نویسنده: مهدی حائری یزدی
بسیاری از فلاسفه- از جمله خانم آنسکوم (1) که از شاگردان راسل است و کتاب پژوهشهای فلسفی (2) وتیگنشتاین (3) را به نحو فاضلانهای از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرده است- با هیوم تقریباً همداستان شده و احکام اخلاقی را از حوزهی هستیهای حقیقی و عینی بیرون راندهاند. آنسکوم مقالهای دارد که نشان میدهد ایشان هم، مانند برخی فیلسوفان معاصر خود، به وجود حقیقی فلسفی برای خیر و شر اخلاقی قائل نیستند؛ اما به خاطر دارم که از مقالهی معظم لها چنین استنباط میشد که ایشان، برخلاف هیوم، احتمال میدهند که قواعد اخلاقی عمومی که در خاطرهی انسانها نقش بسته است اثر جاودانهی تعلیمات معلمان اخلاق همچون انبیا و فلاسفه و عقلای قوم است، و این رهآوردی است که آن معلمان عظیمالشأن به بشر آموختهاند و پیوسته در خاطرههای انسانها به گونهی موفقیتآمیزی به جای مانده است، نه این که خود مانند قواعد طبیعی یا فلسفی، حقیقت و واقعیتی مستقل و موضوعی داشته باشد (4).
در این جا باید اذعان کرد که این خود موفقیتی عمومی برای انبیا و معلمان اخلاق جامعههای انسانی است. تعلیمات ایشان آن چنان حاکمیت و قاطعیت عملی در تاریخ انسانها پیدا کرده که در عداد ضروریات منطقی محسوب میگردد. اما به عقیدهی فلاسفهای که از ایشان گفتگوست. این قواعد حقیقتاً داخل در این ضروریات نیست و لذا، اصول اخلاقی تقریباً اصول انسانی و عقلایی شده و به دوره و زمانی خاص و فرقهای دون فرقهای اختصاص ندارد. حتی اشخاصی که به هیچ مذهبی پایبند نیستند این معانی را از آبا و اجداد و محیط خود تلقی به قبول میکنند و تردیدی در درستی آنها روا نمیدارند. مثلاً، احکام «دروغ بد است» یا «ظلم قبیح است» و «عدل نیکوست» را مانند اولیات عقل نظری بدون بحث پذیرفتهاند و هیچ پرسشی را که نشانهی تردید است در آنها روا نمیدانند، و حتی این قواعد اخلاقی را پایهای برای ایدههای سیاسی و سیستمهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی خود قرار میدهند و دائماً به کار میگمارند.
از آنچه گفته شد معلوم میشود که، بر مبنای سخن هیوم، دانشمندان اخلاق متعهدند با منطق نشان دهند که در کدام یک از مقدمات ناظر به هستیها و استیها بایسته نهفته است، و تا این که رابطهی منطقی به ثبوت نرسد، تمام گفتههای فلسفهی اخلاق از لحاظ ضوابط منطقی نااستوار است و تمام قیاسات علم اخلاق عقیم و نافرجام خواهد بود.
پینوشتها:
1. G.E. Anscombe
2. Philosophical Investigations
3. Wittgenstein
4. اندیشمندان فقه و اصول و نیز برخی از قواعد فقه را مبنی بر بنای عقلا میدانند و بین احکام عقلی و احکام عقلایی تفاوت قائلاند. احکام عقلایی همین تعلیمات خردمندانهای است که رهبران عاقل و دانایان به جوامع بشری آموختهاند.
حائرییزدی، مهدی؛ (1384)، کاوشهای عقل عملی (فلسفهی اخلاق)، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، چاپ دوم.
/ج