جذابیت‌هایی که یک فیزیکدان می‌تواند داشته باشد - 5

موضوعی که هنوز مطرح است این است که چرا آلمانی‌ها نتوانستند بمب اتمی را بسازند و نقش هایزنبرگ در این شکست چه بوده است؟ آیا او همان‌گونه که خیلی‌ها ادعا می‌کنند، به خاطر محذوریت‌های اخلاقی از ساختن بمب برای هیتلر طفره می
شنبه، 13 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جذابیت‌هایی که یک فیزیکدان می‌تواند داشته باشد - 5
 جذابیت‌هایی که یک فیزیکدان می‌تواند داشته باشد - 5

 

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون



 

موضوعی که هنوز مطرح است این است که چرا آلمانی‌ها نتوانستند بمب اتمی را بسازند و نقش هایزنبرگ در این شکست چه بوده است؟ آیا او همان‌گونه که خیلی‌ها ادعا می‌کنند، به خاطر محذوریت‌های اخلاقی از ساختن بمب برای هیتلر طفره می رفته؟ یا به خاطر ناتوانی‌های فنی در کار ساختن بمب شکست خورده است؟ بهترین سندی که در این باره دیده‌ام آن است که پروفسور پل لارنس رز، استاد تاریخ دانشگاه نیوکاسل در نیوساوت ویلز استرالیا برای من فرستاده است. این سند دست نوشته‌ی متن سخنرانی‌ای است که او در ژوئن 1984 در دانشگاه عبری بیت المقدس با عنوان هایزنبرگ، اخلاق گرایی آلمانی و بمب اتمی، 1939 تا 1945 ایراد کرده است. نمی‌دانم این سخنرانی منتشر شده است یا نه.
پروفسور رز می‌گوید که هایزنبرگ با گذشت سال‌ها روایت‌های متفاوتی درباره‌ی رویدادها ارائه کرده است. به نظر من بخش‌هایی از اسناد معروف به فارم هال که به کتاب‌های مؤلفانی که به آن‌ها دسترسی داشته‌اند راه یافته است، نزدیک‌ترین روایت از عقاید واقعی هایزنبرگ در آن دوران است. فارم هال نام ملکی است در حومه کیمبریج که دانشمندان برجسته‌ی علوم هسته‌ای آلمان از آن جمله هان و هایزنبرگ پس از دستگیر شدن در سال 1945 در آن‌جا نگهداری می‌شدند. ساموئل گودشمیت، فیزیک‌دان هلندی تبار گروهی با نام آسوس را برای وارسی پیشرفت‌های آلمانی‌ها در کار ساختن بمب اتمی رهبری می‌کرد ( آسوس واژه‌ای یونانی است هم معنی با واژه‌ی Groves در انگلیسی، که به مناسبت نام ژنرال لزلی گروز، رئیس پروژه‌ی بمب اتمی امریکا انتخاب شده بود). گردهمایی دانشمندان هم بخشی از این مأموریت بود. هنگامی که این گروه در فارم هال بودند، گفتگوهای آن‌ها، از جمله گفتگوهای سرمیز شام در ششم اوت 1945 یعنی روزی که آلمانی‌ها برای نخستین بار خبر حمله به هیروشیما را شنیدند. محرمانه ضبط می‌شد. گروز و گودشمیت و آر وی جونز افسر اطلاعاتی انگلیسی که شنود گفتگوها ابتکار او بود، بخش‌هایی از نوارهای این گفتگوها را منتشر کرده‌اند. حیف که نسخه‌ی کامل برای پرهیز از جریحه‌دار شدن احساسات آلمانی‌ها منتشر نشده است. پنجاه سالی از تهیه این نوارها می‌گذرد و وقتش رسیده است که مورخان به آن‌ها دسترسی داشته باشند. همین مقدار از مکالمات از نوار که پخش شده است و وایسکوف به آ اشاره‌ای نمی‌کند، نشان می‌دهد که نخستین واکنش هایزنبرگ در برابر خبر حمله به هیروشیما، ناباوری بوده است. او می‌گوید به نظر من یک بمب فشار قوی بوده است. باور نمی‌کنم هیچ ارتباطی با اورانیوم داشته باشد. بعد می‌افزاید:
میان کشف و اختراع تفاوت بسیار است. در کشف می‌توان همواره شکاک ماند و انتظار شگفتی‌های زیادی داشت. در اختراع شگفتی تنها برای آدم‌هایی پیش می‌آید که سهمی در آن نداشته‌اند. ما پنج سال روی بمب کار کرده‌ایم و این خبر قدری به نظرمان غریب می‌آید.
اگر می‌شد این اظهار نظر مبهم را به زبان اصلی یعنی آلمانی خواند یا شنید، بهتر بود ولی به همین صورت هم منظور آن به حد کافی روشن است: آنچه بر هیروشیما افکنده‌اند نمی‌توانسته است بمب اورانیومی باشد، چون ما پنج سال برای ساختن آن کار کردیم و نتوانستیم. این گفته با گفته‌های بعدی هایزنبرگ در تضاد است. پس از سال 1945 هایزنبرگ هرگز نمی‌خواست بپذیرد که ناتوانی عامل ناکامی او در تولید بمب بوده است. کم کم محذورات اخلاقی به عنوان دلیل خودداری از تولید بمب برای نازی‌ها عنوان شد. من هیچگاه این موضوع را باور نکردم، چون آدم‌ها موثقی به من گفته بودند که هایزنبرگ در دوران جنگ معتقد بوده است که پیروزی برای آلمان اهمیت دارد. به نوشته گودشمیت، هایزنبرگ در دیدار با یکی از همکاران خود در سوئیس به او گفته بود: چه خوب می‌شد اگر ما در این جنگ پیروز شده بودیم. چند سال پیش با هانس بته درباره‌ی این موضوع بحث می‌کردیم و او می‌گفت:
هایزنبرگ در 1942 به این نتیجه رسیده بود که آلمان باید برنده‌ی جنگ شود. من این حرف را خیلی ساده لوحانه می‌دانستم. هایزنبرگ می‌گفت که از سنگ‌دلی‌های وحشتناک آلمانی‌ها نسبت به مردم جبهه‌ی شرق ( در روسیه و لهستان) و تا حدودی نسبت به مردم غرب با خبر است و معتقد شده بود که اگر متفقین در جنگ پیروز شوند، ملتی به نام آلمان بر جا نخواهد گذاشت و با آلمان همان رفتاری را در پیش خواهند گرفت که رومیان با کارتاژ در پیش گرفتند. به نظر او این وضع نمی‌بایست پیش بیاید؛ پس آلمان می‌بایست برنده می‌شد و بعد از آن آلمانی‌های خوب خودشان به حساب نازی‌ها می‌رسیدند. باور نکردنی است که مردی که نقش عظیمی در شکل گرفتن فیزیک جدید داشته است تا این حد ساده انگار باشد. اما در دوران جنگ در جاهای دیگر هم چنین حرف‌هایی زده بود. من هرگز درباره‌ی ملاحظات اخلاقی در تولید جنگ افزار هسته‌ای سخنی از او نشنیده بودم. البته تردیدی نیست که هایزنبرگ در سال 1939 ضد نازی بود و مطبوعات نازی بارها او را به دوستی زیاده از حد با یهودیان و تدریس فیزیک یهودی ، از آن جمله نظریه‌ی نسبیت اینیشتین، متهم کرده بودند.
وایسکوف درباره‌ی تمایلات هایزنبرگ تنها به پاراگراف زیر بسنده می‌کند:
پیداست که او با ماندن در آلمان در تلاش‌های رژیم نازی برای بهره‌گیری از انرژی هسته‌ای که با آشکار شدن امکان تولید بمب آغاز شده بود درگیر شده است. دانشمندانی که با متفقین کار می‌کردند نسبت به آنان که در آلمان کار می‌کردند، به ویژه آنان که با رژیم هیتلر مخالف بودند، در شرایط بسیار متفاوتی به سر می‌بردند. دانشمندان کشورهای متفق با شور و اشتیاق برای ساختن بمب تلاش می‌کردند چون به سیاست‌های رهبران خود یعنی چرچیل و روزولت اعتماد داشتند و می‌خواستند طرف مقابل را از تولید بمب باز دارند. اما آن گروه از دانشمندان آلمانی که مانند هایزنبرگ به نازی‌ها علاقه‌ای نداشتند، هنگامی که برای ساختن این جنگ افزار مهیب فراخوانده می‌شدند در وضعیت هراسناکی قرار می‌گرفتند.
من به دلایلی که تلاش کردم در اینجا روشن کنم بر این باورم که شکست هایزنبرگ در ساختن جنگ افزار هسته‌ای هیچ ربطی به بی علاقگی او نداشته است. اسنادی که از دوران جنگ بازمانده است نشان می‌دهد که دانشمندان آلمانی درست به همان اندازه‌ی دانشمندان کشورهای متفق مشتاق ساختن بمب بوده‌اند. پس چرا موفق نشدند؟
روشن‌ترین تحلیل درباره‌ی این مسئله همان است که پروفسور رز در مقاله‌ی خود آورده است. آن نوع شکافت هسته‌ای که به درد بمب و رآکتورهای اتمی می‌خورد وقتی صورت می‌گیرد که هسته‌های سنگین چون هسته‌ی اورانیوم، نوترون نسبتاً آهسته‌ای را جذب کنند. نوترون و پروتون اجزای تشکیل دهنده‌ی هسته‌اند. نوترون برخلاف پروتون، بار الکتریکی ندارد و به راحتی جذب هسته‌ی سنگین می‌شود. در این صورت هسته‌ی حاصل به حالت برانگیختگی شدیدی می‌رسد که ناپایدار است. این هسته دچار شکافت می‌شود و به هسته‌های سبک‌تر به علاوه‌ی کوانتوم‌های تابش الکترومغناطیسی و نوترون‌های اضافی تبدیل می‌شود. این نوترون‌های اضافی می‌توانند هسته‌های دیگر را بشکافند و به این ترتیب یک واکنش زنجیره‌ای به راه بیندازند.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.