مؤلف: محمدرضا افضلی
چون مسبح کردهای هر چیز را *** ذات بیتمییز و با تمییز را
هر یکی تسبیح بر نوعی دگر *** گوید و از حال آن این بیخبر
آدمی منکر ز تسبیح جماد *** و آن جماد اندر عبادت اوستاد
بلکه هفتاد و دو ملت هر یکی *** بیخبر از یکدگر و اندر شکی
چون دو ناطق را ز حال همدگر *** نیست آگه چون بود دیوار و در
چون من از تسبیح ناطق غافلم *** چون بداند سبحهی صامت دلم
هست سنی را یکی تسبیح خاص *** هست جبری را ضد آن در مناص
سنی از تسبیح جبری بیخبر *** جبری از تسبیح سنی بیاثر
این همی گوید که آن ضال است و گم *** بیخبر از حال او و از امر قم
و آن همی گوید که این را چه خبر *** جنگشان افکند یزدان از قدر
گوهر هر یک هویدا میکند *** جنس از ناجنس پیدا میکند
قهر را از لطف داند هر کسی *** خواه دانا خواه نادان یا خسی
لیک لطفی قهر در پنهان شده *** یا که قهری در دل لطف آمده
کم کسی داند مگر ربانیی *** کش بود در دل محکّ جانیی
باقیان زین دو گمانی میبرند *** سوی لانه خود به یک پر میپرند
روی سخن به حضرت حق است: توای تمام هستی! حتی جمادات را به ستایش خود وادشتهای. «ذات بیتمییز»، جماد و گیاه و حیوان و «ذات تمییز»، انسان است. هر یک فقط از تسبیح و عبادت خود آگاه است:
باد و خاک و آب و آتش بندهاند *** با من و تو مرده، با حق زندهاند
مولانا میگوید: جنگ فرقههای مختلف مذهبی به همین است که از تسبیح و حقیقت یکدیگر بیخبرند. در و دیوار هم در تسبیحاند، اما وقتی که دو انسان از دو فرقهی مختلف، عبادت و تسبیح یکدیگر را درک نمیکنند، در و دیوار چگونه تسبیح یکدیگر، یا تسبیح دیگر موجودات را دریابند؟ مولانا میگوید: آن که تمامی سنت را به جا میآورد؛ و آنکه جبری است و گناه و بیتوفیقی خود را هم به حساب حق میگذارد، هر دو در تسبیحاند و به حق پناه میبرند، اما تسبیح یکدیگر را در نمییابند و قبول ندارند. «ضال»، یعنی گمراه. «امر قم» اشاره به سورهی مدثر است که پروردگار به پیامبرش فرمود: برخیز و اندرز بگو و هدایت کن و پروردگارت را بزرگ دار و جامهات را پاک کن. منظور این است که به فرمان حق همه موظف به تسبیح و عبادتاند.
باز مولانا اشاره دارد که هر فرقهای فرقههای دیگر را از خدا بیخبر و از حقیقت دور میداند و تقدیر الهی آنها را در برابر هم قرار داده است، تا گوهر هر یک را هویدا کند. مولانا میگوید: پروردگار گاه قهر خود را به صورت لطف و گاه لطف خود را به صورت قهر نشان میدهد و این آزمایش بندگان است. تنها مردانِ حق و واصلِ ربانی این لطف و قهر پنهانی را میشناسد، زیرا در درون خود سنگ آزمایش دارند. سایر مردم دربارهی تشخیص قهر و لطف، تنیده و پیرو ظن و گمان خویشاند و لاجرم فقط با یک بال به سوی مقصود خویش پرواز میکنند. لذا با اطمینان و یقین زندگی نمیکنند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
هر یکی تسبیح بر نوعی دگر *** گوید و از حال آن این بیخبر
آدمی منکر ز تسبیح جماد *** و آن جماد اندر عبادت اوستاد
بلکه هفتاد و دو ملت هر یکی *** بیخبر از یکدگر و اندر شکی
چون دو ناطق را ز حال همدگر *** نیست آگه چون بود دیوار و در
چون من از تسبیح ناطق غافلم *** چون بداند سبحهی صامت دلم
هست سنی را یکی تسبیح خاص *** هست جبری را ضد آن در مناص
سنی از تسبیح جبری بیخبر *** جبری از تسبیح سنی بیاثر
این همی گوید که آن ضال است و گم *** بیخبر از حال او و از امر قم
و آن همی گوید که این را چه خبر *** جنگشان افکند یزدان از قدر
گوهر هر یک هویدا میکند *** جنس از ناجنس پیدا میکند
قهر را از لطف داند هر کسی *** خواه دانا خواه نادان یا خسی
لیک لطفی قهر در پنهان شده *** یا که قهری در دل لطف آمده
کم کسی داند مگر ربانیی *** کش بود در دل محکّ جانیی
باقیان زین دو گمانی میبرند *** سوی لانه خود به یک پر میپرند
روی سخن به حضرت حق است: توای تمام هستی! حتی جمادات را به ستایش خود وادشتهای. «ذات بیتمییز»، جماد و گیاه و حیوان و «ذات تمییز»، انسان است. هر یک فقط از تسبیح و عبادت خود آگاه است:
باد و خاک و آب و آتش بندهاند *** با من و تو مرده، با حق زندهاند
مولانا میگوید: جنگ فرقههای مختلف مذهبی به همین است که از تسبیح و حقیقت یکدیگر بیخبرند. در و دیوار هم در تسبیحاند، اما وقتی که دو انسان از دو فرقهی مختلف، عبادت و تسبیح یکدیگر را درک نمیکنند، در و دیوار چگونه تسبیح یکدیگر، یا تسبیح دیگر موجودات را دریابند؟ مولانا میگوید: آن که تمامی سنت را به جا میآورد؛ و آنکه جبری است و گناه و بیتوفیقی خود را هم به حساب حق میگذارد، هر دو در تسبیحاند و به حق پناه میبرند، اما تسبیح یکدیگر را در نمییابند و قبول ندارند. «ضال»، یعنی گمراه. «امر قم» اشاره به سورهی مدثر است که پروردگار به پیامبرش فرمود: برخیز و اندرز بگو و هدایت کن و پروردگارت را بزرگ دار و جامهات را پاک کن. منظور این است که به فرمان حق همه موظف به تسبیح و عبادتاند.
باز مولانا اشاره دارد که هر فرقهای فرقههای دیگر را از خدا بیخبر و از حقیقت دور میداند و تقدیر الهی آنها را در برابر هم قرار داده است، تا گوهر هر یک را هویدا کند. مولانا میگوید: پروردگار گاه قهر خود را به صورت لطف و گاه لطف خود را به صورت قهر نشان میدهد و این آزمایش بندگان است. تنها مردانِ حق و واصلِ ربانی این لطف و قهر پنهانی را میشناسد، زیرا در درون خود سنگ آزمایش دارند. سایر مردم دربارهی تشخیص قهر و لطف، تنیده و پیرو ظن و گمان خویشاند و لاجرم فقط با یک بال به سوی مقصود خویش پرواز میکنند. لذا با اطمینان و یقین زندگی نمیکنند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول