برگردان: حمیدرضا و آرزو افلاطونی
مزایای بلوکهای کوتاه سادهاند.
برای مثال موقعیت مردی را که در یک بلوک دراز خیابانی مانند خیابان هشتاد و هشتم غربی در مانهاتان بین پارک وست سنترال (1) و خیابان کلمبوس (2) زندگی میکند، در نظر بگیرید. او برای رسیدن به مغازههای خیابان کلمبوس یا سوار شدن به اتوبوس، هشتصد فوت طول بلوک خود را به سوی غرب طی میکند. برای دسترسی به پارک یا ایستگاه متروی زیرزمینی یا اتوبوسی دیگر، به سوی شرق میرود. بسیار محتمل است که او طی سالها، هرگز وارد بلوکهای همجوار در خیابان هشتاد و هفتم یا هشتاد و نهم نشود.
تا جایی که به محلهی او مربوط میشود. تأثیر اقتصادی این خیابانهای خود-مجزا (3) به تساوی، محدود است. مردم این خیابان و خیابانهای همجوار در جایی میتوانند یک ذخیرهی کاربری اقتصادی را شکل دهند که راههای طولانی و منزوی آنها تلاقی کرده و در یک جویبار به هم بپیوندند. در این صورت نزدیکترین مکان محتمل، خیابان کلمبوس است.
از آنجا که خیابان کلمبوس تنها مکان در آن دور و بر است که صدها نفر از مردم بلوکهای کساد، دراز و راکد در آن ملاقات کرده و یک ذخیره و منبع کاربری را شکل میدهند، یکنواختی نوع خود را داراست - مغازههای بی انتها و تفرق افسرده کنندهی یکسان سازی (4) تجاری. در این محله، بر خیابانهایی که تجارت بتواند در آن دوام آورد، از نظر جغرافیایی اندک است. به همین دلیل همه صرفنظر از نوع یا میزان حمایت مورد نیاز یا تسهیلاتی که ذاتی آن است - فاصلهی از استفاده کنندگان - یک کاسه میشوند. دورتادور قطعه موجود، نوارهای دراز غم انگیز از یکنواختی و تاریکی - آفت بزرگ یکنواختی همراه با بریدگیهای زرق و برق دار ناگهانی در فاصلههای دراز این است آرایش نوعی در نواحی ناموفق شهر.
البته این جداسازی فیزیکی شدید استفاده کنندگان عادی یک خیابان، از استفاده کنندگان عادی خیابان بعدی، در مورد بازدیدکنندگان نیز مصداق دارد. برای مثال، من بیش از پانزده سال است که به دندانپزشکی در خیابان هشتاد و ششم، درست کنار خیابان کلمبوس میروم. در تمام این مدت اگر چه من در شمال و جنوب کلمبوس و پارک وست سنترال پرسه زدهام، هرگز از خیابان هشتاد و پنجم یا هشتاد و هفتم غربی استفاده نکردهام. این کار نامناسب و بی معنی است. اگر بخواهم بعد از دندانپزشکی بچهها را به آسمان نما واقع در خیابان هشتاد و یکم بین خیابان کلمبوس و پارک وست سنترال ببرم، تنها یک راه مستقیم وجود دارد: به طرف پایین کلمبوس و سپس خیابان هشتاد و یکم.
در نظر بگیرید اگر به جای چنین موقعیتی، این بلوکهای دراز شرقی - غربی را خیابانی قطع میکرد [چه وضعی پیش میآید] - منظور یک تفریحگاه سترون از آن نوع که در پروژههای ابر بلوک فراوان است؛ نیست. بلکه خیابانی است شامل ساختمانهایی که کارها در نقاط از نظر اقتصادی ممکن آنجا میتوانستند راه اندازی شده و رشد کنند: مکانهایی برای خرید، خوردن، دیدن، نوشیدن. با این خیابان اضافه مرد ساکن خیابان هشتاد و هشتم دیگر نیازی به پیمودن راه یکنواخت همیشگی برای رسیدن به نقطهای خاص ندارد. او میتواند راههای مختلفی را انتخاب کند. [در این حال] محله به روی او گشوده شده است.
این مسئله در مورد سایر مردمی که در دیگر خیابانها زندگی میکنند همچنین کسانی که نزدیک کلمبوس در مسیر خود به سوی نقطهای در پارک یا ایستگاه زیرزمینی میروند، نیز صادق است. به جای جدایی متقابل راهها، راهها اکنون با یکدیگر مخلوط و ترکیب میشوند.
عرضهی نقاط قابل قبول برای تجارت، و پخش و مناسبت مکانی آنها به طور قابل ملاحظهای افزایش مییابد. اگر در بین مردم خیابان هشتاد و هشتم غربی گروه سومی نیز باشند که از یک روزنامه و مکانی برای امور متفرقهی محلی حمایت کنند؛ مانند دور و اطراف مغازهی برنی در محلهی ما؛ و این گفته در مورد خیابانهای هشتاد و هفتم و هشتاد و نهم صدق کند؛ دورو بر یکی از گوشههای اضافی، این امکان را در اختیار آنها میگذارد. تا زمانی که این مردم نتوانند حمایت خود را در دور و اطراف جز در یک جویبار، ذخیره کنند، چنین توزیعی از خدمات، فرصتهای اقتصادی و زندگی عمومی؛ محال است.
در مورد این بلوکهای دراز حتی مردمی که به دلایل اصلی مشابه در محله حضور دارند، همه آنقدر جدا از یکدیگرند که نمیتوانند ذخایر پیچیدهی منطقی از کاربری متعامل شهری را شکل دهند. در جایی که کاربریهای اصلی متفاوت در کارند، بلوکهای دراز به طریقی مشابه، مستعد ایجاد مانع بر سر راه اختلاط کار هستند. آنها به صورت خود به خود مردم را [با قرار دادن] در مسیرهای مختلفی که به ندرت با یکدیگر برخورد میکند، از یکدیگر جدا میکنند. هر چه قدر کاربریهای مختلف از نظر جغرافیایی به یکدیگر نزدیک باشند، در عمل حقیقتاً از یکدیگر جدا هستند.
مقایسهی رکود این بلوکهای دراز، با سیالیت کاربریای که یک خیابان اضافه میتواند به بار آورد، پیش بینی مبالغه آمیزی نیست. مثالی دربارهی چنین تغییری را میتوان در مرکز راکفلر دید که سه بلوک دراز بین خیابانهای پنجم و ششم دارد. مرکز راکفلر واجد آن خیابان اضافی است.
من از خوانندگانی که با راکفلر پلازا آشنا هستند میخواهم تا آن را بدون خیابان اضافی شمالی - جنوب تصور کنند. اگر ساختمانهای مرکز، در طول هر یک از خیابانهای جانبی خود از خیابان پنجم تا ششم تداوم پیدا میکردند. دیگر آنجا یک مرکز کاربری (5) نبود. میتوانست گروهی از خیابانهای خود - مجزا تنها بین خیابانهای پنجم و ششم باشد؛ هنریترین طراحیها از جنبههای دیگر، نمیتوانست آن را به یکدیگر پیوند دهد. زیرا سیالیت کاربری و اختلاط مسیرهاست که محلات شهری را به ذخایر کاربری شهر پیوند میزند؛ نه تجانس معماری؛ صرف نظر از اینکه این محلات اغلب برای کار یا سکونت باشند.
در شمال، سیال بودن خیابان مرکز راکفلر، به شکلی تقلیل یابنده به علت ورودیای (6) و گذرگاهی (7) که مردم از آن همچون ادامهی خیابان استفاده میکنند، گسترش مییابد. در جنوب سیال بودن آن به مثابه یک ذخیره کاربری ناگهان در طول خیابان چهل و هشتم پایان مییابد. خیابان، عمدتاً خیابانی عمده فروشی است (مرکز عمده فروشی سنگهای قیمتی) (8)؛ کاربری کم اهمیت (9) و حاشیهای تعجب برانگیزی برای خیابانی که از نظر جغرافیایی در کنار یکی از بزرگترین جاذبههای شهر قرار دارد. اما مانند استفاده کنندگان خیابانهای هشتاد و نهم و هشتاد و هشتم، استفاده کنندگان خیابانهای چهل و هفتم و هشتم نیز میتوانند سالها بیایند و بروند، بدون آنکه هرگز با خیابانهای یکدیگر اختلاط یابند.
بلوکهای دراز، بنا بر ماهیت خویش برای مزایای بالقوهای که شهرها برای گرمخانه و تجربه کردن بسیاری از کسب و کارهای کوچک ارائه میکنند- تا آنجا که این [گونه کسب و کارها] بر جلب مشتری از میان مردم در حال عبور بین بخشهای متعامل بزرگتر متکی است، مانع ایجاد میکنند. اگر قرار است اختلاط کاربریها چیزی بیشتر از خیالی روی نقشه باشد؛ بلوکهای دراز، اصلی را مانع میشوند که بر مبنای آن اختلاط کاربریها باید برای مردم مختلف که با توجه به اهداف مختلف در ساعتهای مختلف از خیابانهای یکسان استفاده میکنند، نتیجه بخش باشد.از همه صدها بلوک مانهاتان تنها هشت یا ده بلوک، به صورتی خودانگیخته با زمان زنده میشونده، یا جاذبه ساطع میکنند.
مشاهدهی این که سرریز متنوع و مردم پسندی گرین ویچ ویلج به کجا سرازیر و در کجا متوقف شده است، سازنده است. اجاره بها در گرین ویچ ویلج پیوسته بالا رفته است و پیشگویان به مدت بیست و پنج سال دائماً احیای چلسی (10) سابقاً مطرح را به سمت شمال پیش بینی کردهاند. این پیشگویی به علت موقعیت مکانی چلسی منطقی به نظر میرسد. همچنین به علت اینکه اختلاطها و نوع ساختمانهای آن و تراکم واحدهای مسکونی در هر آکر تقریباً همانند گرین ویچ ویلج است و حتی اختلاطی از کار و سکونت دارد. اما احیا هرگز روی نداده است. به جای آن چلسی پشت مرزهای بلوکهای دراز و خود مجزای خویش تحلیل میرود و در بسیاری از آنها سریعتر از به سازی بلوکهای دیگر فرسوده میشود. امروزه چلسی وسیعاً زاغه روبی (11) میشود و در این روند از بلوکهای بزرگتر و یکنواختتر بهره مند میشود. (به نظر میرسد شبه دانش برنامه ریزی در عزم خود برای تقلید از شکستهای آمپریک و صرفنظر کردن از موفقیتهای آمپریک وسواس دارد) در همین حال گرین ویچ ویلج خود، تنوع و مردم پسندی خود را به سوی شرق گسترش میدهد. از طریق گردن کوچکی بین مجتمعهای صنعتی رو به بیرون میکند و بی خطا سوی بلوکهای کوتاه و کاربری سیال خیابان را پی میگیرد. اگرچه ساختمانهای آن سو مانند ساختمانهای چلسی خیلی جذاب یا مناسب به نظر نمیرسند، این حرکت در یک سو و توقف در سوی دیگر نه هوسبازانه است، نه اسرارآمیز و یا اتفاقی آشوبگونه. این پاسخی است زمینی به آنچه از نظر اقتصادی برای تنوع شهری کاراست و آنچه کارا نیست.
راز دیگری که مدتهاست در نیویورک ظاهر شده، این است که چرا نقل مکان راه آهن هوایی (12) در طول خیابان ششم در وست ساید (13) تغییر اندکی را برانگیخته و به محبوبیت آن بسیار کم افزوده است و چرا نقل مکان راه آهن هوایی در طول خیابان سوم در ایست ساید (14) محرک این همه تغییر بوده و به محبوبیت آن افزوده است. خوب، بلوکهای دراز، هیولای اقتصادیای از وست ساید ساختهاند؛ خصوصاً آنجا که به سوی مرکز جزیره میروند [یعنی] دقیقاً همانجا که کاراترین ذخایر کاربری وست ساید باید شکل میگرفتند، شانس بیشتری [برای حضور] داشتهاند. بلوکهای کوتاه در ایست ساید به سمت مرکز جزیره رخ مینمایند. دقیقاً همانجا که کارآترین ذخایر کاربری بهترین امکان را برای شکل دادن و توسعه خود داشتهاند. (15)
از نظر تئوری تقریباً همه خیابانهای کوتاه بر (16) ایست ساید در خیابانهای شصتم، هفتادم و هشتادم، فقط مسکونیاند. توجه به اینکه چگونه اغلب مغازههای خاص مانند کتابفروشی، دوزندگی یا رستورانها خود را معمولاً نه همواره، بخوبی نزدیک کنجها جا دادهاند، آموزنده است. وست ساید هرگز از کتابفروشیها حمایت نکرده است و نخواهد کرد. این بدین علت نیست که همهی جمعیت همواره ناراضی و در حال ترک محل آن، از کتاب خواندن بیزارند یا فقیرتر از آنند که کتاب بخرند. برعکس وست ساید پر از روشنفکر است و همواره بوده است. شاید بازار ذاتاً خوبتری از گرینویچ ویلج، و بهتری از ایست ساید، برای کتاب است. به علت بلوکهای دراز خود، وست ساید هرگز از نظر فیزیکی قادر به شکل دادن ذخایر پیچیده از کاربرد سیال خیابانی برای حمایت از تنوع شهری نبوده است.
یک گزارشگر [مجله] نیویورک که شاهد بود مردم چگونه برای یافتن گذرگاه شمالی - جنوبی اضافی در بلوکهای بسیار دراز بین خیابانهای پنجم و ششم تلاش میکنند، زمانی سعی کرد دریابد آیا میتواند یک کوره راه میان - بلوکی موقت از خیابان سی و سوم تا مرکز راکفلر را در هم آمیزد. او راههای منطقی، اگرچه غیرعادی برای میان بر زدن بین نه بلوک را به مدد مغازههای دو درب، گذرگاهها و پارک برایانت پشت کتابخانه خیابان چهل و دوم کشف کرد. اما ناچار شد تا برای عبور از چهار بلوک، زیر نردهها بخزد، یا چهار دست و پا را از پنجرهها بالا برود و یا برای سرپرستان ساختمانها چرب زبانی کند و در دو مورد برای طفره رفتن از مسئله وارد گذرگاه ترن زیر زمینی شود.
در مناطق شهریای که موفق یا جذابند، خیابانها دقیقاً هرگز برای ناپدید شدن ساخته نشدهاند. کاملاً بر عکس، در جایی که ممکن است چند برابر میشوند. بنابراین در میدان ریتنهاوس در فیلادلفیا و جورج تاون در منطقهی کلمبیا، آنچه زمانی کوچههای پشتی مراکز بلوکها بود به صورت خیابانهایی درآمدهاند که ساختمانها در لبهی آنها قرار گرفتهاند و استفاده کنندگان از آنها مانند خیابان استفاده میکنند. [اینها] در فیلادلفیا اغلب شامل تجارت نیز هستند.
بلوکهای دراز در هیچ شهری، مانند نیویورک صاحب فضیلت نیستند. در فیلادلفیا در ناحیهای بین مرکز و عمدهترین کمربند پروژههای خانه سازی عمومی شهر، محلهای وجود دارد که صاحبان ساختمانهای آن اجازه دادهاند، تا فرو ریزند. دلایل بسیاری برای ناتوانی این محله وجود دارد؛ از جمله نزدیک بودن شهر بازسازی شده با عدم تجانس اجتماعی و خطر آن؛ اما محله به طور مشخص به وسیلهی ساختار فیزیکی خود نیز مورد حمایت قرار نگرفته است. استاندارد بلوک در فیلادلفیا 400 فیت مربع است (در جاهایی که شهر موفقتر است به وسیلهی کوچههای خیابان شده [این مقدار] نصف شده است) در این محله در حال فروریزی، برخی از این "ویرانه خیابانها" در طرح اصلی خیابان حذف شدهاند؛ بلوکهای آن 700 فیت طول دارند. رکود آن، البته، از زمان برپایی آن شروع شده است. در بوستون، نورتاند، که اعجازی در خیابانهای «اسراف گرایانه» و سیالیت کاربری متعامل به شمار میآید، برخلاف بی اعتنایی رسمی و مخالفتهای مالی، قهرمانانه خود را زاغه زدایی (17) میکند.
این افسانه که خیابانهای فراوان شهری «اسراف گرایانه» اند یکی از حقایق برنامه ریزی متداول سخت کیش است که البته از تئوریهای باغ شهر و شهر تابناک که استفاده از زمین برای خیابان را ناچیز میشمردند [نشات گرفته است] زیرا آنها به جای مرغزارهای پروژه، خواهان زمین یک کاسهاند. این افسانه به خصوص مخرب است زیرا ذهناً به توان ما برای دیدن یکی از سادهترین، غیرضروریترین و به سادگی تنظیم شدهترین دلایل ما برای چنین رکود و شکستی باز میگردد.
پروژههای ابر بلوک مستعد، آنند که همهی ناتوانیهای بلوکهای دراز را در شکل مبالغه آمیز آن داشته باشند. این امر حتی هنگامیکه [پروژهها] با تفریحگاهها و بازارچهها حاشیه بندی شده باشند و بنابراین از نظر تئوری مردم بتوانند در وقفههای منطقی از خیابانهای موجود عبور کنند، نیز صادق است. این خیابانها بی معنیاند زیرا به ندرت دلیل جدی برای استفاده مردم از آنها وجود دارد. حتی از دید انفعالی، با وجود گوناگونی صحنهها که از اینجا تا آنجا تغییر کرده، جایگزین هم میشوند، این مسیرها باز هم بی معنیاند، زیرا همهی صحنهها اساساً مشابهند. موقعیت برعکس آنچیزی است که گزارشگر نیویورک در بلوکهای بین خیابانهای پنجم و ششم توجه کرد. آنجا مردم سعی داشتند خیابانهای گمشدهی مورد نیاز خود را بیابند. در پروژهها مردم مایلند تا از بازارچهها و تقاطع بازارچههای موجود حذر کنند؛ اما چه بی حاصل.
من این مشکل را دوباره، تنها برای سرزنش نابهنجاریهای برنامه ریزی پروژه نپروراندهام. بلکه برای نشان دادن اینکه خیابانهای متناوب و بلوکهای کوتاه به علت تار و پود کاربری متعامل پیچیدهای که برای استفاده کنندگان یک محلهی شهری امکان پذیر میسازند، ارزشمندند، [به آن پرداختهام] خیابانهای متناوب به خودی خود هدف نیستند. آنها راهی برای رسیدن به هدفند. اگر منطقه بندی سرکوب کننده یا ساختار سخت گیرانهای که رشد انعطاف پذیر تنوع را سد میکنند مانعی برای آن هدف - خلق تنوع و تسریع برنامههای مردم بسیار، در کنار برنامه ریزان - ایجاد نمایند؛ بلوکهای کوتاه کار مهمی صورت نخواهند داد. مانند اختلاط کاربریهای اصلی، خیابانهای متناوب تنها به علت نحوه عملکرد خود، به خلق تنوع یاری میرسانند. طرق عملکرد آنها (جذب اختلاطی از استفاده کنندگان در طول خود) و نتایجی که به انجام رسیدن آنها کمک میکنند (رشد تنوع)، به صورتی جدا نشدنی به هم مربوطاند. این رابطه دو جانبه است.
پینوشتها:
1 - Central Park West
2- Columbus Avenue
3 - Self- isolationg
4 - Standardization
5 - Center of Use
6 - Lobby
7 - Arcade
8 - Gem
9-Marginal use
10 - Chelsea
11 - Slum - Cleared
12 - Elevated Railway
13- West Side
14 - East Side
15- به سمت غرب خیابان پنجم اولین سه بلوک و در برخی جاها چهارمین بلوک 800 قیت درازا دارند. به جز آنجا که برادوی در تقاطعی اریب قرار دارد. در سمت شرق خیابان پنجم اولین چهار بلوک 400 تا 420 فیت درازا دارند. در خیابان هفتم و انتخاب تصادفی در جایی که دو طرف جزیره به وسیلهی پارک ساترال تقسیم میشود 2400 فیت از ساختمانهای بین پارک سنترال غربی و خیابان وستاند تنها به وسیلهی ده خیابان قطع میشود. در سمت شرق همان طول از ساختمانها از خیابان پنجم کمی بالاتر از خیابان دوم با پنج خیابان قطع میشود. قطعه ایست ساید با پنج خیابان متقاطع بسیار محبوبتر از وست ساید با دو تقاطع است.
16 - Short Side
17 - Unslumming
جیکوبز، جین؛ (1392)، مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی، ترجمهی دکتر حمیدرضا پارسی، آرزو افلاطونی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم