قرآن و دفاع از خود(1)
«وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»[1]
اگر از آنچه بر بنده خودمان (محمد) نازل كردهايم در شك هستيد، سورهاي مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير از خدا (بر اين كار) دعوت كنيد اگر راست ميگوييد. اگر (اين كار را) نكرديد و هرگز نخواهيد كرد، از آتشي بترسيد كه هيزم آن مردم (گنهكار) و سنگها است كه براي كافران آماده شده است.
توضيح: منظور از سنگها در اية فوق كه ميفرمايد: «وقودها الناس و الحجارة» بتهايي است كه ميپرستيدند،[2] به دليل گفتار خداوند متعال:
«إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»[3]
شما و خداياني كه جز الله ميپرستيد هيزم جهنم هستند.
يهود: فقط تورات خودمان
«وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[4]
و هنگامي كه به آنان (يهود) گفته شود: به آنچه خداوند نازل فرموده است ايمان بياوريد، ميگويند ما به چيزي ايمان ميآوريم كه بر خود ما نازل شده است و به غير آن كافر ميشوند و حال آنكه حق است و آنچه را كه با ايشان است (يعني تورات را) تصديق ميكند. بگو پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين ميكشتيد، اگر مؤمن (به تورات) بوديد.
توضيح: خداوند در كتاب آسماني تورات، كشتن پيامبران را حرام كرده بود و به يهود امر فرموده بود كه از پيامبران پيروي و اطاعت كنند و آنان را تصديق نمايند.[5]
آيه فوق دلالت دارد بر اينكه ايمان در صورتي صحيح است كه به همه كتابهاي آسماني باشد نه تنها به بعضي از كتب آسماني.[6]
دشمن جبرئيل
خداوند متعال در جواب آنان اين آيه را نازل فرمود:
«قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلي قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدي وَ بُشْري لِلْمُؤْمِنِينَ»[8]
بگو كسي كه دشمن جبرئيل باشد (نبايد دشمني او سبب روگرداني از قرآن باشد) زيرا او به فرمان خدا آن (قرآن) را بر قلب تو نازل كرده است. قرآني كه كتب آسماني پيش از خود را تصديق ميكند و هدايت و بشارت براي مؤمنان است.
توضيح: چرا خداوند متعال در آيه فوق هدايت را مخصوص مؤمنان قرار داد در صورتي كه قرآن براي مؤمنان و غير مؤمنان هدايت است و راهنما؟
جواب: علّت اين تخصيص آنست كه مؤمنان تنها به وسيله قرآن هدايت ميشوند و به آنچه در قرآن است عمل ميكنند.[9]
اگر ازخدا نبود
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»[12]
آيا درباره قرآن نميانديشند كه اگر از نزد غير خدا بود، اختلافات بسياري در آن مييافتند.
توضيح: اختلاف نداشتن قرآن به اين معني است كه آيات قرآن در هر موضوعي با يكديگر متناقض نيستند و يكديگر را رد نميكنند و از لحاظ تشابه بيان و متانت معاني و مقاصد بر يكديگر برتري ندارند، در صورتي كه نوشته و گفته غير خدا اين طور نيست. زيرا هر انساني ميبيند كه امروزش عاقلتر از ديروز است و هر عمل و صنعت و كاري پديد ميآورد، يا رأي و نظريهاي ميدهد، بهتر از كار، رأي و نظر گذشته او است. حتّي نويسنده، شاعر و خطيب، نوشته و گفته اخير او بهتر از نوشته و گفته اول اوست و انشاء آخر او بر انشاء اول او ترجيح دارد.[13]
كوري دل
«وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ»[14]
و اگر نوشتهاي بر روي صفحهاي بر تو نازل كنيم و (علاوه بر ديدن) آن را با دستهاي خود لمس كنند، باز كافران ميگويند: اين چيزي جز يك سحر آشكار نيست.
توضيح: چند نفر از كافران بنام «نضر بن الحارث»، «عبدالله ابي اميه» و «نوفل بن خويلد» گفتند: اي محمد ما به تو ايمان نميآوريم تا اينكه كتابي از سوي خدا براي ما بياوري و چهار نفر از فرشتگان با آن كتاب باشند و گواهي دهند كه آن كتاب از نزد خداست و تو پيامبر او هستي خداوند آيه فوق را نازل فرمود.[15]
پررويي كافران
خداوند همين موضوع را با نتيجه آن بيان ميفرمايد:
« وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّي إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْؤَوْنَ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ »[16]
بعضي از آنان به تو گوش فرا ميدهند ولي بر دلهاي آنان پردهها و در گوش آنها سنگيني قرار دادهايم تا آن (قرآن) را نفهمند. و اگر همه نشانههاي حق را ببينند ايمان نميآورند حتي هنگامي كه به نزد تو ميآيند، با تو پرخاش ميكنند و كافران ميگويند: اين (قرآن) جز افسانههاي پيشينيان نيست. آنها ديگران را از آن (قرآن) باز ميدارند و خود نيز از آن دوري ميكنند و آنها جز خود را هلاك نميكنند ولي نميفهمند.
توضيح: عدهاي از مشركان مكه نزد پيامبر اكرم نشسته بودند در حالي كه آن حضرت قرآن ميخواند. آنها به يكي از خودشان بنام «نضر» گفتند: محمد چه ميگويد؟ «نضر» گفت: افسانههاي پيشينيان نظير آنچه از قرنهاي گذشته براي شما داستان ميگويم. آن وقت خداوند آيه فوق را نازل فرمود.[17]
يهود: كتابي در كار نبوده
«وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلي بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسي نُوراً وَ هُدي لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»[18]
آنها خدا را چنانكه بايد نشناختند كه گفتند: خداوند بر هيچ بشري چيزي نازل نكرده است. بگو چه كسي كتابي را كه موسي آورد نازل گردانيد، كتابي كه براي مردم نور و هدايت بود و شما آن را به صورت صفحاتي پراكنده قرار ميدهيد قسمتي را آشكار و قسمت زيادي را پنهان ميداريد و مطالبي به شما تعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان آنها را نميدانستند، بگو خدا... سپس آنها را در گفتگوهاي لجاجت آميزشان رها كن بازي كنند.
توضيح: علت آنكه منكران نزول وحي و كتاب آسماني، خدا را نشناختهاند، آنست كه لازمه خداوندي خدا و يكي از ويژگيهاي پروردگاري آنست كه خدا براي هدايت مردم به راه راست و رسيدن به سعادت دنيا و آخرت، وحي و كتاب آسماني بفرستد و اگر كسي منكر آنها شد، شناختي نسبت به خدا ندارد.[19]
تا نگوئيد
« وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْكِتابُ عَلي طائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ كُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِينَ أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا أَهْدي مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدي وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا يَصْدِفُونَ»[20]
و اين كتابي مبارك است كه ما آن را (بر تو) نازل كرديم، از آن پيروي كنيد و تقوا داشته باشيد تا مورد رحمت واقع شويد. (ما اين كتاب را نازل كرديم) تا نگوييد كتاب آسماني تنها بر دو طائفه (يهود و نصاري) پيش از ما نازل شده و ما از بحث و بررسي آنها بيخبر بوديم، يا نگوئيد اگر كتاب آسماني بر ما نازل ميشد از آنها هدايت يافتهتر بوديم، اينك آيات روشن و هدايت و رحمت از جانب پروردگارتان براي شما آمد. پس كيست ستمكارتر از كسي كه آيات خدا را تكذيب كرد و از آنها روي گردانيد؟ به زودي كساني را كه از آيات ما روگردانيدند به خاطر اينكه روگردان شدند مجازات شديد خواهيم كرد.
پی نوشت:
[1] . سورة بقره، آيههاي 23 ـ 24.
[2] . تفسير الميزان، ج 1، ص 90.
[3] . سورة انبياء، آية 98.
[4] . سورة بقره، آية 91.
[5] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 161.
[6] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 161.
[7] . تفسير القرآن الكريم، ص 54.
[8] . سورة بقره، آية 97.
[9] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 167.
[10] . تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 81.
[11] . المصحف المفسر، ص 120.
[12] . سورة نساء، آية 82.
[13] . تفسير الميزان، ج 5، ص 19.
[14] . سورة انعام، آية 7.
[15] . تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 275.
[16] . سورة انعام، آيههاي 26 ـ 25.
[17] . تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 286.
[18] . سورة انعام، آية 91.
[19] . تفسير الميزان، ج 7، ص 269.
[20] . سورة انعام، آيههاي 157 ـ 155.