تاریخ و جغرافیای استان سمنان

استان سمنان در دامنه‌های جنوبی سلسله جبال البرز واقع شده است، از شمال به مازندران، از جنوب به استان اصفهان و دشت کویر، از مشرق به استان خراسان و از مغرب به استان مرکزی محدود است، از ارتفاع این استان از شمال به
سه‌شنبه، 1 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تاریخ و جغرافیای استان سمنان
 تاریخ و جغرافیای استان سمنان

 

نویسنده: عزیزالله بیات




 

یادداشت راسخون: خواننده‌ی گرامی به یاد داشته باشید که مقاله‌ی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از داده‌های آن به روز نباشد.
استان سمنان در دامنه‌های جنوبی سلسله جبال البرز واقع شده است، از شمال به مازندران، از جنوب به استان اصفهان و دشت کویر، از مشرق به استان خراسان و از مغرب به استان مرکزی محدود است، از ارتفاع این استان از شمال به جنوب به تدریج کاسته شده و به کویر نمک منتهی می‌گردد، رودخانه‌های آن عموماً کوچک و کم‌آب و در مواقع بارندگی زیاد سیلابی می‌شوند، آب و هوای آن در نواحی مرتفع کوهستانی سرد و در مجاور کویر گرم و خشک و در مناطق مرکزی نسبتاً معتدل است، ایالت کوچک قومس در میان کوههای البرز در شمال و کویر مرکزی در جنوب واقع شده، شاهراه بزرگ خراسان که از ری می‌آمد و از طریق نیشابور به خراسان منتهی می‌گردید از سراسر ایالت قومس می‌گذشت و تمامی شهرهای قومس در مسیر این راه قرار گرفته بود، مرکز ایالت قومس دامغان کنونی بود، جغرافیانویسان عربی زبان آن را به صورت الدامغان می‌نوشتند و بنابر آنچه در بین آنها متداول بود نام هر ایالت را بر مرکز آن نیز اطلاق می‌کردند به همین جهت دامغان قومس هم می‌گفتند، ایالت قومس مشتمل بر خوار، سمنان، بسطام، خرقان و دامغان بود، در حال حاضر تعدادی از آنها جزو استان تهران و تعدادی جزو استان سمنان است، به احتمال زیاد قومس معرب کلمه کومش است که به معنی قنات یا نهری است که در زیر زمین مسیر آن را کنده باشند و هنوز در بعضی از نقاط ایران قنات را کومش گویند و به جای مقنی واژه‌ی کومیش را به کار می‌برند که مؤید همین مطلب است، گذشته از این وجه تسمیه که مقرون به حقیقت است دو وجه تسمیه دیگر درباره‌ی قومس ذکر کرده‌اند یکی اینکه به علت وجود معدن مس در کوههای این ولایت به کوه مس معروف بوده و به مرور کوه مس تحریف شده و به صورت قومس درآمده است دیگر آنکه قومس در ابتدا کومه‌شه نامیده می‌شد زیرا کومه در لغت به معنی پناهگاه است که زارعین برای محافظت محصولات کشاورزی خود و شکارچیان برای کمین کردن شکار از چوب و نی می‌سازند و به علت آبادی این منطقه و داشتن حیوانات حلال گوشت وحشی به فرمان سلاطین آن زمان در نقاط مختلف این ولایت تعداد زیادی پناهگاه به نام کومه‌شه ساخته شد که بر اثر کثرت استعمال کومه‌شه به قومس مبدل شد.
مرکز استان سمنان شهرستان سمنان است و شهرستانهای تابعه‌ی آن عبارتند از: دامغان، شاهرود و گرمسار.

سمنان

شهرستان سمنان در فاصله‌ی 221 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال به سلسله جبال البرز، از مشرق به دامغان، از جنوب به دشت کویر و اردستان، از مغرب به گرمسار محدود است، دارای 35 درجه و 33 دقیقه عرض شمالی و 53 درجه و 23 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.100 متر است، سلسله جبال البرز مانند سد محکمی بین این شهرستان و مازندران قرار گرفته است، آب و هوای آن در تابستان گرم و در زمستان معتدل است، مهمترین رودخانه‌ی آن گل رودبار است که در 25 کیلومتری شمال شهر سرچشمه گرفته و به چندین شاخه تقسیم می‌شود.
سمنان شهری است قدیمی و اهالی آن به لهجه خاصی صحبت می‌کنند، در افسانه‌ها بنای آن را به طهمورث پادشاه پیشدادی نسبت داده‌اند و چون بر سر راه واقع شده محل رفت و آمد طوایف مختلف بوده است و به همین سبب در تواریخ به کرات نام آن برده شده است، در آغاز قرن چهارم هجری سمنان جزو قلمرو آل زیار بود، بعد از انقراض این سلسله به تصرف آل بویه درآمد، در این دوره شهرهای قومس جزو دیلم به شمار می‌رفتند، در سال 427 هـ. ق ترکان غز خرابی زیادی به شهر وارد ساختند و در سال 618 هـ. ق بر اثر حمله‌ی قوم وحشی مغول ویران گردید.
آثار تاریخی مهم آن عبارتند از: مناره‌ای متعلق به دوره‌ی سلجوقی، در روی بدنه آجری آن کتیبه‌ای به خط کوفی وجوددارد و خانقاه و مزار شیخ علاءالدوله سمنانی واقع در قریه سرخه متعلق به دوره‌ی مغول، این بنای خشتی به علت نداشتن استحکام در اثر گذشت ایام ویران شده و در حال حاضر آثار مختصری از آن باقی مانده است و مسجدجمعه از آثار دوره‌ی تیموری که در سال 828 هـ. ق در زمان شاهرخ بنا شده است و کاروانسرای شاه عباس واقع در قریه لاسجرد که تا اندازه‌ای هم سالم مانده است و مسجد سلطانی از آثار قرن سیزدهم هجری که بانی آن فتحعلیشاه قاجار است و دروازه‌ی ارک سمنان متعلق به قرن سیزدهم هجری و از آثار دوره قاجاریه می‌باشد، در 21 کیلومتری شمال سمنان غار دربند در نزدیکی آبادی ییلاقی دربند واقع شده که از حفاریهای در آن آثار جالبی بدست آمده است.

دامغان

شهرستان دامغان تا تهران 335 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به گرگان و بهشهر و ساری، از مشرق به شاهرود، از جنوب به دشت کویر و از مغرب به سمنان و ساری محدود است، دارای 36 درجه و 10 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 21 دقیقه طول شرقی است، در دشت واقع شده، ارتفاع آن از سطح دریا 1.130 متر است، سلسله جبال البرز در شمال شهر کشیده شده، غیر از ناحیه شمالی که کوهستانی است بقیه آن بیابان و کویر است، شهر در معرض بادهای شدید غبارآلود شمالی است و به همین علت درختان بلند در آن کمتر می‌توان یافت، آب و هوای آن در نواحی کوهستانی معتدل و در حدود دشت کویر گرم است.
دامغان از شهرهای بسیار قدیمی ایران است، هنگامی که دولت پارت توسعه یافت تیسفون مقر حکومت و ادارات دولتی گردید ولیکن دربار در مدت سال و همدان و ری و شهر صددروازه و گرگان اقامت می‌گزید تا اینکه مدتی از گرمای طاقت‌فرسای تیسفون در امان باشد، در این مسئله نیز تردیدی نیست که شهر صد دروازه در موقع بسط دولت اشکانی از شرق به غرب چندی مرکز حکومت بوده و اهمیت و اعتبار زیاد داشته، اما محل دقیق آن تاکنون مشخص نشده است.
هوتوم شیندلر و ویلیام جکسن عقیده داشتند که این محل باید مرکز ولایت سابق قومس باشد و باید آن را در هشت میلی جنوب دامغان جستجو کرد ولی در سال 1931- 1933 دکتر شمیدت با هزینه دارالعلوم فیلادلفیا در تپه حصار مشغول کاوش شد و هدف آن کشف شهر صددروازه بود ولیکن با وجود کوشش زیادی که در این راه کرد نتوانست اثری از شهر مذکور بیابد، عده‌ای از باستانشناسان معتقدند به اینکه شهر در وسط مثلثی قرار داشته است که دامغان کنونی و قریه فرات و قوشه آن را تشکیل می‌دهند، یونانیان این شهر را هکاتم پیلس (1) می‌نامیدند به علت آنکه بیش از چهار دروازه داشت، درباره‌ی وجه تسمیه دامغان در تاریخ قومس چنین آمده است: «اصل دامغان ده مغان بوده و به علت کثرت استعمال‌ها از میان رفته و آن را دامغان گفتند و به جای هاء (الف) آورده‌اند، به این مناسبت به آن دامغان می‌گفتند که مغان باعث آبادی آن شده بودند» (2).
ولیکن به عقیده‌ی نگارنده وجه تسمیه اکثر قریب به اتفاق نقاط و مراکز جغرافیایی روشن نیست و به مرور علت این نامگذاریها در بوته‌ی فراموشی قرار گرفته‌اند و با تأمل و احتیاط بایستی آنها را پذیرفت، به هر حال در دوره‌ی اسلامی دامغان مرکز ولایت قومس بود، بنابه گفته‌ی مقدسی در قرن چهارم هجری بیشتر شهر دامغان ویران شده بود، هم او گوید دژی دارد دارای سه دروازه‌ی سوم نبرده است، همچنین از دو بازار آن به اسامی بازار بالا و بازار پایین یاد کرده است (3)، بنابه قول حمدالله مستوفی باروی دامغان هشت هزار گام بوده است، هم او گوید آب و هوای دامغان مایل بگرمی است و در این شهر امرود نیکو به عمل می‌آید (4).
در سه فرسخی دامغان قلعه‌ی گردکوه از قلاع معروف اسماعیلیان در میان کوهها واقع شده بود، در سال 485 هـ. ق بعد از کشته شدن خواجه نظام‌الملک اسماعیلیان بر گرد کوه مسلط شدند در نتیجه فتنه‌ی آنها و متعاقب آن بر اثر حمله‌ی مغول شهر آسیب بسیار دید، در سال 914 هـ. ق محمدخان شیبانی از ترکستان به عزم خراسان عزیمت کرد بدیع‌الزمان تیموری چون در خود یارای مقاومت ندید رهسپار دامغان شد اما محمدخان شیبانی به شهر هجوم آورده آن را به تصرف خود درآورد و احمدسلطان داماد خود را به حکومت آنجا منصوب کرد، در سال 916 هـ. ق شاه اسماعیل اول مؤسس سلسله‌ی صفوی به عزم سرکوبی شیبک‌خان عازم خراسان شد، احمدسلطان همینکه از تصمیم شاه صفوی مطلع گردید چون توان پایداری در خود نمی‌دید پس از ویران کردن شهر به هرات گریخت، در سال 1142 هـ. ق اولین جنگ میان نادر و اشرف افغان در کنار رودخانه‌ی کوچک مهماندوست در نزدیکی دامغان اتفاق افتاد، در این پیکار اشرف به سختی از نادر شکست خورده به طرف تهران عقب نشست، فتحعلیشاه قاجار در سال 1185 هـ. ق زمانی که پدرش حسینقلی خان جهانسوزمیرزا حکومت دامغان را داشت در این شهر در عمارتی که بعداً موسوم به مولودخانه گردید به دنیا آمد، در دوره‌ی ناصرالدین شاه قاجار باروی شهر 8.700 متر بود، 166 برج و 5 دروازه داشت.
آثار مهم تاریخی دامغان عبارتند از: تپه حصار در یک کیلومتری شهر مشتمل بر آثار قبل از تاریخ، در سالهای 1310- 1313 هـ. ش هیأت علمی مشترک موزه‌های فیلادلفی و بستن در آنجا کاوش علمی کردند و علاوه بر قبور و آثار مختلف قبل از تاریخ اشیایی هم از دوره‌ی ساسانیان به دست آوردند، و تاریخانه و مناره‌ی آن شامل مسجدی است که بنای آن متعلق است به اواسط قرن دوم هجری و به سبک بناهای ساسانی ساخته شده و در ردیف مساجد اولیه اسلامی است، مناره‌های آن از آثار دوره‌ی سلجوقی است و آرامگاه پیر علمدار به صورت برج گنبدداری است، است، به استناد کتیبه کوفی آن در سال 417 هـ. ق به توسط ابوحرب بختیار حاکم دامغان برای پدر خویش محمدبن ابراهیم بنا کرده است نزدیک آن بقایای مسجدی از زمان اولجایتو موجود است و چهل دختران، برجی است مدور از آجر با گنبدی زیبا از آثار دوره‌ی سلجوقی که آن را ابوشجاع اصفهانی در سال 446 هـ. ق برای مقبره‌ی خانوادگی خود ساخت و برج آجری معصومزاده واقع در مهماندوست از آثار دوره‌ی سلجوقی است. به استناد مفاد کتیبه‌ی آن در سال 490 هـ. ق بنا شده و گنبد زنگوله واقع در حومه‌ی شهر محتملاً از آثار اواخر قرن هفتم هجری است و امامزاده جعفر در شمال غربی دامغان، بقعه‌ی آجری آن از آثار دوره‌ی سلجوقی است، در صحن مقابل آن بقعه‌ی دیگری است به نام امامزاده محمد که از آثار میرزاشاهرخ تیموری است و مسجدجامع که تاریخ بنای آن دقیقاً مشخص نیست و تنها مناره‌ای که متعلق به مسجدجامع قدیم است و تاریخ بنای آن در حدود سال 500 هـ. ق بحال خود باقی مانده است.

شاهرود

شهرستان شاهرود تا تهران 400 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به گرگان و گنبدکاوس، از مشرق به بجنورد و سبزوار، از جنوب به دشت کویر و از مغرب به دامغان محدود است، دارای 36 درجه و 26 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 57 دقیقه طول شرقی است، شاهرود در دامنه قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 1.360 متر است، در قسمت شمالی آن سلسله جبال البرز کشیده شده است و قسمت جنوبی آن را کویر نمک فراگرفته است، رود تاش از آن می‌گذرد و به کویر منتهی می‌شود، آب و هوای آن در نواحی کوهستانی سرد و در سایر مناطق نسبتاً معتدل است.
شهر شاهرود قدمت چندانی ندارد و تا زمان فتحعلیشاه قاجار دهی بوده به صورت دو قلعه‌ی قدیمی و یک مزرعه‌ی کوچک به نام شبدری؛ از آن به بعد به تدریج رو به آبادی نهاده و تبدیل به شهر گردید، بخشهای تاریخی و تابعه‌ی آن عبارتند از: بیارجمند، میامی و بسطام.
بخش بسطام در 6 کیلومتری شمال شاهرود واقع شده، تاریخ قبل از اسلام آن معلوم نیست، به روایتی در زمان خسروپرویز فرمانروای خراسان، قومس، گرگان و طبرستان‌، بسطام‌نامی این شهر را بنا کرد و به قولی دیگر از آثار شاپور دوم ساسانی است (310- 379 م.)، در دوره‌ی عباسیان بعد از دامغان بسطام از حیث وسعت دومین شهر ولایت قومس بود، بنا به گفته‌ی ابن حوقل روستاهایش خرمترین روستاهای قومس بودند و همه ساله در باغهای آن مقدار زیادی میوه به عمل می‌آمده، در سال 438 هـ. ق ناصرخسرو قبادیانی از شهر دیدن کرده و آن را مرکز ایالت قومس شمرده است، وی همچنین بقعه‌ی بایزید بسطامی صوفی عالی‌مقام که در قرن سوم هجری درگذشته و در بسطام به خاک سپرده شده نیز اشاره کرده است. یاقوت حموی از فراوانی ارزاق و از بازارهای بسطام یاد کرده است (5)، گفته‌های وی مورد تأیید ابن بطوطه که در قرن هشتم هجری از بسطام دیدن کرده قرار گرفته است. پس از حمله‌ی مغول رو به انحطاط گذاشت و شاهرود که در سر شاهراه ایران غربی به شرقی قرار گرفته است جای آن را گرفت.
مهمترین آثار تاریخی بسطام عبارتند از: مسجد سلجوقی که قسمتی از دیوار آن و مناره‌ی مسجد باقی مانده است و به استناد کتیبه کوفی آجری منار، تاریخ بنا سال 514 هـ. ق است و صومعه‌ی بایزید بسطامی مشتمل بر بنای آجری گنبددار متعلق به قرن هشتم و سیزدهم هجری است.
در چهار فرسخی بسطام سر راه شوسه شاهرود به گرگان قصبه خراقان واقع شده است که در قرن هفتم و هشتم هجری دارای اهمیت و اعتبار بوده است، ابوالحسن علی خرقانی از مشاهیر عرفا و صوفیه قرن پنجم هجری، در خرقان متولد شد و در همانجا درگذشت، مقبره‌ی وی در قریه قلعه نوخرقان، بنای آجری گنبدداری از آثار قرن پنجم هجری است.
در 50 میلی جنوب شرقی بسطام در حاشیه‌ی کویر شهرک بیار واقع شده که در حال حاضر آن را بیارجمند گویند. مقدسی در قرن چهارم از قلعه و بازارهای آباد و مراتع سبز و خرم و باغهای پرانگور و از حیوانات اهلی و لبنیات بسیار آن یاد کرده است، هم او گوید در قلعه‌ای که در داخل شهر واقع شده دارای مسجد کوچکی است و شهر باروئی دارد با سه دروازه‌ی آهنین (6).
غربی‌ترین شهر ولایت قومس (خوار بود) که بطلمیوس خوارا و اینرودور خاراکسی خواره‌نه نام برده‌اند، ابن حوقل در قرن چهارم هجری از آن به نام شهری کوچک و نیکو که دارای یک چهارم میل وسعت بوده یاد کرده است، هم او گوید محلی است آباد و آب آن از دماوند تأمین می‌شود و سردترین نواحی قومس است و مشتمل بر چندین قریه و روستا است، برای تمیز آن از شهری به همین نام در فارس آن را خوارری خواندند. بنابه گفته‌ی حمدالله مستوفی به فارسی این خوارمحله باغ نیز نامیده می‌شده است (7)، توضیح آنکه در سه کیلومتری شمال شرقی گرمسار در حال حاضر قریه‌ای به نام محله‌ی باغ وجود دارد بین بلوک خوار و ری معبری کوهستانی قرار گرفته است که این دو قسمت را از یکدیگر جدا می‌کند، این معبر که از سلسله جبال پرپیچ و خمی عبور می‌کند و در یک جا گشاد و در جای دیگر تنگ می‌گردد به عقیده‌ی اغلب مورخین باب‌الخزر قدیم است که اسکندر مقدونی هنگامی که بسوس را تعقیب می‌کرد از این تنگه گذشت.

گرمسار

شهرستان گرمسار تا تهران 107 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به شهرستان دماوند، از مشرق به سمنان، از جنوب به دشت کویر و از مغرب به ایوانکی و ورامین محدود است، دارای 35 درجه و 14 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 18 دقیقه طول شرقی است، گرمسار در دشت واقع شده و سیاه کوه در جنوب آن قرار دارد قراء آن توسط رود گرمسار که از ریزابه‌های حبله‌رود است مشروب می‌شود، ارتفاع آن از سطح دریا 856 متر است، این شهرستان در مسیر راه‌آهن سراسری قرار گرفته و محل انشعاب راه‌آهن تهران به مشهد است از این لحاظ دارای اهمیت خاصی است.
گرمسار در گذشته یکی از بلوکات خوار بود و قشلاق نام داشت به موجب قانون تقسیمات کشور ایران سال 1316 هـ. ش بخش شهرستان سمنان شد و به موجب تصویبنامه مهرماه 1325 بخش گرمسار از سمنان منتزع و بخش ضمیمه‌ی تهران گردید و در آبان ماه همین سال تابع شهرستان دماوند شد و در بهمن ماه 1337 به شهرستان تبدیل گردید.

پی‌نوشت‌ها:

1. Hecatompylos
2. تاریخ قومس، تألیف عبدالله رفیع حقیقت، ص 215.
3. احسن‌التقاسیم، بخش 2، ص 520- 519.
4. نزهت‌القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 161.
5. معجم‌البلدان، یاقوت، ج1، ص 421؛ صورةالارض، ص 122.
6. احسن‌التقاسیم، بخش 2، ص 521.
7. نزهت‌القلوب، حمدالله مستوفی، به اهتمام لسترنج، ص 173.

منبع مقاله :
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط