سیاست خارجی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)

چکیده: تهدیدهای پیامبر نشان گر آن است که اگرچه استراتژی پیامبر برقرای صلح بود اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح بکار گرفته شد و پیامبر از آن به عنوان وسیله ای موثر استفاده کردند و از طریق همین تاکتیک بود که توانستند دشمن را به تسلیم و راضی شدن به صلح وادارند.
پنجشنبه، 17 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست خارجی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)
سیاست خارجی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)
سیاست خارجی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)

نويسنده: دکتر سعید جلیلی
چکیده: تهدیدهای پیامبر نشان گر آن است که اگرچه استراتژی پیامبر برقرای صلح بود اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح بکار گرفته شد و پیامبر از آن به عنوان وسیله ای موثر استفاده کردند و از طریق همین تاکتیک بود که توانستند دشمن را به تسلیم و راضی شدن به صلح وادارند.
از مسائل مشهود در سیاست خارجی پیامبر "صلح" و "ترک جنگ" می باشد. بررسی صلح در کنار جنگهای متعددی که پیامبر داشته اند دارای اهمیت بسیاری است،آن چنان که پیامبر پس از تشریع جهاد، حمله اصلی خود را متوجه مکه و مشرکین قریش نمودند. شش سال استراتژی جهاد با قریش، نشانگر اهمیت دادن پیامبر به مبارزه با قریش و تضعیف آنها می باشد. اما در سال ششم هجرت تغییر استراتژی و اتخاذ استراتژی صلح مشاهده می شود. تحلیل صلح حدیبیه به عنوان یکی از بارزترین نمونه ها،می تواند شاخص های انتخاب این استراتژی و اهمیت آن را آشکار سازد.
صلح حدیبیه در شرایطی واقع شد که پیامبر تا آن زمان شش سال به جنگ با دشمن پرداخته بود و در آن سال از نظر قدرت و موقعیت در وضعیت بهتری نسبت به شش سال قبل بودند اما با این وجود پیامبر صلح را برمی گزیند. پیامبر با در نظر گرفتن هدف غایی که گسترش اسلام در سراسر جهان بود، باید دامنه دعوت خویش را کم کم به خارج از محدوده مدینه و مکه و حتی شبه جزیره بگستراند. تا سال ششم پیامبر توانسته بود تا اسلام را در منطقه حجاز گسترش دهد و دشمنان خویش را در این منطقه به قدر کافی تضعیف نماید.
قریش بزرگترین و اصلی ترین دشمن پیامبر، تمام سعی خویش را در مخالفت با پیامبر به کار برده بود.اینک مشخص شده بود قریش دیگر توان وارد ساختن ضربه اساسی به مدینه را ندارد. پیامبر با بسیاری از قبایل منطقه نیز ارتباط برقرار نموده است و باید به نقاط دوردست تر بپردازد. دو ابرقدرت روم و ایران هنوز به اسلام دعوت نشده بودند. لحن نامه هایی که پیامبر به سران کشورها نوشتند لحن قاطعی بود. این لحن، آمادگی
برای هرگونه خطر احتمالی را می طلبید و پیامبر باید از قبل چنین آمادگی را فراهم سازد. پیامبر دریافته بود که برای پرداختن به خارج از شبه جزیره، می بایستی در منطقه ثبات حکم فرما شود و پیامبر دیگر منازعی در منطقه نداشته باشد. لازمه پرداختن به خارج، حضور بلامنازع در منطقه است و برای این کار یا باید دشمن مقهور شود و یا اینکه خاطر جمع شد که دیگر از ناحیه وی مزاحمتی ایجاد نخواهد شد. بدین سبب پیامبر با حرکت به سوی مکه و نمایشی از قدرت را طرح ریزی می نمایند. مانوری که منجر به صلح حدیبیه شد و بوسیله آن ایشان توانست به مقصود خویش،ایجاد ثبات در منطقه و تبلیغ اسلام درخارج شبه جزیره برسد.
در این قسمت ابزارها و تاکتیکهای پیامبر در صلح حدیبیه مورد بررسی خواهد گرفت :

1)ایجاد زمینه برای تحقق استراتژی

پیامبر چون قصد حرکت به سمت مکه را نمود باید زمینه را برای مقهور ساختن دشمن فراهم می نمود. بهترین شیوه جنگ سرد بود،کاری که قریش به دلایل ملاحظات سیاسی نتواند عکس العملی نشان دهد. پیامبر قصد عمره می نماید، سنت مشترکی که بسیاری از قبایل به آن عمل می نمایند و قریش نیز به عنوان متولیان کعبه نمی توانند مانع آن شوند. استفاده از این سنت مشترک می تواند وسیله ای کارساز باشد، پس پیامبر تمامی هم پیمانان خویش را به سوی مکه فرا می خواند و خود نیز با بسیج 1500 نفر و برداشتن هفتاد قربانی راهی می شود. هم پیمانان می دانند ورود به مکه مساوی با شکستن شوکت قریش است و از دیگر سو قریش نمی توانند مانع ورود زائران به مکه شود، پس بحرانی در پیش خواهد بود بدین سبب از رفتن کناره می گیرند چرا که قریش در مدینه به پیامبر حمله کرد تا چه رسد به مکه.
اما پیامبر با هوشیاری کامل به سوی مکه حرکت می کنند و در جواب هر یک از فرستادگان قریش می فرمایند : ما قصد جنگ نداریم و برای عمره آمده ایم و آوردن قربانی را گواه بر این موضوع می گیرد. نشان دادن قربانیها به قریش و اعلام اینکه هدف زیارت است، کارساز میشود.در مکه اختلاف می افتد. عده ای معتقدند نمی توان جلوی زائرین را گرفت و قریش معتقدند اگر برای حج هم آمده اند نباید وارد شهر شوند چرا که این مطلب ورد زبان قبایل عرب خواهد شد. این زمینه سازی باعث می شود قریش که در ابتدا طلب صلح نداشتند برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه خواهان صلح شوند. اینک برای قریش مهمتر از هر چیز جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است تا شاید در پرتو آن شوکت قریش باقی بماند. مشکلی که قریش دچار آن شده بود راه حل آن صلح با پیامبر و جلوگیری از ورود ایشان به مکه بود و این همان خواسته پیامبر بود. وادار نمودن دشمن به ترک جنگ و عدم مزاحمت تا بتوان به دیگر نقاط جهان پرداخت.
حرکت پیامبر بهترین زمینه را برای تحمیل صلح به قریش فراهم نمود. خود رسول اکرم صل الله علیه و آله در این باره می فرمایند : «مشرکین از شما طلب صلح کردند و تمایل داشتند که با شما در امان باشند و حال آنکه قبل از آن نسبت به شما کراهت داشتند».

2)دیپلماسی

حضور پیامبر در نزدیکی مکه دشمن را به هراس می افکند، لذا مذاکره و ارسال پیام بین طرفین آغاز می شود. پیامبر سعی می نماید با یک دیپلماسی هوشیارانه خواسته خویش را بر قریش تحمیل نماید. 8 بار فرستادگان طرفین برای مذاکره رفت و آمد می کنند.
بار اول«بشر بن سفیان» به نزد ایشان آمده و حضرت جواب می دهد: ما برای زیارت آمده ایم.
بار دوم «بدیل بن ورقا خزاعی» هم پیمان پیامبر را به نزد ایشان می فرستند، پیامبر دوباره می فرمایند : ما برای حج آمده ایم.
پس از آن «مکرز بن خفض» فرستاده می شود و باز همان جواب را می شنود.
بار چهارم «حلیس بن علقمه» به نزد پیامبر فرستاده می شود و ایشان با شناختی که از روحیات وی داشتند دستور می دهند تا شترهای قربانی را به وی نشان دهند و او چون آنها را می بیند متاثر شده و به نزد قریش برمی گردد و موافقت خویش را از ورود پیامبر به مکه اعلام می دارد. در مکه اختلاف می افتد قریش هراسان شده و این بار «عروه بن مسعود» را به نزد پیامبر می فرستند تا با تهدید روحیه مسلمانان را تضعیف نماید اما مشاهده می کند که مسلمانان محبتی عظیم به ایشان دارند و برای ایشان حاضرند جان خویش را نیز فدا کنند پس به نزد قریش بازگشته و از وفاداری مسلمین به پیامبر و اراده عظیم آنان سخن می گوید.
رسول خدا تاکنون توانسته است با استفاده از سنن مشترک و نمایش قدرت مسلمانان، در تمامی مذاکرات دشمن را به بن بست برساند. اینک دشمن به دنبال بهانه ای برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است، اگر پیامبر وارد مکه شود شوکت قریش شکسته خواهد شد و اگر مانع ورود ایشان شوند نیز به نحوی دیگر چرا که آنان،متولی کعبه اند و چنین حقی را ندارند، لذا قریش به دنبال بهانه ای می گردند تا بوسیله آن از این بحران رهایی یابند. بدین وسیله «خراش بن امیه» فرستاده پیامبر را نه تنها به حضور نمی پذیرند. بلکه نقشه قتل وی را نیز می ریزند اما پیامبر هوشیارانه هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. از سوی دیگر قریش 50 نفر را به سپاه پیامبر می فرستد تا چند نفر از مسلمانان را به اسارت بگیرند و بهانه ای برای جنگ پیدا شود، اما هر 50 نفر توسط مسلمانان دستگیر می شوند و پیامبر دستور آزادی آنها را می دهد. این حرکت مدبرانه پیامبر هر گونه عکس العملی را از دشمنن سلب می نماید.
پیامبر فرستاده دوم خویش «عثمان بن عفان» را به نزد ایشان می فرستد، آنان عثمان را محبوس و شایعه می کنند عثمان به قتل رسیده است. این شایعه می تواند کارساز باشد، از یک سو ممکن است به بهانه آن مسلمانان جنگ را شروع نمایند و بعد هم با آزادی عثمان، خرده ای بر قریش نباشد و از دیگر سو قریش می توانست به ارزیابی سپاه پیامبر بپردازد که تا چه اندازه توان جنگ و مقابله با قریش را دارند و آیا آمادگی جنگیدن دارند یا خیر؟
اما پیامبر بسیار هوشیارانه عمل می نمایند، مسلمانان را برای جنگ با قریش بسیج نموده و از آنان بیعت می گیرد که با قریش بجنگند و بیعت برای جنگ، نشانگر نیرویی جدی و قوی و تهدیدی مهم برای قریش بود. قریش مستاصل شده و خبر سلامت عثمان را به پیامبر می رساند قریش چاره ای جز صلح با پیامبر ندارد «سهیل بن عمرو» به نزد پیامبر فرستاده می شود تا قرارداد صلح را بنویسد،اما به او سفارش می شود تا جایی که می تواند سعی نماید تا مذاکره به بن بست برسد. اما پیامبر این نقشه را نیز خنثی می سازد. پیامبر هدفی بزرگتر و لازمه آن صلح در منطقه است، پس باید انعطافهایی در مذ اکرات انجام دهد اگرچه فهم آن برای بعضی از اصحاب دشوار خواهد بود.
«سهیل بن عمرو» از ابتدای مذاکره، شروع به سنگ اندازی می نماید. نخست خواهان ننوشتن «بسم الله الرحمن الرحیم» می شود. اصحاب آشفته می شوند ، اما پیامبر می فرمایند : آنچه او می خواهد بنویسد «بسمک اللهم» دوباره سهیل بن عمرو از نوشتن «محمد رسول الله» امتناع می نماید، پیامبر باز هم موافقت می نمایند. انعطافهای پیامبر سهیل را مقهور می نماید، در صلحنامه، سهیل بن عمرو چنین ماده ای را پیشنهاد می کند که :
اگر کسی از قریش بدون اجازه ولی خود به محمد ملحق شود او را به پیش ولی خود باید بازگرداند و هرکس از همراهان محمد به قریش ملحق شود او را به محمد بر نخواهند نگرداند.
این آخرین حربه دشمن برای فرار از صلح است، بعضی از اصحاب باز هم آشفته می شوند. اما پیامبر باز هم آن را می پذیرند و بدین ترتیب قرارداد صلح بر دشمن تحمیل می شود. اینک بر اساس قرارداد، پیامبر با یک دیپلماسی آگاهانه بزرگترین دشمن خویش را در منطقه خلع سلاح نموده و با خاطرجمعی می تواند اسلام را به بقیه نقاط گسترش دهد.

3)تهدید به جنگ :

پیامبر برای تحمیل صلح بر دشمن به منطقه آمده بود، لذا باید از یک سو از موضع قوی با دشمن برخورد می نمود، و از یک سو باید با هوشیاری کامل مانع از هرگونه سنگ اندازی در راه صلح شود و از دیگر سو باید از موضعی قوی و برتر با مسئله برخورد نماید. برای تحمیل صلح علاوه بر قراردادن دشمن در محظورات سیاسی ،مهمترین کار ترساندن وی از قوه نظامی است. بدین خاطر وقتی اولین فرستاده قریش برای تهدید به نزد پیامبر آمد. ایشان با قاطعیت هرچه تمامتر فرمودند :
قریش چه گمان می گند؟ به خدا سوگند در راه دین خدا که مرا بدان مبعوث نموده آن قدر می جنگم تا خدا آن را پیروز گرداند و یا اینکه جان خود را بر سر این راه گذارم و از میان روم. و چون حضرت اطلاع یافت که قریش قصد دارد راه را بر ایشان ببندد پس از مشورت با اصحاب، اعلام کردند یا مهلت به آنها می دهیم و یا می جنگیم. این تهدیدهای جدی که جلوه بارز آن در بیت رضوان عینیت یافت باعث شد تا قریش تدریجا به خود آمده و وحشتی در آنان ایجاد شود و به فکر مذاکره برای صلح بیفتند.
تهدیدهای پیامبر نشان گر آن است که اگرچه استراتژی پیامبر برقرای صلح بود اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح بکار گرفته شد و پیامبر از آن به عنوان وسیله ای موثر استفاده کردند و از طریق همین تاکتیک بود که توانستند دشمن را به تسلیم و راضی شدن به صلح وادارند.

4)پیامدهای صلح :

برقراری صلح برای پیامبر و مسلمانان برکان فراوانی داشت. تعبیری که قرآن مجید برای موفقیت از صلح می کند راجع به هیچ یک از جنگهای پیروزمند پیامبر نکرده است :
انا فتحنا لک فتحا مبینا
به گفته بیشتر تفاسیر معتبر، آیه فوق مربوط به صلح حدیبیه است. صلح نشانه اعتراف قریش به حکومت پیامبر بوده و بوسیله ان ایشان توانستند از جنگهای تحمیلی قریش فرار کنند.
اینکه شوکت قریش گرفته شده و کینه های قریش نسبت به پیامبر پوشانده شده بود و به تعبیر امام رضا(ع) این فتح تبعات و آثار سوء دعوت نسبت به قریش را از بین برد.
پس از صلح بود که پیامبر توانستند با خاطری آسوده به سراغ یهودیان رفته و قلعه های خیبر را فتح نمایند.
پس از صلح بود که پیامبر طی نامه هایی به سران قدرتهای بزرگ وقت،آنان را با لحنی قاطع به اسلام دعوت نمایند
پس از صلح بود که پیامبر سپاهی عظیم را به سرحدات روم فرستادند.
پس از صلح بود که جمع کثیری به اسلام گرویده و مسلمان شدند.
وسرانجام پس از صلح بود که مکه فتح شد.
منبع: www.irdc.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط