پیوند والد و كودك براساس رابطه از راه دور

نخستین تجربه‌ی كودك از خود، براساس رابطه او با والدینش شكل می‌گیرد. از طریق آنهاست كه او یاد می‌گیرد، آن باشد كه هست. وی خودش را با آنها مقایسه می‌كند و به تشابه‌ها و تفاوت‌های خود پی می‌برد. او یاد می‌گیرد كه چگونه به
دوشنبه، 23 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پیوند والد و كودك براساس رابطه از راه دور

 پیوند والد و كودك براساس رابطه از راه دور
 

 

نویسنده: میریَم گالپر كوهن
مترجم: وحید ایمن



 

نخستین تجربه‌ی كودك از خود، براساس رابطه او با والدینش شكل می‌گیرد. از طریق آنهاست كه او یاد می‌گیرد، آن باشد كه هست. وی خودش را با آنها مقایسه می‌كند و به تشابه‌ها و تفاوت‌های خود پی می‌برد. او یاد می‌گیرد كه چگونه به دیگران اتكا داشته و با آنها مرتبط باشد.
رابطه‌ی فرزند با پدر و مادر، مثل نفس كشیدن و زنده بودن، امری ضروری است. كودك یاد می‌گیرد واكنش‌های لازم را با اعتماد به دنیای پیرامون خود تجربه كند. همچنین درمی‌یابد كه چنان چه پدر یا مادرش قابل اعتماد نباشند، آنگاه دنیا جای امنی برای زندگی نخواهد بود. كودك هرچه بیشتر با پدر و مادر سروكار داشته باشد، رشد روانی و احساسی‌اش نیز عمیق‌تر و محكم‌تر خواهد بود. وقتی مناسبات والد با كودك عمیق و صمیمانه و دوجانبه باشد، روحیه و وضعیت روانی كودك از رشدی مطلوب و پاینده برخوردار خواهد بود.
والدین راه دور، صرف نظر از این كه رابطه‌ای فعال، با فرزندانشان داشته باشند یا از زندگی آنها به كلی غایب باشند، حتی پس از جدایی هم والد هستند. اگر شما به فرزندتان تلفن بزنید یا نامه بنویسید یا به طور مرتب او را ملاقات كنید، آنگاه كودك‌تان می‌تواند شناختی غنی و پرمعنا از شما داشته باشد. اگر خود را كنار بكشید، فرزندتان باز هم شناختی از شما دارد؛ اما این شناخت عمیق نیست و به احساس فقدان نزدیك‌تر است تا احساس شادمانی و رضایت. در هر صورت، نقش شما در خوب زندگی كردنش یا بد زندگی كردن او، تأثیر مستقیم دارد.
حتی اگر والد برای سال‌های طولانی غایب باشد و تماس مستقیمی بین او و فرزندش وجود نداشته باشد، همان دیدار كوتاه یا صحبت مختصر نیز در طولانی مدت، اغلب یك شوق ویژه و حس كنجكاوی، هم در كودكان و هم در والدین، به وجود می‌آورد كه با هم باشند و اینكه برای سال‌های زیادی از زندگی او غایب بوده، نمی‌رنجد. با این همه، در وجود بچه‌ها این نیاز وجود دارد كه بدانند والدین‌شان- خوب یا بد- چه كسانی هستند. والدین نیز نیاز دارند كه با فرزندان‌شان رابطه داشته باشند؛ چه نتیجه بهتر بشود و چه بدتر. بدون این ارتباط، هم والدین و هم كودكان، از رشد و تعالی قسمتی از وجود خود محروم می‌مانند. نوع تجربه‌ای كه یك فرد بالغ از بودن با فرزندش به دست می‌آورد، برای رشد و تكامل خود او بسیار مهم است و به او احساس بی‌نظیر و منحصر به فردی از جنبه‌ی بالغ بودن و والد بودن ارزانی می‌كند. پیوند والد با كودك بسیار عمیق است. این پیوند نه تنها عدم تماس فیزیكی و حتی فقدان ارتباط كلامی را به هیچ می‌انگارد، بلكه راه را برای یك ارتباط حیاتی و سازنده بین والدین و فرزندان باز نگه می‌دارد.
نائومی، هشت سال دارد. او پدرش را حداكثر یك بار در سال می‌بیند. مادر او، دیانا، متحیر است كه چرا نائومی آن قدر پدرش را تحسین می‌كند. او می‌گوید: «پدرش با بی‌اعتنایی به خواست‌های او، بارها وی را از خود مأیوس و بسیاری از زمان‌های با هم بودن را با خوردن مشروبات [الكلی] تباه كرده است. با همه‌ی اینها می‌دانم كه او پدرش را دوست دارد و احساس صمیمیت خاصی با وی می‌كند؛ احساسی كه نسبت به هیچ كس دیگر ندارد.» نائومی اینك تماس‌های تلفنی منظمی با پدرش دارد. آنها بعضی اوقات یك ساعت با هم حرف می‌زنند. او می‌گوید كه پدرش بامزه است.
والدین راه دور مجبورند كه مرزهای ارتباط با فرزندان‌شان را گسترش دهند. این كافی نیست كه تصور كنید فرزند شما به محض اینكه به او تلفن بزنید به راحتی با شما صحبت می‌كند؛ شاید لازم باشد كه شما و كودك‌تان در مورد داشتن مكالمات رضایت بخش‌تر با هم مشاركت كنید اما این امكان نیز وجود دارد كه راه‌های جدید ارتباطی به طور طبیعی و خود به خود ظاهر شوند. خیلی از والدین راه دور می‌گویند كه پس از جدایی، احساس نزدیكی بیشتری به فرزندشان می‌كنند. این طور به نظر می‌آید كه جدایی، هم والد و هم كودك را وادار می‌سازد كه به تلاش فزاینده‌ای كه برای رابطه‌ای پرمعنا لازم است، اقدام ببرند.
پسر من جاش، بچه‌ای نبود كه احساساتش را نشان دهد. به سختی می‌شد تلفنی و در زمانی كه در خانه‌ی پدرش تحت سرپرستی مشترك ما به سر می‌برد، با او صحبت كرد. من می‌بایست در اطراف او پرسه می‌زدم و مدتی ساكت می‌نشستم و حركات او را به آرامی وارسی می‌كردم، سپس كمی انتظار می‌كشیدم تا سرانجام از خود واكنش نشان دهد و من به احساسش پی ببرم. وقتی برای سفر ششصد كیلومتری خود آماده می‌شد، من در این فكر بودم كه چگونه خواهم توانست باز هم با او در آن سطح عمیق عاطفی باقی بمانم. همچنین نگران آن بودم كه مبادا رابطه‌ی ما مصنوعی و ساختگی شود. قبل از آنكه برود، موارد نگرانی‌ام را برای او شرح دادم و او گفت كه او هم به این چیزها فكر كرده است.
او می‌دانست كه باید برای حفظ ارتباط بین من و خودش تلاش بیشتری انجام دهد. از خوش اقبالی، مكالمات تلفنی ما، بخصوص در مدت یك سال نخست جدایی‌مان، بی‌نهایت صمیمانه و مفید از آب درآمد. به نظر می‌آمد كه جاش خیلی بیشتر از گذشته علاقه‌مند بوده و قادر است صمیمانه با من صحبت كند. ظاهراً او به من و زندگی من علاقه مند شده بود. به همین دلیل مكالمات تلفنی ما برای هر دو رضایت بخش بود.
رِی در شش سال گذشته یك والد راه دور بوده است. او اكنون خود را به دخترش نزدیك‌تر از زمانی كه با هم زندگی می‌كردند، احساس می‌كند. فاصله بین آنها، كه حدود 1600 كیلومتر است،‌ باعث شده كه هر دوی آنها رابطه‌ای را تقویت كنند كه به قول ری بیش از آنكه فقط رابطه‌ی پدر و دختر باشد، رابطه‌ای دوستانه است. او می‌گوید: «اگر شما واقعاً برای فرزندتان ارزش قائل بوده و یك والد راه دور هستید، نگذارید هفته‌ای بگذرد كه در آن هفته به طریقی با او تماس نگرفته باشید.» وی می‌گوید: «شما به عنوان والد راه دور نمی‌توانید مثلاً یك بار در ماه با فرزندتان تماس بگیرید و انتظار داشته باشید كه او شما را بشناسد و به شما احساس نزدیكی كند. شما باید به ماورای مرزهای والد و فرزند بروید و سعی كنید كه در درون زندگی آنها هرچه بیشتر كنكاش كنید. شما باید به درون عمیق‌ترین احساسات فرزندتان راه پیدا كنید. در غیر این صورت هر بار كه با او صحبت می‌كنید، فقط خواهید شنید كه در مورد لباس جدیدی كه خریده یا فروشگاهی كه رفته حرف می‌زند، كه بدون شك چنان مكالمه‌ای رضایت بخش نخواهد بود.»
وقتی والدین و كودكان دور از یكدیگر زندگی می‌كنند، مجبورند برای ایجاد تماس با یكدیگر و نیز نشان دادن عشق و ایثار خود به همدیگر، راه‌های جدیدی پیدا كنند. فاصله موجب می‌شود كه والدین دریچه‌ی دل‌شان را بیشتر باز كنند و دید خود را توسعه دهند تا بتوانند بهتر در فرزند خود نفوذ كرده و بخش بیشتری از وجود خود را نثار كودكان‌شان كنند. شما اگر می‌خواهید با فرزندتان رابطه‌ای قوی داشته باشید، باید از صرف وقت و محبت دریغ نكنید.
شانزده ماه پس از تولد ایزابل، والدین او- كلیف و مری- از هم جدا شدند. آنها زمانی كه كلیف در آمستردام تحصیل می‌كرد آشنا شده و ازدواج كرده بودند. كلیف پس از جدایی از همسر خود هر روز به دیدن ایزابل می‌رفت. او می‌گوید: «در هشت ماه نخست خیلی معذب بودم. تصمیم به ترك هلند و بازگشت به آمریكا دردناك‌ترین انتخابی بود كه در عمرم گرفته بودم.» او احساس می‌كرد كه دارد در هلند در جا می‌زند و آینده‌ای نخواهد داشت.
كلیف به آمریكا برگشت. او در چهار سال اخیر یك والد راه دور واقعی بوده است. او می‌افزاید: «هرچند من نقشی در تربیت و بزرگ كردن دخترم ندارم، اما او همه‌ی زندگی من است و من حس مسئولیت شدیدی نسبت به او در خود احساس می‌كنم.» او در طول سال، هفت یا هشت هفته‌ی به یادماندنی را با دخترش می‌گذراند. او می‌گوید: «خودم را به عنوان یك شخص برجسته در زندگی‌اش می‌بینم و با تمام قوا می‌كوشم به او بفهمانم، هر لحظه كه به من نیاز داشته باشد در اختیارش هستم.»
مورد زیر یك حالت استثنایی است؛ اما احتیاج والدین و كودكان به شناختن یكدیگر را با وجود مشكل بودن شرایط، نشان می‌دهد. وارن و ویویان، بر سر شهر محل زندگی با هم اختلاف داشتند. وقتی ویویان تصمیم گرفت كه بچه‌دار شود، توافق كردند كه در صورت تغییر مكان هركدام از طرفین، كودك نزد مادر بزرگ بشود. سرانجام وارن به شهر دیگری نقل مكان كرد. در ابتدا برای وارن جدایی از پسرش- دِرِیك- تا حدی قابل قبول بود، اما همین كه دِرِیك هفت ساله شد، وارن احساس كرد كه دوست دارد تماس بیشتری با او گرفته و نقش بیشتری در زندگی‌اش داشته باشد. برای وارن خیلی مشكل بود كه یك والد راه دور خارج از گود باشد. او می‌گوید: «در این فاصله دور احساس می‌كنم تبعیدی هستم یا پشت درمانده‌ام؛ اما نهایت سعی‌ام را می‌كنم كه بتوانم با پسرم در تماس باشم. می‌دانم كه دِرِیك از دستم عصبانی می‌شود كه چرا اوقات بیشتری با او نیستم، اما این رابطه كماكان برای هر دوی ما مهم است.» وارن به مادر دِرِیك پیشنهاد سرپرستی مشترك داده است. وارن به آن نوع سرپرستی مشترك كه او را كمی بیشتر در زندگی دِرِیك داخل كند قانع است.
كودكی كه هم پدر و هم مادر دارد، چه دور و چه نزدیك، برتری و امتیاز روانی ارزشمندی نسبت به كودكانی دارد كه در آن شرایط نیستند. این گونه كودكان، معاشرت متقابلی با هر دو والد خود دارند كه با تجربه‌های زیاد و پیوستگی عمیق روانی همراه است. داشتن والدین به كودك دید روانی كاملی از دنیای پیرامونش می‌دهد.

نقش‌های والد راه دور

امروزه تحقیقات نشان می‌دهد كه والدین- اعم از پدر یا مادر- به طور مساوی و با اهمیت یكسان به رشد كودكان‌شان كمك می‌كنند و هر دو نقش قاطعی در رشد سالم كودكان دارند. می‌دانیم كه پدرها می‌توانند به طور فعال در پرورش كودك خود سهیم باشند.
ساموئل اوشرون (1)، در كتاب یافتن پدران‌مان (2) در مورد مردان می‌گوید: «آن‌ها وقتی پدر می‌شوند باطناً و به طور طبیعی به مربی و نان‌آور تبدیل می‌شوند. به همین ترتیب مادران می‌توانند در خارج از خانه كار كنند و به خانواده، در كنار كمك عاطفی، كمك مالی نیز بكنند.» ما اكنون دریافته‌ایم كه پدر و مادر، هر دو، چیزی برای ارائه به فرزند دارند.
سبك تربیت فرزند ما، در روش فرزندپروری آتی بچه‌های‌مان تأثیر مستقیم خواهد داشت، زیرا ما نیز نحوه‌ی والد بودن را از روشی آموخته‌ایم كه والدین‌مان در مورد ما اعمال كرده‌اند. پسری كه هیچ تصویر ذهنی از پدرش ندارد، نمونه‌ای برای تقلید ندارد تا وقتی كه خود پدر شد به كار ببرد. در خانواده‌ها معمولاً نوعی الگوی تربیتی تكرارشونده دیده می‌شود. ممكن است اشخاص نتوانند كنترلی روی این الگوها كه به طور ناخودآگاه ادامه می‌یابند، داشته باشند. شخص بالغی كه در سن پایین رها شده است، نمی‌تواند در ضمیر خودآگاه خود به یاد بیاورد كه پدرش او را ترك كرده است. او خواهد گفت، در آن زمان كوچكتر از آن بوده كه اینك بتواند ماجرا را به یاد آورد. اما بچه‌های كوچك، وقتی رها می‌شوند، كاملاً می‌فهمند. شاید زبانی برای بیان این امر نداشته باشند، اما جای خالی را به خوبی احساس می‌كنند. تجارب دوران كودكی عمیقاً در روحیه‌ی ما نقش می‌بندد.
نوع برخورد یك پدر راه دور با دخترش تأثیر بسزایی در انتخاب شوهر آینده توسط آن دختر دارد. دختری كه پدرش همیشه او را ستایش كرده است، دنبال شوهری خواهد گشت كه ستایشگر او باشد. اما دختری كه پدرش نه تنها از نظر جغرافیایی بلكه از لحاظ عاطفی نیز خود را از او دور نگه داشته، با مردی ازدواج می‌كند كه به لحاظ احساسی جوابگوی او نخواهد بود. او خواهد آموخت كه از مردان انتظار زیادی نداشته باشد و حتی شاید قادر نباشد تا پایان عمر به مردی دل ببندد. یك دختر به تجربه‌ی ارتباط با پدرش نیاز دارد تا در آینده بفهمد كه رابطه مرد با زن چگونه می‌تواند باشد. اگر دختری بدون پدر، بزرگ شود، چه بسا در آینده، همان الگو را تكرار كند و همچون مادرش به تنهایی كنترل خانواده را در دست گیرد. یك پدر راه دور می‌تواند به دخترش جاه طلب بودن در زندگی یا رسیدن به موفقیت را بیاموزد.
جان در پنج سال گذشته یك پدر راه دور بوده، اما در زندگی دخترش، بخصوص در زمینه‌ی تحصیلات او، كاملاً دخیل بوده است. او به طور كامل با دخترش درباره‌ی اهمیت پیشرفت در مدرسه و یادگیری صحبت می‌كند. جان درباره‌ دخترش می‌گوید: «كار فعلی او تفریح كردن و آموختن با حداكثر تلاش است. من نمی‌خواهم كه او بهترین باشد، بلكه می‌خواهم كه برای بهتر شدن نهایت سعی خود را بكند.» وقتی آنها با تلفن صحبت می‌كنند، دخترش وَسنا كه حالا هفده ساله است، به پدرش راجع به نمراتش و طرح‌ها و فعالیت‌هایش در مدرسه، توضیح می‌دهد. جان می‌گوید: «من می‌خواهم او تحصیلاتی بالاتر از آنچه من داشتم، داشته باشد. من به او می‌گویم كه فوق العاده است و دنیا منتظر دانش و خدمات اوست.»
پدرها باید به دختران‌شان اعتماد به نفس، استقلال و شجاعت و اینكه چگونه باید با دنیای خارج به طور مؤثر برخورد كنند را یاد دهند. باید به آنها كمك كرد كه از زن بودن خود احساس غرور كنند. همان طور كه لیندا شیرز لیونارد (3) در كتابش با عنوان زنان دل شكسته (4) می‌گوید: «اگر یك پدر به شكلی متعهدانه و مسئولانه در دسترس دخترش نباشد موجب عدم رشد او از لحاظ فكری، شغلی و روحی شده و به روح زنانگی او لطمه وارد می‌كند. پدران حتی می‌توانند ایجاد رابطه‌ی مثبت بین دختران و مادران‌شان را نیز تسهیل كنند. یك پدر راه دور می‌تواند از طریق تشویق دختر به صحبت با مادرش در مواقع بروز مشكلات، نقش مهمی ایفا كند» و همچنین رابطه‌ای سالم را بین مادر و دخترش گسترش دهد. او بخصوص زمانی در این كار موفق می‌شود كه هرگز مادر را در مقابل دخترش تحقیر و سرزنش نكند. یك پدر راه دور باید به پسرش یاد بدهد كه چه از نظر عاطفی و چه از نظر مالی در قبال خانواده‌اش- حتی از راه دور- مسئول باشد. او باید به پسرش بیاموزد كه مرد بودن به این معنا نیست كه در شرایط دشوار، ناگهان جا بزند و ناپدید شود؛ حتی اگر پیوند ازدواج از هم بگسلد یك پدر می‌تواند كماكان تعهد خود را در قبال فرزندان حفظ كند. یك پسر احتیاج دارد بداند كه پدرش بسیار به وجود او افتخار می‌كند و این برای آن پسر یك دنیا ارزش دارد.
برایان هشت ساله می‌گوید: «وقتی تیم ما در مسابقه‌ی فوتبال برنده شد بلافاصله به پدرم زنگ زدم. او سرِ كار بود، اما می‌دانستم كه می‌خواهد نتیجه را بداند. او همیشه میل دارد ببیند كه اتفاق خوبی برای من روی می‌دهد.»
تاریخ نشان می‌دهد كه همیشه نحوه‌ی برقراری ارتباط با فرزندان، برای پدرها محدود بوده است. پدرها با پسران‌شان توپ بازی می‌كنند. آنها را به ماهیگیری می‌برند. معمولاً پدرها و پسرها كارهای بدنی را با هم انجام می‌دهند. پدر، پسرش را تنبیه می‌كند. به او یاد می‌دهد كه چگونه از ابزار استفاده كند، اما چگونه این پدر با پسرش كه كیلومترها دورتر زندگی می‌كند، چنین روابطی داشته باشد؟ براد 900 كیلومتر دورتر از پسر شش ساله‌اش زندگی می‌كند و او را یك بار در ماه ملاقات می‌نماید. او می‌گوید: «به محض آنكه به یكدیگر می‌رسیم، روی زمین می‌نشینیم. كشتی می‌گیریم و دور خود غلت می‌زنیم. تن‌مان به یكدیگر می‌خورد. سعی می‌كنم او را در آغوش خود نگهدارم.» براد با او تلفنی راجع به بازی بیسبال و برنامه‌های تلویزیونی كه هر دو مشتركاً می‌بینند صحبت می‌كند: «من به او نمی‌گویم دوستت دارم، اما مطمئنم پسرم می‌داند چه احساسی دارم. بین ما یك چیز بخصوص جریان دارد كه قادر به توصیف آن نیستم.» اما یك پدر می‌تواند بگوید دوستت دارم. او می‌تواند با پسرش به اشكال ظریف تماس جسمی داشته باشد. مثلاً دست دور گردنش بیندازد یا بگذارد او سر روی شانه‌اش گذاشته و گریه كند و غصه‌اش را با او تقسیم كند. براد می‌گوید: «گذاشته‌ام پسرم بداند كه دوری او چقدر برایم دردناك است. او گریه‌ی مرا می‌بیند، بخصوص وقتی كه دارد می‌رود و من می‌دانم كه تا چهار ماه دیگر او را نخواهم دید. جدایی از او دل مرا می‌شكند. نمی‌توانم آن احساسات را از او پنهان كنم و چرا باید پنهان كنم؟»
اگر پدری از نظر عاطفی در دسترس پسرش باشد، آن پسر می‌تواند هویت اولیه‌ی خود را از مادرش به پدر انتقال دهد. بدیهی است این امر برای پسر، یك حركت سالم عاطفی است. یك پسر برای این كه شخصیت خود را شكل دهد، باید با پدرش در ارتباط باشد؛ اما تكلیف مادران راه دور، كه در حال افزایش هستند، چیست؟ آنها چه چیزی به كودك خود یاد می‌دهند؟ مادرها دختران خود را با مقوله‌هایی مثل اعتماد، محبت و حساسیت آشنا می‌كند. معمولاً یك هویت یابی قوی بین مادران راه دور و دختران‌شان وجود دارد. رابطه‌ی عاطفی آنها حتی از راه دور بسیار قوی است. كارول گیلیگان (5) در كتابش، صدایی متفاوت (6) توضیح می‌دهد كه چگونه شخصیت اصلی دخترها در تجربه‌ی تقلید از مادرها شكل می‌گیرد.
ساتیای پانزده ساله، نادختری من است. او با من و پدرش در فیلادلفیا زندگی می‌كند و مادرش ساكن كالیفرنیاست. او می‌گوید: «من مادرم را دو بار در سال می‌بینم. من و او زیاد با هم مجادله می‌كنیم. نظرات او راجع به چیزهای مختلف كاملاً با نظرات من متفاوت است. با وجود این او مرا می‌شناسد، من دخترش هستم.» مادر و دختر راحت‌تر از پدر و دختر می‌توانند در مورد مسائلی مثل زناشویی و مردان صحبت بكنند. همچنین مادر به دخترش می‌آموزد كه چگونه در جامعه به طور مؤثری از توان خود استفاده كند.
ارین، یازده ساله از پنج سالگی با مادرش زندگی نكرده است. او می‌گوید: «یكی از چیزهایی كه مادرم به من یاد داده، آن است كه من باید بر پایه‌ی حقوق خود، شخص استواری باشم و فقط به مرد اتكا نكنم.» مادر ارین هرگز دانشگاه را تمام نكرد ولی همیشه می‌گفت میل دارد او به دانشگاه برود تا بتواند زندگی مرفهی تشكیل دهد. ارین می‌گوید: «پول یكی از دلایلی است كه ما را از هم جدا كرده است. او پول كافی ندارد كه معاش مرا تأمین كند. او همیشه می‌گوید كه من می‌توانم هر چیز كه بخواهم در این دنیا داشته باشم به شرط اینكه باهوش باشم. مطمئن نیستم كه منظور او از آن حرف چیست اما او می‌گوید كه آن را به من خواهد آموخت، لذا من نگرانی ندارم.» بسیاری از مادرانِ پسرانِ نوجوان، اوقات فوق العاده تلخی دارند، بخصوص وقتی كه پسرها به پدران‌شان گرایش پیدا می‌كنند و نشان می‌دهند كه علاقه دارند با پدرشان زندگی كنند. با این همه اكثر مادران و پسران راه دور عملاً با یكدیگر مهربان می‌مانند به شكلی كه انگار عاشق و معشوق هستند. این احساسی است كه بدون تجربه كردن، قابل فهم و توصیف نیست.
ویكی و پسرش گیب پانزده ساله، به فاصله 200 كیلومتری از هم زندگی می‌كنند. در آغاز برای ویكی بسیار مشكل بود كه بپذیرد پسرش نزد پدر زندگی كند، اما در سه سال اخیر كه از هم جدا بوده‌اند رابطه‌شان در جهت مثبت رشد كرده است: «فكر می‌كنم او اكنون قدر مرا بیشتر از گذشته می‌داند و مرا به خاطر طلاق گرفتن از پدرش بخشیده است. او چندی پیش به من گفت كه هرچه اطرافیانش را نگاه كرد، مادری بهتر از من ندیده است. این تعریف، باعث شد كه احساس بسیار خوبی به من دست بدهد. من می‌دانم كه پیوند محكمی بین ما وجود دارد.»
والدینی كه از جنس مخالف كودك هستند، نه تنها آنها را ستایش كرده و ارزش بالایی برای آنها قائل می‌شوند، بلكه به موازات پرورش آنها، خود الگویی در جهت نحوه‌ی زندگی كردن، می‌شوند. وقتی بچه‌ها به جنس مخالف پی می‌برند آنگاه احساس خوبی در مورد جنسیت خود به دست می‌آورند.

هرچه بیشتر بهتر

این كه پدر و مادر، هر دو، بدون قید و شرط به كودك خود عشق بورزند و برای رشد و پرورش او اهمیت قائل شوند، بسیار بهتر و مؤثرتر از آن است كه یكی از والدین این امور را انجام بدهد. چه كسی غیر از پدر و مادر و به اندازه‌ی آنها به موفقیت كودك و به شیرین كاری‌های او اهمیت می‌دهد؟
وقتی پدر و مادری كه از هم جدا شده‌اند با یكدیگر رابطه‌ی دوستانه داشته باشند، می‌توانند در خصوص چیزهایی كه فرزندشان نزد والد دوم یاد گرفته یا انجام داده، شریك شوند. به این طریق، یك والد دوم از چیزهای زیادی محروم نمی‌شود. (طبعاً فرد دیگری برای آن چیزهای كوچك آن قدر ارزش قائل نیست). با این روش هر دوی آنها- والد راه دور و نزدیك- می‌توانند مشتركاً به كودك افتخار كنند. یك والد راه دور بخصوص از اینكه تا حد ممكن در مورد فرزند راه دورش بشنود خرسند می‌شود.
اخیراً در مورد نیاز بچه‌ها به داشتن یك ارتباط نزدیك و دائمی با پدر و مادر بعد از طلاق مطالب زیادی نوشته شده است. والرستاین و كلی (7)‌ در كتابشان با عنوان جان به در بردن از طلاق (8) در مورد اهمیت ایجاد تماس با والدین برای كودكان صحبت می‌كنند. مطالعه‌ی پنج ساله‌ی آنها روی بچه‌های بعد از طلاق، در این مورد خاطرنشان می‌كند كه كیفیت رابطه با هر دو والد یكی از شاخص‌های برجسته در تطبیق صحیح كودك با موقعیت است. ناپدید شدن پدر، حتی غیبت نسبی او، ظهور نامرتب و نامنظم او و یا كلاً قابل اتكا نبودن او كه مكرراً كودك را مأیوس كند، معمولاً موجب می‌شود كه احساس وازدگی و طرد شدن به كودك دست دهد و ارزش و شخصیت وی پایین آورده شود.
كودكانی كه روزگار خوشتری داشته‌اند، آنهایی بوده‌اند كه در طول سال‌های متمادی، با هر دو والد خود رابطه‌ی ثابت و مداوم داشته‌اند.

وقتی كه همسران سابق با هم نمی‌سازند

یك متغیر مهم دیگر در سازگاری موفقیت آمیز كودك با طلاق، رابطه‌ی بین همسران سابق است. این مورد بخصوص درباره كودكانی كه یك والد راه دور دارند، صدق می‌كند.
رابطه‌ی بین والدین در پیوند بین كودكان با والد غایب یا راه دور، اثر قابل توجهی دارد. اگرچه فرزندان نیز به ارتباط و پیوستگی عمیق با هر دو والد نیاز مبرم و اساسی دارند، این احتیاج ممكن است توسط یك والد یا سرپرست حاضر كه خشمگین و ناسازگار است، خنثی شود. دكتر مارلا آیزاكس (9) كه یكی از نویسندگان كتاب طلاق دشوار (10) و مدیر سابق پروژه‌ی خانواده‌ی بعد از طلاق در كلینیك راهنمایی كودكان در فیلادلفیا است، می‌گوید: «بچه‌ها، دزدان دریایی كوچكی هستند. آنها به طرفی كه سخاوتمندتر است می‌روند. اگر پدری به طور فعال در زندگی بچه‌اش دخیل نباشد، آن وقت رفاه و راحتی او موكول به آن والدی است كه با وی زندگی می‌كند.»
اگر والد حاضر، یعنی سرپرست فعلی كودك، از والد راه دور خوشش نیاید آن كودك در موقعیت وحشتناكی قرار می‌گیرد. خوشی و رفاه اولیه‌ی وی به شدت بسته به والدی است كه به طور روزمره از او مراقبت می‌كند. او چه طور می‌تواند با والد غایبش ارتباط برقرار كند، در حالی كه می‌داند كه والدی كه به او نان می‌دهد، عصبانی خواهد شد؟ وقتی كه مادر پشت سر پدر حرف می‌زند و پدر آنجا نیست كه از خودش دفاع كند، چگونه یك رشته محكم می‌تواند بین كودك و والد راه دورش به وجود آید؟ این موضوع فشار جدیدی است كه روی بار قبلی اضافه می‌شود. برای كودك، والد راه دور معنای خاصی دارد. یك دختر كوچولو كه پدرش از او دور است، سعی می‌كند برای خودش توجیهی پیدا كند كه چرا وضع چنین است. او تصور می‌كند شاید به اندازه كافی دختر خوبی نیست؛ دوست داشتنی و بانمك نیست؛ یا شاید به نوعی چیزی كم دارد. به عبارت دیگر، كودك در ذهن خود تصور می‌كند كه مبادا غیبت آن والد در رابطه با خود او باشد. یك پسر شاید فكر كند كه چون به اندازه كافی باعث افتخار پدرش نیست، پدر به همین دلیل از آنها دوری گزیده است. وقتی پدری در حالی كه فرزندش خیلی كوچك است از خانواده جدا می‌شود و تماس بعدی نیز وجود ندارد، كودك در درون، احساس كمبود و دوری می‌كند و این احساسات را با خود به دوران بلوغ منتقل می‌كند. بدون ایجاد تماس، شانس حل شدن مشكل خیلی كم است و رابطه و احساسات وابسته به آن گسترش نمی‌یابد. او اكنون دختر بالغی است كه به زندگی خود مشغول است؛ در حالی كه در درونش دختر كوچك غمگینی وجود دارد. او به عنوان یك جوان در روابط خود یا خیلی سست و متزلزل و نامستقل خواهد بود یا اینكه دیواری بنا خواهد كرد تا خود را از تجربه‌ی مجددِ رها شدن محفوظ نگاه دارد. او در فكر دلداری دادن و كمك روحی به دیگران نخواهد بود و روابطش با دیگران بر مبنای رهاشدگی، كه در كودكی بنا شده، استوار می‌شود. هر دوی این واكنش‌ها ناقص و به دور از [احساس ایجاد] رضایت هستند.
مندی به ما مراجعه كرد، زیرا پس از طلاق از همسرش، به شدت احساس مسئولیت می‌كرد، اما به نظر می‌رسید كه مادر خوبی نبوده است. شوهر سابق او برای كار بهتر به شهر دیگری رفته بود. از این رو، نقش او در زندگی بچه‌ها بسیار اندك بود. مندی گفت كه به همسرش چندان نزدیك نبوده و از رفتن او زیاد غمگین نشده است. او گفت: «من هیچ وقت به طور جدی به او وابسته و متكی نبودم مگر در موارد مالی». پدر مندی خانواده‌اش را وقتی كه مندی چهار ساله بود، رها كرده بود. مندی پدرش را در دوران كودكی فقط سه بار دیده و هر دیدار را با جزئیات آن به یاد دارد. او می‌گوید: «آن قدر برایش دلتنگ بودم كه حتی یاد او به گریه‌ام می‌انداخت. مادرم گفت كه او را فراموش كنم و دست از گریه بردارم؛ زیرا او خوب نبوده و از نظر مالی نیز در مضیقه بوده است. درست است كه او پول نداشت، اما پدر من بود. هنوز برایش دلتنگم.»
مندی در جلسات مشاوره درخصوص رابطه‌ی خود با پدر غایبش و این كه چگونه نوع آن رابطه در انتخاب شوهر تأثیر دارد، آموزش دید. مندی نمی‌خواهد فرزندانش نیز آن گونه كه او رنج كشیده، رنج ببرند. او با شوهر سابقش صحبت كرده و به او گفته است كه بچه‌ها به پدرشان اهمیت می‌دهند و او كمك خواهد كرد كه با بچه‌ها در تماس باشد. شوهر سابقش نیز پاسخ مساعد داده و گفته است كه سعی می‌كند كاری كند كه بچه‌ها با هواپیما به دیدنش بروند. شوهر مندی همیشه فكر می‌كرد كه مندی نمی‌خواهد او با بچه‌ها صمیمی باشد، چه در خانه و چه از راه دور. مندی همیشه به او گفته بود كه خودش به تنهایی قادر است از عهده‌ی مشكلات برآید.
وقتی یك والد غایب است، كودك رنج می‌برد. وقتی یك والد رابطه‌اش را با كودك قطع می‌كند، بخشی از شخصیت و تجربه‌ی كودك گم و دزدیده می‌شود؛ البته شاید شما به عنوان یك والد راه دور از خودتان راجع به اهمیت نقش خود سؤال كرده باشید. شاید فكر كرده باشید كه چه لزومی دارد به خودتان زحمت بدهید و چه فایده‌ای دارد با فرزندی كه صدها یا هزارها كیلومتر دورتر از شما زندگی می‌كند، تماس بگیرید، بخصوص كه سرپرست یا والد حاضر او ممكن است از دخالت شما در زندگی فرزندتان زیاد خرسند نباشد. شاید شما استدلال كنید كه به نفع شما، فرزند و همسر سابق‌تان باشد كه همه چیز را فراموش كنید و بهتر آن است كه فراموش كنید كه فرزندی داشته‌اید، همسری داشته‌اید و این كه زندگی‌تان را از نو بسازید، یعنی همان كاری كه اكثر مردم، بعد از طلاق انجام می‌دهند. آنها ممكن است دوباره ازدواج كنند، به سرزمین دیگری بروند و خانواده‌ی دومی تشكیل بدهند. در این حالت ارتباط با فرزندان و تعهد به ارتباط‌های اولیه هرچه كمتر و كمتر می‌شود و رنگ می‌بازد. تماس‌ها مرتب كاهش می‌یابد. روی دادن همه اینها امكان پذیر است، مگر اینكه تلاش آگاهانه‌ای در جهت مدنظر قرار دادن كودكان حاصل از ازدواج وجود داشته باشد.
شما ممكن است به رغم دوست داشتن فرزندتان معتقد باشید كه شرایط شما را مجبورتان كرده است كه از زندگی روزانه او دور باشید. یعنی درواقع گناه را به گردن شرایط بیندازید. مردی را می‌شناسم كه دختر چهارساله‌اش در آلمان زندگی می‌كند و می‌كوشد فراموش كند كه اصولاً فرزندی داشته است. او متحیر است كه چگونه كودك، وی را خواهد شناخت. با توجه به این كه او آلمان را ترك كرده و به آمریكا برگشته است، بخصوص زمانی كه فرزندش خیلی كوچك بوده و با توجه به این كه همسر سابقش دوست ندارد زیاد با او سروكار داشته باشد، او نمی‌داند كه آیا ممكن است كه ایجاد رابطه‌ی مجدد، باعث درد و رنج بیشتر خود و دخترش بشود؟ شاید اگر دخترش برای دیدن او بی‌تاب نشود و اصولاً به یاد نیاورد كه چنان پدری اصلاً وجود داشته است، راحت‌تر باشد.
مشكل این تفكر این است كه بچه‌ها همیشه دل‌شان برای والدین غایب پر می‌كشد. والدین هم احساس مشابهی دارند. وقتی شما بدانید كه در جایی از دنیا، كودكی متعلق به شما وجود دارد، هیچ گاه احساس كاملی از خود و زندگی‌تان نخواهید داشت. می‌دانید كه تكه‌ای گمشده از وجود شما جایی در این منظومه وجود دارد و هر قدر هم كه بر دلتنگی و رنج خود غلبه كنید، قادر به از بین بردن كامل آن نخواهید شد.
لیو چهار سال است كه پسرش تدی را ندیده است و آخرین ملاقات، هشت سال پیش بوده است. لیو پسرش را وقتی كه شش ساله بود ترك كرد و فكر می‌كرد برای این كار خود دلیلی منطقی دارد. لیو از اوقاتی كه با تدی داشته و بازی‌هایی كه با هم كرده‌اند خاطرات روشنی دارد. او فكر می‌كرد كه به هم نزدیك هستند؛ اما حالا او به هر كاری دست می‌زند تا بتواند با پسرش تماس ایجاد كند. نامه‌هایش بدون جواب می‌ماند، اما او به نوشتن ادامه می‌دهد. او شك دارد كه آیا اساساً پسرش نامه‌ها را دریافت می‌كند یا نه. [لیو می‌گوید:] «میل ندارم كه پسرم مجبور باشد همان كاری را كه من كردم بكند، یعنی جست و جوی پدرم در سن سی سالگی. او زمانی مرا ترك كرد كه حداكثر دو سال داشتم.»
والدین دیگری گزارش كرده‌اند كه پنج تا ده سال از بچه‌های‌شان دور بوده‌اند، بدون آنكه با آنها تماس داشته باشند و وقتی خواسته‌اند رابطه‌ی مجدد ایجاد كنند، از برخورد مساعد بچه‌ها برای دیدار ایشان بسیار شگفت زده شده‌اند.
ویكتور دخترش سِلستی را مدت سیزده سال ندیده بود، زیرا همسر سابق او ملاقات را غیرممكن كرده و او هم تسلیم شده و از خیر ملاقات گذشته بود. وقتی او به خاطر برخی مشكلات دیگر به مشاور مراجعه كرد، مشخص شد كه او یك دختر دارد و تلاش می‌كند دوباره با او رابطه برقرار كند. سلستی آن موقع در دانشكده بود، بنابراین او می‌توانست بدون آنكه نیاز به صحبت با همسر سابقش داشته باشد، به دخترش دسترسی یابد. ویكتور پس از آن همه سال، جرأت نمی‌كرد كه تلفن بزند. او می‌ترسید كه دخترش گوشی تلفن را بگذارد و با او صحبت نكند. سرانجام پس از ماه‌ها با خود كلنجار رفتن شماره را گرفت: «مثل این بود كه منتظر بود تا من تلفن بزنم. همدیگر را دیدیم و در یك چشم به هم زدن راجع به موضوعات زیادی صحبت كردیم. مددكار من، مرا برای بدترین حالت آماده كرده بود؛ به طوری كه انتظار خشم و نفرت از او داشته باشم و در آن صورت فقط گوش بدهم و بگذارم خود را خالی كند؛ اما دخترم كاملاً آرام به نظر می‌آمد و از دیدن من خشنود بود. من واقعاً قادر نبودم این را باور كنم.»
احتمال دارد سلستی با پدر خود فقط به دلیل كنجكاوی ملاقات كرده باشد. او پدرش را به عنوان مردی به یاد می‌آورد كه وقتی خیلی كوچك بود عادت داشت در بغلش بنشیند؛ اما این مربوط به خیلی سال پیش بود. او می‌داند كه پدر و مادرش خیلی دعوا می‌كردند و به یاد می‌آورد كه پدرش را زیاد نمی‌دید. او خیلی سعی كرد كه پدرش را فراموش كند؛ اما بعضی وقت‌ها او را غمگین می‌كرد. این احتمال وجود دارد كه ویكتور و دخترش دیگر هرگز قادر نباشند به رابطه‌ی عمیق و عاطفی لازم دست یابند. سال‌ها طول خواهد كشید تا آنان رابطه‌شان را از درون پایه ریزی كنند و به این احساس برسند. سوزان دو دختر كوچك خود را وقتی كه چهار و هفت ساله بودند ترك كرد. پس از طلاق از شوهرش پی برد كه قادر به تأمین معاش آن دو كودك نیست، اما شوهر سابقش از لحاظ مادی خیلی راحت‌تر بود. در آن زمان به فكر او نرسید كه برای گرفتن كمك هزینه از شوهرش به دادگاه مراجعه كند، زیرا در آن صورت می‌توانست فرزندان را خودش بزرگ كند. حالا می‌بینید كه خودش احتیاج به یك مادر داشته است. او قادر نبوده كه از نظر عاطفی به خودش برسد و به همین ترتیب برای مراقبت از بچه‌ها نیز آماده نبوده است.
سوزان تماس خود را با بچه‌ها حفظ كرد؛ اما با گذشت سال‌ها آن‌ها علاقه و كشش به او را از دست دادند و او از تلاش برای حفظ رابطه با آنها صرف نظر كرد. دختران او اكنون در سن بلوغ هستند و او تصمیم دارد دوباره رابطه‌اش را با آنها از سر بگیرد. دختر بزرگش او را پس زده و نمی‌پذیرد، درست به همان ترتیبی كه خودش در كودكی مورد طرد واقع شده بود.
جفری ال گریف و مری اس پابست (11) در كتاب خود به نام مادران بدون حضانت (12) معتقدند: مسئله پول عامل و انگیزه‌ی اصلی مادرانی است كه از زیر بار سرپرستی شانه خالی می‌كنند. سایر دلایلی كه مادران ذكر می‌كنند عبارت است از این كه بچه‌ها پدر را به عنوان سرپرست انتخاب می‌كنند، یا به آنها اجازه داده می‌شود مكان زندگی خود را انتخاب كنند،‌ یا بنا به سختگیری و مسائل تنبیهی و عدم ثبات عاطفی مادر، به زندگی با پدر علاقه‌مند می‌شوند. صرف نظر از اینكه چرا بعضی والدین پس از طلاق تماس خود را با كودكان‌شان قطع می‌كنند،‌ به هر حال گروهی از آنها چنین می‌كنند. فرزندان از این امر رنج فراوان می‌برند. لئو، نزد من در حال مشاوره و معالجه است، در حال حاضر فهمیده است كه چگونه می‌توانسته به پسرش نزدیك باشد یا او را به خود جذب كند، در حالی كه او را ترك كرده و برای سال‌ها با او تماس نداشته است. هرچند ممكن است این رفتار لئو در حقیقت نوعی سرپوش گذاشتن بر درد خود او باشد كه ناشی از طرد شدن او در كودكی- توسط پدرش- است.

دیدار

اگر والدین غایب بخواهند به بچه‌های‌شان برسند باید به درد و كمبودی كه این بچه‌ها تجربه كرده‌اند، گوش بدهند. سوزان از شنیدن این كه دخترش چقدر عصبانی است، خسته شده اما این چیزی است كه در حال حاضر در رابطه‌ی آنها وجود دارد. سوزان نیاز به تماس دارد. او والد است و این تجدید رابطه به او بستگی دارد، حتی اگر به قیمت قبول خشم دخترش و نیز طرد شدن از جانب او باشد. اگر سوزان بخواهد در زندگی دخترش مؤثر بماند لازم است به طور مداوم با او در تماس باشد، حتی اگر مكالمات آنها خوشایند نباشد. وقتی كه در مورد زمان تماس بعدی ابهام وجود داشته باشد، دختر او به همان رابطه‌ی خیالی رجعت خواهد كرد.
«والد غایب در ذهن فرزند یا به شكل موجودی ایده آل یا شخصی حقیر متجلی می‌شود.»
این جمله، گفته دكتر ملی لیتون (13)، كارشناس روابط والدین و كودكان است. او ادامه می‌دهد: «در ذهن هر فردی، والد یك شخصیت قدرتمند است و این قدرت بخصوص در زندگی یك كودك اهمیت بسزایی دارد.» دكتر سام كرشنر (14) نویسنده‌ی كتاب خانواده درمانی جامع (15) و مدیر بازنشسته‌ی مؤسسه‌ی خانواده درمانی جامع در اسپرینگ هاوس پنسیلوانیا، معتقد است كه ایجاد ارتباط با كودك برای والد راه دور وظیفه است و علی رغم آنكه در این راه موانعی وجود دارد، اگر والد بتواند به طریقی در زندگی كودك نفوذ كند، با این كار دریچه‌ای به سوی آینده خود و كودك گشوده است. دكتر كرشنر می‌گوید: «با ایجاد تماس، در هر شكلی كه می‌توانید، با بازگذاشتن درها، با ایجاد این حس در كودك كه شما برای او اهمیت قائل هستید، دانه‌های لازم برای آینده كاشته می‌شود، آینده‌ای پر از وقایع مختلف.» شاید كودك در جایی كه شما زندگی می‌كنید به كالج برود. كسی چه می‌داند كه آینده چه در آستین دارد؟
شما به عنوان والد راه دور، باید حفظ رابطه با فرزندتان را اولویت بدانید و توانایی خودتان را گسترش بدهید تا رابطه‌ی نزدیكی با او به وجود بیاورید؛ هرچند در این راه موانع و مشكلات جدی وجود داشته باشد. زیرا حاصل كار، كه یك رابطه‌ی پرمعنا و ارزشمند است، ارزش آن تلاش‌ها را دارد. احتمال دارد كه این حاصل زود نصیب شما نشود، بخصوص اگر همسر سابق شما غیرهمراه و ناسازگار باشد و برای دسترسی به كودك‌تان مشكل ایجاد كند. با این همه، فرزند شما خواهد فهمید كه شما، او را دوست دارید و تلاش كرده‌اید. در مواقع مناسب احساس با هم بودن به سراغ هر دوی شما خواهد آمد. زمانی خواهد رسید كه با هم یكی می‌شوید و در تجربه‌های دوران جدایی و خاطرات اوقات با هم بودن و همچنین در نقشه‌هایی كه برای آینده دارید، شریك می‌شوید؛ زیرا پیوند بین والد و كودك پیوندی بسیار قوی است كه حتی فرسنگ‌ها فاصله هم نمی‌تواند در آن خللی به وجود آورد، به شرط آن كه این رابطه به طور صحیح پرورش یابد.

پی‌نوشت‌ها:

1.Samuel Osheron
2.Finding Our Fathers
3.Linda Schierse Leonard
4.The Wounded Women
5.Carol Giligan
6.A Different Voice
7.Wallerstein and Kelly
8.Surviving The Breakup
9.Marla Issacs
10.Difficult Divorce
11.Geffrey L.Greif & Mery S.Pabst
12.Mothers without Custody
13.Mally Layton
14.Sam Kirschner
15.Comprehensive Family Therapy

منبع مقاله :
گالپر كوهن، میریَم، (1391)، والدین راه دور، ترجمه وحید ایمن، تهران: همشهری، چاپ دوم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.