در مقاله حاضر تلاش شده است تا با تکیه بر اسناد بر جای مانده از دورهی صفویه شیوهی ادارهی مدارس در آن عصر روشن شود. متأسفانه در این خصوص در منابع کمتر ذکری به میان آمده و حتی کتاب فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، که از عنوان آن انتظار میرود.
حاوی اطلاعات مفیدی در این مورد باشد، هیچ گونه اطلاع ارزشمندی در اختیار ما قرار نمیدهد (1) اگر وقفنامهها نبودند تنها منبع قابل اعتنا در این مورد، سفرنامهها بودند که مختصر اطلاعاتی در این باره ارائه کردها ند.
به هر حال وقفنامههای مدارس اگر چه به منظور دیگری تنظیم شدهاند اما تنها منبع معتبری هستند که در حین بیان شیوهی مصرف درآمد موقوفه و بیان شرایط وقف، گاه مواردی از نحوهی ادارهی مدارس، شیوه جذب طلاب، شرایط تحصیل و غیره نیز بیان کردهاند که این موارد میتواند ما را در شناسایی شیوهی ادارهی مدارس رهنمون سازد.
از میان 136 وقفنامه موجود از دورهی صفویه که در بایگانیهای ادارهی کل اوقاف اصفهان، اداره کل اوقاف کرمان، اداره کل اوقاف مشهد و بایگانی اداره اوقاف آستان قدس رضوی، نگهداری میشود، آن چه به مدارس تعلق داشته در این پژوهش مورد استناد قرار گرفته است. همچنین از تعدادی از وقفنامههای مدارس که پیش از این توسط محققان به زیور طبع آراسته شده با ذکر محل چاپ آنها، بهره گرفته شده است.
به طور کلی دو رکن اصلی هر مدرسه، آموزش دهنده و آموزش گیرنده میباشد در این جا سعی شده است تا بر اساس اطلاعات بهدست آمده از وقفنامهها، شرایط و جایگاه هر یک از آنان در مدرسه روشن شود.
و از آن جا که این دو گروه برای انجام فعالیتهای خود نیازمند به کتاب و کتابخانه هستند، اطلاعاتی را که وقفنامهها در باب کتابخانههای مدارس در اختیار گذاشتهاند، بیان شده است. همچنین در مورد شیوهی ادارهی مدرسه و نیز تنظیم درآمدها و مخارج آن سخن گفته شده است.
شرایط مدرس
مدرس مهمترین رکن آموزش بود. اعتبار مدرسه بستگی بسیاری به در اختیار داشتن مدرسان عالم و آگاه داشت و مدارسی با این ویژگی جاذبهی بسیار برای جذب محصلان مستعدتر به مدرسه داشتند.اگر چه در همهی وقفنامهها به صراحت به این موضوع مهم نپرداختهاند و غالبا نظر و رأی متولی را برای گزینش مدرس کافی دانستهاند، اما باز برخی از واقفان که به کیفیت کار مدرسهی خود اهمیت زیادی میدادند،
شرایط خاصی را برای پذیرش مدرس در مدرسه عنوان میکردند. گاه آنان در زمان حیات خود شخص خاصی را که سرآمد دیگران بود برای مدرسی مدرسه تعیین میکردند و گاه معیارهایی را عنوان می کردند که شخص مدرس میبایست .
با این معیارها هماهنگی داشته باشد. گاهی نیز تولیت و یا نظارت را بر عهدهی یک عالم برجسته می گذاشتند تا او با نظر خود مدرس را انتخاب کند.
در مواردی هم که واقف به طور مستقیم برای مدرس شرایطی ذکر نکرده است، شروطی کلی برای احراز این مقام در عرف اجتماع وجود داشت. تقید به تشیع اثنی عشری، حضور به موقع در مدرسه و گاه اقامت در مدرسه و عدم آلودگی به مفاسد اخلاقی و اجتماعی.
همچنین در وقفنامهها غالبا میزان مستمری مدرس، شرایط حضور او در مدرسه، وظاسیف او در قبال طلاب و غیره ذکر شده است. که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
موارد زیر شرایط ذکر شده در وقفنامهها را بیان میکند. تقید به تشیع اثنی عشری: از شروط اصلی برای یک مدرس تقید به آیین تشیع اثنی عشری بود، چرا که مدارس مکانی برای ترویج و تبلیغ این آیین هم به شمار میرفت و اگر چه برخی واقفان از قید آن در وقفنامه خودداری کردهاند، .
اما همان طور که گفته شد عدم ذکر این به دلیل وضوح مطلب بود نه به علت کم اهمیتی موضوع، چرا که تقریبا در تمام وقفنامهها رعایت این شرط برای طلاب ذکر شده است.
تسلط بر علوم دینی: مسلم است که شرط اول مدرس بودن، اشراف بر علومی است که قصد تدریس آن را دارد، اما طبیعی است که تمام این افراد از لحاظ علمی در یک درجه نیستند.
تأکید برخی واقفان بر این مسأله نیز گویای حساسیت آنها بر انتخاب افراد صاحب صلاحیت است، در واقع این تأکید باعث میشود که از گزینش مدرسان کم سواد جلوگیری شود. همچنین این تأکیدگاه میتواند نشان دهندهی علومی باشد که در مدارس بیشتر مورد توجه بوده است.
عباس قلیخان گفته است که مدرس مدرسهاش باید مرد فاضلی باشد که قسط وافی در علوم عربیت و کلام و نصیب اوفری از فقه امامیه و اخبار و احادیث اهل بیت رسالت - صلی الله علیه و آله - و اطلاع کاملی و بر تفاسیر آیات با برکات قرآنیه داشته باشد. [وقفنامه شمارهی 5، مشهد.]
گاهی نیز واقف شخص خاصی را از علمای زمان مشخص کرده است و حتی تدریس در مدرسه را پس از وفات شخص مورد نظر در خاندان او قرار داده است، البته با این شرط که فرزندانش راه او را دنبال کرده و در علوم دینی سرآمد باشند (2).
حضور در مدرسه: غالبا واقفان مایل بودند که مدرسان در مدرسه اقامت کنند، اگر چه آنان نمیتوانستند مدرسان را مانند طلبهها ملزم به چنین کاری بکنند ولی دست کم اتاقی در مدرسه جهت مدرس در نظر گرفته میشد .
که علاوه بر آن که در این اتاق به طلاب درس میداد گاه شب را نیز در آن بیتوته میکرد. اما حضور دایم مدرس در روز الزامی بود و در واقع او نمیتوانست بدون دلیل از مدرسه غیبت کند؛ چرا که در این صورت مستمری او قطع میشد.
این قوانین برای سایر مدرسانی که به مدرسه میآمدند وجود نداشت چرا که آنان گه گاه برای تدریس یک یا چند درس در مدرسه حاضر میشدند و غالبا از محل موقوفات مدرسه نیز سهمی نداشتند.
برخی وقفنامهها مشخص کردهاند که مدرس باید در هفته چند روز در مدرسه مشغول تحصیل باشد. برای مثال چنین آورده شده است: «و در هفته، پنج یوم در صفهی مدرسه به افادهی علوم دینیه و معارف یقینیه اشتغال نماید.»[وقفنامه شماره 5، مشهد.]
رسیدگی و نظارت بر امور مدرسه: در واقع نقش مدرس اول در یک مدرسه شبیه به نقش مدیر و مسئول مدرسه است. حتی در بسیاری از موارد مدرس ناظر موقوفه نیز میباشد و بابت ادارهی امور مدرسه حق النظاره نیز دریافت میکند. او باید به امور جاری مدرسه و نیز وضعیت طلاب رسیدگی کند.
علاوه بر این رسیدگی به روند امور جاری مدرسه مانند رسیدگی به وضعیت حجرهها و سایر بناهای مدرسه، نظارت بر مسأله رفاه و احتیاجات اولیه طلاب مانند تأمین روشنایی حجره ها و نیز رسیدگی به کار خدمهی مدرسه مانند مؤذن، جاروبکش، مسئول روشنایی، مسؤول نظافت و آب کش؛ که مرتبا آب حوضهای مدرسه را تعویض میکرد،
و نیز بر تأمین آب آشامیدنی مدرسه، همه مواردی است که در برخی وقفنامهها در زمرهی وظایف مدرس آورده شده است (3).رسیدگی به امور طلبه ها: همان گونه که گفته شد در بسیاری موارد مدرس در مدرسه نقش مدیر داشت و از این روی رسیدگی به امور طلاب نیز با وی بود.
شاردن اذعان دارد که مدرسان و معاونانشان وظایف خود را با نهایت دقت انجام میدادند و به طور یکسان به تمام طلاب چه آنهایی که در مدرسه ساکن بودند و چه کسانی که از بیرون میآمدند، درس میدادند.
انتخاب و پذیرش طلاب، رسیدگی به وضعیت تحصیلی و حضور آنان در مدرسه، رسیدگی به وضعیت اخلاقی آنان در مدرسه، رسیدگی به وضعیت اخلاقی آنان، چگونگی اقامت در حجرهها، پرداخت مستمری و غیره همه وظایفی بود که مدرس علاوه بر تدریس در مدرسه بر عهده داشت.
عدم آلودگی به مفاسد اخلاقی: از شروط مهم برای یک مدرس صلاحیت اخلاقی و تقوا بود، اگر چه در بیشتر وقفنامهها به دلیل وضوح مطلب مستقیما ذکری در این مورد نشده است، اما اشاره برخی از واقفان گویای توجه به این مسأله است.
به عنوان نمونه شیخ علی خان زنگنه در وقفنامهی خود در جایی که صحبت از مواجب ناظر میکند. به صراحت بیان میدارد که: «هر ساله مبلغ پنج تومان تبریزی... به عالمی غیر متظاهر به فسق از سکنهی بلدهی همدان» بابت نظارت بر امور مسجد پرداخت شود[وقفنامهی مدرسه بزرگ همدان، ص 171 ].
برخی واقفان گرایش داشتن به تفکراتی خاص را از جمله مفاسد اخلاقی محسوب کرده و آن را نه برای مدرس و نه برای طلبه جایز ندانستهاند و حتی اخراج طلبههایی را که مبادرت به خواندن چنین علومی کردهاند، را از وظایف مدرس قرار دادهاند (4).
نظارت بر پیشرفت درسی طلبهها: یکی دیگر از وظایف مدرس رسیدگی به پیشرفت تحصیلی طلاب بود. او موظف بود کسانی را که پیشرفتی در درس نداشتند از مدرسه اخراج نماید. گاهی نیز واقفان مدد معاش طلاب را بر اساس درجهی دانش آنان مشخص کردهاند، و تشخیص رتبهی آنان نیز بر عهدهی مدرس بود.
رسیدگی به حضور و غیاب طلاب: از دیگر وظایف مدرس رسیدگی به حضور طلبهها در مدرسه و و در محل برگزاری درس بود. همچنین وی در صورت لزوم به آنان مرخصی برای سفر میداد و بر اساس ضوابطی تا بازگشت حجرهی آنان را به دیگری نمیداد و مستمریشان را پس انداز میکرد.
نظارت بر پرداخت مستمری طلاب: غالبا در وقفنامهها توزیع مقرری طلاب بر عهدهی مدرس گذاشته شده است. گاه مبلغ مستمری در خود وقفنامه ذکر شده است و گاه باقی ماندهی درآمد مدرسه پس از صرف مخارج ضروری مدرسه توسط مدرس میان طلاب تقسیم میشد.
شرایط طلاب بر اساس وقف نامهها
یکی از انگیزههای ایجاد مدارس در این دوره تبلیغ و ترویج مذهب شیعه بود، بنابراین واقفان حساسیتهای خاصی برای گزینش طلاب نشان میدادند، هر مدرسه ضوابط و شرایطی برای طلبهها در نظر گرفته بود که به طور کلی شامل موارد زیر بودند:تقید به تشیع اثنی عشری: در مدارس این دوره اولین و مهمترین شراط تقید به آئین اثنی عشری بود (5)تقریبا وقفنامهای یافت نمیشود که به صراحت به این موضوع اشاره نکرده باشد. در واقع یکی از اهداف واقفان ترویج و اشاعهی مذهب تشیع بوده. بنابراین، دقت در انتخاب طلاب شیعه از موارد اساسی آن به حساب میآید.
اقامت دایم در مدرسه: از دیگر شروط، اقامت طلاب در مدرسه بود، چرا که خالی بودن مدرسه از رونق آن میکاست. البته این شرط مخصوص مدارسی بود که محلی برای سکونت داشتند و نیز برای طلاب دایم مدرسه بود و شامل حال کسانی که تنها برای فرا0گرفتن یکی دو درس به مدرسه میآمدند نمیشد.
برای کاستن از سختی این شرط، به ویژه برای طلاب متأهل استثنایی قائل شده بودند و به آنان اجازه داده بودند در هفته یکی دو شب را خارج از مدرسه بیتوته کنند. اما به طور کلی بر حضور طلبهها در مدرسه و روشن بودن چراغ حجرهها در شب به جهت مطالعه تأکید بسیار شده بود و خاموش بودن چراغ بدون داشتن عذری موجه، ممنوع بود.
اگر چه واقفان اصرار بسیاری بر حضور دایم طلاب در مدرسه داشتند ولی نمیتوانستند آنان را از ثواب زیارت بازدارند. تنها کاری که واقفان در این زمینه انجام دادهاند، مشروط کردن این سفرهاست.
یعنی برای هر سفر شرط زمانی گذاشتهاند که تا زمان مقرر اتاق او را به کس دیگری ندهند و حتی در مواردی مقرری او را برایش ذخیره کنند. واقف مدرسه امامیه شیراز قید کرده است.
که: «و چون یکی از سکنه آنجا به قصد عود اختیار سفر نماید تا چهل یوم که عود نماید به حجره، مسکن احق و اولی است».[وقفنامه مدرسه امامیه شیراز، ص 679. ]
سنجش پیشرفت طلبهها: غالبا گفته شده که مدارس نظارتی بر پیشرفت تحصیلی محصلان خود نداشتند و افراد مختلف با استعدادهای متفاوت در کنار هم به تحصیل مشغول میشدند و گاه برخی عمری را در مدرسه سپری میکردند بدون آنکه پیشرفت محسوسی داشته باشند و در واقع کارشان هدر دادن بودجه مدارس بوده. (6)
حال آن که در برخی وقفنامهها به صراحت به این موضوع اشاره شده است. واقف مدرسهی امامیه شیراز در حین شروط خود قید کرده است که: «هر یک از طلبه که به قدر هفت سال در مدرسه بوده اثر ترقی در ایشان ظاهر نگردد، متولی و ناظر مختارند که او را اخراج و دیگری را سکان سازند».[وقفنامه مدرسه امامیه شیراز ص 679. ]
واقف مدرسه مریم بیگم با سخت گیری بیشتری قید کرده است که: «اگر یک سال بر احدی بگذرد که ترقی در حال او به حسب علم و عمل نشده باشد یا مظنون مدرس شود که قابل ترقی نیست از مدرسه اخراج» شود.[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 299. ]
تعیین زمان برای اشتغال به تحصیل: اگر چه در مورد مدارس این دورهگاه گفته میشود که هیچ گونه قید زمانی برای اتمام تحصیل وجود نداشته و احتمالا در برخی مدارس هم چنین بوده است، اما از مطالعهی وقفنامهها درمییابیم که برخی از واقفان به این مهم توجه داشتهاند و برای اقامت در مدرسه شرط زمان معین کردهاند.
در وقفنامه مریم بیگم با شدت تمام شرط شده است که کسانی که پس از یک سال آثار ترقی در آنها دیده میشود و یا مدرس تشخیص میدهد که امکان پیشرفت دارند، باید پس از پنج سال مدرسه را ترک کنند و اگر عذری دارند که بر بودن آنان الزام دارد تنها تا دو سال دیگر میتوانند در مدرسه بمانند. وی به صراحت قید کرده است که:
«نهایتش تا هفت سال اما بعد از هفت سال البته باید که به در روند... و هر که بعد از هفت سال یک روز بماند غاصب باشد و به غضب خدا و رسول خدا گرفتار شود».[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 299. ]
عدم اشتغال در حین تحصیل: واقفان تمایل داشتند که تنها طلابی در مدرسه ساکن شوند که جز درس خواندن دغهغه دیگری ندارند و غالبا قید میکردند که «به غیر از تحصیل علوم دینیه به کسب دیگر مشغول نباشند».[شماره 173، اصفهان.]
این نیز باید گفته شود که واقف در شرایطی قادر بود از کارکردن آنان جلوگیری کند که خود برای مخارج عادی زندگی آنان فکری کرده باشد. و در واقع اگر واقف مدد معاش معین و ثابتی برای آنان در نظر گرفته بود، میتوانست مانع کار آنها شود اما در غیر صورت غیر معمول به نظر میرسد که چنین شرطی را تعیین کند.
شاردن در این مورد میگوید که طلاب گاه برای جبران کمبود هزینهی خود معلم سرخانه میشدند و گاهی از راه استنساخ کتاب درآمدی به دست میآورند، گاهی نیز از وجوهات بهرهمند میشدند[سفرنامه شاردن، ج 3، ص 940.]در وقفنامه مدرسه کاسه گران قید شده است که:
«متولی در حینی که حجرات مزبوره را به طلبه میدهد اولا تحقیق احوال ایشان نماید که به غیر از تحصیل علوم دینیه به کسب دیگر مشغول نباشند و اگر احدی از ایشان متأهل باشد شر ط نماید که در هفته چهار شب در حجره مدرسه که مختص اوست بیتوته نماید و چراغ جهت مطالعه علوم دینیه روشن سازد[شماره 173، اصفهان]
وی در ازای شرطی که قرار داده فکر معاش طلاب را نیز کرده است. در جایی دیگر در وقفنامه گفته: «هر یوم مبلغ پنجاه دینار به طلبه سکنه (7) هر حجره از حجرات مدرسه مزبور دهند و اگر حاصل موقوفات زیاده از حجرهای پنجاه دینار باشد، دو شخص را در یک حجره جای داده، هر حجره هر یوم مبلغ یک صد دینار تبریزی رسانند».[شماره 173، اصفهان.]
همان گونه که در مدارس مختلف تعداد حجرهها یکسان نبود، افراد ساکن در هر حجره نیز تفاوت داشت. در برخی مدارس در هر حجره یک نفر ساکن بود و در برخی مدارس دو نفر یا بیشتر در هر حجره زندگی میکردند. به این دلیل برخی واقفان شرط کرده بودند که وظیفهی طلاب بر اساس تعداد افراد به طور تساوی تقسیم شود نه بر تعداد حجرهها.[مدرسه بزرگ همدان، ص 173]
تأیید طلبهها از لحاظ اخلاقی: همچنین انجام عمل خلاف و مبادرت به فسق و فجور از مواردی بود که باعث اخراج طلاب از مدرسه میشد. اگر چه که این مورد تنها در چند وقفنامه به صراحت ذکر شده است،
اما عدم ذکر آن را در سایر وقفنامهها را دلیل نادیده گرفتن و موضوع نمیدانیم بلکه دلیل بر وضوح و روشنی مطلب میدانیم که واقفان نیازی به ذکر و یادآوری آن نمیدیدهاند. در چند مورد نیز شاغل بودن، غیبت زیاد داشتن و مبادرت به تحصیل حکمت از عوامل اخراج از مدرسه ذکر شده است[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 169.]
گاه در اواخر دوره صفوی در برخی مدارس عدم گرایش به حکمت و عرفان جزو شروط اعلام شده بود. در واقع مطالعهی این گونه کتابها را در زمرهی مفاسد اخلاقی محسوب میکردند. نمونه بارز آن وقفنامهی مدرسهی مریم بیگم است که در سال 1016 بر لوح سنگی حک و در محل مدرسه نصب شده بود.
در این وقفنامه به صراحت قید شده که: «و باید که کتابهای علوم و همیه یعنی علوم شکوک و شبهات که به علوم عقلیه و حکمت مشهور و معروف است مثل شفا و اشارات و حکمت العین و شرح هدایت و امثال ذلک به شبههی دخول در مقدمات علوم دینی نخوانند».[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 299.
]همچنین شیخ علی خان زنگنه در وقفنامهی خود شرط کرده که: «هر گاه مدرس و طلبه به افاده و استفادهی علوم حکمیه که مخالف شریعت باشد بدون نقض و ابطال و غیر آن اشتغال نمایند وظیفهی ایشان را قطع نموده اخراج نمایند».[مدرسه بزرگ همدان، ص 171.]
حقوق مدرسان و طلبه ها
پرداخت مستمری مدرس: مسأله حق التدریس مدرسان از مواردی بود که غالبا از سوی واقفان مورد توجه قرار میگرفت. در سال 1094 امام وردی بیگ، حق التدریس مدرس را روزانه دویست و پنجاه دینار تبریزی مشخص کرده است.[وقفنامه مدرسه امامیه شیراز، ص 678]حکیم الملک سالانه پانزده تومان تبریزی را به این کار اختصاص داده است و نظارت بر امور مدرسه را هم به وی محول کرده است.[وقف نامه شماره 173، اصفهان.] شاه سلطان حسین در سال 1123 مبلغ پنجاه تومان تبریزی برای مدرسی که متولی تعیین کند در نظر گرفته است.[تاریخچهی اوقاف اصفهان، ص 169. ]
البته وی شرایط مدرس و چگونگی تدریس و آن چه را نیز که باید تدریس کند مشخص کرده است. (8)[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 169. ]آقا کمال، خازن شاه سلطان حسین که مدرسهی خود را به نام شاه «مدرسه سلطان حسینیه» خوانده است در وقفنامهای که در سال 1125 تنظیم کرده، مقرری رییس مدرسه را روزانه دویست دینار تبریزی قرار داده است.
شاردن ادعا کرده که برخی از آنان علی رغم آن که از درآمد مدرسه حق التدریس دریافت میکردند، باز از طلاب طلب مزد مینمودند[سفرنامه شاردن: ج 3، ص 938 ]در مورد این گفته شاردن باید دقت بیشتری شود.
ما میدانیم که در مدرسه علاوه بر مدرس اول؛ که از او یاد کردیم، مدرسان دیگری نیز برای تدریس برخی دروس به مدرسه میآمدند، که لزوما از موقوفات سهمی نداشتند و احتمالا اشارهی شاردن به این افراد است.
تأمین هزینهی زندگی طلاب: در مقابل این شروط واقفان تسهیلاتی را برای طلبهها در نظر گرفته بودند. آنان مقداری از درآمد موقوفه را برای مدد معاش اختصاص داده بودند. همچنین بودند افراد دیگری که اگر چه جزو واقفان مدارس نبودند اما برای طلاب مبالغی را وقف کرده بودند،
که این مبالغ میتوانست هزینهی زندگی سادهی آنان را تأمین کند و تا آنان را فراغ بال به امر تحصیل بپردازند. حقوق طلاب نیز یا سرانه پرداخت میشد و یا به هر حجره مبلغی معین تعلق میگرفت. در وقفنامه مدرسه چهار باغ قید شده است که:
«حجرهای یک صد دینار تسلیم ساکنین آنها نمایند خواه در آن حجره یک نفر و خواه دو نفر ساکن باشند».[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 169.]البته برخی از واقفان بیشتر شدن تعداد طلاب را در یک حجره مشروط به رضایت طلبهی ساکن در آن کردهاند (9) [مدرسه بزرگ همدان، ص 171 و 172].
گاهی نیز میزان مقرری به طور یکسان تقسیم نمیشد بلکه بر اساس پیشرفت علمی آنان بود. (10) واقف مدرسهی امامیهی شیراز نحوهی تقسیم مقرری را این گونه معین کرده است:
«در وجه نه نفر از طلبه که اعلا مرتبه از باقی من جهة العلم باشند هر یک مبلغ هشتاد دینار تبریزی و نه نفر از اواسط را هر یک مبلغ هفتاد دینار تبریزی و هشت نفر از ادنی مرتبه من الباقی را هر یک مبلغ شصت دینار تبریزی معین برساند».[وقفنامه مدرسه امامیه شیراز، ص 678 و 679.].
غیبت از مدرسه میتوانست دلایل گوناگونی داشته باشد. همان طور که پیشتر گفته شد طلاب متأهل حق داشتند در هفته چند شب مدرسه را ترک کنند. عیادت از خانواده نیز اگر چه به صراحت قید نشده اما طبیعی است که ممنوع نبوده است. اما بیشترین مدت غیبت از مدرسه خروج به قصد زیارت اماکن مقدسه بود.
معدودی از واقفان علاوه بر مدد معاش سالانه یکی دست لباس نیز برای طلبهها در نظر گرفته بودند. عباس قلی خان مقرر کرده است که: «در تحویل عقرب هر سال به جهت هر یک از سکنهی مدرسه، یک دست ملبوس ضروری نسق نموده بلا تعلل به ایشان» داده شود.[وقفنامه شماره 5 مشهد.].
وقف کتاب برای کتابخانه های مدارس
از موارد دیگری که اشاره به آن ضروری به نظر میرسد وضعیت کتابخانههای مدارس است. بنابر شواهد میدانیم که مدرسه بدون کتابخانه نبوده است. اما این که کتابهای لازم از کجا تأمین میشد، موضوع جالبی است که باید به آن توجه کنیم.آن کسی که مدرسهای را بنا میکرد و سعی میکرد حتی الامکان وسایل رفاه محصلین و حتی مدد معاشی برای آنان در نظر بگیرد، بیمعنی است اگر گمان کنیم هیچ کتابی برای مدرسه تهیه نکرده باشد. (11)
همچنین بسیار از افراد که خود قادر به ساخت مدرسه نبودند کتابهایی را بر مدارس موجود وقف میکردند. منابع تاریخی نیز خبر میدهند که گاه پادشاهان کتابهایی را به کتابخانهی مدرسه و یا اماکن زیارتی اختصاص میدادند.
در برخی از وقفنامههایی مدارس فهرستی از کتابهای وقف شده وجود دارد که بیشتر در ظهر آن یا در حاشیهی وقفنامه نوشته شده است. (12)
تعدادی وقفنامهی خاص کتاب نیز در دست است که جدای از وقفنامههای مدارس میباشند و بیشتر شامل متنی است که بر وقفیت کتاب دلالت دارد و در اول و آخر کتابهای وقفی نوشته شده است.
مواردی نیز از وقف بر استنساخ کتب در دست است که گاه شرایط استفاده از این کتابها را نیز به تفصیل بیان کردهاند.
دو نمونهی جالب از این اسناد به کوشش آقای رضا مختاری در مجلهی میراث جاویدان به چاپ رسیده است. یکی مربوط به وقفنامهی کتابهای مدرسهی چهارباغ اصفهان است و دیگری مربوط به کتابهایی است که از محل درآمد حمام نقش جهان اصفهاناستنساخ شدهاند (13).
همچنین برخی از واقفین مقداری از درآمد حاصل از موقوفات خود را به این مهم اختصاص دادهاند. حاج محمد ابراهیم یوزباشی در وقف نامه خود ذکر کرده که آن چه از مصارف موقوفه باقی بماند، «کتب احادیث و تفاسیر و علوم دینیه و قرآن مجید و صحیفهی کامله استکتاب نمایند».[وقفنامهی شمارهی 398، اصفهان.]
سپس برای نوع استفاده از این کتابها نیز مقرراتی را وضع کرده است. به این ترتیب که کتابهای قرآن و صحیفه را به هرکس که صلاحیت دارد هدیه دهند و از او التماس کنند که برای واقف طلب آمرزش و دعای خیر کند.[وقف نامهی شمارهی 398، اصفهان.]
نکته قابل توجه در این گونه وقفنامهها آن است که تمامی اسناد موجود حاکی از وقف بر کتب مذهبی هستند. چرا که از این راه واقف میتواند امیدی به کسب ثواب اخروی داشته باشد. باید این نکته نیز گفته شود که استفاده از این کتابها شرایط و ضوابط خاصی داشتند که بعضا در وقفنامههای مربوطه آورده شده است.
شرایط استفاده از کتابخانه: در وقفنامهی کتب مدرسه چهارباغ ذکر شده که این کتابها وقف بر شیعیان اثنی عشری است و طریقه استفاده از آن هم به این صورت است که باید «همیشه در ضبط و تحویل کتابداری که جهت مدرسه» تعیین شده باشد و طلبهه ای ساکن میتوانند به «تجویز مدرس مدرسه» کتاب را امانت بگیرند.
و «به قدر احتیاج» آن را نزد خود نگاه دارند. اگر کسی طلبهی آن مدرسه نباشد ولی به کتاب نیاز داشته باشد باز باید مدرس مدرسه اجازه بدهد و او نیز برای بردن کتاب باید نزد کتابدار قبض با مهر کتابدار بسپارد .
و البته کتاب را از اصفهان بیرون نبرد. اگر هم مدرس نسبت به او مطمئن نباشد باید در ازای کتاب رهن نزد وی بسپارد. در مورد کتابهای زیارت که در اماکن زیارتی به آن نیاز است، اگر مدرس به فرد مورد نظر اعتماد داشته باشد.
یا آن که وی رهن بسپارد، با اجازهی مدرس و سپردن قبض برای مدت معین کتاب امانت داده شود.[دو وقفنامهی کتاب از عهد صفوی، «میراث جاویدان، ش 13، ص 74.]
مسأله لزوم حفاظت از کتاب هم موردی بود که از نظر برخی واقفان پنهان نمانده است.
در همین وقفنامه در مورد کتابهایی که در خود اصفهان است، قید شده که هر شش ماه یک بار به نظر مدرس برسد و اگر بیش از این به کتاب احتیاج باشد با اجازهی مجدد مدرس دوباره به وی تحویل داده شود[«در وقفنامهی کتاب از عهد صفوی»، میراث جاویدان، ش 13، ص 74.]
در این میان وظیفهی مدرس از کتابدار نیز سنگینتر است. او هم باید صلاحیت کتاب گیرنده را تأیید کند و هم مراقب سالم ماندن کتاب باشد و هم این که بنابر تایید برخی وقفنامهها «در باب منتفع شدن ارباب احتیاج، بل کافهی طلبهی علوم» نهایت سعی و کوشش خود را بنماید.[«دو وقفنامهی کتاب از عهد صفوی»، میراث جاویدان، ش 13، ص 74.]
گاهی نیز واقفان تعمیر کتب وقفی مدرسه را در زمرهی مخارج ضروریه مدرسه و در ردیف تعمیر عمارت دانستهاند[«وقفنامه مدرسه امامیه شیراز»، میراث اسلامی ایران، ص 680.]
همچنین در مدارس بزرگ که شخص خاصی به عنوان کتابدار مسؤولیت کتابخانه را برعهده داشت، حق الزحمهای برای او در نظر گرفته میشد که در برخی وقفنامهها به آن اشاره شده است.
به عنوان نمونه در وقفنامه مدرسه چهارباغ، شاه سلطان حسین قید کرده است که به شخصی که متولی جهت این امر در نظر میگیرد به شرط آن که در «اکثر اوقاتی که طلبه را رجوع به کتابهای وقفی بوده باشد در مدرسه حاضر بوده ضبط، کتب وقفی حسب الواقع نموده صیانت آنها از تلف و ضیاع نماید.» سالانه هفت تومان پرداخت شود.[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 167.]
در آخر وقفنامههای کتاب نیز مانند سایر وقفنامهها، خرید و فروش و رهن و بخشیدن آن را ممنوع کردهاند و تغییر دهندهی وقف را گرفتار به لعنت الهی و نفرین معصومین کردهاند، که شاید این نوعی ضمانت اجرایی برای موقوفه را به دنبال داشت.
تنظیم درآمد و مخارج مدارس
علی رغم آنکه مخارج روزمرهی مدارس مبالغ قابل توجهی را شامل میشد، تحصیل در مدارس این دوره بر خلاف بسیاری از مدارس جهان آن روز به صورت رایگان بود و به همین دلیل بانیان مدارس میبایست از راهی دیگر مخارج خود را تأمین کنند.به عبارت دیگر اگر قرار بود این مدارس به حیات خود ادامه دهند، بایستی افرادی حقیقی یا حقوقی مخارج آنها را بر عهده میگرفتند و یا برای آنها منبع درآمدی ایجاد میکردند. (14) گذشته از آن که یکی از بهترین شیوههای ایجاد درآمد برای مدارس، وقف املاک و مستغلات بود.
حال اگر جنبهی دینی و مذهبی این مدارس را در نظر بگیریم و میتوانیم میل و اشتیاق یک جامعهی دیندار جهت حمایت از این مراکز به خوبی درک کنیم. این درست چیزی است که در تمام طول تاریخ اسلام در جوامع مختلف انجام پذیرفته است.
در واقع در این جوامع افراد بسیاری یافت میشوند که برای کسب ثواب اخروی و یا اعتبار دنیوی حاضر به تخصیص اموال خود برای مدارس میباشند. بدین ترتیب در این دوره مدارس بسیاری بر پایهی وقف ساخته شد و یا افرادی پیدا شدند که اموالی را بر مدارس موجود وقف نمودند.
شاردن در این مورد گفته است که «در ایران مدارس طلبه نشین چندان زیاد، و عایدت آنها آن قدر است که از چهارصد هزار تومان معادل چهار میلیون و پانصد هزار لیور درمیگذرد».[سفرنامه شاردن، ج 3، ص ص 938.]
درآمد حاصله در تمام مدارس یکسان نبود (15)و بستگی زیادی به تمکن مالی واقف و یا دست و دلبازی او داشت. اما مخارج از نظر تنوع تقریبا یکسان بودند، اما از نظر مقدار تفاوت داشتند چرا که برخی مدارس بزرگتر بوده و طلاب بیشتری را در خود جای میدادند.
و برخی کوچکتر بودند. همچنین میزان مدد معاش طلاب و حق التدریس مدرس در تمام مدارس یکسان نبود. علاوه بر این وسعت مدرسه مخارج جانبی بیشتری را به دنبال داشت. به هر حال این مخارج هم متنوع بودند و هم متفاوت.
به طور کلی مخارج عبارت بودند از: پرداخت حقوق دیوانی (16)، هزینههای جاری رقبات وقفی (17)، هزینه مرمت بنا پرداخت حق التولیه و حق النظاره، پرداخت حقوق کارکنان مدرسه شامل مدرس، مستخدم، مؤذن و نیز پرداخت هزینههای روشنایی، تهیهی آب آشامیدنی و پر کردن آب حوض، هزینهی سوخت جهت زمستان و خلاصه پرداخت وجهی به طلاب.
در برخی وقفنامهها برای یکایک موارد فوق هزینهی مشخصی در نظر گرفته شده است. از جمله در وقفنامه مدرسه سلطانی (مدرسه چهارباغ) (18) شرح مفصلی از این موارد همراه با میزان حق الزحمه هر کدام آورده شده است.[تاریخچهی اوقاف اصفهان، ص 162 و الی 170. ]
در برخی وقفنامههای دیگر به رأی و نظر متولی واگذار شده و یا آنکه تنها هزینهی برخی از موارد ذکر شده مشخص گردیده است. در چنین وقفنامههایی بر پرداخت هزینههای ضروری حق التولیه واقف اشاره میکند که «ما بقی به رأی متولی به مصارف وظایف مدرس و طلبه و مؤذن و خادم مدرسه» برسد.[شماره 106، اصفهان.]
گاهی نیز خواسته شده باقی ماندهی درآمد موقوفات به طور تساوی میان طلاب تقسیم گردد. (19)
گاهی نیز مقادیری از درآمد یک موقوفه به مدرسه و ساکنان آن اختصاص یافته است، از جمله در وقفنامه ملا محمد باقر سبزواری (20)، وی شش سهم از ده سهم موقوفه را برای «اعانت طلاب ساکن در آن و خادم و مستحفظ و چراغ و روشنایی مدرسه و حجرات طلاب و غیره و تعزیه داری (21)
در ایام عاشورا و لو و ریسمان و حق الشرب و تنقیهی فاضل آب»، آن هم به طریقی که متولی صلاح بداند. اختصاص داده است.[شماره 57، بایگانی اداره کل اوقاف مشهد.]
یکی از مخارج ثابت مدارس پرداخت حق الزحمهی خادم بود. بر اساس بزرگی مدرسه تعداد خادمین متفاوت بود برخی مدارس تنها یک خادم داشتند و برخی برای هر کار خادمی مخصوص داشتند.
حقوق خدمه نیز مانند حقوق طلاب رقم ثابتی نبود، شاید به صراحت بتوان ادعا کرد که پرداخت حقوق در جامعهی آن روز به هیچ وجه یکسان نبود بلکه قراردادی دو طرفه بود که بین صاحب کار و کارگر بسته میشد و از این روی تنها به انصاف کارفرما و توانایی کار کارگر وابسته بود.
پی نوشت:
1- محمد زمان بن کلب علی تبریزی، فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، به کوشش رسول جعفریان، (تهران، دفتر نشر میراث مکتوب، 1373).
2- این نکته اشارهی ظریفی دارد که در دورهی مورد نظر غالبا فرزندان حرفهی پدر را دنبال میکردند. از این روی فرزندان یک عالم بزرگ احتمال بسیاری داشت که از علما زمان خود باشند.
3- این نظارت کلی بر تمامی امور بیشتر مربوط به زمانی است که مدرس نقش ناظر را نیز بر عهده دارد. اما در مواردی هم که ناظر شخص دیگری است باز چون وی در حکم مدیر مدرسه است، تا حدی موظف به رسیدگی به امور یاد شده میباشد.
4- مانند گرایش به حکمت که برخی واقفان تعلیم و تعلم چنین در مدرسه خود ممنوع کردهاند.
5- پیش از این دوره نیز گاه حساسیتهای در گزینش افراد وجود داشت. مانند آن که خواجه نظام الملک سعی بسیار داشت تا تنها شافعیان اشعری در نظامیه پذیرفته شوند.
6- شاردن در این مورد نوشته است که: «در این مدارس طلبههایی دیده میشوند که شصت سال عمر خود را در یک حجره گذارندهاند و زن و فرزند دارند...، طلبهها فقط برای استفاده از مستمری و درآمدهای احتمالی دیگر و تنپروری و بیکارگی در آن جا جمع آمدهاند نه به قصد دانشآموزی». سفرنامه شاردن، ج 3، ص 938.
7- قید طلبه سکنه به این دلیل است که روزانه افرادی پای درس مدرسین حاضر میشدند که در زمرهی طلاب اصلی مدرسه نبودند.
8- «و باید که مدرس در ایامی که به جهت درس گفتن در مدارس معهودات بلامانع در مدرسه مبارکه به مباحثه و مدارسه علوم شرعیه از احادیث اهل بیت - علیهالسلام - و تفسیر و فقه و اصول و مقدمات آنها از عربیه و نحو صرف و منطق و سایر علومی که تعلیم و تعلم آنها مشروع باشد و به قدر متعارف و معهود از هر یک که مناسب داند، اشغال نماید و اقلا یک درس او یکی از کتب مشهوره احادیث شریفهی اهل بیت - علیهمالسلام - باشد و از مباحثه کتب حکمت صرف و تصوف در مدرسه مبارکه احتراز نماید...». تاریخچهی اوقاف اصفهان، ص 169.
9- سواد طومار وقفنامچهی بزرگ همدان، ص 171 و 172. البته وی مدد معاش را به طور سرانه تقسیم کرده است نه بر حجرهها. همان جا، ص 173.
10- چنین مسألهای میتوانست برای پیشرفت کار بسیار مؤثر باشد، اما کمتر چنین دقتی از سوی واقفان شده است.
11- کمپفر به هنگام توضیح در باب ساختمان مدارس در این باره میگوید: «چه بسا که در این بنا یک کتابخانهی عمومی یا مجموعهای از ابزار نجومی تعبیه کردهاند.» سفرنامه کمپفر، ص 144.
12- در پشت وقفنامهی مدرسهی جدهی کوچک اسامی 76 کتاب وقفی در چهار دسته ذکر شده است و ثواب هر دسته به روح یک نفر قربت شده است، که این افراد عبارتند از: شاه عباس اول، دلآرام خانم واقف مدرسه، شاهزاده مرحوم صفی میرزا و شاه صفی. برخی از این کتابها عبارتند از: صحیفهی کامله، و تفسیر کشاف، مختلف الشیعه، مطول، جداول مدارک، شرح منهاج الاصول، شرح مطالع، حاشیهی امری و حاشیه قدیم شرح الفیه ابن جمهور، شرح شمسیه، رساله کلامیه، صرف میر سید شریف، شرح نفیسی، طلب الملوک. برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به: «چهار وقفنامه از چهار مدرسه دورهی صفوی»، ص 107 و 108.
13- رجوع کنید به مقالهی: رضا مختاری، «دو وقفنامهی کتاب از عهد صفوی»، میراث جاویدان، شمارهی 13، ص 72 الی 75.
14- شاردن میگوید: «همه مدارس ایران درآمد دارند (از محل موقوفات یا نذورات و اعانات) و عایدات برخی از مدارس زیاد و درخور توجه است.» سفرنامهی شاردن، ج 3 ص 937.
15- حتی برخی از مدارس قادر به پرداخت وجه معاشی به طلاب خود نبودند و یا مقدار آن قلیل بود اما با این وجود شاردن میگوید حتی حجرههای این گونه مدارس نیز خالی نمیماندند. سفرنامه شاردن، ج 3، ص 938.
16- برخی واقفان در زمرهی شروط وقفنامه قید کردهاند که عمال دولتی به هیچ عنوان در این موقوفه مدخل نسازند. اما در بیشتر وقفنامهها پرداخت حقوق دیوانی از اولین پرداختها و از جملهی مخارج ضروری محسوب شده است.
17- مانند هزینه کشت و زرع در املاک زراعی، لایروبی قنوات، مرمت بناهایی مانند کاروان سرا، دکان و غیره.
18- باید در نظر داشت که این مدرسه با داشتن 150 حجره یکی از مدارس بسیار بزرگ و باشکوه دوره صفوی است که هنوز هم به عنوان یک مدرسه فعال مورد استفاده قرار میگیرد.
19- بعد از مخارج تعمیر و پرداخت حق التولیه، آن چه پرداخت حق التولیه، آن چه باقی ماند را «بر طالب علمان سکنهی آن بالسویه ماه به ماه قسمت نمایند تا به رفاه حال و فراغ بال به تحصیل علوم دینیه اشتغال نمایند.»[شماره 29، بایگانی اداره کل اوقاف مشهد].
20- وی از علمای برجسته اواخر دورهی صفویه است و از معدود علمایی است که مبادرت به ساخت مدرسه و وقف آن کرده باشد.
21- مسألهی برگزاری مراسم سوگواری در مدارس یکی از مواردی است که برخی وقفنامهها مبالغی را به آن اختصاص دادهاند.
منبع:
میراث جاویدان
نویسنده: نزهت احمدی
این مقاله در تاریخ 1402/12/19 بروز رسانی شده است