Neo-Kantianism

مکتب نوکانتی‌گرایی

این اصطلاح را می‎توان به هر فلسفه یا نظریه‎ی اجتماعی‎ای اطلاق کرد که در پی بسط و بازنگری روش‌های تحلیلی کانت است، یا به مسائلی پاسخ می‎دهد که ایمانوئل کانت (1804-1724) مطرح کرد، مثلاً در معرفت شناسی و اخلاق. دقیق‎ترین
شنبه، 23 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مکتب نوکانتی‌گرایی
 مکتب نوکانتی‌گرایی

 

نویسنده: اندرو ادگار
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی


 

 Neo-Kantianism

این اصطلاح را می‎توان به هر فلسفه یا نظریه‎ی اجتماعی‎ای اطلاق کرد که در پی بسط و بازنگری روش‌های تحلیلی کانت است، یا به مسائلی پاسخ می‎دهد که ایمانوئل کانت (1804-1724) مطرح کرد، مثلاً در معرفت شناسی و اخلاق. دقیق‎ترین مصداق این اصطلاح نهضتی فلسفی در آلمان و پیش از جنگ جهانی اول است. این نهضت شامل دو مکتب عمده بود که در ماربورگ و‎هایدلبرگ مستقر بودند، مکتب هایدلبرگ به دلیل تأثیری که بر ماکس وبر داشت، حائز اهمیت است. جامعه شناسان دیگری همچون گئورگ زیمل و امیل دورکم، هر چند که صریحاً خود را نوکانتی معرفی نمی‎کردند، سعی داشتند با یافتن پیش شرط‎هایی در جامعه که شبیه قواعد پیشینی کانت باشد، علم جامعه شناسی را بنا کنند.
نهضت بازگشت به نظریه‎های کانت در دهه‎ی 1860 واکنشی به کاستی‎های آشکار فلسفه‌ی ایده‌باوری و ماده باوری بعد از کانت بود. این نهضت تلاشی برای تجدید بنای فلسفه بود، ولی نه با تقلید کورکورانه از کانت بلکه با تفسیر دوباره‎ی اندیشه‎های او در پرتو نقدهایی که از جانب نسل‎های قبل مطرح شده بود. مکاتب نوکانتی همان قدر که بر اساس آنچه از کانت اخذ می‎کنند شناخته می‎شوند، بر اساس مخالفت با بعضی جنبه‌های فلسفه‎ی کانت نیز مشخص می‎شوند.
هابرمان کوئن (1918-1842) و پل ناتورپ (1924-1854) چهره‎های اصلی مکتب ماربورگ بودند. کارهای آن‎ها حول محور معرفت شناسی و خصوصاً تعیین قلمرو موضوعی تک تک علوم طبیعی می‎گشت. اما این کار مستلزم دور شدن از تحلیل استعلایی کانت و حرکت به سمت تدوین منطق عام بود. پژوهش استعلایی متضمن روشن ساختن پیش شرط‎های ضروری امکان تجربه است. از نظر کانت، قواعد پیشینی نحوه‎ی ترکیب حسیات و ابژه‎های تجربه را تعیین می‎کردند. از این رو فقط هنگامی که حسی سوبژکتیو [تجربی] به صورت مشروع تحت مقوله‎ها و جزئی‎های پیشینی (مطابق شاکله‎های کانت) در می‌آید به امری عینی تبدیل می‎شود، و فقط به این ترتیب است که ذهن به معرفتی عینی درباره‎ی واقعیت دست می‎یابد. بنابراین، تحلیل استعلایی بر پایه‎ی این پیش فرض انجام می‌گیرد که قواعد پیشینی در تجربه به نحو ضروری به کار بسته می‎شوند. با این حال، منطق صوری یا عام مورد نظر کوئن و ناتورپ مستقل از تجربه تشریح می‎شود. این منطق‎ها در واقع روش شناسی‎هایی است برای مفهوم پردازی موضوعات علوم خاص و بنابراین قابل اطلاق به تجربه به طور کلی نیست. به علاوه، این منطق‌ها به صورت قواعد پیشینی و ضروری عرضه نمی‌شود بلکه مطلوب پنداشته می‎شود. و این به معنای «وظیفه‌ی پایان ناپذیر» کامل ساختن تعریف حیطه‎ی موضوع علمی است، تا وقتی که تفکر مفهومی بر شی‌ء فی‌نفسه منطبق شود.
نمایندگان اصلی مکتب هایدلبرگ (یا مکتب بادن) ویلهلم ویندلبانت (1915-1848) و هاینریش ریکارت (1936-1863) بودند. آن‎ها با اولویت دادن به نقد عقل عملی کانت تحلیلی درباره‎ی شکل‌گیری معرفت مبتنی بر ارزش‎ها ارائه کردند. ویندلبانت می‎گفت همه‎ی احکام، در منطق، اخلاق و زیبایی شناسی، تحت هدایت پیش فرض فاعل شناسا درباره‎ی ارزش‎های جهان شمول حقیقت، خیر و زیبایی است. خود این ارزش‎ها را نمی‎توان ثابت کرد چون بنا به استدلال کانت، آن‎ها فراتر از حوزه‌ی قضاوت عقل نظری‎اند. بنابراین فاعل شناسای تجربی نیست که ارزش‎ها را خلق می‎کند چون ارزش‎ها توسط آگاهی استعلایی در ورای همه‎ی آگاهی‌های تجربی قرار گرفته‎اند. در این جا تقسیم بندی کانتی بین عقل عملی و نظری رعایت شده، اما از آن لحاظ که ارزش‎ها به پیش شرط استعلایی عقل نظری تبدیل شده‎اند، تغییر کرده است.
مکتب هایدلبرگ بر روش‌شناسی علوم فرهنگی متمرکز شده بود. ریکرت در تلاش برای غلبه بر ثنویت واقعیت- ارزش که در فلسفه‎ی ویندلبانت نهفته بود، «حیطه‎ی سوم» یا فرهنگ را مفروض می‎گیرد که حاوی واقعیت و نیز ارزش بود. سوژه‎ها اقلام فرهنگی را از طریق حکم عملی خلق می‎کنند. منظور این است که ابژه‎های محسوس و لذا ابژه‎هایی که برای عقل نظری قابل فهم هستند، در ارتباط با ارزش‎ها قرار دارند و بدین ترتیب بُعد ارزشی پیدا می‎کنند. باز هم سوژه‎ها نیستند که ارزش‎ها را خلق می‎کنند، زیرا فرهنگ به منزله‌ی نظام ارزش‎های غالب، پیش شرط استعلایی امکان درک و تصدیق اقلام فرهنگی است. ریکرت کوشید با تمایزگذاشتن میان قضاوت‎های ارزشی کنشگران تاریخی و فعالیت مورخ موضع خویش را روشن سازد. کنشگران تحت هدایت چیزی هستند که معتقدند «باید باشد». اما مورخ فقط تا جایی نسبت به ارزش‎ها حساس است که کنشگران واقعاً آن را پذیرفته باشند. این مطلب در واقع ماهیت استعلایی بحث ریکرت را تضعیف می‎کند. مقایسه با شکل‌گیری طبیعت راه به جایی نمی‌برد، چون سوژه‎ی تاریخی و همچنین نظریه پرداز، فعالانه ارزش‎ها را خلق می‎کنند. بنابراین شکل‌گیری فرهنگ به صورت تجربی رخ می‎دهد و نه استعلایی.
وبر استدلال‌های ریکرت را شرح و بسط می‎دهد، اما در چارچوب جامعه شناسی‎ای تجربی، وبر صرفاً نمی‎پذیرد که کنشگر اجتماعی فعالانه ارزش‎ها را خلق می‎کند، بلکه این را هم اضافه می‎کند که در دنیای عقلانی و افسون‌زدایی شده‎ی مدرن، کنشگران کثرت بی حدی از ارزش‌های رقیب می‎آفرینند. مادامی که بتوان عقلانی شدن را به معنای غلبه‎ی عقل نظری تلقی کرد، هیچ روش همه پذیری برای ارزیابی ارزش‎های رقیب وجود ندارد. روش شناسی مبتنی بر سنخ آرمانی وبر را می‎توان در حکم بسط و پردازش تحلیل ریکرت از فعالیت مورخ به شمار آورد. سنخ آرمانی ابزاری اکتشافی است و بنابراین هیچ معنای استعلایی‎ای ندارد. با این حال، سنخ‎های آرمانی معنای یک پدیده‌ی فرهنگی را برای نظریه پرداز «می‌سازد». ارزش فقط از طریق بازشناسی و تصدیق ارزش‎هایی که واقعاً مورد قبول کنشگران هستند به پدیده‎ی فرهنگی داده می‎شود.
عناصر نوکانتی را در آثار زیمل نیز می‎توان یافت. او مسئله‎ی شکل گیری استعلایی جامعه را با نظریه شکل‎های مراوده و ارتباط تحلیل می‎کند. زیمل تصدیق می‎کند که وحدت جامعه را کنشگران اجتماعی هم ایجاد می‎کنند و نه فقط نظریه پرداز. بنابراین مفهوم شکل‎ها یا صورت‌های اجتماعی او هم به کثرت انواع کلی مورد استفاده‎ی کنشگران برای تأسیس کلیات ساخت یافته‎ای از بطن تنوع زندگی اجتماعی و هم به درک جامعه شناسی از آن‎ها اطلاق می‌شود، که آن‎ها را فرایندهایی می‎بیند که موجب آگاهی کنشگران از مراوده و ارتباط می‎شود. با این حال، رابطه‎ی میان فرایندهای استعلایی و تجربی باز هم دچار ابهام می‎شود.
و سرانجام جامعه شناسی دورکم، و خصوصاً جامعه شناسی دین او، نمونه‎ای از تلاش برای جای دادن مقوله‎های پیشینی فاهمه‎ی کانت در بعضی زیرلایه‎های اجتماعی است. دورکم، با پیروی از کانت، فعلیت مقوله‎ها و ارزش‌ها را می‎پذیرد اما شرایط امکان آن‎ها را در جامعه جست‌وجو می‎کند که واقعیتی منحصر به فرد به حساب می‌آید. به این ترتیب، جامعه نیرویی اخلاقی است که عینیت استعلایی دارد. دورکم با این رهیافت می‎تواند انواع و اقسام مقوله‎های فاهمه را با ارجاع به تنوعات انضمامی جوامع تعقیب و ترسیم کند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
چگونه ترجمه را به یک حرفه درآمدزا تبدیل کنیم؟
چگونه ترجمه را به یک حرفه درآمدزا تبدیل کنیم؟
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
play_arrow
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
play_arrow
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
play_arrow
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
play_arrow
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
play_arrow
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
کاهش انرژی با عایق نانویی
play_arrow
کاهش انرژی با عایق نانویی
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
play_arrow
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
play_arrow
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
play_arrow
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
play_arrow
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
play_arrow
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
play_arrow
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
play_arrow
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)