جریان‌های تکفیری و خطرهای آن برای امت اسلامی و بشریت و عوامل شکل‌گیری آن

امت اسلامی امروز به تیغ تکفیر افراطی مجروح است. مداوای این جراحت نیازمند بحث و بررسی در خصوص خطرات جریان‌های تکفیری برای امت و عوامل شکل‌گیری جریان‌های تکفیری است.
چهارشنبه، 6 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جریان‌های تکفیری و خطرهای آن برای امت اسلامی و بشریت و عوامل شکل‌گیری آن
 جریان‌های تکفیری و خطرهای آن برای امت اسلامی و بشریت و عوامل شکل‌گیری آن

 

نویسنده: شیخ محمدعلی کیوه (1)




 

چکیده

امت اسلامی امروز به تیغ تکفیر افراطی مجروح است. مداوای این جراحت نیازمند بحث و بررسی در خصوص خطرات جریان‌های تکفیری برای امت و عوامل شکل‌گیری جریان‌های تکفیری است.
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد رسوله الأمین، قدوة المتقین، و أمام المرسلین و علی آله و أهل بیته الطیبین الطاهرین و علی من اختارهم لصحبته من الأنصار و المهاجرین.
بسم الله الرحمن الرحیم: «وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (2) [و چون کسانی مباشید که پس از آن که دلیل‌های آشکار برای‌شان آمد، پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند، و برای آنان عذابی سهمگین است]
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» [ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین‌تان نزد خدا پرهیزگارترین شماست].
خدمت دبیرکل محترم همایش و سایر اعضای همایش، فضلا و دیگر شرکت‌کنندگان و حضّار عرض سلام و ادب دارم. از سوی شمال آفریقا، تونس سرزمین مسجدجامع زیتونه به نمایندگی از اتحادیه‌ی صوفیان کشورهای مغرب اسلامی خدمت شما عرض سلام و ادب دارم. از اینکه توانسته‌ام به این جلسه شرفیاب شده، از چنین جایگاهی در خدمت شما حاضر گردم، بسیار خوش‌حال و خوشوقتم. امیدوارم این دیدار زمینه‌ساز دوره‌ای جدید در امت اسلامی باشد دوره‌ای که امت اسلامی با در پیش گرفتن الگوی الهی و رسول وی، بزرگی و فخر پیشین خود را بازیابد.
ای بزرگان! جریان‌های تکفیری پدیده‌ای جدید و مربوط به دیروز یا امروز نیست، بلکه این جریان‌ها همان دودهایی (3) هستند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در 15 قرن پیش، از آن خبر داده است.
رسول اکرم در تفسیر دودها فرمودند: «قَومٌ یَستَنُّونَ بِغَیرِ سُنَّتِی وَیَهدُونَ بِغَیرِ هَدیِی تَعرِفُ مِنهُم وَتُنکِرُ» [مردمی که به غیر سنت من، که تشابه کامل به حق دارد، متوسل می‌شوند].
این دودها همان انسان‌هایی هستند که اندیشه‌هایشان در کشورهای امریکا، انگلیس و اروپایی کینه‌توز شکل گرفته و اجراکننده طرح‌های کشنده صهیونیسم‌اند. این دود، اکنون در گروه‌های تکفیری و پیش از این در خوارج نمایان شد اما در عین حال خداوند مردان مؤمنی را فرستاد بساط آنان را برچیدند.
متأسفانه باید گفت امروزه جریان‌های تکفیری با نیروی مضاعفی در امت اسلامی سربرآوردند و حملات زیان‌بار و دردآوری را بر پیکر اسلام وارد ساخت لکن بحمدالله اسلام استوار و پابرجاست. این جریانها در قرن هجدهم میلادی شکل گرفت. براساس گزارش‌ها که کمیته‌های صلیبی و صهیونیستی و نیز الحادی در جهان عربی و اسلامی بدان مأمور شده‌اند، وظیفه نخست این گروه‌ها در ابتدا یافتن عناصری از میان مسلمانان بود که شروطی نظیر خیانت به امت خود و آمادگی جهت زیرپا گذاشتن هویت داشته باشند و در برابر هرگونه درخواستی ممانعت نورزند و تمام اوامری را که به آنان دیکته و تحمیل می‌شود، اجرایی سازند. (4) اعضای این کمینه در نشستی که در سال 1824 به شکل مخفیانه در لندن تحت نظارت وزارت مستعمرات بریتانیا با حضور عده‌ای از نمایندگان صهیونیستی، و اتحادیه کمیته یهودیان آمریکا و عده‌ای از نمایندگان فراماسونری برگزار شد، حضور یافتند تا به گزارش‌های این کمیته و نتایج آن گوش فرا دهند. در این نشست سه روزه، مواردی مطرح شد که مهم‌ترین آن‌ها از قبیل ذیل بود:
- انتشار افکار و الگوهای خاص و عام در جوامع عربی اسلامی به منظور دورساختن آن‌ها از دین
- طرح برخی افکار متروک و مهجور، بر این اساس که برگرفته از تعالیم اسلامی است.
- گزینش عناصری از میان مسلمانان که شروط مطرح شده توسط کمیته در آن‌ها تحقق یافته باشد و این عناصر بر اساس الگو و فاکتورهای لازم و برنامه ریزی شده انتخاب شده باشد. که من نمی‌توانم این افکار را در ذهن خود تصور کنم. از زمره افکاری پیشنهاد شده، اندیشه‌های تروریستی تکفیری بود که از جانب خوارج آن زمان جهت شکل‌گیری خوارج این دوره وضع شده بود. این‌گونه نیروهای مخالف و دشمن اسلام توانستند، با جذب عده‌ای از این مزدوران، جریان تکفیری و عناصر تروریستی را تشکیل دهند؛ عناصری که آن‌ها را در جای جایِ مناطق اسلامی و عربی پرورانده‌اند و خود را ملزم به آموزش آن‌ها نموده‌اند که این اشخاص نیز باید در ازای دریافت کمک مالی و نیز وسایل اجرایی، طرح‌های آن‌ها را به انجام رسانند. اینان همان کسی هستند که از زبان پیامبر، دود فتنه‌ی امت اسلامی هستند، و بر تحریف منهج و منش الهی و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جرئت ورزیده‌اند؛ اراده‌ی این اشخاص بر این استوار شده که مردم را بر غیر از کتاب خدا و سنت پیامبر به همان شیوه‌ای که دشمنان پدیدار ساخته‌اند هدایت کنند.
از آنچه که گفته شد، دو امر به دست می‌آید:
اول آنکه، اینان بدترین مردم‌اند که هوای نفسشان را با هوای دشمنان امت اسلامی تظاهرکننده به حق درهم فرو می‌پوشانند و آن‌ها را به اسلام نسبت می‌دهند به گونه‌ای که عوام، جاهلان و فریب خوردگان به خاطر فریفته شدن و مشتبه شدن امر، تمام این مشکلات را به اسلام و مسلمانان نسبت می‌دهند.
دوم آنکه، اهل ذکر از جمله علمای امت اسلامی، ائمه و فقها و نیز حاضران در این همایش می‌توانند به سادگی چنین دود فتنه یا جعلی و تقلبی را تمیز دهند و با نظرها، قلم و زبان خویش چنین دروغی را فاش سازند و نسبت بدان هشدار دهند. اما در عین حال با به کارگیری ابزارهای سرکوب، این اشخاص روشن‌فکر را از حضور در عرصه پنهان ساخته‌اند و آن‌ها را به سکوت واداشته‌اند و برخی را نیز فریفته‌اند که اکنون سبب شده این دود فتنه به واسطه حضور جریان‌های تکفیری هر روز شدت بیشتری گیرد و دامنه آن گسترش یابد تا حدی که اکنون از طول و عرض آزار آن به شکل فراگیر به امت اسلامی رسید. در این میان خطرناک‌ترین امری که موجب رشد و افزایش سپاه تکفیریها شده، برداشت‌های نادرست و تحمیل عقیده بر متون مقدس (کتاب خدا و سنت رسول) از سوی جریان‌های تکفیری، برای موجّه نشان دادن اقدامات تروریستی و عملیات‌های انتحاری است. آنان آیات و روایات را در مواردی بی‌ارتباط قرار می‌دهند و با جسارت تمام به خداوند و رسولش افترا می‌بندد و مردم را از دین بیزار می‌‌سازند و نیز عده‌ای را بر آن دارند که این دین را خفیف و سبک شمارند؛ چنین توجیهات بی‌شرمانه‌ای از جانب آن‌ها به این دلیل است که متاع عالم دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند و از اوامر خداوند و رسولش روی گردان شده‌اند و اوامر دشمنان خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اجابت نموده‌اند. (5)
ای بزرگان! دخن یا دود فتنه چنان که پیامبر از آن خبر داده، باید رخ دهد؛ زیرا پیامبر صادق مصدق است و عدم وقوع سخن ایشان موجب بدگمانی به ایشان خواهد شد. اما اکنون دقیقاً گفته رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عملی شده است؛ و این امر جز بر ایمان و استقامت مسلمانان نخواهد افزود، اما در ازای آن بر حیرت، دو دلی و تردید کسانی که دلهایشان بیمار است افزوده خواهد شد. چنین فتنه‌هایی منافقان را در بوته آزمایش قرار خواهد داد: «وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ» (6) چه بسا که از چیزی کراهت داشته باشید، اما خیر شما در آن باشد و چنان که خداوند خطاب به رسول خویش فرمود: «مبادا از فتنه‌ها کراهت داشته باشید، چرا که آن سبب برداشت و جمع‌آوری منافقان خواهد بود».
ای بزرگان! بی‌تردید شما می‌دانید و شاید بیشتر از من از تلاش‌ها، اموال، جان‌ها و ابزارهایی که قوای شر برای آسیب رساندنی به اسلام اطلاع داشته باشید. زمانی که خداوند آنان را در میدان جنگ نظامی شکست داد آنان میدان معرکه را به میدان جنگ فکری تغییر دادند و امت اسلامی را نشانه گرفتند تا آنان را از دین دور کنند. چرا که آنان به خوبی دریافتند که اسلام منبع نیرو و قدرت مسلمانان است و وقتی مسلمانان باشند، به دین خویش تمسک جسته و بر اساس آن عمل می‌کنند. چنان که این امر از اظهارات و اندرزهای «تئودور هرتسل» نماینده حزب کارگران صهیونیسم آشکار است. او گفته بود: سه چیز را برای من ضمانت کنید تا برپایی حکومت اسرائیل طی پنجاه سال را برایتان تضمین کنم: نخستین شرط، دور ساختن شعار لا اله الا الله از میدان کارزار یا همان دورساختن شعار جهاد در راه خداست (7). آنان با همین انگیزه دین‌های جعلی را به وسیله مدّعیان دروغین ترویج وتبلیغ نمودند که پیروان هریک از آن‌ها می‌پندارد از جانب آسمان به وی وحی شده است. افرادی همچون «علی‌محمد باب» ملقب به «حضرت الأعلی» که در سال 1844 میلادی در شیراز ظهور یافت. «میرزا یحیی نور» که وی را ملقب به «صبح الأزل» کرده‌اند، «حسین علی المازندرانی» ملقب به بهاء زاده منطقه نور در استان مازندران و نیز فرزند او «عباس افندی» معروف به «عبدالبهاء» و «میرزاغلام احمد قادیانی» در هند از زمره‌ی افرادی بودند که ادعای پیامبری و وحی کردند، که اینان همراه دیگران، به تعبیر پیامبر، همان دود فتنه امت اسلامی هستند. حقیقت آن است که دشمنان دیرینه اسلام اینگونه سلاح جنگ را با سلاح تهاجم فرهنگی عوض کردند سپس سپاهی از اندیش‌مندان، فیلسوفان، جامعه‌شناسان و نیز دانشمندان علم روان‌شناسی در سایر رشته‌ها را همراه با علمای اقتصاد و سیاست و دیگر علوم با مشارکت غرب‌زدگانی همراه ساختند که به امت اسلامی ضربه بزنند.
برنامه‌هایی برای ترویج اباحی‌گری، ایجاد سستی، روی‌گردانی کودکان اسلامی از کیش، دین و هویت اسلامیشان ریختند. این غرب زدگان با به کارگیری مزدوران خود در مراکز تصمیم‌گیری و اتاق‌های فکر در کشورهای عربی و اسلامی اختیار امور را در دست گرفتند تا طرح‌ها و دستورات صادرشده از کاخ سیاه امریکا، خانه سرخ روسیه و کلبه‌ی رنگین تلع الربیع و نیز تمام فرمان‌هایی را که از جانب بزرگانشان آنها در سازمان ملل متحد، اروپای غربی و شرقی دیکته می‌شد اجرایی سازند. چنین بود که یکی پس از دیگری به برگزاری همایش روی آوردند تا به بررسی آرا، طراحی نقشه‌ها و اجرای دستورها بپردازند، که از زمره‌ی آن برگزاری همایش‌های بال، کنگره افخارستی، همایش سایکو، کنفرانس لندن و پیش‌تر کنفرانس نیقیقه و بندقیه بود. یکی از خطرناک‌ترین این همایش‌ها، همایش لندن بود که اجرای سفارش‌های شاتولیی را که در ضمن کتاب نبرد با جهان اسلام گنجانده شده بود، سرلوحه کار خود قرار دادند و روش خصمانه کتاب کیف نحطم الإسلام چگونه اسلام را درهم شکنیم را به کار بستند. برگزاری این همایش چندین نتیجه در پی داشت که مهم‌ترین آن‌ها بر طبق تصمیمات ذیل بود:
نخست پدیدآوردن دین‌های ساختگی و دست پرورده‌ای که بی‌بند و باری و لا ابالی‌گری آن‌ها صاحبان نفوس ضعیف را جذب خویش سازد و ایمان مؤمنان را ضعیف نماید؛ نظیر دین‌های ساختگی بابیه، بهائیت و قادیانی که بدانها اشاره کردیم. اینان مزدوران خویش را در رأس تمامی این ادیان نصیحت کردند که هرکس را که به آنان گرایش نیابد و ایمان نیاورد، تکفیر کنند و ریختن خون مسلمانان را مباح دانسته و قبور و آثار اسلامی را از بین ببرند. چنان که سلفیان در حال حاضر به ادعای حفظ توحید، این کار را می‌کنند، حال آن که می‌توان آن‌ها را به قرارگرفتن در کوره شرک تشبیه کرد؛ هم چنان که قادیانی‌ها همچنان در هند، پاکستان چنین اعمالی انجام می‌دهند و در نتیجه چنین حرکاتی که نام ادیان بر آن‌ها داده‌اند، و در زمان‌های اخیر پدید آمده‌اند، گروه‌های بسیار متعددی از تروریست‌های تکفیری شکل گرفته‌اند که جنبش‌های کهن، مانند جنبش خوارج را که به نام سلفیت پدید آوردند زنده ساختند و این‌گونه همگی آن‌ها به نام حقوق بشر و آزادی عقیده در جهان عربی و اسلامی به واسطه‌ی انجمن‌ها، سازمان‌ها و رسانه‌هایی که فقط برای انجام این هدف پدید آمده بودند گسترش یافته‌اند. در این میان تروریسم دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را پدید آوردند کردند؛ امری که سبب شده اکنون امت مسلمان در سرتاسر جهان اسلامی از وجود آن‌ها رنج برد، تمام تروریست‌هایی که به نام اسلام فعالیت می‌کنند؛ این‌گونه تروریسم را پدید آوردند و این‌گونه آن را گسترش داده و از آن حمایت کردند تا جمعیت آن‌ها رو به فزونی رفت و آتش آن‌ها شعله‌ور گشت. ابتدا القاعده را پدید آورند و از طریق آن در عراق نفوذ کردند و اوضاع آن را تحت اختیار خود گرفتند و عراق را به ویرانی کشیدند و آن را اشغال کردند، تا بر اساس پندارشان این امر زمینه ورود به ایران را برای آن‌ها میسر سازد؛ اکنون ایران بزرگ‌ترین خطر برای آن‌ها به شمار می‌رود، زیرا پس از پاکستان به عنوان دومین کشور اسلامی خواهد بود که- به اذن الهی- به انرژی هسته‌ای دست خواهد یافت. بنابراین در ابتدا به پدیدآوردن القاعده روی آوردند؛ این گروه جایگاهی برای پرورش عناصر تکفیری گشت که هرگز تاریخِ روابط آن با امریکا، بریتانیا و رژیم صهیونیستی مخفی نخواهد ماند. من در برخی آثاری که در دسترس دارم، یافته‌ام که اصل واژه‌ی القاعده یهودی بوده و از قول یهود نسبت به پیامبر خویش گرفته شده و قرآن آن را این گونه نقل کرده است: «فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»؛ [تو و پروردگارت بروید و جنگ کنید که ما همین‌جا می‌نشینیم]. این نام‌گذاری اشاره به این امر دارد که من بر طبق نظر شخصی خود آن را بعید نمی‌دانم؛ سپس دیگر گروه‌های تروریستی نظیر «انصار الشریعة»، «انصار الله»، «جبهة النصرة»، گردان «عقبة بن نافع»، «انصار السنة»، گروه تروریستی دولت اسلامی در عراق و شام ملقب به «داعش» و «جندالخلافه» را پدید آوردند.
عزیزان! ملاحظه کنید که تمام نام‌های گروه‌های تروریستی تکفیری، منسوب به اسلام است، که علت گزینش این نام‌ها، نیت‌های خبیثانه و کشنده است، چون هرگز تصادفی نیست نام تمام گروه‌های تروریستی تکفیری به اسلام مرتبط باشد! من بر اساس تخصص خود در بررسی جنبش‌های نابودکننده بر این باورم که علت نام گذاری این گروه‌ها نیت‌های خبیث است که مقصودش لکه‌دار کردن شهرت اسلام، و زشت جلوه دادن مبانی و برتن کردن پوششی سیاه بر اسلام است تا مردم از آن برمند و شورش و اشتیاق مسلمانانی که به این دین گردن نهاده‌اند- اعم از عوام و ناآگاهان به آن- خاموش شود؛ برای مثال: گروه انصار الشریعه برای پیروان خود قتل و کشتار نفس را که خداوند حرام کرده حلال می‌دانند، و ربودن زنان و ارتکاب اعمال زشت را هم‌چون جهاد نکاح روا و مباح می‌دانند و به پیروان خود اجازه می‌دهند بسیاری از محرّمات، همانند نوشیدن خمر، مصرف مواد مخدر و ارتکاب اموری را که از آن‌ها نهی شده‌اند، انجام دهند، هم‌چون سرقت؛ با این حجت و بهانه که «برای ما چیزی مجاز است که برای غیر ما مجاز نیست»! حال آیا شریعت و آیینی که ادعای پیروی از آن را می‌کنند، هرگز به انجام چنین اقداماتی فرمان می‌دهد؟ یا به عکس از انجام آن نهی می‌کند؟ گروه انصارالله نیز همین مبانی و اسلوب برخورد با تعالیم دینی را نظیر گروه انصارالشریعة به کار می‌گیرد! اما آیا تبعیت خداوند در ارتکاب معصیت و انجام محرمات و نواهیِ اوست؟ نمونه‌ی دیگر جبهة النصره است که با برادران سوری، کاری را می‌کند، که فقط شیطان انجام دادنش را روا می‌داند. این موضوع در مورد گروه‌های عقبه بن نافع، انصار السنة، و گروه دولت اسلامی در عراق و شام، ملقّب به داعش نیز صدق می‌کند. آیا چنین گروه‌هایی بهره‌ای از اسلام برده‌اند؟ و آیا اسلام برای کسانی که به این دین گردن نهاده‌اند، مجاز می‎‌داند که مرتکب اعمالی شوند که خداوند آن‌ها را حرام کرده است؟ اعمالی نظیر جنایت‌های وحشیانه همچون قتل، غصب و کشتار، سرقت و غارت و دیگر گناهان و انجام منکرات جهت ارضای غرایز و نیز شهوات حیوانی محض همچون جهاد نکاح که ویژگی مشترک میان بزرگ‌ترین گروه‌های تروریستی تکفیری و اجراکنندگان بیگانه آن‌ها به شمار می‌رود؟ اما در حقیقت دشمنان اسلام پدیدآورنده‌ی چنین گروه‌ها و جنبش‌هایی هستند و حامیان مالی آن‌ها می‌خواهند با لکه‌دار کردن اسلام، مردم را از آن برمانند و مسلمانان را از آن دور سازند، تا جایی که توانسته‌اند با گنجاندن افکار این گروه‌های تروریستی، شروع به تغییر شرع الهی نمایند، و مواردی را در دین خداوند بگنجانند که هرگز از او نیست، تا بدین وسیله افکار و شیوه انحرافی خویش را توجیه کرده، تروریست را جایگزین جهاد اسلامی سازند و خودکشی، عملیات انتحاری و انفجاری را، شهادت در راه خدا جلوه دهند!
بدون شک هر کس اعتقادی به افکار ویران‌گرایانه اینان نداشته باشد، و مبانی انحرافی آن‌ها را گردن ننهد، کافرش دانسته و قتل و ریختن خون او و نیز مباح دانستن اموال و آبرویش را برای تقرب به خداوند واجب می‌دانند، هرچند آشکارا شهادتین را بر زبان آورد، و نماز خواند و تمام فرایض الهی را انجام داده باشد. اینان حتی با پس زدن حکم خدایی، در مقابل خداوند به خود نسبت خدایی می‌دهند: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» (8) [به کسی که نزد شما [اظهارِ] اسلام می‌کند مگویید: «تو مؤمن نیستی» [تا بدین بهانه] متاع زندگی دنیا را بجویید]. و حکم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در این سخنش به او بازمی‌گردانند: «من قال لا إله الا الله فقد عصم دمه و ماله و أمره إلی الله» [هرکس بگوید: لا اله الا الله جان و مال او در امان است مگر به حق اسلام و حسابشان با خداوند است]. همه‌ی شما می‌دانید که مناسبت نزول این آیه‌ی کریمه بر اساس بدعتی است که «محلم بن جثامه» در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پدیدار ساخته بود. محلم در آن زمان شخصی را کشت که زمان جاهلیت دشمن وی بود. پس از آن که وی اسلام آورد، به مدینه مهاجرت کرد؛ قومی را دید که در مدخل مدینه نشسته بودند، که محلم به جثامه در میانشان بود. بر آن‌ها سلام کرد و زمانی که محلم وی را شناخت، به هم‌نشینان خود گفت: این فلان شخص است، که آمده در حالی که از سر تملق و نفاق، کفرش را با سلام، مخفی نگاه داشته و من کشنده او هستم! پس برخاست و او را کشت. زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این امر آگاه شد، به شدت خشمگین گشت و گفت: [هرکس بگوید لا اله الا الله: جان و مال او در امان است مگر به حق اسلام و حسابشان با خداوند است] و این آیه که مبین حکم الهی بود، نازل گشت. پس از اندک زمانی «محلم بن جثامه» از دنیا رفت و قبری برایش حفر کردند و محلم را در آن نهادند اما قبر وی را بیرون انداخت! سپس قبر دیگری برایش کندند اما خاک بار دیگر وی را بیرون انداخت. زمانی که به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند، به آنان فرمان داد که وی را در دامنه کوه میان سنگ‌های انباشته قرار دهند. سپس خطاب بدانها گفت: «اما زمین پذیرفت کسی را که بدکارتر از محلم بن جثامه بود، و اراده‌ی خداوند بر آن قرار گرفت که به شما نشانه‌ای از کشتن یک مؤمن را نشان دهد». رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به همین رو این نکته را بیان کرد، زیرا پیش‌بینی کرده بود که شیطان برخی از مؤمنان را وسوسه کند که زمین، ابولهب و ابوجهل و دیگران را با وجود کافر مردنشان، پذیرفته حال چگونه محلم را که مؤمن بوده، نپذیرفته است؟ و این گونه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با سخن خود، راه را بر شیطان بست، پیش از آن که در سینه مؤمنان وسوسه کند و شک و تردید را در قلب آن‌ها وارد سازد. (9)

اسباب ظهور جریان‌های تکفیری

ظهور گروه‌های تکفیری، علل مختلفی دارد که برخی مستقیماً و برخی به شکل غیرمستقیم در پیدایش گروههای تکفیری نقش داشته و دارند. جهل و فقر مادی مردم از جمله علل و اسباب متقیم بروز جریانهای تکفیری است، ناتوانی از برآورده ساختن نیازها و ضروریات زندگی به ویژه نزد جوانان؛ چون آنان راغب به برآورده ساختن غرایز جسمی و درونی خویش هستند، به ویژه بی‌اطلاعی حاکمان از شرایط اقتصادی و فکری مردم و دل مشغولی به مسئولیت‌های خود و خدمت به بیگانگی که هیچ‌گونه منفعتی برای امت اسلامی ندارند، همه از عوامل مستقیم شکل‌گیری تروریسم بر شمرده می‌شوند. اما از زمره اسباب غیرمستقیمی که گسترش تروریسم و پدیده تکفیریت از آن نشأت می‌گیرد می‌توان موارد ذیل را نام برد:
- تعصبات و درگیری‌های طایفه‌ای، قبیله‌ای و نژادپرستانه، کینه‌های نشئت گرفته از اختلاف‌های مذهبی، درگیری‌های حزبی، ایدئولوژیکی، تفاوتهای طبقاتی، درگیری‌های جنسی و نزاع قومیتی.
با وجود آنکه انگیزه‌های اتحاد امت اسلامی به مراتب بیش از عوامل تفرقه‌ساز و نفرت‌انگیز است، در عین حال با تأسف شدید، هرچند مسلمانان دین و عقیده و کتابی واحد دارند، گمراه گشته، و دشمن هم‌دیگر شده‌اند. با وجود تمام اسبابی که به وحدت و اتحاد فرامی‌خواند، اما در عین حال امت اسلامی متفرق‌اند و پیوسته با یکدیگر درگیر شده و به جان هم افتاده‌اند؛ عجیب‌تر و بدتر این که یک مسلمان بر ضد برادر مسلمان دیگرش از دشمنی مشترک و کافر کمک می‌گیرد؛ با وجود آنکه این سخن خداوند تبارک و تعالی را می‌خواند و می‌شنود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ» (10) [ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید [به طوری] که با آن‌ها اظهار دوستی کنید].
این بذر اختلاف و کینه در میان امت اسلامی را دشمنان اسلام یعنی امریکا، انگلیس و صهیونیسم پدید آورده‌اند تا اسلام را به شکل وحشیانه خونین آن بارز و ظاهر سازند! چنان که «هیلاری کلینتون» وزیر پیشین امور خارجه آمریکا آشکارا در خلال کنفرانسی مطبوعاتی در سال 2012 که شبکه الجزیره آن را پخش کرد، گفت: «ما پدیدآورندگان گروه‌های انصار الشریعة و جبهة النصره و نیز پناهگاهی جهت آنچه سلفیت نامیده می‌شود هستیم و بذر آن‌ها را در کشورهای عربی پاشیده‌ایم و هر زمان که احساس کنیم منافع ایالات متحده‌ی آمریکا یا یکی از هم‌پیمانانش به خطر افتاده، از بین بردن آن‌ها کاری بس ساده خواهد بود» اما در نهایت به گفته‌ی قرآن: «نیرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نمی‌گیرد».

مفاهیم جریان‌های تکفیری

جریان سلفی‌گری ذیل این عنوان، قرار می‌گیرد دلائل فراوانی در دست است که نامگذاری این جریان با جهل، ارتجاع و واپس‌گرایی و جُمود فکری همراه است و سبب ایجاد بدعت در دین شده‌اند آنان به هیچ وجه از اسلام و شرع نیز نصیبی نبرده‌اند و پس از خوارج در گمراهی عقایدی پیشه گرفته‌اند. (11)
سلف در لغت، واژه‌ای است نسبی که بر زمان‌های مختلف قابل اطلاق است؛ این واژه دقیقاً مترادف معنایی واژه‌ی «قبل و پیش» است. هر زمانی برای زمان فراروی خود، گذشته به شمار می‌آید. اما سلف معنای اصطلاحی جداگانه‌ای یافته و بر برترین دوران و بهترین زمان‌ها اطلاق می‌شود این ادعا بر یک روایت مبتنی است که بخاری و مسلم از طریق ابن مسعود از رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را نقل کرده‌اند. پیامبر فرموده است: «خیرالناس قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم ثم یجیء قوم تسبق شهادة أحدهم یمینه و یمینه شهادته» بهترین مردم (مردمان) مردم زمان من هستند؛ سپس کسانی که در پی ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند. سپس قومی می‌آیند که سوگندشان بر شهادت یکی از آن‌ها سبقت می‌گیرند، و سوگند وی شهادت اوست»
اما سؤالی که اکنون طرح آن موضوعیت فراوانی می‌یابد، این است که: مراد از خیریت در سه قرن نخست چیست؟ آیا مراد با صرف نظر از برخی، همه مردمی هستند که در آن زمان می‌زیستند یا فقط اندک شماری از مسلمانان بوده‌اند که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و سنّت ایشان اقتدا کرده‌اند و این اقتدای ایشان در کردار، حرف، رفتار، نیّت، اعتقاد و حال همراه بوده است؟ اگر منظور از خیریت اهل این قرون باشند، اینان اصحاب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروان اویند که خداوند آن‌ها را سابقون یعنی پیشی گیرندگان، والأولون و أصحاب الیمین نام نهاده است و نام‌گذاری آن‌ها به شکل سلف یا سلفیت مطرح نشده است؛ جدای از آن قرآن و سنّت هرگز با چنین صفتی اینان را وصف نکرده است.
دوستان گرامی!
این که گروه یا طائفه‌ای که خود را منتسب به اسلام می‌دانند، بخواهند از واژه سلفیت را مفهوم‌پردازی کنند و تنها خود را مسلمان و پیرو سلف بدانند و دیگر مسلمانان را نادیده و کافر بخوانند کاری جدید و عجیب و غریب است. چنین اقدامی اقدامی سیاسی‌ست و از دین فاصله دارد چنین اصطلاحی با این بار معنایی، از زمره شدیدترین بدعت‌ها در دین است و خدمتی به سپاه دشمنان اسلام است. شاید شما بیش از من بدانید که اهل سنت و جماعت، همواره با احترام و ادب همراه بوده و هست. بر طبق گفته خداوند: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (12) [مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و هم‌دیگر را به حقّ سفارش و به شکیبایی توصیه کرده‌اند]. در این میان هیچ یک از آن‌ها گروه دیگر را کافر ندانسته و هرگز ریختن خون مسلمانی را مباح ندانسته، و با وجود اختلاف در اندیشه یا تصور و رویکرد، هرگز هیچ مسلمانی از میان آن‌ها مسلمانی دیگر را نکشته است. هم چنین هیچگاه اهل سنت پیروان و دانشجویان سایر ادیان را از بین نبرده‌اند. اهل سنت و جماعت هیچگاه بنا یا قبری را ویران نساخته، قبر مسلمان یا مشرکی را نبش نکرده است بلکه قبور مردگان را با هر دینی محترم شمرده‌اند. این در حالی است که سلفیان تکفیری بناهای واقع بر قبور را ویران و قبور مؤمنین و بری از صحابه را نبش نموده‌اند.
گاه ممکن است آنان برای توجیه کار خویش به سخن امام علی، تمسک کنند اما چنین ادعایی به چند دلیل باطل است اول آنکه این روایت تنها در باب هم سطح ساختن قبور است اما ویران سازی و نبش قبور از محتوای این روایت بیرون است. دوم آنکه مسلمانان صدر اسلام فاصله چندانی با دوران شرک و بت‌پرستی نداشته‌اند و مدت کوتاهی از آشنایی آن‌ها با دین اسلام گذشته بود، از این رو احتیاط در آن بود که از اموری که آنان را به شرکت و بت‌پرستی نزدیک می‌سازد دوری کنند. اما زمانی که اسلام و قوانین آن در اعماق جان مسلمانان رسوخ کرد و قلب مسلمانان بدانها اطمینان یافت قبرها ساخته شد و مورد احترام قرار گرفت. این امر با وجود اختلاف زمان، عادات، عرف و گسترش جمعیت و استقلال مردم در مساکن خاص خود و نیز تنگی مساحت زمین سبب شد که مردم قبور مردگان خویش را و جایگاه آن را بدانند تا وقف آن‌ها شود، و بلکه اسامی مردگان را بر آنها بنویسند.
باید این حقیقت را بیان کرد که سلفیت، جنایتی مذهبی بر ضد امت اسلامی است اما ادعای سلفیان مبنی بر تشابه آنان در قول، علم، عمل و تقوا سخنی بی‌اساس و پوچ است.
اما گفتنی است که واژه سلف در قرآن و سنت جز در سیاق نهی یا ذم یا تحریم و یا سرزنش نیامده است؛ و هرجا واژه سلف در جملات قرآن آمده، خبر آن با چیزی آمده که هرگز مسرّت بخش نیست: «وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ»؛ (13) [و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده‌اند، نکاح نمی‌کنید، مگر آنچه پیش‌تر رخ داده است] و نیز می‌فرماید: «وَأَن تَجْمَعُواْ بَیْنَ الأُخْتَیْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ»؛ (14) [جمع دو خواهر با همدیگر- مگر آنچه که در گذشته رخ داده باشد] یا باز می‌فرماید: «عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف» (15) [خداوند از آنچه در گذشته واقع شده، عفو کرده است]
عزیزان و بزرگواران
نخستین چیزی که می‌بایست از آن آگاه بود، اسامی است، زیرا اصل در شناخت و معرفت هر چیز هستند بلکه اصل انواع معارف و اساس هر علم برشمرده می‌شوند. نصیب و بهره سلفیت از این اسم، چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، تحجر، تعصب و کهنه‌پرستی است. نصیب و بهره سلفیت از دین فقط جمود فکری، نگاه داشتن زمان، از کارافتادگی نشاط و فعالیت و التزام به برخی از قواعد است؛ قواعدی همچون مثل «ما ترک الأوائل للأواخر شیئا» که از مسلمانان به زیستن در سایه تقلید ملال‌آور، و محبوس کردن عقل و اندیشه در یک قالب آهنین از اندیشه‌ها دعوت می‌کند. از دیگر اقوال سلفیت این مثل است که می‌گویند: «خطا شائع خیر من صواب ضائع» [یک خطای رایج و فراگیر بهتر از صحیح تباه شده است]. که جهت توجیه ارتکاب محرمات است! حال باید پرسید که نوشیدن خمر، ربا، نادیده گرفتن انواع معاصی خداوند که امروز خطاهایی شایع و رایج گشته، آیا شیوع آن‌ها سبب شده که در میان امت اسلامی بدانها مشروعیت بخشیده شود؟ و نیز قول دیگر سلفیت که گویند: «الخطا الشائع الأولی فی الاستعمال من الصواب المتروک» یعنی خطا و اشتباه رایج بهتر از کار درستی است که متروک است. آنان با استفاده از این کلام، گفته‌اند ارتکاب گناهانی مانند شرب خمر، معامله ربوی و دیگر گناهانی که میان مردم رایج است را توجیه نموده‌اند. چنین کلامی تنها توجیهی برای زیرپا گذاشتن احکام شرعی و حدود خدایی، جمود عقلی و نیز ناتوانی فکری و در قید و بندکردن عقل و متوقف ساختن فعالیت آن و برای مباح کردن احکام شرعی است.
کشتن مردم و تکفیر آن‌ها و مباح دانستن ریختن خونشان و غارت اموالشان و ریختن آبرویشان، و نیز از بین بردن آثار و ارزش‌های اسلامی خطا و اشتباهی فاحش و رایج است که تکفیری‌ها آنها را اشتباه نمی‌دانند، بلکه وظایف شرعی و دینی خود تلقی می‌کنند! جالب آنکه تکفیری‌ها پس از انجام این اقدامات جنایتکارانه تکبیر می‌گویند و برخی آیات را تلاوت می‌کنند. حقیقت آن است که این رفتار استهزاء خداوند و قرآن و مسلمانان است. هم‌چنین امروزه ارزشهایی مانند ایمان، سخن نیکو، تسامح، توجه و احترام به حقوق بندگان خداوند و احترام به دیگران؛ صوابی تباه شده نزد سلفیان است. متأسفانه در نزد سلفیان تکفیری مفاهیم و الهامات شیطانی جای‌گزین مفاهیم صحیح شرعی شده، یا به دیگر سخن، مفاهیم شرعی نزد تکفیریان متروک است. شعار «لامشاحة فی الأسماء» (16) از دیگر شعارهای تکفیریان است که با استفاده از آن اسماء را از مسمایشان منحرف می‌کنند. آنان با استفاده از این مثل و قاعده پوششی بر مقاصد زشت خود کشیده و عقاید منحرف خود را پنهان ساخته و با ظاهری زیبا ترویج می‌کنند.
حال آنکه مناقشه و دقت در اسماء مسأله‌ای مهم و محور حقیقت است. دین و زبان عربی به این مسأله بسیار توجه نموده‌اند.
قرآن در آیه 23 سوره نجم نسبت به اسماء ساختگی هشدار داده که می‌تواند مقصدی جهت محقق ساختن مقاصد شوم و باطل شود و می‌فرماید:
«إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى»؛ (17) [این بتان] جز نام‌هایی بیش نیستند که شما و پدرانتان نام‌گذاری کرده‌اید [و] خدا بر [حقانیت] آن‌ها هیچ دلیلی نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را دل‌خواهشان است پیروی نمی‌کنند با آن که قطعاً از جانب پروردگارشان هدایت برای‌شان آمده است.
قرآن کریم هشدار داده و کار کسانی را که بدون هیچ مبنا و اساسی اسامی را که در کتاب و سنت نیامده، برای خود اتخاذ می‌کنند و جهت برآورده ساختن هواهای نفسانی خویش کار می‌برند، زشت دانسته و این امر را توجیهی برای انحراف آن‌ها از منهج الهی دانسته است؛ با وجود این سلفیان می‌گویند: «لا مشاحة لنا فی الأسماء»!
نکته حایز اهمیتی در موضوع اسما در این تحقیق، واژه سلفیه‌ی، از ریشه س، ل، ف است که سه واژه مشتق از آن در قرآن کریم آمده است: (1. سلف در ساختار فعل ماضی 2. اسلف در ساختار فعل ماضی 3. سلف به معنای اسم صفت)
صیغه نخست سلف است که فعل ثلاثی است و به معنای هر عملی است که در گذشته انجام شده است لکن در کاربردهای قرآن تنها در مواردی که جنس کار انجام شده قبیح، زشت یا کفرآلود و شرک‌آمیز بوده است به کار رفته است. این صیغه و ساختار پنج بار در آیات قرآن کریم آمده است که بدان اشاره می‌شود:
نخست: «فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (18) [پس، هرکس، اندرزی از جانب پروردگارش بدو رسید، و [از رباخواری] بازایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار می‌شود، و کسانی که [به رباخواری] بازگردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.]
دوم» «وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاء سَبِیلاً»؛ (19) [و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده‌اند، نکاح نمی‌کنید مگر آنچه که پیش‌تر رخ داده است، چرا که آن، زشت کاری و [مایه] دشمنی، و بد راهی بوده است.]
سوم: «وَأَن تَجْمَعُواْ بَیْنَ الأُخْتَیْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ»؛ (20) [جمع دو خواهر با هم دیگر- مگر آنچه در گذشته رخ داده باشد]»
چهارم: «عَفا اللهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ»؛ (21) [خداوند گذشته را عفو کرده، ولی هرکس تکرار کند، خدا از او انتقام می‌گیرد و خداوند، توانا و صاحب انتقام است].
پنجم: «قُل لِلَّذِینَ كَفَرُواْ إِن یَنتَهُواْ یُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ یَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینِ» (22) [به کسانی که کفر ورزیده‌اند بگو: اگر بازایستند، آنچه گذشته است برایشان آمرزیده می‌شود و اگر بازگردند به یقین سنت [خدا در مورد] پیشینیان گذشت].
ملاحظه کنید که هرجا واژه سلف ذکر شده، تنها در سیاق نهی، ذم و تحریم آمده است. (23)
صیغه دوم «أسلف» است. این صیغه تنها دوبار در قرآن آمده است. در یک کاربرد این صیغه سخن از نتایج ایمان است در مورد دیگر در سیاق کفر آمده است. «كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ» (24) [بخورید و بنوشید، گواراتان باد، به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته انجام دادید.] اما در دیگر آیه خداوند در معرض تهدید می‌فرماید: «هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ یَفْتَرُونَ»؛ (25) [آن جاست که هرکسی آنچه را از پیش فرستاده است می‌آزماید، و به سوی خدا مولای حقیقی خود بازگردانیده می‌شوند، و آنچه به دروغ برمی‌ساخته‌اند از دستشان به در می‌رود]
صیغه سوم: لفظ سلف تنها یک بار در قرآن کریم با ساختار و صیغه اسم صفت آمده است و عنوانی عام است که دربردارنده تمام کفار، منافقان و مشرکان از فرعون تا هامان و دیگران تا بدترین مخلوقات در قیامت است. «فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ» (26) [و چون ما را به خشم درآوردند، از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم و آن‌ها را پیشینه‌ای [بد] و عبرتی برای آیندگان گردانیدیم.]
حال این گروهی که خود را سلفیه می‌نامند و می‌پندارند که ریشه آن‌ها به «سلف صالح» بازمی‌گردد هیچ دلیلی بر اثبات ادعایشان ندارند ادعای آنان با هیچ دلیلی از کتاب یا سنت همراه نیست. زیرا ادله روایی و قرآنی آمد و سستی ادعای آنان به دست آمد.
این در حالیست که قرآن از واژه سبق بهره می‌برد و زمانی که از خیر و خوبی پیشینیان آن صحبت می‌کند و اقتداکردن بدانها را نیکو می‌داند، از آنها تعبیر به «السابقون الأولون» می‌کند و می‌فرماید: «وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ» (27) [و آنان که سبقت به ایمان گرفتند از مهاجر و انصار [و در دین ثابت ماندند.] و در آیه 21 سوره حدید می‌فرماید: «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»؛ [به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش- یعنی وسعت و فراخی آن- همچون پهنای آسمان و زمین است [و] برای کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‌اند آماده شده، [بر یکدیگر] پیشی گیرید. این فزون‌بخشی خداست که آن را به هر که خواهد می‌دهد، و خدا دارای فزون‌بخشی بزرگ است]. و در آیه 32 سوره فاطر می‌فرماید: «وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ» [برخی از آنان در کارهای نیک پیش‌گامند].
در فرق میان لفظ سلف که اشاره به تحجر و جمود فکری و واپس‌گرایی دارد با واژه‌ی سبق خوب تأمل کنید؛ سلف دعوت جهت تمسک و پای‌بندی به اموری است که نه تنها هیچ نفعی در بر ندارد، بلکه خود شرک و گمراهی است؛ البته این امر درباره کسانی که متمسک و مصر به گزینش چنین نامی هستند و مبانی آن را اجرا می‌کنند صادق است؛ در حالی که لفظ سبق به پیشرفت و کوشش در مسیر خیر و هم‌گامی با زمان و فهم دست‌آوردهای آن و سودجستن از زمان و استفاده از علوم و نیز بهره بردن از آن دلالت می‌کند. حال باید پرسید که آیا لفظ سابق یا سبق، نیاز به واژه‌ای دارد که آن را مزین سازد، یا صفتی تا آن را در اذهان خوب جا اندازد؟ برای مثال گفته می‌شود: «السابقون الصالحون» یا «السبق الصالح؟» طبعا خیر. زیرا این لفظ هرگز به واژه‌ای نیاز ندارد که آن را زینت بخشد و در شنیده‌ها خوب جلوه دهد، چرا که صلاح و اصلاح در این لفظ امری ذاتی هستند (28) برخلاف واژه سلف که نیازمند صفت یا لفظ و کلمه‌ی صلاح است، زیرا هر پیشتازی تبعاً صالح و نیکوست ولی هر سلف یا سالفی بد است و طبع آن فاسد. از اینجا فرق میان مذهبی که خود را بر اساس بدعت، سلفیت نام نهاده و نیز اقتداکنندگان به سابقین از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اقتدا می‌کنند، روشن می‌شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین من بعدی» «بر شما باد عمل به سنت من و خلفاء پس از من» اما نفرموده «بسنة السلف یا سنة السلفیین». در صورتی که صحیح باشد اینان برای خود مذهبی بتراشند و آن را سلفی نام دهند، قطعاً بر دیگران نیز رواست مذاهب اسلامی دیگری از عصر خلفای راشدین برگزینند و به عنوان مثال آن را «راشدیون» نام نهند. و چه بسا حتی اینان حجتی بسیار قوی‌تر از سلفیان داشته باشند. چنان که رواست گروهی دیگر با استفاده از واقعیت عصر صحابه، مذهبی جدید را بنا نهند و خود را مثلا صحابیون بنامند و در این هنگام هرکسی به منهج و شیوه خدا و رسولش مخالفت ورزد، از دایره ایمان و خیریت فاصله گرفته است هرچند در نخستین قرن‌های نزدیک به زمان نبوت زندگی کند. (همچون ابولهب و ابوجهل) اینان نیز سلفی صالح برای امثال خویش در این زمان هستند؛ کسانی که با الگوپذیری نادرست از اینان در عرصه فکری و عقیدتی زیاد شده‌اند به گونه‌ای که چندین برابر پیشینیان خود در قرون اولیه شده‌اند. (29) این بدعت سلفی تکفیری آثار زیانباری برای امت اسلامی در پی داشته و با شکل زننده خود چهره بدی از اسلام ارائه داده است. بسیاری از پژوهش‌های موثق و بررسی‌های دقیق در این باره ثابت کرده مذهب جعلی سلفیه‌ی سرمنشاء تمام جنبش‌های تروریستی حاضر در عرصه‌ی جهانی است و آنان مروج افکار گروه خوارج و صلیبیان صهیونیسم، و صهیونیست‌های صلیبی‌اند و بر اساس اظهارات وزیر پیشین وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، امریکا دایه پرورش جریان‌ها هستند.

ریشه‌های اصلی جریان‌ها و گروه‌های تکفیری

چنانچه امتی از دین خود فاصله گیرد، امر بر وی مشتبه می‌شود و در یافتن راه حقیقت دچار مشکل می‌گردد و با ظهور هواهای نفسانی و بدعت‌ها، دچار فتنه و آشوب می‌شود، و بسیاری از فرزندانش نعمتهای دین خدا را مبدل به کفر می‌سازند و امت و خویش را به قعر جهنم می‌برد و بدترین سرنوشت را برای امت رقم می‌زنند. در نتیجه به ضعف امت و خواری و ذلت آن منجر می‌شود. سخن رسول خدا درباره‌ی این گروه کاملاً صادق است. ابوداوود از احمد و او از ثوبان نقل می‌کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
یوشک الأمم أن تداعی علیکم کما تداعی الآکلة علی قصعتها. فقال قائل: و من قلة نحن یومئذ؟ قال: بل أنتم کثیر لکنّکم غثاءٌ کغثاء السیل و لینزعنّ الله من صدور عدوّکم المهابة منکم و لیقذفّن الله فی قلوبکم الوهن؛ [به زودی زمانی فراخواهد رسید که امّت‌ها یکدیگر را برای نابودی شما فرامی‌خوانند، همان‌طور که افراد یکدیگر را برای خوردن غذا به سوی ظرف غذا فرامی‌خوانند.]
که این حال امت امروز است. از بارزترین نمونه‌های ضعف و سستی که امت اسلامی را فراگرفته، فتنه‌هایی است که در میان ملت‌های اسلامی رواج و گسترش یافته که سبب شده به علت روی‌گردانی از مبانی دینی توازن خود را از دست بدهند و امور ساختگی و خرافی و نیز بی‌بندوباری را جای‌گزین آن سازند که جهت دورساختن آن‌ها از دین و دستاورهای آن از حیات عمومی و خصوصی مردم انواع اشکال بی‌بند و باری را رواج دهند. (30) از زمره شدیدترین فتنه‌ها علیه امت اسلامی و بزرگ‌ترین عامل تفرقه در وحدت مسلمانان، ظهور فتنه تکفیر و تعدد گروه‌ها و فرقه‌های تکفیری است که صلیبیان و صهیونیست‌ها در ایجاد دوباره و زنده نگاه داشتن آن‌ها از اوائل قرن 18 اندیشیده‌اند.
این فتنه نخستین فتنه‌ای است که شیطان به منظور تفرقه میان مسلمانان و از بین بردن اتحاد دینی آن‌ها در دلهای مسلمانان انداخته است؛ و این امر در ماجرای حکمیت، زمانی که خوارج به کفر امام علی حکم نمودند آغاز شد. خوارج کسانی برآمده از یهود و منافقین بودند که بذر اختلاف را در میان امت اسلامی پاشیدند. صلیبیان کینه‌توز و صهیونیست‌های منفور نیز از چنین فزونی به دور نبودند. مؤسّسات صلیبی همراه با مؤسسّات صهیونیسم و همکاری‌های مشترک دیگر یهودیان، از اوایل قرن هجدهم میلادی با برگزاری همایش‌ها و نیز صدها کمیته و به خدمت گرفتن اندیشمندان از زمره‌ی علما، کارشناسان، فیلسوفان، و خاورشناسان توانستند چنین گروه‌های گمراهی را ساخته و با به کارگیری مزدوران، ادیان ساختگی را انتشار دهند.
از زمره گروه‌ها و فرقه‌هایی که از این جنبش‌ها و مذاهب پدید آمد، جنبش‌های تکفیری یا خوارج این زمان- ملقب به خوارج زمان مسیح دجال- بودند که صلیبی‌ها و صهیونیست‌های پدیدآورنده‌اش به آنان لقب شاتولی‌ها را دادند؛ شاتولی‌ها طائفه‌هایی از امت ما بودند که «اندری شاتولیی» در کتاب خود فرمان جذب آن‌ها را داد، زمانی که گفت:
"اکنون که نابودی اسلام ممکن نیست حتی اگر بتوانیم پیروان این دین را از آن دور سازیم، کاری کمتر از نابودی آن نیست! حتی اگر تنها افراد کودن و نادان مسلمان را بتوانیم جذب کنیم برای ما بس است، زیرا افراد جاهل و نادان مانند شاخه‌های خشک‌اند و با آنان شاخه‌های زنده و سرسبز را سوزاند، در واقع باید گفت تنها در صورت سوزانده شدن شاخه‌ها، می‌توان یک درخت را سوزاند."
ای بزرگان! هرگز ادعا نمی‌کنم با مقاله خود، دیدگاه شما را به سختی‌ها و فتنه‌هایی که امت اسلامی در آن به سر می‌برد جلب کردم و نمی‌پندارم که از خلال آن نکته‌ای افزون بر آنچه می‌دانید مطرح ساختم، زیرا هریک از شما بیش از من به رنج‌ها و دردهای امت اسلامی و نیز ارائه راه حل‌های مناسب شایستگی دارید؛ اما این نکات تنها دردهایی بود که در سینه‌ام حبس شده بود و من در شکل استغاثه مطرح ساختم، چرا که هرکس به امور مسلمانان اهمیتی ننهد، از آن‌ها نیست.

آزادی تفکر یا آزادی تکفیر؟

از جمله عوامل اصلی که سهم بسیاری در گسترش پدیده تروریسم در جهان عرب و اسلام دارد، روش تکفیرها و برخورد همراه با زور و قهر و غلبه آن با مخالفینشان است. آنان می‌کوشند دیگران را مجبور سازند تا همانند ایشان بیندیشند و اشیا و امور را از منظر آنان ببینند. آن‌ها معتقدند فقط خود حق دارند برای تمام مسلمانان بیندیشند و دیگران از این حق بی‌بهره‌اند.
آن‌ها حتی اندیشه‌ای را که ناشی از وحی الهی باشد نیز بی‌اعتبار می‌شمرند همان‌گونه که پیشنیانشان صلح حدیبیه را یک بار بی‌اعتبار و دروغ خواندند و بار دیگر ناشی از سستی و ناتوانی؛ با این ادعا که برخی صحابه برترند و حتی برخی پیرانشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) أفضل‌اند. (31)
هم‌چنین تعدی آن‌ها به امامان امت و عالمان و تحقیر آن‌ها تا آن‌جا رسیده است که به آن‌ها می‌گویند «نظریات شما بی‌ارزش است».
من امیدوارم این تکفیری‌ها آخرین حلقه زنجیر فرقه‌ی تروریستی تکفیریِ گمراه و جنبش‌هایِ نابودگر و توطئه‌گر برای اسلام و مسلمانان باشند ... آنان مسلمانان را کافر دانسته و جان و مالشان را مباح می‌دانند و دلیل‌شان برای این کار، محافظت از توحید و ریشه‌کن کردن شرک است.
قتل عام مسلمانان به نام جهاد در راه خدا و میدان جهاد قرار دادن سرزمین و خانه‌های مسلمانان تنها بدان دلیل است که آنان می‌پندارند مسلمانان مخالف آنان مشرک‌اند.
اما ادعای دفاع از توحید برای محو آنچه ایشان شرک مسلمانان می‌پندارند ادعایی بی‌اساس است که برای شنوندگان فریب‌خورده و ساده‌لوح و جوانان عام، زیبا جلوه می‌دهند آنان که اطلاعات اندکی دارند و از فرهنگ دینی و اسلامی و حتی فرهنگ عمومی اجتماعی نیز بی‌بهره‌اند آنها هیچ گونه شناختی از این جنبش‌ها و تشکیلات تکفیری و نقشه‌هایی که در پس ادعای دفاع از توحید پنهان نموده‌اند ندارند.
آنچه گفته شد، اندکی از کارنامه‌ی جریان‌های تکفیری و جنبش‌های تروریستی است که در جهان عربی و اسلامی با نام‌های مختلف و با حقیقت و عوامل پیدایشی واحد گسترش یافته‌اند. افکار و نتایج آن‌ها نیز جز ویرانی مادّی و معنوی، قتل عام و تکفیر و انفجار نیست. «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ».

سخن پایانی

کدامین آینده برای مسلمانان؟

تا زمانی که آینده پنهان و مجهول است نیازی نداریم که در مورد رخدادهای آن پیش‌گوئی کنیم. به هر حال حوادث آینده از صلح و جنگ، پیروزی و شکست، فتنه‌ها و تکرار رخدادها خالی نخواهد بود، در نتیجه این امت ایمن نخواهد بود مگر با تمام توان و آمادگی با آینده مواجه شود.
نخستین عبرتی که این امت می‌تواند از گذشته دور و دراز خود بگیرد این است که عقیده از سیاست استوارتر است و امت از دولت استوارتر. دیگر این که جهل سخت‌ترین دشمن این امت است و این امت در هیچ جنگی در طول تاریخ آن‌چنان که از فرزندان جاهلش شکست خورده با شکست مواجه نشده است. پس رشد سیاست و اندیشه اهل آن به هر میزان که رشد نماید باز هم عقیده و مبانی عقیده از آن رشد یافته‌تر و ثابت‌تر است.
اگر این امت بر روش دین و عقیده‌اش باقی بماند و اگر مؤمنان هدایت و بصیرت را می‌گیرند، قدرتمندان امروز و فردا هرگز نمی‌توانند برای او بیم و خطری به همراه داشته باشند.
از نمونه‌های جهل و حماقتی که به این امت تحمیل شده و با بیچارگی به آن تن داده گسترش جدل و غلیان خشم افراد آن است و هرکس که با ایشان موافق نباشد خون او را هدر می‌دانند و جان و مال و ناموسش را مصادره می‌کنند.
این جهالتی است که صاحبش را می‌فریبد تا آن کس را که معتقد به رسیدن انسان به ماه است تکفیر نموده و دیدن تلویزیون را تحریم نماید. هم‌چنین وقت خود را با جدل بیهوده در حلال یا حرام بودنِ استفاده از مجسمه‌ها برای تزیین، ضایع می‌سازد. جهالتی که او را به تکفیر مسلمانان معتقد به کروی بودن زمین و چرخش آن وامی‌دارد. این جهالت شدیدتر از جهل دوران جاهلیتِ ابوجهل است با این وجود اینان می‌پندارند که بر اساس احکام دین و شریعت خداوند فتوا می‌دهند و فریب خوردگان نیز آن‌ها را تصدیق می‌کنند.
امت ما بیش از پیش هدف دشمنانی قرار گرفته است که صداقت و مکرشان در دشمنی این امت آن‌ها را گردهم آورده است. این امت نخواهد توانست در نگه‌داری امانت انسانی سهیم شده و نقش تمدنی خود را ایفا نماید هم‌چنان که نخواهد توانست وجود خود را برای ایجاد صلح تحمیل نماید مگر با بازگشت به کتاب خدا و سنت رسولش. این حق اسلام است بر گردن این امت، و تنها به واسطه آنچه پیشینیان این امت با آن به صلح و اصلاح رسیده‌اند خواهند توانست خود را اصلاح نمایند؛ یعنی ثبات و استقامت بر دین خدا و تخلق به اخلاق آن و تلاش در گسترش آن و دعوت زبانی و عملی به آن.
در پایان از خداوند بزرگ می‌خواهم تا این همایش، سرآغازی باشد برای عصری که این امت حاکم آن باشد عصری سرشار از وفاق و دوستی و همکاری و احساس شادی از این که گذشته شکوهمندش بر اساس روش خدا و رسول او بازگشته است.
از خداوند پاک و بزرگ می‌خواهم ما و شما را برای خویش خالص گرداند و جمع ما را در آنچه باعث خیر امت است استوار بدارد. سلام و برکات خدا بر سرورمان محمد خاتم انبیا و پیشرو رسولان و بر اهل بیت او و اصحابش.

پی‌نوشت‌ها:

1. ریاست کمیته علمی پژوهش‌ها و مطالعات تونس و اتحادیه صوفیان مغرب اسلامی
2. آل عمران، آیه 105.
3. تعبیر دود از روایتی که در صحیح مسلم آمده استفاده شده است. حَدَّثَنی مُحَمَّدٌبنُ المُثَنِّی حَدَّثَنَا الوَلِیدُ بنُ مُسلِمٍ حَدَّثَنا عَبدُالرَّحمَن بنُ یَزیدَ بنِ جَابر حَدَّثنی بُسرُبنُ عُبَیدِ اللهِ الحَضرَمیُّ أنَّهُ سِمَعَ أبا إِدرِیسَ الخَولانیَّ یَقُولُ سَمِعتُ حُذَیفَةَ بنَ الیَمَانِ یَقُولُ کانَ النَّاسُ یَسألونَ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَنِ الخَیرِ وَ کُنتُ أَسأَلُهُ عَنِ الشَّرِ مَخَافَةَ أن یُدرِکَنی فَقُلتُ یا رسُولَ اللهِ إِنَّا کُنَّا فِی جَاهِلیَّةِ وَ شَرِّ فَجَاءَنَا اللهُ بِهَذاً الخَیرِ فَهَل بَعدَ هَذاَ الخَیرِ شَرٌّ قَالَ «نَعَم» فَقُلتُ هَل بَعدَ ذَلِکَ الشَّرَّ مَن خَیرِ قَالَ «نَعَم وَفِیهِ دَخَنٌ». قُلتُ وَمَا دَخَنُهُ قَالَ «قَومٌ یَستَنُّونَ بِغَیرِ سُنَّتِی وَ یَهدُونَ بِغَیرِ هَدیی تَعرِفُ مِنهُم وَ تُنکِرُ». فَقُلتُ هَل بعدَ ذَلکَ الخَیرِ مِن شَرِّ قَالَ «نَعَم دُعاةٌ عَلی أَبوابِ جَهَنَّمَ مَن اجابَهُم إِلَیهَا قَذَفُوهُ فِیهَا». فَقُلتُ یا رَسُولَ الله صِفهُم لَنا. قالَ «نَعَم قَومٌ مِن جِلدتَنَا وَیَتَکلَّمُونَ بِالسِنَتَنا». قُلتُ یا رَسُولَ الله فَما تَرَی إن اَدرَکَنی ذَلکَ قَالَ «تَلزَمُ جَمَاعَةَ المُسلمینَ وَ إِمَامَهُم». فَقُلتُ فَإِن لَم تَکُن لَهم جَماعَةٌ وَلَا إمامٌ قالَ «فاعتزِل تِلکَ الفِرَقَ کُلَّها وَلوَ أن تَعضَّ عَلی أصلِ شَجَرَةٍ حَتَّی یُدرکَکَ المَوتُ وَ انتَ عَلی ذَلکَ». حذیفه- صحابی مشهور- چنین می‌گوید: مردم از خیر می‌پرسند در صورتی که سوال حق از شر است، زیرا بیم دارم که ندانسته در آن داخل شوم. لذا به رسول خدا عرض کردم ما تا این خیر- نعمت اسلام- را ندانستیم، در شر جاهلیت قرار داشتیم، آیا بعد از این خیر، هم شری وجود خواهد داشت؟ او نگران بود آیا این خیر دوام دارد یا شکست می‌خورد؟ پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب داد: آری بعد از این خیر، شری واقع می‌شود. زیرا دنیا به این صورت است. در آن جنگ بین حق و باطل، نور و ظلمت قطعی و مسجل است ... حذیفه سوال را تکرار کرد و گفت: آیا بعد از این شر، احتمال خیر باز ممکن است؟ پیامبراکرم جوابی داد که شایسته‌ی تأمل است: (و فیه دخن) در آن بوی دود می‌آید؟ حذیفه گفت: ما دخنه؟ پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «قَومٌ یَستَنُّونَ بِغَیرِ سُنَّتِی وَیَهدُونَ بِغَیرِ هَدیِی تَعرِفُ مِنهُم وَتُنکِرُ» مردم به غیر سنت من که تشابه کامل به حق دارد متوسل می‌شوند، متوجه باشید!
4. شاتولیی، کتاب غزو العالم الاسلامی.
5. ر ک: همین قلم، التبرقع الصهیونی فی الحرکات الهدامة و هم چنین همین قلم، موقع القادیانیین فی الحرکات الهدامة، (چاپ دارالسقیفة تونس، 2014).
6. بقره، آیه 216.
7. کتاب ترجمه شده: مذکرات آباءالصهیونیة الأربعة.
8. نساء، آیه 94.
9. ر. ک: همین قلم، الدعوة الی الله اصلاحا لاثورة، چاپ دارالسقیفة، تونس 2014.
10. ممتحنه، آیه 1.
11. ر.ک: همین قلم: التبرقع الصهیونی فی الحرکات الهدامة، انتشارات دارالسقیفة، تونس 2014.
12. عصر، آیه 3.
13. نساء، آیه 22.
14. نساء، آیه 23.
15. مائدة، آیه 95.
16. در اسماء، هیچ تردیدی نیست.
17. نجم، آیه 23.
18. بقره، آیه 275.
19. نساء،آیه 22.
20. نساء، آیه 23.
21. مائده، آیه 95.
22. انفال، آیه 38.
23. ر. ک: التبرقع الصهیونی فی الحرکات التکفیریة، درالسقیفة، تونس 2014.
24. الحاقة، آیه 24.
25. یونس، آیه 30.
26. زخرف، آیات 55-56.
27. توبه، آیه 100.
28. ر. ک: الدعوة إلی الله اصلاح لاثورة؛ و التبرقع الصهیونی، دار السقیفة، تونس 2014.
29. ر. ک: موقع البهائیین فی الحرکات الهدامة و موقع القادیانیین فی الحرکات الهدامة، دارالسقیفة، تونس 2014.
30. از سفارش‌های اندری شاتولیبی، در کتابش: غزو العالم الإسلامی (اشغال جهان اسلام).
31. ر. ک: همین قلم، التبرقع الصهیونی فی الحرکات التکفیریة.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما