نویسنده: فاضل صالح سامرایی
برگردان: حمیدرضا میرحاجی
برگردان: حمیدرضا میرحاجی
[الکوثر]
از این واژه بر وزن «فَوعَل» از ریشه کثرت است و اسم مبالغه و بیانگر زیادی و افراط در چیزی است. عرب زبان هر چیزی که تعدادش زیاد باشد و یا اندازهاش بزرگ و یا خطرش زیاد باشد، «کوثر» مینامد.(1)در مورد «کوثر» تفسیرات و تأویلات زیادی شده که مهمترین آنها عبارتند از:
1. «کوثر» رودی است در بهشت و از پیامبر نیز این موضوع روایت شده است.
2. «کوثر» حوضی است در بهشت.
3. «کوثر» فرزندان پیامبرند.(2)
4. «کوثر» علماء امت پیامبراند.
5. «کوثر» همان پیامبری پیامبر است.
6.«کوثر» همان قرآن و فضائل بی حد و حصر آن است.
7. «کوثر» همان اسلام است.
8. مقصود از «کوثر» کثرت پیروان و گروههای پیرو پیامبر است.
9. مراد از «کوثر» فضائل فراوانی است که در خود پیامبر است.
10. منظور از «کوثر» بالابردن و رفعت نام پیامبر و اسلام است.
11. مقصود از «کوثر» علم است.
12. «کوثر» همان اخلاق نیکو است.
13. «کوثر» جایگاه و مقام محمدی است که همان شفاعت است.
14. «کوثر» خود همین سوره است.
15. مقصود از «کوثر» همه نعمتهایی است که خداوند به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) داده است. و این روایت از ابن عباس نقل شده است؛ زیرا لفظ «کوثر» دلالت بر فراوانی و کثرت زیاد میکند. بنابراین تأویل آیه به یکی از این نعمتها ترجیحی نسبت به بقیه ندارد، لذا بهتر است که منظور از «کوثر» را همگی آنها بدانیم. روایت شده زمانی که سعید بن جبیر این روایت را از قول ابن عباس روایت میکرد، عدهای به او گفتند: بعضی از مردم تصور میکنند که مقصود از «کوثر» رودی است در بهشت، سعید بن جبیر پاسخ داد: آن رودی که در بهشت است، از همان خیرات و خوبیهای فراوانی است که خداوند به پیامبرش عطا نموده است.(3)
در فرهنگ لغت لسان العرب آمده است: «رجل کوثر» یعنی آدم بسیار بخشنده و خیر رسان و «کوثر» سروری است که کثیر الخیر است و از او خیر فراوان صادر میشود... در حدیثی از قول مجاهد آمده است که پیامبر فرمود: به من «کوثر» عطا شد و کوثر نهری است در بهشت. این واژه بر وزن «فوعل» و از ماده «کثرت» است و حرف واو در این واژه زائد است و جزء اصلی کلمه نیست و معنای آن «خیر فراوان» است.(4)
از آنچه گفته شد روشن میشود که:
«کوثر» اسم مبالغه است. «رجل کوثر» یعنی انسان بسیار بخشنده و خیر رسان و به معنی کسی یا چیزی است که دارای ویژگی خیر فراوان باشد. همان طور که در کتاب لسان العرب آمده: الکوثر: السید الکثیر الخیر، یعنی کوثر به معنای سرور و رئیسی است که دارای خیر فراوان است. بنابراین کوثر هم میتواند صفت واقع شود (رجل کوثر) و هم موصوف (الکوثر السید...) به نظر ما قول ارجح آن است که «کوثر» به معنی تمامی نعمتهای خداوند است که به پیامبرش در دنیا و آخرت داده است. همه آن معانی که در تفسیر واژه «کوثر» گفته شده همگی از همان کوثری است که بنا به گفته ابن عباس خداوند به پیامبرش اعطا کرده است. نهری که در بهشت خداوند به پیامبرش وعده داده همان کوثر وعده داده شده است.
این که چرا به جای واژه «کثیر» از واژه «کوثر» استفاده شده به این علت است که «کوثر» از یک جهت میتواند صفت باشد به معنی خیر فراوان و از طرف دیگر میتواند موصوف باشد به معنای چیزی که دارای ویژگی خیر فراوان است؛ بر خلاف واژه «کثیر» که تنها دلالت بر زیاد بودن میکند و قید دیگری را با خود بر نمیتابد. بنابراین واژه «کوثر» دارای دو معنی است: 1. فراوانی 2. خیر.
در مجموع، این واژه به معنی «خیر فراوان» است و نه فقط «فراوان»! بنابراین اگر به کسی گفته شود: «هو رجل کوثر» معنای عبارت کامل است و مخاطب منتظر چیز دیگری نیست. اما اگر گفته شود: «رجال کثیر» مخاطب منتظر شنیدن چیز دیگری هم هست که مثلاً متکلم بگوید: کثیر الخیر، کثیر العطاء و... و یا اگر گفته شود: «أقبل الکوثر» یعنی آقا و سروری که کثیر الخیر است آمد، اما نمیتوان گفت: أقبل الکثیر یعنی باید موصوف کتیرا معلوم باشد تا این عبارت معنی بدهد اما در «اقبال الکوثر» خود «کوثر» معنی را کامل کرده و نیازمند چیز دیگری نیست.
از جمله معانی «کوثر»، نهری است که به پیامبر وعده داده شده است. گفته میشود: هو الکوثر (او سرور و سرپرست کثیر الخیری است) اما گفته نمیشود. هو الکثیر. به عبارت دیگر «کوثر» هم میتواند صفت واقع شود و هم اسم و هر دو نیز دلالت بر خیر و فراوانی میکنند. اگر در معنای وصفی باشد به معنی کثیر العطاء و کثیر الخیر بودن است و اگر به معنای موصوف باشد به معنی سید و سروری است که کثیر الخیر است. با این توضیحات ثابت میشود که به کارگیری واژه «کوثر» بهتر از «کثیر» است.
بعضی گفتهاند «کیتر» بر وزن «فیعل» مانند «صیرفت»، صیقل نیز به همین معنی است اما این که چرا «کوثر» گفته شد و نه «کنار»، شاید- خدا میداند- به این علت است که حرف واو از ایاء قوی تر است و از آن جا که خود معنای واژه دارای قوت و کثرت (کثیر الخیر) است، از این رو حرف «واو» هم به جای «یاء» به کار برده شده است.
موصوف در این آیه حذف شده تا دلالت بر اطلاق و عمومیت و فراگیر بودن «خیر» کند، آن گونه که مقید به چیزی نباشد؛ یعنی گفته نشده: ملا کوثرا و یا ماء کوثرا و یا ذریه کوثرا و ... که خود همین نیامدن موصوف دلالت بر مبالغه میکند. در کتاب روح المعانی هم آمده است که حذف موصوف دلالت آشکاری بر مبالغه و شمولیت و گستردگی دامنه «خیر» میکند.(5)از این توضیحاتی که تاکنون گفتیم روشن میشود که «کور» همان خیر مطلق و فراوانی است که دامنهاش از دنیا تا آخرت گسترده است و معلوم است که این بخشش گسترده و دراز دامن نیازمند تأکید شدن است و لذا با واژه «أنَّ» مورد تأکید قرار گرفته است تا که کسی تردید و یا احتمال مجازیتی در این مورد به خود راه ندهد. چنین عطای گستردهای هم چنین نیازمند تعلیم و تفخیم عطا کننده نیز دارد و از این رو ضمیر جمع «نا» به کار برده شده و گفته شده: إنّا. بنابراین هم وجود ادات تأکید مورد نیاز بود و هم با این گستردگی حوزه بخشش، تعظیم و بزرگ جلوه دادن بخشایشگر!
در تفسیر کشاف آمده است: «فوعل» دلالت بر کثرت و اسم مبالغه است. به زن بیابان گردی که فرزندش از سفر بازگشته بود گفته شد: فرزندت با چه چیزی برگشت؟ جواب داد: با مشتی خوبی و خیر... :آب بکوثر!
و گفتهاند که «کوثر» نهری است در بهشت... ابن عباس «کوثر» را به «خیر کثیر» تفسیر کرده است... و معنی آیه این است که از بهترین دنیا و آخرت چیزی را عطا نموده ام که به علت فراوانی و کثرت، پایانی ندارد. و به کسی جز تو هم این عطا صورت نگرفته و عطا کننده این همه نیز من هستم که معبود جهانیانم. برای تو دو چیز رفیع و والا که مورد غبطه و رشک است جمع شده؛ یکی آن که شریف ترین و فراوان ترین بخشش و عطا به تو داده شده و دوم این که بخشنده این عطا هم بزرگوارترین و بزرگ ترین نعمت دهنده است. بنابراین پروردگارت را که به تو عزت و شرافت بخشید و برخلاف میل قوم و قبیله ات که پرستش گر غیر خدایند تو را از منت بر سرگذاشتنهای مردم حفظ نمود، عبادت کن و زمانی که قربانی میکنی بر خلاف روش قومت که برای بتها قربانی میکنند، تو برای او و به نام او قربانی کن.(6)
اکنون نگاهی بیاندازیم به وجوه هنریای که در این سوره وجود دارد:
1- مؤکد شدن با حرف تأکید «إنَّ».
2- اسناد فعل به ضمیر جمع (اعطینا) که دلالت بر عظمت میکند.
3- به کارگیری جمله فعالیه در تمام اسنادها و خبر دادن به وسیله آن به منظور تأکید و اختصاص.
4 - به کار بردن «أعطینا» به جای «آتینا».
5- آمدن مفعول به برای فعل «أعطینا» به شکل ضمیر مخاطب (ک)، و بدون آن که اسم دیگری از قبیل «رسول» و یا «مطیع» و مانند آن برایش آورده شود.
6- به کار بردن «کوثر» به جای «کثیر». در واژه «کوثر» مفهوم «خیر» و هر چه که به معنی «خیر» باشد، وجود دارد.
7- موصوف «خیر» به منظور دلالت بر عمومیت حذف شده است.
8- اجتماع دو چیز بسیار بزرگ و عظیم با هم؛ یکی اعطاء کننده عظیم که همان پروردگار جهانیان است و دیگری بخشش عظیم که همان «کوثر» باشد. هر کدام از این دو به تنهایی میتواند برای بزرگ داشتن و مکرم دانستن یک نفر کافی باشد؛ حالا اگر این دو باهم جمع شوند، دیگر چه تکریمی صورت گرفته است؟!
پینوشتها:
1. فتح الغدیر ج 5 ص 489.
2. از این رو مصداق "کوثر"، دختر پیامبر حضرت فاطمه "س" دانسته شده است.
3. التفسیر الکبیر ج 32 ص 124-128.
4. لسان العرب ماده «کثر» ج 9 ص 148.
5. روح المعالی ج 3 ص 362.
6. کشاف ج 3 ص 362.
سامرایی، فاضل صالح؛ (1392)، درآمدی بر تفسیر بیانی قرآن کریم، مترجم: حمیدرضا میرحاجی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول