نویسنده: محمد حسین زاده
نظریهی مطابقت در قرن بیستم در دانشهایی همچون معناشناسی، فلسفهی منطق و معرفت شناسی تقریرها و تفسیرهای گوناگونی دارد. مور، ویتگنشتاین، راسل و تارسكی، هر یك، قرائت و تفسیر ویژهای را از آن نظریه ارائه كردهاند. از باب نمونه، راسل براساس اتمیسم منطقی، ویتگنشتاین بر اساس دیدگاه زبانی خاص خود و هكذا. منشأ این تقریرها و تفسیرهای متعدد واكنشی است كه هر یك از فیلسوفان ذكر شده براساس مبانی خود در برابر اشكالهایی كه متوجه نظریه مطابقت شده داشته است. آلفرد تارسكی (1901-1983) نظریه معناشناسانه صدق را به منظور حل مشكل پارادوكس دروغگو كه متوجه تعریف و نظریه مطابقت شده بود، مطرح كرد. او خود بر این امر اصرار میورزد كه نظریهی وی تقریر و تفسیر ویژهای از نظریه مطابقت است. دیدگاه او بازتاب گستردهای در فلسفه داشته است و یكی از راه حلهای عمدهی پارادوكس دروغگو به حساب میآید. وی درصدد برآمد كه تعریف دقیقی از صدق ارائه كند، سپس براساس آن، مشكل پارادوكسها را برطرف نماید.
تارسكی در تعریف صدق با این مقدمه آغاز میكند كه تعریف صحیح هر مفهومی بر دو شرط مبتنی است:
1.تعریف باید از نظر شكل و صورتْ صحیح (formally correct) باشد؛
2.تعریف باید محتوایی كافی و مناسب (materially adequate) داشته باشد.
در تعریف صدق نیز لازم است این دو شرط فراهم گردد. اكنون پارهای از تعریفهای صدق را بررسی میكنیم. از باب نمونه، در تعریف ذیل تأمل كنید:
(A) P is true if and only if (iff) P corresponds to reality
تعریف نموداری (A) نادرست است. وجه نادرستی آن این است كه شرط اول در آن تأمین نشده است؛ زیرا واژههای «مطابقت» و «واقعیت» در آن مبهماند. همچنین تعریف نموداری ذیل نیز نادرست است:
(B) P is true iff P is identical to P
تعریف B به لحاظ شكل و صورت درست است اما از نظر محتوا درست نیست زیرا مفهوم یكسانی و همانندی (یعنی identical) بر مفهوم متعارف صدق منطبق نیست. در صورتی تعریف صدقْ شرط دوم، یعنی محتوای كافی و مناسب، را دارد كه براساس نمودار ذیل تكوّن یابد:
(T) P is true iff P
نمودار اخیر، «معیار T» نامیده میشود. بدین ترتیب، تعریف «صدق» در صورتی شرط دوم را دارد كه دارای معیار «T» باشد. به تعبیر دیگر، شرط دوم در صورتی تأمین میشود كه تعریف صدق با واقعیات (facts) مطابقت داشته باشد. از باب نمونه، یكی از مصادیق تعریف صدق را ذكر میكنیم:
«Snow id white» is a true sentence iff snow is white
معیار T معیار عام و گستردهای است كه همهی مفاهیم بلكه خود مفهوم «صدق» را نیز دربرمی گیرد. تعریفهای همهی مفاهیم، از جمله تعریف مفهوم صدق، نسبت به شرط دوم، یعنی كفایت محتوایی، باید از راه مقایسه نتایج آنها با استعمال متعارف آنها قابل ارزیابی باشند.
تا این جا راجع به شرط دوم صدق، یعنی كفایت محتوایی، بحث كردیم. اكنون لازم است به توضیح شرط اول، یعنی درستی شكل و صورت، نیز بپردازیم. حاصل دیدگاه تارسكی در این مورد این است كه شرط صوری، مربوط به ساختار زبان و قواعد صوری آن است. زبانهای طبیعی، چه زبان انگلیسی و چه زبانهای طبیعی دیگر، چنین ساختاری ندارند. مفاهیم معنایی (semantic) در این گونه زبانها زمینه و منشأ پیدایش پارادوكسها هستند. تارسكی براساس یك استدلال نتیجه میگیرد كه شرط صوری تعریف صدق از راه زبانی فراهم میشود كه از نظر معنایی بسته نباشد؛ به تعبیر دیگر، فرازبان باشد نه زبان شیء. در زبانهای طبیعی، به دلیل آنكه زبان شیء با فرا زبان آمیخته است و این دو امر در آنها از یكدیگر جدا نشده است، در آنها پارادوكس به وجود میآید. برای حل پارادوكس باید زبانی مصنوعی فراهم آورد كه مشكلات زبان طبیعی را نداشته باشد. بدین ترتیب او در شرط اول تعریف صدق به لزوم تفكیك میان زبان شیء و فرازبان منتهی میشود. برای این كه تمایز این دو اصطلاح، یعنی زبان شیء و فرازبان روشن شود، به گزارههای زیر توجه كنید:
دیدگاه تارسكی مورد نقدهای بسیاری قرار گرفته است. نه تنها بر شرط صوری و شرط محتوایی او ایراد گرفتهاند بلكه در ادعای تارسكی كه دیدگاه وی تفسیری از نظریهی ارسطو و تعریف مطابقت است تردید كرده، و آن را تقریری از نظریهی تورم شكن تلقی كردهاند. در مقابل، عده بسیاری نیز به دفاع از او پرداخته و نظریه وی را تفسیری از نظریه مطابقت دانستهاند. شرح و بررسی نظریه وی و ایرادهایی كه متوجه آن شده مجال گستردهتری میطلبد. رك:
Focusing On Truth,L.Johnson,PP.83-121 & Philosophy of Logic,S.Haack,pp.99-127 & Truth,B.Carr(in Encyclopedia of Philosophy,Parkinson ed),pp.93-95 & Theory of Knowledge,K.Lehrer,pp.24-25
اختلاف در مورد نظریه تارسكی
چنانکه گذشت، بعضی دیدگاه تارسكی را در باب صدق قرائتی از نظریهی تورم شكن دانستهاند. اما خود وی اصرار دارد كه نظریهی وی تفسیری از نظریهی مطابقت است. عدهای از فیلسوفان نیز بر ادّعای وی صحه گذاشته و نظریه وی را از تقریرهای نظریهی مطابقت تلقی كردهاند. ارزیابی نظریه وی و نیز بررسی نسبت مذكور مجال دیگری میطلبد.منبع مقاله :
حسین زاده، محمد، (1390)، پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، قم: مركز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ سوم