عدالت اجتماعى اولین تکلیف حکومت اسلام
با چنین برداشتى، بحث از آراى اکثریت در مشروعیتحکومتبحثى منتفى است و فراتر از آن آراى اکثریت نیست که حکومت را مشروع مىسازد، بلکه آراى مردم آن را بنا مىکند. نکته مهمتر اینکه مردم در چنیناندیشهاى مصالحى بیش از آراى خود براى بناى حکومت مىآورند و در حقیقتبااندیشه سیاسى در بناى حکومت مشارکت مىکنند، نه با آراى سیاسى. چرا که جایگاه باورهاى جدى غیرقابل تغییر در امر سیاست در حوزهاندیشه سیاسى است نه در حوزه آراى سیاسى، و چنین مىشود که راى مردم اصالت ذاتى مىیابد.مسئله دیگر در باب اصالت راى در نگاه ایشان را باید در متن اسلام جستجو کرد. به این معنا که حکومت اسلامى ابتدا موضوع تکلیف است و به تبع تکالیف خود موضوع حق مىگردد. اولین تکلیف حکومت اسلامى با دیدگاه شیعى برقرارى عدالت اجتماعى است. چنانکه عدالتبه عنوان یک زیربناى فکرى جزو اصول مذهب قرار گرفته و اصولا یکى از ملاکهاى متقنى است که مىتوان مشروع بودن رفتار حکومت را با آن سنجید.
یکى دیگر از تکالیف عمده حکومت، برقرارى امنیت (به معناى عام کلمه) و دیگرى اخذ آراى مردم در نحوه اداره امور است. دو آیه در قرآن کریم به اصالتشورا دلالت دارند. آیه 159 سوره آل عمران مىفرماید "فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فىالامر فاذا عزمت فتوکل علىالله ان الله یحب المتوکلین". این آیه هم به روانشناسى مردم در بحث مشاورت پرداخته و هم به هر نتیجهاى که از مشاورت بیرون آید بها داده و فرموده است، وقتى به عزم رسیدى توکل کن. چنانکه در جنگ احد وقتى حضرت رسول اکرم (ص) اصحاب را به مشورت دعوت کرد و نتیجهاى که از مشورت بیرون آمد، مطابق نظر خود نبود و در اقلیت قرار گرفت، لباس رزم پوشید و به میدان رفت و شکستخورد ولى به رخ مردم نکشید که شما اطلاعات کمى دارید، تحلیل شما ضعیف است و از این جور حرفها. زیرا وقتى به عزم رسید یعنى به ارادهاى که از آراى مردم بیرون مىآید دیگر نتیجه عمل مهم نیست. آنچه مهم است آنکه این راى اصالت دارد و باید به خدا توکل کرد و به آن عمل نمود. البته عدهاى آیه را به نحوى که اصالت را از مشورت بگیرد و به عزم تحویل دهد، معنا کردهاند کهاندیشه سیاسى آنان در تفسیر آیه دخالت دارد. دیگرى در آیه 38 سوره "شورى" است که مىفرماید: "والذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى بینهم و مما رزقناهم ینفقون".
تاکید قرآن بر مشورت
در آیه اول به حاکم توصیه مىکند با کسانى که پیرامون او هستند مشورت کند و در این آیه وظیفه مردم را برمىشمارد که باید در امور خود مشورت کنند و این مشورت را نه امرى تشریفاتى بلکه مانند برپایى نماز اعلام مىدارد. در حقیقت هم حاکم هم تابع که در غایتیکى هستند، موظفاند در امور خود مشورت کنند و این جایگاه اصالت راى را از متن دین نشان مىدهد. نکته مهمتر اینکه در اکثر فلسفههاى سیاسى به مردم حق داده مىشود در سرنوشتسیاسى خود با راى و عمل خود مشارکت داشته باشند ولى از این آیات اینگونه برمىآید که بحث فراتر از حق داشتن نداشتن است، بلکه به شکل وظیفه بروز یافته است; یعنى مردم وظیفه دارند در سرنوشتسیاسى با مشورت دایمى خود عهدهدار امور شوند و حکومت نیز مکلف است امور حکومت را با نظر اکثریت آرا جارى سازد.با چنین برداشتى "ولایت مطلقه" با اصالت راى هیچگونه تضادى ندارد. چه ولایت مطلقه یعنى عهدهدار تمام امور اصلى، فرعى، عبادى، سیاسى و اقتصادى جامعه شدن و از پرداختن به هیچ امرى از امور اداره حکومتدارى غفلت نکردن و از دگرسو، اصالت راى مردم یعنى قرار گرفتن در تمام امورى که در دایره ولایت قرار مىگیرد و فاصله حاکم و تابع را برداشتن و در یک جامعه توحیدى در امر سیاستبه وحدت رسیدن.
در بعد روابط خارجى به نظر مىرسد معظم له سه اصل دعوت، نفى سبیل و حفظ دارالاسلام را در ساختاراندیشه سیاسى خود دارند، اما اینکه ظرف سیاستخارجى را چه چیز گرفتهاند، قبلا به تفصیل در این زمینه سخن گفتهایم. (22)
پی نوشت :
1. سوره نحل، آیه 112.
2. سوره یوسف، قسمتى از آیه 111.
3. انفال، قسمتى از آیه 60.
4. بقره، قسمتى از آیه 249.
5. خوشبختانه کتاب سه جلدى کوثر که توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) منتشر شده و ادامه دارد، همچنین کتابهایى که تحت نام در جستجوى راه از کلام امام، توسط انتشارات امیرکبیر انتشار یافته، کار را تسهیل مىکند.
6. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر سیزدهم، ص 264.
7. این سخنان را از شهید چمران که با تواضع خاص عارفان از کمیته انقلاب اسلامى، ناحیه 5، منطقه یک تهران دیدارى داشتند، شنیدم و در یک گپ دوستانه که بیش از دو ساعتبه طول انجامید، ادامه دادند که ببینید بچههاى شما همگى حزبالهى هستند و با فرهنگ خانوادههاى بىبند و بار آشنایى ندارند. آن خانوادهها نیز که از عطوفت انقلاب بىخبرند، از فرهنگ حزب الهى غافلاند، اگر بین این خانوادهها و همسایگانشان نزاعى دربگیرد، بیچاره آنها حتى نزاع خود را از کمیتهها پنهان مىکنند، حال آنکه حضرت امام با تایید ادامه کار شهربانى مشکل روانى آنها را حل کردهاند.
8. اگر قرار باشداندیشه را خارج از مفهوم اصطلاحى آن معنا کنیم، آنگاه از بسیارى ازاندیشمندان اصطلاحى را خواهیم یافت کهاندیشمند نیستند. زیرااندیشمند با تعریف دقیق "اندیشه" کسى است که مغالطهها را نیز بخوبى کشف کند و نه آنکه چنان مغالطهاى مرتکب شود که بخشى از جامعه بشرى را مدت زیادى به کجراهه ببرد. با این حال در بحثاندیشه سیاسى منظور ازاندیشه، مفهوم منقول و اصطلاحى آن است; نه معناى اولیه و حقیقت آن.
9. در اسلام فقط دو ماهیت متمایز در دو سوى یک طیف وجود دارد. اشکال دیگر در میانه طیف جاى خواهد گرفت. شق سومى به عنوان موضوعى متباین وجود ندارد. لکم دینکم ولىدین.
10. فرهنگ چیره آن زمان، مخلوطى از نظرات دینباوران، دینداران، بیدینان و دین ستیزان بود و اگرچه اکثریتبا دینداران سنتى بود و در میان اینان فرنگ رفته نیز دیده مىشد اما دامنه اعمال نفوذ اقلیت فرنگ رفتههاى لائیک یا ضد دین درشکلگیرى فرهنگ سیاسى، کمتر از نفوذ اکثریت نبود. ولى در جمع جبرى صبغه دینى قانون اساسى مشروطه بیش از صبغه غیردینى آن بود. 11. به عنوان مثال اگر کسى گمان کند که اسلام روزه را بدین سبب واجب کرده که براى سلامتى مفید است و لاغیر، بعید است که مبناى تفکرش اسلامى باشد، حتى اگر به حدیث مستند و زیبا و کوتاهى از حضرت رسول اکرم (ص) که فرمود: "صوموا تصحوا" (روزه بگیرید تا سلامتباشید) استناد کند. این استناد مبناى تفکر نیست. شاهد مثالى استبراى اثبات یک نظر از پیش تعیین شده و شاید از وجهى درست. دلایل ذهنپسند دیگرى نیز از فقه براى اثبات این نظر مىتوان یافت، چنانکه اجماع استبین تمام فقهاى اهل سنت و شیعه که اگر روزه براى سلامتى بدن روزهدار یا حتى بچه شیرخوارهاى که به سینه مادر نیازمند است، مضر باشد، نه تنها آن روزه باطل استبلکه حرام نیز هست و قضا دارد. اما این دلایل یکى از حکمتهاى روزه را بیان مىکند نه علت وجوب آن را، و اگر تبعات امرى را به عنوان مبناى آن امر بگیریم دراندیشه دچار التقاط خواهیم شد.
12. بعضى مرزى بین فرهنگ و دین قایل نیستند و آن را به دین و فرهنگ یا فرهنگ و دین تعبیر مىکنند که از وجهى درست است، اما درستتر آنکه فرهنگ نیز یا دینى استیا نیستیا امرى مشکک است.
13. اینگونه گمان مىکنم که عرفان فصل دیگرى است و در نگاه یک دینباور به تقسیمبندى دینى و غیردینى تن در نمىدهد. عرفان، عرفان است و هرگز غیردینى نخواهد بود که اگر جز این باشد عرفان نیست. آنچه به عرفان مذهبى و غیرمذهبى تقسیم مىشود، اشتراک لفظى دارد. شاید درستتر این است که بگوییم عرفان و تصوف. این تصوف است که مىتواند دینى یا غیردینى باشد. مهمتر آنکه در نگاه عرفانى ایشان پله دیگرى به ارتفاع زمین تا سهیل وجود دارد که دستاندیشه ما به آن نمىرسد و نظاره آن تنها از دور ممکن مىشود. بنابراین من اینگونه نظاره کردهام و بسیارى دیگر دقیقتر از آنکه: همه معارف، جلوههاى حقاند و چیزى جز جلوه حق دیدنى نیست، هر چیز که نیست، نیست و نیستى محتمل نیست. پس هر آنچه که هست، تماما جلوه حق است و خدایى است. 14. وانگهى هیچکس در عمل نمىتواند علوم انسانى را به طور خالص از باورهاى دینى یا مکتبى خود پاک سازد; به عبارت دیگر هر عالمى در موضوع گزینى ابتدا از اعتقادات خود رخصت مىگیرد و سپس با متدولوژیهاى متعارف وارد در تخصص خود مىگردد. اگر نمىترسیدم که جامعه علمى مرا به گزافهگویى متهم سازد مىگفتم: هیچ معرفتى حتى علوم دقیقه و تجربى نیز به طور خالص از باورهاى مذهبى و مکتبى منفک نیست. بگذار فاحش بگویم که نگاه توحیدى حتى در متدولوژیها نیز دخالت مىکنند و فراتر از آن در عالم خارج نیز اثرگذار است. حتى در طراحى هواپیما هم دخالت مىکنند. یک سىسى خون در لوله آزمایش فردى که موحد است همان رفتار را ندارد که در لوله آزمایش یک غیر موحد. بالاتر از آن لوله آزمایشى را که موحد یا غیرموحد طراحى کنند نیز متفاوت است و این بحث عجیب و غریبى نیست. به اشاره گذر کردم که فتح بابى شود تا آنها که بیان رساترى دارند به توضیح بیشتر آن بپردازند.
15. دیوان امام، "در توصیف بهاران و مدیح ابا صالح امام زمان"، صفحه 271.
16. اگر این تصورات و خیالات به ذهن ما مىرسد معلوم نیست که به ذهن ایشان نرسیده باشد، ولى در گفتارشان ردپایى نیست. آنچه در گفتارشان براحتى قابل دریافت است، وجوب تشکیل حکومت اسلامى است و این معنا آنقدر در گفتار ایشان جلا داشت که در شعارهاى کلیدى انقلاب بر زبان غالب مردم مىچرخید: "استقلال، آزادى، حکومت اسلامى". پس از پیروزى انقلاب بود که نحوه اداره حکومتبه عنوان "جمهورى اسلامى" قوام گرفت.
17. کتاب ولایت فقیه، درسهاى ایشان در نجف اشرف است که عدهاى از شاگردان، آن را نگارش کردهاند و توسط خود ایشان ویرایش شده است.
18. بحث ولایت فقیه کتاب البیع، توسط آقاى عبدالکریم بىآزار شیرازى ترجمه و شرح شده و انتشارات بعثت آن را منتشر ساخته است.
19. البته بخوبى نمىدانم آیا فقهایى که اصل ولایت فقیه را قبول ندارند، بیشتر به آن آسیب مىرسانند یا هجمههاى تبلیغى بیگانگان در زشت جلوه دادن آن کارگرتر است. اما این را بخوبى دریافتهام که بسیارى از استادان دروس انقلاب اسلامى و بسیارى از نویسندگان و گویندگان، به طرفدارى از ولایت فقیه مطالبى عرضه کردهاند که دانشجو و خواننده را به وادى تردید کشاندهاند.
20. امام خمینى (ره)، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، چاپ اول، صص 32 و 33.
21. ولایت فقیه، صص 33 و 34.
22. در سمینارى که سال 71 در دانشگاه علوم دریایى چالوس تحت عنواناندیشههاى سیاسى حضرت امام (ره) برگزار گردید، به تفصیل در این زمینه سخن گفتهام که در دست انتشار است و براى آشنایى با این مبانى رجوع شود به فصلنامه سیاستخارجى، از انتشارات دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى وزارت امور خارجه، سال اول، شماره دوم، طرح تحقیق در مبانى سیاستخارجى اسلام.