معرفی کتاب «تجددشناسی و غرب شناسی»

تلاش برای تأسیس حوزه‌ی مطالعاتی جدید در تاریخ تفکر

در طول دویست سال مواجهه‌ی ما با غرب، تلاش در جهت شناخت این تمدن در اشکال و صورت‌های متفاوت آن، مسئله‌ای فراگیر در میان صاحبان اندیشه و تفکر در کشورمان بوده و بحث‌های بسیاری پیرامون این موضوع مطرح شده
پنجشنبه، 14 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تلاش برای تأسیس حوزه‌ی مطالعاتی جدید در تاریخ تفکر
 تلاش برای تأسیس حوزه‌ی مطالعاتی جدید در تاریخ تفکر

 




 

معرفی کتاب «تجددشناسی و غرب شناسی»
نام کتاب: تجددشناسی و غرب شناسی: حقیقت‌های متضاد
نویسنده: حسین کچویان
ناشر: امیرکبیر
چاپ: 1389
نوبت چاپ: اول
تعداد صفحات: 209
قیمت پشت جلد: 3450 تومان
 

در طول دویست سال مواجهه‌ی ما با غرب، تلاش در جهت شناخت این تمدن در اشکال و صورت‌های متفاوت آن، مسئله‌ای فراگیر در میان صاحبان اندیشه و تفکر در کشورمان بوده و بحث‌های بسیاری پیرامون این موضوع مطرح شده و آثار مختلفی در خصوص آن به رشته‌ی تحریر درآمده است؛ امری که خود به درستی گواه بر پیچیدگی و دشواری‌های موجود در باب این موضوع است.
«تجددشناسی و غرب‌شناسی: حقیقت‌های متضاد» (اسفندماه 1389) از جمله‌ی این آثار است که در راستای تأسیس حوزه‌ای جدید در تاریخ تفکر کشور، از سوی حسین کچویان به نگارش درآمده است.
کتاب حاضر به عنوان درآمدی بر غرب‌شناسی، پاسخ‌گوی دغدغه‌ی اصلی و وجه اصلی تفکر انتقادی نویسنده نسبت به تجدد (به عنوان یک دین و نظام فکری در تعارض با هر نوع نظام دینی) و در راستای نقد علوم اجتماعی مدرن است.

 تلاش برای تأسیس حوزه‌ی مطالعاتی جدید در تاریخ تفکر


گرچه شاید در ابتدای امر، عنوان کتاب حاضر برای خواننده مبهم به نظر آید، به خصوص آنکه در طول این سال‌ها، کارهای بسیاری با عنوان‌های مشابه غرب‌شناسی (هر چند با محتوایی متفاوت) به نگارش درآمده است، اما بنا بر دیدگاه نویسنده‌ی کتاب، غرب شناسی در این اثر به عنوان یک حوزه‌ی مطالعاتی جدید مورد بحث قرار گرفته و کتاب حاضر پرداختی است به مفهوم غرب‌شناسی در معنا و مفهوم حقیقی آن و در تعبیری، شناخت بایسته از غرب.
نویسنده معتقد است آنچه در طول دویست سال مواجهه‌ی ما با غرب و به عنوان شناخت از غرب توسط مصلحان و اندیشمندان ما معرفی شده، چیزی جز خودفهمی و خودشناسی غربی‌ها از خودشان نبوده است. این مسئله جدای از آنکه در طول سال‌های رویارویی ما با غرب در عرصه‌ی عمومی در باب تجدد بیان و یا نگاشته شده، از زمان تأسیس مؤسسات آموزشی مدرن و دانشگاه‌ها نیز در صورت‌هایی چون علم، بر ما عرضه شده است. لذا آنچه در طول این سال‌ها با عنوان علم در کشورمان آموخته و می‌آموزیم، به ویژه در حوزه‌هایی چون علوم اجتماعی و انسانی (سیاست، فلسفه، اقتصاد، جامعه شناسی، انسان شناسی، مطالعات فرهنگی و...) در بخش اعظمی از آن، یا چیزی جز غرب‌شناسی نیست و یا متضمن غرب‌شناسی و شناخت جامعه، تاریخ و فرهنگ غرب است. با نگاهی به این موضوعات، نویسنده به لزوم پرداخت به مسئله در شکل صحیح آن می‌پردازد.
کچویان غرب‌شناسی در مفهوم حقیقی آن را دارای اهمیتی بنیادین و الزام‌آور و حوزه‌ای مهم و تعیین کننده برای تاریخ تفکر کشور و بلکه کل جامعه‌ی بشری می‌داند که البته تاکنون مورد غفلت تام بوده است. ایشان معتقدند این امر نه تنها دارای الزام نظری و شناختی است، بلکه شرط ضروری دوام و بقای انقلاب اسلامی در معنای حقیقی دینی و مابعد تجددی در مفهوم اصیل آن است که در فقدان آن، انقلاب اسلامی با خطر مهلک استحاله در جهان تجدد و تبدیل به رخدادی متعلق به تاریخ تجدد، مواجه خواهد شد.
اما نویسنده دلیل ضرورت انجام این کار بعد از سی سال را شکل گیری حوزه‌ی مطالعاتی خاصی به نام تجددشناسی، البته نه دقیقاً با این نام و عنوان، بلکه به معنای اشتغال نظریه‌پردازان غربی به مسئله‌ی تجدد و کارهایی که در این زمینه حول سؤالاتی در باب منشأ، ماهیت، علل و عوامل، شیوه و مراحل دگرگونی آن پس از شکل‌گیری جریان مابعد تجددگرایی انجام گرفته و می‌گیرد، در سه چهار دهه‌ی اخیر در غرب می‌داند که نتیجه‌ی آن، پیدایی این سؤال است که وجه تمایز دو قلمرو پژوهشی «تجددشناسی» (یعنی آنچه تاکنون در بحث شناخت از غرب و تجدد در کشورمان مطرح بوده) و مفهوم «غرب‌شناسی» (به معنای شناخت غرب در شکل و ماهیت حقیقی آن و مستقل از خودفهمی غربی‌ها از خود) چیست؟ گرچه نویسنده معتقد است پاسخ به این سؤال در پس زمینه مباحث موجود در این حوزه در گذشته موجود بوده است، اما ایشان بر این عقیده‌اند که تاکنون پاسخ شایسته و درخوری به آن داده نشده است؛ اگر نگوییم که اصلاً پاسخی داده نشده است.
در ادامه و در ضمن پاسخ به سؤال اول، به این سؤال که چرا تاکنون در ایران غرب‌شناسی نداشته‌ایم نیز پرداخته و تلاش شده است در ضمن چهاربخش، به این سؤالات پاسخ داده شود. علاوه بر این، در بخش پایانی کتاب، لوازم و شرایط شکل‌گیری حوزه‌ی غرب‌شناسی مورد بحث قرار می‌گیرد.
کچویان شرایط پیدایی غرب‌شناسی را در قالب دو دسته از عوامل بررسی می‌کند:

1. عوامل و لوازم نهادی:
به معنای وجود یک ساختار اجتماعی غیرتجددی و یک پایگاه اجتماعی بیرون از ساختارها و نهادها یا شرایط اجتماعی تجدید و تجددزده.

2. عوامل و لوازم شناختی:

به معنای توان پاسخ به سؤال تمایز غرب شناسی از تجددشناسی و نگاه به مسئله‌ی تجدد از منظری متمایز از نگاه موجود در تجددشناسی.
نویسنده با بیان اینکه داشتن موضوع شناختی متفاوت نیازمند رویکرد ذهنی متفاوت به موضوع است، معتقد است این التفات یا رویکرد ذهنی متفاوت، تنها در پرتو علایق یا دغدغه‌های جدید ممکن خواهد شد. بدین معنا که علایق مختلف منشأ پیدایی سؤالات متفاوت و نتیجه‌ی آن توجهات التفاتی متمایز به جهانی خارجی یا عینی است.
لذا ایشان دلایل ناتوانی در دستیابی به رویکرد مناسب تجددشناسی ایرانی را چنین برمی‌شمارند:

1 . دلایل عینی- اجتماعی:

به معنای فقدان پیوند وجودی با جهان خاص ایرانی و نداشتن پایگاه اجتماعی- تاریخی متفاوت از تجدد.

2. دلایل نظری:

در مورد این دسته، مشکل اصلی، مسائل موجود بر سر راه مفهوم سازی خاص و لازم برای دستیابی به چنین دیدگاه و سرمشقی است. در صورت کلی، مشکل مورد بحث به وجود مانعی ذهنی- نظری مربوط است که اساساً امکان سرمشقی متفاوت را از آغاز نفی می‌کند و در معنای دقیق آن، از قبل چنین تصوری را ناممکن می‌سازد؛ گرچه ایشان معتقدند با انقلاب اسلامی از شدت این مسئله کاسته شده است.
نتیجه‌ی این همه آنکه درک درست از تجدد، مستلزم برداشتن سه گام است:

گام اول)

رهایی از تجددشناسی و مفروضات مختلف آن، همچون حذف امر مطلق فراتاریخی و بُعد متعالی وجود انسان.

گام دوم)

طرح درست مسئله و صورت‌بندی مناسب سؤال: اهمیت این مسئله از آن جهت است که تحلیل نهایی سؤالات و مسائل در پیوند با زندگی و هستی عینی انسان‌ها و اجتماعات تعیین می‌شوند و تأثیر محیط فرهنگی- اجتماعی سؤال کننده بر ذهنیت و عقلانیت او اجتناب‌ناپذیر است که عدم توجه به آن، نتیجه‌اش بازگویی مقلدانه‌ی نظریات دیگران خواهد بود.
در بحث حاضر، ایشان طرح درست مسئله و سؤال از تجدد را مستلزم دو دسته از اقدامات می‌دانند:
1. اقدامات لازم جهت رهایی از غلبه‌ی عقلانیت تجدید و ادعاهای عام گرایانه‌ی نظریه‌های اجتماعی آن در رابطه با جامعه و تاریخ بشری؛ امری که مستلزم درگیری نظری و مباحثه‌ی نقادانه با نظریه‌ی اجتماعی غربی است.
2. لزوم داشتن پایگاه اجتماعی مستقل در عرصه‌ی حیات تاریخی و اجتماعی (ادغام در جامعه و درگیری در تولید و بازتولید آن).

گام سوم)

خودشناسی و درک عمیق و گسترده از خود: در این باب، ایشان تأملات مداوم در باب هویت ایرانی و ابعاد مختلف آن جهت خودشناسی و آگاهی از خود و مقاصد و ارزش‌های بنیادین هویت ایرانی- اسلامی را حائز اهمیت می‌دانند.
و این همان مسیری است که ایشان در تمام طول پروژه‌ی فکری‌شان، در پی آن هستند: در بخش اول کار نقد فکر مدرن و در مرحله‌ی بعد، ارائه‌ی روایت تاریخ در شکل درست آن.
منبع مقاله :
نشریه خردنامه همشهری، شماره 142.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط