بيمارستان نجميه

مقاله‏ي حاضر براساس پرونده‏ي شماره‏ي 1056 بايگاني مرکزي سازمان اوقاف و امور خيريه نوشته شده است.لازم است از آقاي عمادالدين شيخ‏الحکمايي به خاطر پيشنهاد نوشتن اين مقاله و راهنمايي ايشان تشکر کنم. در طول تاريخ همواره شماري از مردان و زنان خيرانديش متمکن و فرهيخته‏ي ايراني به تأسيس مراکز بهداشتي خرد و کلاني در گوشه و کنار اين مرز و بوم دست
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بيمارستان نجميه
بيمارستان نجميه
بيمارستان نجميه

نويسنده: اميد رضايي

مقدمه

مقاله‏ي حاضر براساس پرونده‏ي شماره‏ي 1056 بايگاني مرکزي سازمان اوقاف و امور خيريه نوشته شده است.لازم است از آقاي عمادالدين شيخ‏الحکمايي به خاطر پيشنهاد نوشتن اين مقاله و راهنمايي ايشان تشکر کنم.
در طول تاريخ همواره شماري از مردان و زنان خيرانديش متمکن و فرهيخته‏ي ايراني به تأسيس مراکز بهداشتي خرد و کلاني در گوشه و کنار اين مرز و بوم دست زده‏اند بي‏آنکه چشم‏داشتي به حمايتهاي مالي اشخاص حقيقي يا حقوقي داشته يا خيال برداشت از کشته‏ي خود را در خاطر پرورده باشند.
بيمارستان نجميه‏ي تهران، اثري هفتاد ساله از اين دست اقدام خداپسندانه است که بانويي خير آن را بنا نهاد. او حاجيه ملک‏تاج خانم فيروز، ملقب به نجم‏السلطنه، فرزند شاه‏زاده فيروز ميرزا نصرت‏الدوله و همايون سلطان خانم ملقب به شاه‏زاده خانم، واقف مسجد - مدرسه‏ي شاه‏زاده خانم، مادر دکتر محمد مصدق از نوادگان فتح‏علي شاه است که در خرداد 1305 و نزديک به شش سال پيش از درگذشتش، مريض‏خانه‏اي در جنب خيابان يوسف‏آباد - کمي پايين‏تر از تقاطع خيابان‏هاي حافظ و جمهوري اسلامي ساخت و در آبان 1307 ه.ش / 1347 ه.ق مطابق وقف‏نامه‏ي اول، آن را با نام مريض‏خانه‏ي نجميه بر عموم بيماران مملکت وقف کرد؛ و طبق همين سند املاکي را در داخل و خارج شهر براي مصارف اين مرکز و بيماران ضميمه کرد و توليت و نظارت آن را به خود و خانواده‏اش واگذارد. گفتني است که دکتر مصدق هم در سند ياد شده، سهم خود را در بلوک غار، چون مادرش وقف نمود.
در مهر 1309، دگربار، نجم‏السلطنه موقوفاتي را بر بيماران اين مرکز و امور ديگر تخصيص داد که رونوشتي از آن در حاشيه‏ي سمت راست وقف‏نامه‏ي اول آمده است.
پس از مرگ باني بيمارستان، در دي 1311، فرزندش دکتر مصدق عهده‏دار توليت آن گرديد. بلافاصله با تلاش و مراقبتي دقيق و با همکاري نماينده‏اش محمد شرافتيان به سر و سامان دادن امور موقوفه و موقوفات و تهيه‏ي صورت حساب‏ها و پاسخ به اداره‏ي کل اوقاف پرداخت. از اين دوره، شش دفترچه، مربوط به سالهاي 1330 - 1311 ه.ش، در پرونده‏ي بايگاني راکد سازمان اوقاف وجود دارد.
اين دفاتر به ابعاد 5 ر 22 ضربدر 30 سانتي‏متر مربع هستند و از 10 تا 18 صفحه تشکيل يافته‏اند و مجلد به جلدهاي
مقوايي‏اند که در وسط محل تاخوردگي با نخ بسته شده‏اند. تمامي اين دفاتر، مقدمه‏ي امضا شده‏ي دکتر مصدق را داراست و به دنبال آن؛ در صفحه‏هاي مقابل هم دخل و خرج‏ها ثبت شده است. صفحه‏ي اول مشتمل بر صورت ريز عايدات قريه، مستغلات، بيمارستان، عمارات، گاراژ و دکاکين است و در پايان همان صفحه، جمع عوايدشان ديده مي‏شود. در صفحه‏ي دوم نيز صورت ريز مخارج يکايک اماکن مذکور در سنوات مورد بررسي - از دو تا چهار سال - و جمع مخارج همان صفحه به چشم مي‏خورد، و بالأخره در آخرين صفحه، خلاصه‏ي عوايد و مخارج موقوفات بر جمع کل هر يک تنظيم و ارائه شده که به منظور بررسي و تأييد اداره‏ي کل اوقاف، در هر نوبت بدان اداره تقديم مي‏شده است.
نمونه‏ي چنين دفاتر حساب موقوفاتي را آن هم با اين نظم و ريزپردازي، به ندرت در ميان اسناد بايگاني سازمان اوقاف مي‏توان يافت و اين خود حاکي از نظم و وسواس متولي آن در انجام امور موقوفه و پشتوانه‏هاي مالي آن است.
در اينجا گزارش مشروح دکتر محمد مصدق را که به امضاي خود ايشان است و در مقدمه‏ي نخستين صورت حساب (سال‏هاي 1313 - 1311 ه.ش) آمده و متضمن تاريخچه‏ي بيمارستان و موقوفاتش نيز است مي‏آوريم.

وزارت معارف و اوقاف - اداره‏ي اوقاف

از دهم دي ماه 1311 که مرحومه ملک‏تاج خانم فيروز (نجم‏السلطنه) به رحمت ايزدي پيوسته، اين جانب بر طبق وقف‏نامه، در امور مريض‏خانه و موقوفات آن به عنوان توليت مداخله نموده‏ام و قبل از شروع عمليات خود لازم مي‏دانم که مختصري از تاريخ بناي مريض‏خانه و مقررات وقف‏نامه به عرض رسانيده سپس محاسبات دوره‏ي تصدي خود را به استحضار آن وزارت جليله برسانم:

تاريخ بناي مريض‏ خانه و موقوفات آن

مريض‏خانه‏ي نجميه در 15 خرداد 1305 بنا شده و بر طبق وقف‏نامه‏ي 5 آبان 1307 که سواد آن ضميمه است، مرحومه‏ي مزبوره املاک و مستغلات مفصله‏ي ذيل را وقف بر آن نموده‏اند.
1. شش دانگ يک باب مريض‏خانه به انضمام حياط، آشپزخانه و رخت‏شوي خانه و حياط خلوت و حياط بزرگ و کاروان‏سرا و قهوه‏خانه و گاراژ به مساحت 7000 ذرع مضروب، واقع در خيابان مولوي، ناحيه‏ي 3 [ي] حسن‏آباد تهران، پلاک نمره‏ي 1829 تا 1832، نمره‏ي ورقه مالکيت 1332، تاريخ صدور ورقه 5 آبان 1311، نمره‏ي ملک 1329 مکه در صفحه‏ي 121 دفتر املاک به ثبت رسيد (1)
2. سيزده باب دکاکين واقعه در بازار صندوقدار، جنب گلوبندک تهران که موقع توسعه‏ي خيابان جليل‏آباد و جباخانه از بين رفته و مؤسسه‏ي بلديه براي جبران خسارات موقوفه مبلغ 25661 ريال بر طبق مراسله‏ي نمره‏ي 4004 مورخه‏ي 28 / 3 / 1313، خطاب به اين جانب به مرحومه‏ي واقفه تأديه نموده که آن مرحومه هم معادل 36590 ريال توسط استاد علي و استاد رضا معمار(2) براي ساختن دو اطاق و يک راه‏رو [ص 1] و زيرزمين در خود مريض‏خانه به جهت مرضاي خصوصي و يک حمام و دو اطاق و يک راه‏رو در حياط بزرگ جنب مريض‏خانه که اجاره داده مي‏شود مصرف نموده‏اند. بعد از فوت مرحومه ملک‏تاج خانم فيروز، مؤسسه‏ي بلديه براي جبران بقيه‏ي خسارت وارده به موجب قباله‏ي نمره‏ي 2392، مورخ دوم آبان 1312، صادر از دفتر اسناد رسمي نمره‏ي 52 تهران مساحت 36 گز 10 / 4 زمين واقع در خيابان جباخانه به اين جانب انتقال داد که اين جانب هم در تاريخ 20 آبان همان سنه، بر طبق وقف‏نامه‏ي تنظيم شده در همان دفتر تحت نمره‏ي 2469، اراضي مزبور را وقف مريض‏خانه نموده‏ام که از موقوفات مريض‏خانه،محلي که تاکنون به ثبت نرسيده فقط همين قطعه زمين است که چون کافي از براي ساختن بنايي که مناسب ساير ابنيه‏ي واقع در خيابان
جباخانه باشد نيست به اميد خريداري مقداري زمين از مالک مجاور و لجاجت مشاراليه در نفروختن، تاکنون از اين قطعه زمين چيزي عايد مريض‏خانه نشده و بديهي است که پس از يأس کامل از معامله، هم زمين را بايد ثبت نمود و هم بنايي که در خور اين مساحت است احداث کرد.
به طور خلاصه از 13 باب دکاکين موقوفه‏ي مرقومه در وقف‏نامه، فعلا مريض‏خانه 36 گز 10 / 4 زمين در خيابان جباخانه بيش‏تر مالک نيست.
3. شش دانگ هر يک از 12 باب دکاکين به انضمام شش دانگ يک باب کاروان‏سرا معروف به سراي روغني‏ها و يک باب انبار متصل به يکديگر واقع در ناحيه‏ي 8 بازار محمديه، پلاک 5338 تا 5351، نمره‏ي ورقه‏ي مالکيت 13066، تاريخ صدور ورقه 14 مهرماه 1311، نمره‏ي ملک 1060 که در صفحه‏ي 17 دفتر املاک به ثبت رسيده [است].
4. شش دانگ قريتين عباس‏آباد و رستم‏آباد به انضمام يک قطعه زمين به مساحت 135 جريب اراضي پلائين متصلات به يکديگر، واقع در بلوک غار، پلاک نمره‏ي 69 و 103 که در تاريخ 26 تيرماه 1313 در کارتن 7 دوسيه‏ي 69 صفحه‏ي 493 دفتر املاک، تحت نمره‏ي 87 مرقوم شده است.
مرحوم ملک‏تاج خانم فيروز در تاريخ 21 مهرماه 1309 در حاشيه‏ي وقف‏نامه‏ي 5 آبان 1307 املاک ديگري هم وقف نموده‏اند که در ذيل شرح داده مي‏شود:
5. هشت باب دکان (3) و يک نيم‏بابي به اضافه‏ي يک باب خانه‏ي واقع در ناحيه‏ي 4 سنگلج، گذر ارباب، محله‏ي قورخانه‏ي کهنه، پلاک نمره‏ي 4468 تا 4470 که در اول آبان 1311 در صفحه‏ي 349 دفتر املاک، تحت نمره‏ي 1858 ثبت شده و هم‏چنين
پلاک 4692 تا 4698، [در] صفحه‏ي 485 دفتر املاک، تحت نمره‏ي 3812 مورخ 30 فروردين 1314 به ثبت رسيده [است].
6. شش دانگ يک باب عمارت پلاک نمره‏ي 5800 واقعه در ناحيه‏ي 4 سنگلج تهران خيابان شاهپور گذر وزير دفتر، کوچه‏ي حمام ضرغام نمره‏ي ورقه‏ي مالکيت 4050 مورخ 22 / 9 / 1312 که در صفحه‏ي 357 دفتر املاک نمره‏ي 1860 وارد شده است [ص 2]
7. شش دانگ يک باب عمارت پلاک نمره‏ي 6207 واقع در ناحيه‏ي 9 پشت باغ آصف‏الدوله که در تاريخ 23 آبان 1311، در صفحه‏ي 449 دفتر املاک، به نمره‏ي 1418 ثبت شده [است].

مقررات وقف ‏نامه

مقررات وقف‏نامه نسبت به عوايد املاک و مستغلات موقوفه از اين قرار است:
اول، عشر عايدات براي تعمير عمده و اساسي که به طور فوق‏العاده رخ مي‏دهد در بانکي ذخيره مي‏شود که در موقع لزوم، املاک موقوفه تعمير شود و از بين نرود که چون املاک موقوفه خراب و غالبا مجاورين از خرابي آنها به محاکم صلحيه شکايت مي‏کردند و ذخيره نمودن وجه، مستلزم اين بود که هم خرابي‏ها زيادتر شود و هم از عوايد موقوفه مبلغي به مصرف محاکم برسد. گذشته از اينکه وجهي در بانک ذخيره نشد، مبلغي هم به طوري که از خلاصه‏ي محاسبات معلوم مي‏شود اضافه بر عوايد، صرف تعميرات شده که اکنون هيچ قسمتي از املاک موقوفه نيست که محتاج به تعمير باشد.
دوم، از بقيه‏ي عايدات دو عشر براي حق‏التوليه و هم‏چنين مخارج لازمه به تعميرات خود موقوفه و ماليات و عوارضات آن و تعميرات ابنيه‏ي مريض‏خانه از قبيل رنگ و روغن آهن‏ها و غيره بايد موضوع شده و بقيه هر چه هست به مصارف مرضاي مريض‏خانه و لوازم آنها برسد.
سوم، از عوايد مستغلات واقع در محله‏ي قورخانه‏ي کهنه، در سال، بيست تومان به مصرف روشنايي مقبره‏ي مرحومه حاجيه شاه‏زاده خانم والده‏ي واقفه در نجف اشرف برسد (4)چهارم، از عوايد دو باب قهوه‏خانه‏ي واقع در ناحيه‏ي 4 سنگلج و خيابان ماشين، در سال، پانزده تومان به امام جماعت مسجد مرحومه حاجيه شاه‏زاده خانم، واقع در خيابان شاهپور، گذر وزير دفتر پرداخته شده که در مسجد مزبور صرف تعزيه‏داري حضرت خامس آل‏عبا و ائمه‏ي هدي - سلام الله عليهم اجمعين - بشود.

افتتاح مريض‏ خانه

مريض‏خانه‏ي نجميه در 15 آذرماه 1308 مفتوح شد و از تاريخ مزبور تا مهرماه 1311 مرحومه‏ي واقفه، ماهي 450 تومان براي مخارج نگاه‏داري ده مريض شبانه‏روزي و دادن نسخه‏ي مجاني به مرضاي غير دائم به آقاي دکتر مير پرداخته‏اند و بعد، نظر به اينکه عوايد موقوفه به مخارج تکافو نمي‏کردند، پذيرايي مرضاي مجاني تعطيل شد. و در هشتم آبان 1311 مريض‏خانه را به آقاي دکتر معاون واگذار نمودند که از عوايد مرضاي خصوصي، ماهي دويست و پنجاه تومان پردازند که با عوايد املاک و مستغلات، ذخيره شده و پس از جمع شدن وجوه کافي مريض‏خانه تعمير و مجددا مرضاي شبانه‏روز پذيرفته شوند.
در تاريخ 10 دي ماه 1311، يعني دو ماه بعد
از قرارداد با آقاي دکتر معاون، مرحومه ملک‏تاج خانم فيروز به رحمت ايزدي پيوستند و امر توليت به اين جانب محول گرديد و با اينکه وجوه کافي جمع‏آوري نشده، تعميرات لازمه به عمل آمده و از 23 ارديبهشت 1312 که چهار ماه و نيم بعد از فوت آن مرحومه است، مجددا مريض‏خانه از مرضاي شبانه‏روزي و غير دائم پذيرايي نموده و حساب عوايد مخارج موقوفات و مريض‏خانه از زمان تصدي اين جانب به قراري است که شرح داده مي‏شود. [ص 3]
در گزارش صورت حساب سال‏هاي 1315 - 1314 ه.ش آمده است:
... در طرز جريان موقوفات چيزي رخ نداده [است]. در سال 1315 بنايي احداث و اجاره داده شد و يک دانگ و نيم از قريه‏ي مال مير - و بلوک سرابند عراق [اراک] وقف بر مريض‏خانه نمودم...
اما ديري نمي‏گذرد که دکتر مصدق درخواست مبادله‏ي آن را با سه باب مغازه در تهران، به اداره‏ي اوقاف مي‏دهد. در اين نامه خطاب به وزارت فرهنگ آمده است که چون نظارت و رسيدگي به مال مير، به سبب مسافت، وقت‏گير و مشکل است و درآمد قابل توجهي هم ندارد حاضر است آن را با ملکي ارزشمندتر که درآمدش نيز بيش‏تر است مبادله نمايد که مورد موافقت هم قرار مي‏گيرد.
گزارش سنوات 1317 - 1316 ه.ش که به عنوان مقدمه بر صورت حساب آن سال‏ها نوشته شده است دي ماه 1318 که دلالت بر ارائه‏ي آن صورت‏حساب به اداره‏ي اوقاف مي‏کند در ميان اسناد اين پرونده وجود دارد.
به هر حال، وي قسمتي از مقدمه را، بنا به اظهار خود، دوباره در مقدمه‏ي گزارش سال‏هاي 1320 - 1318 ه.ش تکرار مي‏کند که در ادامه خواهيم آورد، اما در مورد صورت‏حساب سال‏هاي 1317 - 1316 ه.ش مکاتبه‏اي مربوط به سال 1318 ه.ش موجود است که جا دارد ارائه شود. اين مکاتبه، درخواست تقدير از خدمات دکتر محمد مصدق است که مسؤول رسيدگي به حساب‏هاي بيمارستان و موقوفات آن نوشته است. گفتني است دکتر مصدق چندي بعد، در تير 1319، از سوي شهرباني توقيف و تبعيد مي‏شود. ايشان در جايي از گزارشي، که بعد از نامه خواهد آمد، به اين موضوع اشاره کرده است.
در بخشي از نامه‏ي مسؤول رسيدگي به حساب‏هاي بيمارستان نجميه (در سر برگ «وزارت فرهنگ»، خطاب به اداره‏ي کل اوقاف، به شماره‏ي 27723 مورخ 20 / 20 / 1318) آمده است:
پايگاه وزارت متبوع
محترما به عرض مي‏رساند در موقع بررسي به حسابي که جناب آقاي دکتر مصدق، متصدي موقوفات بيمارستان نجميه، به اداره‏ي اوقاف تسليم فرموده‏اند و براي رسيدگي به اداره‏ي تحقيق ارسال شده معلوم گرديد که جناب معزي‏اليه علاوه بر درآمد موقوفات مبالغي نيز از خود صرف بيمارستان مي‏فرمايند و در واقع امور موقوفاتي که تحت تصدي ايشان مي‏باشد به بهترين وجهي اداره مي‏شود. بنابراين چنانچه اجازه مي‏فرمايند نسبت به اقدام نوع پرورانه‏ي ايشان که در راه بهداشت و انتظام موقوفات مربوط مبذول مي‏شود مورد تقدير قرار گيرد...
اما گزارش دوره‏ي بعد (گزارش سنوات 1320 - 1318 ه.ش) يک تفاوت آشکار با گزارشات سنوات پيشين دارد که دکتر مصدق نيز در مقدمه‏ي آن، دلايل اين تغيير را بيان و تشريح مي‏کند:
... از بابت مخارج اداري مطابق سنوات چيزي نوشته نشده و اين دفعه‏ي اول است که بيمارستان در محاسبه طلب‏کار شده و علل آن به قراري است که ذيلا عرض مي‏شود:
... چون وفات مرحومه ملک‏تاج فيروز، باني بيمارستان، 1351 ه.ق تصادف نمود؛ به جاي مجلس تذکر ساليانه، به نظر رسيد که در رمضان 1352 به هر کس که به مطب بيمارستان مراجعه کند نسخه و دواي مجاني داده شود و تا رمضان 1358 (آبان 1317) مجرا و معمول گرديد... ولي از آن به بعد ظاهرا به دلايلي که در گزارش محاسبات سال 1316 و 1317 نوشته شده و ذيلا تکرار مي‏شود ولي معنا به واسطه‏ي نظريات رئيس شهرباني وقت که با اجتماع مرضا در ماه رمضان موافقت نداشتند پذيرايي در ماه رمضان متروک شده و قرار شد که در تمام سال، روزهاي دوشنبه مطب بيمارستان، مراجعه کنندگان را مجانا معالجه کند و اين دو طريق هر يک معايبي داشت که لازم است عرض شود:
الف. معايب پذيرايي در ماه رمضان اين بود که عده‏ي مريض، زياد و پزشکان نمي‏توانستند با دقت رسيدگي نموده و به خوبي از عهده برآيند و چون بعد از رمضان، مطب داير نبود معالجه‏ي بعضي از مرضا ناقص مي‏ماند.
ب. پذيرايي روزهاي دوشنبه هم داراي اين نقص بود که اعتبار يک ماهه‏ي رمضان کافي نبود که در تمام سال به هر کس که مراجعه مي‏کرد، نسخه و دوا داده شود و عده‏ي زيادي از بيماران بدون اخذ نتيجه و مأيوسانه مراجعت مي‏نمودند و چون اين ترتيب هم شايسته نبود، در اواسط سال 1319 که مصادف با توقيف اين جانب در زندان بيرجند است متروک گرديد و از آن به بعد فقط به کساني که مي‏توانند دوره‏ي نقاهت را در خانه بگذرانند دوا داده شده تا اينکه براي ساير مراجعه کنندگان، محل باز شده و استفاده‏ي عموم محدود نشود بنابر آنچه عرض شد در اين محاسبه مبلغي از بابت قيمت بذر مزيد عايدات شده و به واسطه‏ي نبودن مطب مجاني هم از مخارج کاسته شد... که به بانک ملي سپرده شده... البته نبايد تصور نمود که بيمارستان نجميه از اين کار خير و مساعدتي کمه به مرضاي غير شبانه‏روزي مي‏نمود صرف نظر کند، نظر به کم‏يابي دوا و گراني قيمت و اعتبار غير کافي اقدام در اين کار خير را به اولين وهله امکان محول مي‏کند...
دکتر مصدق در گزارش بعدي که مربوط به يک دوره‏ي سه سال و چند ماهه (از 1321 تا 1324 ه.ش) و تأخير اين بار نه به سبب تبعيد بلکه به دليل نمايندگي در مجلس بوده، چنين نوشته است:
اداره‏ي کل اوقاف
بسيار متأسفم که به واسطه‏ي گرفتاري‏هاي اين دو سال اخير در مجلس شوراي ملي نتوانستم حساب موقوفات و اداره‏ي بيمارستان نجميه را از اين زودتر تقديم کنم اکنون حساب سه ساله‏ي 1321 و 1322 و 1323 و يک قسمت از مخارجي که در سال 1324 شده و چون بازرسان آن اداره‏ي محترم با مخارج سنوات قبل با هم تصديق کرده‏اند تنظيم شده و براي تصديق آن اداره ارسال مي‏نمايم.
در موقوفات بيمارستان نجميه تغييراتي که محتاج به ذکر باشد داده نشده و کليه به حال خود باقي و مورد استفاده است...
از بابت مخارج اداري کماکان چيزي به خرج حساب بيمارستان نوشته نشده و آنها را اين‏جانب از خود پرداخته‏ام با اين حال
05 / 310523 ريال طلب اين جانب است:
در گزارش بعد که مربوط به مقدمه‏ي صورت‏حساب سه ساله‏ي 1326 - 1324 ه.ش است، دکتر مصدق علاوه بر طلب‏کاري، به تهيه‏ي مدارک از سوي نماينده‏اش نيز اشاره مي‏کند و از اين روي مي‏نويسد:
... در اين حساب کماکان از بابت مخارج اداري چيزي نوشته نشده و مخارج مزبور از حق‏التوليه‏ي اين جانب تأمين شده است.
اقلام اين حساب بر طبق مدارک و اسناد خرج نوشته شده و آقاي محمد شرافتيان نماينده‏ي اين جانب آنها را ارائه مي‏دهند...
آخرين دفترچه مربوط به دوره‏ي وکالت مجدد وي از سوي مردم تهران در مجلس و سال‏هاي تلاش براي ملي کردن نفت و بالأخره زمان نخست‏وزيري اوست و براي يک دوره‏ي چهار ساله تنظيم گشته، در قسمتي از مقدمه‏ي آن مي‏خوانيم:
حساب چهار ساله‏ي 1327 - 30 بيمارستان نجميه و موقوفات آن که تهيه شده و به واسطه‏ي کثرت مشغله، اين جانب شخصا نتوانستم به آن رسيدگي کنم تقديم مي‏شود از بابت مخارج اداري کماکان چيزي در اين حساب منظور نشده و اين جانب از بابت حق‏التوليه‏ي خود پرداخته‏ام. ساختمان
جديدي هم جنب بيمارستان شده که مال‏الاجاره‏ي آن بر عوايد موقوفه اضافه شده است. آقاي محمد شرافتيان اسناد خرج اين حساب را ارائه خواهند نمود و به سمت نمايندگي اين جانب هرگونه توضيحاتي را که لازم باشد خواهند داد.
دکتر محمد مصدق از عصر روز 29 مرداد 1332 تا هفدهم شهريور 1335، در باشگاه افسران زنداني بود و سپس به سلطنت‏آباد منتقل شد. در 13 مرداد 1335، دوره‏ي سه ساله‏ي زندان در لشکر 2 زرهي قصر پايان يافت و تحت مراقبت مأموران سازمان امنيت به روستاي احمدآباد، تنها باغ کوچکي که براي او باقي مانده بود، منتقل شد و تا اواسط بهمن 1345 که براي ادامه‏ي درمان و بستري شدن در بيمارستان به تهران آمد به مدت ده سال و پنج ماه در آن محل، همچنان زير نظر مأموران سازمان امنيت بود، تا آنکه سرانجام در سحرگاه چهارم اسفند همان سال در بيمارستان نجميه درگذشت.(5) پس از او نابرادري‏اش، ابوالحسن ديبا، عهده‏دار تصدي توليت (7)، و سپس مهندس احمد مصدق اين مسؤوليت را پذيرفت توليت مهندس احمد مصدق اگر چه رسما بعد از ديبا شروع شده است، ليکن با توجه به نامه‏هاي دکتر محمد مصدق نمي‏توان نقش اساسي او را در دوره‏ي تبعيد پدرش، به عنوان چشم و گوش و زبان پدر، ناديده گرفت (8)

وقف‏ نامه‏ي 1

وقف‏نامه‏اي که به دنبال مي‏آيد روي کاغذي به ابعاد 5 / 56 ضربدار 72 سانتي‏متر مربع نوشته شده و پيش از نوشتن سجلات، با حروف سربي به چاپ رسيده است. شايد سجلات، با حروف سربي به چاپ رسيده است. شايد اين اولين وقف‏نامه‏اي است که از آغاز تنظيم و پيش از هرگونه امضا و تأييديه‏اي منتشر گشته است آن هم در 20 نسخه - همچنان که در سجل شماره‏ي يک نوشته شده - حال آنکه معمولا در دو يا سه و گاه شش نسخه‏ي همزمان تنظيم مي‏شده است.
نکته‏ي قابل توجه ديگر، رعايت سنت سندنويسي اين دوره است که در متن چاپي نيز دست نخورده مانده است. به اين صورت که در بالاي سطر نخست، به ميزان 27 ضربدر 5 / 56 سانتي‏متر مربع و در سمت راست، به ابعاد 18 ضربدر 45 سانتي‏متر مربع فضاي خالي قرار داده شده است تا سجلات و توضيحات در آنجا نگاشته شود.

متن وقف ‏نامه‏ي 1

بعد الحمد لوليه و الصلوة والسلام علي نبيه، مقصود از تحرير اين ورقه‏ي شرعيه آن است که حاجيه ملک‏تاج خانم نجم‏السلطنه صبيه‏ي مرحوم مبرور، شاه‏زاده فيروز ميرزا نصرت‏الدوله - طاب ثراه - تصميم نمود که / در يک قطعه باغچه ملکي اختصاصي متصرفي خود واقعه در جنب خيابان يوسف‏آباد که مساحتش هفت هزار ذرع مضروب است و حدود محيطه بر آن هم جنوبا خانه‏ي موسي کليمي و شمالا خانه‏ي زوجه‏ي ميرزا / يوسف‏خان حکيم و عمارت امير اعلم و غربا اراضي حاج ميرزا سيدعلي خان يمين‏الملک تفرشي و شرقا خيابان دروازه‏ي يوسف‏آباد است؛ بناي يک باب مريض‏خانه و آشپزخانه و رخت‏شوي خانه و يک دستگاه عمارت بزرگ و يک باب خلوتي که براي اجاره ساخته شده و فعلا هم مشغول تتميم و / تکميل لوازم مريض‏خانه‏ي مزبوره هستند که اين اساس مقدس ابدبي باقي و افراد ناس از آن بهره‏مند گردند.
بنابراين در تاريخ تحرير اين ورقه، معزي‏اليها حاجيه نجم‏السلطنه در محضر شرع مطاع وقف / مؤبد شرعي و حبس مخلد اسلامي نمود، قربة الي الله، تمامي شش دانگ باغچه‏ي محدود فوق و تمام ابنيه‏ي قديمه و حديثه‏ي آن را که ابنيه‏ي قديمه عبارت است از يک کاروان‏سرا و يک قهوه‏خانه، و ابنيه‏ي جديده عبارت / است از مريض‏خانه‏ي مزبوره و آشپزخانه و رخت‏شوي خانه و يک دستگاه عمارت بزرگ و يک باب حياط خلوت فوق‏الذکر که مساحت تمام آنها چنان که مرقوم شد هفت هزار ذرع مضروب است و مسمي / فرمود مريض‏خانه‏ي مزبوره را به مريض‏خانه‏ي نجميه بر کافه و عامه‏ي مرضاي مملکت محروسه‏ي ايران که در آنجا معالجه شوند. و نيز وقف مؤبد و حبس مخلد نمود حاجيه
نجم‏السلطنه معزي‏اليها، تمامي شش دانگ هر يک از / سيزده باب دکاکين ملکي اختصاصي متصرفي خود واقعات در بازار صندوق‏دار را که در جنب گذر گلوبندک تهران است و حدود اربعه‏ي محيطه بر مجموع آنها جنوبا خانه‏ي لسان‏الدوله است / که فعلا مشهدي مهدي چلويي در آن ساکن مي‏باشد و شمالا خيابان زير ارک موسوم به جبه‏خانه و غربا به دکاکين خانم حاجيه حضرت عليا، همشيره‏ي خود واقفه‏ي معظمه، و شرقا به چهارراهي که جنوبا از پشت / تيمچه‏ي وزير نظام به بازارچه‏ي منوچهرخان مي‏رود و از طرف شمال به خيابان جبه‏خانه، سمت نقاره‏خانه، و از طرف شرق و غرب به دو طرف بازارچه‏ي صندوق‏دار و مقابل آن به توابع‏ها و لواحقها
به انضمام تمامي و / همگي کل شش دانگ هر يک از يک باب کاروان‏سرا و دوازده باب دکاکين جنب آن به اضافه‏ي يک انبار پشت قصابي واقعات در قرب دروازه‏ي قديمه‏ي محمديه‏ي تهران، ملکي اختصاصي متصرفي / خود که مجموع آنها از طرف شرق محدود به بازار محمديه است و از طرف غرب به خانه‏ي خرابه‏ي شيخ رزاز و از سمت شمال به کوچه‏ي معروفه به کوچه‏ي دهباشي و از طرف جنوب به دکان مرحوم حاج سيد / هاشم قندي و به بازارچه‏ي شيرواني که به طرف ميدان محمديه مي‏رود و ملک عذرا خانم است، با کافه‏ي ملحقات شرعيه و عرفيه‏ي هر يک از آنها، من دون‏الاستثناء، بر مصرف مرضاي مريض‏خانه‏ي / مزبوره و لوازم آنها و تعميرات مريض‏خانه‏ي مزبوره و ابنيه‏ي واقعه در آن. و مقرر داشت که متولي هر عصري عوايد و منافع تمام اين موقوفات را همه ماهه جمع‏آوري نموده، توماني يک قرآن آن را به بانک که متولي هر عصري عوايد و منافع تمام اين موقوفات را همه ماهه جمع‏آوري نموده، توماني يک قرآن آن را به بانک معتبري / بدهد که براي مصرف تعميرات عمده‏ي اساسي مريض‏خانه‏ي مزبوره که به طور فوق‏العاده رخ مي‏دهد محفوظ باشد که عندالحاجة هيچ معطلي براي تعميرات اساسي مزبوره نباشد و اين توماني يک قران به غير مصرف / تعميرات عمده‏ي مريض‏خانه نبايد به مصرف ديگر برسد. و از بقيه‏ي مال‏الاجاره هم بدوا توماني دو عشر براي حق‏التوليه‏ي خود برداشت کرده و هم‏چنين مخارج لازمه‏ي تعميرات خود موقوفه و ماليات و عوارضات آن و / تعميرات عاديه‏ي ابنيه‏ي مريض‏خانه، از قبيل رنگ و روغن آهن‏ها و غيره را موضوع نموده بقيه را هر قدر هست به مصارف مرضاي مريض‏خانه و لوازم آنها برساند.
و توليت تمام موقوفات را واقفه معزي / اليها با شخص شخيص خود قرار داد که مادامت حيا امورات مريض‏خانه و موقوفه‏ي مزبوره را به کف کفايت خود اداره و انجام خواهد فرمود و بعد از خود با دکتر محمدخان مصدق / فرزند خود که از صلب مرحوم مبرور آقا ميرزا هدايت‏الله وزير دفتر - طاب ثراه - است، قرار داد. و بعد از او با ميرزا ابوالحسن خان ديبا ملقب به ثقةالدوله که از صلب مرحوم وکيل‏الملک طباطبايي / و فرزند ديگر خانم معزي اليهاست.
و نظارت را در هر يک از اين دو مرتبه توليت با زرين‏تاج خانم حاجيه شوکت‏الدوله، صبيه‏ي خود که از صلب مرحوم وکيل‏الملک کرماني است و بعد از / او با ملوک خانم عشرت‏الدوله، صبيه‏ي ديگر خود که همشيره‏ي ابويني حاجيه شوکت‏الدوله است. و بعد از او با خانم دفترالملوک که همشيره‏ي ابويني دکتر مصدق است و بعد از دو / متولي معزي‏اليهما، امر توليت مفوض است با اولاد اکبر دکتر مصدق نسلا بعد نسل و در صورت انقراض و انقطاع با اکبر از اولاد آقا ميرزا ابوالحسن خان ديبا، ثقةالدوله، / نسلا بعد نسل. و نظارت هم بعد از نظار مرقومات با اکبر اولاد حاجيه شوکت‏الدوله نسلا بعد نسل و بعد از انقطاع اولاد او با اکبر اولاد عشرت‏الدوله، نسلا بعد نسل. و بعد از انقراض اولاد او با اکبر اولاد دفترالملوک است، نسلا بعد / نسل.
و توضيحا مرقوم مي‏شود که از امروز به بعد هر بنا و تعميري که خانم واقفه معزي‏اليها در مريض‏خانه‏ي مزبوره و ابنيه‏ي / واقعه در آن مي‏نمايند و به تصرف وقف مي‏دهند از بابت ثلث مال خود خرج مي‏کنند بنابراين توهم ملکيت و مملوکيت در آن راه ندارد و بي‏مورد است. و بعد از واقفه‏ي معظمه هم متولي هر عصري هر / بنا و تعميري در آن بنمايد، اگر از عوايد موقوفات مزبوره باشد قهرا جزو وقف خواهد بود و اگر از مال خود بخواهد بنا و تعميري نمايد در صورتي که به عنوان وقفيت و جزئيت موقوفه باشد يعني به ترتيب / همين موقوفه، مصرفا و تولية و نظارتا وقف نمايند مجاز در چنين بنا و تعمير خواهند بود و الا حق ندارند که ديناري از مال خود به عنوان ملکيت خرج نمايند و به ملکيت گذارند و بايد خداي متعال - جل شأنه - را در هر حال / حاضر و ناظر دانند و برخلاف مقررات واقفه رفتار ننمايند.
و صيغه‏ي موقوفات مزبوره جامعة للشرايط و الارکان ايجابا من الواقفه و قبولا من اهله، جاري؛ و قبض و اقباض به عمل آمد. و نيز قلمي مي‏شود که سابقا / شش دانگ قريه‏ي پلاتين به انضمام شش دانگ از هر يک از مزرعتين رستم‏آباد و عباس‏آباد تابعه‏ي قريه‏ي پلائين بالمناصفه مشاعا مملوکه‏ي خانم واقفه و همشيره‏ي معززه‏ي ايشان، خانم حضرت عليا، بوده است. ثم معزي‏اليها در / صدد تقسيم و افراز ملک مشترکه‏ي مرقومه‏ي خودشان برآمده و مطابق دو نقشه
نسختان مرتسمه به قلم ميرزا عبدالرزاق خان مهندس (9) مورخه‏ي سوم شهر جمادي‏الاخره‏ي 1325 کمه به طبق تقسيم مرتسم و مرقوم در دو نقشه‏ي / مذکوره در محضر حضرت آقاي حاج ميرزا ابوالقاسم امام جمعه‏ي سابق تهران، اجراي صيغه‏ي شرعي به عمل آمده و تقسيم شده است که به مقتضاي تقسيم مذکور شش دانگ مزرعه‏ي رستم‏آباد به انضمام شش دانگ قنات رستم‏آباد و شش دانگ طاحونه‏ي رستم‏آباد / و شش دانگ مزرعه‏ي عباس‏آباد و سه دانگ از قنات عباس‏آباد، به ضميمه‏ي يک سنگ آب از قنات خود پلائين و به ضميمه‏ي شش دانگ باغ اندرون با يک قطعه از باغ پلائين به انضمام يک صد و سي / و پنج جريب زمين از ملک پلائين از قرار شرح مشروح در دو نسخه‏ي نقشه تخصيص به نواب واقفه يافته و معزي‏اليها دو قطعه نيز در آن احداث نموده‏اند و معلوم باشد که به مقتضاي معامله‏ي ديگري، قبلا خانم واقفه سدس / مشاع از کل مملوکات خود در محل مرقوم را به فرزند خودشان آقاي دکتر محمدخان مصدق انتقال داده بودند که رقبات مفروزه‏ي فوق‏الذکر پنج سدس آن ملک عليه معزي‏اليها «واقفه» و يک سدس آن ملک / آقاي دکتر مصدق معظم بوده و هست در حال تحرير خانم واقفه‏ي معظمه نسبت به پنج سدس خودشان و آقاي دکتر مصدق نسبت به يک سدس خودشان تمامي و همگي شش دانگ هر يک از رستم‏آباد و قنات / و طاحونه‏ي آن و شش دانگ مزرعه‏ي عباس‏آباد به انضمام تمام باغ اندرون و به ضميمه‏ي کل دو قلعه‏ي جديدالاحداث و کل يک قطعه از باغ پلائين / و 135 جريب زمين به انضمام سه دانگ از قنات عباس‏آباد و يک سنگ آب از مجراي قنات پلائين و بالجمله آنچه را که مطابق دو نقشه‏ي / مؤمي اليها، متعلق حق اختصاصي عليه واقفه و فرزند ايشان مي‏باشد، با کليه‏ي حدود و حقوق مقرره در نقشه‏ها بدون خروج شيئي از آن وقف مؤبد شرعي و حبس مخلد اسلامي نمودند، قربة الي الله و / طلبا لمرضاته. و مصرف و توليت و نظارت و باقي مقررات اين موقوفه تماما عينا و حرفا بحرف مطابق است با موقوفات فوق‏الذکر از دکاکين و کاروان‏سرا و باغچه به شرح محرر و مرقوم. و صيغه‏ي وقف علي ما قرر في الشرع / جاري؛ و قبض و اقباض حاصل شد. فصار بحمدالله وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لايورث و لايرهن و لايبدل (فمن بدله [بعد] ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه) فعليهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين. و کان ذالک / في تاريخ 12 جمادي الاول 1347، مطابق 5 آبان ماه 1307.
نجم‏السلطنه. [امضا]، دکتر محمد مصدق. [امضا]
مهر بيضي نستعليق: (نجم‏السلطنه)، مهر بيضي نستعليق: (مصدق‏السلطنه)

سجلات بالاي سند

1. بسم الله الرحمن الرحيم. /
قد اعترفت العليه العاليه بما رقم و سطر في الورقة من الوقف و القبض و الاقباض و التولية / و النظارة حسب ما فصل فيها لدي في الثامن من شهر جمادي‏الثانيه 1347. في عشرين نسخ. / محمد بن زين‏العابدين الحسني الحسيني.
مهر بيضي نستعليق: (عبده سيد محمد بن زين‏العابدين الحسني الحسيني 1335)(10)
2. بسم اله تعالي شأنه. /
قد وقع وقف الاعيان المرقومة / حسب ما سطر و رقم فيه لدي الاحقر محمدجواد / الطالقاني في هذا شهر جمادي‏الاولي / من شهور 1347. /
مهر بيضي ثلث: (محمدجواد بن علي محمد 1337)
3. بسم الله الرحمن الرحيم. /
قد اعترفت العلية العاليه المتعاليه خانم نجم‏السلطنه / - دامت عزتها و توفيقاتها - بتمام ما رقم فيه من الوقف / و القبض و الاقباض و التولية و النظارة علي ما رقم فيه / لدي في السادس عشر من شعبان المعظم 1347. / حاج سيد رضا فيروزآبادي (11)
وقف ‏نامه‏ي 2
وقف‏نامه‏اي است که به صورت سنتي در 1309 ه.ش تنظيم شده است. اصل آن در پرونده نيست، اما رونوشتي از آن در حاشيه‏ي سمت راست وقف‏نامه‏ي اول آمده است.
در اين سند، املاکي از ناحيه‏ي 4 سنگلج بر بيماران مريض‏خانه و تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا (ع) و روشنايي مقبره مادرش شاه‏زاده خانم وقف و توليت و نظارت آن به وقف‏نامه‏ي اول ارجاع شده است.
متن وقف‏ نامه‏ي 2
پس از آنکه حضرت عليه واقفه‏ي معظمه‏ي معزي‏اليها متن (حاجيه نجم‏السلطنه) رقبات مرقومه‏ي متن را به شرحي که متنا مرقوم شده وقف نمود، در اين تاريخ نيز الطاف الهيه / شامل ايشان شده و موفق به صدقه‏ي جاريه‏ي ديگر گرديد و به موجب شرحي که در اين هامش مرقوم مي‏شود قربة الي الله و طلبا لمرضاته، وقف مؤبد و حبس مخلد اسلامي فرمود / تمامي شش دانگ بازارچه‏ي ملکي متصرفي خود را که واقع است در ناحيه‏ي چهار سنگلج محله‏ي قورخانه‏ي کهنه در گذر معروف به گذر ارباب و مشتمل است بر يک باب قهوه‏خانه / و يک باب دکان کوچک عطاري و يک باب دکان قصابي و يک باب علافي و يک باب بقالي و يک دستگاه خبازي سنگکي و يک نيم‏بابي پاره‏دوزي / و دو باب دکان ديگر که مجموعا هشت باب دکان و يک نيم‏بابي است و حدود محيطه بر مجموع آنها از قرارذيل به انضمام شش دانگ / يک باب عمارت ملکي متصرفي خود، واقعه در جهت غرب بازارچه‏ي مزبوره که حدود آن نيز از قرار ذيل است با کافه‏ي توابع شرعيه و لواحق عرفيه:/
شمالا به عمارت پاشاخان و کوچه‏ي خاص و شارع بازارچه و عمارت باقرخان
غربا به عمارت احمدبيک و شارع بازارچه و خانه‏ي استاد رجب قمه‏ساز
شرقا به عمارت پاشاخان و خانه‏ي مشهدي عباس مرحوم
جنوبا به عمارت شاطر رجب‏علي و ميرزا آقا و شارع بازارچه و خانه‏ي مرحوم مشهدي عباس
هر يک از عرصه و اعيان و جدران و حيطان و طاق و بنيان و بالخصوص طاق بازارچه‏ي و ممر و مدخل و مطرح الثلج و مصب ماءالمطر و ابواب / و اخشاب و دروب و تخته و ساير مايتعلق بها و يسنداليها مما سمي ام لم يسم و ذکر ام لم
يذکر من دون‏الاسثناء، بر مصرف مرضاي مريض‏خانه‏ي نجميه که خود حضرت عليه / به شرح متن بنا و تأسيس فرموده و بر مصرف روشنايي مقبره‏ي مرحومه شاه‏زاده خانم، والده‏ي ماجده‏ي خود در نجف اشرف به اين نحو که همه ساله زمامداران موقوفه‏ي / مزبوره يعني متوليان و نظار منصوص التولية و النظاره ذيلا منافع و عوايد حاصله از آنها را بعد از وضع مخارج لازمه‏ي خود موقوفه از تعميرات ضروريه / و رفع ماليات مستغلاتي، بيست تومان آن را در هر سال تخصيص به مصرف روشنايي مقبره‏ي مرحومه شاه‏زاده خانم دهند و صرف در روشنايي / آنجا نمايند و بقيه را در مصارف مريض‏خانه‏ي مرقومه متن صرف کنند.
و نيز واقعه‏ي معظمه قربة الي الله و ابتغاء لمرضاته، وقف مؤبد و حبس مخلد فرمود، / شش دانگ يک باب عمارت ملکي متصرفي خود را که واقع است در ناحيه 4 سنگلج، کوچه‏ي موثق‏السلطنه در قرب کوچه‏ي فيلم خانه به انضمام شش دانگ يک باب عمارت ديگر ملکي متصرفي خود، واقعه در خيابان ماشين تهران، کوچه قرقاني‏ها، پشت خانه‏هاي آصف‏الدوله که حدود هر يک از آنها از قرار / ذيل است با جميع توابع و لواحق شرعيه و عرفيه هر يک از عرصه و اعيان و جدران و حيطان و تحتاني و فوقاني و دروب و شبابيک و مجري / المياه
حدود عمارت سنگلج
شمالا به شارع عام
جنوبا به خانه‏ي حسن‏آقا و سکينه
غربا به خانه‏ي نايب حسين خان
شرقا به خانه‏ي دکتر اسماعيل‏خان
حدود عمارت ديگر
شمالا به خانه‏ي ميرزا حبيب‏الله عطار
جنوبا به عمارت آقا سيد جواد روضه‏خوان
غربا به خانه‏ي زوجه‏ي مرحوم آقا سيد عبدالرحيم
شرقا به عمارت آقا سيد جواد روضه‏خوان
و ممر و مدخل و حريم و منظر و کل ما يتعلق بهما و يضاف اليهما من دون‏الاستثناء، بر مصارف مرضاي مريض‏خانه‏ي مزبوره و بر تعزيه‏داري سيدالشهداء در مسجد مرحومه‏ي شاه‏زاده خانم، / والده‏ي ماجده‏ي خود که در گذر وزير دفتر است به اين ترتيب که متوليان و نظار فوق‏الاشعار هر ساله عوايد و منافع عمارتين را جمع‏آوري نموده بعد از وضع مخارج تعميرات / لازمه‏ي آنها و ماليات مستغلاتي، سالي پانزده تومان به امام جماعت مسجد فوق‏الذکر بدهند که در مسجد و مدرسه‏ي مرحومه شاه‏زاده خانم، / صرف تعزيه‏داري خامس آل‏عبا و ائمه‏ي هدي - سلام الله عليهم اجمعين - نمايد به هر نحو و خصوصيتي که صلاح بداند و بقيه را هر قدر باشد به مصارف مقرره‏ي مريض‏خانه‏ي مزبوره برسانند به نحوي که در متن مرقوم شده [است].
و امر توليت و نظارت اين موقوفات هم با اشخاصي است که در متن مرقوم شده بدون تفاوت. و صيغه هر دو وقف جاري شد و قبض و اقباض و تسليم و تسلم به عمل آمد و رقبات فوق‏الذکر از ملکيت واقفه‏ي معظمه خارج و داخل در موقوفات ايشان شد بحيث لايباع و لايورث و لايرهن. فمن بدله بعد ما سمعه فعليه / لعنةالله و الملائکة و الناس اجمعين. و کان ذالک في بيست و يکم مهرماه يک هزار و سيصد و نه 1309، مطابق بيستم شهر جمادي‏الاولي يک هزار و سي صد و چهل و نه.
محل امضاي نجم‏السلطنه، محل مهر نجم‏السلطنه

سجل بالاي سند

بسمه تعالي
وقع ما رقم في الهامش من الوقفين المرقومتين علي المصارف المسطوره و تفويض التولية و النظارة الي من فوضت اليه متنا حسب ما فصل لدي في الخامس والعشرين من الجمادي الاولي 1349.
حرره العبد احمد التفرشي (12)
محل مهر احمد التفرشي

وقف ‏نامه‏ي 3

وقف‏نامه ديگري در اين پرونده موجود است. اين وقف‏نامه رونوشت وزارت دادگستري از سندي است که در دفترخانه‏ي رسمي، در 1315 ه.ش تنظيم شده است.
دکتر محمد مصدق با اين سند سهامي از قريه‏ي مال مير اراک را بر خواهر و خيرات مادرش و نيز بيمارستان نجميه وقف کرده و توليت و نظارت آن را به اولاد ذکورش واگذارده است.

متن وقف ‏نامه‏ي 3

وزارت عدليه
ثبت کل اسناد املاک
ثبت اسناد و املاک تهران
صفحه‏ي يک، مورخه‏ي 8 / 6 / 15 [13]
سواد وقف‏نامه، نمره‏ي 7010
که به تقاضاي آقاي دکتر محمد مصدق داده مي‏شود.
دفتر اسناد رسمي نمره‏ي بيست و هشت حوزه‏ي مرکز، واقف: جناب آقاي دکتر محمد مصدق، داراي نام و نشان نمره‏ي دو هزار و چهل و هفت از ناحيه‏ي سه تهران، ساکن خيابان پهلوي، منزل شخصي، خلف / مرحوم آقا ميرزا هدايت‏الله وزير دفتر. موقوفه: تمامي يک دانگ و نيم مشاع ملک اختصاصي متصرفي واقف معظم از کل شش دانگ قريه‏ي مال مير واقعه در بلوک سرابند عراق که از قراء معروفه‏ي / آن بلوک و لاشتهارها في محلها مستغني از تحديد است با جميع ملحقات و متعلقات شرعيه و عرفيه‏ي آن، قدر الحصة الشايعة از اراضي دائره و بائره و مجري المياه قنات و ابنيه و بيوتات / و حدائق و بساتين و ساير ما يتعلق بالقرية المزبوره، من دون استثناء شي‏ء منها.
موقوف عليهم: خانم ملوک (عشرةالدوله‏ي اسفندياري) صبيه‏ي مرحوم مرتضي قلي‏خان (وکيل‏الملک) داراي نام و نشان نمره‏ي بيست و / پنج هزار و شش صد و هفتاد و پنج از ناحيه‏ي چهار تهران و آقاي جعفر دفتري، فرزند ايشان داراي نام و نشان نمره‏ي سيزده هزار و سي صد و نه از ناحيه‏ي سه تهران، خلف مرحوم ميرزا علي خان موثق / السلطنه، ساکنان ناحيه‏ي سه خيابان حاج شيخ هادي، کوچه‏ي سالار محتشم و مصرف خيرات و مبرات مرحومه حاجيه نجم‏السلطنه ملک‏تاج خانم فيروز، والده‏ي محترمه‏ي واقف معظم و مرضاي / مجاني مريض‏خانه‏ي نجميه واقعه در ناحيه‏ي سه تهران که متولي هر عصر عوايد و منافع حاصله از موقوفه‏ي مزبوره را هر ساله از قراري که ذيلا مرقوم مي‏شود به مصارف فوق‏الاشعار به خصوصيات آتي‏الذکر / رساند.
توليت موقوفه‏ي مزبوره، مادام حيوة الواقف المعظم با خود ايشان است، مستقلا بدون نظارت احدي اعم از اداره‏ي اوقاف يا غير آن. و بعد از ايشان / توليت راجع است به آقاي احمد مصدق. و نظارت آن مفوض است به آقاي دکتر غلام‏حسين؛ دو فرزند ارجمند خود واقف معظم که ورقه‏ي نام و نشان آنها به ترتيب اسمشان نمره‏ي / دو هزار و پنجاه و نمره‏ي دو هزار و پنجاه و يک از ناحيه‏ي سه تهران و ساکن در منزل خود واقف معظم هستند و در صورت فوت هر يک از اين دو نفر، آن ديگري که حي است / داراي رتبه‏ي توليت و نظارت است مستقلا. و در صورت فوت هر دو، توليت راجع است به اکبر اولاد احمد مصدق و نظارت به اکبر اولاد دکتر غلام‏حسين مصدق / اعم از اينکه اکبر اولاد هر يک از آنها ذکور باشد يا اناث. و در صورت انقراض اولاد و نسل يکي از آنها، توليت و نظارت با دو نفر اکبر اولاد آن ديگري اعم از ذکور يا اناث / خواهد بود، نسلا بعد نسل که يکي از آن دو نفر متولي و يکي ديگر ناظر خواهد بود يعني اکبر اول متولي و اکبر بعد از او ناظر و در صورت انقراض و انقطاع نسل هر دو و لا جعل الله / ذلک، توليت و نظارت راجع است به اداره‏ي اوقاف.
اما ترتيب مصارف از اين قرار است که مادام‏الحيوة خانم عشرت اسفندياري از عوايد موقوفه‏ي مزبوره، هر ساله / ماهي پانصد ريال که ساليانه شش هزار ريال مي‏شود، حق ايشان است بايد مشاهرة به ايشان داده شود. و بعد از ايشان اين ماهي پانصد ريال حق آقاي جعفر دفتري است و مادام حيا بايد به او / داده شود و بقيه‏ي عوايد موقوفه‏ي مزبوره را خود آقاي دکتر محمد مصدق در زمان توليتش به مصرف خيرات و مبرات مرحومه حاجيه نجم‏السلطنه خواهد رسانيد به هر کيفيتي که خود ايشان صلاح و مقتضي بدانند و بعد از فوت ايشان که امر [صفحه‏ي دو] توليت راجع به آقاي احمد مصدق و نظارت به آقاي دکتر غلام‏حسين مصدق مي‏شود. و کذلک متولي و نظار بعدي باز ماهي پانصد
ريال خانم عشرت اسفندياري را مادامت حيا و بعد از ايشان ماهي / پانصد ريال جعفر دفتري را مادام حيا بايد از عوايد موقوفه‏ي مزبوره بپردازند و بقيه‏ي عوايد را به مصرف خيرات و مبرات مرحومه حاجيه نجم‏السلطنه به مثل زمان حيات خود / آقاي دکتر محمد مصدق برسانند و پس از فوت خانم عشرت اسفندياري و جعفري دفتري بايد متولي و ناظر وقت کائنا من کمان من طبقات اولاد الواقف عوايد و منافع / موقوفه‏ي مزبوره را بعد از وضع دو عشر از مجموع منافع تسليم اداره‏ي اوقاف نمايند که اداره‏ي مزبوره تسليم متولي مريض‏خانه نمايد که صرف مرضاي مجاني مريض‏خانه‏ي مزبوره / شود و بديهي است که در صورتي که امر توليت راجع به اداره‏ي اوقاف مي‏شود بايد عوايد موقوفه را بعد از وضع مخارج لازمه عين موقوفه و دو عشر مزبور تسليم متولي مريض‏خانه‏ي / نجميه نمايد که به مصرف مرضاي مريض‏خانه‏ي مزبوره برسد.
و توضيحا مرقوم مي‏شود که دو عشر فوق‏الذکر، حق‏التوليه والنظاره است بالسويه که متولي و ناظر بالمناصفه استفاده / کنند و اين دو عشر از عايدات غير خالص موضوع مي‏شود و بعد از وضع دو عشر مزبور عوارض و مخارج خود موقوفه و بعد از وضع عوارض و مخارج مزبوره‏ي / مصارف فوق‏الاشعار انجام مي‏شود. و اما در زمان توليت خود واقف معظم اين دو عشر موضوع نمي‏شود و خود ايشان حق‏التوليه ندارند.
و صيغه‏ي وقف جاري شد / و قبض و اقباض به عمل آمد و بعد از اين يک دانگ و نيم مزبور از قريه‏ي مال مير مزبوره به وقفيت شناخته مي‏شود. وقفا صحيحا شرعيا بحيث لايباع و لايورث و لايرهن و لايوهب / و لايبدل. و من بدله بعد ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه فعليه لعنةالله و الملائکة و الناس اجمعين ابدا الابدين.
و براي تعيين حق‏الثبت قيمت يک دانگ و نيم / مزبور مبلغ يک صد و بيست و پنج هزار ريال است و ثبت هم نشده است و از مدت اجاره‏ي آن هم دو سال باقي است. به تاريخ هشتم شهريور ماه يک هزار و / سي صد و پانزده.
محل امضاي دکتر محمد مصدق؛ مهر: (مصدق‏السلطنه)
1. با احراز هويت [....] تمام مراتب مسطوره در اين ورقه در نزد اين جانب واقع شد. به تاريخ / متن آسيد احمد التفرشي: مهر (آسيد احمد)
2. اين جانب محمد شرافتيان به موجب وکالت کتبي از طرف آقاي دکتر محمد مصدق مطابقت ثبت فوق را / با اصل سندي که در صفحه‏ي 173، ذيل نمره‏ي 7227، دفتر 17، صاحب دفتر ثبت شده است / تصديق مي‏نمايم. 8 / 6 / 15 [13]،
3. نماينده‏ي دفتر: علي‏اکبر قاسم‏پور. سواد مطابق شده‏ي نمره‏ي 7010، دفتر 19 دفتر رسمي نمره‏ي 28 است./ نماينده‏ي دفتر: علي‏اکبر قاسم‏پور [امضاء].

پي نوشت :

1- در موقع خرابي و توسعه‏ي خيابان، مقداري از زمين و عمارت جنب مريض‏خانه جزو خيابان شد که مؤسسه‏ي بلديه بر طبق مراسله‏ي نمره‏ي 4004 مورخ 28 / 3 / 1313 خطاب به اين جانب 30000 ريال به مرحومه واقفه داده که مشاراليها هم مبلغي به آن اضافه نموده، عمارت نصف خراب شده را اصلاح و هفت باب دکان در خيابان شاهپور، محلي که قهوه‏خانه و کاروان‏سرا بود، احداث نموده‏اند.
2- استاد علي معمار ساکن خيابان خراسان، استادرضا معمار ساکن پاچنار.
3- در موقع تعمير خانه، چون حياط آن کوچک بود دو باب دکان پلاک نمره‏ي 4468 و 4469 که خالي از سکنه بود جزو حياط شده است.
4- چون معلوم نيست که در امور مقبره‏ي مزبور کي دخالت دارد، لذا براي صرف روشنايي آن تاکنون چيزي پرداخته نشده است.
5- نجاتي، غلامرضا، در کنار پدرم؛ مصدق (خاطرات دکتر غلام‏حسين مصدق)، تهران، مؤسسه‏ي خدمات فرهنگي رسا، 1369 ه.ش، صص 153 ، 143 ، 137.
6- ابوالحسن ديبا، در زمان حيات دکتر مصدق با شيوه‏ي توليت وي چندان موافق نبوده است و پاسخ دکتر مصدق به نامه‏ي ديبا، در 24 مهر 1337، حاکي از اين امر است (رک: ترکمان، محمد، نامه‏هاي دکتر مصدق، تهران، 1375 ه.ش، نشر هزاران، ج 1، صص 277 - 276).
در سال 1352، هيأت مديره‏ي بيمارستان، پس از مطالعاتي که براي چاره‏جويي در رفع بحران مالي بيمارستان به عمل آورد و تصميم گرفت دو قطعه زمين موقوفه‏ي بيمارستان را در مجاورت روستاي يافت‏آباد و بهشت زهرا که مساحت آن قريب شش ميليون متر مربع بود، فروخته و قسمتهي از پول آن را صرف نوسازي بناها و خريد وسايل جديد بيمارستان کند. در همين اوان، به پيشنهاد سرتيپ دکتر ايادي، پزشک شاه، تصويب‏نامه‏اي صادر گرديد که به موجب آن، ميليون‏ها متر اراضي مردم، از جمله موقوفات بيمارستان نجميه به عنوان اراضي مورد نياز ارتش به تصرف دولت درآمد. اين کار با تباني ابوالحسن ديبا که پس از دکتر مصدق متولي بيمارستان نجميه بود انجام گرفت (رک: نجاتي، غلامرضا، همان، صص 40 و 41).
8- ترکمان، محمد، همان، ج 1 و 2، به نامه‏هاي دکتر محمد مصدق به مهندس احمد مصدق در اين رابطه رجوع کنيد.
9- سرتيپ مهندس عبدالرزاق بغايري (1332 -1248 ه.ش) فرزند ملا محمدحسن در سبزوار زاده شد. سپس به همراه پدر و مادرش، ابتدا به اصفهان و آنگاه در ده سالگي همراه آنان به تهران رفت. تا 13 سالگي به فراگيري قواعد زبان فارسي پرداخت و بعد قواعد زبان عربي را نزد پدر آموخت. در 1304 ه.ق به دارالفنون رفت و شش سالي را در شعب مختلف مهندسي مشغول تحصيل گرديد. سپس در 1316 ه.ق مدرسه‏ي خود را در تهران تأسيس نمود، و در 1317 ه.ق در مدرسه‏ي علوم سياسي به ادامه‏ي تحصيل پرداخت. سپس در 1322 ه.ق، در 36 سالگي، دختر ميرزا محمد حسين فروغي، ذکاءالملک، را به همسري برگزيد. او از 1332 تا 1350 ه.ق، به امور تحديد و نقشه‏برداري سرحدات کشور پرداخت. مرحوم سرتيپ بغايري از مرداه مذهبي و مهندسان طراز اول ايران به شمار مي‏رفت. (بامداد، مهدي، شرح حال رجال ايران، ج 6، تهران، زوار، ص 140).
10- محمد بن زين العابدين، از سادات خاتون آبادي اصفهان و نوه دختري دوست علي خان معير الممالک (نظام الدوله)، از شاگردان آخوند ملا محمد کاظم خراساني و از علماي مشروطه خواه در نجف بود. در اواخر 1316 ه.ق به تهران آمد و پس از به توپ بستن مجلس با ساير مشروطه طلبان و تجار تهران براي درخواست مجلس و ضديت با محمد علي ميرزا به سفارت عثماني پناهنده شد. پس از فتح تهران از سوي مشروطه خواهان، در 1327 ه.ق، به جاي برادرش حاج ميرزا ابوالقاسم امام جمعه، منصوب شد و تا هنگام مرگش (1326 ه.ش) در همين سمت باقي بود (بامداد، مهدي، همان، ج 3، صص 218-219).
11- حاج سيد رضا فيروزآبادي (1251-1344 ه.ش) فرزند هاشم، اهل فيروزآباد شهر ري، چهار دوره نماينده مجلس شوراي ملي بود و در تمام مدت نمايندگي خود، حقوقي از مجلس مطالبه نکرد و هنگامي که تصميم گرفت .
12- دکتر مصدق راجع به ايشان و ديگر مسجلين طي نامه‏اي به اميني، وکيل خود در امور موقوفات، آنان را از محاضر شرع آن دوره معرفي مي‏کند:
احمدآباد، 15 دي‏ماه 1341، خدمت جناب آقاي نصرت‏الله اميني وکيل محترم دادگستري
در جواب مرقومه‏ي محترمه‏ي مورخ 14 جاري به استحضار مي‏رساند که وقف‏نامه‏ي بيمارستان نجميه در اسل 1347 هجري قمري در محاضر شرع آن زمان، متعلق به مرحوم حاج سيد محمد امام جمعه‏ي طهران، مرحوم شيخ احمد تفرشي و مرحوم شيخ جواد طالقاني تنظيم شده است و اين دفاتر رسمي نبود که اکنون رونوشت مصدق آن را تحصيل نمايم...» (ترکمان، محمد، همان،تهران، 1377 ه.ش، ج 2، ص 280).

منبع: ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط