تولستوي و محمد رسول الله (ص) (نامه اي از تولستوي در مقايسه اسلام و مسيحيت)

اخيرا کتابي با عنوان محمد رسول الله (ص) به چاپ رسيد. روي اين کتاب نام لئون تولستوي به عنوان نويسنده کتاب و نام عطا ابراهيمي راد به عنوان مترجم آمده است. (تهران، نشر ثالث، 385)اين کتاب تلاشي است براي به دست آوردن ديدگاه هاي اين نويسنده بزرگ روس در باره اسلام. آن هم بر اساس برخي از اسناد و مدارکي که بعد از مرگ وي و حتي بعد از سقوط دولت کمونيستي به دست آمده است.
چهارشنبه، 16 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تولستوي و محمد رسول الله (ص) (نامه اي از تولستوي در مقايسه اسلام و مسيحيت)
تولستوي و محمد رسول الله (ص) (نامه اي از تولستوي در مقايسه اسلام و مسيحيت)
تولستوي و محمد رسول الله (ص) (نامه اي از تولستوي در مقايسه اسلام و مسيحيت)

اخيرا کتابي با عنوان محمد رسول الله (ص) به چاپ رسيد. روي اين کتاب نام لئون تولستوي به عنوان نويسنده کتاب و نام عطا ابراهيمي راد به عنوان مترجم آمده است. (تهران، نشر ثالث، 385)
اين کتاب تلاشي است براي به دست آوردن ديدگاه هاي اين نويسنده بزرگ روس در باره اسلام. آن هم بر اساس برخي از اسناد و مدارکي که بعد از مرگ وي و حتي بعد از سقوط دولت کمونيستي به دست آمده است.
بخشي از آن ترجمه اي است که تولستوي از تعدادي از روايات پيامبر (ص) انجام داده است. اين مجموعه حديث در کتابي که يک هندي مسلمان نوشته بوده، وجود داشته و تولستوي که از اين احاديث خوشش آمده آنها را به روسي ترجمه کرده است.
علاوه بر اين چندين نامه هم در اين کتاب درج شده است که مي تواند نگاه تولستوي را نسبت به اسلام نشان دهد.
کتاب ياد شده يک مقدمه از هاکان آل بايراک رئيس کانون نويسندگان ترکيه دارد که ضمن آن از آقاي عطا ابراهيمي راد که اين اثر را به فارسي نوشته تشکر کرده است.
مقدمه بعدي از آقاي ابراهيمي راد است که مي نويسد: سال گذشته وقتي در جمع کانون نويسندگان و شاعران ترک در شهر آنکارا وقتي خبر مسلمان شدن تولستوي را شنيدم موضع فوق را باور نکردم و دنبال دلائل گشتم تا اين کتاب را به من نشان دادند. عنوانش بود: رساله گمشده تولستوي.
اين کتاب توسط راسيح ييلماز از روسي به ترکي در آمده است. در مقدمه او آمده است که کتاب حديث ياد شده توسط عبدالله السهروردي نوشته شده بوده و تولستوي آن مجموعه حديث را به روسي ترجمه کرده است. در اينجا همان احاديث به فارسي ترجمه شده است (ص 38 – 58).
عارف ارسلان هم در سال 2005 مقدمه بر متن ترکي اين کتاب نوشته و در آن از ايمان تولستوي سخن گفته است.
اما آنچه در اينجا انتخاب کرده ايم نامه اي است که مادري براي تولستوي نوشته و از مسلمان شدن فرزندانش با وي مشورت کرده است.
تولستوي در پاسخ وي مقايسه اي ميان اسلام و مسيحيت کرده که جالب توجه است.
پيش از نامه مادر، مقدمه اي آمده و سپس متن نامه اين مادر و پاسخ تولستوي در ادامه آمده است.در قلبمان نوري از خدا هست که نام آن وجدان است.

نامه اي به تولستوي

شش سال زمان سپري شده است. ولي در اين مدت نستبا طولاني نه قلب ابراهيم آقا که پدر است آرام مي گيرد و نه آرامشي نصيب يلنا وکيلاوا که مادر است مي شود. دغدغه اي که مادر و پدر را به خود مشغول داشته است اين است که پسر آنها پيرو و خدمتگزار چه ديني مي شود؟ خداوند در اين زمان به آنها پسر سوم را نيز عطا کرده است و دختر آنها ريحان 13 سال دارد. بايد کجا رفت و مصلحت کار را از که پرسيد؟ دواير دولتي آن موقع و همين طور آدم هايي که در امر دين فعاليت داشتند در شرايط آن زمان نمي توانستند پاسخ سؤال هاي اين خانواده را بدهند.
ژنرال ابراهيم آقا دچار دغدغه اي جدي براي پسرش که آن زمان در انستيتوي تکنولوژي پترزبورگ تحصيل مي کرد و نامش بوريس بود و همين طور براي برادر کوچک تر که کلب[1] نام داشت و در مدرسه نظامي مسکو تحصيل مي کرد داشته است.
«ما هر دو از کدام ملت ها به حساب مي آييم؟» اين سؤالي است که همواره فکر اين خانواده را به خود مشغول داشته است.
ابراهيم آقا و برادرش براي يافتن پاسخ اين سؤال همواره به پدر و مادر خود رجوع مي کردند و براي مراتب اضطراب خود راه چاره اي مي جسته اند.
ببينيد آقاي بوريس کيلاوا در اين وضع چگونه مسئله را توضيح مي دهد:
ديگر 19 ساله شده بودم. با وجود آن که درگيرهاي درسي مرا در خود غرق کرده بود،‌ ولي ذهنيت و تفکر گرويدن به دين محمد و اسلام مرا لحظه اي رها نمي ساخت. شرايط سال هاي 1904 و 1905 ميلادي مرا به اين امر بيشتر ترغيب مي کردند. جنگ پر از شري بين روسيه و ژاپن مردم را مجبور کرده بود که در برابر حکومت و رژيم روسيه از برخي راه هاي ليبرالي استفاده کنند.
در سال 1904 قانون و مانيفست آزادي اديان در روسيه به چاپ رسيد. طبق اين قانون کساني که به هر دليل از دين آبا و اجدادي خود يعني دين پدر و يا مادر دست کشيده اند اين آزادي را دارند که دوباره به دين قبلي خود بازگردند. به نظر مي رسيد مي توان با برگه اي که حکم درخواست را داشت اين مسئله را به سادگي حل کرد. آدم هاي با تجربه خانواده ما يعني پدر و مادرم در سال هاي اوليه که به پترزبورگ آمده بوديم مصلحت نديدند که دينمان که آن موقع پروسلاو يعني دين حاکم مسيحيت روسيه بود را تغيير دهيم. مادرم نيز در نامه اي که به آقاي تولستوي نوشته در اين مورد خود را بسيار دقيق و محافظه کار نشان داده بود. به دلايلي که ممکن بود اصلا براي من و خانواده چندان خوش نباشد در اين امر با اين که خواست قلبي مان بود ديري بمانديم. پدرم (ابراهيم آقا وکيلاوا) و مادرم (يلنا وکيلاوا) به اين نتيجه رسيده بودند که هيچ کسي به غير از نويسنده هوشمند و انديشمند بزرگ يعني تولستوي نمي تواند به اين پرسش پاسخي درست و جامع بدهد.
اواخر زمستان 1909 ميلادي مادر خانواده يلنا وکيلاوا نامه اي از تفليس به تولستوي مي نويسد و وضعيت فعلي خانواده را براي نويسنده مشهور تعريف مي کند.استاد بزرگ دوست داشتني آقاي لئو تولستوي!
در ابتداي نامه به دليل اتلاف وقت با ارزش شما و همين طور مشغول کردنتان براي مطالعه اين نامه معذرت مي خواهم . مي دانم که انسان هاي بسياري زيادي همانند من از شما سؤالاتي مي کنند و به رغم اين که به موضوع فوق کاملا اشراف دارم من نيز وقت شما را گرفته و پرسش خود را مطرح مي کنم. دليل اين پرسش آن است که زندگي پرافراز و نشيب در برابر من مسئله را قرار داده است که از حل آن ناتوانم.
من به طور خلاصه آن چه را از شما مي خواهم توضيح مي دهم.
من زني 50 ساله و مادر سه فرزندم. همسر من مردي مسلمان است اما عقد و ازدواج ما مطابق آداب و آئين اسلام جاري نشده است و طبق قوانين موجود به صورت قانوني زن و شوهر مي باشيم. فرزندان مشترک ما پيرو دين مسيح هستند. دخترم 13 سال دارد،‌ يکي از پسرهايم 23 سال و در انستيتوي تکنولوژي پترزبورگ تحصيل مي کند. پسر ديگرم 22 ساله است و در مدرسه نظامي آلکسيو، مسکو در حال گذراندن دروس است. پسرانم براي گرويدن به دين پدري خود از من اجازه مي خواهند. من چه مي توانم بکنم؟ مي دانم طبق قوانين جديد مملکت اين امر،‌ ممکن است و از سويي رفتار دولت را نسبت به خارجياني همچون ما به خوبي مي دانم. اين انديشة پسرانم به دلايل کوچک و يا درگيري هاي خانوادگي نيست. از طرفي دلايل مالي و نيز رسيدن به مقاماتي در جاهايي نيز سبب اين انديشه در آن ها نشده است. وليکن چيزي که بسيار نمايان است آن که آنان به دليل تاتار بودنشان مي خواهند به مردم خود که همواره در تاريکي و جهالت بوده اند ياري کنند. به نظر آنها اگر بخواهند با مردم خود همپا و برابر باشند بايدمسئله ديني خود را حل کرده و مانند آنها مسلمان باشند. اما هراس من اين جا شروع مي شود، زيرا مي ترسم با تفکري که دارم براي آنها الگويي غلط باشم. با اين درد روزها و شب ها را مي گذارنم. آه!‌ اي کاش مي توانستم دردهايي را که در زندگي کشيده ام براي شما بيان کنم... من مادري هستم که ديوانه وار فرزندان خود را دوست دارد و هم اينک که براي شما نامه مي نويسم چشمانم پر از اشک است. کم کم دارم عقل خودم را از دست مي دهم و چاره اي به غير از نوشتن به شما پيدا نکرده ام. فقط شما هستيد که با ذکاوت و دانش خود مي توانيد راهگشاي اين مشکل ما باشيد. با همه اين ها اين درد من مي تواند براي شما بسيار معمولي و ساده باشد. ولي باور کنيد حتي عنوان اين درد به من اضطرابي بيش از اندازه مي دهد.
آقاي تولستوي شما در هيچ برهه اي از زندگي به اشخاصي مانند ما که انسان هايي کوچک هستيم پشت نکرده ايد و همواره توصيه هاي خود را بدرقه اشخاصي مانند ما کرده ايد. به اين دليل که براي من بسيار روشن است از فکر خود مددگرفته و جسارت آن را يافتم تا براي شما بنويسم. مرا با سخنان تسلي دهنده خود آرام کنيد. بسيار معذرت مي خواهم که وقت گران بهاي شما را گرفتم و باور کنيد که اين را تنها به خاطر عشق مادري نسبت به فرزندانم انجام داده ام.
کسي که با تمام قلبش به شما ايمان دارد
يلنا يفسيموونا وکيلاوا
تفليس،‌ خيابان اوچ بني پري لوک 1، خانه 8مسلماني در برابر مسيحيت ارزشي بسيار بيشتر دارد

پاسخ تولستوي

تولستوي در تاريخ 15 مارچ 1909 در پاسخ به نامه ياسنايا پوليان چنين مي گويد:
به خانم يلنا يفسيماونا (واکيلاوا)
لازم است که از تمايل پسران شما مبني بر کمک به مردم تاتار در اين جا تشکر و تقدير بسيار کرد. در امتداد و به موازات اين خواست انساني گرايش آنها به دين اسلام و تابعيت از آئين محمدي نيز بسيار ضروري است. نبايد فراموش کرد با اين که دولت آزادي دين را براي مردم روا داشته است و اينک از هيچ کس بابت گرايشش به دين سؤال و يا مؤاخذه اي انجام نمي شود، ولي آنان که به دين اسلام منسوب هستند بايد خود در مورد آئين و قوانين و آداب دين دانستني هاي خود را منتقل کنند. در همين رابطه بايد گفت پسران شما که از دين قبلي خود يعني مسيحيت دست کشيده اند و دين خود را عوض کرده، مسلمان شده اند مجبور به ارائه دلايلي به ديگران نيستند و اين خواست منطقي و خصوصي آنهاست و مسئله اي است بين آنها و خداي ايشان. اين ضروري است که نبايد احساس شرم و يا گناه در مورد اين انتخاب به خود راه دهند. در اين مورد من هم هيچ نمي توانم گفت و اين که پسران شما به حکومت در مورد تفويض دينشان خبري مي دهند و يا نه و آيا اين ضروري است و يا نه نمي توانم چيزي بيان کنم.
در مورد اين که دين اسلام و تعليمات محمدي در مقابل مسيحيت بسيار با ارزش تر و داراي مقامي والاتر است و خصوصيات بيشتري دارد و اين که فرزندان شما در راه اين تفکر آسماني خدمت مي کنند با تمام قلبم با آنها بوده هم فکر و به آنها تبريک مي گويم.
هم اينک کسي که اين سطور را براي شما مي نويسد يک مسيحي است و با اين که به تعليمات مسيحيت سالها بسيار مشکل است بايد بگويم که دين اسلام و تعليمات محمدي با تمام خصوصياتش و آن چنان که در ظاهر ديده مي شود بسيار بسيار از مسيحيت کامل تر و با ارزش تر مي باشد. حداقل خصوصيات ظاهري دين اسلام با مسيحيت اصلا قابل قياس نيست. اگر بر فرض مثال براي هر انساني اين امکان وجود داشت که در ميان دو دين اسلام و مسيحيت يکي را برگزيند و خداي خود را با آن دين پرستش نمايد. بايد ابتدا فکر مي کرديم که پرستش کليسا،‌ ايمان به حضرت مريم و پرستش او، پرستش غير مسيح و ايمان به خداوند همه با هم امکان ندارد و اين چندگاني در پرستش مخالف دين توحيدي است. در صورتي که در مقابل آن دين اسلام وجود دارد که در آن تنها پرستش خدا است و بس و همين دليل است که دين اسلام را نسبت به مسيحيت برتر مي کند و هر انساني که عقل سليم و هوش نيکو دارد در اين انتخاب حتما بايد اسلام را برگزيند نه دين ديگري را.
براي فرد فرد آدم ها که در دنيا زندگي مي کنند دين وظيفه اي دارد و با آن شعور ديني است که انسان ها رشد بيشتري مي کنند و مانند هر آنچه در زندگي مي بينيم آدم ها نيز بلوغ خود را بايد مديون دين بدانند.
براي آن که دين بتواند اين تکامل را راحت تر و سريع تر انجام دهد بايد دين هر چه ساده تر و با زباني باشد که همه بتوانند آن را بفهمند از زمان هاي گذشته و قديم تا امروز وظيفه فليسوفان و مفسران و عالمان ديني اين بوده است که اساسي را که در دين ها توسط خداوند بنا شده با زندگي روزمره و يا مسائل روز همراه نمايند. در موازات اين سخن است که مثلا درکتاب هاي هندوها و يا بعدها در تورات موسي و تعاليم بودا،‌ کنفسيوس،‌ مسيحيت و اسلام درس ها و يا تعاليمي داده شده است. اين ها همه دين را از معناي ظاهري آن جدا کرده و به انديشه هاي عميق ولي ساده تبديل کرده اند،‌ البته مبلغان و يا خدمت گزران اديان مسئوليتي بسيار بزرگ برگردن داشته اند، در تاريخ مبلغاني بوده اند که براي هر ديني تلاش بسيار در نشان دادن حقيقت، همچون شفافيت و عمق و سادگي داشته اند و بر عکس نيز ديده شده که اين حرف ها تنها براي منافع شخصي و يا قومي بوده است. ولي هيچ گاه نبايد فراموش کرد که اگر مبلغ ديني در راه آن دين اشتباه مي کند و يا خلافي از او سر مي زند اين نشانه آن است که تمام گفتار و يا کردار و پندار او غلط و اگر معتقد به تفکري باشيم معناي آن اين است که چيزي را نبايد واقعيت دانست و بدان باور داشت و همان است که سبب مي شود ديدن و درک واقعيت بسيار بسيار دشوار شود.گرچه تحريفاتي که در دين ها شده است ادامه دارد،‌ انتقادات نيز بر آنها بيشتر وارد مي شود در مقابل اين اعتراضات و انتقادات و تحريفات کساني که ساکت نشسته اند زيادتر مي شوند. در نتيجه کشف و اثبات حقيقت از ناحيه خدمتگزاران دين سخت تر مي شود. به همين دليل است که در دين هاي قديمي و باستاني معجزات بسيار زيادند. بيشتر از همه اين معجزات را مي توان در دين سامي ها و بعد از آن در يهوديت و کم تر از آن در آيين بودا و تعليمات کنفسيوس و آئين هاي تائوئيزم و کم تر از اين ها در مسيحيت و باز کم تر در دين آخر يعني دين اسلام جست. دليل ديگر براي بهتر بودند اسلام نيز شايد همين است.
از اين ها که بگذريم دين اسلام دور از مسايل غير طبيعي است در رأس آن حضرت محمد (ص) وجود دارد که در تعليمات خود اساس تمام اديان مقدس را در خود دارد و با خيلي از حقايق دين مسيحيت نيز همگامي و نزديکي دارد. زيرا پايه اديان الهي خداست. تعاليم اديان نيز در جهت تشويق انسان ها در ايمان به خداست. بنابر اين آنچه اين تبليغ و وظيفه را بهتر به انجام برساند احترام بيشتري خواهد داشت و آن دين اسلام است.
مرا ببخشيد که اين چنين مفصل و طولاني مي نويسم،‌ دليل آن است که شما عقايد مرا دانسته و آن ها را به پسران خود منتقل کرده و آنها را در مسير تعالي راهبر باشيد. ماهيت اصلي دين حقايق است، حقايقي که بر تاريکي ها پرتو افکنده و زيباترين کاري که انسان ها مي توانند انجام دهند ايمان به اين حقايق و در کل به دين است. اگر فرزندان شما وظايف خويش را همانند وظيفه اي انساني و خانوادگي انجام دهند زندگي پر از آرامش و نيکويي مي شود.
اين جانب نمي دانم که فرزندان شما دانش و دانستني هاي مربوط به اديان و به خصوص اسلام را تا حدي مي دانند و يا اصلا اطلاعي از آن ندارند. جواب اين پرسش هرچه باشد فرقي نمي کند، زيرا کتاب ها و منابعي هست که به فرزندان شما در هر چه بهتر شناختن اديان و خصوصا اسلام ياري خواهد رساند. ولي فراموش نکنيم که بعضي از روش ها وجود دارند که با نام اسلام و يا دين آمادگي کامل دارند تا انسان ها را به راه هاي غلط رهنمون شوند،‌ از اين ها مثلا يکي بهائيت است که ابتدا با نام اسلام در ايران ظهور کرده و بعدها به سرزمين هاي آسياي صغير آمده است و در آن جا بازوهاي خود را تقويت نموده. بهائيت از نام بهاء الله که در عکا زندگي مي کند گرفته شده است. اين ديدن در ايران در سالهاي 1817-1892 توسط ميرزا حسين علي به وجود آمده است. اين شخص در سال 1863 در بغداد و قبل از آن در تبريز ادعاي پيغمبري و نبوت کرده است و به همين واسطه دولت ايران او را تبعيد و او در امپراتوري عثماني به زندگي خويش ادامه داده است. بعد از مرگ او پسرش عبد البهاء‌ادامه دهنده راه پدر شده است. طريقت بهائيت بعدها تلاش کرده به صورت دين خود را نشان دهد. بهائيت از يهوديت و مسيحيت نيز نکته هايي را در بر گرفته است. بهائيان سعي مي کنند درروز سه بار نماز بخوانند. کعبه را به عنوان قبله قبول ندارند و جايي را که بهاء الله در آن ساکن است به عنوان قبله پذيرفته اند. دو کتاب مقدس دارندکه به آنها اقتدا مي کنند. يکي بيان و ديگري کتاب اقدس است. اين باور،‌ باطل است و از طرف کسي نبايد مورد پذيرش قرار گيرد.دين ديگري که از آن به نام اسلام بايد دوري کرد آييني است که ابتدا در شهر کازان ظهور کرده است و مريدان و طرفداران آن خود را «واسيوويچ» ها نام نهاده اند يعني قشون خداوند. اين ها نيز در ابتدا خواسته اند باورهاي خويش را در قالب هاي انساني و باور به دوستي بنا کنند اما با اين تصورات و باورها دشمني کرده اند و پيروي از آنها با هر نامي چون اسلام و يا دين ديگر خطاست.
اگر افکار من حداقل موجب ناديده گرفتن ايده هاي غلط باشد خيلي خوشحال مي شوم و در خاتمه از شما و يا فرزندان تان خواهش مي کنم مرا در جريان فعاليت هاي خود قرار داده، بدين وسيله مرا ممنون و خوشحال نماييد.
لئوتولستوي
همان طور که ديده مي شود نامه مادر، تولستوي را بيش از حد به هيجان آورده است. اين را از نامه بيش از چهار صفحه اي تولستوي که با عجله نوشته شده، مي توان فهميد. جواب دندان شکن و صريح تولستوي مبني بر اين که دين اسلام از مسيحيت و تعاليم آن والاتر است و اين که دين اسلام را نمي توان با مسيحيت مقايسه کرد اضطراب خانواده اي که نامه را نوشته از ميان بر مي دارد. بعدها در زاگاف گازياي تفليس در اداره روحاني فرزندان ژنرال ابراهيم آقا وکيلاوا از طرف امام آن مرکز اسلامي مورد پذيرش قرار گرفته و آقاي ميرزا حسين افندي کايب زاده سند ممهور و رسمي براي مسلماني آنها صادر کرده است و بدين وسيله پدر آنها نام فرزندان را تغيير داده،‌ بوريس به فاريس و کلب هم به غالب تبديل شده است. در سال 1978 ميلادي در شهر مسکو موزه اي به نام و براي لئو تولستوي گشايش يافت، پسر خانم يلنا وکيلاوا يعني آقاي فاريس نامه هاي فوق را به عنوان سند و مدرک به اين موزه تقديم داشت که هنوز در موزه فوق نگهداري مي شود.
منبع: www.historylib.com




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط