نگاهی به آثار عرفانی امام خمینی (ره)

اهل بیت (ع) مظاهر عینی اسماء حسنای الهی

امام خمینی (رحمةالله) با استناد به این گونه آموزه‌های دینی، درباره مظهریت اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به اسماء الهی - به ویژه اسم اعظم - نکته‌های ژرف و دل‌انگیزی را مطرح کرده است که در زیر به آن‌ها خواهیم پرداخت:
يکشنبه، 28 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اهل بیت (ع) مظاهر عینی اسماء حسنای الهی
اهل بیت (ع) مظاهر عینی اسماء حسنای الهی

 

نویسنده: محمد امین صادقی ارزگانی





 
نگاهی به آثار عرفانی امام خمینی (ره)
خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید:
(وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ)؛ (1)
نام‌های نیکو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آن‌ها بخوانید و کسانی را که در مورد نام‌های او به کژی می‌گرایند رها کنید.
در روایتی در ذیل این آیه‌ی مبارکه آمده است:
«نحن - والله - الأسماء الحسنی»؛ (2) سوگند به خدا که «اسماء حسنی» ما اهل بیت هستیم.
امام خمینی (رحمةالله) با استناد به این گونه آموزه‌های دینی، درباره مظهریت اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به اسماء الهی - به ویژه اسم اعظم - نکته‌های ژرف و دل‌انگیزی را مطرح کرده است که در زیر به آن‌ها خواهیم پرداخت:

الف. مفهوم عرفانی اسماء الهی

شناخت مفهوم عرفانی اسماء الهی جزو مهم‌ترین کلید واژه‌های فهم سیمای عرفانی اهل بیت (علیهم‌السلام) است. هرچند که اسماء الهی در علوم مختلف اسلامی، نظیر کلام، فلسفه، عرفان و تفسیر، به تناسب مبانی هر علم، تفسیر خاصی یافته است. (3) اما تفسیر «اسم الهی» در اصطلاح عرفان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ زیرا «اسم» از نگاه عرفا از سنخ لفظ نیست، بلکه عبارت است از ذات، هنگامی که با یکی از صفات وجودی مانند علیم، قدیر، قدّوس، سلام و... در نظر گرفته شود. (4) به همین جهت گفته شده است:
"اسم نزد عرفا عبارت از حقیقت وجود است، هنگامی که با تعیّن صفاتی در نظر گرفته شود، یا با تجلّی خاصی از تجلیات الهی ملاحظه گردد؛ زیرا با هر تعیّنی، اسم خاصی بر حقیقت وجود صدق می‌کند. مثلاً وجود حقیقی از آن نظر که خود ظاهر بالذات است و به دیگر موجودات نیز ظهور می‌بخشد، اسم «النور» بر او صدق می‌کند؛ و از آن نظر که خیر محض و عشق صِرف است، اسم «المرید»؛ و به دلیل فیّاضیت، اسم «القدیر» بر او اطلاق می‌شود. (5)"
و براساس این گونه داده‌های عرفانی است که گفته‌اند:
"اسم در اصطلاح اهل معرفت، به معنای ذات با تعیّنی خاص است؛ یعنی ذات هرگاه صفتی از صفات یا همه صفات او مورد نظر باشد. لذا اسم در این اصطلاح از سنخ وجود خارجی و عینی است، و نه از مقوله‌ی لفظ. چنین اسمی، خود دارای اسم است و مفهومی که بر آن دلالت می‌کند، «اسم الاسم» و لفظی را که دلالت بر آن مفهوم می‌کند «اسم اسم الاسم» می‌نامند. پس طبق اصطلاح عرفا نام‌های لفظی ذات و صفات خداوند «اسم اسم الاسم» است؛ مانند اسمائی که در قرآن و روایات و ادعیه، نظیر دعای جوشن کبیر آمده است و مفاهیم آن اسم‌های لفظی «اسم الاسم» است. (6)"
حضرت امام با استفاده از مبنای عرفانی و داده‌های وحیانی (قرآن و روایات) درباره این مسأله که مظاهر اسماء الهی اسم عینی خداوند می‌باشند و هر موجودی که بهره‌ای از هستی دارد،‌ اسمی از اسماء الهی است، نوآوری‌های گران سنگی ارائه شده است. گرچه پیش از ایشان نیز عارفان بزرگ مسلمان در این باره اشاراتی داشته‌اند، اما آنچه در آثار پیشینیان به رمز و ابهام مطرح شده، در عرفان امام خمینی به تفصیل و به صورت برجسته تبیین گردیده و به طور مصداقی تحلیل شده است.
به عنوان نمونه، امام خمینی در مقام بیان و تفسیر عرفانی «بسم الله» بدین مضمون می‌فرمایند:
"هر کسی که حمد خداوند را می‌گوید، در واقع او به عنوان اسمی از اسماء الهی حمد خدا را بجا می‌آورد؛ زیرا گویند: «حمد و سپاس» در حقیقت اسم خدا است؛ اعضا و جوارح او از اسماء خدا هستند؛ لذا از هر کسی که حمد خدا صادر می‌شود، در واقع حمد خدا به وسیله اسمی از اسماء او گفته شده است؛ زیرا انسان‌ها هر کدام مظاهر اسمی از اسماء خدا است؛ چون موجودات همه ظهور اسماء الله هستند. لکن با این تفاوت که هر کدام به اندازه‌ی گستره‌ی وجودی خود اسم و نشانه و آیت خدا است. هر موجودی که به لحاظ وجودی کامل‌تر باشد، مظهریت او از اسم الهی و نشانه و آیت بودنش کامل‌تر است؛ لذا انسان کامل که از همه موجودات برتر و کامل‌تر است او اسم کامل و مظهر «الله» در عالم است. (7)"
با توجه به این مقدمه، به فرازهایی از کلمات حضرت امام درباره مفهوم عرفانی اسم الهی اشاره می‌شود تا برجستگی و امتیاز دیدگاه امام در این باره بهتر روشن گردد.
حضرت امام در بیان معنای «اسم» می‌گوید:
"«اسم» - که به معنی نشانه و علامت است یا به معنی علوّ و ارتفاع است عبارت از تجلی فعلی انبساطی حق - که آن را «فیض منبسط» و «اضافه اشراقیّه» گویند - می‌باشد... بالجمله، «اسم» عبارت است از نفس تجلی فعلی که به آن، همه‌ی دار تحقق متحقق است و اطلاق «اسم» بر امور عینیّه در لسان خدا و رسول خدا و اهل بیت عصمت (علیهم‌السلام) بسیار است؛ چنانچه «اسماء حسنی» را فرمودند ما هستیم. (8)"
همچنین در جای دیگر بدین مضمون گفته است:
اسم الهی عبارت است از ذات یا صفتی معین از صفات، و تجلی‌ای از تجلیات؛ مثلاً هرگاه ذات حق سبحانه با صفتی معین تجلی کند، اسمی از اسماء آن پدید می‌آید. مثلاً از تجلی خداوند با رحمت خاصه‌ی کمالی، اسم «الرحیم» ظاهر شده است و از تجلی حق با وصف انتقام، اسم «المنتقم»، ظهور یافته است. (9)
حضرت امام ضمن ارائه تحلیلی مبسوط از اسماء تکوینی خداوند و ارائه مفاهیم عرفانی آن‌ها، به این نکته توجه داده است که گرچه همه پدیده‌های عالم از یک نظر «اسم الله» هستند، اما باید توجه داشت که اسماء تکوینی خداوند مراتب بسیار متفاوتی دارند و در این میان اهل بیت (علیهم‌السلام) عالی‌ترین مرتبه‌ی اسماء عینی خداوند هستند:
"اسم آن است که علامت مسمّی باشد؛ و چه چیز است که علامت مسمّی نباشد! هر چیزی را شما فرض کنید که یک نحوه وجودی دارد، این نحوه ظهوری از اوست؛ علامتی است از او؛ منتها اسم به معنای علامت، مراتبی دارد: یکی اسمی است که تمام معنای علامت است، یکی اسمی است که از او نازل‌تر است... تا برسد به اخیره‌ی موجودات. همه علامت هستند؛ همه ظهور هستند؛ ظهور اسم هستند، لکن مراتب دارند. در روایت است: «نحن الأسماء الحسنی». اسم اعلی در مقام ظهور، پیغمبر اکرم است، ائمه‌ی اطهار است. (10)"
از آنچه بیان شد روشن می‌شود که اسماء الهی منحصر به اسماء لفظی نیست، بلکه اسماء الهی دو گونه‌اند: لفظی و تکوینی و با تفسیر و رویکرد عرفانی، هر پدیده‌ای از پدیده‌های عالم، به اندازه شعاع وجودی خود می‌تواند اسم و نشانه‌ی خداوند و اسمی از اسماء او باشد. در این میان اهل بیت (علیهم‌السلام) به دلیل عظمت و گستره‌ی وجودی‌شان کامل‌ترین اسم تکوینی خداوند هستند و می‌توانند نمایانگر همه اسماء و صفات الهی باشند.
در تحلیل آیه‌ی (وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏...) و روایتی که در ذیل آن آمده، گفته شده است:
"احتمال دارد منظور از «اسماء حسنی» اسماء ائمه (علیهم‌السلام) باشد؛ همچنین ممکن است مراد آیه، خود ذوات مقدسه‌ی ائمه (علیهم‌السلام) باشد؛ زیرا اسم در لغت به معنای علامت است و آن ذوات مقدسه، علامت و نشانه‌های آشکاری برای ذات و صفات خداوند هستند و کمالات وجودی و صفات نوری آن‌ها نشانه‌های روشنی برای افعال و کمالات الهی است.
در این جا ممکن است این سؤال مطرح شود که با توجه به این معنا همه موجودات علامت و نشانه‌ی وجود ذات و صفات خداوند هستند، پس چرا تنها ائمه (علیهم‌السلام) به عنوان اسماء حسنای الهی محسوب شده‌اند؟
پاسخ این است که خداوند در ائمه (علیهم‌السلام) اوصاف، کمالات، نورانیت، شرف، عظمت و اموری را یافت که هیچ عقلی توان درک حقیقت و هیچ زبانی قدرت بیان آن‌ها را ندارد و به همین دلیل از آن‌ها به «اسماء حسنی» یاد کرده است. (11)"
مفسّر حکیم علامه طباطبائی نیز با اشاره به حدیث نورانی امام صادق (علیه‌السلام) که فرمود: «نحن - والله - الأسماء الحسنی» می‌گوید:
انبیا و اوصیا اسمائی هستند که بر خداوند دلالت می‌کنند... و آن‌ها مظاهر اسماء و صفات الهی می‌باشند. (12)
با توجه به حقایق یاد شده، اهل بیت (علیهم‌السلام) از مصادیق بارز «مَثَل أعلی» در آیه‌ی شریفه‌ی (وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى‏ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) (13) می‌باشند؛ زیرا «مَثَل أعلی» به موجودی گفته می‌شود که به بهترین وجه، از حق و کمالات او حکایت کند و اسماء حسنای حق چنان در وجود او تجلّی کند که شهود او شهود حق محسوب می‌شود و همه این حقایق در وجود اهل بیت (علیهم‌السلام) به خوبی متجلی است و آن‌ها نصاب تامّ و کامل این حقیقت را دارا هستند؛ از این رو آن‌ها «مثل اعلی» و مظهر اسم شریف «اعلی» می‌باشند.
در آثار عرفانی امام خمینی آمده است:
اسم اعلی در مقام ظهور، پیغمبر اکرم است، ائمه اطهار است. (14)
اگر به این گونه معارف بلند در آثار عرفانی امام خمینی دقت شود، اسراری از حقایق وجود اهل بیت کشف می‌شود که یا کمتر به آن پرداخته شده یا اصلاً گفته نشده است.
باید توجه داشت که پیام کلام نورانی «نحن - والله - الأسماء الحسنی» تنها این نیست که آثار اسماء در وجود اهل بیت (علیهم‌السلام) بروز و ظهور دارد یا این که وجود آنان جلوه‌ی اسماء است؛ پیام این حدیث نورانی بالاتر از این است؛ زیرا امام صادق (علیه‌السلام) درصدد بیان این نکته است که حقیقت اهل بیت (علیهم‌السلام) عین اسماء حسنی و صورت جمعی و تفصیلی اسماء حسنی و صفات علیای خداوند است. (15)
به همین جهت یکی از بزرگان اهل معنا در مقام تبیین حقیقت وجودی انسان کامل می‌گوید:
«... لأنّه مظهر الأسماء کلها، بل هو بعینه الاسم الجامع للأسماء کُلّها؛ لأنّه یدلّ علی الله بظهوره فی المظاهر کلها، دلالة الاسم علی المسمّی»؛ (16) انسان کامل مظهر همه اسماء، بلکه عین اسم جامع همه اسماء الهی است؛ زیرا وجود انسان کامل به سبب ظهورش در همه مظاهر، چنان بر خداوند دلالت دارد که اسم بر مسمّی.

ب. مظاهر اسم اعظم

یکی از مهم‌ترین مسائل مربوط به مظهریت اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به اسماء الهی که در عرفان امام خمینی پُر فروغ جلوه کرده، مظهریت آن‌ها نسبت به اسم اعظم است. به همین دلیل لازم است به اختصار درباره چیستی اسم اعظم نکاتی مطرح شود:
نکته اول: در میان اسماء الهی، اسم مبارک «الله» اسم اعظم است و سایر اسماء الهی با واسطه یا بدون واسطه زیر پوشش آن اسم شریف قرار دارند. (17) یکی از بزرگان اهل عرفان در این باره گفته است:
"اسم اعظم، جامع جمیع اسماء است و «الله» همان اسم اعظم است؛ زیرا «الله» اسم ذات است و متصف به همه صفات و مسمّای همه اسماء است؛ به همین جهت به حضرت الهیه از آن نظر که حضرت الهیه است، «حضرت ذات» اطلاق می‌شود. و از نظر من اسم اعظم همان اسم ذات مطلقه‌ی الهیه است که هم تمام اسماء بر آن صدق می‌کند، به همین دلیل قرآن کریم فرمود: (وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏)؛ (18) و هم بر برخی از اسماء صدق می‌کند؛ لذا فرمود: (وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً)؛ (19) و هم تنها یک اسم مثل آن، چنان که فرمود: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ). (20) بنابراین روشن می‌شود که اسم اعظم همان اسم ذات الهی است. (21)"
نکته دوم: اسم اعظم نیز همچون دیگر اسماء، فراتر از وجود لفظی، دارای وجودی عینی است؛ به همین دلیل در آموزه‌های دینی پیرامون آثار تکوینی اسم اعظم مطالب فراوانی وارد شده است. بسیاری از بزرگان بر این مسأله تأکید دارند که - برخلاف برداشت عمومی - تأثیر اسماء الهی، به ویژه اسم اعظم، در امور تکوینی از ناحیه‌ی وجود لفظی یا مفهومی آن‌ها نیست، بلکه آثار و برکات اسماء مربوط به حقایق عینی آن‌ها است؛ (22) لذا گفته شده است:
"نباید پنداشت که اسم اعظم از سنخ لفظ یا مفهوم است، بلکه اگر کسی همانند انبیا و امامان معصوم (علیهم‌السلام) به پایگاه بلند ولایت بار یافت و در کارهای خیر، نام خدا را بر زبان آورد، آن‌گاه آثار اسم اعظم در کنار «بسم الله» او ظهور خواهد کرد. (23)"
بنابراین نباید آثار و برکات اسم اعظم را در وجود لفظی یا مفهومی آن اسم شریف جستجو کرد و چنین تصور کرد که هر کسی می‌تواند صِرفاً با تلفظ اسم شریف جلاله، به اظهار معجزات و کرامات نایل شود، بلکه تنها انسان‌های پاک و خود ساخته که با حقیقت عینی آن اسم شریف ارتباط داشته باشند می‌توانند با شرایط ویژه‌ای آثار و برکات آن اسم شریف را ظاهر نمایند. به گفته‌ی حافظ:

 

گر انگشت سلیمانی نباشد *** چه خاصیت دهد نقش نگینی (24)

نکته سوم: امام خمینی درباره رابطه‌ی اسماء می‌فرمایند:
"در اسم مسائلی هست؛ یکی از مسائل این است که اسم یک وقت مال مقام ذات است که اسم جامعش الله هست و دیگر اسما ظهور به رحیمیت، رحمانیت همه از تجلیات اسم اعظم است، الله اسم اعظم است و تجلّی اول است. (25)"
ایشان درباره عدم دستیابی به حقیقت اسم اعظم بدین مضمون می‌فرمایند:
اسم اعظم را به حسب حقیقت غیبی هیچ کس جز خداوند از آن آگاهی ندارد. (26)
قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر می‌فرماید:
(هُوَ اللَّهُ الَّذِی لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِی لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ)؛ (27) او است خدایی که غیر از او معبودی نیست، داننده‌ی غیب و آشکار است، او است رحمت‌گر مهربان، او است خدایی که غیر از او معبودی نیست؛ همان فرمانروای پاک، سلامت (بخش) مؤمن (به حقیقت حقّه‌ی خود که) نگهبان، عزیز، جبار است. او است خدای خالق نوساز صورتگر (که) بهترین نام‌ها و (صفات) از آنِ او است.
حضرت امام با اشاره به این آیات بدین مضمون می‌فرماید:
احتمال دارد آیه‌ی اول ناظر به اسم در مقام ذات، و آیه‌ی دوم ناظر به اسم در تجلّی صفاتی، و آیه‌ی سوم ناظر به تجلی فعلی آن اسماء باشد. (28)

ارتباط اهل بیت با اسم اعظم

با توجه به نکته‌های یاد شده و روشن شدن چیستی اسم اعظم باید گفت، در عرفان امام خمینی ارتباط اهل بیت (علیهم‌السلام) با اسم اعظم در دو محور مطرح شده است: نخست این که اهل بیت (علیهم‌السلام) دارای اسم اعظم هستند؛ دیگر این که اهل بیت (علیهم‌السلام) مظاهر اسم اعظم می‌باشند. امام خمینی با استناد به روایات مربوط به بهره‌مندی اهل بیت (علیهم‌السلام) از اسم اعظم اظهار داشته است:
در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) رسیده است که اسم اعظم به اعتبار مقام لفظی 73 حرف است که تنها یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود که با آن سخن گفت و تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن به حضور سلیمان حاضر کرد، و 72 حرف از اسم اعظم نزد اهل بیت (علیهم‌السلام) است، و یک حرف از آن را غیر از خداوند کسی نمی‌داند و جزو «مستأثرات» و برگزیده‌های علم غیب الهی است. (29)
امام خمینی در تفسیر عرفانی این مسأله بدین مضمون می‌فرماید:
"چون دل‌ها و استعدادهای انبیا و اولیا در بروز تجلیات الهی متفاوت است، تجلّی خداوند نیز بر آن‌ها متفاوت است و بر هر قلبی به اسم خاصی تجلّی می‌کند؛ اما یک تجلّی او با اسم اعظم می‌باشد که بالاترین مقام تجلیات الهی است و این مقام اختصاص به خاتم انبیا و اوصیای آن حضرت دارد. (30)"
در جای دیگری نیز بدین مضمون فرموده است:
"حقیقت اسم اعظم به طور کامل جز برای خداوند و بنده‌ای که مورد رضایتش باشد تجلّی نمی‌کند و چنین بنده‌ای مظهر تامّ آن اسم است. در میان بشر، جز حقیقت محمدیه (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیای آن حضرت - که در روحانیت با آن حضرت متحدند - کسی یافت نمی‌شود که تمام حقیقت این اسم بر او تجلی کند. (31)"
همچنین در جای دیگری، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) به عنوان ظهور اسم اعلای خداوند یاد کرده و تصریح کرده است:
"اسم اعلی در مقام ظهور، پیغمبر اکرم است؛ ائمه‌ی اطهار است؛ آن‌هایی که در مرتبه‌ی سیر و... حرکت... وارسته شده‌اند از همه‌ی طبیعت‌ها، از همه چیز. (32)"
و باز در جای دیگر از امیرمؤمنان چنین یاد کرده‌اند:
"سلام و درود بر مولای ما که... الگوی انسانیت و مظهر اسم اعظم است. (33)"
این حقایق بلند، در آموزه‌های دینی و عرفانی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا برخی از بزرگان اهل معرفت گفته‌اند:
مراد از «اسم» در «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» صورت نوعی انسان کامل است که مظهر ذات الهی و اسم اعظم است. (34)
همچنین گفته شده است:
"صورت نوعیه‌ی اشیاء که ملکوت عالم‌اند، هر یک اسمی از اسماء حق تعالی است، و اسم اعظم، صورت انسان کامل است. (35)"
در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است:
"از اسم اعظم به حضرت عیسی بن مریم دو حرف، به موسی چهار حرف، به ابراهیم هشت حرف، به نوح پانزده حرف و به حضرت آدم بیست و پنج حرف داده شده است؛ اما خداوند از میان 73 حرف از حروف اسم اعظم 72 حرف آن را به حضرت محمد داد و تنها یک حرف را از او پوشیده داشت. (36)"
از آن جا که در عرفان امام خمینی، اهل بیت (علیهم‌السلام) به حسب انوار معنوی و حقایق الهی، با روحانیت مقام ختمی مرتبت مشترک و فانی در وجود آن حضرت هستند، (37) لذا اهل بیت نیز از همه 72 حرف اسم اعظم بهره‌مند می‌باشند.
نکته‌ی پایانی آن که منظور از 73 حرفی که حقیقت اسم اعظم را تشکیل می‌دهند، حروف هجاء نیست؛ زیرا اگر اسم اعظم از قبیل اسماء لفظی باشد می‌بایست مجموع حروف بر معنایی دلالت کند؛ در این صورت طبیعی است که یک یا چند حرف آن به تنهایی گویای آن معنا نمی‌تواند باشد. (38)
با توجه به آنچه گذشت اهل بیت (علیهم‌السلام)، به تبع مقام ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها از همه 72 حرف اسم اعظم برخوردارند، بلکه مظاهر کامل اسم اعظم می‌باشند، و مظهریت آن‌ها از اسم اعظم جزو بزرگ‌ترین مقامات معنوی آنان محسوب می‌شود.
تحلیل این جایگاه اهل بیت و مسائل پیرامون آن با رویکرد عرفانی، از امتیازات مهم اندیشه‌ی حضرت امام به حساب می‌آید.

ج. مظاهر وجه الله

در قرآن کریم مطالب فراوانی درباره «وجه الله» آمده است. (39) مراد از «وجه الله» اسماء حسنی و صفات متعالی خداوند است؛ (40) زیرا «وجه خداوند» چیزی است که حق تعالی از آن طریق، مخلوقات خود را مورد توجه قرار می‌دهد و مخلوقات او نیز به وسیله وجه الله متوجه خالق و آفریدگار خویش می‌شوند؛ و آن، عبارت از صفات کریمه‌ی خداوند، نظیر علم، قدرت، سمع، بصر و... است (41) و چنان که پیش از این گذشت، اهل بیت (علیهم‌السلام) مظاهر اسماء و صفات خداوند هستند.
امام خمینی با استناد به روایات متعدد، اهل بیت (علیهم‌السلام) را «وجه الله» دانسته است:
"در حدیث شریف کافی، حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) فرماید: «نحن وجه الله». (42) و در دعای ندبه است: «أین وجه الله الذی إلیه یتوجه الأولیاء...» (43)... و این «وجه الله» همان نوری است که در آیه‌ی شریفه فرماید: (اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ). (44) و جناب باقر العلوم (علیه‌السلام) فرماید...: «هم (‌ای الأئمة) ‌و الله نور الله الذی أنزل، و هم و الله نور الله فی السموات و الأرض» (45). (46)"
امام خمینی به سه نکته‌ی بنیادین اشاره کرده‌اند که به اختصار بیان می‌شود:
نکته اول: چنان که قبلاً اشاره شد اهل بیت (علیهم‌السلام) «وجه الله» و مظاهر اسماء حسنای خداوند هستند. این مسأله در آموزه‌های دینی مورد توجه خاصی قرار گرفته و در این باره به نکته‌های ژرف و عمیقی اشاره شده است؛ از جمله امام هشتم (علیه‌السلام) ضمن نفی وجه از خداوند می‌فرماید:
«ولکن وجه الله تعالی أنبیاؤه و رُسُله و حججه - صلوات الله علیهم - و هم الذین بهم یتوجه الله، و إلی دینه و معرفته»؛ (47) وجه الله انبیا، فرستاده‌ها و حجت‌های خداوند هستند که به وسیله‌ی آن‌ها مردم به سوی خدا و دین و معرفت الهی متوجه می‌شوند.
در روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است:
«نحن وجه الله نتقلب فی الأرض بین أظهرکم»؛ (48) ما وجه الله هستیم که در زمین در میان شما به سر می‌بریم و رفت و آمد می‌کنیم.
همچنین امام صادق (علیه‌السلام) ضمن روایتی مبسوط فرمودند:
«إنّ الله خلقنا و جعلنا وجهه الذی یؤتی منه»؛ (49) خدا ما اهل بیت را آفرید و وجه خود قرار داد تا از آن سوی به او روی آورند.
در این روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) وسیله‌ی شناخت خداوند معرفی شده‌اند و مردم به واسطه‌ی آن‌ها می‌توانند خدا را بشناسند و در همه شئون وجودی خود از آن‌ها فیض گیرند. به همین دلیل به این تفسیر «وجه الله» به ائمه از باب تفسیر مصداقی شمرده می‌شود و در حقیقت کامل‌ترین، ظاهرترین و سزاوارترین چیزی که وجه الله به معنای یاد شده بر آن صدق می‌کند ائمه (علیهم‌السلام) می‌باشند. از این رو بزرگان حکمت درباره ائمه (علیهم‌السلام) گفته‌اند:
"ائمه (علیهم‌السلام) از همه ما اعراض و به سوی خدا سیر کردند و فقط به خداوند بسنده نمودند؛ پس آن‌ها اجسام روحانی و موجودات آسمانی هستند که در زمین به سر می‌برند و دارای بدن‌های زمینی و قلب‌های آسمانی می‌باشند؛ آن‌ها امانت‌های خداوند در میان مردم و اصفیای الهی در بین بشر و اوصیای پیامبر خدا هستند. (50)"
نکته دوم: تفسیر عرفانی امام خمینی درباره آیه‌ی (اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) سرّ «وجه الله» بودن اهل بیت (علیهم‌السلام) را به خوبی روشن می‌کند؛ امام خمینی در تفسیر آیه‌ی یاد شده فانی بودن همه هستی در برابر نور خداوند را یادآور می‌شوند و می‌فرمایند:
(اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) یعنی هیچ موجودی در عالم نداریم که یک نحوه استقلالی داشته باشد. استقلال معنایش این است که از امکان خارج بشود و به حد وجوب برسد؛ موجودی غیر از حق تعالی نیست. (51)
و چون اهل بیت (علیهم‌السلام) مظاهر وجه الله و فانی در آن وجه می‌باشند، می‌توان گفت، «وجه الله» همان نور الهی است که آسمان و زمین را روشنی بخشیده است و در واقع همه عالم و حقیقت وجود، جلوه و نور وجه الله است. به گفته‌ی لسان الغیب، حافظ شیرازی:

 

این همه عکس میّ و رنگ و نگاری که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

با توجه به این که امام خمینی «وجه الله» را همان نوری دانسته است که در آیه‌ی (اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) آمده و از سوی دیگر اهل بیت (علیهم‌السلام) را مظاهر «وجه الله» خوانده است، روشن می‌شود که از نظر ایشان اهل بیت (علیهم‌السلام) به عنوان مظاهر وجه الله، مَثَل نور خداوند هستند. در روایات ما نیز به این مسأله اشاره شده است؛ از جمله ذیل آیه‌ی:
(اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ...)؛ (52)
خدا نور آسمان‌ها و زمین است، مَثَل نور او چون چراغ‌دانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه‌ای است؛ آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجسته‌ی زیتونی... روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می‌کند.
از امام صادق (علیه‌السلام) چنین نقل شده است:
"(مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ) فاطمه (علیهاالسلام) است؛ مراد از (فِیهَا مِصْبَاحٌ) حسن (علیه‌السلام) است؛ مراد از (الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ) حسین (علیه‌السلام) است؛ مراد از (الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ) نیز فاطمه است که همانند نور در میان زنان عالم می‌درخشد... و مراد از (نُّورٌ عَلَى‏ نُورٍ) ائمه (علیهم‌السلام) هستند که یکی پس از دیگری آمده‌اند؛ و مراد از (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ) این است که خداوند هر کس را که بخواهد با نور ائمه هدایت می‌کند. (53)"
در شرح این حدیث نورانی گفته شده است:
"چون فاطمه زهرا (علیهاالسلام) محل نور امامان (علیهم‌السلام) است، لذا از آن حضرت به «مشکات» تعبیر شده است. اما این که طبق حدیث یاد شده، حضرت فاطمه یک بار تشبیه به «مشکات» و بار دیگر تشبیه به «زجاجه» شده است برای این است که در جمله‌ی (الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ) گویا حضرت فاطمه ظرف نور حسین (علیه‌السلام) قرار داده شده؛ زیرا نور حسین (علیه‌السلام) از آن نظر که سایر ائمه از صُلب او هستند، ظهور بیشتری دارد.
نکته‌ی دیگر این که کلمه‌ی «مصباح» ابتدا به امام حسن (علیه‌السلام) و بار دوم که با تعبیر «المصباح» آمده بر حسین (علیه‌السلام) تطبیق شده؛ زیرا حسن و حسین (علیهماالسلام) در حقیقت یک نور هستند. (54)"
نکته سوم: در کلام امام خمینی به روایتی اشاره شده است. در این روایت از امام باقر (علیه‌السلام) درباره آیه‌ی مبارکه‌ی (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا) (55) سؤال شده است.
حضرت در پاسخ فرمود:
«النور - والله - الأئمة من آل محمد إلی یوم القیامة؛ و هُم - والله - نور الله الذی أنزل؛ و هُم - والله - نور الله فی السموات و فی الأرض»؛ (56) به خدا سوگند که مقصود از نور، همان ائمه‌ی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشند تا روز قیامت؛ به خدا سوگند که آن‌ها (ائمه) همان نور خدا هستند که فرو فرستاده شدند؛ و به خدا سوگند که آن‌ها (ائمه) نور خدا در آسمان‌ها و زمین هستند.
درباره‌ی این حدیث توجه به دو مطلب ضروری است:
نخست این که به نظر می‌رسد تفسیر امام خمینی از «وجه الله» به نور خدا در آسمان و زمین مربوط به آیه‌ی سوره‌ی تغابن است، نه آیه‌ی سوره‌ی نور؛ زیرا ایشان پس از طرح مسأله «وجه الله» بلافاصله به روایت امام باقر (علیه‌السلام) استناد کرده‌اند و چنان که گذشت امام باقر (علیه‌السلام) در این روایت تصریح کرده است که اهل بیت (علیهم‌السلام)، نور خداوند در آسمان و زمین هستند. البته اگر مراد از «وجه الله» نوری باشد که در سوره‌ی مبارکه‌ی نور به عنوان نور آسمان و زمین از آن یاد شده، باز هم کلام امام خمینی با آموزه‌های دینی کاملاً هماهنگ است؛ زیرا در این صورت نیز - چنان که در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) گذشت - اهل بیت (علیهم‌السلام) «مَثَل» آن نوری هستند که در آیه‌ی (اللهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) مطرح شده است.
مطلب دوم این که گرچه از ظاهر آیه استفاده می‌شود که مراد از نور در آیه‌ی مبارکه‌ی: (... وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا) قرآن کریم است، (57) اما از آن جا که قرآن کریم و امام معصوم دو چهره‌ی یک واقعیت و دو ظهور یک حقیقت می‌باشند، به دیگر سخن، انسان کامل، قرآنِ مُمثَّل است و قرآن کریم، انسان کاملِ مدوّن؛ امام، قرآنِ عینی است و قرآن، امام علمی؛ امام، قرآن ناطق است و قرآن، امام صامت؛ امام، صراط عینی و قرآن، صراط علمی است (58) لذا تفسیر «نور» به حضرات معصومین که در برخی روایات آمده است، ناظر به باطن آیه است نه تفسیر ظاهری. (59)

د. مظاهر رحمت رحمانیه و رحیمیه

در عرفان امام خمینی درباره رحمت رحمانی و رحیمی خداوند نکته‌های ژرف و عمیقی مطرح شده است؛ از جمله این که:
رحمت رحمانی مقام بسط وجود، و رحمت رحیمی مقام بسط کمال وجود است؛ پس با رحمت رحمانی همه موجودات پدیدار می‌شوند و با رحمت رحیمی به کمال معنوی و هدایت باطنی خویش می‌رسند. خدای سبحان با رحمت رحمانی خویش وجود را به ماهیات معدوم و هیاکل نیست شونده ارزانی داشت، و با رحمت رحیمی خویش همه را به راه راست رهنمون کرد.
نکته‌ی دیگر این‌که هر کدام از رحمانیت و رحیمیت خداوند به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم می‌شوند. رحمت ذاتی عبارت است از تجلی ذات به ذات و ظهور صفات و اسماء و لوازم آن‌ها؛ اما تجلی رحمت فعلی خداوند عبارت است از تجلّی ذات در کسوت افعال؛ یعنی ظهور حق در مقام فعل که با این ظهور فیض الهی، نظام عینی عالم مطابق نظام کامل علمی خداوند تحقق عینی می‌یابد. (60)
با توجه به این مقدمه، حضرت امام در خصوص مظهریت اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به رحمت رحمانیه و رحیمیه با اشاره به فرموده‌ی رسول خدا که «اگر ما (پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السلام)) نبودیم، خداوند، عالم و آدم را خلق نمی‌کرد» (61) نکته‌های عمیقی را مطرح کرده‌اند:
معنای سخن حضرت این است که پیامبر و اهل بیت واسطه‌های میان حق و خلق و ربط دهنده‌ی حضرت وحدت محض با کثرت تفصیلی هستند، و این فراز حدیث ناظر به واسطه بودن اهل بیت (علیهم‌السلام) به حسب افاضه‌ی اصل وجود و مظهر رحمت رحمانیه بودن آن‌ها است. بلکه براساس این حقیقت می‌توان گفت: اهل بیت به حسب مقام ولایت، خود رحمت رحمانیه، بلکه اسم اعظم می‌باشند که رحمان و رحیم تابع آن است؛ چه این که فراز دیگر آن حدیث که فرمود:
«چگونه ما از فرشته‌ها برتر نباشیم...» بیانگر واسطه بودن آن حضرات به حسب «کمال وجود» است و گویای این حقیقت است که پیامبر و اهل بیت مظاهر رحمت رحیمیه‌ای هستند که کمال وجود به واسطه‌ی آن ظهور می‌کند. بنابراین دایره‌ی وجود با آنان کامل شده و غیب و شهود ظهور پیدا کرده و فیض در قوس نزول و صعود جریان یافته است. (62)
حضرت امام در جایی دیگر می‌فرمایند:
رحمت رحمانیه؛ بسط اصل وجود است،... ولی از صفات خاصه‌ی حق است؛ زیرا که در بسط اصل وجود، از برای حق تعالی شریکی نیست و دیگر موجودات از رحمت ایجادی دستشان کوتاه است «و لا مؤثر فی الوجود إلا الله...». (63) و اما رحمت «رحیمیه» که هدایت هادیان طریق نیز از رشحات آن است... از صفات عامّه است که دیگر موجودات را از آن حظّ و نصیبی هست... و نیز به نظری، رحمت «رحیمیه» مختص به حق تعالی است و دیگری را در آن شرکت نیست. (64)
بنابراین، هم رحمت رحمانیه که منشأ وجود است و هم رحمت رحیمیه که منشأ کمالات وجود است، هر دو اولاً و بالذات اختصاص به خداوند دارد و پیامبر و اهل بیت آن حضرت، مظاهر آن اسم شریف می‌باشند.
مظهریت اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به رحمت رحیمیه - که مربوط به کمالات وجود است - تا اندازه‌ای قابل درک است؛ زیرا چنان که در عرفان امام خمینی آمده است انبیا و اولیای الهی می‌توانند در مقام مظهریت رحمت رحیمیه‌ی خداوند و به اذن الهی، کمالات موجودات - به ویژه انسان - را از طریق تکوین و تشریع به آن‌ها افاضه کنند. به عنوان نمونه، در کلمات امیرمؤمنان (علیه‌السلام) آمده است:
"شما مردم به وسیله ما در تاریکی‌های گمراهی هدایت یافتید و به قلّه فضیلت رسیدید و از شب تیره به سپیده دم صبح درآمدید. (65)"
روشن است که این حدیث از مصادیق بارز رحمت رحیمیه حق است که در سایه‌ی وجود اهل بیت (علیهم‌السلام) نصیب انسان‌ها می‌شود.
اما درباره مظهریت رحمت رحمانیه‌ی خداوند این سؤال مطرح می‌شود که اهل بیت (علیهم‌السلام) چگونه و به چه نحو مظاهر رحمت رحمانیه‌ی خداوند در بسط وجود و هستی می‌باشند؟ به تعبیر دیگر، آیا می‌توان اهل بیت (علیهم‌السلام) را مظاهر رحمت رحمانی خداوند در اصل خلقت دانست؟
در پاسخ باید گفت: بی‌تردید مبدأ ایجاد و وجود، تنها و تنها خداوند متعال است که از طریق بسط رحمت رحمانیه‌ی خود، به عالم، هستی بخشیده است؛ اما این که در عرفان امام خمینی از اهل بیت به مظاهر رحمت رحمانیه تعبیر شده، به این معنی است که آن‌ها اولاً، واسطه‌ی فیض وجود به عالم و آدم هستند و این در حقیقت همان مظهریت رحمت رحمانیه‌ی خداوند است.
ثانیاً، آن‌ها سبب غایی خلقت می‌باشند که در روایات و مبانی عرفانی به تفصیل در این باره بحث شده است.
ثالثاً، در عرفان امام خمینی، عین ثابت انسان کامل واسطه‌ی ارسال و ایصال فیض و ظهور هستی تلقی شده است. (66)
رابعاً، آنچه در عرفان امام خمینی درباره مظهریت اهل بیت نسبت به رحمت الهی آمده، در آموزه‌های دینی با عناوینی چون «معدن رحمت»، «رحمت موصوله» و... مطرح شده است. مثلاً در قرآن کریم آمده است: (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ)؛ (67) در چندین روایت آمده است که مراد از رحمت خداوند در این آیه علی (علیه‌السلام) است. (68) همچنین در زیارت جامعه‌ی کبیره، از اهل بیت (علیهم‌السلام) به «معدن رحمت» و «رحمت الموصوله» تعبیر شده است.
در تحلیل عرفانی این مسأله باید گفت، همان‌گونه که خداوند مبدأ رحمت است و فرستاده‌ی او رحمت عالمیان است، (69) اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز معادن رحمت می‌باشند. تفاوت در این است که خداوند معدن فاعلی بالذات رحمت است؛ اما رسول خدا و اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به خداوند، معدن قابلی رحمت و نسبت به بندگان خدا واسطه‌ی معدن فاعلی رحمت هستند.
لازم به ذکر است که گرچه هر کسی ممکن است به نحوی منشأ رحمت شود، اما «معدن رحمت» شدن برای همه کس مقدور نیست؛ زیرا استقرار و ثبات از شرایط اجتناب‌ناپذیر معدن است و حضرات ائمه (علیهم‌السلام)، نه تنها منشأ رحمت هستند، بلکه معدن آن نیز می‌باشند؛ زیرا رحمت در آن‌ها ثبات و استقرار یافته است.
همچنین در تکوّن و پیدایش معدن، ماده‌ی اُولی و قابلیت محل شرط است و به همین جهت نه هر خاکی طلا می‌شود و نه هر مکانی قابلیت طلا و جواهر پروری دارد. به گفته‌ی شاعر:

 

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض *** ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

اهل بیت (علیهم‌السلام) به دلیل قابلیت وجودی و به جهت پیوندشان با مقام ختمی مرتبت، معدن رحمت می‌باشند؛ زیرا آن‌ها از سوی مظاهر کامل (ذُورَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ) (70) و از سوی دیگر وارثان (رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ) (71) می‌باشند.
بنابراین همان‌گونه که خداوند، خالق موجودات و برطرف کننده‌ی نیازمندی‌های آن‌ها است و از کسی انتظار پاداش و تشکر ندارد، انسان کامل نیز به عنوان مظهر رحمت عامه‌ی خداوند همواره نیازهای مخلوقات خداوند را برآورده می‌کند و براساس (لاَ نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلاَ شُكُوراً) (72) انتظار پاداش و تشکر ندارد. (73)

پی‌نوشت‌ها:

1. اعراف (7): 180.
2. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 103.
3. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ماده‌ی اسماء و صفات، ج 8، ص 618.
4. اصطلاحات الصوفیه (قاسانی)، ص 28.
5. شرح الاسماء الحسنی، ص 214.
6. المیزان، ج 8، ص 381 و 384؛ ج 1، ص 15؛ تفسیر تسنیم، ج 1، ص 279 و ص 306؛ علم الیقین، ج 1، ص 97.
7. ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 115-121.
8. همان، ص 16-17.
9. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 73.
10. تفسیر سوره حمد، ص 121.
11. الکافی فی الاصول و الروضة و شرح جامع، ج 4، ص 291.
12. المیزان، ج 8، ص 384.
13. «در آسمان‌ها و زمین نمونه‌ی والا از آن او است»؛ روم (30): 27.
14. تفسیر سوره حمد، ص 121.
15. انسان و خلافت الهی، ص 117.
16. قُرّة العیون فی المعارف و الحکم، مقاله 7، ص 393.
17. علم الیقین، ج 1، ص 106؛ تفسیر تسنیم، ج 1، ص 307.
18. اعراف (7): 180.
19. احزاب (33): 50، 59.
20. توحید (112): 1.
21. اصطلاحات الصوفیه (قاسانی)، ص 29.
22. المیزان، ج 8، ص 372.
23. تفسیر تسنیم، ج 1، ص 304.
24. دیوان حافظ، ص 513.
25. تفسیر سوره حمد، ص 157-158.
26. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 75.
27. حشر (59): 22-24.
28. ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 158.
29. ر.ک: شرح دعای سحر، ص 112.
30. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 28.
31. ر.ک: همان، ص 77.
32. تفسیر سوره حمد، ص 121.
33. صحیفه امام، ج 14، ص 349.
34. تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 7.
35. الکلمات المکنونه، ص 59.
36. الکافی، ج 1، ص 334، ح 2.
37. ر.ک: آداب الصلوة، ص 181.
38. المیزان، ج 8، ص 383.
39. روم (30): 38-39؛ الرحمن (55): 27؛ انسان (76): 9؛ لیل (92)؛ 20؛ رعد (13): 22؛ بقره (2): 115 و 272؛ کهف (18): 28.
40. المیزان، ج 13، ص 324.
41. همان، ج 16، ص 92.
42. اصول کافی، ج 1، ص 145، ح 7.
43. «کجا است آن وجه الله که دوستانش به سوی او بشتابند»؛ مفاتیح الجنان، ص 537.
44. «خدا نور آسمان و زمین است»؛ نور (24): 35.
45. اصول کافی، ج 1، ص 194، ح 1.
46. شرح چهل حدیث، ص 635.
47. الکافی فی الاصول و الروضة و شرح جامع، ج 4، ص 288، شرح حدیث 1.
48. الکافی، ج 1، ص 196، ح 3.
49. همان، ح 5.
50. الکافی فی الاصول و الروضة و شرح جامع، ص 287 (پاورقی).
51. تفسیر سوره حمد، ص 103-104.
52. نور (24): 35.
53. الکافی، ج 1، ص 278، ح 5.
54. الکافی فی الاصول و الروضة و شرح جامع، ج 5، ص 213-215، شرح حدیث 5.
55. «پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید»؛ تغابن (64): 8.
56. الکافی، ج 1، ص 276، ح 1.
57. المیزان، ج 19، ص 347.
58. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج 2، ص 193.
59. المیزان، ج 19، ص 350.
60. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 44.
61. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 237.
62. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 78.
63. «هیچ مؤثری در ایجاد وجود غیر خدا نیست».
64. تفسیر سوره حمد، ص 22-23.
65. نهج‌البلاغه، خطبه 4.
66. درباره این موارد - به خواست خداوند - در ادامه‌ی این تحقیق به تفصیل بحث خواهد شد.
67. یونس (10): 58.
68. بحارالانوار، ج 39، ص 85.
69. انبیاء (21): 107.
70. انعام (6):: 147.
71. انبیاء (21): 107.
72. «پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم»؛ انسان (76): 9.
73. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج 1، ص 159-174.

منبع مقاله:
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها