بررسى مقايسه اى قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران (قديم و جديد) ق3
نويسنده:على رضا صدرا
رمز اطلاق و كارايى نظام ولايى:
ييكى از مسئله خيزترين مباحث, همين اطلاق تاريخى و جهانى مكتب اسلام است كه در مقوله اسلام و مقتضيات سياسى عصر و در مبحث ثابتات و متغيرات با وجود آن همه تنوعات, تحولات و تغييرات مطرح مى گردد.
اين مسئله هم دست مايه معاندين اسلام براى ايجاد شبهه بوده و هم طبعاً مبتلا به اذهان نوانديشان و نيز مصلحان دينى و اصلاح گرايان دينى ـ سياسى مى باشد. بنياد كارايى علمى و حقوقى نظام ولايى و انشاى آن بر اصول عملى و علمى اوليه بوده كه ضرورى و بديهى بوده شامل قوانين عقلى ـ شرعى ـ عرفى مى باشند.4
مطلق بودن حاكميت حاكم يا ولى فقيه به مثابه حكم نهايى
شرايط رهبرى
الف ـ مفاد شرايط:
كه خود شامل اصولى مى باشند:
1 ـ تبديل شرط مرجعيت به افتا (اجتهاد);
2 ـ افزايش شرط تدبير(در اصل 112).
ب ـ سازمان شرايط:
اولويت و تقدم بينش فقهى و سياسى
1 ـ در اصل پنجم قانون اساسى قبلى آمده است:
(در زمان غيبت حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ در جمهورى اسلامى ايران, ولايت امر و امامت امت بر عهده; فقيه:
1ـ عادل
2 ـ با تقوا
3 ـ آگاه به زمان
4 ـ شجاع
5 ـ مدير
6 ـ مدبر است).
آن گاه مى گويد: (كه اكثريت مردم او را به رهبرى شناخته و پذيرفته باشند).6
2 ـ در اصل يكصد و هفتم مى گويد:
اول ـ هرگاه يكى از فقهاى واجد شرايط مذكور در اصل پنجم اين قانون:
1 ـ از طرف اكثريت قاطع مردم الف ـ به مرجعيت و ب ـ رهبرى 1 ـ شناخته و 2 ـ پذيرفته شده باشد.
همان گونه كه در مورد مرجع عاليقدر تقليد و رهبر انقلاب آية اللّه العظمى امام خمينى چنين شده است, الف ـ اين رهبر, ولايت امر بوده و ب ـ همه مسئوليت هاى ناشى از آن را بر عهده دارد.
دوم ـ در غير اين صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه كسانى كه صلاحيت مرجعيت و رهبرى دارند:
1 ـ بررسى و 2 ـ مشورت مى كنند.
الف ـ هر گاه يك مرجع را داراى برجستگى خاص براى رهبرى بيابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفى مى نمايند.
ب ـ وگرنه سه يا پنج مرجع واجد شرايط رهبرى را به عنوان اعضاى شوراى رهبرى تعيين و به مردم معرفى مى كنند.
اين اصل در تجديد نظر قانون اساسى به نحو زير اصلاح گرديده است:
(پس از مرجع عاليقدر تقليد و رهبر كبير انقلاب جهانى اسلام و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران, حضرت آية اللّه العظمى امام خمينى ـ قدس سره الشريف ـ كه از طرف اكثريت قاطع مردم به الف ـ مرجعيّت و ب ـ رهبرى 1 ـ شناخته و 2 ـ پذيرفته شوند.
تعيين رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است.)
خبرگان رهبرى درباره همه فقها واجد شرايط در اصول پنجم و يكصد و نهم 1 ـ بررسى و 2 ـ مشورت مى كنند.
الف ـ هرگاه يكى از آنان را:
1 ـ اعلم به
الف ـ احكام و
ب ـ موضوعات فقهى
الف ـ مسائل سياسى و
ب ـ اجتماعى
2 ـ يا داراى مقبوليت عامه
3 ـ يا واجد برجستگى خاص در يكى از صفات مذكور دراصل يكصد و نهم تشخيص دهند.
الف ـ او را به رهبرى انتخاب مى كنند.
ب ـ در غير اين صورت يكى از آنان را به عنوان رهبر 1 ـ انتخاب و 2 ـ معرفى مى نمايند.
الف ـ رهبر منتخب خبرگان, ولايت امر
ب ـ و همه مسئوليت هاى ناشى از آن را بر عهده خواهد داشت.
مقايسه: اهم تغييرات:
ب ـ و پذيرش رهبرى از طرف اكثريت قاطع مردم به عنوان يكى از دو شيوه نيل به رهبرى و حاكميت و انحصار آن به بررسى و مشورت خبرگان رهبرى و انتخاب و معرفى رهبر توسط اين نهاد.
2 ـ حذف شوراى رهبرى و رهبرى شورايى
3 ـ حذف شرط مرجعيت
4 ـ در اصل يكصد و نهم قديم آمده است:
شرايط و صفات رهبر يا اعضاى شوراى رهبرى
ب ـ تقواى لازم
براى الف ـ افتا و
ب ـ مرجعيت
2 ـ بينش الف ـ سياسى و
ب ـ اجتماعى
3 ـ شجاعت
4 ـ قدرت
5 ـ مديريت كافى
براى رهبرى
در قانون اساسى جديد:
شرايط
و صفات رهبر:
1 ـ صلاحيت علمى لازم
براى افتا
در ابواب مختلف فقه ([مطلق اجتهاد مطلق]
2 ـ الف ـ عدالت و
ب ـ تقوا
براى رهبرى امت اسلام
ب ـ اجتماعى,
4 ـ تدبير,
5 ـ شجاعت,
6 ـ مديريت و
7 - قدرت كافى
براى رهبرى) مقايسه: اهم تغييرات:
2 ـ تفكيك, اضافه نمودن و تصريح بر شرايط;
الف ـ عدالت
ب ـ تقوا براى رهبرى امت اسلام
بررسى محتوايى و مفهومى
1 ـ اهم صفات و شرايط رهبرى درنظام اسلامى چيست؟ مفهوم, ماهيت و احكام هر كدام چيست و حدود هر يك از آن ها كدام اند؟
و هم چنين آيا بين دو ديدگاه سنى و شيعى در اين خصوص اختلاف وجود دارد؟
و به عبارت ديگر وجوه اشتراك و اختلاف تفكر فقهى سياسى شيعه و سنى در اين شرايط چيست؟
2 ـ سازمان شرايط رهبرى چيست؟
آيا اصلاً شرايط مذكور داراى نظام و سلسله مراتب اولويت بندى و تقدم و تأخر هستند يا خير؟ يعنى كليه شرايط كم وبيش هم سنگ اند؟ آيا مجموعه شرايط مطرح است يا نظام و مسائل و منظومه شرايط؟ و سؤالاتى از اين قبيل و در اين حدود و چهارچوب.
ييكى از چهره هاى برجسته فقهى ـ سياسى كه در سير تفكر سياسى در تاريخ و جهان اسلام به نحو مستوفا به مبحث شرايط و صفات رهبرى پرداخته است, ابوالحسن ماوردى است. وى در (الاحكام السلطانيه)7, كه جامع ترين و معتبرترين متن فقهى ـ سياسى در جهان اهل تسنن است, اين مسائل را مطرح ساخته است. موقعيت ماوردى به گونه اى است كه قبل و بعد از او اثرى بدين وجازت در عين شمول و جامعيت در اهل سنت نيامده است بلكه پس از وى نظريات سياسى وى عموماً و در شرايط رهبرى خصوصاً نوعاً مورد توجه بوده و سلباً يا ايجاباً محل بحث و محور نظريات انديشوران بعد از وى تا عصر بازخيزى و تا كنون بوده و هم چنان خواهند بود.
مبانى شرايط رهبرى
اصول شرايط را بر اين مبانى مى توان به ترتيب زير طرح, تبيين و تشريح نمود:
اول ـ قوت: كه ماهيتاً مبين شدت و ضعف رهبرى است, اعم از;
الف ـ علمى
1 ـ اسلامى (= اجتهاد دينى ـ عالم بالدين)
2 ـ سياسى (بمعنى اعم = اجتهاد سياسى ـ عالم بالسياسة)
ب ـ عملى
1 ـ تدبير (= برنامه ريزى و سياست گذارى 1 ـ ساسة العباد = سياست گذار بندگان خدا)
بر اساس:
الف ـ موازين اسلامى
ب ـ مقتضيات عصر و نسل
2 ـ مديريت اجرايى ( = سازمان دهى و بسيج ـ امامت)
3 ـ اداره و رهبرى ( = راهبرد) ملت و مملكت.
دوم ـ امانت: كه ماهيتاً مبين صحت و سقم رهبرى است و عبارت است از جمعيت اسلامى نسبت به:
1 ـ اسلام و اجراى حدود آن
2 ـ مسلمين و تأمين سرنوشت اسلامى آن ها
الف ـ امنيت
ب ـ عزت
ج ـ منافع
هـ ـ اقتصاد
3 ـ مملكت اسلامى و تأمين و حفظ تماميت ارضى و استقلال و دفع تجاوز, هر چند منبعد شرط و صفت امانت بيش تر با سياق عدالت و تقوا قرين است.
و ضمن اين كه ثقل و روح عدالت و تقوا با امانت سازگار بوده و به اعتبارى روح و به اعتبارى ديگر نمود, تجلى و مظهر آن محسوب مى گردند لكن دو يا سه صفت عدالت, تقوا, شجاعت, جملگى لازمه و خصيصه ساير شرايط مى باشند:
1 ـ عدالت به معناى عدالت ايجادى و ايجابى (و نه صرفاً عدالت سلبى) كه همان قرار دادن هر كس و هر چيز درجايگاه شايسته و بايسته است (وضع كل شىء فى موضعه)
2 ـ تقوا كه به اصطلاح تالى تلو و دنباله عصمت محسوب مى گردد و به معناى پارسايى و پرهيزگارى و زهد و به اصطلاح غزالى (ورع).
3 ـ شجاعت به معناى روحيه برخورد و ستيز با باطل و اهل آن و دفاع از حق و اهل آن و استقرار حق و عدالت.
اصول شرايط رهبرى
مراد از ترتيب شرايط, رعايت اصل تقدم و تأخر اولويت بندى ها شرايط مى باشد. لازمه ترتيب و ترتب شرايط وجود سازمان وجدول (ماتريسى) است كه:
اولاً: جايگاه هر يك از شرايط در آن مشخص شده باشد.
ثانياً: ميزان امتياز و ضرايب هر يك از شرايط معلوم باشد و حتى به صورت قابليت تبديل و تعريف نمودن به كم يا زياد و يا شديد و ضعيف (كم متصل) و يا عدد و رقم (كم غيرمتصل).
بر اين اساس, بايستى پيوستار حداقل و حداكثر و حد نصاب (لازم و كافى) شرايط مزبور معين گردد بر فرض مثال; عدالت و علم به عنوان دو شرط اساسى و زيربنايى رهبرى:
آيا عالم اعدل, اولى است يا اعلم عادل يا حتى عالم عادل در صورت فقدان اعلم اعدل و اعدل اعلم.
ابوالحسن ماوردى, در احكام السلطانيه خويش اولين متفكر فقهى ـ سياسى سنى است كه بدين مهم توجه نموده است ولكن متأسفانه پس از او كار وى دنبال نشده و تاكنون تكميل نگرديده است و متفكران بعدى غالباً جز طرح فهرست وار و غالباً پراكنده و غير اولويت بندى شده شرايط نپرداخته اند. وى شرايط حاكم, رهبر و خليفه را به دو دسته تقسيم مى نمايد:
اول ـ شرايط عامه:
2 ـ عدالت
3 ـ رأى صاحب نظر سياسى
4 ـ شجاعت
5 ـ نجدت (غيرت و دل سوزى)
6 ـ سلامت حواس
7 ـ سلامت اعضا
علاوه بر شرايط: عمومى و پايه اى عقل و اسلام (كه بدرالدين اين جمله مرد و مسلمان بودن را كافى مى داند) و علاوه بر عدم هجر (= حضور خليفه و مفقود و يا اسير نبودن) و عدم حجر (= تحت نفوذ غير نبودن و استقلال رأى و اقتدار شخصى).
دوم ـ شرايط خاصه:
ب ـ اكثريت (بيش ترين تعداد شرايط)
ج ـ استقبال (پذيرش عمومى بيشتر = اكثريت نسبى)
د ـ استعجال (سرعت پذيرش عمومى)
شرايط خاصه به مثابه ضرايبى درشرايط عامه عمل مى كنند.
شرايط پايه:
1 ـ عقل
2 ـ اسلام
ب ـ شرايط عارضى:
3 ـ عدم هجر (آزادى ـ حضور)
4 ـ عدم حجر (استقلال ـ اقتدار)
عدم تحمل هر نوع بى عدالتى و زور و اراده و توان برخورد و ارتقاع هر نوع ظلم و ناهنجارى اعم از فكرى و فرهنگى, اقتصادى, سياسى و نظامى است.
ـ حدود شرايط:
ولى در هر صورت بحث در حد نصاب هر يك از شرايط علاوه بر ماهيت آن به اضافه سازمان اولويت بندى, هم چنان بكر, باقى مانده و نيازمند به وارسى و ادامه نظريات بيش تر است.
اختيارات رهبرى
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله