اختیار آمد عبادت را نمک *** ورنه میگردد بنا خواه این فلک
گردش او را نه اجر و نی عقاب *** که اختیار آمد هنر وقت حساب
جمله عالم خود مسبّح آمدند *** نیست آن تسبیح جبری سودمند
تیغ در دستش نه از عجزش بکن *** تا که غازی گردد او یا راهزن
زآنکه کرّمنا شد آدم ز اختیار *** نیم زنبور عسل شد نیم مار
مؤمنان کان عسل زنبوروار *** کافران خود کان زهری همچو مار
زآنکه مؤمن خورد بگزیده نبات *** تا چو نحلی گشت ریق او حیات
باز کافر خورد شربت از صدید *** هم ز قوتش زهر شد در وی پدید
اهل الهام خدا عین الحیات *** اهل تسویل هوا سمّ الممات
در نظر مولانا انسان هرچه میکند به مشیت حق است، اما مولانا این را جبر نمیداند و انسان را تا حدی مختار و مسئول اعمال خود میبیند. مولانا میگوید: گردش فلک و اعمال و عبادات ما، اجرای قضای الهی است و اینکه گفتهاند تو نیت کن و به عبادت برخیز، نمک عبادت است تا ما ذوق و لذتی معنوی در آن بیابیم. مولانا میگوید: خود عمل، پاداش و کیفری ندارد، زیرا مشیت حق است اما در هنگام حساب، نیک و بد، به اختیار و نیت ما مربوط میشود و اگر نیکی اختیار کنیم، هنر ماست. «خود مسبّح آمدند»، یعنی خود در ذکر حقاند. مولانا برای مفهوم «کرّمنا» در آیهی 30 سورهی اسراء، تفسیر تازهای میآورد و میگوید: منظور از گرامی داشتن نوع بشر این است که به او اختیار دادهاند که نیک یا بد را انتخاب کند و در وجود او نیمی خوبی است و نیم دیگر بدی. مولانا میگوید: مؤمن مثل زنبور عسل که شیرهی گیاهان را میگیرد، از اعمال و اندیشههای نیک و حق را میگیرد و در نتیجه وجود او حاصلی جز نیکی ندارد. «صدید»، آبی است که گناهکاران در دوزخ مینوشند. «اهل الهام خدا»، مؤمنانند که از «عین الحیات» مینوشند، یعنی از چشمهای که جاودانگی میدهد (بقاء بعد الفناء). «اهل تسویل هوا»، یعنی کسانی که هوای نفس، آنها را فریب میدهد و آنچه مینوشند «سمّ مرگ» است و در عالم معنا مردهاند و به بقای حق باقی نمیمانند.
در جهان این مدح و شاباش و زهی *** ز اختیار است و حفاظ آگهی
جمله رندان چون که در زندان بوند *** متقی و زاهد و حق خوان شوند
چون که قدرت رفت کاسد شد عمل *** هین که تا سرمایه نستاند اجل
قدرتت سرمایهی سود است هین *** وقت قدرت را نگه دار و ببین
آدمی بر خنگ کرمّنا سوار *** در کف درکش عنان اختیار
مولانا بحث نیک و بد و اختیار انسان را از عالم معنا به عالم صورت میآورد تا آن را با مثال روشن کند: تحسین ما از کارهای نیک و «زهی» گفتن به نیکوکاران، نشانه این است که ما اختیاری داریم و مسئول نیتهای خویشیم. همچنین تا آگاهی از این مسئولیت محفوظ بماند و ما را در نیک پیش ببرد. مولانا میگوید: اگر کسی در زندان، رندی و تبهکاری نکند، هنری نیست. شخصیت آدمی در جایی هویدا میشود که اختیار نیک و بد با اوست. «قدرت» و «سرمایه»، زندگی این دنیاست که باید در راه خیر به کار برد. «وقت قدرت را نگهدار»، یعنی از امکانات برای کار در راه حق بهره بگیر.
مولانا بحث را این گونه خلاصه میکند: انسان به عنایت و اکرام حق اختیار نیک بودن و بد بودن دارد. البته اگر درک کند که این اختیار را چگونه باید به کار ببرد.
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.