نویسنده: رحمتالله معمار
در یک تعریف کلی، رهیافت سیاسی، معطوف به توضیح فرصتها و مضایق ساختاری و نهادی ماهیتاً سیاسی و یا تلاشهای بسیجگرانهی داعیان قدرت برای جلب رأی شهروندان. در تبیین مشارکت سیاسی و به طور خاص، رأی دهی میباشد (نک. رزنستون و هانسن، 1993، ص 6). به تعبیری وسیعتر، در حالی که رویکرد اجتماعی به مشارکت سیاسی، درصدد شناخت ریشهها و منابع اجتماعی امر سیاسی (در اینجا: میزانهای رأی دهی) میباشد؛ رویکرد سیاسی، نوعاً در پی شناسایی ریشههای سیاسی امر سیاسی است. دو نظریهی رایج در این رویکرد عبارتند از نظریهی نهادی یا نهادگرا، و مدل بسیج.
نظریهی نهادی
نظریهی نهادی در رویکرد سیاسی، بر نقش و تأثیر محیط نهادی در جهتگیری و میزان مشارکت انتخاباتی تأکید میکند. این نظریه به فرصتها و مضایقی که ساختار سیاسی و نهادهای حکومتی برای مشارکت سیاسی فراهم میآورند، اهمیت میدهد. (1) طراحان این نظریه (دوورژه، 1963؛ پاول، 1986؛ جکمن، 1987) بر انواع مجالها و محدودیتهایی تمرکز میکنند که این نهادها برای افراد و گروهها در مسیر پاسخ منطقی به فرصت مشارکت سیاسی ایجاد مینمایند (نک. براتون، 1999، ص 553؛ نوریس، 2003، فصل دوم، ص 1). به طور خاص، طرفداران از این نظریه در جهت اثبات تأثیرات علّی و مستقل عوامل نهادی نوعاً سیاسی (نظیر قوانین ثبتنام، فرمولهای انتخاباتی، چهارچوبهای نهادی انتخابات، نظامهای حزبی ...) احتجاج میکنند (به عنوان مثال، نک. آلموند و پاول، 1377، ص 98-99؛ پاول، 1986، ص 17؛ لیچباخ و زوکرمن، 1997، ص 122؛ اریکسون، 1981؛ اسکوایز، ولفینگر و گلاس، 1987؛ ولیفینگر و رزنستون، 1980؛ پترسون و کالدیرا، 1983؛ هوگان، 1999، ص 405؛ گرای و کاول، 2000، ص 1091-1092؛ هایتون، 2001، ص 16330؛ لیونز و سینوت، 2003، ص 5؛ فرونوس، پاور و گرند، 2004، ص 913؛ هوبولت و کلمنسن، 2005، ص 6؛ آلبرو، 2007، ص 36). مطالعهی رائه (2) از پیامدهای سیاسی قوانین انتخاباتی، یک نمونه از تلاشهای تجربی در رهیافت سیاسی جهت تعیین اهمیت عوامل محیطی نهادی برای رأی دهی است (نک. پرزورسکی و تیون، 1970، ص 54-55).بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که نظریهی نهادی مفروض میپندارد، پیشآمادگیها و زمینههای جامعهشناختی افراد برای رأی دادن هرچه باشند؛ این خصایص نهادی نظام سیاسیاند که قویاً نرخهای حضور رأی دهنده را شکل میدهند، چرا که مردم در مواجهه با نهادها و موقعیتهای سیاسی مشابه، به اسلوبی مشابه پاسخ میدهند (نک. لیچباخ و زوکرمن، 1997، ص 122؛ لهوک و وال، 2004، ص 489). وانگهی، از منظر روششناختی، نظریهی نهادی به واسطهی عطف توجه به متغیرهای سیستمی عام و متشرک برای کلیهی کنشگران سیاسی عضو یک دولت- ملت (یعنی نهادهای انتخاباتی و ساختار سیاسی حاکم)، مقتضی و مستلزم تحقیقات تطبیقی بین کشوری (3) است و بیشتر در این سطح، قابلیت فرضیهآزمایی دارد. بدین جهت است که نظریههای مشارکت سیاسی نهادی معمولاً برای یافتن شواهد مؤید مدعیات خویش، به صورت مقایسهی بین کشوری تحقیق میکنند (کارن، 2005، ص 20). حاصل آنکه نظریهی نهادی، تناسب روششناختی با یک مطالعهی تطبیقی درونکشوری ندارد، چرا که در این سطح، متغیرهای سیستمی عام، خودبه خود ثابت نگاه داشته میشوند و برای همهی واحدهای خردهسیستمی (مانند استان، شهرستان ...)، کنترل شده و علیالسویهاند.
مدل بسیج (4)
مطالعات اخیر در رهیافت سیاسی، علاوه بر خصایص نهادی همچنین بر نقش «بسیج سیاسی» افراد به وسیلهی احزاب، گروههای ذینفع و کاندیداها تمرکز کردهاند (رزنستون و هانسن، 1993؛ هوبولت و کلمنسن، 2005، ص 6). مدل بسیج اولین بار توسط رزنستون و هانسن (1993) با تمرکز بر نقش سازمانهای بسیجگر در سازماندهی مدنی و تجهیز کنشگران سیاسی مطرح گردید (نوریس، 2003، فصل دوم، ص 1). ایشان چنین احتجاج میکنند که فعالان سیاسی، مشارکت را در فعالیتهای غیرانتخاباتی حول موضوعات مختلف بسیج میکنند (لایلی، 1995، ص 190). این نظریه نقش «بسیج» کنشگران سیاسی بالقوه را در تبیین مشارکت انتخاباتی مردم، برجسته میکند و در پاسخ به این پرسش که «چرا مردم در انتخابات مشارکت میکنند؟» چنین پاسخ میدهد که «چون از آنان خواسته شده است تا مشارکت کنند» (نک. لایلی، 1995، ص 197). رزنستون و هانسن (1993) ایدهی محوری نظریهی بسیج را چنین بیان میکنند که «شهروندان در انتخاباتها شرکت میکنند، هم بدان علت که آنها به سمت سیاست میروند و هم بدین علت که سیاست به سمت آنها میآید» (آلفورد و لی، 1968، ص 800؛ وایت، 2004، ص 26-27؛ آلبرو، 2007، ص 35-36). نظریهی بسیج، بر وجه اخیر سکهی سیاست تأکید میکند.از آنچه گفته شد، چنین میتوان نتیجه گرفت که کاربرد مدل بسیج برای تحلیلهای سطح سیستمی از تفاوت پذیری در میزانهای رأی دهی، هر چند ممکن و مفید است؛ اما در مقایسههای درون کشوری، مستلزم وجود دادههایی از انواع اقدامات بسیجگرانه توسط فعالان سیاسی و داعیان قدرت در اقصا نقاط آن کشور میباشد.
پینوشتها:
1. برخلاف رویکرد جامعهشناختی که در آن، جامعهشناسان با عطف توجه به نهادهای اجتماعی، بیشتر به جستجوی تعیین بخشهای غیررسمیتر و انتزاعیتر نهادی- به ویژه فشارهای هنجارهای غیررسمی و الگوهای رفتاری مورد انتظار- در متأثرساختن رفتاراجتماعی- سیاسی شهروندان گرایش دارند (نک. کوئن، 1374، ص 110-111؛ شارون، 1379، ص 89)؛ عالمان سیاسی با عطف توجه به نهادهای سیاسی، به دنبال خصایص نهادی نوعاً رسمی و انضمامی و تجسمات عینی این قواعد، الگوها و انتظارات هستند.
2. Rae
3. cross- national
4. The Mobilization Model
معمار، رحمتالله؛ ( 1391 )، جامعهشناسی مشارکت سیاسی: تحلیل تطبیقی درون کشوری از مشارکت انتخاباتی در ایران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول