داعش و خشونت عریان: فهم غیرعقلانی دین و ترکیب آن با فناوری‌های جدید

«داعش»، نام مخفف دولت اسلامی عراق و شام است که بعد از اشغال بخشی از سوریه و عراق به وسیله تندروترین شاخه عراقی القاعده با رهبری «ابوبکر بغدادی» ظهور یافت و اینک به «دولت اسلامی» تغییر نام داده است. انواع خشونت‌های
چهارشنبه، 10 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
داعش و خشونت عریان: فهم غیرعقلانی دین و ترکیب آن با فناوری‌های جدید
 داعش و خشونت عریان: فهم غیرعقلانی دین و ترکیب آن با فناوری‌های جدید

 

نویسنده: محمود شفیعی (1)




 

چکیده

«داعش»، نام مخفف دولت اسلامی عراق و شام است که بعد از اشغال بخشی از سوریه و عراق به وسیله تندروترین شاخه عراقی القاعده با رهبری «ابوبکر بغدادی» ظهور یافت و اینک به «دولت اسلامی» تغییر نام داده است. انواع خشونت‌های بی منطق، وحشیانه و ناقض اصول اخلاقی این گروه، آن هم به صورت پی درپی و در سطح گسترده علیه نظامیان و شهروندان عادی از زن و مرد و کودک و بزرگ، دو کشور عراق و سوریه و چه بسا خاورمیانه را در بحرانی تلخ و دل خراش فرو برده است. با وجود این، مسئله مورد نظر پژوهش حاضر این است که این گروه مدعی دیانت و ایمان، چگونه این همه خشونت ناموجه بر اساس مبانی دینی، عقلی، انسانی و وجدانی را علیه هم کیشان و مؤمنان و شیعیان عراق و سوریه با اتهام ارتداد و کفر اعمال می‌کند. فرضیه تحقیق حاضر در پاسخ به این مسئله این است که جذب شدن «داعش» به فناوری‌های جدید و ترکیب یافتن ناپالوده این علاقه با مجموعه عقاید دینی خام و صیقل ناخورده با تأملات عقلی و تجربه‌های اجتماعی انسانی، زمینه ساز استفاده جنون آمیز از فناوری جدید از سوی داعش علیه جهان اسلامی شیعی و حتی سنی و بلکه علیه بشریت شده است. در راستای اثبات این فرضیه، چند بحث فرعی را دنبال کرده‌ایم. ابتدا تعالیم مهم دینی و تعبیرهای آن که به اعمال خشونت آمیز رهبران قدیم و جدید «القاعده» مؤثر بوده بررسی شده‌اند. در این زمینه به دو بحث اساسی «کفر و ایمان» و «جهاد» از گذشته تا کنون پرداخته‌ایم. هم چنین به علایق گروه‌های تندرو القاعده و داعش به فناوری‌های سخت افزاری با تأکید بر بعد نظامی و نرم افزاری دنیای مجازی اینترنت توجه شده است. در گام سوم، بازتاب‌های آموزه‌های دینی و علایق فناوری در زیست جهان این گروه ترسیم است و نیز مختصات زیست جهانی داعش بعد از معرفی آن به مثابه افق معنایی، معرفی شده‌اند. زیست جهان داعش، مختصاتی دارد که به کنش‌های خشن نظامی علیه شیعیان عراق و سوریه منجر شده است که ما در این زمینه استدلال کرده‌ایم که مجموعه خشونت‌های اعمال شده با ارجاع به چنان زیست جهان عقلانی ناشده‌ای، توجیه پذیر است. در پایان نیز بعد از جمع بندی، نتیجه گیری از بحث‌ها چند توصیه فرهنگی برای خشکاندن ریشه افراط‌گرایی خشن دینی ارائه کرده‌ایم.

مقدمه

پدیداری داعش در میانه تحولات شبه انقلابی دهه اخیر خاورمیانه عربی، بدون تردید بدترین حادثه سیاسی و اجتماعی است که اکنون نه تنها بخشی از آن تحولات امیدبخش را به انحطاط کشانده، بلکه جهان اسلام را با فتنه‌ای عظیم مواجه کرده است. این گروه ظاهرگرای مذهبی که خود را «دولتی اسلامی» در سرزمین عراق و شام در قالب «خلافت» خطاب می‌کند، بدون پای بندی به هیچ اصول انسانی، عقلانی، وجدانی، اخلاقی و آموزه‌های بنیادی و محکم دینی، هم کیشان مسلمان خود را قتل عام می‌کنند. آنان جهان اسلام را به محنتی بزرگ از درون گرفتار کرده‌اند و بیشترین سود را نصیب بدخواهان و منفعت طلبانی نموده‌اند که نه تنها تعلق خاطری به اسلام و جوامع اسلامی ندارند، بلکه اکنون قرن‌هاست که در مناسبات جهانی بین‌المللی، همیشه سلطه و چیره گی خود را در روابطشان با کشورهای اسلامی در هر شرایط متغیری حفظ کرده‌اند. تبیین دقیق این پدیده تلخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی (فتنه‌ای که اگر ملت‌های اسلامی و دولت‌های منطقه دیر بجنبند، می‌تواند اسرائیل دوم یا بسیار بدتر از آن را بر همگان تحمیل کند)، بدون شک نیازمند رویکردی چند وجهی به مسائل پیچیده خاورمیانه است. توجه به شکاف‌های شیعه و سنی، اعتدال‌گرایی و افراط‌گرایی، دولت و ملت، داخلی و خارجی و منطقه‌ای و بین‌المللی، محافظه کاری و انقلاب گری، عرب و عجم و بین اقوام نیز از مسائل درخور بررسی است. اما پرداختن به همه عوامل این مسئله برای نویسنده مقدور نمی‌باشد؛ مثلاً نقش قدرت‌های بزرگ بین‌المللی و قدرت‌های منطقه‌ای برای برنده شدن در بازی‌های اقتصادی – سیاسی بنیادی، دائمی و سودآور در بهره گرفتن از تمام مهره‌های مشروع و نامشروع در این فرآیند بر کسی پوشیده نیست. با این همه، باید پذیرفت که بدون زمینه‌های پیشین ذهنی و فکری در امور انسانی، ابزار شدن گروهی برای منافع دیگران با اعمال این همه خشونت وحشیانه و عریان امکان پذیر نیست. در مقاله حاضر، درصدد پاسخ به این سؤال هستیم که عوامل درونی زمینه ساز رفتارهای خشونت آمیز و انسان ستیزانه داعش با پوشش دینی چیست (اعم از ایده و علایق عملی)؟ پاسخ پژوهش حاضر (فرضیه) به مسئله این است که جذب شدن داعش به فناوری‌های جدید و ترکیب یافتن ناپالوده این علاقه با مجموعه عقاید دینی خام و صیقل ناخورده با تأملات عقلی و تجربه اجتماعی انسانی، زمینه ساز استفاده جنون آمیز فناوری جدید از سوی داعش علیه جهان اسلام شیعی و حتی سنی و بلکه علیه بشریت شده است.
برای اثبات فرضیه تلاش کرده‌ایم چند پرسش فرعی مطرح کنیم و به آنها پاسخ دهیم. ابتدا به جواب این سؤال فرعی پرداخته‌ایم که این گروه چه برداشتی از آموزه‌های اسلامی در خصوص بحث «کفر و ایمان» و «جهاد» دارند و در گام دوم به این سؤال پاسخ داده‌ایم که عقاید داعش درباره فناوری‌های جدید چیست و آنان با کدام توجیه ذهنی به استفاده از دست آوردهای تمدنی، خصوصاً در بخش نظامی شده‌اند و پس از این، با طرح بحثی کوتاه درباره «زیست جهان»، به مثابه چارچوب مفهومی مناسب برای درک دنیای ذهنی مشترک زمینه ساز کنش‌های جمعی، به پرسش و پاسخ در مورد مختصات زیست جهان سلفی گرایانه داعش پرداخته‌ایم. واپسین پرسش و پاسخ این تحقیق به اقتضای زیست جهان داعش برای خشونت‌های عریان و غیر انسانی اختصاص یافته است. قبل از پاسخ به سؤالات فرعی به اختصار، نحوه شکل گیری داعش بررسی خواهد شد. به این ترتیب مباحث ذیل را پی گیری می‌نماییم:
فرآیند شکل گیری گروه داعش؛ برداشت‌های داعش از تعالیم دینی؛ عقاید داعش در مورد فناوری‌های جدید و علایقشان به آن؛ چیستی «زیست جهان» و مختصات زیست جهان سلفی – داعشی؛ زیست جهان عقلانی ناشده و خشونت‌های ضد انسانی، جمع بندی و نتیجه گیری.

الف. فرآیند شکل گیری گروه داعش

دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) یا داعش که به تدریج نام جدید «دولت اسلامی» را بر خود نهاده‌اند، گروه جهادی سنی القاعده‌ای است که می‌خواهد دولت چند ملیتی اسلامی مبتنی بر شریعت تأسیس کند. این گروه، باقی مانده القاعده عراقند که بعد از سقوط حاکم مستبدش، وارد جنگ چریکی علیه نیروهای ائتلاف و متحدان داخلی آن‌ها شدند. (2) بعد از خروج نیروهای آمریکایی در اواخر سال 2011 م.، القاعده حمله به اهداف عمدتاً شیعه را با هدف ایجاد منازعه میان اقلیت سنی عراق و دولت شیعه «نوری المالکی»، شروع کرد. القاعده عراق در سال 2012 م. نام جدید خود را تحت عنوان «دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه» ( (ISIL یا «دولت اسلامی عراق و شام» ( (ISIS اعلام کرد و ابتدا برای سرنگونی دولت «اسد» وارد سوریه شد. این گروه تا ژوئن 2014 م. با عقب نشینی ارتش عراق در شهرهای فلوجه و موصل، زیر ساخت‌های دولتی و منطقه‌ای هر دو طرف مرز سوریه و عراق را تحت کنترل درآورد.
«ابوبکر البغدادی» سرکرده داعش، ابتدا به دنبال تأسیس دولت در عراق بود، اما بحران سوریه بر اشتهایش افزود و همین موضوع باعث شد که نام گروه تغییر کند. داعش نه تنها مثل القاعده جنگ چریکی را دنبال می‌کند، بلکه قلمروگشایی و فتح اراضی از مبانی مهم جنگی این گروه محسوب می‌شود.
اولین رهبر این گروه متجاسر قبل از تکوین آن، «ابومصعب الزرقاوی» اردنی بوده است. زرقاوی، ابتدا رهبری شبه نظامیان داوطلب هرات را به عهده داشت و در سال 2001م. به شمال عراق فرار کرد و در آن جا به «انصار الاسلام» (جنبش جدایی طلب کردهای عراق) پیوست و رهبری شاخه عربی آن را به عهده گرفت. افراد شاخه القاعده در عراق را نیروهای زرقاوی در پاکستان و افغانستان تشکیل می‌دادند و بعداً تعدادی نیز از سوریه، عراق و دیگر همسایگان به آن پیوستند و آرایش این گروه تا سال 2006 م.، رنگ عراقی به خود گرفت. به هر ترتیب، زرقاوی که به دلیل جاه طلبی‌هایش در عراق با «ظواهری» هم اختلاف پیدا کرده بود، در ژوئن 2006 م. در حمله هوایی آمریکا کشته شد. «ایمن الظواهری»، رهبر فعلی القاعده، بعد از مرگ زرقاوی، «ابوایوب المصری» معتمد خود و متخصص کار با مواد منفجره را به سمت رهبری القاعده عراق برگزید، اما «المصری» نیز در اکتبر 2006 م.، نام دولت اسلامی عراق را پذیرفت، امری که ظواهری از آن هراس داشت.
هم اکنون داعش را ابوبکر البغدادی (معروف به ابودعاء) رهبری می‌کند. او با اسم «ابراهیم عواد» در 1971م. در سامرا به دنیا آمد و از دانشگاه اسلامی بغداد مدرک دکترا گرفت و تا مرحله عضویت در هیئت علمی پیش رفت. هر چند روحیه او در دوران تحصیل و بعد از آن آرام گزارش شده است، پس از اشغال عراق توسط آمریکا در 2003 م.، در منطقه فلوجه در کنار ارتش صدام و همراه و هم پیمان با آنان با آمریکایی‌ها جنگید و به وسیله آن‌ها دست گیر شد و به زندان رفت. البغدادی بعد از رهایی از زندان به دستور بن لادن به عنوان مجاهد به «القاعده بین النهرین» پیوست. آمریکایی‌ها بسیاری از فرماندهان این گروه را به تدریج کشتند که از جمله‌ی کشتگان، دو سرکرده اصلی، یعنی «ابوعمر البغدادی» و «ابوحمزه المهاجر» بودند و بعد از این‌ها، ابوبکر بغدادی سرکرده جدید انتخاب شد. او توانست بیشترین مخالفان آمریکایی را دور خود جمع کند و به خطرناک‌ترین و قوی‌ترین گروه تروریستی ضد آمریکایی تبدیل شود. آمریکا در سال 2011 م.، جایزه ده میلیون دلاری برای دست گیری او اختصاص داد همان گونه که جایزه 25 میلیون دلاری برای ایمن الظواهری قرار داده است. بعد از جنگ داخلی در سوریه، این گروه نام خود را به «دولت اسلامی عراق و شام» تغییر داد و برای جنگ علیه دولت اسد به عنوان وابسته القاعده به سوریه رفت. در سال 2013 م.، صدها تن از افرادی که از زندان ابوقریب گریخته بودند به این گروه پیوستند. البغدادی در سوریه با «النصره» از وابستگان القاعده اختلاف پیدا کرد و از اطاعت الظواهری هم بیرون آمد و اعلام کرد که فقط بن لادن را رهبر القاعده می‌داند.
از دیگر رهبران داعش، می‌توان به فاضل احمدعبدالله الحیالی، هماهنگ کننده امور امارت عراق (معروف به ابومعتز) اشاره کرد که به نبرد موصل نظارت داشت. «عدنان لطیف حمدی السویداوی» والی «الانبار» و عضو شورای نظامی داعش به حساب می‌آید، «احمد محسن»، معروف به «ابو فاطمه»، والی استان‌های جنوب فرات مرکزی است، «موفق مصطفی محمد الکرموش»، معروف به «ابو صلاح»، مسئول مالی امارت عراق می‌باشد، «محمد حمید اللیمی»، معروف به «ابوهاجر العسافی»، هماهنگ کننده امور پستی میان استان‌هاست، «عوف عبدالرحمن العفری»، معروف به «ابوسجی»، مسئول هماهنگ کننده امور بیوه زنان، خانواده کشتگان و اسیران این گروه می‌باشد، «فارس ریاض النعیمی»، معروف به «ابوشیماء»، مسئول ویژه امور پستی و خزائن انتخاب شده است و «عبد محمود الطائی»، معروف به «ابو کفاح»، مسئول امور مواد منفجره و بمب گذاری این گروه می‌باشد.
ظاهراً داعش هجده سرکرده مهم دارد. نیروهای اصلی این گروه را فرماندهان و مدیران دوران بعث و چهره‌های نزدیک به صدام، نظامیان بریده از ارتش سوریه و عراق، جنگ جویانی از اروپا، چچن، بوسنی، شرق ترکستان، لیبی، افغانستان و چندین کشور دیگر تشکیل می‌دهند. به هر ترتیب، امروزه داعش خود را در جایگاه رهبر گروه‌های جهادی می‌بیند و بغدادی جهاد خود را جهانی می‌داند و لذا چچنی اگر قرآن بداند حق دستور دادن به یک عراقی یا عرب را خواهد داشت. بنابراین، برای این گروه برخلاف القاعده به رهبری ظواهری، سیاست گام به گام توجه به قوم یا طایفه خاص، رعایت امور اخلاقی در کشتن و بستن، تقسیم کار و تمرکز بر سرزمینی خاص و ... معنایی ندارد. (3)

ب. برداشت‌های داعش از تعالیم دینی

گروه‌های تندرو اسلامی از جمله داعش، از جهتی تداوم بخش جریان ظاهرگرا، متصلب، خشک مغز و قشری نگر به نام «خوارج» در جهان اسلامند و بنیادهای تفکر سطحی نگرانه خوارج قدیم در خوارج جدید نیز در حال جریان است. در حالی که تقسیم دوگانه «کفر» و «اسلام» در صدر اسلام، معاندان و محاربان با اسلام نوپا را از مسلمانان گرونده به دین آسمانی جدا می‌کرد (که هم چنان بر شرک ورزی اصرار می‌ورزیدند و فضای توحیدی را برنمی‌تافتند و سخت در مقابل آن ایستاده بودند). با وجود این، بعد از گسترش اسلام و برچیده شدن سلطه کفار مشرک محارب از «جزیرة العرب»، چندان جایگاهی برای این تقسیم در داخل جهان اسلام باقی نمانده بود، اما به تدریج در تاریخ بعد از صدر اسلام و در فرآیند شکل گیری نحله‌های کلامی، سر و کله خوارج پیدا شد و این فرقه جزم گرای غیرعقلانی به شکل دیگری به تقسیم دوگانه مسلمانان و کافر در داخل جهان اسلام پرداخت.
بنابر نظر خوارج اولیه که به اختلاف خود نیز عقایدشان را منتقل کرده‌اند، مسلمانی که مرتکب گناه کبیره شود، دیگر مسلمان نیست، او را باید کافر و مستحق دوزخ دانست و کشتن او جایز شمرده می‌شود. با توجه به انعطاف پذیری مفهوم «گناه کبیره» با چنین تفسیری از آن، عنصر خطرناکی وارد فضای «جهان زیست» دینی در وجه افراطی شد. معنای گناه کبیره را می‌شد در جهات مختلف و بی رویه دائماً گسترش داد تا آن جا که هر چه را طبع میل فرد خارجی مسلک نباشد، شامل گردد؛ مثلاً در صحیح ترمذی آمده است: «کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند، کافر شده است!». چنین تهمت‌هایی به اسم اسلام و پیامبر، دائماً وارد زندگی بخشی از اسلام گرایان می‌شد و اولین ریشه تقابل از درون در همین برهه از زمان شکل می‌گرفت. (4) خوارج زمانه ما با چنین تصوری و در فضای تحقیرهای روا داشته شده علیه جهان اسلام از سوی استعمار خارجی و استبداد داخلی، هر چند با کینه عمیق‌تر در ابتدا شیعیان را هدف گرفته‌اند، هر مسلمانی را با اندک بهانه‌ای (اعم از شیعه و سنی) با ذهن متصلب‌شان به به ارتداد متهم می‌کنند، او را کافر و بدتر از کافر حربی یهودی یا مسیحی و ریختن خونش را مباح می‌دانند.
بعد از بحث کفر و ایمان در مورد با این آموزه، مسئله جهاد و فهم نادرست و نابه‌هنگام تاریخی از آن در اندیشه رادیکالیسم اسلامی، راهنمای عمل سیاسی و نظامی داعش به عنوان افراطی‌ترین شاخه القاعده قرار گرفته است. آنان بخشی از القاعده‌اند، این آموزه را از مجموعه‌ای از رهبران کلاسیک و جدید خود برگرفته‌اند. مهم‌ترین شخصیت معنوی و سیاسی القاعده، یعنی بن لادن، برای داعش مرجعیت دینی دار ادعا می‌شود که «ابن تیمیه» و «ابن قیم الجوزی» از متفکران مرجع در سلفی گری و وهابی گری، از راهنمایان ایدئولوژیک بن لادن هستند. در عین حال، بن لادن نه متأثر از ابن عبدالوهاب از پیروان ابن تیمیه و نه تابع اسلام وهابی محافظه کارانه عربستان سعودی است. (5)
به تفاوت‌های بن لادن با وهابیت موجود به زودی اشاره خواهیم کرد. برای فهم ذهنیت داعش، عقاید بن لادن و تعداد دیگری از رهبران گذشته و حال القاعده در باب جهاد باید بررسی شود. به این منظور، ابتدا به بررسی عقاید دینی کلاسیک‌هایی می‌پردازیم که بن لادن از آن‌ها متأثر بوده است. غیر از دو نظریه پرداز کلاسیک پیش گفته، «سید قطب» از نظریه پردازان بنام «اخوان المسلمین» و «عبدالسلام فرج»، نظریه پرداز سازمان «الجهاد و الجماعه الاسلامیه» مصر و نیز «عبدالله عزام» از استادان بلافصل بن لادن که تأثیر زیادی هم بر او گذاشته است، به مسئله اهمیت اصل جهاد در اصول دین و ضرورت کاربرد آن در عمل اسلامی پرداخته‌اند (6) که به عقاید ناپخته و غیرعقلانی این مجموعه نیز در «شیوه طرح فریضه اسلامی جهاد» اشاره خواهیم کرد. هم چنین در پایان، عقاید بن لادن و رهبر فعلی داعش، یعنی ابوبکر بغدادی که خود را تابع بن لادن، و نه ایمن الظواهری (رهبر فعلی القاعده) می‌داند، بررسی خواهد شد.
در میان اصول اساسی ایدئولوژیک اسلام رادیکال القاعده و رهبران آن بعد از «توحید» مفهوم «جهاد» و شیوه تفسیر و تبدیل آن به عمل سیاسی و اقدام جمعی، جایگاه محوری داشته است. سروران و ایدئولوگ‌های برجسته اسلام رادیکال، بخش مهمی از آثار خود را به توجیه کاربرد مفهوم «جهاد» در جنبش‌های اسلامی اختصاص داده‌اند. ابن تیمیه در جهان اسلام: اولین کسی است که به تفصیل، بحث جهاد را بررسی کرد و آن را در شرایطی که مغول‌ها مرکز خلافت اسلامی، یعنی بغداد را در قرن هفتم هجری تصرف کردند و صلیبیان که بخش دیگری از جهان اسلام را اشغال کرده بودند، علیه هر دو گروه به کار برد. او با قائل شدن جایگاه فوق العاده برای جهاد، آن را بر همه فرایض مقدم کرد و در ضمن استدلال‌های گوناگون «شهادت» را به مثابه آسان‌ترین شکل مردن، از جمله توجیهات برای جهاد دانست. به نظر او، مسلمانانی که در جهاد شرکت نکنند و کسانی که از قانون اسلام سرباز زنند، کافرند و باید با آن‌ها جنگید، حتی اگر شهادتین را نیز گفته باشند نظریات وی، شالوده اولیه اسلام‌گرایی رادیکال محسوب می‌شود. (7)
«سید قطب»، از متفکران اسلام گرای رادیکال مصری می‌باشد که به صورت مبسوطی جهاد را بررسی کرده است. از نظر وی، مسلمانان واقعی آن‌هایی هستند که در راه اعتلای حق به جهاد مشغول‌اند. او به نقل تأییدی از ابن قیم، مدعی می‌شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه مأمور شد که علاوه بر دعوت، از جنگ نیز استفاده کند، منتها تنها با کسانی که با وی جنگ می‌کنند، اما بعد از این مرحله، در نهایت دستور خدا این است که مسلمانان تا استقرار نهایی دین، با تمام مشرکان بجنگند. برقراری حکومت خداوند و قوانین او و حذف طاغوت و قوانینی که بشر وضع کرده است، تنها با موعظه به دست نمی‌آید. افراد اشغال کننده جای خدا به این راحتی حاضر نیستند که قدرت را رها کنند. دین، فلسفه نیست، بلکه عمل می‌باشد که نه صرفاً با موعظه، بلکه با همراهی جنبش قابل پیاده سازی است. تبلیغ اسلام از طریق «شمشیر» و «کتاب» که لازم و ملزوم همند، ممکن می‌باشد. در تاریخ اسلام، «شمشیر» برای به انقیاد درآوردن سرزمین‌های غیراسلامی و مشرکان داخلی به کار گرفته شده و «کتاب» برای به اسلام درآوردن مسیحیان و یهودیانی که به زور به اسلام نمی‌گرویدند. سید قطب در انتقاد از کسانی که جهاد در اسلام را تنها دفاعی می‌دانند، آن‌ها را شرق شناسانی معرفی می‌کند که می‌خواهند ماهیت و هدف اسلام را تغییر دهند. به عبارت دیگر، کسانی که جهاد را صرفاً برای دفاع از سرزمین اسلام می‌دانند، هدف دین را فراموش کرده‌اند و در اصل، ارزش اسلام را پایین‌تر از سرزمین‌های اسلامی قرار می‌دهند. سید قطب با معنا کردن صلح به شکلی خاص، معتقد است که هم زیستی و صلح خدایی، باید تحقق بخش عدالت اجتماعی و امنیت عمومی برای مردم باشد. نه صرف خودداری از جنگ به هر قیمتی، حتی با غلبه ظلم و ستم بر مردم. سید قطب با استناد به آیات قرآن، چند دلیل برای جهاد برمی‌شمارد: 1. حاکمیت خداوند؛ 2. سامان دادن به مسائل بشریت با راهنمایی خداوند؛ 3. طرد نیروها و همه سیستم‌های شیطانی موجود در جاهلیت جدید، مانند طرد نظام‌های جاهلی قبل از اسلام؛ 4. طرد حکومت فرد یا افرادی بر مردم به جای حاکمیت خدا و قوانین او. (8)
«عبدالسلام فرج»، مهندس الکترونیک رهبر جهاد اسلامی مصر که یکی از اعضای آن، یعنی «خالد اسلامبولی»، در سال 1981 م.، «انور سادات» را ترور کرد، در جزوه‌ای به نام الفریضة الغایبه، جهاد را تنها نبرد مقدس لازم در جنگ علیه حاکم ظالم معرفی کرد که به زعم وی علما آن را تا کنون پنهان نموده‌اند. به نظر او، تنها راه بازگشت به گذشته با شکوه اسلام، احیای جهاد است. هیچ شکی وجود ندارد که تنها راه از بین بردن بت‌های این جهان، استفاده از شمشیر می‌باشد. وی با استفاده از روایتی از «ابوحنیفه» می‌گوید: «سرزمین اسلامی با داشتن یکی از شرایط آتی، سرزمین کفار محسوب می‌شود: 1. مبنا شدن قوانین غیراسلامی؛ 2. فقدان امنیت؛ 3. به خطر افتادن موجودیت سرزمین اسلامی.
عبدالسلام نتیجه می‌گیرد که مصر نیز به سبب سلطه قوانین غیراسلامی، سرزمین کفار محسوب می‌شود. به اعتقاد وی، حاکمان کنونی کشورهای اسلامی از دین برگشته‌اند و در راستای امپریالیسم، به کمونیست یا صهیونیست تبدیل شده‌اند. فرج به تبعیت از رهبران فقهی اعلام می‌کند که مجازات کسانی که مرتد شده‌اند، از جزای کسانی که از اول کافر گردیده‌اند، سنگین‌تر است و لذا باید با مرتدان جنگید و آن‌ها را از بین برد، حتی اگر به حمل اسلحه نیز قادر نباشند. او به نقل از ابن تیمیه، حاکمان امروزی جوامع اسلامی را در عبور از قوانین الهی و اجرای قوانین بشری با مغول‌ها یکی دانسته است. عبدالسلام معتقد بود که هر چند جهاد امروز مسلمانان باید آزادسازی «اورشلیم» باشد، توجه به چند نکته ضروری است: 1. نبرد با دشمن نزدیک‌تر قبل از دشمن دورتر واجب‌تر است؛ 2. جنگ فقط باید تحت پرچم اسلام صورت گیرد؛ 3. پایه حضور امپریالیسم در کشورهای اسلامی؛ حاکمان به ظاهر اسلامی‌اند که نقطه شروع، باید سرنگونی این‌ها باشد.
به نظر فرج، زمانی که امام، مسلمانان را به جهاد دعوت می‌کند، همه باید لبیک بگویند و لزومی ندارد که از والدین خود اجازه بگیرند، چون در این صورت جهاد مثل نماز و روزه واجب می‌شود. به نظر عبدالسلام، اسلام به زور شمشیر گسترش یافته و جهاد دفاعی مردود است و جهاد تا قیامت ادامه خواهد داشت. (9) او و دیگر اسلام‌گرایان رادیکال که چنین تفسیر افراطی دارند، حدیث معروفی که جهاد با نفس را از جهاد با دشمن بزرگ‌تر معرفی کرده است، رد می‌کنند و معتقدند که این حدیث جعلی می‌باشد. (10)
اشغال افغانستان در سال 1979 م. در رادیکال‌تر شدن جهاد، نقطه عطف مهمی است که طی آن، بخشی از علمای اسلام سنی علیه شوروی اعلام جهاد کردند. این حادثه، دولت‌هایی چون عربستان و گروه‌های منفرد را به سمت مشروعیت بخشی به جنگ و جهاد رهنمون کرد. در این میان، «عبدالله عزام» از جمله افرادی بود که دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان را رها کرد و برای آموزش به مجاهدان به پاکستان رفت و در سال 1985 م. به کمک هلال احمر کویت و عربستان، سازمان «مکتب الخدمت للمجاهدین العرب» را با همکاری اسامه بن لادن و با هدف کمک‌های انسان دوستانه به مجاهدان افغانی تأسیس کرد. عزام، رهبر و موعظه گر کاریزماتیک و اصلی‌ترین ایدئولوگ «عرب افغان‌ها» و استاد بن لادن در دانشگاه بود که بعد از اتمام تحصیلاتش به اردن و سپس به سوریه رفت و از دانشگاه دمشق دکترای حقوق اسلامی گرفت. در اواخر دهه 1960م. به مصر رفت و در دانشگاه «الازهر» تحصیلات تکمیلی خود را به پایان رساند و در سال 1973 م. به عربستان بازگشت و در دانشگاه «جده» به تدریس پرداخت. او از اولین کسانی است که به یاری مجاهدان افغانی شتافت و به این منظور در پیشاور مستقر می‌شد. عزام به این نتیجه رسید که تنها راه موفقیت در استقرار جامعه اسلامی، جهاد است. او با نوشتن چند کتاب از رهبران مهم جهادی شد. اما در سال 1989 م. در پیشاور ترور شد. عزام، دلایل زیادی در کتاب‌هایش برای جهاد ذکر کرده است که از جمله به موارد ذیل می‌توان اشاره کرد: 1. جلوگیری از تسلط کافران بر مسلمانان؛ 2. کمبود مسلمانانی که جان خود را در راه اسلام فدا می‌کنند؛ 3. تداوم راه سلف صالح؛ 4. استقرار جامعه اسلامی؛ 5. شهادت و رسیدن به بهشت؛ 6. حفاظت از سرزمین اسلام و جلوگیری از فاسد شدن آن؛ 7. جهاد اوج همه چیز در اسلام است؛ 8. جهاد اوج عبادت است. او بعد از ایمان، اولین وظیفه را جهاد می‌داند که فراموش شده و موجب فلاکت مسلمانان گشته است.
عزام، هر دو قسم جهاد تهاجمی به سرزمین کافران و نیز جهاد تدافعی را پذیرفته است. از جمله موارد جنگ دفاعی واجب، زمانی است که کافران گروهی از مسلمانان را دستگیر و زندانی کنند. برای جهاد علیه کافرانی که سرزمین اسلامی را اشغال کرده باشند، اجازه گرفتن از والدین یا هر کس دیگر ضرورتی ندارد. فراموشی جهاد شبیه ترک نماز و روزه و شاید هم بدتر از آن‌هاست. اندیشه‌های عزام در نظریه پردازی برای سازمان‌های جهادی جدید، نقش بسزایی داشته است. نوشته‌های عبدالله عزام به مانیفستی برای جنگ جویان مسلمانی تبدیل شد که می‌خواستند جهاد جهانی علیه غرب به راه اندازند و دولت‌های دست نشانده خاورمیانه را براندازند. او بیشترین تأثیر را در شکل گیری دیدگاه‌های بن لادن داشته است و سال‌ها راهنمای فکری بن لادن بوده است و تحت تأثیر از افکار عبدالله عزام بود که سازمانی بین‌المللی به منظور یارگیری از میان داوطلبانی از سراسر دنیای اسلام برای جهاد در افغانستان به وجود آمد و «شبکه بین‌المللی سلول‌های ترور» شکل گرفت که همه جنبش‌های رادیکال از آن حمایت می‌کردند. (11)
بن لادن (1957-2011م.) مؤسس القاعده، در سال‌های 1996 و 1998م. دو فتوا درباره لزوم جهاد با اسرائیل و حامیان نیروهای نظامی غرب در کشورهای اسلامی صادر کرده است که به زودی در مورد آن‌ها بحث خواهیم کرد. به نظر، بن لادن دشمنان طرز فکر جهادی را شامل شهروندان غیر نظامی و نظامی از کشور آمریکا و کشورهای متحد آن می‌داند. (12) او در دورانی که ملاعمر در افغانستان حکومت می‌کرد، بر این اعتقاد افراطی از اسلام بود که افغانستان تنها کشور اسلامی در جهان اسلام است. (13) وی هر چند مشابهت‌هایی با اسلام وهابی دارد، با سه تفاوت اساسی از آن جدا می‌شود: 1. وهابی اعلام جهاد را به رهبر سیاسی مربوط می‌داند، درحالی که او خود بدون این که رهبر سیاسی دولتی باشد، مفتی جهاد بود؛ 2. وهابی با خاندان سعودی در پیوند عمیق قرار دارد؛ (14) در حالی که بن لادن بارها خواستار سرنگونی این خاندان شده است؛ 3. در حالی که دغدغه وهابیت، عبادت خدا، نفی بت‌ها و تضمین تبعیت از قانون شریعت می‌باشد، هدف اصلی بن لادن مقاومت در مقابل سلطه غرب و مبارزه با رژیم‌هایی است که بر اساس قانون اسلام حکومت نمی‌کنند. (15)
در مورد دولت عربستان، با توجه به اشکالات عدیده‌ای که با نگاه ایدئولوژیک از رفتارها و اقدامات آن دولت گرفته است، به صراحت با آن مخالفت نموده و در برابر آن قرار گرفته است. (16) بن لادن در زمانی که شوروی افغانستان را اشغال کرده بود، سرمایه شخصی خود را برای جذب سرباز از کشورهای اسلامی برای جنگ علیه شوروی خرج کرد و در این دوره، مدتی کوتاه از دخالت آمریکا در شوروی استقبال نمود؛ هر چند رابطه مثبت او با آمریکا به زودی بعد از خروج سربازان شوروی به تلخی گرایید. (17)
بن لادن قبل از حادثه 11 سپتامبر، ویژگی‌های جنگ خود را «جنگ صلیبی آمریکا علیه ملت‌های اسلامی» نام گذاری کرد و از جنگ بین جهان اسلام و آمریکا با متحدانش سخن گفت. به لحاظ داخلی، به مسلمانان توصیه می‌کند که به دنبال رهبری باشند که آن‌ها را متحد کند و خلافت اسلامی برپا نماید. در دو اعلامیه جهاد علیه آمریکا، هسته مرکزی فلسفه فکری بن لادن را می‌توان دریافت. در اعلامیه 26 آگوست 1996م.، (18) بن لادن رژیم عربستان سعودی را به دو دلیل نامشروع دانست: 1. کنار گذاشتن شریعت اسلامی؛ 2. اشغال کشور به وسیله صلیبیان آمریکایی. به نظر بن لادن آمریکا دو شهر مقدس مکه و مدینه را اشغال کرده است و مسلمانان باید کفاران را از شبه جزیره عربستان با جنگ اخراج کنند. بن لادن نیز مانند ابن تیمیه، اولین وظیفه مسلمانان را بعد از ایمان، جهاد تهاجمی می‌داند که برای تثبیت حاکمیت خداوند بر روی زمین در این زمان با اخراج آمریکا از سرزمین مقدس صورت می‌گیرد. هیچ شرطی برای انجام دادن جهاد وجود ندارد. دومین فتوا در 23 فوریه 1998 م. علیه یهودیان و نصرانیان صادر شد. در این اعلامیه، هم صدا با مبارزان مصری، پاکستانی و بنگلادشی، به جنگ علیه آمریکایی‌ها و متحدانش که علیه خدا، پیامبرش و مسلمانان اعلان جنگ کرده‌اند، تأکید می‌کند. بن لادن سه جرم آمریکا را چنین برشمرده است:
1. اشغال سرزمین مقدس عربستان و به یغما بردن ثروتش و کنترل تحقیر آمیز حاکمان و مردمش؛ 2. تحریم علیه عراق و در نتیجه، کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی؛ 3. حمایت از دولت یهودی و قتل عام مسلمانان آنجا. بنابراین جهاد عینی دفاعی بر تک تک مسلمانان علیه نصرانی‌ها و یهودیان، خصوصاً آمریکا واجب است. به نظر بن لادن، در شرایط فعلی که فرصت جهاد پیش آمده است، فراموشی گذشته باید فراموش گردد و با دشمنان اسلام، خصوصاً دشمنان خارجی، یعنی اتحاد نصرانی – یهودی باید جنگید. بن لادن با تکیه بر پیروزی بر شوروی در افغانستان، معتقد است که به شهادت مبارزان سومالی، آمریکا از روسیه نیز ضعیف‌تر می‌باشد. (19)
ایمن الظواهری، رهبر جهاد اسلامی مصر و نفر دوم سازمان القاعده و از امضا کنندگان اعلامیه 1998م.، هدف از جنگ کنونی مبارزان اسلامی را سرنگونی دولتهای نامشروع و استقرار حاکمیت خدا می‌داند. جنگ علیه اتحاد یهودی آمریکایی، سرنوشت محتوم می‌باشد و با استناد به دو روایت، مرگ را بهتر از عقب نشینی می‌داند. ظواهری به نقل از سید قطب می‌گوید: «برادر! به سمت جلو حرکت کن. سرت را به راست یا چپ نچرخان و تنها به بهشت نگاه کن.» (20)
بعد از حملات 11 سپتامبر، القاعده دلایل شرعی آن را تبیین کرد: خدا کمک کرد که جوانان با ایمان در این عملیات خون صلیبیان را ریختند، همان طور که آن‌ها برای دهه‌ها خون این‌ها را به شیشه کرده بودند. این جوانان نه برای ثروت، شهرت یا هر علاقه زودگذر دیگر، بلکه در دفاع از مذهب و مسلمانان به این کار دست زدند، زیرا صلیبیان آنان بیش از پنجاه سال در فلسطین قتل عام کردند، در عراق کشتار بی سابقه راه انداختند، صرب‌ها در بوسنی نسل کشی کردند. بندگان گاو، مردم بی گناه را در کشمیر کشتند. و مردم چچن، افغانستان، جمهوری‌های آسیایی مرکزی به وسیله صلیبی‌های مستبد شوروی نابود و آواره شدند. آمریکا هم در افغانستان جنایت کرد، همان طور که در تیمور شرقی به کشتار مسلمانان دست زدند. آمریکا با پوشش سازمان ملل، مسلمانان سومالی را کشت. جبهه صلیبی – یهودی در حال نابود کردن مسلمانان به جرم خداپرستی است.
القاعده در توجیه کشته شدن بی گناهان و مسلمانانی که بین کشته شدگان 11 سپتامبر بودند، معتقد است که کشتن غیرنظامیان کاملاً ممنوع نیست و در شرایط و به دلایلی کشتن آنان مجاز است: 1. برای مقابله به مثل، طبق آیه «اگر کسی به شما حمله کرد، شما نیز با روش مشابه به او حمله کنید» (21) می‌توان تاکتیک دشمن را علیه خودشان به کار گرفت. آن‌ها در فلسطین شهروندان عادی را می‌کشند، پس ما هم می‌توانیم؛ 2. هنگام حمله به قلعه نظامی دشمن، تمایز بین جنگ جو و مردم عادی ممکن نیست؛ 3. مشارکت شهروندان عادی در عمل، حرف یا ذهن (تمایلات قلبی شخص عادی به دشمن)، مشروعیت جنگ علیه آنان را توجیه می‌کند؛ 4. مرکز تجارت جهانی، دژ دشمن بود که مستقیم علیه دشمنان اعلان جنگ کرده بود؛ 5. طبق روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، استفاده از منجنیق برای حمله به دشمن عجین شده با جمعیت عادی، مشروع است. پس حمله به دشمن با سلاح‌های کشتار جمعی و حمله با هواپیما به برج‌ها از قبیل همان حمله با منجنیق می‌باشد؛ 6. سپر شدن زنان، بچه‌ها و سایر گروه‌ها به وسیله دشمن، مجوز کشتن آنان است؛ 7. پیمان شکنی دشمن، کشتن آنان در هر شرایطی را تجویز می‌کند 8. مسلمانانی که در آن جا کشته شدند، یا اضطرار بوده است که جزیه دریافت می‌کنند یا از باب تنبیه بوده است که در خدمت دشمن نباشند.
القاعده معتقد است که استفاده از خشونت، حاکمان بت پرست جوامع را از بین می‌برد و مانند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که عصر جدیدی از روشنایی عدالت را بعد از فتح مکه برای بشریت به ارمغان آورد، القاعده نیز مردم را از تاریکی و جاهلیت نجات می‌دهد و به سوی نور هدایت خواهد کرد. (22) مؤسسان القاعده و وابستگانشان کسانی را که با آن‌ها هم اعتقاد نیستند و با تأسیس دولت اسلامی مد نظر آن‌ها مخالفت می‌کنند و هم چنین کسانی را که از دولت‌های موجود و فعالیت‌های مشترکشان با دیگران در جهان اسلام حمایت می‌کنند، مرتد می‌دانند. (23)
در جریان اشغال عراق توسط آمریکا و نیروهای متحد و حمایت کشورهای اسلامی سنی از این اشغال و دولت جدیدی که شیعیان در آن دست بالا را به طور طبیعی کسب کردند، بین رهبر شاخه عراقی القاعده، یعنی الزرقاوی و ایمن الظواهری، رهبر اصلی القاعده، اختلاف پیش آمد، زیرا ظواهری معتقد بود که نباید علیه شیعیان اقدام شورشی کرد و آن‌ها را قتل عام نمود و با آنان وارد جنگ جهادی شد، زیرا جهاد قاعدتاً علیه کفار تشریع شده است، نه علیه فرقه مذهبی اسلامی. در مقابل، زرقاوی چنین تفکیکی را نپذیرفت و شیعیان عراق را نیز مانند نیروهای متحد و آمریکا دشمن کافر تلقی کرد که باید با آنان وارد مبارزه و جنگ و جهاد شد. (24) همین تفاوت، بعد از کشته شدن زرقاوی باعث شد که القاعده عراق از سازمان مرکزی القاعده به رهبری ظواهری جدا شود و در ادامه به داعش با رهبری ابوبکر بغدادی بپیوندد که خود را مستقیم به بن لادن وصل می‌کند.
در واقع تفکر جاهلانه و افراطی این گروه، غلیظ‌تر از افکار خام القاعده است. یکی از والیان گروه تروریستی داعش که در دام نیروهای امنیتی عراق افتاده اظهار داشته است: «از نگاه ما فقط وهابی‌ها در امانند» او هم چنین تصریح کرده است: «شیعیان و سنی‌ها کافرند، مگر این که توبه کنند و با ابوعمر البغدادی بیعت نمایند.» (25)

ج. عقاید داعش درباره فناوری‌های جدید و علاقه‌شان به آن

برای فهم عقاید این گروه جزم‌گرا در مورد فناوری‌های جدید، ابتدا لازم است که مروری بر عقاید کلامی سلفیه وهابی به عنوان مبنای فهم این گروه را درون آن جویا شویم. سلفیان به مجردات معتقد نیستند، و همه عالم، اعم از خدا را محسوس می‌دانند. خدا جسم نیست اما محسوس است و می‌توان او را در قیامت با چشم سر دید. غیب را چون در قرآن آمده است قبول دارند، اما معنای غیب، موجوداتی فراتر از ماده، مانند عقول و از این قبیل نیست. فرشتگان هم جسمند و هم از نور آفریده شده‌اند. روح، مادی است و فراتر از بدن نمی‌باشد. به لحاظ معرفتی، سلفیان فقط راه «نقل» را قبول دارند و از عقل و شهود گریزانند، چون فقط نشان دهنده باطلند. فقط باید به وحی، اعم از کتاب و سنت و اجماع سلف مراجعه کرد. تجربه را به عنوان راه شناخت می‌پذیرند، اما تا زمانی که با نقل در تعارض نباشد. سلفیان به تبعیت از ابن تیمیه، معتقدند که بین عقل و نقل تعارض نیست، زیرا عقل راهی به عالم علوی ندارد و عهده دار تعالیم قدسی، فقط نقل است و اگر تعارضی بین عقل و نقل دیده می‌شود، چنین عقلی عقل یونانی می‌باشد که جز بدعت گزاری کار دیگری انجام نمی‌دهد. به لحاظ روش شناسی، به برتری فهم سلف تأکید دارند، زیرا فقط فهم سلف خلوص دار و فهم‌های دیگر (متکلمان، فیلسوفان و عرفا و ...) هیچ ربطی به اسلام ندارند و گمراه کننده‌اند. به نظر آنان، همه الفاظ قرآن حقیقت است و در آن مجازی وجود ندارد. (26)
گروه داعش با چنین عقبه فکری کلامی، امروزه با جنبه‌های عقلانی تجدد ضدیت شدید دارند، خصوصا ً در حوزه دست آوردهای سیاسی از قبیل دموکراسی و حقوق انسان و پیشرفت جامعه و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و چنین دیدگاه‌هایی توان‌مندهای تنگ و تاریک را به جای انتساب واپس‌گرایی خود به اسلام نسبت می‌دهند. (27) در حقیقت، تأملات تاریخی انسان توان‌مند یک سره مهر بطلان می‌خورد و آن جا که محصولات مادی چنین تمدنی که به تجربه و حس درآمده است و امروزه از آن مجموعه به «فناوری» تعبیر می‌کنند، تنها این امور محسوس را با شریعت می‌سنجند و بدون این که توان درک عقبه فکری آن را داشته باشند، فقط به سمت آنچه مصداقی از مفهوم دینی باشد، گرایش پیدا می‌کنند. داعشیان در شرایط تاریخی مدرن که پیشرفت تکنولوژی بشر در اوج قرار گرفته است، تلاش می‌کنند که از طریق ترکیب جهالت «متوهمانه تقدیس یافته» خود، با ابزارها و فناوری‌های جدید در حوزه‌های سخت افزاری نظامی و نرم افزاری رسانه‌ای الکترونیکی، جامعه‌ای بَدَوی به اسم دین و مذهب تأسیس کنند و خود را خلیفه جهان اسلام بنامند.
به نظر این گروه، در صورتی که علم جدید فرآورده‌هایی خلاف ظاهر قرآن و سنت داشته باشد، علم نیست، بلکه جهل است. بر این اساس، معتقدند که می‌توان از فناوری جدید استفاده کرد اما تا زمانی که نتیجه آن با قرآن و سنت مخالف نباشد. (28) به صورت موردی، در خصوص رهبر معدوم این گروه، بن لادن گفته شده است که درباره فناوری احساسات دوگانه داشته است. از یک طرف به ماشین‌های سنگین و نیز مهندسی ژنتیک گیاهان علاقه نشان می‌داده و از طرف دیگر، از دستگاه آب سردکن متنفر بوده است. (29) پیروان بن لادن از جوانان سرخورده مسلمان اروپایی و آمریکایی گرفته تا کسانی که از کشورهای اسلامی به اطاعت او درآمده بودند، کم و بیش چنین رفتار دوگانه‌ای را بروز داده‌اند. در دوران حمله انتحاری به برج‌های دوقلو به عنوان قلب اقتصاد سرمایه داری تحت سلطه یهودیان و صهیونیست‌ها، حامیان بن لادن معجونی از شیفتگی به فناوری و نفرت از غرب را به نمایش گذاشتند. در واقع، «جلوه همیشه به یاد ماندنی ترکیب معجزه آسای عصبیت و تکنیک، 11 سپتامبر است. آفرینندگان آن مهندسانی مؤمن بودند. مهندسی نیهیلیستی، مهندسی ویرانگر است. مهندسی است که هنرش فقط در ویران کردن و فراخواندن به انهدام از سر کینه‌ای مفرط درآمیخته با ناامیدی مفرط است.» (30) آنان کفش «آدیداس» می‌پوشند و لباس‌های مارک دار غربی به تن می‌کنند و در «مک دونالدها» همبرگر سفارش می‌دهند و «کوکاکولا» می‌نوشند، اما لبریز از نفرت از تجدد در کلیت خود بوده و هستند. پارادوکس نفرت و شیدایی به تجدد در وجود آنان موج می‌زند. این دوگانگی درباره «طالبان» نیز به درستی صادق بوده است. طالبان افغان با فناوری در زمینه سینما و تلویزیون سخت مخالفت می‌کردند. آنان با بسیاری از جلوه‌های دیگر تمدن جدید دشمنی می‌ورزیدند، اما سخت مشتاق آن بودند که از آخرین تکنولوژی در زمینه سلاح و شیوه‌های اعمال قهر بهره برند. این جاست که مشاهده می‌شود اسلام سیاسی غیر عقلانی قدرت طلب القاعده‌ای و تکنیک و فناوری در سطح اعمال قهر به راحتی به وحدت می‌رسند. (31)
به طور کلی، وقتی عقلانیت تکنیکی با ایمان اسلامی صیقل ناخورده با تأملات عقلانی و آغشته بر تعبد جاهلانه درمی‌آمیزد، فناوری‌های سخت و نرم، نه نجات بخش و رفاه آور، بلکه فاجعه آفرین می‌شوند. دنیای مجازی، انواع ترورهای شخصی و شخصیتی انسان‌ها در اقصی نقاط جهان را تسهیل می‌کند و سلاح‌های گرم، به سمت مؤمنان نشانه گیری می‌شوند. چنین دین و ایمانی که پرده‌ای بر کشف و بسط حقیقت و میل به آن می‌گردد، کارآمدترین ابزار سودآور برای زندگی بشر را به شرورترین آن تبدیل می‌کند.
از این نکته هم نمی‌توان صرف نظر کرد که خود شکل گیری دنیای مجازی به عنوان محصول بالاترین مرحله پیشرفت تکنیکی بشر در دور شدن انسان‌ها از فهم عقلانی دین، بسی مؤثر افتاده و جای معلمان واقعی دین را اظهارات سخیف منتشر شده در سایت‌های مجازی گرفته است که جوان مسلمان امروز، بدون به دست آوردن وزن و اعتبار این آموزه‌های سطحی و خلق الساعة معطوف به سودآوری سرمایه دارانه، مسحورش می‌شود و دنیای کاذب دینی برای خود می‌سازد. بی دلیل نیست که امروزه فرقه‌ها و مذهب‌های بشر ساخته از هر زمان دیگر رشد بیشتری یافته‌اند که علل شکل گیری آن‌ها نیز تقریباً بر کسی روشن نیست.
تکنیک در عصر جدید، سرمایه و گرایش به اقتباس تکنیک مدرن، پیش از هر چیز، میل به تولید سرمایه داران است. که این خود زمینه‌ای برای آلوده کردن ایمان به متاع اندک دنیایی می‌باشد. از این رو، عظمت خواهی ایمانی شاید در حاشیه به نیهیلیسم برسد، تکنیک، وسیله و شیوه کشتن، آلت شکنجه، شیوه بازجویی، و فن اداره زندان سیستم تعقیب و مراقبت و تجسس و سانسور و خفه کردن و آوازه گری و دروغ پراکنی نیز هست. هم چنین نظام، ارتش، تفنگ، نیروگاه اتمی، و بمب اتمی، تکنیک می‌باشد. (32)
از این گزارش‌ها از عراق حاکی از آن است که تجمع یافته گان در گرد داعش از دورترین نقاط جهان، نه تنها مسلمانان خوارج مسلک جاهل، بلکه جاه طلبان، لمپن‌های بی کار، جانیان بین‌المللی، پیروان شهوت و غضب، قدرت و ثروت طلبان نیز می‌باشند، هر چند که خود را با صورتی از ایمان کاذب در پرده جهل به این امور بنمایانند.

د. چیستی «زیست جهان» و مختصات زیست جهان سلفی – داعشی (33)

برای نشان دادن مختصات زیست جهان سلفی – داعش، ابتدا لازم است که به طور کلی به سه آموزه درباره مفهوم زیست جهان توجه کنیم. این که زیست جهان چیست، چگونه شکل می‌گیرد و چگونه می‌توان زیست جهان معتبر را از غیر معتبر تفکیک کرد.
زیست جهان، افق معنایی مشترکی است که برای گروه‌های اجتماعی از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین واحد آن در سطوح مختلف، دنیای مشترکی به وجود می‌آورد. این افق معنایی راهنما، معنا بخش و امکان پذیر کننده تمام کنش‌های اجتماعی افراد در جامعه است. هیچ فردی در هیچ کنشی نمی‌تواند پای خود را از زیست جهان بیرون بگذارد. هیچ کنشی بدون هنجار خاص (بایدها و نبایدهای موردی که کنش خاصی را در قالب فعل یا ترک گفتاری، کرداری و پنداری از عدم به وجود می‌رساند) تحقق نمی‌یابد و هیچ هنجاری تا به مرحله وجودی زیست جهان (تبدیل شدن به افق معنایی مشترک) نرسد، نمی‌تواند مبنای عمل قرار گیرد. زیست جهان، به مثابه مجموعه‌ای از هنجارهای درونی شده، در مرتبه‌ای شهودی برای جمع کوچک و بزرگ، نقش ایفا می‌کند و برای مجموعه خود امری آشنا، شفاف و مبنای اعتبار هر کنش اجتماعی می‌باشد. زیست جهان در جامعه به وجود آورنده‌اش هم بستگی‌های اجتماعی در سطح کوچک و بزرگ است و به تکوین هویت‌های اجتماعی افراد منجر می‌شود. در یک رابطه متقابل، هر گونه کنشی در تمام حوزه‌های زندگی کوچک و بزرگ اجتماعی از درون جهان زیست، جریان پیدا می‌کند و در عین حال، خود این جهان زیست در فرآیند زندگی اجتماعی به تدریج شکل می‌گیرد، ماندگار می‌گردد و دائماً به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود.
منبع زیست جهان، یعنی همان افق معنایی تسهیل کننده هرکنش جمعی، متعدد است: هر عمل اجتماعی، بازتابی در زیست جهان دارد. بنابراین بخشی از عناصر زیست جهان از نحوه زندگی در دنیای عینی محسوس به دست می‌آید. هم چنین خصوصیات زیست شناختی هر فرد و محیط‌های گوناگونی که تجربه کرده است، خصوصیاتی که به طور ژنتیکی به ارث برده است و توانایی‌های فیزیکی که از آن‌ها بهره مند می‌باشد، همگی بازتابی در زیست جهان پیدا می‌کنند. منظور این است که معطوف به هر یک از این حوزه‌ها، هنجارهایی تولید می‌گردند که تا مرحله «افق معنایی» برای شخص درون یک گروه ارتقا می‌یابند. مهم‌ترین منبع زیست جهان، نه از زندگی محسوس بیرونی، بلکه از جهان ارزش‌های ذهنی بیرونی، اما غیر محسوس به دست می‌آید. خود این جهان ارزشی غیر محسوس، از تعالیم دینی و نیز معارف عقلانی به دست آمده است. به طور کلی، هر یک از آموزه‌های تجربی، عقلی و دینی طی فرایندی، جنبه هنجاری پیدا می‌کنند و در نهایت به زیست جهان منتقل می‌شوند و به اجزای سازنده آن تبدیل می‌گردند. در جوامع دینی، بیشترین نقش در مختصات زیست جهان، از آن تعالیم دینی است و در چنین جوامعی، افراد به شدت از اموزه‌های دینی متأثرند و لذا در میان آن‌ها افق معنایی، شکل می‌گیرد که آن افق معنایی، نه تنها از نحوه زندگی دنیایی حسی، بلکه از تعالیم دینی به دست آمده است.
بحث دیگر درباره زیست جهان، تقسیم بندی آن از حیث «عقلانیت» می‌باشد که آن را به دو قسم «زیست جهان عقلانی معتبر» و «زیست جهان غیرعقلانی غیرمعتبر» تقسیم می‌کنند. زیست جهان عقلانی، در فرآیند مباحثه‌های دائمی افراد درباره مجموعه ارزش‌های پذیرفته شده‌ای شکل می‌گیرد که اکنون مردود واقع شده است و پذیرش دوباره آن بعد از استدلال‌های قانع کننده در فرآیند مباحثه‌های جمعی به دست می‌آید. چنین زیست جهانی، در واقع افق معنایی قابل دفاع با عقل جمعی تاریخی است که عناصر ثابت و متغیر آن به اندازه کافی از پشتیبانی عقلانی جمعی برخوردار است. در مقابل، زیست جهان غیرعقلانی، مجموعه هنجارهایی است که در فرآیند بحث‌های آزاد و منصفانه به اندازه کافی در مورد آن تعقل جمعی نشده و اکنون این هنجارها به مرتبه افق معنایی ارتقا یافته است، به شکلی متصلبانه و جازمانه مبنای اقدامات و رفتار اجتماعی افراد قرار می‌گیرد. (34)
با این مقدمه درباره زیست جهان، مختصات زیست جهان داعش را به مثابه گروه اجتماعی اسلام گرا بررسی می‌کنیم. در این بحث تلاش بر این است که منابع دینی زیست جهان داعش را پیدا کنیم و نشان دهیم که مهم‌ترین مختصات مهم زیست جهانی این گروه برگرفته از آموزه‌های دینی است. عناصر دیگری هم از دنیای محسوس فناوری برگرفته شده است. با توجه به بحث‌های پیشین درباره عقاید دینی و علایق تکنیکی داعش، پنج مفهوم معرفی می‌شود که با دلالت‌های خاص تا مرحله تبدیل شدن به عناصر وجودی زیست جهانی ارتقا یافته و شکل دهنده افق معنایی القاعده و داعش شده است و اعمال بیرونی آن‌ها که در جنگ علیه مخالفشان با چنین زیست جهانی پیوند می‌خورند. این پنج مفهوم عبارتند از: کافران، جهاد، فناوری نظامی، فناوری ارتباطات و استراتژی جنگ. در واقع این پنج مفهوم در خصوص گروه داعش صرفاً پنج مفهوم معرفتی نیست، بلکه مجموعه‌ای از هنجارها و ارزش‌ها هم از آن‌ها استخراج می‌شود و بالاتر این که این مفاهیم، عناصر مهم تشکیل دهنده زیست جهان این گروه شده و از جنبه معرفتی و ارزشی به جنبه وجودی ارتقا یافته است و تمامی کنش‌های خشن این گروه در پیوند با چنین زیست جهانی معنا می‌یابد و تفسیر می‌شود. در ذیل، هر یک از دلالت‌های خبری و هنجاری این مفاهیم را می‌شمریم و در پایان، زیست جهان برآمده از چنین هنجارهایی را ترسیم می‌کنیم.

1. کفاران

آمریکا و شهروندان یهودی و مسیحی و دیگر فرقه‌ها و مذاهب موجود در آن سرزمین از چند جهت کافرند و باید با آن‌ها جنگید:
[حمایت از اسرائیل که چندین دهه است مسلمانان فلسطین را قتل عام می‌کند؛ ]
[در جنگ با عراق، هزاران مسلمان عراقی را قتل عام کردند؛]
[در جنگ با افغانستان هزاران مسلمان افغانی را قتل عام کردند؛]
شوروی سابق و روسیه فعلی و شهروندان مسیحی و غیر مسیحی این کشور از چند جهت کافرند و باید با آنان جنگید:
* حمایت از یوگسلاوها که هزاران مسلمان بوسنی را به خاک و خون کشیدند؛
* این کشور به افغانستان تجاوز و هزاران مسلمان افغانی را قتل عام کرد؛
* روسیه در چچن هزاران مسلمان را تاکنون به قتل رسانده است.
اسرائیل و همه یهودیانی که در سرزمین غصبی فلسطین تحت حکومت اسرائیل زندگی می‌کنند کافرند؛ زیرا سرزمین مسلمانان را تصرف کرده و هزاران نفر را به قتل رسانده است. دولت لبنان که با اسرائیل معاهده صلح بسته است، کافر است و باید با این دولت جنگید. دولت شیعی «بشار اسد» در سوریه و همه شیعیانی که از این رژیم حمایت کرده‌اند کافرند؛ زیرا که این رژیم با سربازان شیعی خود هزاران مسلمان غیرشیعی سوریه را قتل عام کرده است.
دولت شیعه «نوری المالکی» در عراق و مردمان شیعه در این کشور که از دولت آن حمایت می‌کنند، به دلیل حمایت از آمریکا در جنگ با «صدام حسین» و داشتن روابط و نیز تعهدات صلح آمیز با آن کشور، همه کافرند و باید با شیعیان و دولت شیعی این کشور جنگید. دولت و ملت ایران، خصوصاً اکثریت مطلق شیعه در آن کشور به دلیل جنگ با رژیم «صدام حسین» و نیز به علت حمایت از دولت شیعی عراق و هم چنین به سبب حمایت از دولت بعثی شیعی سوریه در جنگ داخلی، کافرند و باید با این کشور جنگید.

2. فریضه جهاد

جهاد از واجبات مسلّم دینی است. اهمیت جهاد از هر واجب دیگری، حتی نماز و روزه بالاتر می‌باشد. جهاد در شکل تدافعی و حتی تهاجمی، به اجازه دولت و رئیس آن ربطی ندارد و واجبی است که مستقیم متوجه تک تک مسلمانان می‌شود. جهاد خصوصاً در شکل تدافعی، واجب عینی است و هیچ کسی حق ندارد آن را ترک کند. جهاد مانند نماز و روزه، واجبی مطلق است و به اجازه پدر و مادر مشروط نیست. بعد از اعلام جهاد از سوی خلیفه مسلمانان (که قبلاً این خلیفه «بن لادن» و بعداً «ایمن الظواهری» و بعد از اختلاف «بغدادی» با او «ابوبکر بغدادی» است)، هیچ کس حق تمرد و سرپیچی از فرمان خلیفه را نخواهد داشت. سرپیچی کنندگان از فرمان جهاد، هر چند مسلمانان سنی باشند، کافرند و باید با همه مخالفان جهاد یا سکوت کنندگان در برابر آن جنگید.

3. فناوری‌های سخت افزاری (تکنولوژی نظامی)

بخشی از فناوری که متضاد با آموزه‌های اسلامی بر اساس دید حسن گرایانه دین، مردود است. از این جهت در مورد فناوری حس دوگانه‌ای دارند. فناوری‌های سخت افزاری، عموماً و فناوری‌های نظامی، خصوصاً به مثابه امری حسی، آن جا که با نگاه ظاهرگرایان هماهنگ با تعالیم دینی درک می‌شوند، مورد توجه القاعده و داعش قرار گرفته و کل به بهره گیری از آن‌ها تمایل شدید دارند. دانش فناورانه نیز برای القاعده و داعش جاذبه دارد و اساساً بسیاری از رهبران القاعده و اسلام گرایان تندرو کسانی هستند که قبل از اطلاع از علوم دینی در رشته‌های مهندسی تحصیل کرده‌اند. علی رغم جذب القاعده و داعش به ابعاد ظاهری تمدن جدید، از ابعاد انسانی اجتماعی آن، خصوصاً از ابعاد سیاسی از قبیل دموکراسی، حقوق ذاتی بشر، حق تعیین سرنوشت بشدت متنفرند.

4. فناوری‌های نرم افزاری (تکنولوژی ارتباطات)

بهره گیری از فناوری ارتباطات، خصوصاً دنیای مجازی اینترنت با نگاهی ابزاری و به عنوان وسیله‌ای برای مبارزه جنگی با دشمن، مطلوب است. القاعده و شاخه‌های مختلف آن، از جمله داعش، از اینترنت برای ارتباط دائمی با یاران و وفاداران خود در نقاط جهان جهت ضربه زدن به دشمن، همیشه بهره برده‌اند. ایجاد وحشت در میان دشمنان با بیشترین استفاده از تصویرها و فیلم و انتشار آن با اینترنت در سطح جهان مطلوب بوده است و از این طریق توانسته‌اند خشونت را به اوج برسانند و دنیای درونی‌شان را برای جهانیان افشا کنند.
بسیاری از آموزه‌های القاعده، از جمله عقاید گروه داعش برای اعضا و کسانی که می‌خواهند بدان ملحق شوند، نه در مدرسه‌های علمیه و با دقت علمی لازم، بلکه به صورت سطحی و سرپایی از طریق فضای مجازی اینترنت، تولید، توزیع و آموزش داده می‌شود.

5. استراتژی جنگ و جهاد

جنگ را باید از نزدیک‌ترین دشمن شروع کرد و الان شیعیان در عراق و سوریه نزدیک‌ترین دشمنان‌اند؛ جنگ را باید از ضعیف‌ترین نقطه شروع کرد و اکنون شیعیان در این دو کشور به علت ضعف دولت مرکزی، ناتوان‌ترین دشمنان‌اند؛ جنگ را باید از ضعیف‌ترین گروه و افراد شروع کرد و در حال حاضر، شهروندان عادی شیعه در این دو کشور با توجه به عدم دست رسی به هر گونه سلاح و نیز با توجه به نداشتن دولت حامی قدرتمند، ضعیف‌ترین افراد و گروه به حساب می‌آیند؛ جنگ را در حد امکان باید با بدترین دشمنان شروع کرد و بدترین دشمنان اسلام به حساب می‌آیند؛ برای برنده شدن در جنگ، باید هر عملیات جنگی را با بدترین و خشن‌ترین شیوه انجام داد تا در دل دشمن ترس شدید به وجود آید و بدون هرگونه مقاومتی تسلیم شوند. بنابراین باید در کشتن شیعیان بی پناه به بدترین و خشن‌ترین شیوه ممکن عمل کرد.
برای برنده شدن در جنگ، هیچ اصل اخلاقی توجه نمی‌شود و اساساً «اخلاق» که امری ماقبل دینی است، برای این گروه جایگاهی ندارد. از این رو برای پیروزی در جنگ باید هر عملی را از قبیل کشتن کودکان، پیرمردان و پیرزنان گرفته تا هر شهروند عادی غافل دیگر انجام داد.
دقت در اقتضاهای هنجاری به مرحله‌ی زیست جهان رسیده‌ی هر یک از مفاهیم پنج گانه فوق نشان می‌دهد که چنین عناصر زیست جهانی، تماماً از لحاظ عقلی مردود است و به هیچ وجه با این کلیت، چنین عناصری با استدلال‌های عقلانی پذیرفته شده همگانی قابل دفاع نیست و در صحت هر کدام، ده‌ها اما و اگر می‌توان طرح کرد. با مقایسه ارزش‌های اسلامی پذیرفته شده نزد اکثر مسلمانان و نیز ارزش‌های جهان شمول رایج در مناسبات اجتماعی دنیای کنونی، تردیدی در غیر عقلانی بودن مختصات زیست جهانی داعش باقی نمی‌ماند و غیر معتبربودن چنین زیست جهانی بدیهی به نظر می‌رسد، اما متأسفانه می‌بینیم که خوارج دوران ما با نام «القاعده» و «داعش» به حیات خود ادامه می‌دهند و مانند خوارج صدر اسلام، اعمال خشن اجتماعی خود را توجیه می‌کنند. چنین افق معنایی شکل گرفته برای داعش، این گروه را برای بدترین اعمال خشن علیه مخالفشان مهیا کرده است که به بخشی از اقدامات خشونت آمیز خارج از هرگونه اصول انسانی، اخلاقی وجدانی و دینی این گروه زودی اشاره خواهیم کرد.

هـ. زیست جهان عقلانی ناشده داعش و خشونت‌های ضدانسانی

از آنچه تاکنون درباره جریان القاعده بیان شد و ترسیمی که از زیست جهان داعش ارائه گردید، انتظار انواع خشونت از آنها امری طبیعی است، اما قبل از بحث درباره انواع خشونت‌های اسلام گرایان افراطی، تذکر این نکته درباره کلیت اسلام‌گرایی در قرن بیستم لازم است که تنها یک شاخه از آنها به افراط‌گرایی دچار شده است و نباید این خطا را به پای کل جریان اسلام‌گرایی نوشت. باید اذعان کرد که این افراط به تدریج دامن بخش کوچکی از اسلام‌گرایی را آلوده نمود که گزارشی کوتاه از آن حرکت تدریجی به سمت افراط ارایه می‌شود:
در قرن بیستم، اندیشه‌های اسلام گرایانه بازگشت به خویشتن و مقاومت در برابر سلطه‌های یک سویه استعماری غلبه یافت. برای رهایی از زیاده خواهی‌های جهان غرب و بین‌الملل‌گرایی کمونیستی، اسلام به عنوان راه حل از سوی اندیشه اسلامی مطرح شد و اندیشه امت اسلامی پاگرفت. این مرحله با هم فکری عقیدتی و هم سویی سیاسی، بدون هر گونه گرایش به سمت اقدامات و رفتارهای پیش دستانه خشن رقم خورد. در مرحله دوم، بنیادگرایی جای اسلام‌گرایی اولیه را پر کرد و از شدت هم فکری عقیدتی و هم سویی سیاسی در بعضی از شاخه‌های آن کاسته شد و سرانجام در مرحله سوم، در بستر فناوری‌های جدید در حوزه رسانه‌ای و شکل گیری دنیای مجازی اینترنتی، نئوبنیادگرایی متفاوتی به تدریج در بخشی از جهان اسلام ظهور کرد. اسلام‌گرایی اولیه (35) در نیمه دوم قرن بیستم، اندک اندک از ایده‌های آرمانی فاصله گرفت و اهداف ملی یا عقیده دینی خاص و یا علاقه‌های قومی و طایفه‌ای اختلاف برانگیز را دنبال کرد. از این جهت، اولاً: اسلام گرایان به جای جهان اسلام، بر سرزمین خاص متمرکز شدند؛ مثلاً اسلام گرایان در شبه قاره، دنبال ایجاد پاکستان و اخوان المسلمین نیز در هر کشوری برنامه خاصی را پی گرفتند که بعضاً با علاقه‌های دینی تعمیم پذیر فاصله می‌گرفت و ایده جهان اسلام و امت اسلامی فقط در حد شعار باقی می‌ماند. ثانیاً: خشونت‌گرایی به ویژگی بخشی از اسلام گرایان بدل شد. اسلام گرایان اولیه، خود قربانی خشونت بودند و آنان از خشونت فقط به صورت محدود و طبیعی در میدان نبرد بهره می‌جستند و در به کارگیری خشونت، افراطی وجود نداشت. انقلاب اسلامی ایران در فرآیند انقلاب، شعار «ارتش برادر ماست» را سر می‌داد و از «گل در برابر گلوله» دفاع می‌کرد. البته اسلام گرایان اولیه و ثانویه در این که اسلام راه حل است، مشترک بودند و امام نسل اولیه به هیچ وجه برای خشونت اصالتی قائل نبود. به این ترتیب، در جریان بنیادگرایی، انحرافی شکل گرفت که جریان «القاعده» اکنون مظهر آن می‌باشد و شاخه «داعش» اوج این انحراف را در عقاید افراطی و اعمال و اقدامات خشن خود نشان داده است.
مرام داعش در کل و بلکه با شدت بیشتر، همان مرام القاعده است و بنیاد فکری داعش مانند القاعده، برگرفته از تفکر سلفی می‌باشد. در شبکه حقوق بشر سوریه، مجموعه اعمال خشونت طلبانه داعش در هفت حوزه تقسیم بندی شده است: 1. کشتار غیرقانونی؛ 2. آدم ربایی، بازداشت و شکنجه؛ 3. خشونت در مراکز رسانه‌ای و علیه فعالان و کارکنان آن‌ها؛ 4. خشونت در سطح کارکنان بیمارستان؛ 5. محاصره؛ 6.انفجارها؛ 7. محدودیت‌های اعمال شده بر ساکنان منطقه‌های تحت کنترل. (36)
داعش در مناطق تحت سیطره خود، قوانین ضد انسانی و ضددینی بسیاری را به اسم «دین خالص» اجرا می‌کند: سربریدن مخالفان، شکنجه و شلاق در ملاء عام، ممنوعیت پوشیدن شلوار جین برای زنان و مردان کمرباریک، کوتاه کردن مو، نمایش لباس‌های زنانه در ویترین و کار کردن مردان در فروشگاه لباس زنانه، ورود مردان به مغازه‌های لباس خیاطی زنانه، تبلیغ آرایشگاه‌های زنانه، استفاده از کلمه داعش، مراجعه زنان به دکتر زنان و زایمان، شانه کردن موی سر و صورت برای مردان، کشیدن سیگار و قلیان و نشستن زنان بر صندلی و ... از جمله مقرراتی است که عرصه را بر زندگی عرفی عقلایی مردم تنگ کرده است.
داعش مانند دیگر گروه‌های تندرو چون طالبان، القاعده، بوکوحرام و چه بسا بدتر از همه آنها، صحنه‌هایی بس دهشتناک بر آفریده و جنگ خانگی به راه انداخته‌اند که جز کشت و کشتار و هلاکت حرث و نسل مسلمانان نتیجه‌ای در پی نداشته و عملکردشان تصویر ناخوشآیندی از اسلام و مسلمانان در جهان به نمایش گذاشته است. تکفیری‌های حال حاضر و در رأس آن‌ها داعش، هزاران انسان را با توهمات دینی آلوده‌ای انواع شهوت رانی‌ها و غضب‌های سرکشانه به مسلخ می‌برند و با سرهای بی گناه آنان ملعبه می‌کنند. اکنون در پیرامون مرزهای کشور عزیز ما شعله‌های آتش سلفی زبانه می‌کشد و هر لحظه فزونی می‌گیرد. هر چند این فتنه برخاسته، اولین قربانیانش را از شیعیان و سنیان می‌گیرد، کارزاری علیه عقلانیت، انسانیت و دیانت است که اگر مهار نشود، بسیار فراتر از شامات و عراق و خاورمیانه، امنیت تمام جهان را نیز به خطر می‌اندازد.
اسلام گرایان تندرو که در دنیای مجازی اینترنت، خشونت عریان و چندش آور را مکرراً تجربه کرده و به بخشی از وضعیت وجودی خود تبدیل نموده‌اند، هنگامی که به جهان واقعی بازمی‌گردند، در سایه عدم بلوغ و جهلی که به آن مبتلایند، با خشونتی باورنکردنی به کشتار کسانی می‌پردازند که آنان را برای خود بدترین دشمن (شیعیان) می‌دانند. فناوری‌های مدرن کمک کرد تا آنان رفتارهای بی رحمانه و قهرمان پندارانه خود را در معرض دید همگان قرار بدهند. پخش و نشر این قساوت‌ها، امروزه در عراق خشونت را عادی جلوه داده است. نمایش سرهای بریده دشمنان توهمی، بخشی از این بازی بی رحمانه است. (37) وحشی گری‌های داعش فراتر از آن چیزی است که به گوشه کوچکی از آن در این جا اشاره شد و این رویه هم چنان در تصرف شده سوریه و عراق ادامه دارد.

جمع بندی و نتیجه گیری

تعالیم دینی قرآن (به تعبیر علی (علیه السلام) خطاب به خوارج دوره خود)، صامت است. عدم تأمل در این آموزه‌ها و طرد تعقل از عرصه دین ورزی، اولین زمینه پیشین ذهنی – دینی پیدایش خوارج قدیم و جدید را رقم زده است که امروزه القاعده با تمام شاخه‌هایش، خصوصاً افراطی‌ترین آن یعنی داعش، میراث چنین جریان ناگواری در تاریخ اسلام می‌باشد. دنیای پیچیده کنونی که فناوری‌های سخت افزاری و نرم افزاری، تنها صورت ظاهری آن را به روز می‌دهد، واقعیت حادث شده است که همگان با اقتضاهای چنین جهانی، زندگی روزمره خود را تجربه می‌کنند. مسلط شدن آگاهانه بر چنین جهانی، مستلزم تأمل تام و مستقل در همه ابعاد تجدد و تمدن می‌باشد و بدون تردید، زندگی متجددانه بدون تأمل در چیستی آن، زندگی درونی و جهان اجتماعی را در قفس آهنین خود فروخواهد برد و امکان بهره وری انسانی از آن به کنار خواهد رفت. ظاهرگرایان اسلامی، نه تنها با تعالیم دینی، بلکه با فناوری‌های جدید نیز مواجهه‌ای غیرعقلانی داشته‌اند. ترکیب ناپالوده ایمان دینی با تکنیک جدید در جهان کنونی، اعمال خشونت عریان از سوی بخشی از اسلام گرایان افراطی علیه مؤمنان را تسهیل کرده است. به نظر می‌رسد که هر چند مقاله با زیاده روی‌های کنونی داعش در عراق و سوریه ضرورتی فوری است (که دولت و ملت عراق، ملت‌ها و دولت‌های اسلامی و نیز سازمان‌های بین‌المللی باید بدان همت نهند)، ریشه کن شدن این جریان در جهان اسلام و افول آن، به حرکت فرهنگی عمیق نیاز دارد که به بعضی از کلیات آن اشاره می‌شود:
الف: طرح و بسط گفت و گوهای دائمی در سطح ملی و بین‌المللی در موضوعات اساسی دینی: طرح مباحث دینی در فضاهای بسته و در سطح نظری و رها کردن آن در سطح عملی و غفلت کردن از طرح آن‌ها معطوف به زندگی عینی، راهنما شدن آموزه‌های دینی در زندگی روزمره را با مشکل مواجه خواهد کرد. از طریق گفت و گوهای آزاد ملی و بین‌المللی، به تدریج آموزه‌های دینی وضوح بیشتری می‌یابند و با عقلانیت تاریخی هر دوره هماهنگ می‌شوند. فهم دینی، افزایش پیدا می‌کند و نسل جدید در هر دوره‌ای، تعارض بین زندگی دینی و دنیا را به حداقل ممکن می‌رساند؛ مثلاً درباره جهاد، مسائل گوناگونی وجود دارد که می‌توان در مورد آن‌ها گفت و گو کرد. باید معنای جهاد در اسلام و قرآن را بررسید که آیا جهاد مساوی جنگ است یا هر گونه تلاش برای رساندن جامعه به سعادت و رستگاری می‌باشد. انواع جهاد و این که جهاد تهاجمی به اندازه کافی استدلال دینی دارد یا ندارد و اگر دارد، شرایط و گستره آن چیست و این که محدودیت‌های اخلاقی و حقوقی بشر دوستانه در جهاد از منظر دینی کدامند و این که آیا می‌توان به بهانه جهاد از نزدیک‌ترین نقطه جهان شروع کرد و همه را قلع و قمع نمود و مسائل دیگر.
ب: تبدیل کردن رسانه‌های دیداری و شنیداری تک صدایی در کشورهای اسلامی به رسانه‌های خصوصی و آزاد: شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی که دائماً به صورت یک سویه، تنها یک فکر دینی را به شکل تبلیغی – تهییجی غیر استدلالی در کشورهای مختلف اسلامی پخش می‌کنند، در رشد و بلوغ دینی مسلمانان نمی‌توانند تأثیری داشته باشند. تنها رسانه‌های آزاد انتقادی‌اند که امکان حضور جریان‌های فکری مختلف را تسهیل می‌کنند و در نهایت به بالغ شدن دینی اجتماعی یاری می‌رسانند. واقعیت این است که تا کنون در اکثر کشورهای اسلامی با مسلط بودن دولت‌ها بر رسانه‌ها، چنین موقعیتی به وجود نیامده است. عقلانی شدن فضای دینی، تنها با خصوصی سازی غیرتهییجی – تبلیغی تحقق می‌یابد. امروزه در کشورهای اسلامی، غلبه اقتدارگرایی، مانع بزرگ چنین رویه‌ای است. توسعه فکری و فرهنگی و تقویت زندگی مؤمنانه در دنیای پیچیده امروز، بدون دست رسی به رسانه‌های آزاد، امری غیرممکن است.
ج: طرح و بسط گفت و گوهای دائمی در سطح ملی و بین‌المللی در موضوعات اساسی معطوف به ابعاد چیستی مدرنیته و مظاهر پیدا و ناپیدای آن: همه می‌دانیم که زندگی انسان‌ها در همه حوزه‌های خرد و کلان، خصوصی و عمومی، فردی و جمعی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با همه زیر مجموعه‌هایشان، در مقایسه با دنیای ساده در دوران گذشته بسی متفاوت شده و مظاهر تمدن و تجدد در همه سطوح زندگی ما رخنه کرده است. اراده و اختیار و انسانیت انسان اقتضا می‌کند که بهره گیری از زندگی جدید با آگاهی کامل و با کنترل آن به وسیله خود انسان جریان یابد. بدون تردید، زندگی تکنیکی امروزه بشر، هم تسهیل کننده و هم کاهنده است. یافتن هر یک از ابعاد مثبت و منفی تجدد، تنها در یک فرآیند دائمی گفت و گوی آزادانه و منصفانه امکان پذیر است. طرد تجدد و جذب بی چون و چرای آن، هر دو از بزرگ‌ترین آسیب‌های مناسبات زندگی اجتماعی در شرایط جدید است.
د: تلاش همگانی در جهان اسلام برای کاستن از برخوردهای عاطفی فرقه‌های مذهبی علیه هم دیگر: بی تردید مذهب بر حق در عالم ثبوت بیش از یکی نیست، اما بشر به کشف عالم ثبوت قادر نمی‌باشد. در عالم اثبات همان طور که مشاهده می‌شود، هر فرقه‌ای خود را بر حق می‌داند. در چنین شرایطی، منطق و تجربه‌ی تلخ و شیرین تاریخی اقتضا می‌کند که از مشروعیت حمله مذهبی به مذهب دیگر در هیچ سطحی از سطوح نظری و عملی دفاع نکنیم. بدون تردید، جریحه دار کردن عواطف دینی فرقه‌ای مذهبی در سطح نظر، زمینه ساز شکل گیری منازعات مذهبی در سطح عمل خواهد شد. جنگ‌های مذهبی، بخشی از تاریخ تلخ زندگی اجتماعی بشر در گذشته بوده است. بنابراین، برگشت به چنین تجربه‌ای غیر از تکرار همان نتایج کاهنده‌ی تلخ، دست آورد مثبتی نخواهد داشت، بلکه با توجه به ابزارهای خشن موجود در شرایط جدید، تلخی‌های تکرار آن تجربه، بدتر از گذشته خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. دکترای علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه مفید.
2. در جنگ عراق در 20 مارس 2003، که با حمله ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا و بریتانیا به عراق آغاز شد، نیروهای اصلی حمله کننده به عراق شامل ارتش‌های ایالات متحده آمریکا، پادشاهی متحده بریتانیا و لهستان بودند، ولی 29 کشور دیگر از جمله ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا و دیگر کشورها نیز به نیروهای ائتلاف در اشغال عراق به لحاظ نظامی و لجستیکی یاری رساندند. این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در 19 اوت 2010، به طور رسمی خاتمه یافت. البته آخرین سربازان آمریکایی تا پایان سال 2011، طبق توافق دو کشور خاک عراق را ترک کردند. توجیه این جنگ از «سوی جرج» بوش رابطه صدام با القاعده و دیگر، لزوم نابودی سلاح‌های کشتار جمعی عراق اعلام شد.
Fa.wikipedia.org/wiki.جنگ-عراق
Fa.wikipedia.org/wiki.2003-2011) تاریخ-عراق
3. مطالب مربوط به این بحث، عمدتاً از آدرس ذیل تلخیص و بازسازی شده است.
http://www.taghadom.com/technology-it/cartech/427-special-report/212411.
منابع دیگر در این زمینه:
Fa.alalam.ir/news/1601742.
http://www.aparat.com/v/9ETG2
4. توشهیکوایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص 5-63.
5. DeLong-Bas, Natana (2007. (Wahhabi Islam. London: I.B. Tauris. P. 266, 273, 279.
http://en.wikipedia.org/wiki/Beliefs-and-ideology-of-Osama-bin-Laden.
6. ریچارد بونی، «جهاد: از قرآن تا بن لادن» ناقد حمید احمدی، مطالعات راهبردی، تابستان 1385، ش 32، ص 421-429.
7. مهدی بخشی شیخ احمد، «جهاد: از ابن تیمیه تا بن لادن»، علوم سیاسی، تابستان 1385، ش 34، ص 169-194.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. همان.
12. http://en.wikipedia.org/wiki/Beliefs-and-ideology-of-Osama-bin-Laden.
13. Bruce Lawrence (2005), Messages to the World: The Statements of Osamabin Laden, Verso, p 143.
http://en.wikipedia.org/wiki/Beliefs-and-ideology-of-Osama-bin-Laden.
14. اتحاد و پیوند وهابیت و آل سعود از زمان تکوین تا قرون اخیر ادامه داشته است. با این حال، این پیوند به معنی اختلاف آنان در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی نیست؛ همان اختلافاتی که به تدریجی بخشی وهابیت را از آل سعود جدا می‌کند. اخیراً پایان نامه‌ای در دانشگاه مفید با عنوان «سیاست‌های دولت عربستان در قبال شیعیان این کشور» دفاع شد که یک فصل آن، نحوه تکوین دولت سعودی در پیوند با وهابیت را به تفصیل و مستند به منابع فراوان توضیح می‌دهد.
15. Commins, David, The Wahhabi Mission and Saudi Arabia. I.B. Tauris. pp. 185 and 190.
http://en. Wikipedia.org/wiki/Beliefs-and-ideology-of-Osama-bin-Laden.
http://en.wikipedia.org/wiki/Beliefs-and-ideology-of-Osama-bin-Laden.
16. Ibid.
17. Christopher M. Blanchard (Analyst in Middle Eastern Affairs Foreign Affairs, Defense, and Trade Division), Al Qaeda: statements and Evolving Ideology (CRS-Congressional Research Service-Report for congress, Order Code RL 32779, Updated July 9, 2007) Prepared for Members and Committees of Congress, pp:5-6.
19. مهدی بخشی شیخ احمد، «جهاد: از ابن تیمیه تا بن لادن»، علوم سیاسی، ش 24، تابستان 1385، ص 164-194.
منابع دیگر در این زمینه:
Delong-Bas, Natana (2007), Wahhabi Islam, London: I, B. Tauris. P.272.
http://en. Wikipedia.org/wiki/Beliefs-and-ideology-of-Osama-bin-Laden.
20. همان.
21. بقره، آیه 194.
22. همان.
23. Christopher M. Blanchard, Al Qaeda statements and Evolving Ideology, p.19.
24. Ibid p12.
25. http://www.iribnews.ir/NewsBody.aspx?ID=52818.
http://behtarinkhabar.ir/
http://news.wikipg.com/news-tag./
26. http://tehranpress.com/fa/news-details/48496.
مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، پایان نامه مقطع دکترا، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، 1388.
27. http://kordestanweb.ir.
28. http://tehranpress.com/fa/news-details/48496.
29. Wikipedia, beliefs and ideology of Osama bin Iaden, Technology
30. محمدرضا نیک فر، «ایمان و تکنیک»، سایت نیلگون، 6 آذر 1384، ص 22 (البته آنچه از این منبع در این تحقیق آورده امری، با توجه به فهم خودم با تصرفاتی در مطالب نویسنده صورت گرفته است.)
31. همان، ص 26.
32. همان، ص 14. از بحث‌های نیک فر برای بینش نیهیلیستی اسلام گرایان افراطی، چند خصیصه را می‌توان برشمرد: 1. نفی ارزش‌های اخلاقی جهان روا و منحصر کردن «خوب» برای گروهی خاص که خودشان باشند؛ 2. منحصر کردن حقیقت به درک گروه خاص که خودشان باشند؛ 3. منحصر کردن خدای رحیم برای گروه خاص که خودشان باشند؛ 4. منحصر کردن دین در میان خود و انتساب دادن کفر به غیر خود. آنان با چنین بینشی خارج از دنیای کوچک و تنگ خود را دنیایی شیطانی دیده و به نفی مطلق آن می‌پردازند. تقدیس دینی نفی چون با تکنیک درمی‌آمیزد، تررویسم نیهیلیستی دینی از آن حاصل می‌شود. اینگونه است که نیهیلیسم دینی نه درد مردمان عادی، بلکه بیماری نخبگان مسلمان مهندس است و اینانند که از دین، الهیات سیاسی مرگ آور می‌سازند. آن‌ها تشنه قدرت‌اند و قدرت را از سر ناامیدی در نفی می‌بینند و بس (همان، ص 21-22).
33. «جهان زیست»، «جهان زندگی» یا «زیست جهان»، ترجمه واژه world life انگلیسی است. این مفهوم را فیلسوف اجتماعی معروف آلمانی، یورگن هابرماس در ضمن نظریه «کنش ارتباطی» مطرح کرده است. هر چند زیست جهان درون نظریه کنش ارتباطی پیچیدگی خاصی دارد و مباحث مفصلی درباره آن شکل گرفته است، در پژوهش حاضر به اندازه‌ای که راهنمای موضوع پژوهش قرار گیرد، در ساده‌ترین وجه ممکن به آن توجه شده است.
34. در بحث «زیست جهان» عمدتاً به کتابی از سوی صاحب این قلم منتشر شده و منابع آن متکی بوده‌ام. (ر.ک: محمود شفیعی، جامعه شناسی سیاسی ایران ص 44-59).
منابع دیگر در این زمینه:
مایکل پیوزی، یورگن‌هابرماس، ترجمه احمد تدین؛
حسین علی نوذری، باز خوانی‌هابرماس؛
رابر هولاب و یورگن هابرماس، نقد در حوزه عمومی، ترجمه حسین بشیریه.
Jougen Habermas, The Theory of Communicative Action, vol, 1, by: Thomas MccarthY.
Jougen Habermas, The Theory of Communicative Action (life world and system: A Critique of Functionalist Reason) vol, 2: Trans by: Thomas Mccarthy.
35. از چهره‌های برجسته اسلام گرا، آرمان گرا و عام گرای اسلامی می‌توان سید جمال الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، دکتر علی شریعتی و امام خمینی را نام برد که هر کدام به شکلی، منادی بازگشت به اسلام بودند و ابزار آن‌ها برای رسیدن به هدف، آگاهی بخشی و فعالیت‌های کاملاً جدا افتاده و مورد قبول عرف و شرع بود. بخشی از اسلام گرایان بعدی و گرایش‌های خاص گرایانه، کاملاً از این نگرش جدا شدند.
36. www.sn-hr.org, Syrian Network For Human Rights, Islamic State of Iraq and Levant Organization (ISIL).
37. در فضای مجازی اینترنت، نمونه‌های زیادی از این خشونت‌های وحشیانه در قالب تصویر و فیلم در دست رس جهانیان قرار گرفته است.

منابع تحقیق :
الف. فارسی
1. ایزوتسو، توشهیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1374.
2. بونی، ریچارد، «جهاد: از قرآن تا بن لادن»، ناقد حمید احمدی، مطالعات راهبردی، ش 32، تابستان 1385.
3. بخشی شیخ احمد، مهدی، «جهاد: از ابن تیمیه تا بن لادن»، علوم سیاسی، ش 34، تابستان 1385.
4. پیوزی، مایکل، یورگن‌هابرماس، ترجمه احمد تدین هرمس، تهران 1378.
5. شفیعی، محمود، جامعه شناسی سیاسی ایران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران 1389.
6. فرمانیان، مهدی، مبانی فکری سلفیه، پایان نامه مقطع دکترا، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، 1388.
7. نوذری، حسین علی، بازخوانی‌هابرماس، چشمه، تهران 1381.
8. نیک فر، محمدرضا، «ایمان و تکنیک»، سایت نیلگون، 6 آذر 1384.
9. هولاب، رابرت و یورگن‌هابرماس، نقد در حوزه عمومی، ترجمه حسین بشیریه نی، تهران 1375.
ب. لاتین
1. DeLong-Bas, Natan, Wahhabi Islam, l.B. Tauris, London 2007 .
2. Bruce Lawrence, Messages to the World: the Statements of Osama bin Laden, Verso,
2005 .
3. Commins, David, The Wahhabi Mission and Saudi Arabia, l.B. Tauris, London,
2006 .
4. Christopher M. Blanchard, A1 Qaeda rstatements and Evolving Ideology (CRS- Congressional Research Service- Report for congress, Order Code RL 32779, Updated July 9, 2007 39)
5. Jougen Habermas, The Theory of Communicative Action, vol. 1, by :Thomas McCarthy (Beacon press, 1984)
6. Jougen Habermas, The Theory of Communicative Action (life world and system: A Critique Of Functionalist Reason) vol. 2: Trans by: Thomas McCarthy Beacon press,
1987.
سایت‌ها
1. http://behtarinlchabar.ir./
2. http://en.wildpedia.org

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (ع)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط