وضعیت مطبوعات در دوره رضاخان
اشاره:
این اسناد كه متعلق به بایگانی وزارت دربار رضاخان بوده است، بیانگر جو حاكم بر مطبوعات دوران حكومت وی میباشد.
اكثر این اسناد مربوط به مكاتبات مدیران مطبوعات با وزارت دربار در خصوص رفع سانسور یا توقیف از نشریه آنها و یا ابراز وفاداری و چاكری نسبت به دستگاه حاكمه میباشد. اسناد مورد نظر از بین اسناد موجود در مركز اسناد ریاست جمهوری انتخاب گردیده و در ترتیب و شماره آنها تغییری ایجاد نشده است.
كودتای سوم اسفند 1299 كه به حمایت و دستیاری بیگانگان شكل گرفت نقطه آغاز دورهای بود كه تا شهریور 1320 ادامه یافت؛ این دوره را میتوان عصر رضا خان دانست. اصلیترین خصیصه این عصر، نوعی از استبداد و دیكتاتوری است كه نه در ادوار سابق تاریخ ایران و نه پس از آن، نمیتوان به شدت و گستردگی آن، دورهای را سراغ گرفت، زیرا دیكتاتور تنها به تسلط بر دستگاه سیاسی نظامی بسنده نكرد، بلكه كوشید تا فكر، فرهنگ و سنتهای جامعه را تحت سلطه و كنترل در آورد و آن را بگونهای مطابق میل خود شكل دهد. این حركت از لباس و كلاه آغاز و تا رفع حجاب و منع مجالس وعظ و خطابه و عزاداری پیش رفت. در این دوره گرچه دولت ایران مشروطه به شمار میآمد. اما از مشروطیت چیزی جز صورت و ظاهر باقی نمانده بود و مجلس آن دوره را باید از مضحكترین نمایشهای سیاسی به شمار آورد. طبیعی است كه در چنین فضایی مطبوعات نیز از معنی و محتوی خالی و جز تبلیغ و نشر افكار مورد حمایت دولت استبدادی نقشی بر عهده نداشته باشند. در این دوره آن دسته از مطبوعات نیز كه به خود جرأت انتقاد از عملكرد هیأت حاكمه میدادند مشمول سانسور و توقیف میگردیدند. مسلم است كه این سانسور و توقیف همانند سایر مظاهر دیكتاتوری رضا خانی یكد دفعه بوجود نیامد، بلكه سیری تدریجی را طی نمود. در این سیر از دوران وزارت جنگ دیكتاتور آغاز و همراه با رشد قدرت او، شدیدتر گردید. در اینجا بطور مختصر به جو حاكم بر مطبوعات در دوره وزارت جنگی، ریاست الوزرائی و سلطنت رضا خان میپردازیم:
الف: دوره وزارت جنگ رضا خان
این ابلاغیه و فشارهای دیگری كه بر مطبوعات وارد میشد كار را بدانجا كشانید كه فرخی یزدی، مدیر روزنامه طوفان، و مدیر روزنامه حیات جاوید و چند نفر دیگر از مدیران جراید، تصمیم گرفتند كه دیگر خاموش نشسته و از هر گونه تهدید و توفیقی نهراسند و به دولت و سردار سپه سخت اعتراض و حمله كرده و از آزادی زبان و قلم دفاع نمایند.(2)
بنابراین تصمیم، در 18 اسفند 1300، فرخی در روزنامه خود مقاله شدیداللحنی نوشت و بیقانونیهای سردار سپه را متذكر شد. عصر همان روز حكومت نظامی برای جلب فرخی دو سه نفر قزاق را مأمور میكند تا او را دستگیر نمایند. ولی فرخی و چند نفر از دوستانش موضوع را دریافته و بلافاصله به سفارت دولت شوروی رفته و متحصن شدند. دو روز بعد از این واقعه روزنامه حیات جاوید مقاله شدیدی نوشت و نسبت به سردار سپه انتقاد نمود و پس از آن مدیر این روزنامه همراه عدهای دیگر در زاویه حضرت عبدالعظیم تحصن اختیار كردند كه بعدا متحصنین حرم عبدالعظیم نیز به تحصن كنندگان سفارت روس پیوستند. به این ترتیب عده زیادی از مدیران جراید، آزادیخواهان و مخالفین سردار، در سفارت روس جمع شده و علیه وی شروع به فعالیت كردند. آنها خواستار لغو حكومت نظامی ، عزل سردار سپه و اجرای قانون اساسی شدند.(3) این تحصن گرچه به نتایج مورد نظر دست نیافت اما رضا خان را نسبت به قدرت مطبوعات هشیار كرد. او كوشید با استفاده از حربه تطمیع، تعدادی از مدیران جراید را به سوی خود جلب نموده و از آنها در راه هدفش كه قبضه كردن قدرت بود استفاده نماید. با توجه به همین نكته از این پس مطبوعات به دو دسته تقسیم میشوند: مطبوعات طرفدار سردار سپه همچون كوشش، تجدد، ناهید، گلشن و مطبوعات مخالفت سردار سپه چون تازه بهار ، شهاب ، سیاست، نصیم صباء و آسیای وسطی.
این صفبندی مطبوعات همچون ادوار قبلی مشروطیت در واقع انعكاسی از جناحبندی سیاسی آن دوره میباشد كه مظهر اصلی آن جبههگیری نمایندگان مجلس بود كه با قدرتگیری تدریجی سردار سپه به دو دسته اصلی موافق و مخالف وی تقسیم میگردند. در این میان رهبری اصلی جریان مخالف با سردار سپه در دست مرحوم سید حسن مدرس متمركز میگردد.
با افزایش فشار بر مطبوعات و آزادیخواهان كه با توقیف و سركوب جراید مخالف همراه بود، عدهای از آزادیخواهان تصمیم به تحصن در مجلس شورای ملی میگیرند و این عده به رهبری موسویزاده یزدی مدیر روزنامه پیكار، سید مهدی نبوی تفرشی مدیر روزنامه تنبیه درخشان به مجلس آمده و پس از ایراد نطقی اجرای قانون اساسی و عزل سردار سپه را خواستار شدند. (4) این دومین تحصن میران جراید و آزادیخواهان در طول 2 ماه اسفند 1300 شمسی بود.
از جمله وقایعی كه در این دوره حساسیت رضا خان را نسبت به مطبوعات نشان میدهد، واكنش وی در مندرجات روزنامه حقیقت درباره اختلاسهای سردار اعتماد، رییس قورخانه و انتقاد و اعتراض به سوء استفاده افسران از موقعیت خود میباشد. با توجه به این اعتراض و انتقاد، رضا خان از رییسالوزراء خواستار توقیف روزنامه مزبور میشود. او به مشیرالدوله (رییس الوزراء) پیغام میدهد كه یا روزنامه حقیقت را توقیف كنید یا میسپارم كه دیگر به دربار راهتان ندهند. مرحوم مشیرالدوله هم كه به جز كنارهگیری راهی را در مقابل خود نمیبیند، استعفا میدهد. (5) رییسالورزای بعدی (قوام السلطنه) در واكنش به این بینظمیها در كار مطبوعات، ضمن نطقی كه در مجلس شورای ملی برای معرفی برنامه كابینه خود ایراد میكند از نمایندگان میخواهد برای جلوگیری از هرج و مرج مطبوعاتی، هر چه زودتر قانون هیأت منصفه را به تصویب رسانند كه وسایل محاكمه مطبوعات مطابق قانون فراهم گردد. وی سپس طی بیانیهای خطاب به مدیران جراید از آنها خواست كه رویه سابق را ترك نمایند و تهدید نمود كه در غیر این صورت تا تشكیل محكمه صالحه روزنامههای خاطی را تعطیل مینماید.(6) هدف قوامالسلطنه از این اقدامات، پیشگیری و مقابله با مطبوعات طرفدار رضا خان بود كه در دوره قبلی نخست وزیریاش موجبات سرنگونی وی را فراهم آورده بودند.
با افزایش مداخله رضا خان و امرای منصوب در ایالات، در امور كشوری و مالی، از جمله واریز نمودن عواید ناشی از مالیات و خالصه جات به حساب وزارت جنگ بدون دخالت مالیه، اعتراض مطبوعات بار دیگر نسبت به او شروع شد؛ كه این اعتراضات به كتك خوردن مدیران جراید و تعطیل روزنامههای آنان منجر گردید.
رضاخان دندان آقای فلسفی، مدیر حیات جاوید را با مشت شكست و ایشان را همراه با سردبیر روزنامه مزبور در دژبانی، زندانی كرد؛ پای حسین صبا مدیر ستاره ایران را در میدان مشق به جرم انتقاد از وزیر جنگ به سه پایه بست و هاشم خان محیط، مدیر روزنامه وطن را در محل اداره روزنامه توسط عدهای فراق به شدت مضروب كرد و سپس در قزاقخانه حبس نمود.(7)
این اقدامات و سایر قلدریهای رضا خان برخی از نمایندگان مجلس را به وحشت انداخت و زمینه را برای انتقاد از اعمال وزیر جنگ در مجلس فراهم آورد. نطق معتمدالتجار ، نماینده آذربایجان در 13 مهر 1301 شمسی واكنشی به این مسائل بود او در این نطق ضمن اشاره به خلافكاریهای سردار سپه در مورد مطبوعات چنین میگوید: «بدون مجوز قانون جراید را میبندند و مدیران آنها را توقیف، حبس، تهدید و زجر میكنند و میزنند. چرا؟(8)
این سخنان نطق تاریخی مرحوم مدرس راجع به قدرت مجلس مبنی بر عزل پادشاه و رییسالوزراء و وزیر جنگ را در پی داشت. كه هر دو این نطقها بار دیگر به مطبوعات مخالف جرأت داد تا جمله خود را به رضا خان از سر گیرند. این وقایع منجر به استعفاء سردار سپه از وزارت جنگ گردید. سردار سپه بعد از استعفاء دست به یك سلسله اقداماتی زد تا مردم و مجلس را مرعوب كرده و حضور خود را در رأس وزارت جنگ عامل ثبات وامنیت جلوه دهد.از جمله این اقدامات ایجاد ناامنی مصنوعی در تهران و مانور نظامی در مقابل مجلس بود كه با توجه به این اقدامات محمدحسن میرزا ولیعهد و قوامالسطنه از رضاخان خواستند كه در مجلس حاضر شود و متعهد گردد كه بعد از این بر طبق قانون اساسی رفتار نماید. به این ترتیب برای نخستین بار سردار سپه در تاریخ 24 مهر ماه 1301 در مجلس حاضر و ضمن نطقی به خواستههای نمایندگان مبنی بر عدم مداخله وزارت جنگ در دوایر مالیاتی و خالصجات تن در داد.(9)
این شكست رضا خان كه وی آن را از تحریكات قوام میدانست منجر به تحولاتی در سیاستهای وی گردید. از آن جمله، كنار آمدن با فراكسیون سوسیالیست مجلس به رهبری سلیمان میرزا اسكندری بود. كه این تاكتیك در ایجاد رخنه در صف مخالفین و نهایتا سلطنت وی تأثیر به سزایی داشت، نخستین تأثیر این اتحاد هماهنگی و همدستی جراید سوسیالیستها و طرفداران ردار سپه در حمله به حكومت قوام و سقوط دولت وی بود.(10) چنانچه پیش از این تذكر شد، قوام در ابتدای دوره صدارتش بر آن بود كه قانون هیأت منصفه منطبوعات را در مجلس طرح و تصویب نماید. با شدت گرفتن حملات روزنامههای طرفدار سوسیالیستها و سردار سپه، قوام بار دیگر بر طرح این قانون در مجلس پافشاری نمود؛ اما به رغم تلاش دولت در این زمینه، مجلس در این باره جدیتی به خرج نمیداد. تا اینكه در اواخر مهر 1301 زمزمههایی از طرف جمعی از وعاظ و علمای روحانی در تهران بر علیه جراید و هتاكی آنها به عمل آمد كه عاقبت به بستن دكاكین و اجتماع عدهای از روحانیون در مسجد جامع منجر گردید.
با توجه به این امر بالاخره در روزشنبه 10 آذر 1301 قانون هیأت منصفین مطبوعات در مجلس شورای ملی در چهار ماده به تصویب رسید. (11) یكی دیگر از نتایج تحصن علما در مسجد جامع تعیین ممیز مطبوعات در وزارت معارف بود كه در كلیه مطبوعات، مراقب و ناظر مسائل مربوط به مذهب باشد. هر چند كه در دوره رضا شاه هیچ یك از این قوانین رعایت نشد، قانون هیأت منصفین عوض گردید مندرجات مطبوعات بر علیه مذهب، نه تنها متوقف نگردید بلكه تشویق شد.
در هر صورت رضا خان به استفاده از مطبوعات برای تحریك بر علیه قوام ادامه داد و كوشش كردكه اذهان عمومی را بر علیه كابینه قوام تحریك نموده و مقدمات نخست وزیری خویش را فراهم آورد. وی همچنین از طریق مطبوعات وابسته به خود شروع به انتقاد از قاجاریه كرده و سعی نمود به تدریج افكار عمومی را بر علیه احمد شاه تحریك نماید. از آن جمله میتوان به مقاله روزنامه قیام در سوم بهمن 1301 اشاره كرد كه تحت عنوان «وضعیت پوشالی» به شدت به شاه حمله و انتقاد كرده بود كه چرا وی كابینه را بر كنار نمیكند.(12) با توجه به این زمینه چینیها، كابینه قوام در بهمن 1301 سقوط كرد. با سقوط قوامالسلطنه، ریاست وزراء نصیب مستوفیالممالك گردید و پس از او نیز مشیرالدوله عهدهدار این سمت گردید؛ كه هر دوی این كابینهها با زمینهچینی و اقدامات سردار سپه مواجه و ساقط گردیدند بدین گونه رضا خان یك قدم دیگر در راه كسب قدرت پیمود و در آبان 1302 فرمان نخست وزیری خود را از احمدشاه دریافت كرد.
ب: دوره نخست وزیری
رضا خان در زمان نخستوزیری همچنان از مطبوعات وابسته برای وصول به اهداف خویش استفاده نمود. از جمله برای خارج ساختن نظمیه از دست سوئدیها، تعدادی از جراید وابسته را وادار به حملات شدید به نظمیه كرد و آنها نیز از هیأت دولت خواستند كه هرچه زودتر توجهی به اوضاع نظمیه كرده و شخص لایقی را در رأس این اداره قرار دهد. بدین ترتیب سردار سپه توانست بدون هیچ اشكالی با این زمینهسازیها «وستداهل» سوئدی را از ریاست نظمیه برداشته و محمدهان درگاهی را به ریاست آن منصوب نماید.(14) تسلط رضاخان بر این اداره دارای اهمیت زیادی است و پارهای معتقدند كه اگر نظمیه در اختیار رضا خان قرار نمیگرفت رسیدن وی به مقام سلطنت ناممكن بود. از پیامدهای سلطه رضا خان بر نظمیه، عدم رعایت قانون در مورد مخالفین و موافقین سردار سپه بود. مخالفین دچار تهدید و شكنجه و حبس شدند و موافقین رد ارتكاب هر گونه اعمال خلاف مقررات آزاد ماندند. نخستین پیامد این واقعه تبعید فرخی یزدی، مدیر روزنامه طوفان و عدهای دیگر از روزنامهنگاران به علت اعتراض به حكومت سردار سپه بود.
رضا خان پس از دستیابی به مقام صدارت با توجه به تجربیات قبلی خوش دریافته بود كه هر گونه اقدام برای تغییر اوضاع باید از طریق مجلس و با تصویب آن صورت گیرد. بنابراین تمام سعی و تلاش خود را به كار برد تا اكثریت مجلس را به دست آورد. او با استفاده از نظمیه و فمراندهان نظامی در ایالات دراین طریق هم موفق شد و در مجلس پنجم تقریبا اكثریت نماینده ها را طرفداران سردار سپه تشكیل داد كه عمدتا بوسلیه امرای لشكرها انتخاب شده بودند. مجلس پنجم در بهمن 1302 افتتاح شد، و از اولین پردههایی كه قرار بود توسط این مجلس بازی شود غوغای جمهوری بود. سردار سپه طبق عادت مألوف از طریق جراید وابسته به خویش مبارزه تبلیغاتی گستردهای را بر علیه احمد شاه آغاز كرده و از طریق تحصنها و تلگرافهای جعلی از ایالات به مجلس این گونه وانمود میكرد كه مردم خواهان بركناری قاجاریه و تأسیس جمهوری هستند. از داخل مجلس نیز وكلای طرفدار رضا خان با رهبری تدین و سلیمان میرزا اسكندری در پی آن بودند كه تا عید نوروز 1303 كك قاجاریه را كنده و جمهوری اعلام نمایند. با طرح پیش رس قضیه جمهوری، ماهیت افكار رضا خان به خوبی بر اهل بصیرت روشن شد. و در مقابل آن مرحوم مدرس از طریق بسیج اقلیت در داخل مجلس، مردم و روحانیون در خارج از مجلس، شروع به مقابله با جریان جمهوری طلبی نمود و توانست در این دور از مبارزه، پشت سردار سپه را به خاك رساند. (15) در این میان بار دیگر جراید نیز به دو دسته تقسیم شدند، یك گروه آنها كه از ترس زور طرفدار سردرا سپه و جمهوری قلابی او بودند. و دسته دیگر آنها كه به جان خود رحم نكرده و با اقلیت مجلس و مرحوم مدرس در مبارزه بر علیه جمهوری متفق بودند.
یكی از جراید مخالف جمهوری و سردار سپه روزنامه فكاهی قرن بیستم به مدیریت مبرزاده عشقی بود و عشقی با آنكه آزادی خواه و شخصا طرفدار رژیم جمهوری بود، با یان وجود با جمهوری مصنوعی و اجباری رضا خانی مخالف بود. بگونهای كه در شماره اول روزنامه خود، چند كاریكاتور و همچنین اشعار و مقالاتی تند بر علیه جمهوری و جمهوریخواهان منتشر نمود كه بلافاصله از طرف شهربانی شمارههای این روزنامه جمع و سانسور گردید و خود میرزاده عشقی هم چند روز بعد از انتشار روزنامه به دستور رضا خان ترور گردید. ترور میرزاده عشقی، در حم هشداری بود به همه مخالفان و خصوصا مطبوعات، كه از آن پس حداقل كیفر مخالفت با رضا خان مرگ است.
پس از واقعه قتل عشقی، مرحوم مدرس به روزنامه نویسانی كه خود را طرفدار او میشمردند پیشنهاد نمود كه در مجلس شورای ملی تحصن اختیار نمایند و برای كسب امنیت و مصونیت قانونی مداخله مجلس را تقاضا كنند. در نتیجه اشخاصی از روزنامهنگاران آزادیخواه كه دل به وعدههای سردار سپه نداده بودند به مجلس آمده و تحصن كردن و بقیه روزنامههای آن زمان از ریاكاریهایی كه برای كسب وجاهت ملی به كار میبردند چشم پوشیده و عنا به هواخواهی سردار سپه پرداختند. در حقیقت در این زمان روشن گشت كه كدام یك از مطبوعات طرفدار رژیم دیكتاتوری و كدامیك آزادی خواهند. این تحصن مدتی نزدیك به سه ماه طول كشید تا اینكه با ورود تیمور تاش به كابینه، وی با زعمای اقلیت مجلس كنار آمده و با مدیران جراید داخل صحبت شد. رحیمزاده صوفی نیز به نمایندگی از جانب مدیران جراید خواستههای آنان را كه اكثرا در ارتباط با امنیت جانی و حقوقی و مصونیت قانونی بود به شرح و بسط بیان نمود. سردار سپه نیز در پاسخ اطمینان داد كه تقاضای آنان از طرف دولت رعایت خواهد شد. هر چند تحصن پایان یافت ولی سه روز بعد از آن رحیمزاده صفوی دستگیر گردید و چون فراكسیون اقلیت تهدید به استیضاح دولت نمود، با مداخله تیمورتاش آزاد شد.(16)
یكی از رویدادهایی كه پس از واقعه جمهوری خواهی اتفاق افتاد قتل ماژورایمبری، كنسول آمریكا در تهران بود. گرچه هنوز ریشههای این حادثه در پرده ابهام است؛ اما آنچه كه مشخص است استفاده رضا خان از این حادثه برای مبارزه و دفع مخالفین خود میباشد. پس از قتل ایمبری در تهران، به ریاست سرتیپ مرتضی یزدانپناه حكومت نظامی اعلام شد؛ بطوریكه زندان نظمیه مملو از آزادیخواهان و طرفداران مدرس گردید. جراید طرفدار رضا خان نیز با استفاده از این واقعه، اقلیت مجلس و مخالفین خود را هدف قرار داده و سعی داشتند گناه این قضیه را به گردن آنها بیندازند و این در شرایطی بود كه جراید اقلیت همه در توقیف و مدیران آن در تحصن بودند. در مجلس نیز طرفداران سردار سپه با جار و جنجال مانع استفاده از اقلیت از تریبون مجلس جهت دفاع از خویش میشدند. حسین مكی در تاریخ بیست ساله در این باره چنین میگوید:
«تنها چیزی كه همواره سردار سپه از آن میترسید كه یكی انتقاد در جراید بود و دیگر انتقاد در مجلس، جراید اقلیت را یكبار توقیف و از قلم آنها راحت شده بود. در مجلس هم كه میخواستند انتقاد یا حمله شدیدی به او بنمایند طرفدارانش با جار و جنجال نمیگذاشتند اقلیت حرفهای خود را بزند».(17)
با توجه به این وضعیت مرحوم مدرس اقدام به استیضاح دولت رضا خان نمود. هر چند كه این استیضاح با توجه به اختلالاتی كه در مجلس پیش آمد انجام نگرفت ولی بار دیگر جراید طرفدار رضا خان را به حمله شدید به مرحوم مدرس واداشت. از آن جمله، روزنامه ستاره یران به تاریخ 8 مرداد 1303 با عنوان «استیضاح ، افتضاح» حملات شدیدی به مدرس و اقلیت كرده و رضا خان را ستود. در واقع هر گاه كه اقلیت مجلس میخواست كه از حقوق قانونی خود استفاده نمایند، جراید طرفدار دولت آنها را به باد ناسزاگویی میگرفتند.(18)
در هر صورت پس از واقعه قتل عشقی و جریانات حكومت نظامی (پس از قتل ایمبری) پرونده جراید اقلیت و اصولا پرونده آزادی كلام تا پایان دوره سلطنت رضا خان بسته میشود و از این پس كمتر كسی جرأت انتقاد به خود میدهد.
ج. دوره سلطنت
رضاخان كه در پی كسب قدرت مطلقه در ایران بود. پس از سركوب مخالفین و از میان برداشتن رجال قدرتمند و با نفوذ كشور، روحانیت و نفوذ مذهب در میان مردم را اصلترین مانع در راه وصول به اهداف خویش دید. به همین دلیل در كنار اقدامات عملی چون بر كنار داشتن روحانیون از اداره امور مردم از طریق ایجاد و توسعه سازمانهایی چون عدلیه، ثبت اسناد و محاضردولتی طلاق و ازدواج، كاستن از تعداد معممین با استفاده از وحدت لباس و سرانجام ایجاد منع و محدودیت در برگزاری مراسم مذهبی،كوشید با بهرهگیری از روشنفكران غربزده، و از طریق توریج و نشر مظاهر پوستهای و رویهای تمدن غرب در قالب ادبیات، مطالب درسی، و یا از طریق ترویج لباس و مد غربی، به تدریج سنتهای فكری و رفتاری جامعه ایران را كه بر اساس مذهب شكل گرفته بود متحول سازد، زیرا انتظار داشت با زنگ باختن و سست شدن اعتقادات مذهبی جامعه ، از نفوذ و قدرت حاملان و مروجین مذهب نیز در جامعه كاسته شود. و این هدف نهایی سیاست فرهنگی رژیم پهلوی چه در دوره رضا شاه و چه در دوره محمدرضا شاه بود. به همین دلیل یكی از صلیترین محورهای تبلیغاتی مطبوعات این دوره، همگامی با سیاستهای دولت در مبارزه با فرهنگ و سنتهای اسلامی بود، در راستای این سیاست، مطبوعات میكوشیدند با تأكید بر فرهنگ و تمدن ایران باستان، میراثهای فرهنگی تمدن ایران بعد از اسلام را به تدریج كم رنگ نمایند. این گرایش به بزرگ نمایی تاریخ ایران پیش از اسلام اگرچه ریشه در افكار روشنفكران ابتدای مشروطه داشت، اما رضا خان با تقویت این گرایش از آن به عنوان محمل ایدئولوژیك و مبنای مشروعیت رژیم، بهره میبرد. در هر صورت رژیم رضا خان، به رغم هیبت و صلابت ظاهری و با وجود هزینههای هنگفت كه صرف ایجاد ارتش و نیروهای پلیس نموده بود، به دلیل عدم پشتیبانی مردمی رد برخورد با نخستین بحران خارجی در شهریور 1320 فرو ریخت. با فروپاشی رژیم، زنجیرهای سانسور و فشار از دست و پای مطبوعات باز شد و پس از بیست سال بار دیگر مطبوعات ایران توانستند در محیط نسبتا آزادتری انتشار یابند، این آزادی تا تحكیم قدرت محمدرضا و شروع سانسور، بطور نسبی تداوم یافت.
سند شماره 1
درخواست مدیر روزنامه آئینه ایران * (علیاصغر امیرجلیلی) از تیمورتاش مبنی بر رفع سانسور از روزنامه وی.
اداره روزنامه آئینه ایران مورخه 25 آبان ماه 1308
مقام منیع وزارت جلیله دربار اعظم پهلوی دامت شوكته
جریده نوین آئینه ایران از تاریخ هفتم آبان ماه در طهران منتشر گردیده كه تا آخرین نمره آن را به دفتر محترم تقدیم داشته احساسات قلبی و خدمات قلمی كه در موقع تصدی جراید بر عهده بنده بود شاید شاهد روحیات بنده باشد مخصوصا چند ماهه كه روزنامه وطن به مدیریت بنده اداره میشد و خوش وقتم كه در همان اوان استدعای بنده مورد قبول یافته و رفع سانسور شد. اكنون باز استدعای خود را در این موقع برای روزنامه جدید كه تحت مسئولیت و مراقبت بنده اداره میشود تجدید نمایم مقرر فرمایند كه قرار داد معینه را به تعهد بنده رسانیده و قسمت سانسور را كه هر شب زحمتم میدهد و مقداری از شب را در مطبعه گرفتارم بردارند كه با دلگرمی به ایفای وظیفه در خدمتگذاری مفتخر باشم امیدوارم در تسریع استدعای بنده بذل عنایت خواهید فرمود با تقدیم احترامات فایقه
مدیر و مؤسس و صاحب امتیاز
[امتیاز:] علیاصغر امیرجلیلی
[مهر:] اداره روزنامه آئینه ایران
سند شماره 2
مكاتبه مدیر روزنامه آئینه ایران با وزیر دربار در خصوص عدم درج آگهی توسط مؤسسات و ادارات دولتی در روزنامه اوی به تصور عدم تأیید روزنامه مزبور از طرف وزیر دربار
اداره روزنامه آئینه ایران مورخه 9 آذر 1309
خصوصی است
مقم منیع حضرت اشرف آقای تیمور تاش وزیر محترم دربار پهلوی دامت عظمته
بامید توجه و مراحم آن وجود(21) اشرف سال اول این جریده به پایان رسید و اینك یك ماه هم از انتشار سال دوم آن میگذرد. سال اول صفحات روزنامه كوچك و بعد در دو صفحه بزرگ و از ابتدای سال دوم هر روز در چهار صفحه بزرگ انتشار مییابد. و تاكنون 203 نمره مرتبا طبع و توزیع شده است. زحمات معنوی و خسارات مادی كه در این مدت متوجه شده محتاج به شرح نیست. زیرا ضمیر منیر از تمام جزئیات و كلیات امور مطبوعات به خوبی مستحضر و شرح آن توضیح واضحات است.
مطبی كه میخواهد محترما به عرض رساند موضوع بیمحبتیها و عدم مساعدتهایی است (22) كه از طرف اولیاء امور و دوائر دولتی نسبت به این مؤسسه به عمل آمده است. ثبت اسناد كه حتی از دادن یك سطر اعلان هم به این جریده خودداری نمود. سایر دوائر و مؤسسات دولتی به تصور اینكه حضرت اشرف نظر لطف و مرحمی نیست به این روزنامه ندارد از دادن اعلانات حتیالامكان خودداری نموده و مینمایند.
فدوی باستظهار اینكه خود را از خدمتگزاران صمیمی دانسته و روزنامه محقر خود را ناشر افكار و نیات عالی میداند و تمام صفحات گذشته آن هم شاهد صادق این مدعا است. تمام این مدت را بر سرمایه شخصی اداره نموده و تا آخرین درجه امكان آرزو دارد و به خدمت خود ادامه دهد. لیكن معالتأسف سرمایه قلیل نزدیك با تمام و اگر نظر مهر و عطوفت آن وجود اشرف متوجه این كمترین و مؤسسه نوزاد او نگردد. تصور میرود تا بیست روز الی یك ماه دیگر بیشتر نتواند به مراسم فدویت و خدمت جاریه خود عمل نموده و روزنامه جوانی كه وقف انتشار نیات عالیست دچار تعطیل گردد. مراسم فدویت و احترام فائقه را تقدیم میدارد.
فدوی امیر جلیلی
پینوشتها:
1ـ تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مكی، ج 2 تهران، امیر كبیر، 1359، ص 34 تا 40
2ـ همان مأخذ ، ص 43
3ـ همان مأخذ، ص 44
4ـ همان مأخذ، ص 55
5ـ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه، ملك الشعراء بهار ، ج 1 (تهران: شركت سهامی كتابهای جیبی 1357) ص 209
6ـ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مكی ج 2، ص 85-84
7ـ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه ج 1 ، ص 225
8ـ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مكی ج 2 ، ص 143
9ـ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه، ج 1 ، ص 241
10ـ همان مأخذ، ص 246
11ـ همان مأخذ، ص 259
12ـ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مكی ، ج 2 ، ص 224
13ـ همان مأخذ، ص 243
14ـ همان مأخذ، ص 246
15ـ همان مأخذ، ص 448 ، 519
16ـ همان مأخذ، ص 72
17ـ همان مأخذ ، ص 125
18ـ همان مأخذ، ص 128
19ـ مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، عبدالكریم ذاكر حسین، چاپ دوم (تهران، دانشگاه تهران 1371) ص 119
20ـ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، عبالرضا هوشنگ مهدوی (1357-1300) چاپ اول، تهران: نشر البرز، 46
* روزنامه آئینه ایران در سال 1308 به مدیریت و صاحب امتیاری امیر جلیلی در تهران تأسیس شد و اولین شماره آ» در هفتم آبان همان سال منتشر گردید.
مكاتبات مدیر این روزنامه با تیمورتاش (وزیر دربار رضاخان) به خوبی فضای خفقان زده و پراز ارعاب حاكم بر مطبوعات عصر رضا خان را مجسم میسازد، لحن چاپلوسانه و همراه با عجز و الحاج امیر جلیلی رد این مكاتبات، حاكی از آن است كه مدح و ثنا و الحاح و التماس بر بخشش گناهان مرتكب شده (یا نشده) همه از ابزارهایی بودند كه مدیران جراید آن دوره، برای رهایی از توقیف،تعطیل، حبس و تبعید، بدان متوسل میشدهاند و امیر جلیلی نیز چون سایرین در بكار بردن این بازارها كوتاهی نمیكرده است.
21ـ در اصل: آنوجود
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله