زیرعنوان: سیری در بیانات امام خمینی (ره)
چون کوه سر به فلک کشیده در مقابل مشکلات بایستید
آن کس که برای خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قیام کند چه باک از حوادث دهر دارد. شما پیروان رسول الله هستید که در راه دین خدا چه رنجهای طاقتفرسا کشیده و چه زحمتها متحمل گردیدهاند. در مکه با آن همه فشارها و تهمتها و اهانتها؛ و در مدینه با آن همه جنگها و دفاعهای خرد کننده. ولی آن حضرت و یاران وفادارش چون کوهی استوار ایستاده و برای اسلام و مسلمانان خدمت میکردند. و شیعه امیرالمؤمنین و فرزندان آن بزرگوار هستید که در راه خداوند هر رنج و تعبی را استقبال کردند. برادران عزیزم از یاوهگوییها و تهمتها و برچسبهای دشمنان خدا و اسلام و میهن اسلامی نهراسید که هرچه حجم دروغ پردازیها، که از عقدههای دل و رنجهای شکست سیاسی و نظامی بر میخیزد افزون باشد، دلیل عجز و یأس آنهاست که باید بر حجم سکونت خاطر و طمأنینه قلب و فعالیتهای شما افزوده شود. آنان که به خیال خود برای ایران دل میسوزانند و به ادعای واهی برای ملت ایران غمناکند، ایرانی را میخواهند که مستشاران امریکا گردانندگان آن باشند. ایران وابسته و دلبسته به اجنبی را میخواهند. ایران زمان پهلوی را که غرق فساد اخلاقی و بر باد ده شرف انسانی بود را میخواهند. ایرانی را که سرپرستش مظلومان را غارت کند و جیب آنان را پر کند و سرمایههایش در خدمت طبقات مرفه و بالانشین باشد، و مستمندان و کوخ نشینان در فقر و محرومیت بسوزند و هیچ کس به فکر آنان نباشد. و بالأخره ایرانی را میخواهند که به اصطلاح شخص اولش در مقابل رئیس جمهور آمریکا چون دریوزگان، گردن کج کند تا مظلومان را پایمال کند. آن روز ایران را مستقل و زنده میدانند، و امروز که به برکت اسلام جوانان و کودکان و پیران و خردسالان از هر طبقه بیدار و متحول شدند و همه قید و بندهای استعماری و استثماری را بریدند و با مشت گره کرده امریکا و اذناب او را از کشور راندند ایران را مرده و وابسته میدانند! و شما ملت عظیم الشأن هستید که باید چون کوه سر به فلک کشیده در مقابل همه مشکلات بایستید و خداوند تعالی با شماست. (1)یأس از جنود شیطان است
هیچ وقت اصلاً کلمه یأس را در ذهنتان وارد نکنید که این از جنود شیطان است. یأس از جنود شیطان است؛ یعنی، شیطان القا میکند در شما. این شیاطینی هم که همان تابع شیطانهای بزرگتر هستند، همینها میخواهند با این کارها یأس ایجاد کنند. در صورتی که مسلمانی که برای اسلام میخواهد کار بکند چرا مأیوس باشد. الآن وضع کشور ما از وضع زمان پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) همه چیزش بهتر است، آن وقت حتی نداشتند که بخورند. آن کسی که میخواهد جنگ کند یک خرما را میدادند به او، میگذاشت تو دهانش و باز درمیآورد و به دیگری میداد و... این طوری اسلام را رساندند. آقا، اسلامی که این طوری به ما رسیده، از صدر اسلام این طور اینها جانفشانی کردند و اسلام را رساندند به ما، خوب ما هم باید بکنیم این کارها را. (2)باید محکم در میدان بود
من که قریب هشتاد و پنج ساله هستم، با ضعف بسیار آن قدر که برای من ناراحتی و خستگی هست برای شماها نیست. اگر بنا باشد کنار رویم من باید کنار روم. ولی همه وارد در میدانی شدهایم که اگر یک قدم عقب بنشینیم شکست میخوریم. البته این طور نیست که کسی بتواند به شما و امثال شما توهین کند. اگر در روزنامهای یا در مجلس به شما توهین شد نباید از میدان به در بروید. اصلاً برای خاطر از میدان در کردن عدهای متعهد، ناگواریهایی برایشان پیش میآورند، باید محکم در میدان بود. به اندازهای که برای پیغمبر اکرم گرفتاری پیش آمد برای هیچ کس پیش نیامد، ولی ایشان تا آخر ایستادند و به تکلیفشان عمل کردند. همین طور برای ائمه (علیهم السلام) ولی آنها هم ایستادند. بیخود نبود که حبس میشدند، برای این زندان میشدند که جلوی آنهایی که بر ضد اسلام قیام کرده بودند میایستادند. ما هم که إن شاءالله متعهد به اسلام میباشیم و رشد اسلام را میخواهیم، تصمیم داریم جهان را برگردانیم و امیدواریم که ملتها انجام دهند. نباید از دروغ و بد نامی و حرف زشتی که به ما نسبت میدهند از میدان به در برویم. البته معارضه کار را بدتر خواهد کرد، همه وقتتان صرف نوشتن و جواب دادن به روزنامه و مجلس میشود. با لحن برادری و ملایمت، کارها بخوبی تمام میشود. اگر کسی به ما بد کرد به بهترین وجه با او رفتار کنیم، کار به دعوا کشیده نمیشود.... انسان که یک قدم اصلاحی و زندگیساز بر میدارد نباید توقع داشته باشد که مورد پذیرش همه قرار گیرد، این نخواهد شد، امیرالمؤمنین را هم تا آخر عمر عدهای قبول نداشتند. اگر انسان بخواهد برای اسلام خدمت کند نباید توقع این را داشته باشد که همه او را بپذیرند. کسی که میخواهد برای خدا کار کند باید پیه حبس، تبعید، بدنامی و سایر چیزها را به خود بمالد. اگر به شما فحشی میدهند، شما برای خاطر خدا بپذیرید و ثواب کنید. این را نباید فراموش کنیم که ما همه یک چنین کار بزرگی را انجام دادهایم، حالا از شرق و غرب فحاشی نشنویم یا در داخل با فساد کسانی مواجه نگردیم؟! (3)
گریز از مسئولیّت، مخالف روحیه اسلام و انقلاب
کنار رفتن در یک موقعی که مملکت احتیاج دارد، این مخالف روح سربازی است. روح سربازی این است که آن روزی که مملکت محتاج است باید بیاید جلو. من هم که یک سربازم همین طور است، شما هم که یک سربازید همین طور است، آقایان هم همین طور. اگر بنا باشد یکوقتی که انقلابی پیدا شد، آقا بروند توی خانهشان بنشینند و مشغول مطالعه بشوند، من هم بروم توی خانهام بنشینم و مشغول کار خودم بشوم، و شما هم بروید کنار، هر کسی کنار برود، این هم با روحیه انقلاب مخالف است، هم مخالف اسلام است، و هم مخالف روح سربازی است که در همه ما باید باشد. (4)ارزش رنج برای مقصد الهی
مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد باشد، باید انسان تحمل کند و آسانتر است. اگر مقصد شما آقایان همین امور دنیایی باشد، رنجهایتان به هدر میرود؛ و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات یک ملت ضعیف مظلوم باشد، رنجها هرچه زیادتر باشد هدر نمیرود. یک چیزی که برای خداست هدر نمیرود. این قوههایی که صرفاً در راه این ملت مظلوم میشود، برای نجات خلق خدا هست، برای رفع ظلم هست، برای قطع ید اجانب از بلاد مسلمین هست. این قوایی که در این راه صرف میشود یا صرف شده است، خیال نشود که هدر رفته است؛ اینها محفوظ است همه آن. (5)تلاش برای کسب رضای الهی
پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) از اولی که دعوت کرده است تا آن وقتی که در رختخواب رفتن از این عالم بوده است و لقاء الله بوده است، در حال جنگ بوده. حتی آن وقتی هم که در بستر خوابیده است باز برای جنگ بسیج کرده است و آن همه مشقتهایی که ایشان دیدند؛ از قریب و از غیر قریب دیدند و بعد از آن هم همین طور؛ مسلمین دیدهاند؛ ائمه ما دیدهاند؛ امیرالمؤمنین دیده است. خوب! آنها برای اسلام چون بوده، به ذائقهشان شیرین بوده. ما باید کوششی کنیم که ذائقهمان را یک همچو ذائقهای قرار بدهیم که برای ما هر چیز شیرین باشد. رضای به قضای خدا، معنایش همین است که یک وقت تسلیم است، آدم تسلیم میشود، خوب، ما سلمیم. یکوقت رضاست به آنچه او میکند، این دیگر فرق نمیکند بین اینکه آن کسی که راضی است، فرق نمیکند بین این که از او بلا برسد یا این که از او نعمت برسد، همه را نعمت میداند. میگوید از آن است، از محبوب من است. اگر محبوب انسان همین محبوبهای ظاهری هم اگر چنانچه فرض کنید که یک چیزی که ناگوار است بگوید، در ذائقه کسی که دوست دارد، خوش میآید. اگر ما برسیم به این معنا، و امیدواریم که با جدیّت برسیم به این معنا که خوشمان بیاید از این معانی. الآن ما میبینیم که این جوانهای ما که دارند میروند در جبههها، برای شهادت میروند، اینها همینند. اینها برای اینکه در ذائقهشان خوش آمده است این معنا؛ این را از خدا میدانند؛ چون از خدا میدانند از این جهت سخت برایشان نیست. ما باید خودمان را جوری تربیت کنیم که راضی باشیم به آنچه خدای تبارک و تعالی به ما اعطا میکند. آنچه میدهد بلا باشد خوب است و واقعش هم اینطور است، برای اینکه خدای تبارک و تعالی بندگانش را میخواهد. گاهی وقتها «بلا» برای انسان نعمت است، گاهی وقتها نعمت «بلا»ست. خدای تبارک و تعالی خواهد مردم را تربیت کند. کسانی که به او متوجه میشوند تربیتش گاهی به این است که فشار برشان وارد بیاورد؛ گاهی به این است که نعمت برشان بدهد. آن وقتی که فشار وارد میآید روحها پرواز میکنند به عالم دیگر، آن در فشارهاست که اینطور میشود. (6)نصرت الهی
اگر چنانچه این معنا در قلب ما واقع شده باشد که نصرت کشور اسلامی، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خداست، نصرت مظلومان، نصرت خداست، این معنا اگر در قلب ما محکم بشود، از هیچ چیز نباید بترسیم. و إن شاءالله نمیترسیم و هیچکس هم به ما نمیتواند که غلبه کند و در همه جا هم پیروز هستیم. در همه جبههها؛ در جبهههای جنگ، در جبهههای صلح، در جبهههای- عرض میکنم- که بیمارستان، در همه جا پیروز هستیم. (7)اتکال به خداوند و نهراسیدن از توطئهها
به شما میگویم که از هیچ کس نترسید الّا خدا و به هیچ کس امید نبندید الّا خدای تبارک و تعالی و اگر امید خودتان را به خدای تبارک و تعالی تمام کنید، به این معنا که تام بشود این امید شما، اطمینان برای شما بیاورد این امید شما، من به شما اطمینان میدهیم که آسیبی این مملکت نبیند. توجه به همین معنا داشته باشید. همه ملت ما؛ چه دولتیهایشان و چه غیر دولتیها، چه نظامیها و چه غیر نظامیها، همه ملت ما امیدشان را به خدای تبارک و تعالی که منبع قدرت است و منبع نور است، امید خودشان را به او ببندند و هیچ توطئهای را از آن نترسند. کسی که پشتیبان او خداست از این توطئههایی که هی شایعهاندازی میکنند، که توطئه است و نمیدانم کجا توطئه است، کجا چه است، از اینها نباید بترسند. (8)استقلال و آزادی و شرف یا ذلت تسلیم و رفاه ظاهری
اگر ما تسلیم امریکا و ابرقدرتها میشدیم، ممکن بود امنیت و رفاه ظاهری درست میشد و قبرستانهای ما پر از شهدای عزیز ما نمیگردید، ولی مسلماً استقلال و آزادی و شرافتمان از بین میرفت. آیا ما میتوانیم نوکر و اسیر امریکا و دولتهای کافر شویم تا بعضی چیزها ارزان شود و شهید و مجروح ندهیم؟! هرگز، ملت زیر بار این ننگ نخواهد رفت و تن به این ذلت نخواهد داد. ملت ایران در مقابل امریکا میایستد و به امید خداوند پیروز است. خداوند آن قدر تأکید کرده است که ما با آنها موالات نداشته باشیم (9)، آن وقت برای ارزانی اجناس، ما خودمان را بفروشیم؟! شما توقع نداشته باشید که آنها از ما تعریف کنند. اگر آنها از من طلبه و شما تعریف میکردند، ساقط میشدیم. ملتها با شما هستند و این سازمانها دستاورد ابرقدرتهایی هستند که میخواهند مردم مستضعف جهان را چپاول کنند و به همین جهت، با شما مخالفاند. (10)آمریکا خدمتگزار میخواهد
خدمتگزار ملت و اسلام باشید تا بزرگی بکنید بر همه دولتهای قدرتمند، آن بهتر است یا اینکه قطع رابطه بکنید با ملتهای خودتان و وداع بگویید با اسلام و مخالفت کنید با یک جمهوری که اسلامی است و میخواهد آزاد و مستقل باشد؟ و مخالفت با اینها بکنید و ذلیل باشید در تحت سلطه قدرتمندان که وقتی مطلبی پیش میآید که مخالف با منافع آنهاست، اعلام میکنند که ما دوستانی داریم و منافعی داریم؟امریکا چه منافعی میتواند در اینجا داشته باشد جز منابع زرخیز شما؟ و چه دوستانی میتواند اینجا داشته باشد جز آنهایی که به عنوان دوستی خدمتگزار هستند؟ امریکا دوست نمیخواهد، امریکا خدمتگزار میخواهد. امریکا خدمتگزارانی میخواهد که منافع ملتشان را تقدیم بکنند، و در عین حال ذلت را به خودشان بار بیاورند تحمل کنند. ما، ملت ما و دولت ما ایستادهایم و در مقابل هر سلطه جویی ایستادهایم و تا آن وقت که توان داریم مخالفت میکنیم. و من امیدوارم که این عنایاتی که خدای تبارک و تعالی با این ملت خدمتگزار به اسلام دارد، مستدام باشد و این خدمتی که تمام ملت ما برای اسلام و میهن اسلامی میکند مستدام باشد. و اگر همچو مطلبی إن شاءالله، مستدام باشد، آسیب نخواهد دید. قدرتهای بزرگ را با تمام کیدهای شیطانی رسوا خواهد کرد. (11)
تحمل زحمات در حفظ انقلاب و ارزشهای انسانی
اینکه میگویم ایران از همه جا بیشتر مسئولیت دارد برای همین است که ایران از همه جا بیشتر مورد عنایت خدا واقع شده است. کجاست که بگوید من مستقلم، نه شرق و نه غرب، هر دو را کنار بگذارد؟ و این شما هستید. وقتی شما هستید و میدانید که انقلابها کمبود دارد، انقلابها زحمت دارد، بخواهید آدم باشید باید زحمت بکشید، بخواهید ارزش انسانی خودتان را حفظ کنید زحمت دارد.نمیشود که انسان تو خانهاش بنشیند و ارزشهای انسانیاش محفوظ باشد. هر کس تو خانه مینشیند و اعتزال (12) میکند توسری هم میخورد، لکن نمیفهمد که دیگر آدم نیست. شمایی که میخواهید آدم بشوید زحمت دارد آدم شدن. میخواهید سرفراز در دنیا باشید این زحمت دارد؛ بیخود نمیشود، اگر نوکری آنها را بکنید دیگر ارزش ندارید، یک پول هم ارزش ندارید. اگر بخواهید از تحت سلطه همه بیرون بروید و خودتان باشید این ارزش دارد، یک ارزش انسانی است، یک شرافت انسانی است، این زحمت دارد، این گرانی دارد، این کمبودی دارد، این جهاد دارد، این دفاع دارد، این شهادت دارد، این برای ارزش انسانی است. همین است که انبیا برای او کار کردند. همین است که امام حسین برای او کشته شد. اگر آن هم فکر میکرد که زحمت دارد، اصحاب او هم با آن کمی فکر میکردند زحمت دارد، که توانستند یک همچو انقلابی را بجا بیاورند که تا حالا هم اثرش باقی مانده است. ولی وقتی برای خدا شد، زحمت کم میشود. (13)
ملت با رفتن اشخاص سستی به خودشان راه نمیدهند
عمده این است که کاری که برای خداست، نه برای افراد، نه برای اشخاصی، نه برای شخصیتها، این کار رکود نمیکند با رفتن افراد و با رفتن شخصیتها. کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «الله اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست. در جنگی که در صدر اسلام بود، ندا در دادند منافقین به اینکه پیغمبر شهید شد، لکن بعضی گفتند: اگر شما پیغمبر را میپرستید، شهید شد؛ به شهادت او ترتیب اثر بدهید و اگر خدا را میپرستید، خدا هست، ولو پیغمبر رحلت بفرمایند. امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- جان خودش را فدا کرد برای اسلام و شهید شد و اسلام به جای خودش بود. امام حسین- سلام الله علیه- خود و تمام فرزندان و اقربای (14) خودش را فدا کرد و پس از شهادت او، اسلام قویتر شد. با رفتن شهدایی با اینکه بسیار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا، در عین حال که ما متأثر هستیم، لکن چون ما توجهمان به خداست و برای خداست و ملت ما برای خدا قیام کرده است، با رفتن اشخاص، هیچ سستی به خودشان راه نمیدهند و گرفتار این خطا نیستند که افراد یک مسئلهای را ایجاد میکنند. خدای تبارک و تعالی از اول با شما بوده است و مادامی که شما در صحنه باشید و إن شاءالله، هستید و خواهید بود، خدای تبارک و تعالی شما را پشتیبانی میکند و شما قوی خواهید بود. (15)مرتجع کیست؟
هر چه در راه اسلام بدهیم و هرچه در راه خدا بدهیم و هرچه در راه قرآن بدهیم فخر ماست، افتخار ماست، راه حق است. بگذار باطلها هرچه میخواهند بگویند. بگذار باطلها شما را مرتجع بدانند. بگذار آنهایی که میخواهند برای دیگران زحمت بکشند، از ملت خودشان غافلاند، از کشور خودشان غافلاند، پشت کردند به ملت و کشور و برای شرق و غرب زحمت میکشند، بگذار آنها، کسانی [را] که در کشور خودشان و برای خودشان و برای استقلال خودشان زحمت میکشند، مرتجع بدانند. دنیا باید قضاوت (16) کند و در این امر توجه کند و نظر بدهد که آیا ملتی که دشمنها را، دشمنهای کشور را، جنایتکارها را، خیانتکارها را از صحنه بیرون رانده است و میخواهد آزادی برای خودش به دست بیاورد، میخواهد استقلال برای خودش به دست بیاورد، این ملت مرتجع است، یا آنهایی که الان هم که جنایتکارها بیرون هستند و رفتند، برای آنها کار میکنند، برای آنها در مدارس میروند و تبلیغات سوء میکنند، برای خارجیها آنها زحمت میکشند. آیا آنهایی که استقلال ملت ما را میخواهند سلب کنند، آزادی کشور ما و ملت ما را میخواهند از دستش بگیرند، آنها مرتجع هستند، یا آنهایی که میخواهند از زیر بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند؟ (17)پینوشتها:
1- همان، ج 19، ص 150.
2- همان، ج 15، ص 102.
3- همان، ج 18، ص 274-275.
4- همان، ج 7، ص 279.
5- همان، ج 5، ص 112.
6- همان، ج 19، ص 196-197.
7- همان، ص 209.
8- همان، ج 13، ص 149.
9- اشاره است به آیه 28، سوره آل عمران، و آیه 139 و 144 سوره نساء، و آیه 51، سوره مائده.
10- صحیفه امام، ج 17، ص 35.
11- همان، ج 16، ص 274-275.
12- گوشهگیری.
13- صحیفه امام، ج 18، ص 313-314.
14- نزدیکان و خویشان.
15- صحیفه امام، ج 15، ص 137-138.
16- اصل: حکومت.
17- صحیفه امام، ج 11، ص 512.
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول