گردآوری: یادداشتی از مؤسسهی تدوین و نشر آثار علامه جعفری (رحمه الله)
مروری بر کتاب «حقوق جهانی بشر و کاوشهای فقهی»
حقوق بشر از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن مطرح شد. در واقع دلیل طرح این مطلب، علاوه بر ازدیاد جمعیت، تغییر نوع انسان به انسان در عالم آفرینش بود. تا قبل از دوران مدرن، عموماً نگاهی مبنی بر مخلوق بودن انسان مطرح بود و انسان در این مجموعه عالم به عنوان جزئی از عالم هستی مورد تحلیل و بررسی قرار میگرفت، اما از زمانی که انسان در مرکز توجه قرار گرفت و در مرکز عالم نشانده شد، نگاه اومانیستی و لیبرالیستی بر اجتماع انسانی حاکم شد. ظهور اومانیسم و فردگرایی فتحبابی برای به میان آمدن مسئلهی حقوق بشر شد.
از طرفی دیگر، همزمانی این نوع تفکر با ازدیاد نسل و تشکیل اجتماعات همراه با ظهور علم و صنعت و مفاهیم جدید، باعث شد که این مفهوم اهمیت و ارزشی دوچندان پیدا کند. در واقع در ابتدای ظهور انسان به لحاظ تعداد جمعیت و وسعت کرهی زمین، ضرورت طرح موضوع حقوق بشر، همچون تعریف خود انسان، کماهمیت بوده است، ولی افزایش جمعیت و تشکیل جوامع مختلف و تسلط نگاه فردگرایانه و اومانیستی در انسان، باعث شد که مفهوم بشر و حقوق مربوط به او، مورد توجه اندیشهورزان قرار بگیرد.
در این میان، علامه محمدتقی جعفری یکی از اندیشمندان مسلمان بود که با توجه به توسعهی روزافزون مفهوم حقوق بشر در غرب، به این موضوع علاقهمند شد و درصدد پاسخگویی به مسائل مطرح شده در مورد این مفهوم، از منظر اسلام برآمد. اندیشهورزی مرحوم علامه در خصوص حقوق بشر، مبتنی بر قرآن و روایات اهل بیت است. از همینرو ایشان بر اثبات سخنان و اندیشههای خود، مراجعات فراوان و ارجاعات زیادی به این دو منبع مهم اسلام شیعی دارد. علامه در این مجموعه، با جهاننگری خاصِ خود مبتنی بر اصول اساسی اسلام، ضمن تعریف مفهوم انسان و بشر در ازمنهی مختلف، به حقوق و تکالیف او در ارتباط با دیگران و حق تعالی میپردازد. وی نخست اعلامیهی حقوق بشر سازمان ملل و دیگر اعلامیههایی را که در نهایت به این اعلامیه منجر میشود، به دقت بررسی میکند و پس از بیان انگیزههای تدوین آن، با مراجعه به آیات قرآنی و روایات، حقوق بشر از دیدگاه اسلامی را ارائه مینماید.
ایشان در این کتاب معتقد است که از دیدگاه اسلامی، هر انسانی حق حیات شایسته، حق کرامت ذاتی، حق کار و فعالیت، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی مسئولانه و حق مساوات در مقابل قوانین را دارد. این حقوق از آنجا ناشی میشود که انسان قابلیت خلافت الهی را دارد و به همین منظور خلق شده است. انسان میتواند همچون رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، جامع و منعکس کنندهی کلیهی اسامی او باشد. مبنای اصلی این حقوق آنجاست که بنا بر فرمول فراگیر قرآن، «همه مساوی یک و یک مساوی همه» است: «مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا: و از این جهت بود که ما بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم هر کس انسانی را بدون عنوان قصاص یا افساد در روی زمین بکشد، مانند این است که همهی انسانها را کشته است و هر کس انسانی را احیا کند، مانند این است که همهی انسانها را احیا کرده است.» (سورهی مائده، آیهی 32)
در این کتاب سعی شده است با طرح سؤالاتی، حقوق شش گانهای اثبات شود؛ حقوقی که از دیدگاه اسلامی، ذاتی است و کرامت و شرافتِ ذاتی انسانها، چنین حقوقی را برای او الزامآور میکند. سپس علامه تلاش کرده است با طرح سؤالاتی، اعلامیهی حقوق بشر را که توسط سازمان ملل منتشر شده است، به چالش بکشد، از منظر وی، میان آنچه اسلام در خصوص حقوق بشر مطرح کرده و آنچه در اعلامیه حقوق بشر مطرح شده است، اختلافات فراوانی وجود دارد. از همینرو وی این اختلافات را در موارد جامع و پویا، در این کتاب نشان داده است. اما به طور خلاصه، علامه یکی از مهمترین چالشهای اعلامیهی حقوق بشر را عدم ارائهی شاخص مبنایی برای برخی از حقوق مطرح شده در این اعلامیه میداند. در این اعلامیه، معلوم نیست چرا بشر باید چنین حقوقی را دارا باشد و اینکه چگونه به صرف انسان بودن، این حقوق و مواد قابل اعطا به اوست؟
از طرفی دیگر، تعریف انسان، نقش مبنایی در مقایسهی دو سیستم حقوق بشر غربی و اسلامی دارد. وی معتقد است که مفهوم انسانی که در غرب و اعلامیهی حقوق بشری غرب مطرح شده است همان انسانی نیست که پیامبران آن را برای ما توصیف کرده و گفتهاند: موجودی است دارای شرف و حیثیت و کرامت ذاتی که با حکمت بالغهی خداوندی به وجود آمده و رهسپار یک هدف اعلاست که با مسابقه در «خیر» و «کمال» به آن هدف خواهد رسید. وی تأکید میکند که اینها همه ارزشهای انسانی هستند که انسان براساس آن باید تعریف شود، درحالی که بشر غربی تمام این ارزشها را خودش از خودش منتفی کرده است. این در حالی است که هر کس به این انسان اهانت کند و حقوق او را نادیده بگیرد، با مشیت خداوندی در مقام مبارزه برآمده است.
انسان بیارزشی که در غرب تعریف شده، در واقع همان انسانی است که توماس هابزها و ماکیاولیها تعریف کرده و گفتهاند: «انسان گرگ انسان است و هیچ حقیقت ارزشی در وجود انسانی واقعیت ندارد.» به عبارتی دیگر، انسان هیچ ارزشی را از خدا و هستی خارج از خویش ندارد و طبیعتاً خودخواه، خودکامه و نیرنگباز است. یا به عبارتی کلیتر، موجودی خودمحور است که منطقی جز این ندارد: «من هدف، دیگران وسیله!»
1. انگیزههای وضع و تدوین حقوق جهانی بشر سازمان ملل متحد (همانگونه که در مقدمهی آن آمده) لزوم شناسایی حقوق بشر است تا او را از تحقیر و اهانت رها سازد و همچنین مقدمات تحقق آزادی، عدالت و صلح جهانی را برمبنای کرامت و حیثیتِ ذاتی همهی اعضای خانوادهی بشری و حقوقِ مساوی آنها، فراهم سازد. بدیهی است که برای تحققِ واقعی این آرمانهای انسانی، لزوماً باید شرف و کرامتِ ذاتی انسان اثبات شود، در صورتی که دانشگاههای دنیا هنوز برای اثبات شرف و کرامت، نه تنها اقدام صحیح علمی و فلسفی انجام نمیدهند، بلکه متأسفانه نظریهی «اصالت قدرت» از یک طرف و سلب قداست و شرفِ معنوی انسانها به علت ابتذال فرهنگی و تحلیلهای بیاساس در اصول بنیادین تاریخ، مانند مراحل سه گانهی تاریخی پوزیتیویسم افراطی از طرف دیگر، روز به روز بیشتر تقویت میشود، در حالی که انسان از دیدگاه اسلام و دیگر ادیان حقهی الهی، مطابق آیهی «و ما تحقیقاً فرزندان آدم را تکریم کردیم...» (سورهی اسراء، آیهی 70)، دارای کرامت ذاتی و استعداد تکامل ارزشی والایی است.
بنابراین براساس آنچه علامه در این خصوص تبیین کرده است، دیدگاه، توصیه و دستور بر همهی جوامع بشری دربارهی انسان مبنی بر اینکه باید حیثیت ذاتی، شرافت و کرامت انسانی مراعات شود، امری کاملاً منطقی است. از اینجاست که حقوق جهانی بشر غرب، برای تبدیل شدن به یک فرهنگ جهانی، نخست باید این حیثیت ذاتی و شرافت و کرامت را برای انسانها اثبات کند و سپس انسان را از دیدگاه تفکرات ماکیاولی و اصالت قدرت یا اصالت نفع (که همهی انسانها را گرگِ، خورندهی یکدیگر میداند) بیرون کند و در جایگاه اصلی خود قرار دهد.
2. مبنای حقوق بشر از دیدگاه غرب، همزیستی مسالمتآمیز همراه با صلح و آزادی و عدالت در جوامع بشری است و البته کسی در «آرمان» بودن این مبانی، تردیدی ندارد. اما چنان که مشاهده میکنیم، مجرد ادعای ضروری بودن این مبانی با کمک گرفتن از احساساتِ فطری بشری، برآورندهی نیازِ حقیقی انسانها در به وجود آوردن دنیایی که همهی افراد آن، خود را اعضای یک خانواده بدانند نیست، زیرا چنین ادعایی باید بر یک مبنای بسیار عالیتر متکی باشد که از دیدگاه اسلامی، خداست. یا حداقل برای ملزم ساختن همهی کشورها، اعم از پیشرفته، عقبمانده، در حال پیشرفت، قدرتمند و ضعیف، برای پذیرش و عمل به حقوقِ جهانی مزبور، گزیری از اینکه به یک مبنای علمی قابل قبولِ همگانی استناد شود، نیست.
3. تجارب تاریخی به خوبی اثبات کرده است که وضع و تبیین یک نظامِ حقوقی والا، مستلزمِ ضروری اجرای واقعی آن نبوده و نیست. علت عمدهی این عدم اجرا، دو چیز است: یکی تبعیض و دیگری عدم آمادگی اجتماعی. از این رو، وضع و تدوین عالیترین حقوق برای جامعهای که افراد آن از نظر تعلیم و تربیت برای پذیرش و عمل به آن آمادگی نداشته باشند، به تعبیر علامه جعفری، مانند ساختن یک کاخ بسیار مجلل و باشکوه در قلهی یک کوه آتشفشان است. بنابراین ضروری است برای آماده کردن همهی جوامع بشری برای پذیرش و اجرای واقعی حقوق جهانی، یک رشته اصول روانی و اخلاقی مشترک به همگان تعلیم داده شود. بیجهت نیست که اسلام برای تعلیم و تربیتِ اخلاقی انسانها برای پذیرش و عمل به حقوق، عموماً اهمیت حیاتی قائل شده است. (1)
4. حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب، موضوع فضیلت و کرامت ارزشی را برای انسانها نادیده گرفته و در هیچیک از مواد این حقوق، امتیازی برای انسانهای بافضیلت و با تقوا و باکرامت در نظر گرفته نشده است، ولی از دیدگاه اسلام، این امتیاز و اعلان آن برای تشویق انسانها به تکامل و قرار گرفتن آنان در موقعیتهای شایستهی زندگی اجتماعی، ضرورت دارد. این به آن معنا نیست که اگر امتیازی به انسانهای بافضیلت داده شد، اخلالی به حقوق دیگر انسانها وارد شود. همانگونه که انسانهای صمیمیتر، خردمندتر و آگاهتر، در همهی جوامعِ انسانی از شایستگی انتخاب برای کارهای عالیتر برخوردار هستند، اسلام نیز با کمال صراحت، این امتیاز را مطرح کرده است: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ: ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروهها و قبایلی گوناگون قرار دادیم تا در زندگی با یکدیگر هماهنگ شوید. محققاً با کرامتترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست.» (سورهی حجرات، آیهی 13). درواقع براساس آنچه علامه در این کتاب تشریح کرده است، حقِ حیاتِ شایسته، حق کرامت، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی مسئولانه و حق مساوات، قوانین و مبانی اصلی حقوق بشر اسلامی را تشکیل میدهند که در تطبیق با حقوق بشر از دیدگاه غرب، جامعیت بینظیری را نشان میدهد.
علامه جعفری در بخشی از این کتاب، عنوان میکند که حقوق بشر در حقیقت فریاد دیرهنگامی بود که بشر بعد از رنسانس، در پی خودیابی و بازگشت به خویشتن سر میداد و بدون اینکه خود بداند، درصدد برآمده بود به آغوشِ گمشدهی فطرت و دینجویی و اصالت برگردد، ولی هر چند قوانین حقوق بشری، تمام آفاق و اکناف عالم را درنوردید، اما هرگز جنبهی دینی خود را بازنیافت! در واقع، جهان جدید با تمام متعلقات راست و ناراست خود، درست از متن همین اندیشه شکل گرفت و فیلسوفان بزرگی چون کانت (Kant)، هگل (Hegel) و ولتر (Voltaire) هر کدام به گونهای به تبیین اندیشههای جدیدِ حقوقی بشر مدرن در قالب قواعد سیاسی و اجتماعی پرداختند و در این میان، کانت سهم عمده داشت و در حقیقت پدر سازمان ملل به شمار میرفت. سخن کانت این بود: عقلِ عملی انسان حکم میکند ملتها از حالت توحش طبیعی خود (که جنگ میآفریند) درآیند و برای حفظ صلح، پیمان ببندند. هرچند راه به وجود آمدن جامعهی ملل دشوار است، ولی وظیفهی ماست که برای نگهداری «صلح پایدار جهانی» کار کنیم.
استاد محمدتقی جعفری، از منظری دیگر تطور چند جانبهی غرب و حقارت شگفتآور شرق را در عبارتی کوتاه مینگرد و غرب را «غربِ شرق» و شرق را «شرقِ غرب» میداند. در واقع از دیدگاه او، «فرهنگ مشترک بشری» خلاصه کردن شرق و غرب در چیزی به نام «بشریت» بود و بازگشایی رمز چگونه زیستنِ قافلهای که در انسانیت نهفته بود.
ریشههای تأمل و توجه علامه به حقوق بشر غرب، به دههی چهل خورشیدی بازمیگردد، چون ایشان در جاهایی از تفسیرِ مبسوط خود بر مثنوی جلال الدین محمد مولوی، گفتارهایی در خصوص حقوق بشر دارد که قابل ملاحظه است؛ چرا که نقدنگری موجود در آنها، حاکی از روحی است که درصدد بازگشایی راهی بسته برآمده است. چند سال بعد، همزمان با اوج گرفتن مباحث حقوق بشر در بسیاری از کشورهای اسلامی، او تئوریهای خود را تحت لوای بحثی با عنوانِ «تطبیق در دو نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب» ارائه کرد که برای نخستین بار، علاوه بر حقوق مرسوم غرب، از حقوق جدیدی به نام «حقوق بشر اسلامی» سخن گفته بود.
محمدتقی جعفری حقوق بشر از دیدگاه اسلام را با تلاشهای دامنهدار خود، تدوین و تنظیم کرد و در مواد و عناصر آن، از لحاظ حقوقی دقت به کار برد و با اطمینان از استحکام آن مواد، در محافل رسمی ملی و بینالمللی، قوت حقوق بشر اسلامی را بیان کرد. این اثر پرچمدار گفتمانی است که آغازگر آن محمدتقی جعفری است؛ کسی که بر پایهی مستندات خدشهناپذیرِ عقلی و برهانی، به صحت و استواری انگارهی خویش پای میفشرَد و در عین حال، بدون کمترین تعصبورزی، پروندهی بحث را همچنان باز میداند.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که به دلیل اهمیت و ارزش این کتاب، که یکی از مهمترین منابع حقوق بشر در اسلام است، به زبانهای انگلیسی، روسی، ترکی استانبولی، اردو، عربی، بوسنیایی و فرانسوی نیز ترجمه شده و نسخهی انگلیسی، روسی، ترکی استانبولی و بوسنیایی آن تاکنون منتشر شده است.
علاقمندان به این کتاب میتوانند با مراجعه به مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، واقع در خیابان انقلاب اسلامی تهران، نسخهی چاپی آن تهیه کنند. همچنین نسخهی الکترونیکی این اثر، در سایت این مؤسسه بهwww.ostad-jafari.com قابل خرید است.
پینوشتها:
1. ر.ک: ارکان تعلیم و تربیت، محمدتقی جعفری، چاپ مؤسسهی تدوین و نشر آثار علامه جعفری.
منبع مقاله :نشریه خردنامه همشهری، شماره 142.