مثنوی و شراب حلم الهی

پروردگار به حال همه ما توجه دارد، اما حلم او مانع ظاهر کردن نتایج اعمال ماست. در قیامت چه کسی می‌تواند گنه‌کاران را شفاعت بکند، جز حلم پروردگار، که بی‌توجه به حساب اعمال نیک و بد، ممکن است به بنده‌ای لطف کند. با تکیه
يکشنبه، 13 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مثنوی و شراب حلم الهی
 مثنوی و شراب حلم الهی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 
شاه را غافل مدان از کار کس *** مانع اظهار آن حلم است و بس
من هنا یشفع به پیش علم او *** لا ابالی وار الا حلم او
آن گنه اول ز حلمش می‌جهد *** ورنه هیبت آن مجالش کی دهد
خون‌بهای جرم نفس قاتله *** هست بر حلمش دیت بر عاقله
مست و بی‌خود نفس ما زن حلم بود *** دیو در مستی کلاه از ما ربود
ساقی حلم گر نبودی باده‌ریز *** دیو با آدم کجا کردی ستیز
گاهِ‌ علم آدم ملائک را که بود *** اوستاد علم و نقاد نقود
چون‌که در جنت شراب حلم خورد *** شد ز یک بازیّ شیطان روی زرد
آن بلا درهای تعلیم ودود *** زیرک و دانا و چستش کرده بود
باز آن افیون حلم سخت او *** دزد را آورد سوی رخت او
عقل آمد سوی حلمش مستجیر *** ساقی‌ام تو بوده‌ای دستم بگیر

پروردگار به حال همه ما توجه دارد، اما حلم او مانع ظاهر کردن نتایج اعمال ماست. در قیامت چه کسی می‌تواند گنه‌کاران را شفاعت بکند، جز حلم پروردگار، که بی‌توجه به حساب اعمال نیک و بد، ممکن است به بنده‌ای لطف کند. با تکیه به حلم پروردگار است که ما جرأت انجام گناه پیدا می‌کنیم. از آن جا که نفس ما روح را می‌کُشد، چون نفس، عاقل و بالغ نیست، دیه‌ی این قتل بر عهده‌ی خویشان قاتل است؛ یعنی حلم و بخشایش پروردگار دیه این قتل خواهد بود. نفس ما از حلم پروردگار، بی‌خویش و سرمست بود که شیطان در همان حالت مستی آمد و کلاه از سر او برداشت. اگر ساقیِ حلم پروردگار، شراب حلم الهی را در جام قلب آدمی نمی‌ریخت، شیطان چگونه می‌توانست با آدم بستیزد؟ چون آدم در بهشت از شراب حلم الهی نوشید، از یک ترفند شیطان شرمسار شد. علم الهیِ آدم در مرتبه‌ای فراتر از ملائک بود، اما مست و متّکی به حلم پروردگار شد. داروی خرد افروز خداوند مهربان، آدم را هوشیار و چالاک کرده بود، ولی افیون مؤثر حلم الهی، دزد را به سوی رخت و اسباب آدم آورد؛ یعنی آدم به حلم خداوند فریفته شد و شیطان نیز از همان طریق او را اغوا نمود. عقل آدمی به حلم پروردگار پناه می‌جوید و می‌گوید: ساقی من تو بوده‌ای، دستم را بگیر. مضمون این سخن در دعای شریف ابوحمزه ثمالی آمده است: «و یحملنی و یجرئنی علی معصیتک حلمک عنی و یدعونی الی قلة الحیاء سترک علی و یسر عنیالی التثویب علی محارمک معرفتی بسعة رحمتک و عظیم عفوک؛ بردباری تو مرا بر نافرمانی‌ات وادار و گستاخ کرده و پرده پوشی‌ات مرا کم آزرم نموده و شناختم به وسعت نعمت و بزرگی عفوت، مرا بر انجام حرام‌های تو شتاب داده است».
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط