آثار و ابعاد تربیتی و معنوی اسرار و معارف حج از منظر امام راحل
«و بر مردم است حج خانه خدا، هر آنکس که توان رفتن به آنجا را داشته باشد.»
مقدمه
و حاجی آنگاه که با قافله عرفان راهیِ این خانه میشود و جامههای رنگین دنیا از تن خویش برمیکند و با پارچهای سفید و یکدست، میان دریایی از انسانها به سوی خدا میشتابد، این عمل او لبیک به فرمان الهی است که فرمود:
وَللّهِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً...(3)
«و بر مردم است حج خانه خدا، هر آنکس که توان رسیدن بدانجا را داشته باشد.»
حج، محل دفن آرزوها و آمال انسانهاست.
حج، برنامه و دستوری است برای سازندگی انسانها.
متاعی که در حج میفروشند جز به زحمت تن و تصفیه روح به دست نمیآید.
در هریک از اعمال و مناسک حج، اسراری است که مقصود آنها تربیت آدم است؛ از پوشیدن حوله احرام گرفته تا لبّیک گفتن، سپس دم فروبستن ولبّیک نگفتن به هنگام دیدن دیوارهای مکّه، ورود به مسجدالحرام، دیدن کعبه و طواف خانه خدا، نماز پشت مقام ابراهیم، سعی در صفا و مروه و تقصیر و در روزهای بعد رفتن به مواقف ثلاث، حضور در عرفات و مشعر و منا و از احرام در آمدن و بازگشت بهسوی مکه و انجام اعمال مخصوص و... همه، جز آداب و برنامههایی برای تربیت و تصفیه روح بشر، چیز دیگری نیست. و اینک پرداختی به بعضی از آداب، که از ظاهری با اهمیتتر برخوردار است و تفسیر حضرت امام خمینی قدسسره درباره اسرارو ابعاد معنوی اعمال حج:
1 ـ حضور در میقات
حاجی وقتی به میقات وارد میشود، هرآنچه از دنیا و بهرههای آن بههمراه دارد؛ مانند لباسهای فاخر، زینتهای مرسوم و متداول، وابستگیها و علقههای مادّی همه را از خود دور میسازد و به لباس احرام مزیّن میشود.
2 ـ جامه احرام
جامه سپید احرام نشانه پاکی و صفا و علامت طهارت است.
عمل حاجی به قلب و جوارح اوست؛ بدیهی است قلبی که به طهارت و پاکی میاندیشدنمیتواندظاهریناآراسته داشته باشد. او باید جوارح خود را نیز پاک سازد؛ از همینرو به غسل و شستوشو قبل از به تن کردن جامه احرام سفارش شده است.
آنگاه که لباس احرام به تن میکند، طبق دستور اسلام حتی از بعضی از حلالها هم باید بپرهیزد تا بندگی آموزد. از نگاه در آینه و زینت دربدن، حتّی از پوشاندن سر و روی پا و... ممنوع میشود. جامه احرام جامه بندگی و اطاعت است.
«این که لباس دوخته را از تن بیرون میآوری؛ یعنی آن لباس گناه و عصیان را که تاکنون تاروپود آن را بافتید و دوختید و در بر کردید بیرون آورید وگرنه چه فرقی است بین لباس دوخته و نادوخته؟! البته چنین نیست که عبادت در لباس دوخته قبول نباشد، چون انسان در طول سال در لباس دوخته نماز میخواند و عبادت میکند؛ اما در حج قبول نیست، و این برای آن است که میخواهند اسرار حج را به انسان تفهیم کنند که او روزی را هم در پیش دارد که باید با لباس ندوخته وارد آن روز شود و آن روز مرگ است که کفن در بر میکند و در قیامت با همان کفن ظهور و حضور پیدا میکند... امام سجاد علیهالسلام به شبلی فرمود: معنای کندن لباس دوخته شده؛ یعنی خدایا! من دیگر لباس گناه در بر نمیکنم و از هر گناهی توبه کردم.»(4)
آری، حاجی تا وقتی جامه رنگین دنیا بر تن دارد، پس هنوز مشغول است و هنگامی که جامه رنگین از تن کند و جامه احرام پوشید، دیگر هیچ ندارد و از تمام تعلقات میرهد و چون خسی در میقات در انبوه زائران گم میشود؛ چون قطرهای در اقیانوس.
3 ـ در معنای لبیک
حاجی از میقات خارج میشود در حالی که لبّیکگو است، به عشق دیدار کعبه سر از پا نمیشناسد و به عشق دیدار پروردگار اشک شوق میریزد. حضرت امام خمینی قدسسره میفرمایند: «در لبّیک لبّیک «نه» بر همه بتها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچهها کشید.»(5) یعنی با هرچه ظلم و جور است ستیز کنید و از هوای نفس و شیطان درون گرفته تا شیاطین برون و بتهای زمان.
راز گفتن لبیک در این است که ای خدا، از این لحظه ملتزم میشوم که تنها در مسیر طاعت تو گام بردارم و چیزی جز حق بر زبانم جاری نکنم و زبانم را بر معاصی حرام گردانم. زائر خدا در حج با خدای خویش پیمان و میثاق میبندد؛ و در اصل تمامی اعمال حج پیمانی است که بین معبود و عبد بسته میشود.
به فرموده امام خمینی قدسسره :
«لبیکهای مکرّر از کسانی حقیقت دارد که ندای حق را به گوش جان شنیده و به دعوت اللّهتعالی بهاسمجامع، جواب میدهند. مسأله مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گویی گوینده از خود در این محضر بیخود شده است. وجواب دعوت را تکرار میکند و دنباله آن سلب شریک به معنای مطلق آن مینماید که اهلاللّه میدانند نه شریک در الوهیت فقط. گرچه سلب شریک در آن نیز شامل همه مراتب تا فنای عالم در نظر اهل معرفت است و حاوی جمیع فقرات احتیاطی و استحبابی است مثل، «... الحمد لک والنعمة لک...» و حمد را اختصاص میدهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را و نفی شریک میکند و این نزد اهل معرفت غایت توحید است و به این معناست که هر حمدی و هر نعمتی که در جهان هستی تحقق یابد حمد خدا و نعمت خداست، بدون شریک و در هر موقف و مشعری وقوف و حرکتی و سکون و عملی این مطلب و مقصد اعلی جاری است و خلاف آن شرک به معنای اعم است که همه ما کوردلان به آن مبتلا هستیم.»(6)
آری، زائر به هنگام گفتن لبّیک باید از هرچه به معنای تعلّق و تملّق است پرهیز کند تا شرط حضور در محضر باری تعالی را به دست آورد و در این آزمون سرفراز شود.
او به دعوت خدای سبحان پای در میقات گذارده و لباس احرام بر تن کرده و از منزل و مأوای خویش برای دیدار کعبه و زیارت بیت عتیق دور شده و تمام زخارف دنیا را یکجا رها کرده و دنیا را به اهل خود واگذارده و اینک در محضر خداست. البته انسان همیشه در محضر خداست؛ چرا که به فرمایش امام راحل قدسسره «عالم محضر خداست و...» ولی در همین محضر گسترده الهی، محضرهای خاصی نیز وجود دارد که انسان فقط در حالتها و موقعیتهای خاص میتواند وارد آن شود و اگر صاحب خانه دعوتی نکند شرط حضور در این محضر عرفانی به دست نمیآید. پس معنای محضر الهی و کشف جمال ربوی در سخن امام این است که انسان باید به مرتبت کشف و شهود برسد و برای رسیدن به این مرتبه، زمانی بهتر از موسم حج و مکانی بهتر از دیار وحی نیست؛ جایی که انسان به دعوت خدای متعال آنجا حضور یافته و به ندای خداوند سبحان لبیک میگوید. حاجی در اصل میهمان خداست و میهمان اگر بخواهد از میزبان کمال استفاده را ببرد، باید در محضر او باشد.
حاجی با لبّیک خود اعتراف میکند که: تو بیشریکی و خدای واحد واحدی.
این اعتراف زبانی باید در عمل انسان نیز پیاده شود. بسیارند انسانهایی که زبان به سلب و نفی شریک برای خدای متعال میگشایند امّا قلب و دلشان جایگاه شیطان است و اینجاست که باید زائر در مقام معامله با خدا درآید و تمام تعلّقات را رها سازد و رضایت او را کسب کند و خطاب به پروردگار بگوید: الهی، حمد برای تو است، چون تو محمودی. نعمت از آنِ تو است، چون تو منعمی. همه فقیراند و ملک و حکومت برای تو است.
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
حضرت امام قدسسره در این باره میگوید: «مراتب معنوی حج که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک مینماید؛ حاصل نخواهد شد مگر آنکه دستورات عبادی حج به طور شایسته و مو به مو عمل شود... و لبّیکهای شما جواب دعوت حق تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید و لبیک گویان برای حق، نفی شریک به همه مراتب کنید و از خود که منشأ بزرگ شرک است به سوی جلّ و علا هجرت نمایید.»(7)
حضرت امام رحمهالله «خود» و «خودیت» را منشأ بزرگ شرک میداند. خود چیست؟
«خود» همان غرور، کبر، نخوت و منیّت است؛ همان صفاتی که فرعون را واداشت تا ادعای ربوبیّت کند! پس منشأ همه آفات خودپرستی است.
4 ـ ورود به حرم و مکّه
مکّه معظمه و مشاهد مشرفه، موطن حوادث و نهضتهای انبیا و پیامبر اسلام است. آنجا محل نزول جبرئیل امین و خاستگاه پیامبران بزرگ الهی است.
نور نبوّت پیامبر خاتم در این سرزمین متجلّی شد و اسلام، این دین کامل، از این دیار به جهانیان عرضه گردید. پیامبر بزرگ اسلام چه سختیها و بلایایی را در سرزمین مکه به دست ابوسفیانها و ابوجهلها کشید، لیکن از پای نایستاد و اسلام، آن نهال نوپا را به درختی تنومند و پرثمر تبدیل کرد. امام خمینی قدسسره درباره عظمت مکه و کعبه میگوید: «مکّه جایی است که همه انبیا خدمتگزار او بودند.»(8)
5ـ در بیان فلسفه طواف
حضرت امام راحل گردش به دور خانه را رهایی از قیود دنیا شمرده میگویند:
«در طوافِ حرمِ خدا، که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بتهای بزرگ و کوچک و طاغوتها و وابستگانشان برائت جویید که خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بریء هستند.»(10)
پس انسان به هنگام طواف، در مدار توحید قرار میگیرد و از هرچه شرک و پلیدی است، دور میشود.
6ـ حجرالأسود دست راست خداست
امام خمینی قدسسره درباره استحباب استلام حَجَر میگوید:
«در لمس حجرالأسود بیعت با خدا بندید که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان هرکه باشد و هرجا باشید سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدایید که دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هرچند در ابزار آدم کشی و سرکوبی و جنایتشان برتری داشته باشند.»(11)
همچنین درباره فلسفه عمل طواف به دور کعبه، در جملهای کوتاه میفرمایند:
«گردش به دور خانه خدا نشان دهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید.»(12)
کعبه برترین نشانه خدا در روی زمین است و زائر خانه خدا همچون فرشتگان که حول عرش خداوند همیشه در گردشند، میچرخد. قرآن میفرماید:
وَتَرَی الْمَلاَئِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ...(13)
«فرشتگان را میبینی که به تسبیح و ستایش خداوند به طواف عرش مشغولند.»
همانطور که طواف فرشتگان در عرش خدا نشانه عشق آنان به خداست، بنده نیز باید همانند ملائک به مقام تسلیم و رضا برسد و کعبه را طواف کند.
طواف یکی از بهترین حالات بنده در مقام تعظیم و تکریم خدا است.
انسان میتواند در مطاف معرفتهای بسیاری بیاموزد؛ زیرا که در دایره توحید، معرفت هسته مرکزی است و آنکس که به دور معرفت میچرخد نور خدا در دلش جلوهگر میشود.
7 ـ صفا و مروه
«صفا و مروه از شعائر الهی است.»
به فرموده امام سجاد علیهالسلام اسرار بسیاری در سعی میان صفا و مروه وجود دارد. انسان در مسعی میآموزد که باید از گناه به سوی خدا فرار کند و سعی کند که با سرعت به طرف خدا برود.
حاجی در هنگام سعی بین صفا و مروه در حالت تردید بین خوف و رجا است.
هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوی اطاعت و از غیر به حق دویدن است. معنای تردد بین دو کوه صفا و مروه؛ یعنی خدایا! من بین خوف و رجاء به سر میبرم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است که فقط بترسم و هیچ امید نداشته باشم و نه آنچنان است که همه امید باشد و هیچ ترس نباشد.(15)
معنای خوف آن است که نسبت به کارهایی که در این دنیا انجام میدهیم، همیشه خائف باشیم و گرنه حسّ غرور در وجود ما جوانه میزند و درخت کبر و نخوت ریشه میگیرد. و معنای رجاء و امید این است که به لطف حف امیدوار باشیم که این امیدواری مایه نشاط او و راهنما به سوی تکامل باشد.
ایناست کهامام خمینی قدسسره میفرمایند:
«و در سعی بین صفا و مروه با صدق و صفا سعی در یافتن محبوب کنید که با یافتن او، همه بافتهای دنیوی گسسته شود و همه شکها و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهای حیوانی زایل شود...»(16)
8ـ اسرار عرفات
جایی که کسی دیگری را جز به مسلمانی نمیشناسد. حاکم و زیردست و وزیر و رعیت امتیازی بر یکدیگر ندارند. در عرفات آنچه با عنوان یک اصل پذیرفتنی است بینشان بودن از تمام نشانهاست.
حاجی در عرفات بدنبال گمشدهای میگردد که از دیدها و نظرها پنهان است.
چشمهای ناسوتی است که پرده ناسوت را کناری میزند و حجاب را برطرف میکند تا به نور جمال بقیةاللّه(عج) روشن شود.
قلبهای رقیق و عاطفهمند است که در عرفات و در محضر حق حضور مییابد و اشگ میبارد و سرانجام ثمر میگیرد.
عرفات آیتی از آیات الهی است. نشانهای از رحمت حق است. در عرفات میزبان قائم آل محمد است.
امام خمینی قدسسره میفرماید:
«با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات بروید و در هر موقف، به اطمینان قلب بر وعدههای حق و حکومت مستضعفان از چنگال استکبار جهانی باشید و راههای نجات را از حق در آن مواقف کریمه طلب کنید.»(17)
در جای دیگر میگوید:
«با حال شعور و عرفان به مواقف ثلاث (عرفات و مشعر و منا) بروید»
عرفات و مشعر و منا کامل کننده حجّ است آدمی در این مکانها، بادیدن دریایی موّاج از انسانها به یاد صحرای محشر میافتد که همه انسانها برای حسابرسی اعمال در آنجا گرد میآیند. این دریای موّاج انسانی از چه روی بدینجا آمدهاند. آیا اینان برای طلب دنیا در اینجا جمع گردیدهاند؟! آیا در اینجا جز از نشاط روح و معنای تعالی و جستجوی حق طلبانه چیزی هم از دنیا و تجمّلات آن وجود دارد؟!
امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام علت حضور زائر در عرفات اینگونه میفرماید: «میدانید وقتی زائر و انسان حجگزار احرام بست چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید کعبه را طواف کند؟ برای آنکه عرفات خارج از مرز حرم است و اگر کسی میهمان خداست ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آن قدر دعا و ناله کند تا لایق ورود به حرم شود.»(18)
حاجی در سرزمین عرفات از جبلالرحمه، کوه رحمت بالا میرود تا دعای عرفه را آنجا بخواند، دعایی که سرتاسرش عرفان و معناست، در قسمت چپ آن کوه بود که سید شهیدان حسینبن علی علیهماالسلام رو به کعبه آن دعای معروف را قرائت کرد.
9ـ بیتوته در مشعر
فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...(19)
ثُمَّ أَفِیضُوامِنْ حَیْثُ أَفَاضَالنَّاسُ(20)
مشعرالحرام محدوده حرم است، اینجا محدوده حرم امن و ورودی حرم الهی است. اینجا محلی است که باید شب را در آن بتوته کرد.
در این مکان است که باید به جمعآوری سنگ ریزه و به تعبیر تهیّه سلاح پرداخت و به جنگ شیطان رفت.
10ـ فلسفه اعمال منا
از عرفات و مشعر که میگذری به منا سرزمین عشق و آرزوها قدم میگذاری. پس آرزویت را از خدا بخواه، اما آنچه بر تو حلال نیست و استحقاق آن را نداری، آرزو نکن و به فرموده امام صادق علیهالسلام «لا تمنّ مالا یحلّ لک ولا تستحقّه».(21) سزاوار نیست که زائر خدا در چنین مکانی، به دنبال حوائج دنیوی باشد بلکه باید به قصد قربت خواستههای مشروع و معنوی و مادی خویش را طرح نماید.
امام صادق علیهالسلام در علّت نامگذاری این سرزمین به «منا» فرمودند: هنگامی که جبرئیل در این محلّ به حضرت ابراهیم علیهالسلام گفت: «تمنّ ابراهیم»؛ یعنی ابراهیم! آرزوی خود را بیان کن، این مکان «منا» نام گرفت. و آرزو در منا به معنای آرزوی دنیوی نیست بلکه آرزویی است همراه با اصرار و عاطفه ورزی.
انسانها با آروزهایی که دارند، زندگی میکنند و اصولاً بندگی بسیاری از انسانها در گرو آرزوهایی است که در دل و نهان خود دارند و چه آرزویی بهتر که در سرزمین آرزو انسان از خدا آرزوی خیر و عاقبت نیکو کند.
وقوف در منا برای حاجی به سبب اعمالی که دارد از دیگر مواقف طولانیتر است پس رمز و راز منا نیز از دیگر مکانهای بیرون از مکّه میتواند بیشتر باشد.
امام خمینی قدسسره در باره سرّ رفتن به منا میفرماید:
«پس به منا بروید و آرزوهای حقّ را در آنجا دریابید که آن قربانی نمودن محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوبها که بالاترینش حبّ نفس است و حبّ دنیا تابع آن است نگذرید، به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تکرار کنید که شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند.»(22)
رمی جمرات در منا از مهمترین ارکان اعمال ایام تشریق است و در روایات آمده است که ابلیس برای بار اول در جمره عقبه خود را بر حضرت ابراهیم علیهالسلام نمایاند و آن حضرت با سنگریزههایی او را از خود دور ساخت و ابلیس دیگر بار در جمره وسطی و اولی راه را بر او بست و ابراهیم علیهالسلام بار دیگر او را با پرتاب سنگ گریزان کرد. و ابلیس به هنگام فرار به سرعت گریخت. و جمره و اجمار به معنای شتاب کردن و گریختن است؛ زیرا که شیطان در این مکان از برابر ابراهیم گریخت و اینک تو با رمی جمره و انداختن سنگ بر شیطان ظاهر، شیطان درون را نیز سرکوب کن تا از شیطان پیروی نکند.
از دیگر وظایف زائر در منا ذبح قربانی است؛ در همان مکانی که ابراهیم اسماعیل خویش را به قربانگاه برد تا به فرمان ایزدی امتحان سختی را پس دهد؛ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ(23)
«ابراهیم به اسماعیل میگوید: خداوند مرا در خواب مأمور کرد که تو را ذبح کنم! آیا حاضری؟ اسماعیل رو به پدر کرد و گفت: آنچه به تو امر شده انجام ده، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.»
آیا امتحانی بالاتر و سختتر از این وجود دارد که پدری سر فرزند خود را از تن جدا کند؟! البته خداوند رحیمتر از آن است که چنین مقدّری را برای ابراهیم فراهم کند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «إذْبَح حَنْجرة الْهَوی وَ الطَّمَع عِنْدَ الذَّبِیحَة».(24)
«با قربانی کردن، حلقوم هوا و طمع را ذبح کن و از خود دور گردان.»
امام علیهالسلام در بیان روشنشان، بزرگترین شیطانها را شیطان درون و هوای نفس میدانند. انسان همراه با وظیفه قربانی به ظاهر گوسفند در راه خدا، باید نفس خود را بکشد و هوای خویش را سرببرد تا چشمش به دنیا و جمال آن نیفتد، پس تمام اعمال حج، جلوه معنوی و ملکوتی مخصوص به خود را همراه دارد. قربانی در ظاهر، قربانیِ باطن میطلبد. اگر زائری در منا سرخود را میتراشد و به زیباییاش لطمه میزند. در اصل، غرور و تکبرش را منکوب میکند.
مویِ سر، جمال و زیبایی انسان است و همانطور که میدانید، در احکام فقهی آمده است که اگر شخصی موی سر کسی را به زور و اجبار بتراشد، به زیبایی و جمال او لطمه زده و غرورش را شکسته است و باید دیه بدهد، ولی حاجی به هنگامی که از قربانگاه منا برمیگردد، باید سر به زیر تیغ بگذارد و زیبایی ظاهری خود را در راه خدا فدا کند.
اذن ورود به حرم
پي نوشت :
1 ـ آل عمران : 97
2 ـ بقره : 126
3 ـ آل عمران : 97
4 ـ عرفان حجّ ، ص48
5 ـ صحیفه نور، ج19، ص197
6 ـ صحیفه نور، ج19، ص42
7 ـ صحیفه نور، ج19، ص42
8 ـ صحیفه نور، ج20، ص145
9 ـ حج : 29
10 ـ صحیفه نور، ج20، ص18
11 ـ همان.
12 ـ صحیفه نور، ج9، ص224
13 ـ زمر: 72
14 ـ بقره: 158
15 ـ عرفان حج، جوادی آملی، ص70
16 ـ صحیفه نور، ج20، ص18
17 ـ صحیفه نور، ج19، ص197
18 ـ اصول کافی، ج4، ص244؛ وسایل الشیعه، چاپ جدید، ج11، ص225
19 ـ بقره: 197
20 ـ بقره: 198
21 ـ عرفان حج، جوادی آملی، ص86.
22 ـ مصباح الشریعه، ج2، ص435
23 ـ صافات: 102
24 ـ نشریه زائر، ویژه ایام حجّ، شماره 17، سال 1377.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله