ظهور‌یک شاه جدید: رضایت و اضطرار

یکی از پیامدهای بروز نهضت مشروطه تغییر رژیم سلطنتی ایران بود. شاید اگر افکار مشروطه خواهی پایه‌های مشروعیت و اقتدار قاجاریه را سست نمی‌کرد، رضاخان مانند بسیاری از بنیان گذاران سلسله‌های دیگر، جز از راه
سه‌شنبه، 21 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ظهور‌یک شاه جدید: رضایت و اضطرار
 ظهور‌یک شاه جدید: رضایت و اضطرار

 





 

زمینه‌های داخلی

یکی از پیامدهای بروز نهضت مشروطه تغییر رژیم سلطنتی ایران بود. شاید اگر افکار مشروطه خواهی پایه‌های مشروعیت و اقتدار قاجاریه را سست نمی‌کرد، رضاخان مانند بسیاری از بنیان گذاران سلسله‌های دیگر، جز از راه خون‌ریزی، هرگز نمی‌توانست سلسله پیشین را واژگون کند. در حقیقت، طرفداران رضاخان با استفاده از قدرت قانونی مجلس که مهم‌ترین نهاد برآمده از نهضت مشروطه بود، ماده واحده خلع قاجاریه را به تصویب رساندند. و با رأی نمایندگان مجلس شورای ملی، سلطنت در خانواده‌ی رضاشاه موروثی شد.

زمینه فرهنگی

بی‌شک اندیشمندانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده (1227-1295ه.ق) با نمایش نامه‌هایش (1)، محمدخان سینکی مجدالدوله (1224-1298ه.ق) با رساله‌ی کشف الغرایب (2)، میرزا حسین خان سپهسالار اعظم (1242-1299)ه.ق) با گزارش‌های دولتی خود از برقراری مشروطیت در کشور عثمانی و سپس تشکیل اولین کابینه رسمی (3)، مستشارالدوله تبریزی (ف 1313ه.ق) با نوشتن رساله‌ی ‌یک کلمه (4)، میرزا ملکم خان ناظم الدوله (1249-1326ه.ق) با تأسیس روزنامه‌ی قانون (5) و عبدالرحیم طالبوف (1250-1330ه.ق) با نگارش کتاب مسائل الحیات (6) نقش مهمی‌در آشنایی جستجوگران و آگاهی خواهان نسبت به آرمان‌های جدید داشتند. اینان در سال‌های پیش از مشروطه در نوشته‌های خود نظریه حکومت قانون را برای مردم ایران تفسیر کردند، اما افرادی که در جهت آگاهی ایرانیان از عقب‌ماندگی تلاش کردند و آنان را به پیروی از اصول و روش‌های حکومتی غربیان فراخواندند، همگی متأثر از افکار درون‌زا و متکی به فرهنگ بومی‌نبودند، بلکه به طور عمده مترجمانی بودند که پیروی از الگوهای غربی را راه نجات می‌دانستند و با تطبیق ساده‌اندیشانه آن الگوها با شرایط جامعه‌ی ایران « راه‌‎حل‌های جادویی » خود را ارائه می‌کردند. آرمان‌ها و راه‌‎حل‌های پیشنهادی این روشنفکران، به ایجاد زمینه‌های ظهور سلطنت پهلوی - که به هر حال تبلور خواسته‌ی بخشی از روشنفکران ایرانی بود - کمک فراوانی کرد.

احزاب سیاسی

با استفاده از نظر تحلیل‌گران تاریخ معاصر، می‌توان تصویری گویا از آرمان‌های احزاب سیاسی ایران در دوره‌ی مشروطیت به دست آورد.
ملک الشعرای بهار دو حزب انقلابی و اعتدالی را از احزاب عمده‌ی ایران در سال فتح تهران معرفی می‌کند. این دو حزب در مجلس دوم، نام خود را به دموکرات و اجتماعیون - اعتدالیون تغییر دادند. دموکرات‌ها به رهبری حیدرخان عمواوغلی و وکیلانی مثل تقی زاده و سلیمان میرزا اسکندری، طرفدار « انفکاک کامل قوه‌ی روحانی »، ایجاد نظام اجباری، تعلیم مجانی و اجباری و توجه مخصوص به تربیت نسوان و دولتی شدن موقوفات بودند (7) و اعتدالیون در عین مخالفت با این گونه اصلاحات تندروانه به دو اصل کوشش در جریان کلیه امور مملکتی از مرکز و سعی در تنظیم و ازدیاد قوای نظامی‌ موافق اصول جدید معتقد بودند.(8) بهار با اشاره به تقسیم اعتدالیون در مجلس سوم به دو گروه آزادی خواهان و روحانیون، از اختلافات درون حزب دموکرات نیز به تلخی‌ یاد می‌کند. به عقیده او، اگر رهبران دموکرات‌ها از دو دستگی و اختلاف دست می‌کشیدند، انتخابات مجلس چهارم در دست این حزب افتاده و دولتی نظیر آنچه آتاتورک در ترکیه و نازی‌ها در آلمان به وجود آوردند، ایجاد می‌شد. وی می‌گوید عقد قرارداد 1919 باعث بروز اختلاف جدید در حزب دموکرات تضعیف بیشتر آن شد.
با انجام کودتای 1299، حزب جدیدی به نام سوسیالیست به وجود آمد که تمایل آشکاری به کمونیزم و شوروی نشان می‌داد: (9) اما این حزب نیز به همراه دیگر احزاب در مجلس پنجم، در مقابل حزب جدید دموکرات مستقل که بعدها « تجدد » نام گرفت و با همکاری سردار سپه به اکثریتی قاطع دست‌یافت، در اقلیت قرار گرفت. هدف اصلی فراکسیون تجدد در مجلس پنجم به جریان انداختن لایحه‌ی جمهوری و تثبیت رضاخان به عنوان رئیس جمهور بود. (10) با شکست جمهوری خواهی، فراکسیون تجدد با حالت شکست خورده‌ای سکوت پیشه می‌کند و نوبت به سوسیالیست‌ها می‌رسد که با چرخشی ماهرانه خود را به سردار سپه نزدیک سازند و در حُسن خدمت به او از دیگران سبقت بگیرند. در نتیجه، از نظر سیاسی باید گفت که همراهان سیاسی سردار سپه در مجلس، بیشتر کسانی بودند که با الهام از آرمان‌های مشروطه، در مورد لزوم تغییرات و اصلاحات خاصی در جامعه اعتقادات سیاسی روشنی داشتند ولی در عمل به نردبان‌های صعود رضاشاه تبدیل شدند.

روشنفکران

حائری و پس از او عنایت، معتقدند که نویسندگان و متفکران ایرانی در آستانه‌ی انقلاب مشروطه به دو گروه کلی تقسیم می‌شدند. گروهی علمای دینی و طرفداران میراث فکری و معنوی اسلامی ‌و شیعی بودند که در عین جانبداری از مشروطیت، آن را وسیله‌ای برای خدمت به دین می‌دانستند. گروه دیگر، طیفی از روشنفکران پیرو اندیشه‌های سیاسی جدید بودند که از آرمان حکومت پارلمانی و آزادی مطبوعات و احزاب دفاع و به شدت با نهادهای کهن مخالفت می‌کردند. گروه اخیر به سه دسته‌ی جزئی‌تر تقسیم می‌شدند. دسته نخست کسانی بودند که با اعتقاد به مسلک « پوزیتیویسم »، « باورهای غیرعلمی » را کنار گذاشته و تنها به دنبال راه‌‎حل‌های مبتنی بر تجربیات علمی‌ بودند. از این دسته آخوندزاده تندروتر بود و مخالفت با خدا را ابراز می‌کرد، ولی طالبوف اندیشه‌های مثبت مسلمانان را محترم می‌داشت. دسته دوم معتقد به حکومت قانون بودند. آن‌ها تهیه‌ی قوانین را درمان تمام دردهای ایران می‌دانستند. میرزا حسن خان مشیرالدوله و میرزا ملکم خان از منادیان اصلی این فکر بودند. دسته سوم معتقدان به « لیبرالیزم » و طرفداران حقوق ذاتی ابنای بشر بودند. نهاد قانونی مورد نظر این گروه، پارلمان، نماینده عقاید و نگاهبان حقوق مردم در برابر حکومت بود. (11)
عنایت، گروه روشنفکر را زمینه‌ساز اصلی حکومت رضاشاه می‌داند. او معتقد است اغلب روشنفکرانی که در نوشته‌های خود از آزادی‌های فردی و حقوق ملت سخن می‌گفتند در عمل سیاسی به تقویت دستگاه‌های حکومت مرکزی به خصوص تأسیس قشون نیرومند و آراسته نظر داشتند. این تناقض در نظر و عمل به خاطر ظهور ضعف‌های واقعی حکومت در جریان جنگ‌های ایران و روس بود که توجه به راه‌‎حل‌های عاجل را ضروری می‌ساخت. (12)

آثار سیاسی نهضت مشروطه

کاتوزیان در تقسیم‌بندی کاربردی‌تری سه نوع گرایش ملی گرایانه را در فاصله زمانی مشروطه تا ظهور رضاشاه شناسایی کرده است. گروه اول، ناسیونالیست‌های تجددگرا بودند. آن‌ها ناشکیبا و سخت شیفته‌ی شکوه و جلال شاهنشاهی باستانی ایران پیش از اسلام و خواستار برداشته شدن تمام موانع پیشرفت فرهنگی و علمی، از جمله مذهب بودند این گروه از حمایت روزنامه‌نگاران و هیجان‌سازان برخوردار بودند و ارزش‌های اشرافی کهن را به سخره می‌گرفتند. شاعرانی چون عشقی، عارف، فرّخی و لاهوتی مبلّغان این گروه و شماری از روشنفکران، وکیلان و نظامیان برجسته چون سلیمان میرزا اسکندری، علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش، فرج الله بهرامی، علی دشتی، سرهنگ حبیب الله شیبانی، امیر احمدی، ‌یزدان پناه و امیر طهماسبی از سران سیاسی، فرهنگی و نظامی ‌این گرایش به شمار می‌آمدند.
گروه دوم ناسیونالیست‌های لیبرال‌ یا قانون‌گرا بودند. این گروه فرآورده‌ی انقلاب مشروطه و خواستار آزادی فردی، عدالت قضایی و توزیع قدرت سیاسی بودند. گرچه این گرایش مذهبی نبود، ولی می‌توانست به راحتی با مذهبی‌ها کنار بیاید و حمله به مذهب را برای اهداف خود مضر می‌دانست. شخصیت‌های برجسته و محترمی ‌چون میرزا حسن مشیرالدوله، میرزا حسین مؤتمن الملک، میرزا حسن مستوفی الممالک و دکتر محمد مصدق السلطنه نمایندگان اصلی این گرایش بودند. رهبران این گروه ضمن پای‌بندی کامل به دستاوردهای نهضت مشروطه، خواستار تحول به سوی قانون‌گرایی و حاکمیت نظم در سراسر کشور بودند.
گروه سوم ناسیونالیسم مذهبی بود. این گروه از آرمان‌های مذهبی مردم ایران برخاسته بودند و بر قشر وسیعی از بازاریان و توده مردم سلطه‌ی معنوی داشتند. آن‌ها در دفاع از حکومت قانون و ضرورت تقسیم قوا و استقلال قوه‌ی قضائیه بسیار جدی و انعطاف‌ناپذیر بودند. افرادی چون محمدهاشم میرزا افسر، میرزا‌هاشم آشتیانی، سید ابراهیم ضیاءالواعظین، شیخ محمد علی تهرانی، فیروز آبادی، حائری زاده، کازرونی و برتر از همه، سید حسن مدرس، از اعضا و رهبران این گرایش بودند. اگرچه بسیاری از حامیان این طرز فکر بعدها تغییر جهت داده و حتی به صف موافقان رضاشاه پیوستند، ولی این نوع طرز فکر در تاریخ باقی ماند. (13)
با جمع بندی نظرات این چهار تاریخ پژوه می‌توان نتیجه گرفت که قبل از به قدرت رسیدن رضاخان ‌یک جریان روشنفکری و ادبی با پتانسیل بسیار زیاد و حمایت مردمی‌ اندک، این فکر را ترویج می‌کرد که چاره‌ی همه‌ی دردهای ایران، انقلابی همه جانبه در فرهنگ ملت و بنیادهای سیاسی حکومت است. در دوران پس از فتح تهران، تفکر سیاسی حاکم بر حزب انقلابی‌ یا دموکرات با شعارهای سیاسی فراکسیون تجدد در مجلس پنجم شباهت بسیاری زیادی داشت. این گروه‌ها از نظر سیستم مطلوب حکومتی غرب‌گرا، از نظر ارزش‌های فرهنگی و پشتوانه ایدئولوژیک خواستار تجدد عظمت باستانی ایران و در برخورد با جریانات مخالف خود کاملاً پراگماتیست و ماکیاولیست بودند. اگرچه ابتدا شاخه‌ی ادبی این گروه به صحنه آمد و در میان مردم نفوذ کرد، اما به تدریج سیاستمداران و پس از آن، نظامیان وارد صحنه شدند. این سه قشر، هر‌یک به دنبال هدف خود بودند. شاعران و ادیبان استقلال و عظمت باستانی کشور را می‌خواستند و سیاستمداران به دنبال آزادی‌های سیاسی، حکومت قانون و محدودیت قدرت سلطنت بودند، اما در این میان، نظامیان خواسته‌ای فراتر داشتند. آن‌ها به دست گرفتن قدرت حکومت مرکزی و تأسیس قشون قوی را - ولو به بهای فدا شدن آزادی مدنی و سیاسی - ترجیح می‌دادند و بالطبع خود را شایسته‌ترین افراد برای رهبری این حکومت مقتدر می‌دانستند و در عمل نیز موفق شدند با استفاده از نردبان احساسات ملی و میهنی به قدرت مطلقه دست‌ یابند.

زمینه‌های خارجی

از پایان استبداد صغیر تا قرارداد 1919:

از پایان استبداد صغیر تا کودتای 1299‌یک دهه بیشتر فاصله نیست. این فاصله ده ساله‌ی تاریخ از مبهم‌ترین بخش‌های زندگی مردم ایران است. درباره این دوره که « آوری » آن را دوره‌ی « زوال امید » می‌نامد، (14) تحقیقات داخلی بسیار اندک و تحقیقات خارجی نیز به طور موردی منتشر شده است.
با خلع محمدعلی شاه باید احمدشاه، فرزند دوازده ساله‌اش، به سلطنت می‌رسید، اما به علت صغر سن، ناصرالملک که تحصیل کرده‌ی اَکسفورد و در زمره روشنفکران بود به نیابت سلطنت برگزیده شد. وی خواستار پیاده شدن سیستم دو حزبی انگلیسی در ایران بود. در زمان وی دو حزب اعتدالیون و دموکرات در مجلس شکل گرفت. نخست وزیری سپهدار رشتی با طرفداری حزب اکثریت (اعتدالیون) ممکن شد و پس از آن، این دو حزب نقش مهمی‌ را در تاریخ مشروطه ایفا کردند. دعوت از شوستر، کارشناس مالی امریکایی و اقدامات وی در اصلاح مالیه، موجب مخالفت شدید روسیه شد و در نتیجه‌ی اولتیماتوم روس‌ها، بین کابینه و مجلس اختلاف افتاد. مجلس اولتیماتوم روس‌ها را رد کرد، ولی کابینه‌ی صمصام‌السلطنه بر ضد مجلس کودتا کرد و مجلس منحل شد. در نهایت، در 2 محرم 1330 به خدمت شوستر خاتمه داده شد. (15)
تاج گذاری پادشاه 18 ساله در 7 شعبان 1332 انجام شد. مجلس در همان سال دوباره گشوده شد و روشنفکران مقیم خارج روح آزادی خواهی و استبداد ستیزی را به شدت تقویت کردند. در فاصله میان تاج گذاری احمدشاه و افتتاح مجلس، مستوفی الممالک - رئیس الوزرا - زمینه‌ی اصلاحات را فراهم آورد. ولی در 1915 (1334ه.ق) بر اثر بروز جنگ اول، تجزیه و ویرانی ایران آغاز و انجام هرگونه اصلاحات متوقف و دخالت روس و انگلیس در کشور موجب سقوط کابینه‌های متعدد شد.
با قدرت گرفتن کابینه‌ی وثوق‌الدوله، سیاست خارجی ایران تحرک بیشتری پیدا کرد. در انگلستان نیز مسئله ایران مورد توجه جدی کابینه‌ی جنگ بود. در تاریخ 30 دسامبر 1918، در جلسه‌ای به ریاست لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس، اعلام شد که حفظ امنیت ایران در شمال، شرق و جنوب سالیانه سی میلیون پوند هزینه دارد. لرد کرزن برای کاهش این هزینه‌ی سنگین و تثبیت امنیت ایران، پیشنهاد کرد که ‌یک قشون ملی ایرانی تحت‌نظر افسران خارجی و فرماندهی ‌یک ژنرال انگلیسی ایجاد شود و امور مالی ایران نیز با استفاده از کمیسیونی مرکب از متخصصان خارجی و هدایت‌ یک نماینده از خزانه‌داری انگلستان اصلاح شود. با این پیشنهاد موافقت شد و کمیته‌ی شرق وزارت خارجه به سرپرستی شخص کرزن مأمور اجرای آن شد. (16) پس از مذاکرات سیاسی چند ماهه و تطمیع طرف‌های ایرانی، (17) در اوت 1919 قرارداد بین انگلستان و نخست وزیر ایران - وثوق الدوله - منعقد شد. براساس این قرارداد آرمیتاژ اسمیت، کارمند خزانه‌داری انگلستان، مشاور مالی دولت ایران و ژنرال دیکسون رئیس کمیسیون تجدید سازمان ارتش ایران شد.
در واقع، هدف این قرارداد تقویت ایران برای مقابله با نفوذ شوروی در هند بود. این قرارداد شامل تعهد بریتانیا به احترام به استقلال و تمامیت ارضی ایران، وعده اعزام مستشاران مورد نیاز با هزینه‌ی ایران، تشکیل کمیسیون مشترک نظامی‌ ایران و انگلیس برای تأسیس نیروی نظامی‌ متحدالشکل و پرداخت وام بلندمدت از سوی انگلیس به ایران بود. (18)
ایرانیان به شدت به این قرارداد حمله کردند و امضا کنندگان آن به عنوان خائن و کارگزار انگلیس مورد هجوم تبلیغاتی قرار گرفتند. (19) امریکا و فرانسه نیز از ‌یک طرفه بودن این قرارداد، رنجیدند و دولت بلشویکی نیز با روش‌هایی غیرمستقیم با بهانه کردن این قرارداد به توسعه نفوذ خود در شمال ایران پرداخت. (20) شرایط اقتصادی انگلیس نیز اجازه‌ی اجرای کامل بندهای قرارداد را نمی‌داد و در داخل پارلمان هم مخالفان عمده‌ای به فعالیت پرداخته بودند. در نتیجه، با وجود امضای قرارداد، انگلیس بسیاری از نیروهای خود را از شمال ایران فرا خواند و نتوانست در جریان‌ یورش اردیبهشت 1299 نیروهای روسی، کمکی به دولت ایران بکند. حمله‌ی روس‌ها به گیلان در حکم مرگ قرارداد بود و در پایان، منوط کردن پذیرش قرارداد به تصویب مجلس، در جریان سفر احمدشاه به انگلستان، امید انگلستان را به امکان اجرای قراداد به ‌یأس تبدیل کرد. (21)

سیاست خارجی انگلستان و رسیدن رضاشاه به قدرت

رابطه‌ی شکست قرارداد 1919 و انجام کودتای 3 حوت 1299 و به قدرت رسیدن رضاخان از موضوعاتی است که در طول هفتاد سال گذشته مورد بحث مورخان و سیاستمداران بوده است. عده‌ای انگلستان را طراح اصلی کودتا دانسته و رضاخان و سید ضیاء را صرفاً عوامل خود فروخته‌ی انگلیس برای اجرای مفاد قرارداد 1919 در قالب حکومت جدید می‌دانند. دیگران به عوامل داخلی بهای بیشتری داده و نقش انگلستان را تا حد مخالفت نکردن تنزل می‌دهند. آخرین نظر وجود اختلاف و نابسامانی در رده‌های مختلف سیاست خارجی انگلیس و استفاده‌ی ماهرانه سران کودتا از ناهماهنگی عوامل انگلیس در ایران و کارشناسان وزارت خارجه در لندن است.

نظریه‌ی اول:

 وابستگی

نخستین نظریه -‌ یعنی وابستگی کودتا به سیاست شرقی انگلستان و وابستگی مستقیم بانیان آن به انگلیسی‌ها -‌ یکی از اصول بدیهی برخی از تاریخ نگاران معاصر و بیشتر مردم در جریان تحلیل دوران سلطنت پهلوی است. مصطفی فاتح در این زمینه می‌نویسد:
« انگلستان هم صلاح منافع خود را در این می‌دانست که در ایران حکومت مقتدری به وجود آید تا از نفوذ افکار انقلابی و از دست دادن منافع نفتی جلوگیری کند. نقشه‌هایی طرح و اجرا شد که به قول سیاستمداران و نویسندگان خارجی و به قول خود انگلیسی‌ها مظهر بدوی آن کودتا، و سپس حکومت بیست ساله بود. »(22)
یحیی دولت آبادی معتقد است:
« کمیته‌ی آهن که در اصفهان تحت نظر کلنل‌ها یک انگلیسی و با شرکت فیروزمیرزا نصرت الدوله تشکیل داده شده بود با سید ضیاءالدین طباطبایی روزنامه نگار طرفدار انگلیس در رابطه بود تا مقدمات دست گرفتن قدرت حکومتی و اجرای روح قرارداد 1919 را فراهم کند. »(23) حسین مکی نیز به نقل خاطرات افسر ارشد ایرانی لشکر قزاق که در قزوین شاهد ملاقات رضاخان با ژنرال « آیرون ساید » و دیگر افسران انگلیسی بود. می‌پردازد.(24) پیش از او ملک الشعرای بهار نیز از قول تلگرافچی اردوی قزاق منجیل، از حضور بلندمدت شبانه رضاخان در اردوی انگلیسی‌ها سخن می‌گوید. (25) ژنرال آیرون ساید (فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال ایران) در خاطرات خود با افتخار می‌پذیرد که در واقع او طراح اصلی کودتاست. (26) در خبری که تایمز در 6 اسفند 1299 نقل کرده است، جنبه‌ی جانبدارانه‌ای نسبت به کودتا وجود دارد:« تلگرافی که در تاریخ 21 فوریه از‌ یک منبعی انگلیسی از تهران به لندن رسیده، اشعار می‌دارد که سه هزار تن از قزاق‌های شجاع ایران از پادگان‌های قزوین و همدان به فرماندهی رضاخان در همان روز به طرف تهران حرکت کرده اند. »(27)
تحقیقات جدیدتر درباره‌ی به قدرت رسیدن رضاخان، بر نقش‌ یک هندی زردشتی پارسی‌تبار به نام اردشیر جی ریپورتر تکیه می‌کند. (28) وی‌ یکی از برجسته‌ترین کارشناسان سیستم اطلاعاتی انگلستان در ایران بود و طی اقامت طولانی در کشور (از 1893 میلادی) درباره‌ی شخصیت‌های سیاسی و نظامی ‌مشروطه و سال‌های پس از آن مطالعه می‌کرد. او رضاخان را به عنوان بهترین کاندیدای حکومت انتخاب و به ژنرال آیرون ساید معرفی می‌کند. اردشیر جی تا آخرین سال حیاتش (1311شمسی) به عنوان مشاور برجسته و رابط سیاسی انگلستان با رضاخان عمل کرده است.
همچنین، این تحقیقات بر نقش عوامل ایرانیِ انگلیس‌ها، از جمله میرزا کریم خان رشتی (خان اکبر) و سردار محبی، در معرفی رضاخان به انگلیس‌ها و زمینه‌سازی برای قدرت رسیدن وی از طریق « کمیته زرگنده » تأکید می‌کند.(29) اعضای کمیته زرگنده، به نوشته‌ی دولت آبادی، محمود جم، دکتر منوچهرخان، میرزا موسی خان، مسعودخان، ملک الشعرای بهار، میرزا کریم خان گیلانی، دکتر مؤدب الدوله کرمانی، سید محمدتدیّن بیرجندی، اپیکیان ارمنی و میرزا محمدصادق طباطبایی بودند. کمیته زرگنده که از طریق میرزاکریم خان و سیدضیاء روابط ویژه‌ای با عناصر انگلیسی داشت، موظف بود تا طرح ایجاد تمرکز در دولت ایران را اجرا کند. دولت آبادی معتقد است، اعضای کمیته زرگنده می‌خواستند رئیس دولتی را بر سر کار آورند که با مقاصد خصوصی آن‌ها همراه و با اجرای قرارداد نیز موافق‌ یا حداقل نسبت به آن بی‌طرف باشد. از طرف دیگر با جایگزینی تعدادی از اعضای کمیته در پست‌های وزارتی، رفته رفته زمام امور دولت را در دست گرفته و مقاصد انگلیس‌ها را در اجرای قرارداد برآورد. (30) به این ترتیب، سپهدار رشتی (فتح الله اکبر) به ریاست وزرا و وزارت کشور منصوب شد. مهدی بامداد نیز می‌نویسد: در 1299 چون قرار بود که کودتا شود، او - سپهدار رشتی - به دستیاری میرزا کریم خان رشتی، پسر عمویش که با جاهایی ارتباط کامل داشت، روی کار آمد.(31)

نظریه دوم:

 وابسته نبودن و همسویی تصادفی

نظریه دوم در مورد به قدرت رسیدن رضاخان، بر توانایی‌های شخصی وی تأکید و او را شخصیتی مستقل، ملی‌گرا و مخالف جدی نفوذ خارجی‌ها در ایران قلمداد می‌کند. در این دیدگاه، رضاخان که از نابسامانی اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور، به خصوص آشفتگی نظام ارتش، فلاکت سربازان و بی‌لیاقتی دولت‌های حاکم، سخت متأثر شده بود، با کمک نیروهای تحت امر خود به طرف تهران حرکت کرد و به تدریج در قدرت سهیم شد و مدارج ترقی را طی کرد. وی با کسب قدرت، فرصت‌ یافت تا به اهداف عالیه‌اش، از جمله قطع نفوذ خارجیان برسد.
این دیدگاه در دو سطح ارائه شده است. در سطح اول که عامه مردم و ناآگاهان به دقایق تاریخی را مخاطب قرار می‌دهد، درباره نقش موافقت‌ یا مخالفت قدرت‌های خارجی در به قدرت رسیدن رضاخان بحث نمی‌شود و صرفاً بر جنبه‌های داخلی کودتا تأکید می‌شود. از نظر زمانی، قدیمی‌ترین سند در مورد این دیدگاه، اعلامیه‌های منتشر شده بانیان کودتا در آغاز کار است. (32) این تحلیل در ابلاغیه‌ی رضاخان به مناسبت سالگرد کودتا، در پاسخ به نوشته‌های روزنامه‌ها، به نحو بارزی به چشم می‌خورد. (33) در سال 1304، مقارن به سلطنت رسیدن رضاشاه، همکار دیرین او - امیر عبدالله طهماسبی - در کتاب قطوری که تحت عنوان شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه نگاشت، جنبه‌های داخلی کودتا و نقش تاریخی رضاشاه در احیای ایران را با تفصیل بیشتری بیان کرد. (34) از آن زمان به بعد، تاریخ نگاری رسمی‌ ایران در طول پنجاه سال سلطنت پهلوی، این دیدگاه را دست‌مایه اصلی کار خود قرار داد. (35)
سطح دوم که بیشتر مصرف خارجی دارد، جنبه‌های علمی ‌و تحقیقی کار را نیز در نظر گرفته است. با توجه به اسناد انکار ناپذیر، مبنی بر حداقل اطلاع انگلیس‌ها از امکان کودتا، (36) از نوعی همسویی کاملاً طبیعی و تصادفی بین حرکت وطن خواهانه‌ی رضاخان و سیاست انگلستان در مورد تقویت ایران به عنوان سپر دفاعی هندوستان در مقابل توسعه نفوذ شوروی کمونیستی، سخن گفته می‌شود. عملیات بعدی رضاشاه از جمله الغای کاپیتالاسیون، فشار شدید بر شرکت نفت انگلیس و ایران برای افزایش سهمیه ایران، پایین کشیدن پرچم انگلیس در بنادر جنوب، سرکوب شیخ خزعل که از حمایت تام انگلستان برخوردار بود، همکاری وسیع اقتصادی و تجاری با آلمان نازی در دوران جنگ دوم جهانی و در نهایت استعفا و تبعید رضاشاه که تحت فشار انگلستان صورت گرفت، همگی به عنوان دلایل استقلال سیاسی وی تلقی می‌شود.
قدیمی‌ترین سند در مورد این تحلیل، قسمتی از وصیت نامه‌ی اردشیر جی ریپورتر است که در نوامبر 1931 (آبان 1310) نوشته شده است. روزنامه دیلی اکسپرس در 1973 با انتشار مقاله‌ای به محتویات این وصیت‌نامه اشاره کرد. (37) و در 1977 گوشه‌هایی از آن در کتاب انگلیس‌ها در میان ایرانیان منتشر شد. (38) بالاخره در سال 1370 (ه.ق) گزیده‌ی خاطرات اردشیر جی در مورد رابطه‌اش با رضاشاه - که فرزندش، شاپور جی ریپورتر، از انگلیسی و گجراتی ترجمه کرده است - در ایران منتشر شد. (39) او رضاخانِ سال 1917 را با صفات بی‌باک، تودار و مصمم معرفی می‌کند. آتش مهر ایران را در دلش شعله‌ور دیده و نجات ایران را به دست او می‌داند. ریپورتر در عین تصریح به رابطه با رضاخان قبل از کودتا و این که او رضاخان را به آیرون ساید معرفی کرده است بر استقلال رأی رضاشاه تأکید می‌کند. اردشیر جی با پیش‌بینی این که بعدها رضاشاه متهم به همدستی با انگلیسی‌ها خواهد شد، می‌نویسد:
«بیم آن دارم که تعبیر و تفسیر حوادث جهان و ایران همزمان با کودتای رضاخان به آیندگان چنین غلط وانمود کند که رضاخان مهره‌ی شطرنجی بیش نبود که در بازی دو حریف مقتدر روس و انگلیس به له این و علیه آن به کار رفت. این چنین تعبیری به همان اندازه غلط است که غیر منصفانه ».
وی با پذیرش این که به طور قطع برچیده شدن رژیم قاجار به ضرر سیاست روس، پس مورد استقبال و حمایت انگلستان بود، تأکید می‌کند که « (در) نهایت بین سیاست انگلیس و آنچه منجر به کودتای 21 فوریه 1921 گردید‌ یک نوع اشتراک و تصادف منافع و مصالح بود ». وی باز تصریح می‌کند که « قیام رضاخان زاییده و مخلوق مستقیم سیاست انگلیس نبود ». صحیح‌تر آن است که بگوییم در این مرحله، سیاست انگلیس در مناسبات خود با ایران چنین تشخیص داد که صلاحش در این است که با آمال میهن پرستانه‌ای که رضاخان مظهر آن بود، همگام شود.(40)

نظریه‌ی سوم:

ناهماهنگی سیاست خارجی و سازمان‌های اطلاعاتی - نظامی‌ انگلستان

اما دیدگاه سوم - ‌یعنی وجود اختلاف و نارسایی در رده‌های مختلف سیاست خارجی انگلیس و استفاده ماهرانه سران کودتا از این ناهماهنگی - در واقع ادامه دیدگاه دوم است. در این دیدگاه، ژنرال آیرون ساید به عنوان نظامی ‌برجسته، خود در مورد انتخاب رضاخان تصمیم می‌گیرد و آن را نیز اجرا می‌کند. این نظر به تعهدی اشاره می‌کند که آیرون ساید از رضاخان گرفته و او را متعهد ساخته است که بدون اجازه او تعرضی به سلطنت احمدشاه نکند. در ادامه داستان، رضاخان تصمیم به کنار گذاشتن احمدشاه می‌گیرد و قاصدی شخصی به لندن می‌فرستند و موافقت آیرون ساید را جلب می‌کند.
در این دیدگاه، رضاخان (مانند عده‌ای دیگر) به علت شرایط داخلی به فکر کودتا بود و سیستم و سیاست خارجی انگلستان نیز در این قضیه دخالتی نداشت، اما ژنرال آیرون ساید که با اختیارات تام به ایران آمده بود به لزوم کودتا پی برده، آن را برای رفع مشکلات لازم می‌دید. در واقع، آیرون ساید با انتخاب رضاخان به عنوان فرمانده اردوگاه قزاق بدون هماهنگی با وزارت خارجه راه کودتا را هموار کرد و رضاخان با اراده‌ی خود آن را به انجام رساند. (41) خاطرات آیرون ساید نیز به اختلاف وی با دستگاه وزارت خارجه اشاره دارد. (42) اسناد وزارت خارجه انگلستان نیز بر وجود اختلاف‌نظر جدی بین کرزن و نورمن در مورد حمایت از دولت کودتا دلالت می‌کند. (43)
کاتوزیان نیز دیدگاهی این چنین را ترویج می‌کند. وی به هشدار کرزن به لورن (وزیر مختار انگلیس در ایران) در 1302، درباره این که به « رضاخان اعتماد نکن چون به راحتی قادر است به شیرینی حرف بزند و به تلخی عمل کند » و نیز به نامه آرمیتاژ اسمیت به وزارت خارجه انگلیس مبنی بر این که « رضاخان به هر کس که با او بوده، خیانت می‌کند و از حکومت پادشاه (انگلیس) منزجر است » اشاره می‌کند و می‌گوید رئیس بخش شرقی در وزارت خارجه‌ی انگلیس به محض شنیدن خبر تاج‌گذاری رضاخان، او را غاصب خواند. (44)
در نتیجه، این دیدگاه رضاخان را فردی بسیار زیرک می‌داند که با جلب رضایت ‌یک مأمور اطلاعاتی و ‌یک سردار نظامی ‌دست به کودتا می‌زند و سیاست خارجی انگلستان را در مقابل کار انجام شده قرار می‌دهد و چون به هر حال تمرکز قدرت در ایران برای آن کشور مطلوب بوده، علیرغم وجود مخالفت با شخص رضاخان، به اجبار به این امر تن در داده و از مخالفت با دولت جدید خودداری می‌کند.
قضاوت نهایی در مورد چگونگی رابطه‌ی رضاخان و سیدضیاء با دستگاه‌های اطلاعاتی - نظامی ‌و سیاسی انگلستان در ایران با انتشار بیشتر اسناد انگلستان - به گونه‌ای غیرگزینشی - ممکن خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- درباره‌ی میرزا فتحعلی آخوندزاده، نگاه کنید به: فریدون آدمیت، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده (تهران، امیرکبیر، 1349).
2- درباره‌ی محمدخان سینکی، نگاه کنید به: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران (تهران، زوار، 1357)، ج3، صص 286-289.
3- درباره‌ی میرزا حسین خان سپهسالار، نگاه کنید به: فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون (تهران، خوارزمی، 1351).
4- درباره‌ی مستشارالدوله تبریزی، نگاه کنید به: ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان (تهران، آگاه، 1362) جلد‌ یکم، صص 177-186.
5- درباره‌ی میرزا ملکم خان، نگاه کنید به: محیط طباطبایی، مجموعه‌ی آثار میرزا ملکم خان (تهران، علمی، بی‌تا).
6- درباره‌ی عبدالرحیم طالبوف نگاه کنید به: فریدون آدمیت، « اندیشه‌های طالبوف » مجله سخن، شماره‌ی 16، 1345.
7- مرام نامه فرقه سیاسی دموکرات ایران در مأخذ زیر چاپ شده است: منصوره‌ی اتحادیه، مرام‌نامه‌ها و نظام‌نامه‌های احزاب سیاسی ایران در دومین دوره‌ی مجلس شورای ملی، (تهران، نشر تاریخ ایران، 1361)، صص 1-9.
8- دستور مشروح مسلکی اجتماعیون - اعتدالیون در مأخذ پیشین، صص 91-121 چاپ شده است.
9- درباره‌ی حزب سوسیالیست، نگاه کنید به: بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج 1، صص 130-135.
10- درباره‌ی رابطه‌ی حزب تجدد و رضاخان، نگاه کنید به: همان، ج 2، صص 27-29.
11- عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران (تهران، امیرکبیر، 1360)، صص 11-75.
12- حمید عنایت، « در حاشیه برخورد آرا در انقلاب مشروطیت »،‌یادنامه استاد مطهری، به کوشش عبدالکریم سروش (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1363)، ص 149-158.
13- محمد علی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، مترجم: محمدرضا نفیسی (تهران، پاپیروس، 1366)، ج 1، ص 116-125.
14- پیترآوری، تاریخ معاصر ایران، مترجم: محمد رفیعی مهرآبادی (تهران، عطایی، 1369 خورشیدی)، ج 1، صص 293-303.
15- برای آگاهی از جریان دقیق وقایعی که منجر به بسته شدن مجلس شد، نگاه کنید به: اتحادیه، مرام نامه‌ها و...، صص 243-263.
16- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران (تهران، نشر ناشر، 1362)، ج اول، ص 15-20.
17- نصرت الدوله، صارم الدوله و وثوق الدوله مبلغ 131000 پوند از وام انگلستان را به طور شخصی برداشت کردند. به نقل از اسناد وزارت خارجه انگلستان، سند شماره 583 که در این کتاب درج شده است: ادموند آیرون ساید، خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرون ساید، مترجم: بهروز قزوینی (تهران، نشر آدینه، 1363)، ص 89. سید حسن تقی‌زاده نیز جریان اخذ رشوه و پس گرفتن آن را در دوران تصدی وزارت مالیه شرح داده است. نگاه کنید به: سید حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار (تهران، علمی، 1368)، صص 193-196.
18- متن کامل قرارداد مأخذ زیرچاپ شده است: حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران (تهران، نشر ناشر، 1362)، ج اول، صص 20-23.
19- برای آگاهی از جوّ ایران پس از علنی شدن قرارداد نگاه کنید به:
20-‌ یحیی دولت آبادی، حیات‌ یحیی، ج 4 (تهران، فردوسی، 1362، صص 133-141. آوری، تاریخ معاصر، ص و حوادث مربوطه به آن خاطرات، وحید، شماره 39، صص 34-39. و شماره 40، صص 35-37.
21- برای آگاهی از نظرات مختلف درباره‌ی نقش احمدشاه در اجرا نشدن قرارداد 1919، نگاه کنید به: بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج 2.
22- مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران (تهران، پیام، 1358)، ص 16.
23-‌ یحیی دولت آبادی، حیات‌ یحیی (تهران، فردوسی، عطار، 1361)، ج 4، ص 115.
24- حسین مکی، تاریخ بیست ساله، ج 1، ص 202-207.
25- بهار، تاریخ احزاب سیاسی ایران، ص 188.
26- آیرون ساید، خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرون ساید، ص 14.
27- فتح‌الله اسفندیاری، رستاخیز ایران (تهران، چاپخانه سازمان برنامه (تاریخ مقدمه)، 1355)، ص 4.
28- این تحقیقات به طور عمده با تکیه بر اسناد اطلاعاتی به جا مانده از رژیم پهلوی انجام و با این ویژگی‌ها منتشر شده است. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی 2 جلد (تهران، اطلاعات، 1370)
29- همان، ج2، ص 76.
30- ‌یحیی دولت آبادی، حیات ‌یحیی، ج 4، ص 164.
31- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 3 (تهران، زوار، 1357)، ص 53.
32- متن این اعلامیه‌ها در مأخذ زیر چاپ شده است: بهار، تاریخ احزاب سیاسی ایران، ص 86 و صص 106-108.
33- متن این ابلاغیه در مأخذ پیشین چاپ شده است، صص 185-189.
34- عبدالله امیر طهماسبی، شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه، چاپ سوم (تهران، دانشگاه تهران، 1350 خورشیدی).
35- برای آگاهی بیشتر از این تاریخ نگاری‌های رسمی، نگاه کنید به: منابع و مأخذ در پایان کتاب.
36- این موضوع در هیچ‌ یک از سه تحلیل انکار نشده و در مأخذ زیر بر آن تصریح شده است. آیرون ساید، سفرنامه، ص 210.
37- متن این مقاله در مأخذ زیر چاپ شده است: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 9-19.
38- دنیس رایت، انگلیس‌ها در میان ایرانیان، مترجم: لطفعلی خنجی (تهران، امیرکبیر، 1359)، ص 180 به بعد.
39- مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 146-159.
40- همان، ص 149.
41- حسن اخوی، « درباره‌ی کودتای 3 حوت 1299 »، ره آورد، شماره‌های 28-24. لوس آنجلس، 1367-1368.
42- آیروسن ساید، سفرنامه، ص 13.
43- همان، صص 87-234.
44- محمد علی (همایون) کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ص 138.

منبع مقاله :
آشنا، حسام‌الدین؛ (1388)، از سیاست تا فرهنگ، تهران: سروش، چاپ دوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط