دعا و جایگاه آن

نیایش در بشر امری فطری است و انسان بالطبع در جستجوی خدا و معرفت الهی و در پی نیایش و راز و نیاز و مناجات با اوست . نیایش ذاتا مطلوب آدمی است و یکی از بهترین روش های بندگی پروردگار است ،آیات و روایات فراوانی نقش دعا را در زندگی بشر ترسیم می کند ، پس لازم است که بدانیم دعا چیست و برای بشر چه ضرورتی دارد .
شنبه، 27 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دعا و جایگاه آن
دعا و جایگاه آن
دعا و جایگاه آن
 
نویسنده:غلامرضا بهرامی
نیایش در بشر امری فطری است و انسان بالطبع در جستجوی خدا و معرفت الهی و در پی نیایش و راز و نیاز و مناجات با اوست . نیایش ذاتا مطلوب آدمی است و یکی از بهترین روش های بندگی پروردگار است ،آیات و روایات فراوانی نقش دعا را در زندگی بشر ترسیم می کند ، پس لازم است که بدانیم دعا چیست و برای بشر چه ضرورتی دارد .

مفهوم دعا

دعا در لغت به معنای خواندن (صدا زدن) و درخواست کردن است. این واژه اصطلاحا در مورد خواندن خدا و مسئلت از او به کار رفته است. احادیث فراوانی وجود دارد که دعا را نوعی عبادت و بندگی خدا می داند، همان گونه که در کلام امام صادق (علیه السلام) آمده است:
« الُّدعاءُ هُوَ العِبادَه » (1)
« دعا عبادت پروردگار است . »
و در حدیث دیگری در تفسیر آیه ی :
( إنَّ الَّذینَ یَستکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ ) (2)
« کسانی که از عبادت من تکبّر ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند. »
آمده است که منظور از عبادت، دعا است و بهترین عبادت نیایش است. (3)
نیایش و دعا واژه ای آشنا و بیانگر رابطه ی انسان و خداست؛ از این رو هر کس به اندازه ی درک و شناخت خود، مفهوم خاصی را از آن تلقی می کند و بزرگان و نویسندگان تعاریف گوناگونی را در این زمینه بیان داشته اند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در بیان مفهوم دعا چنین می فرماید:
« الدعاء من العبد لربه عطف رحمته و عنایته الی نفسه »
« دعای بنده نسبت به پروردگارش ، جلب رحمت و توجه و عنایت اوست به سوی خودش. » (4)
استاد محمد تقی جعفری در این باره چنین می گوید:
« آن حالت روحی که میان انسان و معبودش، رابطه ی انس ایجاد نموده و کشش برقرار می سازد، نیایش نامیده می شود. » (5)
اقبال لاهوری گوید:
« نیایش عمل حیاتی و متعارفی است که به وسیله ی آن جزیره ی کوچک شخصیت ما وضع خود را در کل بزرگتری از حیات اکتشاف می کند. » (6)
ویلیام جیمز دانشمند فرانسوی گفته است:
« دعا عبارت است از مذهبی که جنبه ی عمل به خود گرفته است. » (7)
و آلکسیس کارل نویسنده ی کتاب « انسان موجود ناشناخته » درباره ی دعا می گوید:
« دعا پرواز روح است به سوی خدا. » (8)
بنابراین دعا و نیایش عبارت است از برقرار کردن رابطه میان انسان و پروردگار؛ رابطه میان موجودی بی نهایت کوچک و ضعیف (انسان) و وجودی بی نهایت بزرگ و غنی ( خداوند متعال ). اگر این
رابطه ی روحی با عشق و علاقه ی عمیق و با سوز و گداز همراه باشد، از آن به راز و نیاز و مناجات تعبیر می شود.

نیایش فطری

از جمله تمایلاتی که به صورت فطری با سرشت انسان آمیخته شده و ریشه ی اصلی آن در اعماق جان همه ی اقوام و ملل وجود دارد. میل به آگاهی و معرفت از قدرت الهی است. بشر به فطرت طبیعی خود درک می کند که در این جهان متغیر و پر تحول، نیرویی وجود دارد که همواره ثابت و تغییرناپذیر است؛ قدرتی که تحولات جهان در آن اثری نمی گذارد. این حقیقت، ذات لایزال الهی است.
بشر به خواهش فطری و کشش طبیعی خود مایل است که آن حقیقت را بهتر بشناسد و نسبت به وی معرفت بیشتری پیدا کند و در مقابل آن قدرت ثابت و نامحدود سر تعظیم و بندگی فرود آورد؛ با او راز و نیاز کند و مأنوس شود. قرآن شریف می فرماید:
( فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ) (9)
« به سوی آیین فطرت و دین پاک رو کن؛ به آن فطرتی که خداوند تمام بشر را با آن آفریده است؛ فطرتی که در خلقت انسان همواره ثابت است و هرگز تغییر نمی کند؛ این است آیین استوار و تزلزل ناپذیر الهی. »
زراره از امام صادق ( علیه السلام ) پرسید دین حنیف چیست؟ حضرت فرمود:
« فطرت ».
بنابراین انسان بر حسب فطرت خود مایل است که از مبدأ عالم با خبر شود، خدا را بشناسد و با او نیایش کند و روح خود را به عالم غیب منتقل نماید زیرا که آدمی با آن عالم بیگانه نیست، چنانکه قرآن فرموده است:
( و نفخت فیه من روحی ) ( 10)
« از روح خودم در او ( انسان ) دمیدم . »
استاد مطهری گوید:
یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود آدمی حس نیایش و پرستش است. مطالعه ی آثار زندگی بشر نشان می دهد که هر زمان و هر جا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت بوده، از نظر شکل از رقص ها گرفته تا عالی ترین خضوع ها و خشوع ها و از نظر معبود از سنگ و چوب گرفته تا ذات قیوم ازلی منزه از زمان و مکان . (11)
امروز دانشمندان روانشناسی به این حقیقت پی برده اند که انسان در ماوراء شعور ظاهر خویش شعوری مخفی دارد و گویی در پس این « من » ظاهر ، باطنی نهفته است . آری این همان شناخت فطری و طبیعی است که خدای متعال در نهاد بشر قرار داده است . به قول حافظ :

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

و نظیری نیشابوری نیز گوید :

غیر من در پس این پرده سخن سازی هست
راز در دل نتوان داشت که غمازی هست

بلبلان ! گل ز گلستان به شبستان آرید
که در این کنج قفس زمزمه پردازی هست

تو مپندار که این قصه به خود می گویم
گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست

ویلیام جیمز می گوید:
هر قدر انگیزه و محرک میل های ما از عالم طبیعت سرچشمه گرفته باشد، غالب میل های ما و آوازهای ما از عالم ماوارء طبیعت سرچشمه گرفته، چرا که غالب آنها با حساب های مادی و عقلانی جور در نمی آید. (12)
دکتر آلکسیس کارل، طبیب و نویسنده ی مشهور فرانسوی در این باره چنین می گوید:
« نیایش در نهایت وضوح، یک پدیده ی روحی است . حال که جهان روح خارج از دسترس علوم و فنون مادی ماست پس چگونه می توان درباره نیایش، شناخت قطعی و تجربی به دست آورد؟ چنین به نظر می رسد که نیایس اصولا کشش روح به سوی کانون غیرمادی جهان است. » (13)
فطری بودن پرستش و نیایش را با اندکی تأمل و توجه به درون خود می توان یافت. روح انسان، علاقه مندی و جذبه ی درونی به مبدأ هستی دارد و مایل است که این ارتباط را برای همیشه در وجود خود داشته باشد. البته حجاب های مادی و اشتغالات فکر معمولا مانع از آن هستند که انسان به این جذبه ی درونی توجه داشته باشد و یا اینکه این حقیقت جویی، خود را به طور محسوس نشان دهد.
اما به مجرد اینکه پرده ها کنار رود و یا انسان به حقیقت خود توجه کند، شمع نورانی درون شعله ور شده و به صورت یک غریزه ی انسانی هویدا می گردد. همان گونه که روانشناسان معتقدند انسان چند غریزه ی اختصاصی دارد: غریزه ی اخلاقی (که مقصود از آن، عاطفه انسانی است)، غریزه ی زیبایی، غریزه ی نیایش و پرستش. و به تمثیل گفته اند که: انسان در چشم انداز اسلام همچون عقربه ی مغناطیسی است که اگر رهایش کنند، خود گمشده اش را خواهد یافت.
امام علی بن ابی طالب علیه السلام پرده از حقیقت فطرت بشری بر می دارد. آن حضرت می فرماید پیامبران آمده اند تا شعله ی درونی خداجویی و خداشناسی را که در نهاد آدمیان است، شکوفا سازند و انسان محجوب و غرق در عالم طبیعت را متوجه آیین فطری خود نمایند و استعدادهای نهفته در درون بشر را آشکار و بر این اساس زندگی وی را ترسیم کنند.
« فبعث فیهم رسله و واتر الیهم أنبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسیء نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول ». (14)
« خداوند رسولان خود را به سوی انسان ها فرستاد و انبیای خود را یکی پس از دیگری مأموریت داد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند و نعمت های فراموش شده ی الهی را به آنها یادآور شوند و از طریق تبلیغ بر آنان اتمام حجت نمایند و گنجینه های خردشان را برای آنها آشکار کنند. »
آیا وفای به پیمان می تواند غیر از این باشد که خداوند فرمود:
(الم اعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین) (15)
« آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است؟ »
آیا نعمت های فراموش شده جز معرفت خدا و خداشناسی و زیستن در پناه او و در همه حال به یاد او بودن است؟ آیا اتمام حجت انبیا بر بشر غیر از دعوت و توجه به توحید و خداشناسی بوده و آیا گنجینه های خرد در کلام منادیان توحید، غیر از مراحل بلند معرفت و رسیدن انسان به آن مقام والا است؟
بر اهل بصیرت روشن است که انبیا و اولیا آمده اند تا فطرت های پاک انسان را شکوفا کنند و در هر عصر و زمان به انسان بفهمانند که انسان چگونه موجودی است، چه هدفی دارد، از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. انسان برتر از جهان ماده و هدف از خلقت او فوق عالم طبیعت است. او فطرتا به دنبال پرستش و نیایش است.

دعای بنده عین اجابت خداست

مولوی گوید: مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز می کرد و پیوسته الله گویان بود. زمانی شیطان بر او ظاهر شد و وی را وسوسه نمود و کاری کرد که این مرد خاموش شد. به او گفت: ای مرد! این همه که تو الله الله می گویی و سحرگاهان با این سوز و گدار خدا را می خوانی، آیا یک بار جواب ( لبیک ) هم شنیده ای؟ تو اگر به در هر خانه ای رفته بودی و این همه فریاد کرده بودی، لااقل یک دفعه پاسخ تو را می دادند. این سخن به نظر مرد، منطقی آمد؛ دهانش بسته شد و دیگر الله الله نگفت. در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: چرا مناجات خدا را ترک کردی؟ گفت: می بینم با اینکه این همه مناجات می کنم و با این همه درد و سوزی که دارم، یک بار هم در جواب به من لبیک گفته نمی شود. هاتف به او گفت: اما من از طرف خدا مأمورم تا جواب تو را بگویم. خداوند می گوید: ای بنده ی من! همین سوز و گدار و حال نیایش و دعا را من به تو داده ام و همان الله گفتن تو لبیک ماست.

آن یکی الله می گفتی شبی
تا که شیرین گردد از ذکرش لبی

گفت شیطانش خمش ای سخت رو
چند گویی آخر ای بسیار گو

این همه الله گفتی ای عتو خود یکی الله را لبیک کو

می نیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله می زنی با روی سخت

او شکسته دل شد و بنهاد سر
دید در خواب او خضر را در خضر

گفت : هین! از ذکر چون وامانده ای؟
چه پشیمانی از آن کش خوانده ای؟

گفت لبیکم نمی آید جواب
ز آن همی ترسم که باشم رد باب

گفت خضرش که خدا گفتا به من
که برو با او بگو ای ممتحن

بلکه آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

نی ترا در کار، من آورده ام؟
نه که من مشغول ذکرت کرده ام؟

حیله ها و چاره جویی های تو
پیک ما بوده ، گشاده پای تو

درد عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک ماست (16)

بالاترین توفیق آن است که انسان خاکی بتواند با خدای خویش انس بگیرد و با دلی شکسته او را بخواند :
« طوبی للمنکسره قلوبهم من اجل الله » (17)
« خوشا به حال آنان که دل هایشان برای خدا بشکند. »
آنا که لذت مناجات و دعا و راز و نیاز با خدا را درک می کنند، حاضر نیستند لحظه ای مناجات با او را با دنیا و آنچه در آن است عوض کنند، چون بهترین لحظه های عمر آنان لحظاتی است که با دوست می گذرد و نسیم های روحانی از جانب او جان آنان را لبریز از شوق و شعف می کند:
« ان لله فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها ». (18)
« همانا برای خدا در روزگار شما نسیم هایی است، آگاه باشید تا در معرض آنها قرار گیرید. »
فرصت شمر طریقه ی رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست (19)

و مهم تر آن که خداوند سبحان نیز دوست دارد و مشتاق است که بنده اش هر چه بیشتر به درگاهش رو بیاورد و با او به دعا و راز و نیاز بپردازد .
شاهد این مطلب، کلام نورانی صادق آل محمد علیه السلام است که فرمود:
« ان المؤمن لیدعو الله عزوجل فی حاجه یقول الله عزوجل أخروا اجابته شوقا الی صوته و دعائه فاذا کان یوم القیامه قال الله تعالی عبدی دعوتنی فأخرت اجابتک و ثوابک کذا و کذا » (20)
« گاه می شود که مؤمن خدایش را می خواند و حاجتی درخواست می کند و خداوند متعال اجابتش را به تأخیر می اندازد زیرا که علاقه دارد بنده ی مؤمن بیشتر او را بخواند و صدایش را بیشتر بشنود و چون روز قیامت فرا می رسد گوید: بنده ی من! اجابت دعای تو را به تأخیر انداختم و در مقابل آن ثواب فراوانی به تو خواهم داد. »

بزرگ ترین نعمت

یکی از نعمت های بزرگ پروردگار به انسان این بوده که به بشر خاکی اجازه داده است با او ارتباط برقرار نماید و دعا و راز و نیاز کند. اگر این اجازه و این نعمت نبود چگونه بشر می توانست با او به نیایش بپردازد؟ ( ما للتراب و رب الارباب ) « چه نسبت خاک را با عالم پاک؟ » او با لطف بی پایان خود و بدون هر گونه محدودیت زمانی و مکانی، باب دعا و راز و نیاز با خود را به سوی بندگان گشوده است.
« اللهم أذنت لی فی دعائک و مسئلتک فاسمع یا سمیع مدحتی و أجب یا رحیم رعوتی و أقل یا غفور عثرتی » (21)
« پروردگارا! تو اجازه دادی که من دعا کنم و از تو درخواست نمایم، پس نیایشن را بشنو و دعایم را اجابت کن و از لغزش هایم در گذر. »
و مهم تر اینکه خداوند مهربان با عنایت ویژه ی خود به انسان گنهکار اجازه داده که توبه نماید و به سوی او بازگردد و با او به مناجات بنشیند .
« الهی أنت الذی فتحت لعبادک بابا الی عفوک سمیته التوبه » (22)
« خداوندا! تو آن کسی هستی که به خاطر بندگانت دری به سوی عفو و گذشت گشودی و آن را توبه نامیدی. »
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«کسی که در دعا به رویش گشوده باشند حتما درهای رحمت را نیز به رویش گشوده اند و در روایتی دیگر آن حضرت فرمود کسی که در دعا به رویش باز شود درهای بهشت به رویش باز شده است.» (23)
کدام نعمت بالاتر از اینکه خداوند متعال نعمتی را به نام دعا پیش روی بندگان گذاشته که به وسیله ی آن می توانند توبه کنند، لغزش های گذشته راجبران نمایند و رحمت و عنایات او را به سوی خود روانه سازند و کدام نعمت والاتر و بالاتر از اینکه به پیروی از مکتب انسان ساز تشیع و رهبری و هدایت امامان معصوم علیهم السلام راه مناجات و دعا و چگونگی راز و نیاز با خدا را به ما آموخته اند. این همه دعا و مناجات که روش انس و ارتباط با خدا را به ما می آموزند، از افتخارات منحصر به فرد مکتب تشیع است. به وسیله ی این دعاهاست که می توانیم نردبان ترقی و تعالی را تا بالاترین درجات و تا رسیدن به مبدأ کمال طی کنیم.
در سخنان امام خمینی آمده است:
اگر نبود در ادعیه جز دعای مناجات شعبانیه، کافی بود بر اینکه امامان ما امامان حقند، آنهایی که این دعا را انشاء کردند و تعقیب کردند؛ تمام این مسائلی که عرفا در طول کتاب های طولانی خودشان می گویند، در چند کلمه ی مناجات شعبانیه هست؛ بلکه عرفان اسلام از همین ادعیه و از همین دعاهایی است که در اسلام وارد شده است. اینهاست که به تعبیر بعضی مشایخ ما قرآن نازل آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا می رود؛ این قرآن صاعد است. (24)
نه تنها خداوند متعال باب دعا و مناجات را به روی بندگان باز نموده بلکه او اشتیاق فراوان دارد که بندگان از دامن کبریایی او سؤال و درخواست نمایند؛ چنانکه در حدیث آمده است:
« واسئلوا الله من فضله فانه یحب أن یسأل » (25)
« فضل خدا را طلب کنید که خدا دوست دارد از او بخواهند. »
و در حدیث دیگر فرمود:
« ثلاث خصال یدرک بها خیر الدنیا و الآخره الشکر عند النعماء و الصبر عند الضراء و الدعاء عند البلاء » (26)
« سه خصلت است که با داشتن آن خیر دنیا و آخرت نصیب انسان می شود، شکرگزاری هنگام نعمت ها و صبر هنگام مصیبت ها و دعا هنگام بلاها. »
پس شایسته است از این نعمت بی بدیل الهی که رابطه بین خالق و مخلوق و نیاز فطری آدمی است غافل نشویم و در راه سعادت خود از آن بهره مند شویم.

پی نوشت ها:

1. کافی ، ج 2 ، ص 467 .
2. سوره ی غافر ، ، آیه ی 60 .
3. کافی ، ج 2 ، ص 467 .
4. تفسیر المیزان ، ج 10 ، ص 38 .
5. نیایش حسین علیه السلام در بیابان عرفات ، ص 3 .
6. انسان در قرآن ، ص 23.
7. دین و روان ، ترجمه ی مهدی قاینی ، ص 154 .
8. به نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم .
9. سوره ی روم ، آیه ی 30 .
10. سوره ی حجر ، آیه ی 29 .
11. انسان در قرآن ، ص 24 .
12. به نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم.
13. بیان حقیقت ، ص 112 .
14. نهج البلاغه ، ص 43 .
15. سوره ی یس ، آیه ی 60 .
16. مثنوی معنوی .
17. غرر الحکم ، ص 191 .
18. عوالی اللئالی ، ج 1 ، ص 296 .
19. دیوان حافظ .
20. عده الداعی ، ص 201 .
21. اقبال الاعمال ، ص 58 .
22. بحارالانوار ، ج 91 ، ص 143 .
23. ترجمه تفسیر المیزان ، ج 2 ، ص 60.
24. صحیفه ی نور، ج 12 ، ص 240 .
25. مستدرک الوسائل ، ج 5 ، ص 160.
26. ارشاد القلوب ، ج 1 ، ص 149 .

منبع:کتاب دعا و زندگی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.