پاسخ مولانا به چرایی تبعیت از اولیاء‌الله

در میان اهل بصیرت، دیده‌وری پیدا کن و سرمشق سلوکت قرار ده که نمی‌توانم اوصاف او را درحیطه‌ی محدود کلمات باز گویم، بس که عظیم‌القدر است. به همین دلیل است که پیامبر عظیم‌الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم)، مردم را از رهبانیت و
يکشنبه، 11 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پاسخ مولانا به چرایی تبعیت از اولیاء‌الله
 پاسخ مولانا به چرایی تبعیت از اولیاء‌الله

 

نویسنده: محمدرضا افضلی




 
بهر این کرد است منع آن با شکوه *** از ترهب وز شدن خلوت به کوه
تا نگردد فوت این نوع التقا *** کان نظر بخت است و اکسیر بقا
در میان صالحان یک اصلحیست *** بر سر توقیعش از سلطان صحیست
کان دعا شد یا اجابت مقترن *** کفو او نبود کبار انس و جن
در مری‌اش آن که حلو و حامض است *** حجت ایشان بر حق داحض است
که چو ما او را به خود افراشتیم *** عذر و حجت از میان برداشتیم
قبله را چون کرد دست حق عیان *** پس تحری بعد ازین مردود دان
هین بگردان از تحری رو و سر *** که پدید آمد معاد و مستقر
یک زمان زین قبله گر ذاهل شوی *** سخره‌ی هر قبله‌ی باطل شوی

در میان اهل بصیرت، دیده‌وری پیدا کن و سرمشق سلوکت قرار ده که نمی‌توانم اوصاف او را درحیطه‌ی محدود کلمات باز گویم، بس که عظیم‌القدر است. به همین دلیل است که پیامبر عظیم‌الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم)، مردم را از رهبانیت و خلوت‌نشینی در کوه نهی کرده است تا این گونه دیدارها و ملاقات‌ها از دست نرود، زیرا نظر عارف واصل و کامل و ولی خدا، عین اقبال معنوی و کیمیای جاودانگی است. حدیث مزبور این است: «لا رهبانِیَّهَ فِی الإسلام» و در پی این سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «رهبانیت این امت جهاد با نفس است». آن شخص اصلح و اکمل، از جانب خدا چنان مورد تأیید واقع شده که دعای او همیشه قرین اجابت است. او به قدری عظیم‌القدر است که اگر بزرگان پریان و آدمیان در یک جا جمع شوند در کمالات، همتای او نخواهند شد. کسانی که با عارف کامل در ستیز افتند، اگر علیه او هر گونه برهان، چه شیرین و چه ترش، اقامه کنند، آن حُجج به طور کل در نزد حضرت حق، باطل و ساقط است. مضمون این بیت به آیه‌ی 16 سوره «شوری» اشاره دارد: (وَالَّذِینَ یحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَعَلَیهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ)؛ و کسانی که بعد از گرویدن مردم به دین خدا، پیرامون آن جدال می‌انگیزند، حجّت ایشان نزد خداوند باطل است و قهر و عذابی سخن آنان را فرو گیرد. چون ما شخصاً آن ولیّ کامل را به اعلا مرتبه رسانده‌ایم، بهانه‌ها و دلایل منکران را از اساس برکنده‌ایم. چون دست قدرت الهی قبله را آشکار کرده، زین پس جست و جو برای یافتن قبله کاری لغو است. «قبله» در این جا کنایه از انسان کامل و وارث علم محمدی است. به هوش باش و رخ و سر خود را از جست و جو برگردان؛ یعنی جست و جو لازم نیست، زیرا محل بازگشت و استقرار معلوم شده است. اگر لحظه‌ای از این قبله، غفلت کنی، ذلیل و زیردست قبله‌های باطل خواهی شد. اگر هادی و مرشد اصلح را ترک گویی، گرفتار مرشدنماهای خودبین شوی و به اضلال و اذلال آنان دچار خواهی گشت.

جوش نطق از دل نشان دوستی است *** بستگی نطق از بی‌الفتی است
دل که دلبر دید کی ماند ترش *** بلبلی گل دید کی ماند خمش
ماهی بریان ز آسیب خضر *** زنده شد در بحر گشت او مستقر
یار را با یار چون بنشسته شد *** صد هزاران لوح سر دانسته شد
لوح محفوظ است پیشانی یار *** راز کونینش نماید آشکار
هادی راه است یار اندر قدوم *** مصطفی زین گفت اصحابی نجوم
نجم اندر ریگ و دریا رهنماست *** چشم اندر نجم نه کو مقتداست
چشم را با روی او می‌دار جفت *** گرد منگیزان ز راه بحث و گفت
زآن که گردد نجم پنهان زآن غبار *** چشم بهتر از زیان با عثار
تا بگوید او که وحی استش شعار *** کان نشاند گرد و ننگیزد غبار

کلامی که از عمق دل سر بر آورد، نشانه‌ی دوستی و الفت میان رهروان است و بسته شدن نطق و کلام، نشانه‌ی عدم انس و الفت آنهاست. دلی که شخص مورد علاقه‌ی خود را ببیند، چگونه ممکن است که گرفته و اخم آلوده باقی بماند؟ چنان که بلبل وقتی گل را ببیند، ساکت نمی‌ماند و نغمه‌سرایی می‌کند؛ چنان که موسی به یوشع گفته بود که می‌خواهد خور را به نقطه‌ای برساند که دو دریا به هم می‌پیوندند و این مجمع‌البحرین، در کلام عرفا به پیوند موسی با خضر، یا پیوند هستی این جهانی و آن جهانی تفسیر شده است. به هر حال در آیه‌ی 61 سوره «کهف» می‌خوانیم: (فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَینِهِمَا نَسِیا حُوتَهُمَا ...) چون به پیوند دو دریا رسیدند، غذای خود را که ماهی بود فراموش کردند [و آن ماهی زنده شد و راه دریا پیش گرفت.] مولانا در این جا می‌گوید: در پیوند با عالم معنا یا با تأثیر مرد حق، هر وجود مرده‌ای، حتی «ماهی بریان» زندگی از سر می‌گیرد و به دریا و هستی مطلق می‌پیوندد و در آن جاودانه می‌ماند. در فکر و اندیشه و ضمیر دوست الهی و رهرو حق، معارف کثیری وجود دارد، چندان که اسرار دو جهان را برای طالب حقیقت آشکار می‌سازد. دوست حقیقی در امر ارشاد، راهنمای طالب حقیقی است. بدین دلیل محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: یاران من هم چون ستارگان‌اند. ستاره در بیابان و دریا راهنمای مسافران است. چشم خود را به ستاره بدوز و این قدر با مجادله و مناقشه گرد و خاک بر پا مکن. به ستارگان معنوی که انبیا و اولیا و عارفان بالله‌اند تأسی جو، تا از شبهات و شکوک رهایی یابی، زیرا در اثر برانگیخته شدن گرد و غبار مناقشه و شکوک اوهام، آن ستاره‌ی معنوی از دیده‌ی تو نهان می‌گردد. چشمی که آن ستاره‌ی معنوی را می‌بیند، بهتر است از زبانی که در بیان می‌لغزد و حق و باطل را به هم می‌آمیزد. بیت مزبور مبتنی بر رجحان بینش بر دانش است؛ بینش، آدمی را به حقیقت می‌رساند، ولی دانش فاقد بینش موجب لغزش و گمراهی می‌شود. پس آن ستاره‌ی معنوی هرچه بگوید از سرچشمه‌ی عالم غیب است.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط