کمال مطلق و ذکر حقیقی او، آرامش بخش دلها
بدان که در انسان اگر نگویم در هر موجودی به حسب فطرت، حب به کمال مطلق است و حب به وصول به کمال مطلق، و این حب محال است از او جدا شود و کمال مطلق محال است دو باشد و مکرر باشد، و کمال مطلق، حق جل و علااست، همه او را میخواهند و دلباخته به اویند گرچه خود نمیدانند و در حجاب ظلمت و نورند و با این حجاب، پندارند چیزهای دیگر میخواهند و به هر کمال یا جمال یا قدرت یا مکانات که رسیدند به آن حد قانع نیستند و گم شده خود را در آن نمییابند.قدرتمندان و ابرقدرتان به هر قدرتی برسند دنبال قدرت فوق آن میگردند، و علم طلبان به هر مرتبه از علم برسند مافوق آن را میخواهند و گم شده خود را که خود غافل از آنند در آن نمییابند. اگر به قدرت طلبان، قدرت تسلط و تصرف در همه عالم مادی، از زمینها و منظومه های شمسی و کهکشانها و هر آنچه فوق آنها است، بدهند و بگویند: «قدرت دیگری فوق اینها و عالمی یا عوالمی دیگر فراتر از اینها است، آیا میخواهی به آنها برسی؟» محال است تمنای آن را نداشته باشند، بلکه به لسان فطرت میگویند: «ای کاش به آنها نیز دست یابیم!». و به همین گونه است طالب علوم، بلکه اگر شک کند که مقام دیگری فوق آنچه دارد هست، فطرت مطلق جوی او گوید: «ای کاش بود و من هم قدرت تصرف در آن داشتم، یا سعه علم من آن را نیز شامل بود!». آنچه همه را مطمئن میکند و آتش فروزان نفس سرکشی و زیادت طلب را خاموش مینماید وصول به او است، و ذکر حقیقی او جل و علا چون جلوه او است استغراق در آن آرامش بخش است. (أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب) (1) گویی فرماید: توجه توجه! به ذکر او فرو رو، تا قلبت که سرگشته و حیرت زده از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه پرواز میکند طمأنینه حاصل کند. (2)
تفکر در الطاف الهی، راه وصول به حب خداوند
ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیابیم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او همه رسیده، الطافی است الهى و موهبتهایی است عاریت، و الطافی که خداوند منان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطه هدایت کنندگانی که مامور هدایت ما بودهاند، شاید بارقهای از حب او جل و علا که محجوب از آن هستیم در ما پیدا شود و پوچی و بی محتوایی خود را دریابیم و راهی به سوی او جل و علا برای ما باز شود یا لااقل از کفر جحودی نجات یابیم و انکار معارف الهی و جلوه های رحمانی را برای خود مقامی محسوب نکنیم و به آن افتخار نکنیم که تا ابد محبوس در چاه ویل خود خواهی و خودبینی شویم. (3)نظر رحمت و محبت به همه موجودات بویژه انسانها
راستی چرا پیمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ایمان نیاوردن مشرکان آن گونه تأسف و تأثر جان فرسا داشت که مخاطب شد به خطاب (لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً) (4) جز آن كه به همه بندگان خدا عشق میورزید و عشق به خدا عاشق به جلوه های او است. او از حجاب های ظلمانی خودبینیها و خودخواهی های منحرفان که منجر به شقاوت آنان و منتهی به عذاب الیم جهنم که ساخته و پرداخته اعمال آنان است رنج میبرد و سعادت همه را میخواست؛ چنانچه برای سعادت همه مبعوث شده بود و مشرکان و منحرفان کور دل با او که برای نجات آنان آمده بود دشمنی میکردند.ما و تو اگر توفیق یابیم که بارقهای از این عشق به جلوه های حق که در اولیای او است در خود ایجاد کنیم و خیر همه را بخواهیم به یک مرتبه از کمال مطلوب رسیده ایم. خداوند تعالی دلهای مرده ما را به فیض رحمت خود و رحمت برگزیده خود که رحمة للعالمین است حیات بخشد... .
پسرم! اگر میتوانی با تفکر و تلقین نظر خود را نسبت به همه موجودات به ویژه انسانها نظر رحمت و محبت کن، مگر نه این است که کافه موجودات از جهات عدیده که به احصا در نیاید مورد رحمت پروردگار عالمیان میباشند، مگر نه آنکه وجود حیات و تمام برکات و آثار آن از رحمتها و موهبتهای الهی است بر موجودات، و گفتهاند: «کل موجود مرحوم» (5) مگر موجودی ممکن الوجود امکان دارد که از خود، به نفسه، چیزی داشته باشد یا موجودی مثل خود ممکن الوجود به او چیزی داده باشد، در این صورت رحمت رحمانیه است که جهان شمول است. مگر خداوند که رب العالمین است و تربیت او جهان شمول است تربیتش جلوه رحمت نیست، مگر رحمت و تربیت بدون عنایت و الطاف جهان شمول میشود. پس آنچه و آن کس که مورد عنایات و الطاف و محبت های الهی است چرا مورد محبت ما نباشد؟ و اگر نباشد این نقصی نیست برای ما؟ و کوتاه بینی و کوتاه نظری نیست؟ (6)
خدمت به محرومان
از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان که در جامعهها مظلوم و بی پناهند، هر چه توان داری در خدمت اینان که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمتها به خدای تعالی و اسلام عزیز است به کار بر و هر چه توانی در خدمت مظلومان و حمایت آنان در مقابل مستکبران و ظالمان کوشش کن. (7)انتخاب دوستان از میان اشخاص وارسته و متعهد
از وصیت ها[ی] من که در آستان مرگ، و نفس های آخر را میکشم به تو که از نعمت جوانی برخورداری، آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و آنانکه به حب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمیگذارند و مجالس و محافلشان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن که تأثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذیر است، و سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل میکند پرهیز نمایی که با خو گرفتن به این مجالسی ممکن است از انسان سلب توفیق شود، که خود مصیبتی است جبران ناپذیر. (8)هیچ گاه خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید
نکته دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض میکنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بودهاند؛ بر بالای دار رفتهاند و محرومیتها چشیدهاند؛ زندانها رفتهاند و اسارتها و تبعیدها دیدهاند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بودهاند؛ و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نمودهاند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نمودهاند. در هیچ کشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمه هدی (علیهم السلام) و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و کینهها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است که در وجود علمای متعهد اسلام متبلور است. مسئولیت پذیری در کشوری که با محاصرهها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و نظامی مواجه است کار مشکلی است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را برای فداکاریهای بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود برای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جای بسی سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را میشناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه میکند. علما و روحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت نکرده و نمیکنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشتهها و صحبتها هر وقت نام «روحانیت» را به میان آورده ام و از آنان قدردانی نموده ام، مقصودم علمای پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بودهاند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروشی زدهاند و میزنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بی فرهنگها متنفر و گریزان بودهاند. (9)توجه به گذرگاه بودن دنیا
این دنیا دنیایی است که عبور از آن باید بکنیم ما؛ دنیایی نیست که در اینجا ما زیست کنیم. این راه است؛ این صراط است که اگر توانستیم مستقیماً این صراط را طی کنیم، همان طوری که اولیای خدا طی کردند «جزنا و هی خامدة (10)» اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبور بکنیم، سعادتمندیم. و اگر خدای نخواسته در اینجا، در این راه، لغزش داشته باشیم در آنجا هم همین لغزش ظهور پیدا میکند، در آنجا هم موجب لغزشها میشود، موجب گرفتاریها میشود. از خدای تبارک و تعالی مسئلت میکنم که ما را بیدار کند؛ ما را به آن الطافی که خفی است و ما مطلع بر آن نیستیم، ما را بر آنها مطلع بفرماید تا اینکه ما هم مثل اشخاصی که معرفت دارند به مقام ربوبیت، معرفت دارند به مدارج انسانیت، و دنیا را مد نظرشان نمیآورند، استقلال به آن نمیدهند، مارب (11) دنیایی شان تحت نظرشان نیست مستقلاً، و اینجا را طریق میدانند از برای جاهای دیگر، از برای سعادتهای بزرگ دیگر، اگر ما هم انشاءالله توفیق خدا بدهد و ما هم برسیم به یک همچو مرتبه ای، آن مرتبه هایی که ما نمیتوانیم ادراکش بکنیم، نمیتوانیم در این عالم که هستیم بفهمیم چه مدارجی است، چه عوالمی است. چه بساطی است این بساط دنیا؛ چشممان را همهاش را باز کردیم و این دنیایی که به حسب روایت «ما نظرالله الیه منذ خلقه» (12) به عالم اجسام «در روایت هست که» نظر لطف خدای تبارک و تعالی نکرده است منذخلقه با اینکه این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آنطوری که تا حالا ادراک کردهاند، تا حالا کشف کردهاند، محیرالعقول است؛ عقول ماها به آن نمیرسد.آنقدری که تا حالا فهمیدهاند، و ماعدایش هم الی ماشاءالله هاست که کسی دستش به نورش نمیرسد، ستاره هایی هست که نورشان شش بیلیون سال، شش بیلیون سال نورشان به زمین میرسد. این عدد را تفهمش نمیتوانیم بکنیم. در بعضی نوشتهها هست که بعضی از ستارهها اگر جوفش را باز کنند پانصد میلیون شمسی در آنجا جایش میشود. و بعضی از ستارهها هست که اگر در مرکز شمس بگذارند، تا زمین میآید؛ اینقدر بزرگی اش هست. این پهناوری که عقول به آن نمیرسد، کسی نمیتواند بر آن اطلاع پیدا کند، اینها همهاش عالم «دنیا»است؛ عالم پست است. بعضی از اهل معرفت میگفتند اینکه این عالم را «دنیا» (13) گذاشته است اسمش را، برای این که خجالت میکشد واقع این قضیه را واقع دنیا را بفرماید؛ از این جهت همین با همین اسم به «دنیا» تعبیر کرده است. این عالم با این پهناوری، با این بساط، عالم «دنیا» است. این آسمانها با همه چیزهایی که تا حالا کشف شده است به حسب لسان قرآن (زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ) (14)»؛ آسمان «پایین»، پایین اینکه همه تا حالا کشفش کردهاند؛ اینها همه در لسان قرآن آسمان «پایین» است. این آسمانهای بالا را باز کشف نکردهاند که چه خبر است در عین حال به حسب روایت: «ما نظر إلیه نظر لطف منذ خلقه»؛ و به حسب قرآن ھم که «متاع» اسمش باشد حیات دنیا، حیات آخرت حیات است، زنده است. اینجا زندگی نیست، مردگی است اینجا. حیات آخرت حیات است دار آخرت (لَهِیَ الحَیَوانُ). (15) ما اطلاع نداریم در آن. (16)
میزان حاکمیت الله در نفوس، معیار خودشناسی
خدای تبارک و تعالی، یک میزانی در قرآن کریم قرار داده است که با آن میزان ما باید خودمان را و دیگران را بشناسیم. میفرماید که: (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ). (17) میزان در مؤمن و غیر مؤمن؛ مؤمن واقعی و غیر مؤمن این است که کتاب خدا میفرماید که چنانچه مؤمن است، خدای تبارک و تعالی ولی اوست، و مؤمنین را خدای تبارک و تعالی از همه ظلمتها، از همه تاریکیها، از همه چیزهایی که انسانها را محجوب میکند از حق تعالی، از همه اینها اخراج میکند و در نور وارد میکند. این انسانی که در اینجا غرق حجابهاست، غرق ظلمات است، اگر ایمان واقعی بیاورد، از همه انواع ظلمات، خداوند او را خارج میکند و به نور وارد میکند. یک قلب ظلمانی که در این عالم تمام چیزهایش حجاب است برای او، این حجابها را خدای تبارک و تعالی، یکی پس از دیگری برمی دارد و نور را به جای آنها گذارد، که نور مطلق همان جمال خودش هست. ما اگر بخواهیم خودمان را بسنجیم و کسانی که مدعی هستند بسنجیم، باید ببینیم که این میزان؛ این دو تا میزانی که خدای تبارک و تعالی برای معرفی مؤمنها و غیر مؤمنها فرموده است، در خودمان هست یا نیست. به مجرد اینکه من یا شما ادعا کنیم که ما مؤمن به الله هستیم، تا آن محکی که خدای تبارک و تعالی قرار داده است در ما نباشد یک ادعای پوچی است. ببینیم که ما از اولیای خدا هستیم و خدا ولی ماست، یا از اولیای طاغوت هستیم و طاغوت ولی ماست. اگر از این گرفتاریهای عالم طبیعت، از این ظلمتهای عالم طبیعت، شما دیدید که خارج شدید، علاقه هایی که انسان به این عالم طبیعت دارد، این علاقهها برداشته شده است یا کم شده است. اگر شما خودتان را یافتید که هر کاری میخواهید بکنید برای خدا میخواهید بکنید، حکومت الله در شما و در قوای شما سلطه دارد. شما همه چیز تان، تمام اعضا و قوایتان فرمانبردار حکم خداست. چشم شما چنانچه حجاب داشته باشد و به چیزهایی که نباید نظر بکند نظر بکند، این علامت این است که طاغوت ولی است، و اگر چنانچه چشم احتراز کند از آن چیزهایی که موجب ظلمت قلب میشود، الله ولی است. محک بزرگی است که هر کسی خودش را میتواند بشناسد. میتواند بفهمد که این ایمانی که ادعا میکند، همان ادعاست یا خیر، نور ایمان در قلب او وارد شده است و ظلمتها همه بر کنار شده است. ما، هر کس، در هر جا که هستیم و شما در هر محلی که هستید، چه در بازار باشید و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشید، و چه قوای انتظامیه دیگر و چه رئیس جمهور باشید یا وزیر باشید یا وکیل باشید یا سایر قشرهای دیگر، این حکم عمومی، این میزان عمومی، این محکی که برای عموم است در این معنا، این محک را باید ما خودمان پیش خودمان، وقتی که در شب خلوت هست و شما فارغ هستید، فکر کنید که آیا قلب شما یک قلب نورانی متوجه به نور است، یا یک قلب ظلمانی متوجه به آمال شیطانی یا الله است یا طاغوت. این از این دو حال خارج نیست: یا حکومت در ما، حاکم در ما الله است یا حاکم در ما طاغوت است. چنانچه ما توجه مان به این دنیا و به این مسائلی که بر ما عرضه میشود در دنیا، توجه مان به عالم طبیعت است، هر چه میخواهیم برای خودمان میخواهیم، هر کاری میکنیم خدا در کار نیست، اما از طاغوتیم و اولیای ما هم طاغوت است. و چنانچه خودمان را تهذیب کنیم، خودمان را تربیت کنیم، و از این غلافهایی که هست خارج کنیم، و به مبدأ نور برسیم، و قلب ما متوجه به حق تعالی باشد، به نور مطلق باشد، خدمتگزار حق باشیم، هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت او صرف کنیم، این علامت این است که ما از ظلمتها یا از بعضی ظلمتها خارج شدیم و به نور یا بعضی مراتب نور وارد شدیم. (18)تأثیر سوء مدح و ثنا
پسرم! برای ماها که از قافله ابرار عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که درصدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه افکنیها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند گرچه برای ما افعال شایسته و خوبی های خیالی را صد چندان جلوه دهند، و درهای انتقاد گرچه به حق برای ما بسته باشد یا به صورت ثناگویی درآید. از عیب جویی ها، نه برای آن که به ناحق است، افسرده میشویم و از مداحت و ثناها، نه برای آن که به حق است، فرحناک میگردیم. بلکه برای آنکه عیب من است و مدح من نیست، [من] است که در اینجا و آنجا و همه جا بر ما حاکم است. اگر بخواهی صحت این امر را دریابی، اگر امری که از تو صادر میشود عین آن یا بهتر و والاتر از آن از دیگری، خصوصاً آنها که همپالکی تو هستند صادر شود و مداحان به مدح او برخیزند برای تو ناگوار است، و بالاتر آنکه اگر عیوب او را به صورت مداحی درآورند، در این صورت یقین بدان که دست شیطان و نفس بدتر از او در کار است.پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد. تأثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختیها و دورافتادگیها از پیشگاه مقدس حق جلی و علا برای ما ضعفاء النفوس خواهد بود. و شاید عیب جوییها و شایعه پراکنیها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد که هست، همچون عمل جراحی دردناکی که موجب سلامت مریض میشود. آنان دوستی خود به ما دشمنی میکنند و آنان که پندارند با عیب گویی و فحاشی و شایعه سازی به ما دشمنی میکنند دشمنانی هستند که با عمل خود ما را اگر لایق باشیم اصلاح میکنند و در صورت دشمنی به ما دوستی مینمایند.
من و تو اگر این حقیقت را باور کنیم و حیله های شیطانی و نفسانی بگذارند واقعیات را آنطور که هستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثنای ثناجویان آنطور پریشان میشویم که امروز از عیبجویی دشمنان و شایعه سازی بدخواهان. و عیب جویی را آن گونه استقبال میکنیم که امروز از مداحیها و یاوه گویی های ثناخوانان. اگر از آنچه ذکر شد به قلبت برسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمیشوی و آرامش قلب پیدا میکنی، که ناراحتیها اکثراً از خودخواهی است. خداوند همه ما را از آن نجات مرحمت فرماید. (19)
پیروزی بر نفس با مراقبت و محاسبه اعمال
ما باید خودمان را مواظبت کنیم، باید مجاهده بکنیم خودمان را. باید حساب خودمان را خودمان بکشیم، قبل از اینکه آنجا حساب از ما بکشند. خودتان حسابتان را بکشید، قبل از اینکه حسابگرها حساب شما را بکشند. همه لحظات چشمهای شما، همه خاطرات ذهن شما، تمام تفکرات باطل شما در حضور خداست، و در نامهها هم در پروندهها ثبت است. هر لحظهای که در لحظات چشم شما بر خلاف آن چیزی که دستور است واقع بشود، در حضور خداست و ثبت است. و در روایات هم هست که اینها هفتهای دو مرتبه اعمال عرضه میشود بر ولی امر؛ بر امام زمان-سلام الله علیه- توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی عرضه شد بر امام زمان- سلام الله علیه- خدای نخواسته آزرده بشود، و پیش ملائکه الله یک قدری سرافکنده بشود، که اینها شیعه های من هستند، اینها دوستان منند و برخلاف مقاصد خدا عمل کردند. رئیس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رئیس منفعل میشود. (20)پینوشتها:
1- سوره رعد، آیه 28: آگاه باشید که یاد خدا باعث آرامش دلهاست.
2- صحیفه امام، ج16، ص 212-213.
3- همان، ص216.
4- سوره کهف، آیه 6: «[ای رسول] نزدیک است که اگر امت به قرآن ایمان نیاوردند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی».
5- هر موجودی مشمول رحمت خداوند است. (فصوص الحكم 178:1، فص زکریاویه)
6- صحیفه امام، ج16، ص 218-219.
7- همان، ص 224.
8- همان، ص 211-212.
9- همان، ج 21، ص 97 و 98.
10- [از جهنم] گذشتیم در حالی که آتش آن خاموش بود. (علم الیقین، ج 2، ص 971)
11- نیازها.
12- کنزالعمال 214:3.
13- دنیا در لغت یعنی پایین.
14- سوره صافات، آیه 6: «ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم».
15- بخشی از آیه 64 سوره عنکبوت: «إِنَّ الدَّارَ الآخِرَهَ لَهِیَ الحَیَوانُ»، همانا زندگانی آخرت زندگانی حقیقی است.
16- صحیفه امام، ج3، ص 235-236.
17- بخشی از آیه 257 سوره بقره: «خدا یار اهل ایمان است. آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان طاغوت است. آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی در افکند».
18- صحیفه امام، ج12، ص 352-354.
19- همان، ج 18، ص 516-517.
20- همان، ج 12، ص 358.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم