زلال قلم

تلاوت حدیث بیداری زین‏العباد علیه‏السلام آمده است و طغیان شیطان، باز ایستاده است روبه‏روی این تنومندیِ تعبد؛ روبه‏روی این همه صلابت ایمان، مقابل این روح شفاف. صدا، صدایِ عارفانه‏های شب است که حدیث بیداری تلاوت می‏کند. قافلهِ نافله‏ها را بنگر که از ثانیه‏های معصوم او می‏گویند. مبارک است این نام و تکثیر غزل‏های پاک، بر صفحات روح بکر! مبارک است این نام و نزول قطره‏های باران، بر کویرستان بشریت!
چهارشنبه، 16 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زلال قلم
زلال قلم
زلال قلم

دل نوشته هایی در میلاد حضرت امام سجاد(علیه السلام)

تلاوت حدیث بیداری

زین‏العباد علیه‏السلام آمده است و طغیان شیطان، باز ایستاده است روبه‏روی این تنومندیِ تعبد؛ روبه‏روی این همه صلابت ایمان، مقابل این روح شفاف.
صدا، صدایِ عارفانه‏های شب است که حدیث بیداری تلاوت می‏کند.
قافلهِ نافله‏ها را بنگر که از ثانیه‏های معصوم او می‏گویند.
مبارک است این نام و تکثیر غزل‏های پاک، بر صفحات روح بکر!
مبارک است این نام و نزول قطره‏های باران، بر کویرستان بشریت!
چه بار گرانی بودند روزها برای انسان؛ اگر حدیثی از طراوت لب‏هایش، دل‏ها را بهاری نمی‏کرد و «صحیفه سجادیه»اش نبود!
چه تلخْ‏منزلی بود دنیا؛ اگر یاد او فضا را چنین درخشان نمی‏کرد!

سحری در پیش است

حوریان آسمان، گرداگرد مدینه بال گشوده‏اند و کودکی در دامان «شهربانو»، آرام به خواب رفته است.
کودکی از سلاله پاک رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، که وارث رسالتی بزرگ، یعنی امامت و ولایت خواهد شد. او فرزند حسین‏بن علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السلام ، «سجاد» و «زین العابدین» است.
بی‏شک، سال 38 هجری در مدینه، سال خرم و مبارکی بوده است؛ سالی‏که امام سجاد علیه‏السلام به دنیا پلک گشود.

نگینِ سبز نیایش، شکوهِ حلقه توست

از پسِ دانه‏های تند باران، من تو را می‏بینم. کوه‏های پرصلابت، سر به سجود نهاده‏اند. در قنوت تو، آبشاری از نور تلاطم دارد.
در خفقان مسموم حکومت اموی، زبان «دعا»، بهترین شاهراه استعانت از ایزد متعال، برای هدایت گمراهان و دین‏فروشان دوران بود.
آقا! از آن دریای مواج نورانیت و ایمان، نَمی ما را بس.
امام سجاد علیه‏السلام : «مؤمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را می‏گیرد: یا برایش ذخیره می‏شود؛ یا در دنیا برایش برآورده می‏شود؛ یا بلایی از او بازگردانده می‏شود».
اگر آن دوران وحشت‏زا، دعاهای دلکش تو در دل شب‏های سیاه، همچون همای سعادت بر سر تک‏تک مردم می‏نشست و موجبات آمرزش و عافیت آنان می‏شد، امروز نیز شیعیان شما از آن صحیفه نور، همان «زبور آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »، بهره‏ها دارند.
هنوز نغمه خوش دعای «ابوحمزه ثمالی»، دل ما شیعیان را جلا می‏دهد و گوهر اخلاص و بندگی را در صدف وجودِ جان، می‏پروراند.

شکوه قامت سروَت به آسمان برسید

شگفتا که وقتی غرق خدا می‏شدی، آسمان، خورشید، باد، محو تماشای قیام و قعودت بودند.
امام صادق علیه‏السلام : «امام سجاد علیه‏السلام هرگاه به نماز می‏ایستاد، چونان تنه درختی بود که چیزی از آن نمی‏جنبید، مگر آنچه را که باد می‏جنباند».
مشتاقانه سلامت می‏کنیم، و عود و عنبر، به یمن قدوم مبارکت می‏فشانیم.

تولد، طلوع یک صبح تازه

ابراهیم قبله آرباطان
تو را می‏جویم از قله‏های رفیع نیایش،
تو را می‏جویم از هوای مطبوع مدینه، از زلالی طلوع یک صبح تازه.
متولد می‏شوم از حس تازه سرودن.
پلک می‏زنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر می‏شود. پلک می‏زنی و سفارت عشق، بر شانه‏هایت سنگینی می‏کند.
پلک می‏زنی و اخبارگوی تاریخ سرخی می‏شوی که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک می‏گشایی تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبه‏هایت آتشفشان جاری می‏شود و از دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا می‏آید.
تو می‏آیی و ذایقه واژه‏ها، از عطر دعا آکنده می‏شود.
تو می‏آیی و بر صبح لبانت، معنویت عارفانه نقش می‏بندد.
تو می‏آیی و روح ناآرام سجاده‏ها را به آرامشی خواستنی می‏سپاری.
می‏آیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج می‏شوی. دست بالا می‏بری و برای درخت‏های بهشت، باران تلاوت می‏کنی.
صحیفه سینه را می‏گشایی و صحیفه سجادیه‏ای می‏نویسی که زبور آل محمد می‏شود.

راز ماندگارترین دعاها

عباس محمدی
تمام کلمات، به دنیا می‏آیند تا بی‏بهانه بر لب‏های تو جاری شوند. حتی این همه کلمه در مقابل لب‏های همیشه ستایش‏گر تو کم می‏آورند.
تو آمده‏ای تا امام ماندگارترین دعاهای جاودانگی باشی. آمده‏ای تا همیشه با دعاهای تو به خداوند نزدیک شویم.
انگار دعای همه پیامبران را از آدم تا خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، ذکر گفته‏ای و اشک ریخته‏ای! امروز آمده‏ای تا راز شگفت کلمات را به کائنات بیاموزی.
آمده‏ای تا رسول کلمات شگفتی باشی که همه نشانه‏های خداوندند؛ کلماتی که واژه به واژه، بوی صبر و عشق و مهربانی می‏دهند، کلماتی از جنس مهربانی خداوند در اولین روزهای آغاز آفرینش، کلماتی از جنس رستگاری، کلماتی که بوی خالصانه تو را می‏دهند. لب که می‏گشایی، کاینات، با تو به تسبیح می‏ایستند و کلمات، آغاز رسیدن می‏شوند. زیباترین راه رسیدن به خداوند را آموخته‏ای. می‏دانی که کلمات کلید رسیدن به ابدیتند. باغ‏های ازل در کلمات مهربان تو جریان دارند.
زیباتر از آوازهای بی‏بهانه داوود، کلماتی‏اند که برای حرف زدن با خداوند استفاده می‏کنی. زیباتر از پرواز، قطره‏های اشک تواند که بر گونه‏های مقدست جریان می‏گیرند.
تو آمده‏ای تا بوسه‏های ما، پیشانی گرامی تو را برای آرام گرفتن داشته باشد.
«هزار جان گرامی فدای هر قدمت».
خاک امروز لبریز خوشبختی است؛ چرا که قدم‏های تو بی‏دریغ بر پیشانی خاک فرود خواهد آمد، چون بارانی که مهربانی‏اش را از هیچ‏کس دریغ نمی‏کند.
آمدی چون نسیم. آمدی؛ چون بادهایی که مهربانی نرمشان را از تن جوانه‏های آرام، دریغ نمی‏کنند.
آمدی تا خواب آرام درختان، تا ابدیت جریان بگیرد و روزها همیشه در روشنایی جریان بگیرند و آفتاب، پشت ابرها پنهان نماند و راه توبه، با دعاهای گرامی تو برای همیشه باز بماند.

نجوای عاشقانه

حورا طوسی
فرزند حسین علیه‏السلام ، وارث سرمایه آسمانی پدر، میراث نامیرای کربلا، چشم می‏گشاید.
نواده علی علیه‏السلام ، زاده پاکی‏ها، زایر خاطرات سرخ نینوا، شاهد شهامت و شیدایی، چشم می‏گشاید.
سرچشمه زهد و تقوا، منبع اخلاص و ایمان، مرجع حکمت و معرفت، چشم می‏گشاید.
قافله‏سالار کاروان زخم‏های عاشورایی، پیام‏آور نهضت نینوا می‏آید؛ او که خاک از سجده‏گاه بندگی خالصانه‏اش، شکوفه‏باران می‏شود و چشمه‏های معرفت از محراب عبادتش می‏جوشد.
او که نخل قامتش به نماز و نیایش بارور می‏شود و استوانه‏های وجودش از ایستادن‏های طولانی در آستانه حضرت دوست و اقامه مکرر برای نماز و مناجات، خسته و لرزان نمی‏شود.
او که نجوای نیایش‏های عاشقانه‏اش، دایرة المعارف عرفان و آگاهی است و صحیفه سجادیه را برای همیشه تاریخ ذخیره ساخته است.
او که از درخشش نگاهش، هزار فانوس، هدیه زمینیان می‏شود و از بهار کلامش، دروازه‏های بهشت، بر اهل خاک گشوده می‏شود.
او که آبی نیایش را در دریایی بی‏کرانه جانش به بشریت هدیه داده و از خنکای نسیم روضه رضوان زهد و تقوایش، دل‏ها را طراوت بخشید. مسافر عاشورایی، شاهد شهادت و شاعر شعر نینوا، چشم می‏گشاید تا چشم دنیا را به دروازه‏های نامکشوف گذشت و ایثار، نیایش و ایمان و اخلاص بگشاید، تا با صحیفه‏های معرفتش، الفبای سعادت را برای نوآموزان بندگی حضرت حق، هجی کند، تا دریچه نادیدنی‏های دیدنی و ناشنیدنی‏های شنیدنی را به ذهن بسته بشر بگشاید و تا از کوچه‏های سرخ حضورش، اعجاز شهامت و شهادت در مسیر الهی را به همه نشان دهد.

آینه عبادت

سید علی‏اصغر موسوی
گویی نماز، دلتنگ عبادت اوست و خاک، دلواپسِ سجده‏هایش!
گویی دعا منتظر ترنّم اوست و صحیفه، در انتظار تبسّم دست‏هایش!
گویی جهاد، آیینه ایمان اوست و واژه‏ها در انتظار جلوه خطبه‏هایش!
گویی شام غریبان، دلواپس ناله‏های عاشورایی اوست و «زینب علیهاالسلام »، دل نگران زخم دلش!
گویی عاشورا منتظر حضور اوست و کربلا منتظر ادامه نگاهش؛
نگاهی که نورانی دیدن و نورانی اندیشیدن را به نسل‏های خاموش بیاموزد!
سروش آسمانی، بشارتی را به «شهربانو» می‏دهد؛ بانویی که آسمان، مقابل عظمت نامش تواضع می‏کند و خورشید، به جمال معنوی‏اش رشک می‏برد.
بانویی که نام مبارکش همچون «صحیفه»، مقدس و همچون «کربلا» معطّر است.
بشارت می‏دهد طلوع نوری را که از مشرق عرفانی ولایت طلوع می‏کند و رنگین کمان هدایت خویش را ارزانی آسمان «ایران» می‏کند!
نوری که فصلی جدید از ایمان و اعتقاد در دل «پارسیان» پدید خواهد آورد تا شاهد ظهور عظمتی بی‏نظیر در تاریخ باشند؛ ظهور مشرقی‏ترین حکومت الهی.
مولای صحیفه‏های عاشقانه عبادت می‏آید تا آسمان به وجود فرزندان «نبوت» ببالد؛ به وجودی ببالد که عبادتش پیامبروار و حلمش علی وار است.
کرامتش حسنی علیه‏السلام و شهامتش حسینی علیه‏السلام است.
خطبه‏هایش، آیینه سخنان زهرا علیهاالسلام و کلمات آتشین بیانش، بت‏شکن است.
وقارش وقار خلیل علیه‏السلام و کلامش کلام کلیم علیه‏السلام است.
از انفاس قدسی‏اش، مسیحا علیه‏السلام در شگفت و از شکیبایی وجودش، ایوب علیه‏السلام درس‏آموز است.
حضورش، ترکیب‏بند حماسه کربلا و صحیفه کلامش، آیینه بشکوه عاشوراست.
درویش‏ترین امیر کشور دل که عارفانه‏ترین غزل‏ها از تبسّم نگاهش می‏تراود و عاشقانه‏ترین دوبیتی‏ها از ترنّم دعایش.
می‏آید تا آسمان را درس تابندگی بیاموزد.
می‏آید تا زمین را از آسیب جهالت حفظ کند.
می‏آید تا دل‏های مؤمن، بی‏نیایش نمانند.
می‏آید تا کربلا بهانه‏ای برای ادامه زندگی داشته باشد.
می‏آید تا شام به وسعت تیرگی خویشتن بنالد.
می‏آید از مشرقی‏ترین لحظات شیرینِ خلقت، تا فرصتی تازه برای شادمانی ما باشد.
مولا!
سیر عابدانِ حقیقت افروز!
ای چلچراغ ایمان در فصلی از احاطه جهل! حضورت مبارک و ظهورت روشنی‏بخش سایه‏زار زمین است.
حضورت مغتنم و سایه لطفت بر سرمان مستدام باد!
منبع:برگزیده از ماهنامه های ادبی




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما