آمريكا و هژموني شكننده در خاورميانه

چالش هاي فراروي آمريكا در خاورميانه به خصوص مشكلات حادث شده براي اين كشور از زمان اشغال عراق در شرايط فعلي به سمتي سوق پيدا كرده است كه بسياري از كارشناسان و محققان آمريكايي اين چالش ها را آغاز افول هژموني مورد ادعاي كاخ سفيد و شكست طرح خاورميانه بزرگ تفسير مي كنند. پس از جنگ سرد نظريه پردازان امنيتي آمريكا معتقد بودند كه با وجود پيروزي كشورشان درجنگ، اين پيروزي دوام نخواهد داشت،زيرا چالش هاي منطقه اي به گونه
پنجشنبه، 30 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمريكا و هژموني شكننده در خاورميانه
آمريكا و هژموني شكننده در خاورميانه
آمريكا و هژموني شكننده در خاورميانه

چالش هاي فراروي آمريكا در خاورميانه به خصوص مشكلات حادث شده براي اين كشور از زمان اشغال عراق در شرايط فعلي به سمتي سوق پيدا كرده است كه بسياري از كارشناسان و محققان آمريكايي اين چالش ها را آغاز افول هژموني مورد ادعاي كاخ سفيد و شكست طرح خاورميانه بزرگ تفسير مي كنند.
پس از جنگ سرد نظريه پردازان امنيتي آمريكا معتقد بودند كه با وجود پيروزي كشورشان درجنگ، اين پيروزي دوام نخواهد داشت،زيرا چالش هاي منطقه اي به گونه اي گسترش يابنده و فراگير ظهور يافتند. در اين ميان برخي از نظريه پردازان افول قدرت غرب را اجتناب ناپذير مي دانستند، اما محافظه كاران جديد معتقد بودند كه بايد از طريق تداوم برتري اقتصادي و بهينه سازي قدرت راهبردي بر مخاطرات امنيتي غلبه كرد. «فريد برگ آرون» از نظريه پردازان آمريكايي در بهار ۱۹۹۴ ميلادي در نشريه معتبر علوم سياسي اين كشور در مقاله اي با عنوان «آينده قدرت آمريكا» تأكيد كرده بود كه در سال هاي آينده، قدرت نسبي آمريكا در مقايسه با بسياري ديگري از كشورها، سير نزولي خواهد داشت. وي عنوان داشت كه سياست جهان گرايانه و تنگ نظرانه آمريكا با سياست يك جانبه گرايي سرسختانه آن به آميزه اي مهلك تبديل خواهد شد.
شرايط فعلي آمريكا و مواجهه با چالش هاي فراروي جهاني و منطقه اي نشان داده است كه گفته «آرون» در آن سال تا چه اندازه به واقعيت نزديك شده است.
اگرچه فروپاشي نظام دوقطبي در دهه ،۱۹۹۰ فضايي براي حركت آزادانه و هژمون گرايي آمريكا فراهم آورد اما آمريكا ساختار موازنه قدرت در نظام بين الملل را با بن بست روبه رو كرد و ديگر كشورهاي جهان كم وبيش ناچار شدند در برابر محدوديت هاي آمريكا، واقعيت هاي سياست قدرت را پذيرا شوند، هر چند در اين ميان كشورهاي اسلامي مبادرت به اتخاذ راهبردهايي كرده اند كه بيانگر مقاومت آنان در برابر هژمونيك گرايي آمريكا محسوب مي شود. در اين ميان افكار عمومي جهان اسلام با علم به سياست هاي سلطه طلبانه آمريكا و حمايت هاي بي چون و چراي كاخ سفيد از اسرائيل نسبت به سياست هاي آمريكا واكنش نشان دادند. اين مسأله در كنار اهميت يافتن منطقه حساس خليج فارس و خاورميانه در عرصه سياست خارجي آمريكا به ويژه نقش امنيت انرژي براي منافع آمريكا، زمينه رويارويي جديدي را فراهم كرد كه مبتني بر جدال فرهنگي، تمدني و ايدئولوژيك جهان اسلام در برابر آمريكا است.
كاخ سفيد نيز مي كوشيد با استفاده از فضاي به وجود آمده پس از بحران عراق و اعمال فشار و تهديد نسبت به كشورهاي عربي و اسلامي ضمن كاهش حجم كمك ها به ملت فلسطين، هژموني رژيم تل آويو را بر منطقه محقق سازد و از اين طريق ضمن افزايش امنيت براي اسرائيل، عمق راهبردي خود را نيز در منطقه تقويت كند و از انرژي به عنوان ابزاري براي كنترل و تحت فشار قرار دادن رقباي بين المللي بهره گيرد.
به طور قطع يكي از اهداف عمده ايالات متحده در قالب طرح خاورميانه بزرگ حاكميت و سلطه اسرائيل بر منطقه بوده و هست.
طرح خاورميانه بزرگ زمينه هاي حضور نظامي و سياسي بيشتر آمريكا را در اين منطقه فراهم كرده و تلاش مي كند زمينه ساز پيشبرد رژيم اسرائيل و تضمين كننده بقاي اين رژيم باشد.
البته بايد تأكيد كرد كه تلاش آمريكا براي تضمين امنيت اسرائيل، دو دليل دارد:

۱ ـ ناتوان شدن اسرائيل از ادامه جنگ با انتفاضه كه موجب خستگي و نااميدي آن رژيم شده است. مهمتر اين كه اين رژيم دستخوش مهاجرت معكوس شده، چنان كه سرمايه داران و متفكران آن به دليل ناامني، مجبور به مهاجرت به اروپا و آمريكا شده اند.
ازسوي ديگر اسرائيل تصميم گرفته است در روند جهاني شدن، از قطب نظامي به قطب اقتصادي تغيير وضعيت دهد، چرا كه در اين صورت مي تواند به بازار سرمايه و كالادر خاورميانه تبديل شود و نياز بازار ۲۶۰ميليون نفري اعراب را تأمين كند. اما اين همه در گرو صلح با فلسطين است.
۲ ـ آمريكا متوجه شده است حمايت بي دريغ از اسرائيل موجب كاهش محبوبيت اين كشور (ايالات متحده) در ميان ملت هاي خاورميانه شده و گره زدن سرنوشت تجاوزكارانه اسرائيل با منافع ملي خود در خاورميانه، موجب نارضايتي افكار عمومي داخل آمريكا شده است.

طبيعي است ادامه حمايت واشنگتن از تجاوزگري هاي اسرائيل، نه مقدور است و نه امكان تحقق استراتژي خاورميانه بزرگ را مهيا مي كند. بنابر اين اسرائيل بايد به مرزهاي ۱۹۶۷ بازگردد تا آمريكا بتواند بر بازار پرمنفعت خاورميانه مسلط شود.
به هر صورت مهندسي جديد خاورميانه كه از سوي آمريكا دنبال مي شود با مشكلاتي كه پيش روي خود دارد نه تنها اهداف اوليه و ثانويه خود را محقق نساخته بلكه با مشكلات حادتري از جمله در عراق و مخالفت هاي رو به افزايش داخلي و خارجي روبه رو شده است. شكست راهبرد آمريكا در عراق به طور قطع نه تنها آغاز تدريجي خروج نيروهاي نظامي آمريكا را از اين كشور تسريع خواهد كرد، بلكه هژموني مورد نظر ايالات متحده را نيز شكننده تر از گذشته نمايان خواهد ساخت.
منبع:روزنامه ايران

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.