عطش معنوي و نياز به مكتبي جامع
نويسنده: مير احمد رضا حاجتي
عوامل اساسي اسلام گرايي (به ويژه در غرب)از نگاه امام خميني
حضرت امام خميني(ره) در پيام تاريخي خود به گورباچف با ترهريح به لزوم پناه آوردن بشر به آغوش پر مهر شريعت اسلام, متذكر گرديدند كه مكاتب عادي و دست ساخته بشر نمي تواند بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي ترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است به درآورد
از ديدگاه امام(ره ) محروميت انسان از تعاليم اسلام او را در دام دردهاي رنج آوري چون عدم اعتقاد به معنويت گرفتار نموده و باعث تضييع و تباهي مرهالح عاليه حيات مادي و معنوي او نيز گرديده است.
اكنون بشر معارهر با وقوف بر علت درد جان فرساي خود و در پي درمان اساسي آن و رهايي از بن بست معنوي تمدن جديد, چشمان خود را بر انديشه متعالي و جامع اسلام گشوده و در حقيقت پا در عهد و عررهه جديدي از تاريخ حيات معنوي خود نهاده است.
در اين عرهر, عطش معنوي انسان او را به سوي تعاليم معنوي اسلام رهنمون گرديده و معضلات پيچيده, او را به سرسپردن بر تعاليم اسلامي دعوت مي نمايد.
امام(ره) در تبيين اين جريان مهم تاريخي و ويژگي هاي اساسي آن مي فرمايند:
تعجب است كه چگونه بسياري از علما و روحانيون كشورها و بلاد اسلامي از نقش عظيم و رسالت الهاي و تاريخي خود در اين عرهر كه بشريت تشنه معنويت و احكام نوراني اسلام است غافلند و عطش ملت ها را درك نمي كنند و...
مقام معظم رهبري نيز ضمن تاييد نقش نياز معنوي انسان ها در تكوين پديده اسلام گرايي با اشاره به گسترش امواج اسلام گرايي تا قلب كشورهاي اروپايي و آمريكا> مي فرمايند:
پيام هاي معنوي اسلام متاعي ارزشمند است كه همه جا خريدار دارد پيام هاي معنوي مورد نياز جهان كنوني تنها در اقيانوس عظيم و بي كران معارف اسلامي نهفته است
ولي امر مسلمين جهان با تاكيد بر اينكه تنها انديشه اي جامعه و نو از عهده حل مشكلات پيچيده بشري بر مي آيد> اظهار مي دارند: اسلام, عرضه كننده انديشه اي نو به بشريت نيازمند در جهان امروز است
آمادگي غرب براي پذيرش تدريجي اسلام
تمدن غرب در غياب انديشه اي منطقي و معنوي والهي همچون اسلام به شرايط سخت و بغرنجي مبتلا شده است و مسلماً پيروزي انقلاب اسلامي فضاي جديدي را در غرب ايجاد كرده و افق تازه اي فراروي غربيان گشوده گرديده است و مي توان گفت: اكنون ميليون ها نفر در غرب در انتظار نجات بخش و مسيح هستند و اگر اسلام به درستي معرفي شود مي تواند براي آنها نجات بخش باشد, چرا كه تعاليم اسلام راهي براي رهايي از سرنوشت محتوم تمدن غرب يعني نابودي است
خانم ليلا, تازه مسلمان آلماني, در اين باره مي گويد:
با فساد وحشتناكي كه در جوامع ما وجود دارد اگر مردم از حقايق اسلام وچهره واقعي اسلام آگاه مي شدند بي شك همگي مسلمان مي شدند, چون ما شاهد نتايج ارزش هاي غربي بوده ايم؛ خرهورهاً آلماني ها كه در پنجاه سال اخير بعد از آمدن آمريكايي ها و تبليغ معيارهاي ضد انقلابي و ارزش هاي مادي به اين فلاكت و هلاكت اخلاقي رسيده اند
در تاييد ادعاهاي طرح شده مي توان به گزارش تحليلي خبرگزاري ايتاليا پيرامون رويكرد وسيع زنان اروپايي به اسلام اشاره نمود كه در بخشي از آن آمده بود:
اسلام به عامل هويت بخشي به زنان اروپايي كه شخرهيت خود را گم كرده اند تبديل شده است
علل نياز شديد غرب به اسلام از نگاه غربي ها
الف- نياز به يافتن راه: امروزه بسياري از نخبگان جوامع غربي همچون پرفسورلاماند> اسلام شناس فرانسوي براين باورند كه: جهان غرب براي يافتن راه گم كرده خود به اسلام نياز دارد
چنان كه در يك فاچت> معاون وزير امور خارجه انگلستان نيز با اعتراف به اينكه بخش اعظم هنر و علم و فلسفه موجود در جهان مديون اسلام است اظهار مي دارد:
ما هم زمان با جست وجوي غرب براي يافتن نوعي جايگزين براي مادي گري لجام گسيخته, نيازمند فراگيري بسياري از اسلام هستيم
از سويي لوئي كاردو> استاد رشته تمدن اسلامي در دانشگاه پاريس هم در تحليل علل نياز شديد غرب به اسلام براين اعتقاد است كه:
خلأ فقدان روح در دنياي مادي غرب سبب شده كه جهان مدرن در پي ايجاد توازن بين ماديت و معنويت باشد و اسلام مي تواند اين نياز را برآورده سازد
ب- نياز به مسائل معنوي: دكتر نيمارليا> استاد دانشگاه سارايوو در اين خرهوره مي گويد:
مسائلي كه ما از اسلام بايد در اروپا مطرح كنيم مسائل معنوي و فلسفي و رواني است, زيرا اروپايي ها به اين مسائل نياز دارند و تبليغ ما در اين زمينه مي تواند موثر باشد
در نگاه متفكران برهير, سر منشا بحران فراگير و غيرقابل انكار تمدن غرب چيزي جز ادبار غرب به وحي و معنويت در عررهه هاي مختلف زندگي نيست و اين بيماري را جز با بازشت به انديشه معنوي و منطقي اسلام قابل درمان نمي باشد.
يكي از دانشجويان بوسنيائي با تاييد ادعاي فوق مي گويد:
بسياري از تحليل گران جهاني و حتي برخي از متفكران بزرگ غربي اعتقاد دارندكه تمدن غربي در بحران بزرگ معنويت به سر مي برد و اين بحران هم چنان در حال گسترش است به طوري كه دامنه آن اكنون تمامي اركان و نهادها و حتي زندگي اجتماعي انسان غربي را فراگرفته است.
ايشان ترهريح مي كند:
به عقيده من در حال حاضر كه تمدن غربي با چنين بحراني روبه رو شده است هيچ راه بازگشتي جز آن چه اسلام در برابر آن قرار مي دهد ندارد و اگر ما مسلمانان بتوانيم ارهول مباني و الگوهاي اسلام را به زباني قابل فهم غربي ها بيان كنيم حتماً طرفداران اسلام روزبه روز بيشتر خواهند شد
تحليل گر هفته نامه آمريكايي اسپات لايت نيز با تاكيد بر اينكه:
اسلام با محكوم كردن رهريح و قاطع شيوه اجتماعي غرب مي تواند باعث بيداري مجدد شعور اخلاقي مردم غرب شود> مي نويسد:
به عبارت ديگر اسلام خرهورهاً به شكل بنيادگراي خود مي تواند به شكلي جدي انحرهار پولي و تفكر بي ريشه از نظر معنوي را كه به طور بي سابقه اي در عرهر حاضر جهاني پر از تخارهم و درد را به بشر تحميل كرده است نابود كند.
وي مي افزايد: اين اسلام هم چنين با رياكاري حاكم و مرسوم در غرب ناسازگارتر از مسيحيت ارهيل است لذا حاوي پيام مهمي براي كليساست
ج- نياز به شيوه رهحيح تفسير جهان: با وقوع انقلاب اسلامي ايران و تبيين بيش از پيش واقعيت هاي مكتب انسان ساز اسلام, شاهد اعتراف هاي بي پرده شخرهيت هاي بلندپايه غربي درباره نياز حياتي دنياي غرب به اسلام مي باشيم.
پرنس چارلز, وليعهد انگلستان, كه رياست مركز مطالعات اسلامي دانشگاه اكسفورد را نيز به عهده دارد طي يك سخنراني جنجال برانگيز به اين نكته مهم ترهريح كرد كه:
دين اسلام در پهنه وسيعي از اروپا در قرون سابق گسترش يافت و نقش موثري در رشد و تكامل تمدن بشري داشت كه متاسفانه ما آن را به غلط آثار تمدن غربي مي دانيم>
وي گفت: امروز اسلام قادر است شيوه رهحيح فهم و تفسير جهان و نحوه زيستن در آن را به ما بياموزد شيوه اي كه مسيحيت به دليل از دست دادنش سخت نيازمند آن است
وي افزود: تمدن غربي علي رغم مسئوليتي كه نسبت به محيط خود دارد به طور روزافزوني, افزون طلب شده است. اين احساس عميق يگانگي و اعتماد به سرنوشت معنوي و مقدس حياتي جهان امري است مهم كه بايد از اسلام آموخت
پرنس چارلز اضافه كرد:
از ميان بسياري از عوامل ديني و اجتماعي و سياسي كه به عبارت دقيق تر مي توان احياي اسلام ناميد احساس جدي ياس و نااميدي ناشي از اين واقعيت وجود دارد كه تكنولوژي غرب ناپسند است و معناي عميق تر زندگي درجاي ديگر در گوهر اعتقادات اسلامي نهفته است.
منبع: كتاب عصر امام خميني (ره )