شاعر: سید رضا مؤید
آمد آن چشمه رحمت که جهان خرم از اوست
آفتابی که درخشنده همه عالم از اوست
در گلستان ولا لاله رخی چهره نمود
که صبا غالیه افشان و مبارک دم از اوست
در رحیم حرم کعبه، کعبه به دنیا آمد
آنکه رکن حرم و پایه محکم از اوست
فاطمه بنت اسد را پسری بوالعجب است
مرحبا دختر شیری که چنین ضیغم از اوست
آمد آن مظهر قدرت که به تأیید خدا
قامت بازوی پیغامبر اکرم از اوست
اسدالله علی ابن ابی طالب آنک
شرف آدم و رجحان بنی آدم از اوست
آمد آن میر ولایت که پس از ختم رسل
مسجد و منبر و تیغ و زره خاتم از اوست
اوست باب حسن و همسر زهرای بتول
پسری همچو حسین نابغه اعظم از اوست
او نه از زادن در کعبه معزز شده است
بلکه خود بیت خدا محترم و معظم از اوست
تا بر افراشت چنان رایت مردانه چنین
علم کفر نگون پشت دلیران خم از اوست
گر جهان در کنف پرچم اسلام آید
عجبی نیست که افراشته این پرچم از اوست
کاخ ایمان نپذیرد خلل از فتنه کفر
این بناییست که پاینده و مستحکم از اوست
مخزن علم خداوند علی باشد و بس
جز نبی هر که علیم است علی اعظم از اوست
آنچه گفتند بزرگان سخن مدح بر اوست
و آنچه دارند ادیبان همه بیش و کم از اوست
دوش دیدم که مؤید به صراحت میگفت
نه همین طبع روان هر چه که من دارم از اوست