برگردان: حمیدرضا میرحاجی
[وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا]
قول روشن تر و آشکارتر در این که مرجع ضمیر در «علی حبه» به که برمی گردد آن است که به «طعام» برمی گردد یعنی آنها با آن که خودشان میل و اشتها دارند و نیاز به آن غذا هم دارند، آن را اطعام میکنند و به دیگران میدهند، مانند این آیه قرآن که: لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ(1 و 2)بعضی گفتهاند: معنی این است که ضمیر «ه» به اطعام (مصدر «یطعمون») برمی گردد، در این صورت معنی این گونه میشود که آنها از روی میل و بدون هیچ اجباری اطعام میکنند و به دیگران غذا میدهند.(3)
و عده ای هم گفتهاند: ضمیر به «الله» برمی گردد و معنای آیه این است که آنها به خاطر حب خدا اطعام میکنند و برای بدست آوردن رضایت او این کار را انجام میدهند.(4) این معنی در آیه بعد مطرح شده که: اِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ.
و بعضی دیگر گفتهاند نظر اولی یعنی بازگشت ضمیر در «حبه» به «طعام» بهتر و درست تر است؛ زیرا در این صورت موضوع ترجیح دیگران بر خود و مسأله ایثار مطرح میشود اما در مورد دیدگاه دوم، این چیزی است که اغنیاء بیشتر آن را انجام میدهند.(5)
و از همه اقوال بهتر آن است که بگوییم همه این معانی درست است و ضمیر میتواند به همه اینها برگردد یعنی آنها از یک طرف، با این که به نیاز دارند، آن را به دیگران میده و این نشانه ایثار آنان است. کار اینان با میل و رضای درونی است و لذا هیچ گونه ناراحتی و کدورت و منتی هم ندارند و لذا از این جنبه از باب «احسان» است. از طرفی دیگر اینان با این کار خود خداوند و رضایت او را مد نظر قرار میدهند و عملشان را برای او خالص میگردانند و از این منظر، کارشان با رویکرد «اخلاص» تفسیر میشود. بنابراین سه رویکرد ایثار و احسان و اخلاص بدین ترتیب یکجا جمع میشوند!
از طرف دیگر خداوند میفرماید: وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ یعنی واژه «طعام» را ذکر میکند. هر چند این معنی در خود لفظ «یطعمون» وجود دارد یعنی نمیگوید: «و یطعمون علی به مسکیناً و ...، زیرا مقصود آن است که این ضمیر به خود لفظ «طعام» برگردد. اگر این واژه ذکر نمیشد، از سویی ضمیر دارای مرجعی نبود که به آن برگردد و از این رو مجبور به قرار گرفتن میشدیم و از سوی دیگر اگر لفظ «طعام» نمیآمد، در این صورت آن معنای این را که از آیه دریافت کردیم و گفتیم که آشکارترین و بهترین و مهمترین دریافتی است که میشود از آیه کرد، منتفی میشد.
ما با توجه به همین معنای نخستین است که مسأله رسیدن به «بر» و نیکی برایمان حاصل میشود، به عبارت دیگر «بر» تنها با این وسیله است که به دست میآید؛ همان طور که خداوند متعال فرموده: لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ذکر واژه «طعام» دربردارنده سه معنی است که ذکر کردیم و اگر حذف میشد تنها دو معنای دوم و سوم بود که باقی میماند! یکی اینکه بگوییم ضمیر به «الله» برمی گردد: علی حب الله و این معنی آشکارتر و روشن تر است و آیه بعد هم همین معنا را افاده میکند. معنای دوم آن که ضمیر را به «اطعام» (مصدر فعل یطعمون) برگردانیم، اما به هر ترتیب ذکر واژه «طعام» در آیه اولی است! در کتاب روح المعانی میخوانیم: آوردن واژه «طعام» با این که فعل «یطعمون» خودش دلالت بر آن میکند، به این منظور است که مرجع ضمیر در «علی حبه» مشخص گردد. از طرف دیگر «طعام» همانند «علم»، مایه استواری و قوام بدن و استقامت ساختار و شاکله وجود آدمی و موجب استمرار و بقاء نفس انسان است. تصریح به آن و ذکر این واژه تأکیدی است بر عظمت کار اینان در مقایسه با دیگران.(6)از طرف دیگر مسکین بر یتیم، مقدم شده و یتیم، هم بر «اسیر، علت مقدم شدن مسکین بر یتیم آن است که «مسکین» دائماً نیازمند است و غذا دادن به او گاهی از روی وجوب است و گاهی هم از روی اختیار مساکین از جمله گروههایی هستند که در مصرف زکات میتوان به آنها کمک کرد. اما «یتیم» چه بسا برخلاف مسکین نیازمند نباشد و ثروتمند باشد و از این رو در مصارف زکات نمیتوان برای آنها جایی قائل بود. و «اسیر» هم گاهی از جمله کفار محسوب میشوند که به اسارت درآمدهاند. بنابراین تقدم و تأخیر این سه برحسب رتبه و جایگاه آنها در موضوع «اطعام» است. گاهی واجب است به مسکین و یتیم کمک شود، برخلاف اسیر که کمک کردن به او اجبار نیست و داوطلبانه است. اکثر علما، احسان به کفار را در سرزمین اسلامی جایز میدانند اما به هر حال آنها مصادیق مصرف واجبات مالی از قبیل زکات نیستند.(7)
به هر حال آیه ابتدا از امرا واجب شروع کرده و در آغاز صحبت از وفای به نذر نموده، سپس مطلبی را که اولی و سزاوارتر بوده در ابتدا مطرح نموده که همان موضوع «مساکین» هستند. «مسکین» شخصی است که همیشه نیازمند است و خداوند آنها را جزء گروههایی قرار داده که واجب الزکاتند و پول زکات را میشود به آنها داد. گروه بعدی «یتیمان» هستند. «یتیم» چه بسا نیازمند نیست اما تحت سرپرستی است و این امر تا زمانی است که به سن بلوغ نرسیده باشد و همچنان یتیم باشد. گروه سوم «اسیران» هستند که اینان مخاطب مصارف واجبات مالی نیستند و نمیتوان واجبات مالی را که بر دوش مسلمانان است، خرج آنها کرد. از سوی دیگر این تقدیم و تأخیر بر اساس کثرت و قلت این گروهها نیز انجام گرفته است.
تعداد «مساکین» از «یتیمان» بیشتر است، زیرا یتیم بودن حتماً با رسیدن به سن بلوغ از میان میرود و دیگر بعد از این زمان به چنین فردی «یتیم» گفته نمیشود، برخلاف مسکین که چه کم سن و سال باشد و چه بزرگسال، باز هم به او «مسکین» گفته میشود. اما «یتیمان» از «اسیران» بیشترند؛ چرا که اسراء از تبعات جنگ محسوب میشوند اما «یتیمان» در هر زمان و هر موقعیتی یافت میشوند. بنابراین تقدیم و تأخیر این سه گروه بر اساس تعداد آنها اتفاق افتاده است.
هم چنین میتوان گفت که این تیم را در بر میزان قدرت و توانایی بر سر هر کالاها و اموال نیز هست. «مسکین» شایستگی و اهلیت کامل را در مصرف دارد اما یتیم اهلیتش ناقص است و البته این امر تا زمانی است که او هنوز یتیم باشد، با زوال این مسأله او نیز امکان تصرف دارد! در این میان «اسیر» بهره مندیش در موضوع تصرف در اموال از همه کمتر است، او هم چون کسی که از لحاظ شرعی از تصرف در مال خود منع شده باشد، او نیز در رفت و آمد و کار خودش مجاز به انجام هر کاری نیست بلکه نیازمند اجازه امام و رهبر جامعه است. بنابراین آیه با این نگاه بر اساس مقدار توانایی و قدرت بر انجام کار و تصرف در اموال، مقدم و موخر شده است.(8)
ذکر «اسیر» در آیه با واژههای «سلاسل» (زنجیرها) و «اغلال» (بندها) که در آیات قبل در مورد کافران آمده بود، تناسب دارد؛ زیرا «اسیر» نیز در بند است و مقید!
نکته قابل توجه آن است که خداوند میفرماید: وَیُطعِمُونَ الطَعَامَ و نمیگوید: «یتصدّقون» (صدقه میدهند) تا این مسأله ویژه صدقات و یا مخصوص کسانی که بر آنها صدقه دادن لازم است و یا کسانی که میتوانند آن را دریافت کنند، نشود. آیه تنها یک انجام فعل "خیر" را به شکل عام و گسترده در نظر داشته، حالا چه بخواهد این کار به شکل صدقه انجام گیرد و یا اکرام، انجام دهنده آن فقیر باشد یا غنی، واجب باشد که این کار را انجام دهد و یا نباشد، اصلاً صحبت از این حرفها نیست، آیه به طور عام از یک کار «خیر» صحبت میکند!
پینوشتها:
1. الکشاف ج 3 ص 296.
2. به نیکی نخواهید رسید تا این که از آن چه دوست دارید انفاق کنید. (آل عمران، 2: 93)
3. روح المعانی ج 29 ص 155.
4. البحر المحیط ج 8 ص 395، الکشاف، ج 3 ص 296 انوار التنزیل ص 774.
5. البحر المحیط ج 8 ص 395.
6. روح المعانی ج 29 ص 155.
7. روح المعانی ج 29 ص 155.
8. ذکر این نکته در این جا ضروری است که این سه گروه در آیه با حرف و او به هم مرتبط شدهاند. حرف واو در زبان عربی برای جمع کردن میان امور مختلف است و عقب و جلو افتادن اسمها دلالت بر رتبه و جایگاه آنها نمیکند. با این نگاه معنای آیه این گونه است که برای مقربان فرقی میان این سه گروه در اطعام کردن نیست! اما از نگاه دیگر این سؤال پیش میآید که هرچند این تقدم و تأخر دلالتی بر جلو و عقب بودن این گروهها ندارد، اما به هر حال خداوند چرا به جای آوردن «مسکین» در ابتدا، آن را در انتها نیاورده؟ در پاسخ به این سؤال میتوان به علل مطرح شده از سوی مؤلف متمسک شد!
سامرایی، فاضل صالح؛ (1392)، درآمدی بر تفسیر بیانی قرآن کریم، مترجم: حمیدرضا میرحاجی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول