تبارشناسی گروه تروریستی فرقان
نويسنده:رسول جعفریان
چکیده:
این گروه برای پیاده كردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم شاه، تازه در بهمن 57 به تجهیزات نظامی مجهز شد! در این زمان، انقلاب پیروز شده بود و فرقان كه «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» میدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان كرد. نخستین عاملی كه فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی كشاند، قربانی شدن «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی بود». همچنین تلاش برای «آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم»، عامل دیگر این رویكرد، مبارزه قهرآمیز بود! برای فرقان، اكنون جای پرسش این بود كه چه بایدكرد؟ بر اساس آیه «فقاتلوا ائمة الكفر»، گروه فرقان تصمیم گرفت، نخست مرحوم محمد ولی قرنی و سپس مرحوم مطهری را بكشد! انتخاب مطهری برای آن بود كه «فكر به قدرت رسیدن دیكتاتوری آخوندیسم و آمادهسازی تشكیلاتی آن مدتها قبل، حتی پیش از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود».اكنون كه با گذشت 27 سال از شهادت استاد مرتضی مطهری، هنوز جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی در حسرت از دست دادن این استاد فرزانه است، شاید هنوز باور این واقعیت سخت باشد كه این شخصیت علمی توسط گروهی ترور شده كه رهبر آن یك طلبه انقلابی و مبارز بوده است.
این مقاله به قلم استاد رسول جعفریان، به بازخوانی پرونده عبرتآموز جوانان پرشوری میپردازد كه هرچند از طریق جلسات مسجد و تفسیر و از سر مخالفت با رژیم پهلوی جذب گروه فرقان شدند، اما كجفهمیها و تعصبها و عدم ارتباط آنها با روحانیت اصیل باعث شد تا با تحلیلهای خاص، دستان خود را به خون پاكانی چون مرتضی مطهری، محمد مفتح، مهدی عراقی، قاضی طباطبایی، آلوده كنند.
آنچه میخوانید، متن تدوینشده فصلی از كتاب «جریانهای مذهبی سیاسی ایران از سال 20 تا 57» است كه اكنون ششمین چاپ آن نیز به زیور طبع آراسته شده است.
گروه فرقان به رهبری طلبهای به نام اكبر گودرزی، یكی از شاخصترین گروههای نه تنها منفصل از روحانیت، كه مخالف صریح با روحانیت بوده است. اكبر گودرزی اهل لرستان ـ روستای دوزان در نزدیكی الیگودرز، جایی میان خمین و الیگودرز ـ بوده و از آنجا كه پدرش چوپان بود، فرقانیها از وی با عنوان «چوپان زاده آزاده» یاد میكردند. وی در حوالی سال 1335 متولد شده (در شناسنامه 1338 قید شده)، در سال 51 یا 52 عازم، خوانسار شده و مدتی در مدرسه علمیّه آنجا تحصیل كرده و سپس یك سال در قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتی را در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین بیتوته كه به سال 56 آنجا را نیز ترك كرده و از لباس طلبگی هم خارج شده است. او علاوه بر درس طلبگی، درس جدید را هم تا كلاس یازده خوانده است.
گودرزی در سال 56، كلاسهای تفسیر در مناطق مختلف تهران (نازیآباد، سلسبیل، قلهك، جوادیه و خزانه بر پا و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب میكرد. البته برخی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سالها در خانههای افراد علاقهمند تشكیل میشد.
مساجدی كه گودرزی جلسات قرآن را در آنها برگزار میكرد، عبارت بود از مسجد «الهادی»، خیابان شوش، مسجد «فاطمیه خزانه»، مسجد «رضوان» خیابان اتابك، مسجد «شیخ هادی» و مسجد «خمسه قلهك». مسجد «اعظم» هم كه كتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی (كه در زندان خودكشی كرد)، یكی از فرقانیها بود و افرادی را در همانجا جذب این گروه كرد.
گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات قرآن تأسیس و رهبری كرد. وی از سال 56 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد، اما به جز این اعلامیهها، فعالیت دیگری نداشت. یكبار برای مدت كوتاهی به پاكستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشتههای تفسیریش را انتشار دهد، كه به دلیل فراهم نشدن شرایط به ایران بازگشت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، با اسلحههایی كه وی و همراهانش از پادگانهای فتح شده توسط مردم به دست آوردند ـ از همان نخست ـ وارد فاز نظامی شد. اما . . . این زمان، نظام شاهی سقوط كرده بود و گروه فرقان كه عقیده به مبارزه داشت ـ چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم میشد ـ بهجنگ با نظام اسلامیِ جدید روی آورد.
گودرزی با داشتن شماری از جوانانی كه همچنان روحیات انقلابی سالهای 55 ـ 57 را داشتند، آنان را بر اساس آموزههای قرآنی نشئت گرفته از برداشتهای خود، به شدت بر ضد روحانیت و آنچه آن را «آخوندیسم» مینامید، تربیت كرده بود.
او همزمان با انتشار جزوات تفسیری، خود نیز در ترورهای سال 58 درگیر شد و مستقیم در ترور شهید قرنی شركت داشت. گودزری در 18 دی ماه 58 دستگیر و در 3 خرداد 59 تیرباران شد. در این روز، تعداد دیگری از اعضای این گروه با نامهای سعید مرآت، عباس عسكری، علیرضا شاه بابابیگ و حسن اقرلو هم تیرباران شدند و علی حاتمی هم در زندان خودكشی كرد.
نقش اكبر گودرزی در فرقان
به این ترتیب، با شگفتی باید گفت، تشكیلات فرقان در اختیار یك جوان 25 ساله (گودرزی متولد 1338) بوده است، كه در همین فاصله سنی، برای بیش از بیست جزء قرآن، حدود بیست جلد تفسیر قرآن نوشته بود و علاوه برآن، برای صحیفه سجادیه نیز شرحی دو جلدی داشت. كتابی نیز در شرح دعای عرفه و جزوهای دیگر در شرح خطبه امر به معروف امام حسین (ع) دارد. همین طور كتاب پرحجمی تحت عنوان توحید و ابعاد گوناگون آن نوشته است. افزون بر اینها، بیشتر نوشتههای فرقانیها و نشریات آنها ـ تا پیش از دستگیری ـ از خود اوست.
پس ازكشته شدن گودرزی، فرقانیها از وی با نام ششمین شهید ایدئولوژیك یاد میكنند. (با احتساب شریعتی به عنوان پنجمین شهید). اشاره شد كه در كنار وی، علی حاتمی معلم (كه در زندان خودكشی كرد)، علیرضا شاه بابابیگ تبریزی و سعید مرآت (هر دو دانشجو) نیز بودند كه اینان نیز دستگیر و اعدام شدند.
این را باید افزود كه گروه فرقان در آغاز با نام گروه «كهفیها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. رژیم شاه از فعالیت این گروه، كمابیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 56 و فزونیحركتهای سیاسی و نیز ضعیف شدن ساواك، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها كه آن زمان بیشتر، همین جلسات قرآن بوده، نداشته است.
یكی از گزارشهای بر جای مانده، حكایت از آن دارد كه در مجلسی كه حسام و نادر، فرزندان شهید عراقی حضور داشتند، یكی از این دو نفر میگویند: «رهبر گروه كهفیها، آخوندی به نام گودرزی است كه جمعهها در مسجد «خَمْسه»، حدود خیابان دولت، صحبت میكند و گنجهای و آشوری نیز از كادرهای گروه موصوف هستند كه امور مربوط به نشریات گروه تحت نظارت و شركت آنان اداره میشود و قرار است، به زودی مناظرهای بین یكی از این دو نفر و صالحی نجف آبادی، انجام شود.
مهدی عراقی نیز اظهار داشته كه آشوری از جانب گروه كهفیها با او تماس گرفته و در مورد وحدت با كمونیستها و مسائلی از این دست، مذاكره كرده، لیكن بعدها قطع ارتباط نموده است».
اشاره كردیم كه برخی از مهمترین افراد این گروه عبارت بودند از عباس عسكری، كمال یاسینی و علی حاتمی. عسكری، یكی از قدیمیترین افراد این گروه بود كه از سال 55 با گودرزی همكاری داشت و بعدها خود نیز مطالبی مینوشت؛ در واقع، وی نفر دوم گروه فرقان به شمار میآمد و افراد بسیاری توسط وی به این گروه، پیوند خورده بودند.
شیوه جمعآوری امضا
در نشریهای كه به سال 60 توسط بقایای فرقانیها منتشر شده، آمده است كه اكبر گودرزی از سال 1350 «برای راهیابی آزادانه به قرآن و متون اصلی»، تلاش خود را آغاز كرده است. حاصل این مطالعات در سال 55 به دست آمد و نخستین كارهای تفسیری وی در همان سال عرضه شد. به نوشته همین نشریه، از همان زمان آقای مطهری در جلسات هفتگی به نقد كتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (كه به نام صادق داودی چاپ شده) و تفسیر وی پرداخته است.
گفتنی است كه فرقانیها كتاب «توحید و ابعاد گوناگون» آن را از آن روی نوشتند كه معتقد بودند، ضعف عمده تشكلها و سازمانهای انقلابی، از مشروطه تا زمان آنها، نبود نوعی آگاهی مكتبی بوده است. در مقدمه این اثر، با اشاره به آن ضعف، اشاره شده است كه این كتاب برای پر كردن آن خلا نوشته شده است.
بحثهای نخستین این اثر در تعریف اسلام و توحید است و بنا به توضیحی كه در آن آمده، «خلاصهترین تعریف توحید، نمود خارجی جنگ سراسری و دایمی موجودات برای حل تضادها و راه یافتن به تكامل برتر و بالاتر است». توحید اندیشهای است برای تعریف مسیر حركت موجودات در دل این تضادها به سوی الله كه نقطه نهایی تكامل است. این مباحث كه در قالب تحمیل برخی از تفكرات ابتدایی با آیات قرآنی طرح میشود، تا پایان كتاب ادامه دارد. در این تعریف كه بر فرض پذیرش بیان نوعی حركت تكاملی برای تمامی موجودات است، قیامت با تعبیر «روز تحقق استعدادها» تعریف میشود. آن گاه پس از ارائه برخی از آیات، نتیجه آن میشود كه «پس از دید كلی و طبیعی، میتوانیم قیامت را مرحله تحقق ساعت یا فعلیت سعی عمومی موجودات به حساب آورد و از دید اجتماعی و در رابطه با پیكار خونین انقلابگران توحیدی، آن را نهاییترین، دامنهدارترین و فراگیرترین و سازندهترین انقلاب توحیدی و مرجع همه انقلابات تاریخی به شمار آوریم».
موضعگیری درباره شریعتی
سپس با نقد برخی از عبارات آن نامه آمده است كه «عوامفریبی و خیانتپیشگی عوامل مزبور از فرازی دیگر از نوشتهشان روشن میشود..». در سالگرد سفر دكتر شریعتی به خارج از كشور و مرگ وی، باز فرقان اطلاعیهای داد و ضمن آن سخت به صادر كنندگان آن بیانیه حمله كرد.
موضعگیری بعدی آنان، اطلاعیهای بود كه به مناسبت قیام قم و تبریز صادر شد و آنان حادثه مزبور را «ضمن احترام به خون بیگناهان» چنین تحلیل میكنند كه این جریان، حركتی است در جهت «زنده كردن دوباره روحانیت حاكم» و این كه «دخالت بیرویه روحانیت را» باید «فاجعهای عظیم» دانست. در این بیانیه، خطاب به شریعتی! آمده است كه «روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابی كه هنوز هم از متهم كردن تو به انواع تهمتهایسفارشی دست باز نداشته و هنوز هم ملایان بزرگ و فقهای عظیمالشأن و مفسران عالیقدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به كفر و وهابی بودنت فتوا میدهند و مطالعه آثارت را تجویز نمیفرمایند... بار دیگر سنگر مدافع اسلام شدند».
به هر حال، به نوشته مؤلف كتابچه فرقان چیست كار تدوین ایدئولوژی فرقان در پایان سال 56 به اتمام رسید. از آن پس، گروه، افزون بر تلاش برای پیگیری كارهای ایدئولوژیك، به تحلیلهای سیاسی و درك شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم پرداخت. همزمان نشریهای هم به نام فرقان منتشر كرد، كه نخستین شمارهاش در اسفند 56 به چاپ رسید. بعدها پس از پیروزی انقلاب نیز نشریهای با نام ذكر تحت عنوان نشریه «دانش آموزی» از سوی فرقان انتشار مییافت.
علت روی آوردن به ترور
تفسیرهای عجیب و غریب از قرآن
فرقانیها در سال 56 و 57 مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را كه تحت عنوان پیام قرآن منتشر میشد، پخشكردند. تفسیر (با عنوان كلی پیام قرآن) و آثاری كه از آنها ملاحظه شد، عبارت است از: «تفسیر فاطر»، «یس»، «صافات»، «تفسیر احزاب»، «سبأ و نجم، «تفسیر عنكبوت و روم»، «تفسیر لقمان و سجده»، «تفسیر شوری، و زخرف»، تفسیر «محمد، فتح و حجرات»، «تفسیر دخان، جاثیه و احقاف»، «تفسیر سوره مؤمن و فصلت» و تفسیر سوره «فرقان و نور»؛ همه اینها كه گفته شد، نام مؤلف آنها نجمالدین شكیب آمده است كه مانند دیگر نامهای روی تفاسیر مستعار است. تفسیر سوره انبیا به نام حسین صادقی، تفسیر سوره بقره (جواد صابر) تفسیر سوره مریم، تفسیر سوره طه (حسن قائمی)، تفیسر توبه، تفسیر شعراء، نمل، و قصص (احسان كمالی) تفسیر سوره یوسف، تفسیر جزء سیام (یا تفسیر نبأ تا ناس)، (محمد حسین آل یاسین و نیز به اسم احسان كمالی)، تفسیر مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات (نجم الدین منتظر)، تفسیر سوره كهف و تفسیر ذاریات و ق، ترجمه كامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است. همچنین كتابی با نام فرازی از نهج البلاغه و شرح دعای عرفه (نام دیگرش، پیام حسین)، فروغ نهج البلاغه دو جلد و كتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (صادق داودی، نشر كاظمیه 320 ص). نشریات یك ساله آنان (1357) تحت عنوان سالنامه فرقان چاپ شده است.
كتابی با نام دعا: تجلی خداگونگی انسان از سوی همین گروه (به نام محمد حسین آلیس) چاپ شده كه شرح صحیفه سجادیه است. در اینجا هم به مانند تفاسیری كه از قرآن ارائه شده، همه مضامین در ارتباط با انقلاب و ضد انقلاب تحلیل و تفسیر شده است.
كتابی دیگر با عنوان اصول تفكر قرآنی، به عنوان كتاب دوم توحید و ابعاد گوناگون آن،به نام داود قاسمی، چاپ شد كه اصولی كلی مستخرج از قرآن درباره انسانشناسی و ایمان و انقلاب و ضد انقلاب است. در همین كتاب است كه از مرحله غیب انقلاب و مرحله شهود آن سخن به میان آمده و به تفصیل از قرآن برای مرحله پیش از انقلاب و پس از پیروزی بهرهگیری شده است. در این بخش، بهروشنی آیه دوم سوره بقره كه ایمان به غیب را مطرح كرده، به معنای ایمان به غیب انقلاب تفسیر شده است. در باره ارتباط غیب و صلاة هم آمده است كه «به طور كلی همه اصول تئوریك حزب توحیدی در مرحله غیب انقلاب در كلمه «صلاة» جمع شدهاند».
همانجا در تفسیر وحی هم گفته شده است: وحی در تعریف كلی آن، همان شناخت پدیده نسبت به راه تكامل خویش بر حسب ظرفیت وجودی و مدار تكاملیش یا به قول امام، آن انفجار درونی و درد تكامل خواهی است. شاید این كتاب، صریحترین اثر در باز كردن آثار بیپایه فرقان باشد.
در زمینه نوشتههای تفسیری آنان، آقای مطهری كه در این سالها روی تفسیر كار میكرد، نسبت به این مسأله احساس خطر فراوان كرده، مرتب هشدار میداد و از اتفاق، همین بحث غیب و شهود انقلاب را مثال میزد. تفسیرهای متعدد و گسترده اینان طی سال 55 و 56 موجی از بیم و هراس را در میان متدینان دامن زد. هر چند، گستردگی جریانات مختلف، باز شدن فضای سیاسی كشور و ورود گروههای مختلف به عرصه مبارزه، اجازه بروز بیشتر به این ماجرا را نداد، در غیر این صورت، ممكن بود كه جریان فرقان، به حركتی شبیه به آنچه میرز اعلی محمد باب ایجاد كرده بود، منجر شود.
محمد مهدی جعفری از دیداری كه همراه دكتر پیمان در سال 1356 با اكبر گودرزی داشته، یاد كرده و میگوید: من یك جلد تفسیر آنها را مطالعه كردم و به آنان گفتم كه این تفاسیر، انقلابی و امروزی است و مضمون آن با روح قرآن مطابق نیست. برای نمونه؛ در داستان یوسف، گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده كه حضرت یعقوب، یوسف را برای به دام انداختن ضد انقلاب به سوی آنها فرستاده است. یا برای مثال؛ محراب را به معنای سنگر گرفته و «امام» را رهبر انقلابی میگرفتند.
در این میان، بیش از همه، استاد مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه كتاب علل گرایش به مادیگری تحت عنوان ماتریالیسم در ایران سخت به آرای تفسیری و تعابیری كه آنان در ترجمه آیات و مفاهیم قرآنی آوردهاند، حمله كرد.
گروه فرقان، پس از انجام این ترورها، با رخنه برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، لو رفته و همگی آنان، از جمله گودرزی، رهبر آنان، به دام افتاده، كشته شدند.
گویا، دو نفر از اعضای این گروه گریختند كه بعدها به خارج از كشور رفتند. در حال حاضر (1381) گهگاه اطلاعیهای از گروه فرقان در برخی از سایتهای خبری خارج از كشور دیده میشود. در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران در 27 خرداد 1384، بار دیگر چند انفجار صورت گرفت كه از طرف وزیر كشور به گروه خوارج فرقان منسوب شد.
بقایای فرقانیها تا اوایل سال 60 كه همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده كرده، آنان را با اندیشههای خود پیوند میدادند.
منبع: www.irdc.ir