امید به شفاعت، عامل اطاعت خداوند است نه نافرمانی او
آیاتی در قرآن کریم درباره شفاعت وارد شده است که با توجه به آنها نمیتوان برای انسان آرامش پیدا شود، خداوند میفرماید: (مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ) (1) و میفرماید: (وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى) (2) و مثال آن، که در عین حال که شفاعت ثابت است لکن نصیب چهاشخاصی و چه گروهی و با چه شرایطی و در چه وقت شامل حال میشود، امری است که نمیتوان انسان را مغرور و جری کند. امید به شفاعت داریم لکن این امید باید ما را به سوی اطاعت حق تعالی کشاند، نه معصیت. (3)استفاده از باقیمانده فرصت جوانی
عزیزم! از جوانی بهاندازهای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست میرود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی، از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری میدهد تا جوانی با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر میدهد. و تا لحظه آخر با وعده های پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز میدارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، میگیرد. پس در جوانی که قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست جل و علا بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر اگر پیوندی دارای محکم تر کن؛ و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن و در تقویتش همت گمار، که هیچ موجودی جز او جل و علا سزاوار پیوند نیست. و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق سد راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خلص چنین بودند و خود را لاشیء (4) میدیدند؛ و گاهی حسنات خود را از سیئابت میشمردند.پسرم! هرچه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزی غیر او جل و علا بیشتر شود. (5)
اهمیت حق الناس
پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی که کار بسیار مشکل میشود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسانها به خداوند تعالی پناه میبرم از گرفتاری خود و تو و مؤمنین در حقوق مردم و سر و کار با انسانهای گرفتار، و این نه به آن معنی است که در حقوق الله و معاصی سهل انگاری کنی، اگر آنچه از ظاهر بعض آیات کریمه استفاده میشود در نظر گرفته شود، مصیبت بسیار افزون میشود و نجات اهل معصیت به وسیله شفاعت، به گذشت مرحله های طولانی انجام میگیرد. تجسم اخلاق و اعمال و لوازم آنها و ملازمه آنها با انسان، از مابعد موت تا قیامت کبری و از آن به بعد تا تنزیه و قطع رابطه به وسیله شدتها و عذابها در برزخ و جهنم و عدم امکان ربط با شفیع و شمول شفاعت امری است که احتمال آن کمر انسان را میشکند و مؤمنان را به فکر اصلاح به طور جدی میاندازد. هیچ کس نمیتواند ادعا کند که قطع به خلاف این احتمال دارد مگر آنکه شیطان نفسش چنان بر او مسلط باشد و با او بازی کند و راه حق را بر او ببندد که او را منکر روشن و تاریک کند. و چنین کوردلان بسیار هستند. خداوند منان ما را از شر خودمان حفظ فرماید. وصیت من به توای فرزندم آن است که مگذار خدای نخواسته فرصت از دستت برود و در اصلاح اخلاق و کردار خود بکوشی هر چند با تحمل زحمت و ریاضت، و از علاقه به دنیای فانی بکاه و در دو راهی هایی که برایت پیش آید راه حق را انتخاب کن و از باطل بگریز و شیطان نفس را از خود بران. (6)مراقبت و محاسبه نفس در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
توای فرزندم، از جوانی خود استفاده کن و با یاد او جل و علا و محبت به او و رجوع به فطرت الله بزیست و عمر را بگذران. و این یاد محبوب هیچ منافات با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در خدمت به دین او و بندگان او ندارد بلکه تو را در راه او اعانت میکند، ولی بدان که خدعه های نفس اماره و شیطان داخلی و خارجی زیاد است و چه بسا انسان را با اسم خدا و اسم خدمت به خلق خدا از خدا باز میدارد و به سوی خود و آمال خود سوق میدهد. مراقبت و محاسبه نفس در تشخیص راه خودخواهی و خدا خواهی از جمله منازل سالکان است. خداوند ما و شما را در آن توفیق دهد. (7)هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا مباش
پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا، اگرچه حلال او باشد، مباش که حب دنیا، گرچه حلالش باشد، رأس همه خطایا است؛ (8) چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام میکشد. تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است میتوانی اولین قدم انحراف را قطع کنی و نگذاری به قدم های دیگر کشیده شوی که هر قدمی، قدم هایی در پی دارد و هر گناهی گرچه کوچک به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان را میکشد، به طوری که گناهان بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز آید بلکه گاهی اشخاص به ارتکاب بعض کبائر به یکدیگر فخر میکنند و گاهی به واسطه شدت ظلمات و حجاب های دنیوی، منکر به نظر معروف، و معروف منکر میگردد. من از خداوند متعال جلا اسمه مسئلت میکنم که چشم دل تو را به جمال جمیل خود روشن فرماید و حجابها را از پیش چشمت بردارد و از قیود شیطانی و انسانی نجاتت دهد تا همچون پدرت پس از گذشت ایام جوانی و فرا رسیدن کهولت برگذشته خویش تأسف نخوری، و دل را به حق پیوند دهی که از هیچ پیشامد وحشتناک نشوی و از دیگران دل وارسته کنی تا از شرک خفی و اخفی خود را برهانی. (9)کتاب انسان سازی و رسالت آدم سازی
انبیا آمدند که همه مردم را آدم کنند. علم انبیا علم آدم سازی است. قرآن هم یک کتابی است کتاب آدم سازی، نه کتاب طب است، نه کتاب فلسفه است، نه کتاب فقه است، نه کتاب عرض میکنم سایر علوم است. هر چه در قرآن هست اگر کسی مطالعه کند درست، میبیند آنی که در قرآن هست آن جنبه الوهیتش هست. همیشه هر چیزی طرح شده به جنبه الوهیت طرح شده است. همه چیز در آن است اما به جنبه الوهیتش، اسلام برای خدمت به خدا آمده است. انبیا خدمه خدا هستند و برای خدا آمدهاند؛ برای توجه دادن همه موجودات اینجا و همه انسانهای اینجا به خدای تبارک و تعالی. (10)حرکت معنوی و تربیت انسانی در پرتو قرآن
ما باید کتابمان قرآن باشد. معنایش نه این است که فقط بگوییم کتاب ما قرآن است، بلکه باید با او حرکتهای معنوی بکنیم، به تربیت انسانی برسیم، با او اجتماع خودمان را اصلاح کنیم، با او همه جهات مادی و معنوی اش را طی کند. او قرآن است که کتاب ماست. این کتابی است که باید بخوانیم و بفهمیم و عمل کنیم. فقط بگوییم: «کتاب است» این، کتاب نمیشود. وقتی کتاب، کتاب ماست که به محتوای این کتاب عمل بکنیم. کوشش کنید که کتاب شما، کتاب خدا و قرآن باشد. توجه شما به محتوای کتاب خدا باشد؛ کلام از خداست، وسیله پیغمبر خداست و ما مخاطب؛ مخاطب به همان خطابهای الهی، با لفظ (یا أیها الناس)؛ نسبت به همه بشر، (یا أیها المؤمنون)؛ نسبت به مؤمنین به اسلام. دستورها، همه دستورهایی است که تربیت کننده است. (11)لزوم عمل به قرآن و پیروی از اولیای دین
قرآن را که کتاب ماست و کتاب شماست، کوشش کنید که به حقیقت، کتاب باشد. کتاب ما بحقیقت باشد، نه فقط لفظاً بگوییم که «کتاب ما، قرآن است. نبی ما، رسول اکرم است. امام ما، علی بن ابی طالب است». لفظ، آسان است. آسان است که من بگویم: شیعه علی بن ابی طالبم، لکن شیعه چی است؟ آنی است که دنبال او باشید. تشییع جنازه در وقتی است که کسی جنازه که جلو است این همراهش برود. اگر او از آن راه برود، این از این راه برود، این تشییع جنازه نیست.شیعه پیرو است. اگر بنا باشد که ما، هی دم بزنیم که شیعه ایم، لکن در عمل هیچ پیروی نداشته باشیم، یا پیرویمان بسیار ضعیف باشد، اما به حساب واقع، شیعه نیستیم، به حسب ادعا شیعه هستیم. اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ماست، لکن هیچ صفحهای از قرآن را به آن عمل نکرده باشیم، قرآن را ادعا داریم که کتاب ما است، به حسب واقع کتاب ما نیست. اگر ما بگوییم پیغمبر، پیغمبر ما هست، ادعایش آسان است، لکن تا پیروی ازش نکنیم، نمیتوانیم بگوییم پیام آوری است از خدا، اگر ما به حرف او اعتنا نکنیم، پیامبریش برای ما فایده ندارد. و اگر چنانچه به حرف اولیا عمل نکنیم، شیعه گریش برای ما فایده ندارد، فایدهاش ضعیف است.
کوشش کنید که در عمل، کتاب شما قرآن باشد و پیغمبر شما، رسول اکرم باشد، و امام شما، علی بن ابی طالب سلام الله علیه. (12)
تربیت قرآنی، منشأ کمال بشر
انسان اگر تربیت الهی نشود، حیوان است، بلکه بدتر از حیوان، شما هیچ حیوانی را خونخوارتر از انسان نمیتوانید پیدا بکنید. حیوانات دیگر، همان یک طعمهای میخواهند که شکمشان را سیر کنند. و وقتی شکمشان سیر شد کنار میروند، مینشینند، میخوابند. انسان است که سیر نمیشود، انسان است که هم در طرف کمال، مافوق همه چیز است هم در طرف شقاوت و نفس، مافوق همه است. اگر تربیت بشود، آن تربیتی که کتابهای الهی قرآن کریم آن تربیت را متکفل (13) شده است، اگر ما تربیت بشویم به تربیتهای قرآنی، بالاترین موجود در کمال خواهیم شد. پیغمبر خدا که افضل موجودات است برای این است که آنطور که هست، فهمیده است، و آن طور که هست عمل کرده، هر کس قرآن را آن طور که هست بفهمد و آن طور که هست عمل کند، آن طور که دستور داده است عمل بکند، این از تمام موجودات افضل میشود. لکن نه آن طوری که پیغمبر میفهمد کس دیگر میتواند نه آن عملی که او میکند کس دیگر میتواند. و لهذا او افضل است. و اگر چنانچه یک علف خودرو باشد، تربیت در او نباشد، آن طور نیست که مثل یک درختی باشد که فاسد میشود، فقط درختهایی که خودرو هستند و تربیت نشدند، خودشان بدقواره میشوند، خودشان فاسد میشوند، اما دیگر درختان را فاسد نمیکنند. در حیوانات هم این طوری است، که یک حیوان اگر چنانچه بداخلاق باشد، بد عمل باشد، چموش باشد، این همان خودش است. و این طور نیست که دیگران را هم وادار کنند به آن نقیصهای که خودش دارد. انسان این طور نیست؛ انسان بد، یک بدش، یک امت را بد میکند، و یک خوبش، یک امت را خوب میکند. (14)سعادتمندی در پرتو عمل به قرآن
من امیدوارم که این مجتمعی که شما دارید در پناه قرآن، در پناه قرآن شما به تربیتهای قرآنی برسید، و بچه های خودتان را تربیت قرآنی کنید. عمل آنها را منطبق کنید با دستورات پیغمبر اکرم. عمل خودتان را منطبق کنید با دستورات رسول الله تا نجات پیدا کنید در اینجا و آنجا در همه چیز دستور دارد اسلام، اسلام آن طور نیست که گمان بشود فقط رابطهای است ما بین خدا و خلق. خیر، رابطه هست، لکن همه جور روابط هست. قرآن، همه چیز است؛ قرآن هم بعد سیاست دارد و هم بعد سایر چیزها؛ هم علم است و هم راهنماست؛ و هم سیاست است و هم همه چیز است. قرآن، اگر کتاب یک ملتی باشد، آن ملت سعادتمند میشود. قرآن به بعض آیاتش اگر ما عمل کنیم، سعادتمند میشویم. و من امیدوارم که ما عامل باشیم، چنانچه ما عامل باشیم و با هم مجتمع باشیم و اجتماع داشته باشیم و این آیه شریفه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا) (15) را عمل به آن بکنید، مسلمین اگر همین یک آیه به آن عمل بکنند، غلبه میکنند بر همه قدرتهای بزرگ. اگر همه «معتصم» باشند به «حبل الله» که قرآن کریم است، رسول اکرم است، اینها حبل الله هستند، مقدم بر همه، قرآن کریم است اگر ما همه معتصم به قرآن کریم باشیم، همه مجتمع بر قرآن باشیم، تفرق از هم نداشته باشیم، جدایی از هم نداشته باشیم، غلبه میکنیم بر تمام قدرتهای بزرگ. برای اینکه ما الان جمعیتمان زیادتر از جمعیتهای دیگر است. ما یک میلیارد جمعیت مسلم تقریباً داریم، و با همه چیز همه خزائن ارضی و همه زمینهای وسیع، اگر ما همه با هم بودیم و اجتماع داشتیم، یک قدرت بزرگی را ایجاد میکردیم که تمام قدرتها در مقابلش هیچ بود. (16)باید «انسان قرآنی» ایجاد کرد
ملتها باید قیام کنند؛ و ملتها باید «رمز» را بفهمند که رمز پیروزی این است که «شهادت» را آرزو بکنند و به حیات، حیات مادی، دنیایی، حیوانی، ارزش قائل نباشند. این رمز است که ملتها را میتواند پیش ببرد، این رمزی است که قرآن آورده است و ملتهای عرب را، در صورتی که در کمال ضعف بودند، بر دولتهای بزرگ سلطه داد. قرآن انسان ساخت؛ یک انسان الهی ساخت که با آن قدرت الهی پیشبرد کرد، و کمتر از نیم قرن بر امپراتوریها غلبه کرد. باید این رمز را پیدا کرد. باید تابع قرآن شد. باید «انسان قرآنی» ایجاد کرد. ملتها باید «صورت قرآن» بشوند تا بتوانند پیش ببرند. اگر بخواهند خودشان با دسته بندیهای سیاسی، با اجتماعات عادی، با اجتماعات جمعیتهای صوری بخواهند پیش ببرند، تا آخر هم نخواهند برد. باید همه مجتمع بشوند و یک انسان الهی بشوند، یک انسانی بشوند که برای خدا جهاد بکنند. اگر همچو شد پیش خواهند برد. و من توصیه میکنم به همه اقشار انسانی و به همه اقشار مسلمین و به همه اقشار عرب که اگر بخواهند اینها غلبه کنند بر مشکلاتشان، باید تربیت اسلامی بشوند؛ باید روی نقشه اسلام حرکت کنند؛ قرآن هادی آنها باشد، «امام» آنها باشد. اگر این طور بشود غلبه خواهند کرد بر همه امور، و اگر این طور نباشد و بخواهند روی موازین عادی و روی موازین- عرض میکنم که- سیاسی و اینها بخواهند پیش ببرند، دولتها همیشه مقدمند بر اینها، و[ملتها] هم پیش نخواهند برد. (17)نامه محبوب، محبوب است
فرزندم! با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو اگرچه با قرائت آن؛ و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کسی، و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه این که قرآن کتاب ما است به سجده رویم از عهده برنیامده ایم. (18)تدبر در قرآن
در قرآن کریم این سرچشمه فیض الهی تدبر کن هر چند صرف خواندن آن که نامه محبوب است به شنونده محجوب آثاری دلپذیر دارد، لکن تدبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت میکند (أفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ). (19) و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبر هم آنچه نتیجه است حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظیم میفرماید: (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ) (20) و سر حلقه آنها آنان هستند که آیه تطهیر در شأنشان نازل گردیده.تو نیز مأیوس نباش، که یأس از اقفال بزرگ است، به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمه نور کوشش کن. (21)
انجام واجبات و ترک محرمات
شما کوشش کنید که در خودتان احکام خدا را جاری کنید؛ تعباد داشته باشید، اعمالی که خدای تبارک و تعالی فرموده است انجام بدهید؛ خودتان را الهی کنید. یعنی تابع چون و چرا ندارد، فرموده است بکن، میکنم. خداست فرموده است بکن، میکنم. چرا؟ به من ربطی ندارد. «چرا» مال این است که یک کسی عادی باشد؛ آدم نداند که صحیح است یا نه «چرا» میگوید. شما وقتی پیش یک طبیبی که تشخیص داید طبیب است، وقتی میگوید فلان کار را بکن نمیگویی «چرا»، نسخه که میدهد نمیگویی «چرا»، با اینکه طبیب است و یک بشر است.باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید. خود ساختن به اینکه تبعیت [کنید] از احکام خدا؛ هرچه فرموده است اطاعت؛ هر چه فرمود نه، نه؛ هر چه فرمود آره، آره، وقتی اینطور شد، یک مرتبه، یک مرتبه پیدا شد یک مرتبه ای که از برای انسان باید باشد. اگر این کار اینطور بشود که هرچه فرمود نه، نه؛ و هرچه فرمود آره، آره شد، و این تابع اراده حق تعالی شد که هر چه فرموده است میکنم، هرچه فرموده است نکن نمیکنم، این از انسانیت یک «مرتبه- پیدا شده. مراتب دیگر هم زیاد است. و اگر این مرتبه از انسانیت هم پیدا شد که من کارم کاری شد که برای خدا این کار را می کنم، شکست دیگر در آن نیست. کاری هم که برای خداست شکست در آن نیست. (22)
دعاها و مناجاتها، والاترین راه گشای عبودیت
پسرم! دعاها و مناجاتهایی که از ائمه معصومین (علیهم السلام) به ما رسیده است بزرگ ترین راهنماهای آشنایی با او جل و علا است و والاترین راهگشای عبودیت و رابطه بین حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله انس با او است و ره آورد خاندان وحی است و نمونهای از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است. وسوسه های بی خبران تو را از تمسک به آنها، و اگر توانی از انس با آنها، غافل نکند. ما اگر تمام عمر به شکرانه آنکه این وارستگان و واصلان به حق، ائمه ما و راه نمایان مایند به نیایش برخیزیم از عهده برنخواهیم آمد. (23)پینوشتها:
1- سوره بقره، آیه 255: چه کسی، جز به فرمان او، میتواند در پیشگاهش به شفاعت برخیزد.
2- سوره انبیا، آیه 28. و هرگز شفاعت نمیکنند مگر آنان را که مورد رضایت «خدا» هستند.
3- صحیفه امام، ج16، ص 223.
4- هیچ چیز.
5- صحیفه امام، ج 2، ص 156.
6- همان، ج16، ص 223-224.
7- همان، ص 221.
8- مضمون روایتی است از امام سجاد (علیه السلام) : «حب الدنیا رأس کل خطیئه» و روایتی است از امام صادق (علیه السلام): «رأس کل خطیئه حب الدنیا». الکافی 315/1:2.
9- صحیفه امام، ج18، ص 520-521.
10- همان، ج 8، ص 437-438.
11- همان، ج 10، ص 530.
12- همان، ص 532-533.
13- عهده دار.
14- صحیفه امام، ج 10، ص 530-531.
15- سوره آل عمران، آیه 103: «به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید».
16- صحیفه امام، ج 10، ص 533-534.
17- همان، ج 6، ص 503-504.
18- همان، ج 16، ص 211.
19- سوره محمد، آیه 24: «آیا در قرآن اندیشه و تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفلها است».
20- سوره واقعه، آیات 77-79: «آن» چه بر تو خواندیم «قرآنی است گرامی، در کتابی پوشیده، که جز پاکان کسی بدان دست نزند».
21- صحیفه امام، ج18، ص446.
22- همان، ج 5، ص168-169.
23- همان، ج16، ص 211.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم