نویسنده: زینب مقتدایی
کاربرد رشته جامعهشناسی
باید توجه داشت بسته به آدمها و شرایط تاریخی مختلف، کاربردهای متفاوتی به شکل تئوریک و واقعی برای این این رشته میتوانیم متصور باشیم؛ برای مثال زمانی در تاریخ، با استفاده از سحر و جادو، کاری را انجام میدادند که نظریه اجتماعی در دوره مدرن انجام میدهد. هر پادشاهی وقتی میخواست به جنگ برود، روابط سیاسی برقرار کند یا اقدامی دیگر انجام دهد، به یک کاهن یا یک عالم دینی یا یک ساحری مراجعه میکرده است که در رابطه با اینکه پیشگویی بکند که آیا اکنون زمان مناسبی برای جنگیدن است یا نه؟ و اگر بروم شکست میخورم یا پیروز میشوم؟ و یا اینکه چه موقع بروم؟ و اینگونه پاسخش را میگرفت. ولی در دوره مدرن، اداره جوامع مدرن توسط آمریکا و اروپا و کلاً غرب، به یک معنا تحت تأثیر نظریه اجتماعی بوده است. یعنی هدف جامعهشناسی پیشگویی و پیشبینی بود.کاربرد دیگری که برای علوم اجتماعی متصور بود این بود که همانطور که در علوم طبیعی میتوان با آزمون و خطا به قانونهای کلی دست یافت با مطالعه زندگی اجتماعی انسان بتوان نسخهای برای همه انسانها پیچید و همه انسانها را تحت کنترل درآورد. یعنی همانطور که در علوم طبیعی یک نفر پل میسازد، یا یک ماده منفجره میسازد، بیماریای را کشف میکند، مرضی را درمان میکند، علوم اجتماعی هم باید به ما کمک کند جرم و جنایات را کم بکنیم، از بین ببریم، محیط اجتماعیمان که نامطلوب است را درست کنیم. اگر آمار طلاق بالا رفته، آن را کم کنیم. اگر جرم و جنایت زیاد شده، کاهش بدهیم. اگر بیکاری بالا رفته، کاهش بدهیم. از وقوع انقلابی، در اقتصاد یا فرهنگ جلوگیری کنیم. علم اجتماعی در این نگاه، کاربردهایی شبیه کاربردهای علوم طبیعی دارد. زمانی فکر میکردند که این کاربردها برای علم اجتماعی متصوّر است. لیکن اکنون کمتر مدعی چنین کاربردهایی برای علوم اجتماعی هستند.
کاربرد سوم علوم اجتماعی فهم بهتر زندگی انسانی است. بنابراین در اینجا منظور از کاربرد، بینش و فهمی است که از طریق نظریه اجتماعی نسبت به جهان اطرافتان پیدا میکنید. اگر به فرض شما یک نظریهای داشته باشید که روشن کند که این اتفاقاتی که در جهان میافتد، معنایش چیست، عالم دارد متلاشی میشود، عالم دارد به یک مرحله تازهای میرسد، یا یک دگرگونی عمدهای دارد در آن اتفاق میافتد. بنابراین فهم حوادث هم به معنای دخل و تصرف نیست. بلکه به این دلیل است که شما بدانید چگونه با آن برخورد کنید؛ مواجههتان چه باشد؟ همراهش بروید، همراهش نروید، کمکش کنید، محکومش کنید و یا مثلاً به یک دولتی به اعتبار این شناخت کمک کنید.
این نیز یک نوع کاربرد نظریه علوم اجتماعی است که آن نظریه چیزی به شما نمیدهد که چه کار کنی که بتوانی عالم را به هم بریزی یا عوضش کنی؛ یا جلویش را بگیری. این نظریه به شما میگوید اینگونه میشود؛ این اتفاقات میافتد. بنابراین اگر میخواهی در این وضعیت خوب باشی، اقتصادت یا سیاست ات خوب باشد، این را فهم اجتماعی به شما میگوید.
همچنین باید گفت که موضوع جامعه شناسی در زمینه های گوناگون با مسائل ومشكلات جامعه امروزی در ارتباط است و موجب حل بسیاری ازپیچیدگی های اجتماعی می شود.گسترش وپیشرفت تكنولوژی موجبات درهم شكستن آداب ورسوم اجتماعی رافراهم كرده وسهمی راكه جامعه شناسی درراه نگهداشت بسیاری از رسوم كهن دارد وجلوگیری ازفروریختن سنت هایی كه با فرهنگ قومی هماهنگ می باشد، مشخص است. كاربرد عملی جامعه شناسی بستگی به هدف جامعه شناسی دارد؛همانطوركه«لاندبرگ»جامعه شناس آمریكایی گفته است: «جامعه شناس می تواند درسیاست مداخله كرده و موجبات تعدیل وضع سیاسی واجتماعی كشوررافراهم آورد.»كاربردها وخدمات جامعه شناسی در «جامعه پیشرو امروزی» را درچهار وجه می توان بررسی كرد:
الف) در زمینه مشكلات اجتماعی وحل آن ها: مانندمسائل مربوط به سالمندان، بی سوادی، مسائل جوانان و...
ب) در زمینه مسائل حرفه وشغل: مانندراهنمایی درباب كاهش میزان ساعات كار، افزایش دستمزد و استفاده از وسائل ایمنی، معماری شهرها، حقوق وپرستاری و...
ج) در زمینه كار و اشتغال: روابط كارگروكارفرما، مسائل مربوط به اشتغال وهدف های آن، تجزیه وتحلیل مناسبات حرفه ای وغیره .
د) در زمینه سیاست وحكومت: دراین موردنیزجامعه شناس نقش مهمی را ایفامی كند؛ تنظیم امورسیاسی كشور،آموزش، بهداشت، رفاه اجتماعی وامورفرهنگی ازآن جمله اند.
ارتباط جامعه شناسی با علوم دیگر
معمولاً علوم را به دو شاخه عمده تقسیم می کنند که یکی را علوم طبیعی و دیگری را علوم اجتماعی می گویند. علوم طبیعی با بررسی پدیده های مادی سر و کار دارند ولی علوم اجتماعی عرصه پهناور رفتار انسانی را بررسی می کنند. جامعه شناسی یک علم اجتماعی است. علوم اجتماعی دیگر عبارتند از: روان شناسی (بررسی رفتار فردی) ؛ روان شناسی اجتماعی (بررسی روابط افراد با گروه) ؛ علوم سیاسی (بررسی حکومت، فلسفه سیاسی، و تصمیم گیری دولتی) ؛ اقتصاد (بررسی تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات در جامعه) ؛ و انسان شناسی (شامل باستان شناسی که به مطالعه بقایای تمدن های از بین رفته می پردازد، زبان شناسی که بررسی زبان است، انسان شناسی جسمانی که کارش بررسی تکامل انسان است و انسان شناسی فرهنگی یا اجتماعی که با بررسی شیوه های زندگی در میان اجتماعات سراسر جهان سرو کار دارد.) رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی مفاهیم مشترک بسیاری دارند. جغرافیا ( که به بررسی نقش مشخصات اقلیمی در فراگرد های گونا گونی چون رشد، انحطاط و جنبش اجتماعات جهان می پردازد) و تاریخ( که رویدادهای گذشته را بر حسب فعالیت های بشری ثبت و تعیین می کند) ، نیز با جامعهشناسی ارتباط دارند.
درباره تفاوت میان علوم اجتماعی و رشته های جامعه شناسی دو نظریه مطرح می باشد:الف) نظر اول این است که هر یک از رشته های علوم اجتماعی بطور کلی به تحلیل امور و مسائل مربوط به موضوع خود می پردازند.
ب) نظر دوم این است که هر یک از علوم اجتماعی به یکی از ابعاد مختلف واقعیت اجتماعی توجه دارد و رشته های جامعه شناسی هم همین کار را انجام می دهند ، اما با این تفاوت که در این حد توقف نمی کند بلکه سعی دارد در تحقیق و مطالعه از یک لایه اجتماعی آن را به لایه های دیگر ارتباط دهد و بصورت یک کل واحد در نظر بگیرد و تبیین نماید.
هر یک از رشتههای علوم از نتایج تحقیقات و معلومات دیگری استفاده میکند و غیرممکن است دانشمندی بتواند در زمینه تخصصی خود بدون استفاده از نتایج تحقیقات سایر محققین و دانشمندان رشتههای دیگر به موفقیت عمیق و ارزشمندی دست یابد. جامعهشناسی نیز به نتایج تاریخی، اقتصادی، علوم سیاسی و مانند آنها توجه دارد و علوم مذکور نیز به نوبه خود به جامعهشناسی وابستهاند. بنابراین در جامعهشناسی نمیتوان به بررسی و شناخت امور واقعی و اجتماعی و علل و عوامل و قوانین آنها توفیق حاصل نمود مگر اینکه به تحقیقات و معلومات سایر علوم در این موارد توجه کافی نمود. در ذیل به ارتباط جامعهشناسی با برخی از علوم اشاره میشود:
1. جامعهشناسی و تاریخ؛ جامعهشناسی برای درک و تبیین کامل وقایع اجتماعی باید به گذشته دور یا نزدیک این پدیدهها توجه کند بنابراین در این زمینه جامعهشناسی باید به علم تاریخ توجه کند.
2. جامعهشناسی و حقوق؛ علم حقوق جهت تنظیم قوانین فردی و اجتماعی و حق و تکلیف افراد نسبت بههم و نسبت به حکومت نیازمند شناخت اوضاع و احوال اجتماعی و شرایط و معضلات اجتماعی و مسائل اجتماعی روز است. بنابراین باید از یافتهها و نتایج جامعهشناسی برای پیشبرد مقاصد خود کمک گیرد.
3. جامعهشناسی و روانشناسی؛ جامعهشناسی در بررسی انگیزهها و گرایشها و خواستهای اجتماعی و آرزوهای گروههای انسانی وارد حوزه روانشناسی میشود و روانشناسی در بررسی تأثیر عوامل اجتماعی در حالات و رفتار و روحیه افراد از یافتهها و تحقیقات جامعهشناسی کمک میگیرد.
4. جامعهشناسی و مردمشناسی؛ مردمشناسی به مطالعه سازمانها و نهادها و روابط بین افراد و روند تکاملی آنها در جوامع ابتدایی میپردازد و جامعهشناسی به بررسی این نهادها و مسائل اجتماعی در جوامع صنعتی و پیشرفته امروزی میپردازد. بنابراین جامعهشناسی برای تبیین بهتر نهادها و سازمانهای اجتماعی متمدن به تحقیقات و نتایج مردمشناسی احتیاج دارد.
5. جامعهشناسی و جمعیتشناسی؛ پدیدههایی مانند شهری شدن، صنعتی شدن، اشتغال زنان و افزایش طلاق که جزء پدیدههای اجتماعی هستند به میزان قابل ملاحظهای روی جمعیت تأثیر میگذاردو همچنین جمعیتشناسان یافتههای خود را در مورد حرکات جمعیت و مسائل دیگر جمعیتی در اختیار جامعهشناسان قرار میدهند تا علل و نتایج این مسائل جمعیتی را پیدا کنند و تدابیر لازم را اتخاذ کنند.
نظریه های جامعه شناسی
جامعه شناسی علمی است كه حتی در تجربی ترین شكل خود نیز با نظریه سرو كار دارد. هر یك از مكاتب جامعه شناسی در باره معنای نظریه، رابطه آن با واقعیت و چگونگی كاربرد و آزمون آن، تعریف خاصی ارائه می دهند. جورج ریترز در تعریف نظریه جامعه شناسی میگوید: عبارت است نظامی گسترده ای از افکار که با مهمترین فضای زندگی اجتماعی سروکار دارد.ج. بیلی در كتاب «نظریه اجتماعی در عمل» درباره جایگاه نظریه در جامعه شناسی می نویسد: «نظریه، در جامعه شناسی نقش پیچیده ای دارد؛ نظریه در این رشته همچون سایر رشته ها انگیزه ایجاد می كند، وحدت می بخشد و ما را به تحقیق هدایت می كند، لیكن در عین حال آن را به مكاتب مختلفی نیز تقسیم می كنند. نظریه، در لغت به معنای اندیشیدن و تحقیق آمده كه از «تئوریای» یونانی گرفته شده است. با گسترش علوم، مفهوم این واژه نیز توسعه یافته و به اندیشیدن و تحقیق درباره هر مسأله ای اطلاق شده است. در زیرچند نمونه از تعاریف دیگر نظریه را ذكر می كنیم:
۱- امروزه تئوری، بطور اعم به بررسی كلی و وسیع مسائل از راه تفكر و تخیل اطلاق می شود، بی آنكه این بررسی الزاماً رابطه ای با عمل داشته باشد.
۲- تجربه گرایان معتقدند كه نظریه (تئوری)، كوششی عملی در راه جمع آوری شواهد و یافته های تجربی و برقرار كردن همبستگی بین یافته ها و تبیین آنها از طریق استقراء است، بدون آن كه تصور و تخیل یا توضیحی اضافه بر مشاهدات تجربی در آن به كار رود.
اما تاریخ علم نشان می دهد كه نظریه ها از طریق استقراء به دست نمی آیند، یا اگر هم از این طریق نظریه ای حاصل شود، برد آن به اندازه ای محدود است كه نمی توان آن را نظریه نامید.
۳- نظریه، مجموعه قانون هایی است كه بر مبنای قواعد منطقی با یكدیگر در ارتباط بوده، مبین بخشی از واقعیت باشند. به بیان دیگر نظریه گفتاری است كه بیانگر رابطه علت و معلولی پدیده هاست.
4- نظریه، هم نگری جامع قضایای متعدد در قالب یك مجموعه پیوسته و منطقی است كه به كمك آن می توان برخی از پدیده ها را تبیین كرد.
مفهوم دیگری كه با مفهوم نظریه پیوستگی متقابل دارد، «مكتب» است. مكاتب گوناگون تعریف های مختلفی برای نظریه ارائه می دهند و ماهیت آن ها نیز توسط نظریه های بنیادین آن ها تعیین می شود. در تعریف مكتب می توان گفت: حوزه تفكر علمی یاگرایش های فكری مشابه و نزدیك به هم را كه احیاناً یكدیگر را تحت تأثیر قرار می دهند و یا زمینه های خاصی را برای تحقیق و تتبع و نظریه پردازی می پذیرند، مكتب می نامند.
لذا «مكتب» با توجه به گرایش ها و نظریه های مختلف درونی اش، نسبت به نظریه، كلی تر و عام تر است و «نظریه» بر خلاف مكتب، ساختی علمی دارد. نظریه از لحاظ تعمیم اصول و تركیب، محدود و همیشه موقتی است، وقسمتی از علم محسوب می شود.
• مراحل تشكیل نظریه
فرایند تشكیل یك نظریه علمی ناگزیر از طی كردن مراحل پنج گانه روش علمی است:۱- بر خورد با مسأله: اولین مرحله در هر تحقیق علمی برخورد با مسأله یا مشكلی است كه در امر شناخت یك پدیده حاصل می شود. به عبارتی مواجهه با موقعیت و یا پدیده نامعلوم، مبهم و ناشناخته است كه هر پژوهشگر كار را به سوی شناخت و نهایتاً ارائه نظریه رهنمون می سازد.
۲- تشكیل فرضیات: با توجه به تجربیات پیشین و نظریات قبلی هرپژوهشگر می تواند در برابر پرسش های مربوط به مسأله جدید پاسخی هرچند مقدماتی، خام و تجربه نشده را ارائه دهد. این پاسخ های تجربه نشده و خام را فرضیه می نامند. در مراحل بعدی فرایند شناخت و حل مسأله، پژوهشگر می كوشد با جمع آوری مستندات، داده ها و انجام آزمون های علمی و منطقی، صحت و یا سقم یا به عبارتی درستی یا نادرستی فرضیه های خام را تأیید یا رد نماید.
3- گردآوری داده ها: همان گونه كه گفته شد پژوهشگر در این مرحله به جمع آوری اطلاعات و داده ها به منظور سنجش و آزمون فرضیات تشكیل شده، می پردازد.
۴- آزمون و سنجش داده ها: در این مرحله باید با استفاده از ابزارهای گوناگون (آماری، آزمایشی و ...) داده ها و اطلاعات گرد آوری شده را به محك آزمون و سنجش گذارد.
۵- استنتاج: در این مرحله با نتیجه گیری از آزمون های مكرر در می یابیم كه كدام یك از فرضیه ها یا همان پاسخ های خام و اولیه تأیید یا رد شده اند.
با عبور از این پنج مرحله روش تحقیق است كه می توان به استنتاج علمی دست یافت، اما هنوز قادر به ارائه نظریه علمی نیستیم. هر گاه نتیجه چنین پژوهش هایی با آزمون های مكرر تأیید شود و از روایی (validity) و اعتبار (reliability) لازم برخوردار باشد، آنگاه می توان آن را در جوامع دیگر با شرایط مشابه تعمیم داد. از اینجا به بعد است كه می توان نتایج تعمیم یافته را در قالبی نظری سنجید.
كاركرد اصلی نظریه عبارت است از توضیح، تبیین، تفسیر و پیش بینی نسبی رخدادها و قوانین و تدوین قالبی كه پدیده ها در آن معنا می گیرد. بنابراین فرایند تشكیل نظریه دو هدف عمده را دنبال می كند:
۱- فراهم آوردن قالبی برای معنا كردن وقایع، رخداد ها و پدیده های جامعه شناختی
۲- پیش بینی كردن وقایع، رخدادها و پدیده ها در آینده ای نزدیك
هر نظریه علمی برای انجام چنین هدفی باید دو وظیفه اساسی را همیشه مد نظر قرار دهد. این دو وظیفه از جمله خصایص اصلی علم نیز به شمار می روند:
الف: توجه به كاربست روش های تحقیق و نتایج حاصله از پژوهش های عینی برای فهم وقایع و پیش بینی كردن آن ها.
ب: توجه به معرفت بشری و نظام مفروضات مسلم موجود در هر مكتبی كه می تواند هم پیشنهاد دهنده تحقیقات و پژوهش باشد و هم در نتیجه تحقیقات و پژوهش، اصلاح، تكمیل و یا تغییر یابد.
• فایده نظریه
با توجه به دیدگاه برخی جامعه شناسان می توان موارد ذیل را از جمله فواید نظریه به شمار آورد:1- نظریه می تواند افكار جدیدی را در روند حل مسائل نظری و عملی برانگیزد.
۲- نظریه ممكن است الگوهایی از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوری كه بتوان یك توصیف جامع و طرح گونه از آن ها عرضه كرد.
۳- تجزیه و تحلیل و نقد هر نظریه ممكن است به نظریات تازه ای منجر گردد.
4- نظریه ممكن است الهام بخش فرضیات علمی تازه ای باشد.
• تقسیم بندی نظریه های جامعه شناسی
نظریههای جامعهشناسی چهارچوبهای نظری هستند که جامعهشناسان از آن ها برای توضیح و تحلیل فعالیتها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده میکنند. نظریههای جامعهشناسی به سه دسته کلی تقسیم میشوند: دسته اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذشده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسانها ایجاد شد. نظریه پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدلهای پیشنهادشده میبایست به گونهای بیان شده باشند که صحت آن ها آزمایشپذیر باشد. به عبارت دیگر جمعآوری دادهها این نظریات را تأیید و یا تکذیب بکند. مثال بسیار معروفی از این گونه از نظریات مقاله معروف و تأثیرگذار ماکس وبر درباره ساختارهای اداری (bureaucracy) میباشد. این مقاله شالوده بسیاری از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد.دسته دیگری از نظریات اجتماعی به جای بررسی دادههای تجربی، فرایندهای اجتماعی، مسائل پایهایتر و درونیتر را مورد بحث قرار میدهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» میپردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده میکنند: آیا رفتارهای اجتماعی عمل گرا و هدف گرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت میشوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده میشود ناشی از کنترلی است که ساختهای اجتماعی بر اشخاص از طرق اخلاقی و یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظهای در شرایط غیر قابل پیشبینی شده در زندگی روزمره بگیرند، میباشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند.
دسته سوم از نظریات به صورت غیر مستقیم از روشهای هرمنیوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را میکند که در یک جامعه به شهرت رسیدهاند، و از این طریق و به صورت غیرمستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامعهشناسان میکند.
مشروعیت علمی جامعه شناسی
از بدو تأسیس جامعه شناسی، جامعه شناسان درصدد آن بودند كه در روش های مطالعاتی خود علمی تر و در تعبیر و تفسیر یافت های خود قانونی تر عمل نمایند. اگوست كنت، پایه گذار این علم، چنان بر علمیت جامعه شناسی اطمینان داشت كه اظهاركرد: «هدف این علم كشف قوانینی است كه حاكم برتداوم جامعه بوده و مسیرتوسعه انسانی را تعیین كند.» سایر پیشگامان جامعه شناسی مانند اسپنسر، دوركیم وماركس نیز عقیده ای مشابه داشته اند؛آنان تأكید می كردندكه درجه علمیت جامعه شناسی به درجه علمیت فیزیك یا نجوم نمی رسد، اما با وجود این، خودعلم است. به باورآنان جامعه شناسی «قوانین حاكم برنظم» جامعه را روزی كشف خواهدكرد. اماواقعیت این است كه جامعه شناسی، همانند دیگرعلوم اجتماعی و درمقایسه با بسیاری از رشته های علوم طبیعی، دقت علمی كمتری دارد. این امر دو دلیل اساسی دارد: نخست باید دانست كه روش های علمی در مطالعه رفتارهای اجتماعی، به تازگی به كارگرفته شده است؛ دوم آنكه وقتی با موضوعات انسانی سروكارداریم،بامسائل فراوانی روبرو می شویم كه كمتر در مطالعه فیزیك یا زمین شناسی حضوردارد. افراد رفتارهای خود را پیوسته تغییرمی دهند و این امر ممكن است روابط آن ها را با یكدیگر و نیز با دانش پژوهانی كه می خواهند این رفتارها را مطالعه كنند دچار تغییركند.
جمع بندی
جامعه شناسی دانشی است كه زندگی اجتماعی گروه های انسانی را مطالعه می كند. تعاریف گوناگونی از این رشته ارائه شده كه هیچ یك مورد توافق جامعه شناسان نیست. بنیانگذار آن اگوست كنت فرانسوی بوده ودانشمندانی چون دوركیم، اسپنسر، کارل مارکس وماكس وبر به رشدآن كمك فراوانی كردند. موضوع این علم پدیده های اجتماعی می باشد. جامعه، فرهنگ، روابط گروه ها وانحرافات اجتماعی ازجمله موضوعات مهم جامعه شناسی هستند. اهمیت جامعه شناسی با هدف این رشته مرتبط می شود، درواقع مطالعه دراین علم واقع گرایی و درك جوامع و فرهنگ های مختلف را درپی دارد؛ یكی ازمهمترین اهداف جامعه شناسی پیش بینی رفتارهای اجتماعی وكنترل آن هاست. رشته جامعه شناسی كاربردهای فراوانی درجامعه دارد، مانندشناسایی مشكلات اجتماعی و یافتن راه حل برای آن ها، مسائل مربوط به سازمان ها وگروه های اجتماعی وتنظیم امور سیاسی وكمك به نظام سیاسی و... .
منابع
- كوئن،بروس؛مبانی جامعه شناسی،ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل، انتشارات سمت، چاپ پنجم، تهران،1374.
- توسلی، غلامعباس؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران، سمت، 1388، چاپ پانزدهم.
- آزاد ارمکی، تقی؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران، سروش، 1376، چاپ اول.
- تنهایی، حسین ابوالحسن؛ نظریههای جامعهشناسی (ویژه دورههای کارشناسی)، مشهد، مرندیز، 1386.
- ترابی، علیاکبر؛ مبانی جامعهشناسی، تهران، اقبال، 1347، چاپ دوم.
- قلیزاده، آذر؛ مبانی جامعهشناسی، کاشان، محتشم، 1374.
- اشرف گنجوی، مسعود؛ نظریه در جامعه شناسی، روزنامه ایران، شماره 3811 به تاریخ 22/9/86، صفحه 10 (فرهنگ و اندیشه).
- وبسایت علوم اجتماعی ایران www.socialsciences.ir
-
-