‌اند و در برخی موارد آن را با مفهوم رویكرد (Approach) یكی گرفته است. (ص 17) در حالی كه مفهوم گفتمان با رویكرد بسیار متفاوت است و از خود مفهوم گفتمان برداشت فوكویی و هابرماسی تفاوت‌های زیادی وجود دارد.
4) در روش تحلیل محتوا معمولا تلاش می‌شود كه كلیه مطالب، سخنرانی‌ها، گزارش‌ها و نوشته‌های یك دوران از یك نفر بررسی شود در حالی كه نویسنده فقط به 18 مورد از یك رئیس دولت در دولت‌های بعد از جمهوری اسلامی اكتفا كرده است و انتخاب 18 عنوان سخنرانی و گزارش و ... شاید نتواند كل خواسته‌های رئیس دولت را تبیین كند. (صص106-102).

ج: نقد ماهوی:

معمولا در بررسی و نقد یك نوشته مهمترین وجه انتقاد به ماهیت كتاب از نظر مضمون اصلی نوشته برمی‌گردد.
1) نویسنده كتاب نیز سعی داشته "مسئله اجتماعی" را به عنوان نكته‌ی محوری در ارزیابی گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های پس از انقلاب از كلام رؤسای دولت‌های بعد از انقلاب استخراج كند و آنها را تحلیل محتوا نماید. ایشان در تعریف مسأله اجتماعی آورده‌اند: " [ مسأله اجتماعی] عبارت است از هر پدیده یا شرایطی كه به طور بالفعل یا بالقوه دارای جنبه‌های منفی (نسبت به یك واقعیت تجربه شده یا شرایط آرمانی تجربه ناشده) بوده و ضمن اینكه محصول روابط انسانی است. تعداد زیادی از افراد اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین هر پدیده اجتماعی كه حیات اجتماعی جامعه را مورد تهدید قرار دهد یك مسأله‌ی اجتماعی است." (ص 47)
ایشان ابعاد مسئله اجتماعی را به سه صورت عنوان كرده‌اند:
1) توجه به رفع شرایط نامطلوب فعلی
2) توجه به شرایط مطلوب و نیل به طرف آن
3) توجه به شرایط نامطلوب كه ممكن است وقوع یابد (ص 48) و نوع اول و سوم را نگاه كلان و غیرمیانه می‌داند. با توجه به تعریف مسأله‌ی اجتماعی و ابعاد آن می‌توان فهمید كه مسأله‌ی اجتماعی معمولا از واقعیت اجتماعی و شرایط حاكم بر آن قابل درك است و چه بسا آنچه در ذهن انسان‌ها جریان دارد با واقعیت اجتماعی قابل انطباق نباشد و درك انسان‌ها از واقعیت‌ها متفاوت با واقعیت باشد. لذا پیدا كردن مسأله اجتماعی از طریق تحلیل محتوای كلام رؤسای دولت‌های حاكم بعد از انقلاب اسلامی شاید نتواند ما را به مسأله‌ی اجتماعی به عنوان یك "واقعیت اجتماعی" دوران آنها برساند. و همچنین معمولا رؤسای دولت‌ها در سخنرانی‌های رسمی "توجه به شرایط و نیل به طرف آن" را مد نظر قرار می‌دهند و حالت تبلیغاتی و سیاسی دارد تا اینكه به اصل "واقعیت اجتماعی" به عنوان یك مسأله اجتماعی توجه كنند و در حقیقت به عنوان یك "آسیب اجتماعی" بیشتر در برنامه‌ریزی‌ها به آن می‌پردازند.
2) نویسنده الگوی نظری توماس اسپریگنز را به عنوان الگوی بحث كتاب انتخاب كرده‌اند اما به نظر می‌رسد نتوانسته الگوی ایشان را به خوبی تبیین كند. ایشان مشخص نكرده كه اسپریگنز چه كسی است؟ چه جایگاهی در جامعه‌شناسی دارد؟ و تا چه حد نظریه ایشان با شرایط بومی ایران بعد از انقلاب سازگار است؟ و نكات اصلی نظریه‌اش چیست؟
3) نویسنده در صفحه 16 آورده است كه "هر یك از دولت‌ها به یكی از ابعاد فكری و عملی حضرت امام (ره) جامه‌ی عمل پوشانده است. در صورتی که این ادعا بدون استناد به اندیشه‌ی امام راحل (ره) قابل طرح نیست. همچنین در صفحه 226 آورده است كه "در همه این دوران‌ها دولت‌ها در صدد بسط آرمان‌ها و اهداف انقلاب و امام بودند". از نویسنده می‌توان سؤال كرد كه عملكرد دولت بازرگان به كدام بعد فكری و عملی حضرت امام (ره) جامه‌ی عمل پوشانده است؟ حتی بسیاری از اصولگرایان معتقدند كه برخی از عملكردهای دولت خاتمی نوعی انحراف از ابعاد فكری و عملی امام (ره) بوده است.
4) نویسنده نوع دولت‌های بعد از انقلاب را "دولت‌های پاسخگو و توسعه‌گرا" نام نهاده است. در حالی كه ایشان در مورد دولت پاسخگو و دولت توسعه‌گرا هیچ تعریفی ارائه نداده است و به عنوان یك سر فصل از آن بحثی نكرده است. معلوم نیست كه دولت توسعه‌گرا و پاسخگو دولت حداقلی است یا حداكثری؟ اخلاقی است یا نه؟ چه استراتژی دارد؟ آیا با ماهیت دولت در ایران قابل تبیین و تطبیق است یا نه؟ ایشان یكی از وظایف و ویژگی‌های یك دولت توسعه‌گرا را هم این می‌داند كه "باید وظایف ستادی خویش را كاهش داده و به وظایف و كاركردهای اصلی‌اش كه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی است، بپرازد" (ص 72). با این تعریف از دولت توسعه‌گرا و با اطلاع از دولت‌های حاكم بعد از انقلاب و حجم بروكراسی در ایران، اطلاق نوع دولت توسعه‌گرا برای دولت‌های بعد از انقلاب نمی‌تواند باشد.
5) نویسنده در صفحه 225 مسیر حركت دولت‌های بعد از انقلاب را یك حركت پویا و پیش‌رونده دانسته است و بیان می‌كنند، حركت دولت‌ها و نظام انقلابی مداوم بود و به سمت رسیدن به اهداف انقلاب و امام و تبدیل شدن به هژمونی برتر در منطقه و جهان است. در جایی دیگر توصیه به عدم تكرار توسعه یك سویه و راهبرد تك بعدی در دولت‌ها را مطرح كرده‌اند و بحث توسعه موزون،‌ هماهنگ، جامعه و متناسب با الگوهای بومی را پیشنهاد كرده‌اند. (ص 225). معلوم نیست كه نویسنده به كدام یك از این نتایج رسیده‌اند كه دولت‌های بعد از انقلاب حركتی پویا و مداوم و هماهنگ با هم دارند؟ یا اینكه هر كدام از آنها به توسعه یك سویه و راهبردی تك بعدی اعتقاد داشتند و از الگوهای بومی و توسعه متوازن دور شده‌اند؟
6) نویسنده آورده است كه "این دوران‌ها بسان زنجیره‌ای پیامد همدیگر بودند و هر كدام از دولتها در تقابل و نفی و نقد همدیگر شكل گرفته‌اند" (ص 217) در صفحه قبل از آن نیز مسیر حركت دولت‌های بعد از انقلاب را حركتی پویا و پیش‌رونده بیان كرده‌اند. این چه حركتی است كه هم می‌تواند در "تقابل و نفی و نقد" و هم حركتی "پویا و پیش‌رونده" در جهت انقلاب و اندیشه‌های امام (ره) باشد؟
7) نویسنده در تقسیم نوع حكومت‌ها دو نوع را از هم متمایز می‌كند: 1) "دولت‌های كارپرداز" كه در پی حل بحران‌ها هستند و با توجه به شرایط بحران‌های پیش آمده برنامه‌ریزی كوتاه مدت می‌كنند. 2) "حكومت‌های برنامه‌دار" كه معتقد به برنامه‌ریزی بلندمدت هستند و بحران‌ها در برنامه‌ی كلی آنها چندان تأثیری نمی‌گذارند. از سوی دیگر شرایط حاكم بعد از انقلاب را شرایط بحرانی توصیف می‌كنند و تحت عنوان "بحران اولویت‌ها" بحث را مطرح می‌كنند و طوری بحث می‌كنند كه دولت‌های ایران باید به بحران‌های موجود پاسخ می‌دادند و لذا ماهیت آنها باید به نوعی "كارپردازانه" باشد از طرفی دیگر دولت‌های ایران بعد از انقلاب را "توسعه‌گرا" می‌داند و به اعتقاد خود نویسنده این دولت‌ها در زمره حكومت‌های برنامه‌دار هستند نه حكومت‌های كارپرداز. با توجه به نوشته‌های خود ایشان تناقض در نوشته‌ها قابل شهود است.
8) در صفحه 95 نویسنده اشاره می‌كند كه "مقولات و محورهای عمده این پژوهش عبارت است از سه مفهوم عدالت اجتماعی، توسعه‌ی اقتصادی،‌توسعه سیاسی" و در جدول‌هایی كه ارائه داده است به این سه مفهوم توجه داشته است. با این حال پس مفهوم "میانه‌روی" دولت بازرگان چه شد؟ اگر بخواهیم دولت‌های بعد از انقلاب را بررسی كنیم باید جداول و مفاهیم طوری تنظیم شوند كه همه دولت‌ها را پوشش دهند.

برخی از اشتباهات تایپی و ارجاعی:

1. صفحه 17، خط اول: "یا" به جای "با"
2. صفحه 17، خط هشتم از پایین صفحه؛ "بوده" به جای "بوه"
3. صفحه 24، ارجاعات مشخص نشده‌اند.
4. صفحه 28، خط دوم از پایین صفحه؛ "سیاستند" به جای "سیاست‌ند"
5. نوشته‌های داخل گیومه را در بعضی موارد به صورت نقل قول كوچك نوشته‌اند و در برخی موارد كوچك نوشته‌اند. برای مثال در صفحات 28 و 29 قابل مشاهده است.
6. صفحه 37، جمله اول مفهوم نیست، "... باید را به كار كشید..."
7. صفحه 38، در پاورقی صفحه‌ای كه به آن ارجاع داده شده نیاورده شده است.
8. صفحه 54، خط چهارم؛ "از هم گسیختگی" به جای "در هم گسیختگی"
9. صفحه 94، خط سوم؛‌"پركاربردترین" به جای "پركابردترین"
10. در صفحه 94 مترجم كتاب تحلیل محتوا را ذكر نكرده‌اند.
11. صفحه 96، خط دوم؛ "مفاهیم" به جا ی "فاهیم"
12. در صفحه 100 حرف "و" بین كلمات "برگزاری" و "انتخابات" در سطر پنجم اضافه است.
13. در صفحه 101 خط چهاردهم كلمه "پنجم" باید به "پنج" تبدیل شود.
14. در صفحه 236 قسمت منابع شماره 18 عنوان كتاب نویسنده برتران بدیع، "دولت، قدرت و جامعه در غرب و در سرزمین‌های اسلامی" صحیح است و كلمه "دو" باید حذف شود.
در پایان از معاونت محترم پژوهشی مركز و سایت و معاونت محترم اطلاع‌رسانی و از نویسنده محترم كتاب "گفتمان‌های حاكم بر دولت‌های بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی ایران" تقدیر و تشكر می‌نمایم.
والعاقبة للمتقین
منبع: www.irdc.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط