![واژهی شمس و قمر در قرآن واژهی شمس و قمر در قرآن](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/13072.jpg)
![واژهی شمس و قمر در قرآن واژهی شمس و قمر در قرآن](/userfiles/Article/1393/12/11/13072.jpg)
مترجم: سید حسین حسینی
قرآن همچنین یادآور میشود که، در روزگاران پیشین گروهی از مردم به پرستش خورشید و ماه مشغول بودند و مراسم و جشنها و عیدهایی داشتند و در آن جشنها شعائر عبادت را برپا و آداب و رسوم مختلفی را اجرا میکردند که به نظر آنها اجازهی عوامل ایجاد کننده بر عبادت را میداد. در داستان ابراهیم (علیه السلام)، که در سورهی انعام آمده، نمونهی روشنی است بر این که قوم او در کنار پرستش بتها، به تقدس یا عبادت زهره و خورشید و ماه اشاره میکردند؛ و آنگاه وی اعتقاد آنها را در معرض آزمون قرار داد. و یک بار رویش را از جانب ستاره و بار دیگر از جانب ماه و بار سوم از جانب خورشید برگرداند و به اندیشیدن ادامه داد و دریافت که حرکت هر یک از این کرات سه گانه و طلوع و غروبشان دلیلی است بر این که آنها آفریدگاری دارند که آنها را به حرکت وا میدارد و در آنها تصرف میکند و موجب ظهور و پنهان شدن آنها میگردد. در نتیجه، اعتقاد قومش را رد کرد و اعلام داشت که آن عقیده عین گمراهی است. علامه طباطبایی دربارهی این قصه میگوید: «در این کلام اشارهای است به این که، آن جا قومی بودند و مثل ستارگان به ربوبیت ماه- چنان که در آیهی بعدی چنین است- بعد از خورشید قائل بودند: قَالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (5). و خالی از دلالت بر مثل آن نیست.» صوفیان داستان ابراهیم (علیه السلام) و آنچه را که برای او رخ داد، به منزلهی رمزی برای سالک در تکامل شناخت خداوند، از استدلال به وصل و کشف میدانند؛ که البته چندان از حق دور نیست. قرآن دربارهی ملکهی سبا و ملت وی میگوید: وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ (6). و از صائبین یاد میکند که به پرستش گرایش داشتند و در جای جای زمین پراکنده بودند ولی بیشترآنها در حران سکونت داشتند.
در قرآن دلیلی در دست است که برخی از مشرکان خورشید و ماه را میپرستیدند. میگوید: وَمِنْ آیاتِهِ اللَّیلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُونَ (7). علامه طباطبایی معتقد است: «عموم بت پرستان خورشید و ماه را تعظیم میکردند، هر چند بنا به آنچه که گفته شده، جز صابئین آن دو را نمیپرستیدند.» حکیم سلطان محمد گنابادی معتقد است: «نهی و امر برای مشرکان در شرکورزی صوری بوده است، که خورشید و ماه را میپرستیدند.» این سخن او در شرح آیهی: فَأنِ استَکبَرُوا ...، که بعد از آیهی پیشین آمده، گفته شده است.
علامه احمد محمد حیدر در کتاب التکوین و التجلی- کتابی که به تحقیق آن پرداختم- معتقد است: «پرستش خورشید و ماه مورد اختلاف و نزاع جدی بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مشرکان قریش بوده؛ و چه بسا نزد آنها از پرستش بتها مقربتر و استوارتر بوده است؛ بتها در هر زمان مشخصات خورشید و هم خانوادههای آن را داشته و برخی از آنها معتقد بودند که خورشید و ماه و ستارگان ثابت، مسکونیاند و در آنها عوالمی ساکنند که بین آنها و خدایان واسطهاند.» در کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام از دکتر جواد علی، شرح مفصل و بیان دقیق و مطمئنی است که ثابت میکند بسیاری از مشرکان عرب، خورشید، ماه و برخی ستارگان دیگر را میپرستیدند و برای آنها تمثالهایی قرار داده، و بتهایی از چوب و سنگ درست کردند که حکایت از شکل و صورت آنها دارد؛ و به برخی از این بتها نام خورشید و برخی دیگر نام ماه را نهادند. بهتر آن است که اندکی از دلایل روشن و سندهای گویا و قطعی او را بیاوریم.
یعقوبی ذکر میکند که، گروهی از عذرة، بتی به نام «شمس» را میپرستیدند؛ و شمس بتی از آنِ بنی تمیم بوده است که ضبة، عدی، عکال، ثور با آنها هم میپرستیدند؛ امّا پردهداری آن از بین اوس بن مخاشن بوده است و هند بن أبی هالة و صفوان بن أسید بن حلال آن را شکستند. به آن الهه هم گفته میشد؛ و گروهی از اسمهای منسوب به خورشید آمده که صاحبانش به عبد شمس شهرت دارند. از جملهی آنها، از قبایلی غیر از تمیم بودند که دلیل آن این است که پرستش آن در جاهای مختلفی از جزیرةالعرب مشهور بوده است و برخی از آنها به «عمر شمس» شهرت داشتند. مناف بتی از گونههای جاهلی است که بر سنگی دست یافت که بر آن تصویر الههی مناف به شکل مردی بدون ریش بود و بر گونههایش موی مصنوعی سرش، که رمز الههی شمس است، آویزان بود.دکتر جواد علی، قولی را به برخی از خاورشناسان نسبت میدهد که، لات مثل شمس است و مؤنث، یعنی آلهة. اما رینودسیو، معتقد است که، آن شبیه شمس نبوده است، بلکه شبیه ستارهی زهره بود و لات و عزی در کتیبههایی آمدهاند که گویی در برابر همه قرار دارند، لذا نزد برخی از پژوهشگران آنها نمایانگر دو ستارهاند: ستارهی بامداد و ستارهی پگاه. و «شارق» بت گروهی از مردان بوده است که به عبدالشارق شهرت داشتند. کلمهی «شارق» رابطهای با شروق دارد که بنا به رأی ولهاوزن، مراد خورشید است به خاطر طلوع آن، همچنین گمان میرود که «ذرح» نمایانگر خورشید است، ولی نولد معتقد است که صنم، «ذرح» است و آن، تمثال بتی شارق میباشد؛ و «محرق» نمایانگر خورشید است.
یاقوت میگوید، «هبل»، بت بنی کنانة بوده است، و اهل خبر هم روایت میکنند که بزرگترین بتهای قریش بوده است که به آن پناه میبردند و توسل میجستند تا خیر و برکت بر آنها ببخشد و آزار و هر بدی را از آنها دفع کند. برخی از خاورشناسان معتقدند که، «هبل» رمز إله قمر و آن إله کعبه و همان الله نزد اعراب جاهلی است و به خاطر شدت احترام و بزرگداشت قریش نسبت به آن، آن را در درون کعبه نهاده بودند.
نمونهها فراوان است، و همچنین در بتهای کتیبهها فراوانند، بتهایی که خبر آنها را از کتیبههای جاهلی و آشوری و کلاسیکها شناختیم؛ که آن مایهی تشخیص آنها از بتهایی است که غالباً اطلاعات ما از آنها از روایات اخباریهاست. از جمله بت «ود» که از بتهای معروف ، در دوران نوح (علیه السلام) است. چنان که این کلی در کتاب الاصنام آورده است؛ و نماد ماه نزد معنیهاست که اله رئیسی نزدشان میباشد؛ لفظ «شهرن»، یعنی شهر (ماه)، بعد از کلمهی «ود» در برخی نوشتهها آمده و «ودم شهرن»، یعنی «ودالشهر» هم آمده است. و لفظ شَهر به معنای قمر در قرآن هم آمده است: فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ (8). و «ود» همان اله قمر نزد بقیه عربهای جنوب است، و وقتی که اسم آن در متنی بیاید مراد قمر است و گمان میرود که لفظ «ود» اسم علم قمر نیست، بلکه یکی از صفات آن است که از دوستی و مودت حکایت میکند؛ بنابراین از اسمهای نیک قمر است.
از الههی معنیها «کهلن» به معنی کهل و کاهل میباشد که نامش در متونی آمده که در قسمتهای شمالی عرب غربی پیدا شده است و مثل «ود» نماد قمر است و نزدشان بر دیگر الههها مقدم است. سبئیها اله «المقة» اله بزرگشان را میپرستیدند و نزد مَغنیها به منزلهی «ود» بوده است و نماد قمر، که پادشاهان با دعاها و هدایا به او تقرب میجستند و ملتها در هر حادثهای به آن توسل میجستند. حبشیها نیز آن را میپرستیدند. شاید اسم بت «دلبت» تحریف شدهی «ذات بعل»، یعنی خورشید، باشد و خورشید الههای است نزد عرب که قبایل زیادی آن را میپرستیدند. اما بت «عترسمین»، که از الهههای مورد پرستش عرب بود و نام آن در متون مُسند آمده است. برخی از پژوهشگران معتقدند که آن الهه است یعنی مؤنث و به نظر بیشتر دانشمندان نماد زهره است. و «الیلات» همان بت «لات» است و نماد خورشید میباشد. قرآن آمده است: أَفَرَأَیتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى (9). این هم آلهه یعنی مؤنث است و در برخی از متون صفوی (نسبت به صفا بین سوریه و اردن امروزی) به پارهای از خورشید که به شکل ابتدایی ترسیم شد، نمایش داده شد و در برخی متون سامی شمالی به شکل زنی عریان، و در متون عربی جنوب به شکل اسبی اشاره شده بود و اسب از حیوانات مقدسی است که نزد سامیها و دیگر ملتها نماد خورشید بود و همچنین برای آن نذر میکردند و تمثالهایی مصنوعی به شکل اسب برای آن هدیه میبردند.
در متون سبئی نام الهی آمده است به نام «هوبس» که تنهاست و با اله «المقة» آمده که مراد از آن اله قمر است. معنای «هوبس»، به نظر یکی از آنها خشک است که صفت ماه است. این صفت را به کار آشکار ماه در ایجاد جزر توجیه میکنند، وقتی که آبها از ساحل تا حدودی به دریا عقب نشینی میکنند. همدانی اشاره میکند که نام ماه همان «هوبس» است. ظاهراً این نام گذاری ماه بعد از اسلام در یمن شهرت داشت. همچنین در برخی متون تدمُر نام اله «رحمن» آمده است و این نام در برخی از متون نبطی که در حوران پیدا شد، هم آمده است. این اله همان خورشید است و به نور داغ و سوزانی که به ویژه در روزهای تابستان میفرستد، کنایه شده است. همچنین بر خورشید نام «ذات بعدن» یعنی دور گذاشته شد، و کنیهای است که مراد از آن خورشید است وقتی که نور آن سوزان و شدید و آزار دهنده نیست. اما اله «عزیزو» همان عزی است. تأیید این سخن آن چیزی است که یکی از نویسندگان یونان ذکر کرده که نزد عرب ستارهی صبح است.
اینک به قصد توقف در ارائه دلایل و سندهای گویا برای اثبات بسنده میکنیم، که پرستش خورشید و ماه در بین مشرکان عرب رایج بود و آنها از پیشینیان خود و برخی از ملتهای دیگر به ارث بردند و به دیگر ملتها نیز منتقل کردهاند، و همچنان تأثیر آن در برخی از عقاید متزلزل ملاحظه میشود. در این دلایل و سندها تأکید روشنی است بر صدق قرآن که از هیچ سو باطل به آن راه ندارد. نزد من بررسیهای گستردهای در بیشتر زبانها موجود است که به طور جدی به این موضوع پرداخته و کشفیات باستان شناسی، متون و تمثالهایی تقریباً زنده ارائه میکنند. شاید خوب باشد که به انتشار شتاب نمایم.
پینوشتها:
1- یونس (10)، آیهی 5: تا شمارهی سالها و حساب را بدانید.
2- یس (36)، آیهی 39: و برای ماه منزلهایی معین کردهایم.
3- همان، آیهی 40: نه خورشید را سزد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی جوید، و هر کدام در سپهری شناورند.
4- رحمن (55)، آیهی 5: خورشید و ماه بر حسابی [روان] اند.
5- انعام (6)، آیهی 78: ای قوم من! من از آنچه [برای خدا] شریک میسازید بیزارم.
6- نمل (27)، آیهی 24: او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده میکنند.
7- فصلت (41)، آیهی 37: و از نشانههای [حضور] او شب و روز و خورشید و ماه است؛ نه برای خورشید سجده کنید و نه برای ماه، و آن خدایی را سجده کنید، که آنها را خلق کرده است. اگر تنها او را میپرستید.
8- بقره (2)، آیهی 185: پس هر کس از شما این ماه را درک کند، باید آن را روزه بدارد.
9- نجم (53)، آیهی 19: آیا شما لات و عزی را نگریستهاید.
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمهی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم