زنان و شبه مدرنیسم رضاخان
ویل دورانت گفته است: «آزادی زنان، نتیجه صنعتیشدن جهان است.» تفسیر سخن ویل دورانت آن است كه صنعتیشدن، نخست زنان غرب را آزاد كرد و سپس آزادیخواهی را در میان زنان مسلمان و ایران ترویج نمود. ازاینرو، مؤثرترین اقدام آنها برای راهیابی به كشورهای اسلامی آن بود كه زنان مسلمان را از طریق برداشتن حجاب و ملعبهقراردادن او بیاعتبار كنند. همفر، جاسوس معروف انگلیسی، در اوایل قرن دوازدهم هجری دراینباره به وزارت مستعمرات بریتانیا پیشنهاد كرد: «لازم است با این توجیه كه حجاب از عادتهای دوره خلفای عباسی بوده و ریشه در اسلام ندارد، زنان مسلمان را تشویق كنیم از حجاب دست بردارند. در این رابطه میتوانیم استناد كنیم كه مردم، همسران پیامبر را میدیدند و زنان در عصر پیامبر در تمام كارها شركت میكردند. بعدازآنكه زنان مسلمان از حجاب بیرون آمدند، جوانان را نسبت به آنان تشویق و تحریك كنیم تا بین آنان فساد ایجاد شود.» امامخمینی(ره) با آگاهی از این سیاست غرب فرموده است: «آنان چون میدیدند كه زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجسته داشتهاند و آنها هستند كه میتوانند حتی مردان را به میدان مبارزه بكشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند.»
سفرنامهها و كتابهای خاطرات گردشگران و ماموران غربی، آكنده از برنامهها و سیاستهایی هستند كه آزادساختن زنان ایرانی را به سبك غربی مدنظر و تاكید قرار دادهاند. بررسی تاریخی سفرنامهها و كتاب خاطرات گردشگران و ماموران غربی نشان میدهد در زمان برخورد اولیه آنها با جامعه ایرانی، حتی برای گردشگران زن اروپایی دیدن چهره یك زن ایرانی غیرممكن بود. گاسپاردروویل، گردشگر زمان فتحعلیشاه، دراینباره مینویسد: «زنان ایرانی به هنگام برخورد با یك مرد بیگانه، فورا طوری روی خود را میگیرند كه حتی دیدن ریزی و درشتی چشم و یا رنگ آن غیرممكن میشود، و اغلب حتی اگر یك زن گردشگر تلاش میكرد تا چهره زن ایرانی را اتفاقی و نه به خواست خود او ببیند، با ناكامی مواجه میشد.» مادام دیولافوا دراینباره مینویسد: «به این قصد به كجاوهها نزدیك شدم، متاسفانه از زحمت خود نتیجهای نگرفتم.» اما یكی از آثار آشكار سفر ناصرالدینشاه به اروپا، دستور او به تغییر و تحول در لباس زنان دربار بود كه بهتدریج به سطح جامعه نیز سرایت كرد. حتی در این دوره، شاهد تحول آرام از روابط شرعی به روابط غیرشرعی زنان و مردان هستیم، درحدیكه اعتمادالسلطنه نقل میكند: «شاه امر فرمود كه امین اقدس ــ یكی از همسرانش ــ به عیادت امینالسلطان صدراعظم برود و حتی از او پرستاری نماید.» در اوایل سلطنت رضاخان، روند تغییر لباس زنان، شتاب بیشتری گرفت. در سالن زرتشتیهای خیابان قوامالسلطنه، همواره سخنرانیهایی درخصوص پیشرفت زنان برگزار میشد. مادام شافلاخر امریكایی، نماینده انجمن ترقیخواه امریكا، در یكی از سخنرانیهایش در همان سالن گفت: «خانمهای ایرانی باید طرز لباسپوشیدن مدرن و نیز روش و رفتار با مردان را بر پایه تمدن غرب بیاموزند.» پس از حادثه كشف حجاب و انقلاب سفید، دیگر حد و مرزی برای بیحجابیهای زنانه باقی نماند. بااینهمه بهتدریج بخش اعظم زنان دریافتند كه تشویق به تغییر لباس و حجاب، به آزادی واقعی و انسانی آنان نمیانجامد و لذا بازگشت به چادر تاحدودی عكسالعملی در برابر فساد غربی بود كه بسیاری از مردم تصور میكردند به واسطه خاندان سلطنتی بر آنها تحمیل شده است.
تلاش برای تغییر در لباس زنان و نیز در نحوه سلوك آنان با مردان، نهتنها از سوی دولت و دولتیها، بلكه بخشی از آن، از سوی زنان و مردان غیردولتی صورت میگرفت.
▪ در اینجا به مواردی از این اقدامات غیردولتی اشاره میشود:
۱) ناگهان همه مشاهده نمودند كه زرینتاج، ملقب به قرهًْالعین، با نهایت سكون، وقار و بدون حجاب به طرف جمع پیش آمد و به سخن ایستاد و گفت: «ای زنان از تنهایی به سوی اجتماع بیرون بیایید و این حجابی را كه میان شما و زنان مانع از استفاده و استماع است، پاره كنید.»
۲) نورالمهدی منگنه، از پیشتازان كشف حجاب در اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی است كه میگفت: «شما در زمان سلطنت شاهنشاهی هستید كه مبانی تمدن و ترقی را برنامهریزی كرده و شالوده تحصیلات و كسب علوم را برای زنان فراهم آورد.»
۳) پس از شهریور ۱۳۲۰ كه رضاشاه از كشور فرار كرد و احتمال بازگشت حجاب میرفت، صدیقه دولتآبادی با نفرت شدید و احساس وحشت چنین نوشت: «این چادر، چادر بیعفتی است كه میخواهند بر سر زنان بكشند، پرده بیعفتی است كه بر روی فحشا میكشند، نه آنكه مذهب این را گفته باشد.»
در كنار زنانی كه مروج و مدافع بیحجابی بودند، باید به چهرههایی از مردان نیز كه در این راه، همپای سیاستهای غرب در ایران پیش رفتند، اشاره كرد:
الف) علیاكبر سیاسی، استاد دانشگاه و از كارگزاران پهلوی، در ماده ۲۵ مرامنامه اولین تشكل سیاسیاش به نام ایران جوان، با تاكید بر رفع موانع ترقی و آزادی نسوان، نوشته است: «باید بكوشیم تعلیمات را در بین دختران گسترش دهیم و وسیله اعزام آنان به خارج را فراهم كنیم.»
ب) سعید نفیسی، نویسنده و استاد دانشگاه در دوره پهلوی، شیوه و انگیزه خود در مبارزه علیه حجاب را اینگونه برمیشمارد: «تنها مردی كه طرف اعتماد جمعیت نسوان وطنخواه بود، من بودم. من در جلسات هیاتمدیره این جمعیت شركت میكردم و اگر مردم آن روزگار میدانستند چه لذتی میبرم، همه چشمچرانان این كشور بر من رشك میبردند.»
ج) احمد كسروی، نویسنده و مورخ، با برشمردن كشف حجاب در زمره كارهای نیك رضاشاه، تلاش او را بسیار موثر میدانست: «آنچه ما در تهران میبینیم، بیش از این نتیجه پیدا نشده كه برخی پیرهزالهای ازجهانبرگشته و برخی از زنهای بیسواد و نافهم، چادر به سر كنند.»
عشقی، اعتصامی و بهار كه نه وابسته به دربار بودند و نه عامل استعمار، اما تحتتاثیر فرهنگ غرب قرار داشتند، به حجاب میتاختند:
۱) میرزاده عشقی:
تا كه این زن كفن سر برده
نیمی از ملت ایران مرده
۲) پروین اعتصامی:
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده بنیان مسلمانی نیست
۳) ملكالشعرا بهار:
چهره بگشای و زچشم بد اغیار مترس
كه گل آزردهدل از چشم بد خار نشد
البته در راه ترویج بیحجابی، نقش سفرا، همسران آنان، هیاتهای تبشیری و مبلغان میسحی را نباید نادیده گرفت. استعمارگران در پی آن بودند كه زن ایرانی را به سمت همسانی با زنان اروپایی سوق دهند. در این راه، صرفا مبارزه با اصل حجاب كافی نبود و لذا آنها شیوههای دیگری را برای تكمیل پروژه حذف حجاب در پیش گرفتند و از میان این برنامهها، به تاسیس و ترویج مدارس، مجامع و مطبوعات زنانه بیشترین اهمیت را میدادند؛ زیرا از این طریق، فكر و عقیده زنان عوض میشد و آنها خودشان به دنبال غرب میرفتند. بدرالملوك بامداد مینویسد: «مدارسی كه به سعی زنها برپا شد، جمعیتها كه تشكیل گردید، مقالات و روزنامهها كه منتشر كردند، نقش مهمی در فعالیتهای بعدی زنان داشت.»[i]
● اقدامات نهادمند جهت تغییر در وضعیت سنتی زنان ایرانی
خانم كلارا كولیور رایس، همسر یكی از ماموران هیاتهای مذهبی و تبلیغی مسیحی كه در سالهای قبل و بعد از جنگ جهانی اول در ایران سكونت داشت، مینویسد: «مدارس غربی راه را گشودند وآموزشوپرورش، ایران را در سالهای آینده زیر نفوذ اندیشهها و شیوههای غربی قرار داد.» لرد كرزن، سیاستمدار معروف انگلیسی، با كمنتیجهدانستن فعالیت مبلغان مسیحی در ایران، آموزش از طریق مدارس را توصیه میكرد: «با تاسیس مدارس، به نحو اطمینانآمیزی میتوان در قلوب توده خاصی كه به ركود فكری محكوماند، تاثیر نمود.» در اجرای این سیاستها، نخستین مدرسه دخترانه توسط هیات مذهبی پروتستان امریكایی در ارومیه تاسیس شد. مدرسه بعدی، توسط فرقه لازاریستهای وابسته به كلیسای كاتولیك فرانسه در روستاهای مسیحینشین ارومیه و سلماس ایجاد گردید. این مدارس پس از یك تا دو سال فعالیت، با اعتراض مردم مواجه شدند و سرانجام تعطیل شدند اما پس از تغییر مبانی سیستم آموزشی كشور در زمان رضاخان، آنها راه خود را به شیوه دیگری ادامه دادند تا صلیب مسیح جای هلال اسلام را بگیرد.
۲) مجامع:
شیوه دیگری كه استعمارگران برگزیدند تا به وسیله آن، زنان ایرانی را به پذیرش شیوههای غربی بیحجابی عادت دهند، تاسیس و راهاندازی انجمنها، جمعیتها، و تشكلها بود. طبیعی بود كه در پشت صحنه فعالیتهای زنان، جای پای فراماسونری كاملا مشهود باشد؛ زیرا بسیاری از زنان فعال در این تشكلها، دختر، همسر و یا خواهران عوامل فراماسونر بودند. عمده فعالان این عرصه، همان مروجان مدارس جدید و مشوقان كشف حجاب بودند كه با هدایت و حمایت ماموران و مبلغان انگلیسی و امریكایی فعالیت میكردند. به گفته خانم رایس، انجمنی متشكل از هزاران زن تشكیل شد كه انجمن آهنین ایران نام گرفت. این انجمن تاحدود زیادی به كمك و هدایت بریتانیا بنا شد. در برخی از این تشكلها زنان ایرانی و خارجی در كنار هم عضویت داشتند. بهعنوانمثال، در انجمن آزادی زنان (تاسیس ۱۲۸۶) خانم مری پارك جردن و خانم استاكینگ بویس هم عضویت داشتند. یكی از اهداف این انجمن، ایجاد زمینه اختلاط و ارتباط میان مردان و زنان بود. برخی از انجمنهای زنان ایرانی، توسط خارجیها اداره میشدند؛ بهعنوانمثال مجمع فارغالتحصیلان مدرسه عالی امریكایی در تهران (تاسیس۱۳۰۱) را میتوان نام برد.
۳) مطبوعات:
به موازات توسعه مدارس و مجامع زنان، انتشار نشریات زنانه نیز در دستور كار زنان تجددطلب قرار گرفت. این نشریات نیز همانند مدارس و مجامع، تحت هدایت و حمایت مبشرین مسیحی قرار داشتند. آنها درواقع جای نشریاتی را گرفتند كه تنها بخشی از صفحات خود را به زنان اختصاص میدادند. نشریات زنانه قصد داشتند مستقیما و هرچه بیشتر و سریعتر، زنان را با فرهنگ غرب آشنا كنند و آنها را به این شیوه زندگی عادت دهند. دراینراستا در سال ۱۲۸۹، اولین نشریه زنان به نام دانش توسط خانم كحال در تهران و در سال ۱۲۹۲ دومین نشریه زنان به نام شكوفه توسط خانم مزینالسلطنه منتشر شد. بعدازآن بود كه روند انتشار اینگونه نشریات شدت یافت.
▪ مهمترین موضوعات مندرج در نشریات زنانه موارد زیر بودند:
الف) ترویج روابط دختر و پسر:
نشریه عالم نسوان در یكی از شمارههایش دراینباره نوشت: «چرا از یك دختر جوانی كه با پسری طرح دوستی میریزد، جلوگیری میكنید.» بــ ترویج فساد و فحشا: همین نشریه در چند شماره بعد، درباره ترویج فساد و فحشا نوشت: «به دلایل بسیار برای هر مرد و زن خوب است كه چند رفیق از جنس مقابل داشته باشد.»
اما سرانجام علیرغم این تلاش گسترده استعمارگران، دولتهای استبدادی و روشنفكران برای دوركردن زنان ایرانی از ارزشهای ملی و دینی، توده زنان ایرانی عكس آن را به نمایش گذاشتند و پروسه بازگشت به حجاب را با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ كامل كردند.
بحث درباره وضعیت و جایگاه زنان در تاریخ معاصر بیدرنگ ماجرای كشف حجاب در عصر رضاشاه را در ذهن تداعی میكند. این رخداد از سوی صاحبنظران مورد تحلیل و ارزیابیهای گوناگون قرار گرفته است، در این نوشتار با اتخاذ شیوهای جامعهشناختی و با تكیه بر آرای پارسونز و بهرهگیری از مدل وی در بحث ارزشها، به بررسی این جریان خواهیم پرداخت.
*عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند
پینوشتها
[i]ــ بدرالملوك بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران، ابنسینا، ۱۳۴۸، ص۴۰
[ii]ــ مهرزاد بروجردی، «پیروزیها و رنجهای نوسازی مستبدانه در ایران»؛ استفانی كرونین، رضاشاه و شكلگیری ایران نوین، دولت و جامعه در دوران رضاشاه، ترجمه: مرتضی ثاقبفر، تهران، جامی، ۱۳۸۳، ص۲۲۸
[iii]ــ جان فوران، مقاومت شكننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه: احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص۳۳۱
[iv]ــ هوشنگ شهابی، «ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن»، در: استفانی كرونین، همان، صص۲۹۳ــ۲۹۲
[v]ــ مریم فتحی، «سمتگیری تكاپوهای فرهنگی در جهت كشف حجاب از زنان»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، تهران، سال هشتم، ش۳۱، پاییز ۱۳۸۳، صص۷ــ۶
[vi]ــ یحیی آرینپور، از نیما تا روزگار ما، ج۳، تهران، زوار، چاپ دوم، ۱۳۷۶، صص۱۰ــ۸
[vii]ــ هوشنگ شهابی، همان، ص۲۹۳
[viii]ــ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۱، ص۴۰۵
[ix]ــ محمدعلی همایون كاتوزیان، دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمه: حسن افشار، تهران، نشر مركز، ۱۳۸۰، ص۴۴۶
[x]ــ جان فوران، همان، ص۳۷۵
[xi]ــ حمیرا رنجبر عمرانی، «تغییر ماهیت جمعیتهای زنان از آغاز تا سازمان زنان»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، تهران، سال نهم، ش۳۳، بهار ۱۳۸۴، ص۹۳
[xii]ــ هوشنگ شهابی، همان، ص۲۹۸
[xiii]ــ همان، ص۳۰۰؛ نیز رك: یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعهشناسی در ایران معاصر، ترجمه: احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی و لیلایی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۷، ص۱۷۹
[xiv]ــ هوشنگ شهابی، همان، ص۳۰۱
[xv]ــ جان فوران، همان، ص۳۵۹
[xvi]ــ یرواند آبراهامیان، همان، صص۱۸۰ــ۱۷۹
[xvii]ــ یاسمین رستم كلایی، «برنامه گسترده برای زنان ایران نو، قانون، خانواده، كار و كشف حجاب»؛ استفانی كرونین، همان، ص۲۶۲
[xviii]ــ شادان پرند و زهرا سبحانی، زمینههای شناخت جامعه و فرهنگ تركیه، تهران، مركز مطالعه و تحقیقات فرهنگی بینالمللی، ۱۳۷۳، ص۱۲۰
[xix]ــ یاسمین رستم كلایی، همان، ص۲۵۸
[xx]ــ هوشنگ شهابی، همان، ص۳۰۲
[xxi]ــ محمدعلی همایون كاتوزیان، همان، ص۴۴۷
[xxii]ــ هوشنگ شهابی، همان، ص۳۰۴
[xxiii]ــ سعید معیدفر، جامعهشناسی مسایل اجتماعی معاصر در ایران، تهران، سرزمین ما، ۱۳۷۹، صص۱۸۷ــ۱۸۶
[xxiv]ــ عباس عبدی، محسن گودرزی، تحولات فرهنگی در ایران، تهران، روش، ۱۳۷۸، ص۱۱۸
[xxv]ــ عبدالحسین نیكگهر، مبانی جامعهشناسی، تهران، رایزن، ۱۳۶۹، ص۲۸۱
[xxvi]ــ آلوین استانفورد كوهن، تئوریهای انقلاب، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، قومس، ۱۳۷۲، چاپ سوم، ص۱۳۱
[xxvii]ــ تالكوت پارسونز (۱۹۷۹ــ۱۹۰۲) جامعهشناس برجسته امریكایی و نظریهپرداز جامعهشناسی فونكسیونالیستی (functionalistic sociology) است. رك: مجید مساواتی آذر، دیدگاههای جامعهشناسی درباره تغییرات اجتماعی، تهران، مولف، ۱۳۷۲، ص۴۴
[xxviii]ــ حسامالدین شریعتپناهی، اروپاییان و لباس ایرانیان، تهران، قومس، ۱۳۷۲، صص۳۲۲ــ۳۰۶
[xxix]ــ هوشنگ شهابی، همان، ص۲۹۹
[xxx]ــ همان.
[xxxi]ــ آلوین استانفورد كوهن، همان، ص۱۳۴
[xxxii]ــ محمدعلی همایون كاتوزیان، همان، ص۴۴۶
[xxxiii]ــ رابرت. اچ. لاور، دیدگاههایی درباره دگرگونی اجتماعی، ترجمه: كاووس سیدامامی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳، ص۷۲
معرفی پایگاههای اینترنتی
تصاوير مينياتور و نقاشي